شاه و لابی یهود
اقلیتهای یهودی در جهان غرب به شدت در حکومتهای خود مؤثرند و به خصوص این نفوذ در آمریکا بسیار شدید است. لذا نمیتوان اسرائیل را یک کشور تحت سلطه آمریکا و غرب تلقی کرد بلکه در واقع این جهان غرب است که تحت نفوذ اسرائیل میباشد.1
از سویی اسرائیل پایگاه اصلی غرب در خاورمیانه به شمار میرفت و برای آمریکا کشور پولسازی محسوب میشد. صرف وجود اسرائیل سبب میگردید تا کشورهای عربی و ثروتمند منطقه، دلارهای نفتی خود را در مقابل سفارشات گران قیمت اسلحه به آمریکا بدهند. آمریکا هم با بذل و بخشش، مقداری از این سفارشات را به کشورهای اروپای غربی واگذار میکرد.2
از نظر آمریکا، ایران و اسرائیل دو متحد ارزشمند و استراتژیک در منطقه حساس خاورمیانه و اقیانوس هند محسوب میشدند.3 بنابراین تقویت همهجانبة آن دو از برخی لحاظ برای آمریکا حائز اهمیت بوده است. اول آنکه هر دو کشور بهعنوان متحد آمریکا همچون سدی در مقابل توسعه کمونیزم و نفوذ اتحاد شوروی در خاورمیانه و آفریقا عمل میکردند. دوم آنکه هر دو کشور در جریان آزاد نفت از خاورمیانه به سوی کشورهای صنعتی غرب از اهمیت اساسی برخورد بودند. بنابراین وابستگی و اتکای هر چه بیشتر ایران و اسرائیل به آمریکا موجب توسعه همکاریهای نظامی و امنیتی دو کشور با یکدیگر میشد در حالی که شاه خواهان قدرتمندی اسرائیل بود و در این راه به آن کشور کمک میکرد، چرا که اسرائیل قدرتمند سبب عطف توجه بیشتر اعراب و اسرائیل و در نتیجه کاهش تنشهای موجود بین ایران و کشورهای عربی میشد. اسرائیل نیز خواهان قدرتمندی شاه بود زیرا در صورت سقوط شاه یک متحد استراتژیک را از دست داده و از طرف دیگر از واردات پر سود نفت از ایران محروم میشد. پس از آنکه قرار شد اسرائیل از میدانهای نفتی در صحرای سینا عقبنشینی کند، آمریکا از ایران درخواست کرد که به دنبال عقبنشینی اسرائیل از میدانهای نفتی ابوردوس، ایران احتیاجات نفتی اسرائیل را تأمین نماید.4
از سویی شاه پیشنهاد آمریکا را مبنی بر ایجاد روابط نزدیکتر با کشور یهودی، به منظور استفاده از منافعی که «لابی یهودی» در آمریکا میتوانست برای وی داشته باشد، پذیرفت.
