سلطه استعماری انگلیس بر خلیج‌فارس و مقاومت‌ها


دکتر جواد منصوری
45 بازدید
خلیج فارس انگلیس

سلطه استعماری انگلیس بر خلیج‌فارس و مقاومت‌ها

برای سلطه بر خلیج‌فارس، بریتانیا سیاست خاصی بر اساس محورهای زیر در پیش گرفت:

الف. ایجاد ضدّیت عرب و عجم

اسناد و مدارک تاریخی گویای این واقعیت است که غالب ساکنان سواحل «خلیج‌فارس»، خود را فارس و تابع دولت ایران می‌دانستند. آداب، رسوم و زبان مشترک مردم سواحل علیرغم چند قرن توطئه، نیز مؤید این مطلب بوده و هست. دولت انگلیس برای اینکه یکپارچگی و وحدت مردم را در مقابله با نیروهای بیگانه همان‌طور که در مقابل پرتغالی‌ها عمل شد، از بین ببرد، جدایی و ضدّیت عرب و عجم را در دستور کار خود قرار داد. این طرح در راستای اصل ثابت استعماری «جدایی بینداز و حکومت بکن» بود. توسعه سیاست ضدّ عجمی در میان اعراب منطقه به تدریج تبدیل به ضدّیت با ایران به صورت یک اصل کلی و رایج شد.

ب. تحت‌الحمایه کردن اعراب

واقعیت این است که در سواحل جنوبی خلیج‌فارس، دولت یا امارت یا ملت وجود نداشت. مردم منطقه ترکیبی از ایرانی، آفریقایی و عرب، با گرایش‌های مذهبی شیعه، سنی و زیدی و اکثریت آنان بادیه‌نشین بودند. جز اسلام و تابعیت ایران در واقع هیچ امر مشترک دیگری بین آنان وجود نداشت. رهبری و امارت مردم این منطقه که در واحدها و آبادی‌های کوچک ساحلی سکنی داشتند در دست شیوخ قبایل و حاکمان محلی‌ای بود که در شکل رسمی و قانونی تابع دولت ایران بودند؛ اما به سبب دوری و نیز سرگرم بودن دولت ایران به درگیری‌های داخلی و خارجی، ایران نمی‌توانست حاکمیت خود را چندان اعمال نماید. این وضعیت فرصت خوبی برای استعمارگران انگلیسی پیش آورد تا وارد منطقه شوند. این شیوخ کارشان غارت کشتی‌های حامل مال‌التجاره در خلیج‌فارس، و در مواقع دیگر زد و خورد با هم بود. بریتانیا برای برقراری امنیت برای کشتی‌های خود و نیز تثبیت سلطه و نفوذ خود در منطقه میان این شیوخ صلح برقرار کرد و آنان را تحت‌الحمایه(۱) خود قرار داد. تحت‌الحمایه شدن مناطق جنوبی خلیج‌فارس مقدمه سلطه کامل انگلیس بر این مناطق و جدا شدن آن از ایران و شکل‌گیری هویت عربی و ایجاد طبقه ممتازه ثروتمند مرتبط و مورد حمایت با بریتانیا گردید. اجرای این سیاست در واقع جغرافیای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی منطقه را در جهت تثبیت حاکمیت استعمار و منافع بیگانگان تغییر داد.

 

مقاومت‌ها در مقابل سلطه انگلیس

در دو قرن اخیر قیام‌های متعددی در حاشیه خلیج‌فارس علیه استعمار انگلیس صورت گرفت. این قیام‌ها غالباً به دعوت و یا به رهبری علمای مسلمان به ویژه مراجع شیعه بوده است. دولت انگلیس با استفاده از تجارب دیگر استعمارگران و با به‌کارگیری سیاست‌ها و برنامه‌های پیچیده و در مواردی ابتکاری توانست دوران مبارزات را طولانی و خسارات مردم در جنگ با عوامل داخلی و خارجی این دولت بزرگ را بیشتر کند. اگر چه همکاری دولت‌های منطقه و ضعف آنها تأثیر زیادی در شکست بسیاری از این قیام‌ها و مقاومت‌ها داشت. به عنوان مثال در دوران سلطنت خاندان قاجار فقط مردم بوشهر سه بار با تهاجم انگلیس به مرزهای جنوبی ایران مقابله کردند.(۲) در تمامی این موارد مردم متدین و مجاهد علیرغم مشکلات بسیار با موفقیت بر دشمن پیروز شدند. در این دوران مقاومت‌های مردمی در بوشهر، تنگستان، دشتی، دشتستان، کازرون، شیراز و حتی مردم بحرین و منطقه شرق شبه‌جزیره عربستان در بخش جنوبی خلیج‌فارس، مدت‌ها ادامه داشت و عده زیادی از مردم این مناطق در مبارزه با استعمارگران و برای حفظ استقلال و جلوگیری از تسلط استعمار به شهادت رسیدند. آخرین مقاومت مسلحانه مردم بوشهر و شهرهای اطراف آن پس از اشغال آن منطقه توسط نیروهای بریتانیا در ۱۹ مرداد ۱۲۹۴ (برابر با ۸ اوت ۱۹۱۵) صورت گرفت. نیروهای اشغالگر انگلیس حاکم بوشهر را دستگیر، ادارات را متصرف، نیروهای انتظامی را خلع سلاح و تعدادی از مبارزین را زندانی کردند و پرچم انگلیس را برافراشتند. ارتش اشغالگر می‌خواست با استفاده از ضعف دولت مرکزی، تجربه سال ۱۲۷۳ ق (۱۸۵۶ م) را تکرار کند. در آن سال پس از تصرف هرات به وسیله نیروهای ایران، ارتش استعماری تا برازجان پیش رفت و با حمله به خرمشهر تا اهواز پیشروی کرد. این حملات موجب تسلیم دولت مرکزی و امضای قرارداد تسلیم در پاریس شد که بر اساس آن، ایران تجزیه هرات را به رسمیت شناخت.

