حسنعلی منصور یک نمونه از سیاستمدار تبهکار (بخش دوم)
7588 بازدید
نقش حسنعلی منصور در کانون مترقی
در دورانی که فشار امریکاییها برای انـجام اصـلاحات،در ایران افزایش مییافت،محمد رضا پهلوی،به فعالیتهای شورای عالی اقتصاد که مـتشکل از نـخستوزیر،مـدیرعامل سازمان برنامه،رئیس بانک مرکزی و تعدادی از وزرا و خودش بود،علاقه بیشتری نشان داد و حسنعلی منصور را در 1337 بـه عـنوان دبیر این شورا منصوب کرد.حسنعلی منصور نیز که در تماس با دوستان امـریکاییاش از سـیاستهای آتـی آنان در ایران،اطلاع یافته بود،در ابتدا با کمک امیر عباس هویدا-دوست جداناشدنی خود-گـروه مـحدودی متشکل از نه نفر از تحصیلکردگان اروپا را دور خود جمع کرد و در جلسات خود به مباحث اقـتصادی پرداخـتند و پس از چـندی همین گروه محدود به کانون مترقی تبدیل شد.
عباس میلانی بر اساس گزارش سازمان سـیا،مـینویسد:
«ریـشه گروه،دورهای بود که منصور در سال 1338 به راه انداخته بود.وجه اشـتراک نـه عضواولیه گروه همان تعلقات حرفهای و اجتماعیشان بود.همه جوان بودند...درعینحال همه در پی منافع شخصی خـود هـم بودند.هشت نفرشان تحصیلکرده خارج بودند.چهار نفرشان فارغ التحصیل فرانسه بـودند.بـعد از حدود دو سال،دوره منصور به شکل کانون مـترقی درآمـد. هـدف آن کندوکاو در زمینه مسائل سیاسی و اقتصادی مملکت بـود.شـمار اعضای آن به تدریج به حدود 200 نفر رسید.اکثریت این افراد کسانی بـودند کـه با منصور یا هویدا،پیـوندی حـرفهای یا شـخصی داشـتند.»59
هـریک از اعضای گروه ماهیانه 20 تومان به عـنوان حـق عضویت میپرداختند.با استفاده از این درآمد،آپارتمانی به عنوان مرکز کانون اجـاره کـردند.قبل از آن،جلسات کانون،همه در منزل مـنصور تشکیل میشد که یـکی از شـرکتکنندگان آن نیز گراتیان یاتسویچ بود.
در ایـن کـانون،نام هرنامزد جدید،در هیئت مؤسسان به بحث گذاشته میشد و بعد از موافقت،این نـام در اخـتیار ساواک قرار میگرفت.تنها پس از بـررسی و اجـازه سـاواک،پیشنهاد پیوستن فـرد جـدید به کانون در دستور کـار قـرار میگرفت.
در گزارش 18/2/1351 ساواک،تشکیل کانون مترقی به توصیه و راهنمایی منصور الملک منتسب گردید.60
جلسات عمومی کـانون روزهـای سهشنبه هـرهفته از سـاعت 18 الی 19 بـا حضور اعضای رسمی تـشکیل میگردید و هرچند در ابتدای تشکیل کانون بحث پیرامون مسائل اقتصادی، محور جلسات بود ولی پس از چندی،موضوع بـحثها،بـه مسائل مهم مملکتی پیوند میخورد و بـا شـروع انـتخابات دوره 21 مـجلس شـورای ملی،فعالیتهای پارلمـانی نـیز در دستور کار کانون مترقی قرار گرفت.
محمد رضا پهلوی در 1342،طی فرمانی،حمایت خود را از کانون مترقی ابـراز کـرد.ایـن حرکت که از آن به«دست زدن به اقـدامی نـامتعارف»تـعبیر شـده اسـت،مـوجب افزایش شمار متقاضیان پیوستن به کانون مترقی شد.
این اقدام،در تحلیلهای استوارت راکول-وزیرمختار وقت امریکا در ایران-که پس از نهضت 15 خرداد،با شاه ملاقات کرده و در جریان طرحهای آیـنده پهلوی قرار گرفته بود،چنین گزارش شده است:
«ما در اینجا به این نتیجه رسیدهایم که هسته اصلی سیاستهای آتی شاه،منصور و کانون مترقی اوست.شاه میخواهد مجلس آینده را به کـمک هـمین گروه و با ترکیبی از کاردانان و صاحبان صنعت و سرمایه تشکیل دهد.»61
پس از این اقدامات،منصور با همکاری هویدا و گروهی معدود از اعضای اولیه کانون مترقی،سیاههای از کاندیداهای گروه،برای انتخابات آتی مجلس تـدارک کـردند.سپس کمیتهای متشکل از علم و منصور و نمایندهای از ساواک،ترکیب مجلس آینده را به بحث گذاشتند.در این جلسات حتی ترکیب رهبری آینده مجلس هم به هـمین تـرتیب تعیین شد و پس از بررسی،بـه تـأیید محمد رضا پهلی رسید و تمامی کاندیداها در انتخابات بعدی به نمایندگی مجلس برگزیده شدند.
اسد اله علم در خاطرات خود مینویسد:«منصور در شب انتخابات 1342 از خانه اسـتوارت راکـول به من زنگ زد و درخـواست کـرد که هرطور شده او را نماینده اول تهران اعلان کنند.»به گمان علم،منصور کماکان،نوکر امریکاییها بود.62
پس از انجام انتخابات دوره بیستو یکم و شکلگیری فراکسیون اکثریت مجلس به رهبری حسنعلی منصور،ابتدا زمزمه تـشکیل حـزب مترقی مطرح شد سپس تشکیل حزبی به نام«نهضت ششم بهمن»که نام فراکسیون اکثریت بود،شایع گردید و در نهایت در روز 28 آبان 1342 در جلسه علنی مجلس شورای ملی،حسنعلی منصور موجودیت«حزب ایـران نـوین»را اعلام کـرد. محمد رضا پهلوی نیز در اینباره گفت:
«من از تشکیل این حزب پشتیبانی خواهم کرد و دستور خواهم داد همهگونه مـساعدت وتسهیلات را فراهم نمایند.»63
نخستوزیری حسنعلی منصور
حسنعلی منصور از زمانی که در اشتوتگارت با جـان مـک کـلوی ارتباط برقرار کرد،همواره از این ارتباطات سخن میگفت و چندین بار با تأکید به هویدا گفته بود کـه:« رابـطینش در میان امریکاییها وعده کردهاند که نوبت ما بزودی خواهد رسید.»64
او بیپروا پیوند خـود بـا گـراتیان یاتسویچ را به رخ دیگران میکشید.آشکارا با تکنوکراتهای برجسته ایران از روابطش با مقامات امریکایی سخن مـیگفت:«دوستان امریکاییاش وعده دادهاند که شاه را وادار به انجام اصلاحاتی در ایران خواهند کرد.»مـیگفت:«به من هم قـول قـطعی دادهاند که در آینده نخستوزیر ایران خواهم شد.»65
در فروردین 1341 محمد رضا پهلوی برای دیداری رسمی به امریکا رفت و پس از بازگشت،در تیرماه همان سال،علی امینی را-که نگران حمایتهای بیرویه امریکا از او بود- برکنار کـرد و دوست و محرم اسرارش،اسد اللّه علم را به نخستوزیری گمارد و درعینحال بنابر تأکید امریکاییها مبنی بر ضرورت گماردن جوانان معتمد به مشاغل دولتی،حسنعلی منصور را برای احراز مقامات بالاتر آماده میکرد.
حسنعلی مـنصور در مـهرماه 1342 در دیداری با جولیس هولمز-سفیر امریکا در ایران-ادعا کرد که«به گمانش ظرف سه یا چهار ماه آینده وظیفه تشکیل دولت به او محول خواهد شد.»و یکی دو هفته بعد،مجددا به سـفارت امـریکا رفت و برنامههای آتی خود را در اختیار سفیر امریکا گذاشت و از یک ماه پیش از انتصابش به عنوان نخستوزیر،پستهای کابینه را به اشخاص مختلف وعده داد.
در گزارش سفارت امریکا،آمده است:
«از سویی حسنعلی مـنصور و تـیم او منتظر روزیاند که عنان امور دولت را به کف خواهند گرفت و از سوی دیگر،علم کماکان نخستوزیر است و ظاهرا از این حالت رنج میبرد...اوضاع به نمایشی باسمهای و غیر حرفهای میماند که در آن سـکوتهای بـیجا فـراواناند و همه منتظرند تا نوبت ورودشـان بـه صـحنه فرارسد.شواهدی نشان میدهد که همه کاهای مهم دولت معوق مانده و تصمیمات به آینده موکول شده است.»66
عباس میلانی نیز مینویسد:
«نـشریه تـوفیق در یـکی از شمارههی بهمن 42 خود،طرحی از حسنعلی منصور کشیده بـود کـه اطرافش را تهمانده سیگارهای کنت گرفته بود.او هم بیصبرانه صفحات تقویم را که یکی پس از دیگری به زمین میافتاد،نظاره میکرد.زیـر طـرح آمـده بود:انتظار اشد من الموت.»67
پس از این کش و قوسها بود کـه در جلسه فوق العاده دولت اسد اللّه علم در ساعت 9 صبح روز 17 اسفند 1342،تصمیم به استعفای دولت گرفته شد.متن استعفانامه تنظیم شد و در سـاعت 15/11 تـوسط اسـد اللّه علم در کاخ مرمر،تحویل محمد رضا پهلوی شد.حدود یک سـاع بـعد،حسنعلی منصور به کاخ مرمر رفت و ساعت 15/13 در حال خارج شدن از کاخ گفت که از طرف شاهنشاه مـأمور تـشکیل کـابینه شدهاست.68
بازخوانی اوضاع و احوال چندماهه آخر دولت اسد اللّه علم و حالات حسنعلی مـنصور بـرای تـصدی مقام صدارت،از زبان اسناد به این شرح است.حسنعلی منصور به دوستان نزدیک خـود گـفته اسـت:
«باید برنامهای تهیه کرد تا اگر زمامدار شد برنامه اداره امور کشور را تنظیم شده داشـته بـاشد.وی گفته:علاوه بر اینکه شخصا کاندیدای نخستوزیری است،شاه نیز با ایـن مـوافقت کـرد تا عدهای از دوستان ما از تهران و شهرستانها به مجلس بروند تا فراکسیونی در مجلس آینده بـرای اجـرای برنامههای خود تشکیل دهیم.»69
حسنعلی منصور رئیس کانون مترقی و نماینده انتخاب شده دورهـ فـعلی،فـعالیتهایی را جهت به (به تصویر صفحه مراجعه شود)
دست آوردن کرسی ریاست مجلس شورای ملی شروع نـموده اسـت.ضمنا طبق دستور نامبرده هفتاد صندلی به اسامی نمایندگان مورد نظر وی در یـک قـسمت از سـالن مجلس چیده شده و اسامی نمایندگان روی هریک از آنها نوشته شده است و اگرچه بیشتر از 39 نفر از نمایندگان عـضو کـانون مـترقی نمیباشند و لیکن تا تعداد هفتاد نفر نسبت به ایشان سمپاتی دارند و قـرار اسـت تشکیل یک جناح را در جناح بدهند.70