همچنین مشاهده شکل جدید قدرت در خاورمیانه و کمکی که اسرائیل میتوانست جهت خنثیسازی این روند ارائه دهد، بسیار اهمیت داشت. شاه به دلیل دشمنی رو به رشد اتحاد شوروی در شمال و خصومت علیه حکومت ایران در تعدادی از کشورهای خاورمیانه، احساس انزوا میکرد و فکر میکرد که در رویارویی با یک محیط منطقهای و بینالمللی خصمانه، در چارچوب دکترین حاشیهای خواهد توانست امنیت خود را حفظ کند. 5
یکی از درسهایی که شاه در طی سالیان 1958 تا 1967 آموخت این بود که روابط با اسرائیل یک نتیجة فرعی مهم نیز به همراه دارد و آن کسب تأییدیه برای برنامههای وی از واشنگتن بود در زمانی که آمریکا نسبت به کمک، بیمیلی و اکراه از خود نشان میداد. برای دوستان اسرائیل در آمریکا روشن بود که روابط بین ایران و کشور یهود به نفع امنیت اسرائیل است.6 آمریکاییها نسبت به روابط ایران و اسرائیل حساسیت داشته و آن را به دقت زیر نظر داشتهاند. تیموری در همین رابطه در گزارشی از دیدارش با سفیر آمریکا در یک مراسم تشریفاتی، با اشاره به بعضی صحبتهای سفیر آمریکا در اسرائیل، نتیجهگیری مینماید که:
«منظور اینکه آمریکاییها همانطور که در گزارش … به عرض رساندم روابط ایران و اسرائیل را دقیقاً تعقیب مینمایند و قطعاً هم در تهران و هم در اینجا خود اسرائیلیها بیشتر در این مورد با آنها تماس میگیرند.7» لابی یهود در آمریکا برای اجرای مقاصد خود ابزاری در اختیار دارد که یکی از آنها جراید و مطبوعات آمریکا میباشد و ایران گاهی توسط اسرائیل از این ابزار بهرهبرداری میکرده است. یکی از مقامات وزارت خارجه اسرائیل در بازگشت از سفرش به ایران مینویسد:
«راجع به انتشارات جراید آمریکا و شناساندن ایران مذاکراتی کردیم و قرار شد که ما حتیالمقدور در این باب با دولت همکاری کنیم....»8
اسرائیلیهاسعی میکردند از این وسیله به خوبی بهرهبرداری کنند. شموئل سگو نویسندة اسرائیلی در این باره مینویسد: «باتوجه به این واقعیت که اسرائیل در آمریکا موقعیت محکمی دارد و یهودیان آمریکا وزنه سیاسی زیادی دارند، ایران نمیتواند وجود این عامل اسرائیل را در خاورمیانه نادیده بگیرد. نفوذ اسرائیل در آمریکا از دو لحاظ برای ایران اهمیت دارد. یکی اینکه دولت پرزیدنت کارتر را متقاعد سازد که باید رژیمهای طرفدار غرب در خاورمیانه تقویت گردد و دیگر کمک به یهودیان ایران برای نفوذ بر یهودیان آمریکا که باعث بهبود وجهه ایران بین روشنفکران آمریکا و افکار عمومی جهان گردد...»9 لازم به ذکر است که بعضی از مقامات و نمایندگان سیاسی ایران سعی داشتند این مسئله را القاء کنند که دولت میبایستی جهت استفاده از لابی یهود، رضایت آنها را به هر صورتی کسب کند. عباس صیقل نماینده ایران در اسرائیل از همین گروه است. وی در گزارشی ضمن اشاره به یهودیان عراقی که از راه ایران به اسرائیل رفتهاند و اینکه آنها از مساعدتها و کمکهای ایران نسبت به یهود در بین مردم سخن میگویند و افکار عمومی را متوجه ایران کردهاند مینویسد: «چون به طوری که استحضار دارند قسمت اعظم مطبوعات آمریکا در دست یهودیان است، چنانچه دولت شاهنشاهی رویة کمک و پناه دادن به یهودیان پناهندة عراقی را ادامه دهند، ممکن است که از حضرات تقاضا کرد که تبلیغات بسیار خوبی مخصوصاً در هنگام تشریففرمایی موکب مبارک ملوکانه به آمریکا در جراید آنجا بنماید.»10
باور شاه مبنی بر نفوذ یهود در آمریکا آنقدر قوی بود که وی رابطة خوب و نزدیک با اسرائیل را لازمة داشتن روابط مناسب و اعمال نفوذ در آمریکا میدانست. ذکر نمونههایی از رفتارهای شاه در برخورد با اسرائیلیها این مسأله را روشنتر خواهد ساخت. ژنرال هرکابی در سفرش به ایران در دسامبر سال 1958 م با شاه ملاقات کرد. شاه در این دیدار خواستار شد که اسرائیلیها با نفوذی که در واشنگتن دارند سعی کنند حقایق منطقه را به آمریکاییها بفهمانند. شاه افزود آمریکاییها نیاز ایران را به جنگافزار و کمک مالی دستکم میگیرند و تلویحاً از اسرائیل خواست که در این باره به پرزیدنت آیزنهاور فشار وارد سازند. بعدها شاه در هر ملاقاتی با رهبران اسرائیلی این تقاضا را تکرار میکرد.11
ژنرال هرزوگ (رئیس جمهور سابق اسرائیل) با شاه در 18 تیر ماه 1340 ملاقات کرد. در این دیدار شاه سخنان خود را با ابراز رضایت از گسترش همکاری بین دو کشور و تشکر از اینکه بنگورین حاضر شده است تقاضاهای ایران را به پرزیدنت کندی تسلیم نماید آغاز کرد. ضمناً شکایت کرد که جامعة یهودیان آمریکا به او در اخذ کمک از آمریکا یاری نمیکنند و خواهش کرد دولت اسرائیل از گروه فشار یهودیان واشنگتن بخواهد که در اعطای کمکهای بیشتر آمریکا به ایران کمک کند. شاه به شدت از پرزیدنت کندی و حکومتش انتقاد کرد و از هرزوگ پرسید:
«ممکن است یک بار و برای همیشه به او بگوید که آمریکاییها از او چه میخواهند؟ چرا آمریکاییها از اعطای جنگافزار به او خودداری میکنند؟»12 ژنرال هرزوگ بعدها گفته بود که شاه در هر اسرائیلی یک مأمور ارتباط با واشنگتن را میبیند. 13
شاه در دیدار با ژنرال زوری تسور در آذر ماه 1341 از وی خواست به بنگورین بگوید که چقدر برایش اهمیت دارد که روزنامههای آمریکایی حملات خود را به او متوقف سازند و در این خصوص از اسرائیل یاری طلبید. 14
در آذر ماه 1343 در دیدار با فرستادة ویژة نخستوزیر اسرائیل، شاه با رد سردی روابط خود با اسرائیل گفت که منافع ایران و اسرائیل یکسان است و ایرانیان از همکاری با اسرائیل خوشحالند و مایل به ادامه آن میباشند. اما اسرائیلیها باید اوضاع داخلی ایران را در نظر داشته باشند. وانگهی آمریکاییها نیز چندان علاقهای به برقراری مناسبات سیاسی رسمی بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهند. هر بار که ایران این مسأله را مطرح کرده پاسخ دادهاند که هنوز زمان آن نرسیده است. اگر عقیدة واشنگتن این است پس چرا اسرائیلیها در این خصوص به او فشار وارد میسازند؟15
این مسأله نشاندهندة آن است که شاه کشورهای غربگرا را، در نوع و محدودة ایجاد ارتباط با سایر کشورهای غربگرا، مطیع آمریکا میدانسته و تعجب وی نیز از همین مسأله ریشه میگرفت؛ زیرا وی شخصاً و سیستم حکومتی وی نیز مطیع آمریکاییها بودند و در این زمینه گاهی بین شاه و بعضی مقامات دیگر رقابت بوجود میآمد که امینی نمونهای از این رقابت و پیشی گرفتن نخستوزیر بر شاه، در نزدیکی به آمریکا بوده است.