با تضعیف تدریجی دولت ایران، برنامه فروپاشی دولت عثمانی، به عنوان بزرگترین و مقتدرترین دولت مسلمان، در دستور کار دولت بریتانیا قرار گرفت. این برنامه با سه هدف بزرگ طراحی و به تدریج به مرحله اجرا درآمد:

١. تجزیه کامل سرزمین‌های حاکمیت عثمانی؛ که این هدف پس از بیست سال بالاخره در سال ۱۲۹۸ ش (۱۹۱۹ م) به طور کامل به اجرا درآمد و به این ترتیب پانزده دولت کوچک تشکیل شد.

۲. تأسیس دولت‌های دست‌نشانده و در واقع مستعمره در مرکزیت جهان اسلام؛ این کار برای جلوگیری از گسترش نفوذ و تهدید منافع دولت‌های استعماری بوده است. با عملکرد دولت‌های وابسته و ضدّ مردمی در این کشورهای ساختگی، مردم مسلمان به اشکال مختلف در مقابل آنها مبارزه و علیه آنها قیام کرده‌اند. دولت انگلیس نیز با تمامی امکانات خود و متحدانش این قیام‌ها و مقاومت‌ها را سرکوب کرده است.

٣. تأسیس دولت اسرائیل(۳) به عنوان پایگاه و مرکز فرماندهی دولت بریتانیای کبیر! و در واقع مهم‌ترین و آخرین سنگر دفاعی غرب در مقابل جهان اسلام؛ لذا نقش صهیونیسم در فروپاشی امپراطوری عثمانی و چگونگی اجرای آن، یکی از موضوعات مهمی است که باید مورد تحقیق قرار گیرد.

به این ترتیب تسلط و اشغال خاورمیانه و خلیج‌فارس از جمله جنوب ایران از نظر دولت انگلیس قطعی و مسلّم تلقی می‌شد، که ناگهان با فتوای چند تن از علما از جمله مرحوم «آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری» و قیام مجاهدانی چون «رئیسعلی دلواری» و پس از شهادت وی «غضنفرالسلطنه برازجانی»، «شیخ‌ حسین‌خان چاکوتاهی»، «زایر خضرخان اهرمی» و صدها نفر دیگر از علما و مجاهدان شناخته شده و ناشناخته تاریخ مقاومت و جهاد در این منطقه، با همراهی مردان و زنان مسلمان و شجاع، این سلطه با چالشی جدی روبرو شد. این مبارزات و مقاومت‌ها زمینه‌ساز مبارزات دیگری در گوشه و کنار کشور و حتی در خارج از ایران - نظیر فلسطین، مصر، عراق و عربستان - شد. به طوری که امپراطوری بریتانیا بسیاری از امکانات و نیروهای خود را از دیگر مستعمرات خود به این منطقه آورد و با به‌کارگیری نیروی دریایی خود و حتی تأسیس نیروی ویژه‌ای تحت عنوان «پلیس جنوب»، به جنگ با مجاهدان پرداخت. «در شرایطی که جنگ جهانی اول رو به پایان می‌رفت، انگلستان تدارکات و نیروهای فراوانی را در بوشهر متمرکز کرد. حجم این نیرو و امکانات متنوع آن کاملاً بی‌سابقه بود. وسایلی چون ماشین زره‌پوش، هواپیما، کشتی‌های نظامی و توپ‌های نیرومند برای عملیات از بوشهر تا شیراز فراهم گردید. هم‌زمان مذاکراتی برای به تسلیم کشاندن مبارزان صورت گرفت که نتیجه‌ای دربر نداشت. در جنگی که در پی این مذاکرات درگرفت، دلیران تنگستانی، چاکوتاهی و دشتستانی سرسختانه ایستادگی کردند...»(۴)

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:

۱- تحت‌الحمایه به طور اخص به کشور و دولتی اطلاق می‌گردد که زیر نفوذ دولت دیگر قرار گرفته باشد و خصوصاً هرگونه روابط خارجی این کشور زیر نظر آن دولت قرار می‌گیرد.

۲- سال‌های ۱۲۱۶ ش، ۱۲۳۵  ش، ۱۲۹۴ ش (۱۹۱۵ م)

۳- در سال ۱۲۹۶ ش (۱۹۱۷ م) دولت انگلیس رسماً طى اعلامیه‌ای به امضای وزیر خارجه که معروف به اعلامیه بالفور شد، جدایی فلسطین از سرزمین‌های تحت حاکمیت عثمانی را اعلام و مقدمات تأسیس دولتی مستقل را فراهم کرد. اگرچه فداکاری‌ها و مقاومت‌های زیادی بر ضدّ سلطه انگلیس و طرح تأسیس دولت غاصب صهیونیستی صورت گرفت، ولی به عللی که در جای خود باید تحقیق شود، این طرح اجرا شد.

۴- مجموعه مقالات قیام جنوب در جنگ جهانی اول؛ ناشر کنگره بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری؛ بوشهر؛ ۱۳۷۳؛ چاپ اول؛ ص ۱۷۷.

 

برگرفته از: مقاله «خلیج‌فارس در مقابله با استعمار انگلیس»؛ دکتر جواد منصوری؛ همایش ایران و استعمار انگلیس(مجموعه مقالات)؛ جلد سوم؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی