اهداف و دستاوردهای آمریکا از احیاء مذاکرات سازش


1610 بازدید

اهداف و دستاوردهای آمریکا از احیاء مذاکرات سازش

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس،‌ پایگاه خبری وحدت نیوز در یک مقاله تحلیلی خبری به قلم کارشناس مسائل فلسطین آقای ترحمی با موضوع «اهداف و دستاوردهای آمریکا از احیاء مذاکرات سازش در 6 ماه گذشته» به روند و نتایج مذاکرات سازش می پردازد.

 

مقدمه:

بازدیدهای 10 گانه وزیر خارجه آمریکا از منطقه خاورمیانه در طول یکسال گذشته و تمرکز مذاکرات صورت گرفته در تمامی بازدیدها بر موضوع «احیاء مذاکرات سازش» میان اسرائیل و تشکیلات و گروههای فلسطینی، بیانگر اولویت قابل­توجه این موضوع در دستور سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است. از همین رو نوشتار حاضر درصدد است تا با ارزیابی نقاط عطف­های مهم این رویداد کم سابقه، اهداف، برنامه­ها و نتایج این مسئله را مورد بررسی قرار دهد.

 

* 1) پیروزی اوباما با شعار «تغییر»:

به عقیده اکثر تحلیلگران مسائل آمریکا؛ تمرکز تیم انتخاباتی دموکرات­ها بر روی «شعار تغییر» در سیاست داخلی و خارجی آمریکا؛ گرانیگاه تبلیغات انتخاباتی اوباما در رقابت با «جان مک کین» کاندیدای قدرتمند حزب جمهوریخواه بود. موضوعی که با تزریق امید به آینده، افکارعمومی خسته از 8 سال حکومت پرتنش جمهوریخواهان را التیام می­بخشید. جمهوریخواهانی که قریب به یک دهه از حیات مردم آمریکا را مصروف «جنگ با تروریسم» و درگیری با پیامدهای ناگوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن، اختصاص کرده بودند. لذا تغییر در سیاست داخلی و خارجی آمریکا، حداقل در روزها و ماههای اول، به منزله تدارک شرایط برای خروج کم هزینه آمریکا از کانونهای مهم بحران و هزینه بود. مسائل خاورمیانه و بویژه بحران اعراب و اسرائیل، یکی از موضوعاتی بود که از همان ابتدا در دستور کار دولت جدید دموکرات قرار گرفت.

 

2) مذاکرات سازش؛ شاه کلید بحران در خاورمیانه:

برای بسیاری از مقامات امریکایی روشن بود که تغییر در خاورمیانه و رسیدن به صلح در این منطقه، یکی از الزامات حیاتی است. حتی پیش از انتخاب «باراک اوباما» به ریاست جمهوری نیز روشن بود دولت پس از بوش، ناچار به برداشتن گام هایی در این زمینه خواهد بود. این امر 2 دلیل عمده داشت:

نخست اینکه: بنا به گفتۀ «ژنرال پترائوس» حل و فصل مناقشۀ فلسطینی – اسرائیلی، برای کمک به ارتش امریکا در به انجام رساندن اهداف خود در عراق، افغانستان، پاکستان و سایر مناطق، ضروری است.» به همین دلیل، بسیاری از مقامات پنتاگون، ارتش و سازمان سیا، بر این عقیده بودند که مناقشات و مسائل خاورمیانه به هم پیوسته و غیر قابل تفکیک بوده و مسئله صلح و ایجاد دولت مستقل فلسطین، شاه کلید حل و فصل بسیاری از مسائل دیگر در خاورمیانه است که موجب کاهش و حتی افول ایدئولوژی­های سلفی و جهادی از نوع «القاعده» و «انصارالسنه» خواهد شد.

دلیل دوم: گرایش افکار عمومی آمریکا به بهبود روابط با جهان اسلام بود. طبق نظرسنجی شبکۀ ABC پس از پیروزی اوباما، بیشتر امریکایی­ها «بهبود روابط با جهان اسلام» را از مسائل مهمی می­دانستند که رئیس­جمهور جدید آمریکا به درستی در جهت تحقق آن حرکت خواهد کرد.

 

 

3) برنامه اوباما برای احیاء مذاکرات سازش:

دیدگاه اوباما در قبال مناقشات سازش و راه­حل­های آن، تا پیش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، متشکل از چند مولفه زیر بود:

- تشکیل کشور مستقل فلسطین؛

- حفظ هویت اسرائیل به عنوان دولتی یهودی؛

- قدس به عنوان پایتخت یکپارچۀ اسرائیل؛

- ضرورت پذیرش شرایط کمیتۀ چهارجانبه از سوی حماس و سایر گروه ها برای ورود آنها به فرایند سیاسی

اصول فوق؛ بیانگر بالاترین سطح همسویی نامزد دموکرات­ها با رهبران افراطی حاکم بر اسرائیل بود. پس از پیروزی «اوباما» در انتخابات ریاست جمهوری، اصول فوق با قدری حک و اصلاح، در قالب «گزارش پروژة ایالات متحده / خاورمیانه» به عنوان نقشۀ راه دولت جدید، تبیین شد. گزارش مذکور به امضای 10 نفر از مقامات دولت های پیشین ایالات متحده از جمله «زیبگینیو برژینسکی» ، «لی همیلتون»، «برنت سکوکرافت»، «جیمز ولفنسون» و... رسید. تحرکات و عملکرد بعدی اوباما و دولتمردان وی، نشان دهندة پذیرش این گزارش و عمل بر مبنای آن در مناقشۀ خاورمیانه بود.