آمریکا علاقه داشت که ایران به دوستان آمریکا (به خصوص انگلیس و اسرائیل) نیز سفارشات تسلیحاتی بدهد. 16 شاه نیز به منظور کسب پشتیبانی آمریکا و اخذ جنگافزارهای بیشتری از این کشور در صدد برآمد همکاری با اسرائیل را از چارچوب کمک کشاورزی و آموزش نظامی به زمینههای دیگر گسترش بدهد. لذا در فروردین 1342 به رغم مخالفت آرام وزیر امورخارجه، ارتشبد حسن طوفانیان معاون تسلیحاتی وزارت جنگ را برای خرید تعداد زیادی مسلسل دستی یوزی برای افراد شهربانی و گارد شاهنشاهی به اسرائیل فرستاد. 17
شاه یک بار دیگر در دیدار ژنرال عزروایزمن رئیس ستاد ارتش، در خرداد 1354 به امید آنکه وایزمن گزارش مذاکراتش را با او به واشنگتن خواهد داد اظهار داشت اگر ایالات متحده از دادن جنگافزار به وی مضایقه کند، از اتحاد شوروی خواهد خرید. وایزمن نیز دریافت که منظور شاه فشار وارد ساختن از سوی اسرائیل به آمریکا است تا در برابر تقاضاهای او سخاوتمندتر باشند. 18
وقتی که بنگورین قصد داشت برای دیدار کندی عازم واشنگتن شود، شموئل دیون، مدیرکل خاورمیانه در وزارتخارجه اسرائیل را برای مذاکره با دکتر امینی به تهران فرستاد. امینی تقاضای کمک اقتصادی و نظامی ایران از آمریکا را به دیون داد تا بنگورین با خود به واشنگتن ببرد و با رئیس جمهوری جدید مطرح کند. امینی به دیون قول داد که به رغم احتیاج به پنهان نگاه داشتن روابط بین دو کشور، ایران در برابر فشار اعراب تسلیم نخواهد شد و روابطش را با اسرائیل قطع نخواهد کرد. 19
پینوشتها:
1ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی «حسین فردوست» جلد اول، انتشارات اطلاعات، تهران، 1371، صفحه 551.
2ـ همان منبع، صفحه 551.
3ـ جهت مطالعه بیشتر در مورد روابط ایران و اسرائیل در حوزه اقیانوس هند ر. ک به:
Israel and iran, Bilateral
Relationships and Effects on the Indian ocean Basin. Robert B.Reppa, sr. 1974
Praeger publishers linc
4 ـ گزارش شماره 3060 مورخ 1/7/54، از مرتضایی (تلآویو) به وزارت خارجه، سال 55 ـ 1350، کارتن 1، پرونده 103.
5- The pragmatic Entente p.35
6- Ibid p.60-61
7ـ گزارش شماره 563 مورخ 13/5/1342، از تلآویو به وزارت خارجه، سال 43 ـ 1342، کارتن 4، پرونده 28.
8ـ گزارش محرمانه مستقیم شماره 30 مورخ 29/11/1338، از تیموری به وزیر خارجه، نمایندگی تلآویو، سال 49 ـ 1338، کارتن 11، پرونده 92.
9ـ گزارش شماره 2144/3 ـ 320 مورخ 18/11/36، از مرتضایی به وزارت خارجه به نقل از روزنامه معاریو 16/11/2536، نمایندگی تلآویو، سال 57 ـ 1356، کارتن 4، پرونده 3 ـ 320.
10ـ گزارش شمارة 77 مورخ 7/8/1328، از عباس صیقل به وزارت خارجه، نمایندگی فلسطین، سال 30 ـ 1324، کارتن 56، پرونده 908.
11ـ سیاست خارجی ایران 1357 ـ 1300، هوشنگ مهدوی، پیشین، صفحه 287.
12ـ سیاست خارجی ایران، 1357 ـ 1300، هوشنگ مهدوی، پیشین، صفحه 290.
13ـ همان منبع، صفحه 287.
14ـ همان منبع، صفحه 380.
15ـ سیاست خارجی ایران، 1357 ـ 1300، هوشنگ مهدوی، پیشین، صفحه 383.
16ـ ظهور و سقوط پهلوی، حسین فردوست، ص 222.
17ـ سیاست خارجی ایران، 1357 ـ 1300، هوشنگ مهدوی، ص 384.
18ـ همان منبع، ص 385.
19ـ همان منبع، ص 290.
ایران و تحولات فلسطین ،مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امورخارجه
نظرات