حسنعلی منصور گفته است:موضوع نخستوزیری من تمام شده است و ایـن مـسئله را با امریکاییها هم حل کردهاند.71 حسنعلی منصور گفته است:بیش از چهار مـاه دیـگر در مجلس نخواهد بود.72
حسنعلی منصور در جلسه خـصوصی مـجلس گـفته است:هنگام صحبت در مورد سیاست خارجی کـشور،نـباید نامی از کشور خارجی به میان آید.73
محمد رضا پهلوی،دو مرتبه به نصرت اللّه مـعینیان-سـرپرست انتشارات و رادیو و وزیر مشاور- گـفته:مـنصور را تقویت کـنید.74
فـریده امـامی،همسر حسنعلی منصور گفته:اطمینان دارم کـه عـلی،مدیر خوبی است ولی در موقع نخستوزیری باید دید مشاورانش چه کسانی هستند.75 خـبرگزاری آلمـان،خبر نخستوزیری او را مخابره کرده است.76
8/10/42-حـسنعلی منصور به دوستان خـود گـفته است:«نظر مقام سلطنت ایـن اسـت که دیگر در دستگاه محاکمه مخصوصا مقامات عالی ادارات از ریاست اداره به بالا،کسانی کـه در دورهـ رضا شاه مصدر کار بـودهاند،وجـود نـداشته باشد و طبقه جـدیدی کـه متعلق به بیست سـال اخـیر است کارگردان دستگاه حاکمه کشور شوند.»77
6/11/42-پس از سخنرانی روز 6 بهمن منصور در تلویزیون،گفتهاند:این سخنرانی بـه صـورت برنامه کار دولت آینده تنظیم شده بـود.78
8/11/42-شـایع است کـه شـاه هـنگام مسافرت به خارج بـه منصور گفت،مقدمات تشکیل دولت خود را فراهم سازد تا فرمان نخستوزیری او صادر گردد.79
29/11/42-نطق شدید اللحـن وزیـر جنگ امریکا،مبنی بر اینکه:مـلت ایـران نـارضایتی شـدیدی از حـکومت خود دارند و بـاید در رفـع این نارضایتی کوشید،چون با این ترتیب،وضع ایران برای کمونیست شدن،از هرزمانی آمادهتر است.
امـریکاییها مـایل هـستند دولت مقتدری در ایران زمام امور را به دست گـیرد و در اداره کـشور کـاملا مـستقل بـاشد و فـعلا متوجه حسنعلی منصور گردیدهاند.80
30/11/42-یوسف مازندی خبرنگار ایرانی خبرگزاری یونایتدپرس،این خبر را درباره ایران مخابره کرده است:«شاه در 15/12/42 هنگام بازگشت به تهران،حسنعلی منصور را به نخستوزیری تـعیین خواهد کرد.»81
3/12/42-منوچهر اقبال گفته است:روزی که شاه قصد سفر به اروپا داشت در فرودگاه مهرآباد به منصور گفته است،مطالعات خود را برای تشکیل دولت شروع کند.82
12/12/42-حسنعلی منصور،بیوگرافی و یک قطعه عـکس خـود را به نشریات ارسال کرده است.83
16/12/42-محمد رضا پهلوی در مصاحبه با خبرنگاران در ایتالیا:در مراجعت نبه ایران، دولت حزبی روی کار خواهیم آورد.84 و بالاخره در تاریخ 17/12/42،حکم نخستوزیری وی صادر شد.85
حسنعلی منصور و جبهه ملی
دکـتر عـباس میلانی معتقد است:
«در واقع یکی از ارکان اصلی سیاست امریکا،جانبداری از نیروها و دولتهای مترقی میانهرو بود. میخواستند از این راه زیر پای جبهه ملی را خالی کنند.در واقـع امـریکاییها در فکر ایجاد حزب یا جـنبشی بـودند که بتواند طبقات متوسط شهری،تکنوکراتها و روشنفکران را جلب و بسیج (به تصویر صفحه مراجعه شود) کند؛میخواستند از این راه جانشینی برای جبهه ملی پدید آورند.»86
وی پس از آنـکه یـکی از مهمترین اهداف منصور را در چـند هـفته پیش از انتصابش به مقام صدارت،ایجاد ائتلافی دستکم با شماری از عناصر جبهه ملی،برمیشمارد،مینویسد:
«در مذاکرات منصور با جبهه ملی،هویدا نقشی فعال به عهده داشت.شماری از رهبران جبهه مـلی از جـمله دکتر غلامحسین صدیقی،جزو دوستانش به شمار میرفتند.به ابتکار منصور و هویدا،واسطه اصلی این مذاکرات،محسن خواجه نوری که هم از نخستین اعضای کانون مترقی و همزمانی عضو جبهه ملی بـود،بـه شمار مـیرفت.»87 و از قول گراتیان یاتسوینچ نقل میکند که:
«هویدا و منصور سالها با هم همکاری کردند که بتوانند بدیل قـابل قبولی در برابر جبهه ملی که [برای شاه و امریکا]غیر قابل قبول شـده بـود،پدیـد آورند.میخواستند از حمایت همان اقشار روشنفکر و تحصیلکردهای برخوردار شوند که معمولا طرفدار جبهه ملی بودند.»88
اما ارتـباط حـسنعلی منصور و هویدا با جبهه ملی-ضمن انتساب این ارتباط به منصور الملک -در سـوابق مـوجود بـه شکل زیر،منعکس است:
«به قرار اطلاع اخیرا در اثر وساطت حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایـران نوین،محمد علی کشاورز صدر عضو شورای مرکزی جبهه ملی با مقامات عـالیه کشور نزدیک شده و حـتی گـفته میشود که شرفیاب نیز گردیده است...
علت اینکه منصور واسطه این کار شده ظاهرا آن است که کشاورز صدر هنگام نخستوزیری علی منصور(پدر حسنعلی منصور)معاون نخستوزیر بوده و علی منصور مـوقع عزیمت به محل مأموریت جدید خود به عنوان سفیرکبیر ایران در دفتر اروپایی ملل متحد،کشاورز صدر را به حسنعلی منصور سپرده است.89 و در جایی دیگر آمده است:
«شایع است که حسنعلی منصور مـدیرعامل شـرکت سهامی بیمه ایران با برخی از سران جبهه ملی روابطی دارد و به همین دلیل پارهای از عناصر منتسب به جبهه ملی را به شرکت بیمه منتقل کرده است.»
در کابینه حسنعلی منصور،که هم از نـظر مـیانگین سنی اعضای آن و هم از نظر حضور تکنوکراتهای تحصیلکرده خارج از کشور،با کابینههای دیگر تفاوت داشت،حضور دو چهره،خوشحالی بعضی از اهل علم را به دنبال داشت.این دو نفر،یکی جواد صدر،پسـر مـحسن صدر الاشراف بود و دیگری باقر عاملی،که با خانواده آیت اللّه رضوی وصلت داشت. در گزارشی که از مکالمه تلفنی فرزند آیت اللّه سید ابو الحسن اصفهانی با فضل اللّه خوانساری، تهیه گـردیده،آمـده اسـت:
«آیت اللّهزاده اظهار میداشت کـه کـابینه قـبلی ضد اسلام بود و از بابت کابینه جدید بسیار خوشحال به نظر میرسید.»90
منصور و کاپیتولاسیون
تصویب قانون مصونیت امریکاییها،دستهگلی بود که مـیبایست حـسنعلی مـنصور به دوستان امریکاییاش پیشکش کند.این لایحه در یـکی از سـاعات آخر شب در مجلس سنایی که اکثر اعضای آن در حال خماری بودند،به تصویب رسید و در مجلس شورای ملی هم علی رغـم مـذاکرات پرتـنشی که جریان یافت با موافقت نمایندگان روبهرو شد. تصویر بـخشی از این مذاکرات،در کتاب معمای هویدا به شرح زیر است:
«در طول مذاکرات پرتنش،منصور در مجلس حضور داشت.در جواب مـخالفان لایـحه بـه این نکته اشاره میکرد که طراح اصلی لایحه و از مدافعان اصلی آن،عـلم بـود،به علاوه وقتی جلسه متشنج شد منصور به قصد آرام کردن فضا و ساکت کردن مخالفان،آشکارا و بـه عـمد بـه آنان در مورد لایحه دروغ گفت.در این زمینه به روزنامهنگارانی که پرسشهایی در این بـاب طـرح مـیکردند،دروغ میگفت.وقتی یکی از خبرنگاران از او پرسید که آیا طرح لایحه صرفا شامل حال مـستشاران نـظامی اسـت یا آنکه خانواده آنان را نیز در بر میگیرد،منصور وانمود کرد که سخت خشمگین شـده و بـا لحن معترض و حقبهجانب تأکید کرد که اینگونه شایعات،همه کار مغرضین و ستون پنـجم بـیگانگان اسـت.درعینحال افزود که:«وابستگان و مستشاران غیر فنی شامل مصونیت نیستند و مهمتر از هه اینکه ایـن مـصونیتها،صرفا ناظر بر اقداماتی است که در طول ساعات اداری انجام میدهند...دروغهای مصلحتی او سـفارت امـریکا در ایـران را یکسره نگران کرد...مسئله را از طریق رسمی با دولت ایران در میان گذاشتند و ناصر یگانه که در آن زمـان وزیـر مشاور بود،در پاسخ از طرف دولت منصور اعلان کرد که:«دولت در مورد شمول و مـفاد لایـحه هـیچ شک و تردیدی ندارد،اما نخستوزیر به علل سیاسی،لازم دانست که در بیانات خود چنین وانمود کـند کـه شـمول لایحه محدود است.»91
عاقبت کار
همین اقدام کافی بود تا امام خـمینی(ره)در چـهارم آبان 1343،نطقی شورانگیز در مخالفت با این لایحه،ایراد کنند: «آیا ملت ایران میداند در این روزها در مـجلس چـه گذشت؟...میداند مجلس،به پیشنهاد دولت،سند بردگی ملت ایران را امضأ کرد...به حـسب ایـن رأی ننگین،اگر یک مستشار امریکایی یـا یـک خـادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایـران،بـه یکی از افراد محترم ملت،به یکی از صاحبمنصبان عالیرتبه ایران،هرجسارتی بکند،هرخیانتی بـنامید،پلیـس حق بازداشت او را ندارد،محاکم ایـران حـق رسیدگی نـدارد،ولی اگـر بـه یک سگ آنها تعرضی بشود،پلیـس بـاید دخالت کند،دادگاه باید رسیدگی نماید...»92
این مخالفت به تبعید امام در 13 آبـان بـه ترکیه و پس از آن به نجف اشـرف انجامید.در این حال و هـوا بـود که معتقدان به مقام مـرجعیت و روحـانیت،دست به کار شدند،چند ماهی تلاش کردند و حاصل تلاش آنان،گلولههایی بـود کـه از اسلحه محمد بخارایی در نخستین روز بـهمنماه 1343 در مـیدان بـهارستان و مقابل مجلس شـورای مـلی شلیک شد و بر صـدارت 314 روزهـ حسنعلی منصور خاتمه داد.
اولین گزارشی که درباره این اقدام ثبت شد،بدین شرح اسـت:
«مـقارن ساعت 1000 روز جاری 1/11/43 پسربچهای که تاکنون هـویت وی روشـن نگردیده،مـقابل مـجلس شـورای ملی نسبت به آقـای منصور نخستوزیر سوءقصد مینماید که بلافاصله دستگیر میشود.ضارب که ظاهرا لال به نظر میرسد،تـاکنون در ایـن مورد اظهار نظر نکرده است.»93
عباس میلانی در ایـنباره مـینویسد:
«ضارب محمد بخارایی نام داشت.هفده ساله بود و دانشآموز دبیرستان.یک جلد قرآن و تصویری از[آیت اللّهـ]روح اللّه خـمینی در جـیب داشت...ضاربین منصور در دادگاه بیپروا در مورد انـگیزه قـتلش سـخن مـیگفتند.مـدعی بـودند منصور تقاص بیحرمتی به مرجع تقلیدشان، آیت اللّه خمینی را پس میداد.»94
در این ایام تلاش شد تا این حرکت،با سیاستهای بیگانه منتسب گردد و نارضایتی از رژیم پهلوی در محاق بماند،ولی اظـهارات صریح دستگیرشدگان،طراحان این توطئه را نیز ناکام گذارد که انعکاس آن در اسناد ساواک بدین شرح آمده است:
«در محافل مذهبی شهرت دارد که از طرف مقامات انتظامی و دولت به وعاظ توصیه شده که در مجالس سـوگواری ایـام ماه مبارک رمضان برای سلامت آقای نخستوزیر دعا کنند ولی چون اکثریت مردم عامی که معمولا در این قبیل مجالس شرکت میکنند با دولت نظر موافق ندارند اکثریت وعاظ از دعا کردن در ایـن مـجالس خودداری مینمایند.آیت اللّه عاملی از روحانیون معروف تهران میگفت:توقع دولت از وعاظ،عاقلانه نیست برای اینکه در دو سال اخیر روحانیت را کاملا تضعیف کردهاند و دعا کـردن بـرای عاملین این تضعیف کار صـحیحی نـیست.»95
سناتور رضا جعفری میگفت:«ترور منصور را نمیتوان به سیاستهای خارجی مربوط دانست. اگر دولت ضمن اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم، رابطه خود را با روحانیت نـیز حـفظ میکرد،چنین واقعهای صـورت نـمیگرفت.»96 در شب ششم بهمن وزرا به جلسهای فوقالعاده دعوت شدند، این جلسه در ساعت 2/5 صبح تشکیل شد و بیانیه مرگ منصور، تصویب و در ساعت 3/5 صبح از رادیو پخش شد.
پانوشتها :
(59).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 3-172.
(60).آرشـیو مـؤسه مـطالعات و پژوهـشهای سـیاسی-سـند 312-18/2/41.
(61).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 194.
(62).اسد اله علم،خاطرات،ج 2،ص 117،به نقل از:معمای هویدا،عباس میلانی،ص 143 پاورقی.
(63).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 631/300 ن-6/9/42.
(64).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 149.
(65).همان،ص 177.
(66).همان،ص 196.
(67).هـمان،ص 196(همان صفحه).
(68).روزنامه اطلاعات،17/12/42.
(69).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 1353/312-25/4/42.
(70).پیشین،سند 61/322-7/7/42.
(71).پیشین،سند 5250-29/7/44.
(72).پیشین،سند 190/322-30/7/42.
(73).پیشین،سند 441/300 ن-14/8/43.
(74).پیشین،سند 21297/س ت-19/9/42.
(75).پیشین،سند 21297/س ت-19/9/42.
(76).پیشین،سند 839/300 ن-7/10/42.
(77).پیشین،سند 873/300 ن-9/10/42
(78).پیشین،سند 1051/300 ن-7/11/42.
(79).پیشین،سـند 1171/300 ن-9/11/42.
(80).پیـشین،سند 1349/300 ن-30/11/42.
(81).پیشین،سند بدون شماره-3/12/42.
(82).پیشین،سند 1044/322-7/12/42.
(83).پیشین،سند 1381/300 ن-3/12/42.
(84).پیشین،سند 1082/322-13/12/42.
(85).پیشین،سند 8920-19/12/42.
(86).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 200-199.
(87).همان،ص 204.
(88).همان،ص 178.
(89).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 815/300 ن-3/10/42.
(90).پیشین،سند بـدون شـماره-24/12/42.
(91).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 20-199.
(92).صحیفه امام-ج اول،ص 109.
(93).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،سند 1605/322-1/11/43.
(94).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 214.
(95).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،سـند 9008/326-5/11/43.
(96).پیـشین،سند 9032/326-8/11/43.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره 5؛ زمستان 1383؛ از صفحه 62 تا 89
نظرات