دولت باراک اوباما با سپردن مسئولیت صلح خاورمیانه به «جرج میچل»، به یکی از توصیه­های گزارش پروژه، یعنی «تعیین فرستادة ویژه برای کار بر روی مسئله صلح» عمل کرد. «میچل» تا پایان ماموریت خود، دهها بار به منطقه سفر نمود و با طرفهای درگیر، مذاکره و گفتگو کرد. با این حال وقوع پاره­ای از تحولات، مانع از پیشبرد برنامه مورد نظر در دولت اول اوباما شد که در بند آتی به بررسی آن می­پردازیم.

 

4) موانع تغییر در شرایط حاکم بر اراضی اشغالی:

علی­رغم خوش­بینی­های اولیه در رابطه با احتمال تغییر شرایط خاورمیانه و فلسطین اشغالی، بویژه در صورت پیروزی نامزدی با «شعار تغییر» در آمریکا، تحولات آتی، موانعی را فراروی برنامه­های منطقه­ای دولت اوباما قرار داد که حتی در پاره­ای از مواقع، «لزوم تغییر» در سیاست خارجی سابق را به چالش می­کشید که در ادامه اهم آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:

1-4) تداوم بحران اقتصاد جهانی و پیامدهای آن در آمریکا و اسرائیل:

توسعه بحران جهانی اقتصاد در آمریکا و سایر نقاط جهان، یکی از عوامل مهمی بود که مانع از تمرکز و پیشبرد برنامه­های آمریکا در مورد مناقشات سازش در اراضی اشغالی شد. این پارامتر برنامه تغییر شرایط در فلسطین اشغالی را به حاشیه مسائل مهمتر داخلی و بین­المللی برد.

2-4) استیلای احزاب راست و افراطی در اسرائیل:

بخش قابل توجهی از زمان حضور «اوباما» در راس هرم قدرت اجرایی در آمریکا، با حضور «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر افراطی اسرائیل در قدرت، همزمان گردیده است. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که بخشی از دلایل عدم تعهد اسرائیل به ابتکارات اوباما در مناقشات اراضی اشغالی را می­توان به حضور احزاب افراطی در مصدر تصمیمات مهم و سرنوشت­ساز در اراضی اشغالی منتسب کرد. البته توجه به این امر، بیش از آنکه بیانگر تمرکز بر سطوح خُرد تحلیل (عامل انسانی) باشد، بیانگر شرایط سیاسی و اجتماعی موجود در مناطق اشغالی 1948 (اسرائیل) است که منجر به پیروزی راستگرایان در اغلب عرصه­های مهم و سرنوشت­ساز گردیده است.

3-4) ظهور جنبش­های بیداری در منطقه و تهدید اسرائیل:

در شرایطی که می­رفت تا راستگرایان تحت فشار آمریکا، ناچار به تمکین حداقل­های لازم برای احیاء مذاکرات سازش شوند، به یکباره شرایط خاورمیانه تحت تاثیر «جنبش بیداری» قرار گرفت. بر اثر این رخداد مهم و تاثیرگذار، سونامی سقوط به شکلی دومینو وار، حکومت­های مستبد و وابسته به آمریکا و اسرائیل را در منطقه سرنگون ساخت. این رویداد از یکسو میزان تمرکز آمریکا بر مسئله اراضی اشغالی را تقلیل داد و از سوی دیگر بهانه مناسبی را در اختیار راستگرایان حاکم بر فلسطین اشغالی قرار داد تا با دستاویز کردن مخاطرات امنیتی این رویداد منطقه­ای برای اسرائیل، با خیالی آسوده­تر، شانه از بار فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا خالی کنند.

 

5) چرخش اوباما از فوریت تغییر به تدارک شرایط بنیادین:

تیم سیاست خارجی آمریکا پس از مواجهه با مشکلات متعددی در دور نخست ریاست­جمهوری اوباما، بشدت در حوزه سیاست­خارجی خویش زمین­گیر شد. اما بلافاصله درصدد برآمد تا با استفاد از تهدیدات پیش­آمده، فرصت­هایی را برای حل بحران چاره­اندیش نماید. به همین دلیل در ادامه برنامه­های زیر به اجرا گذاشته شد:

1-5) انحراف کانون اعتراضات از متحدان آمریکا به سوریه:

بدنبال سقوط زنجیره­وار حکومت­های مستبد منطقه که اغلب نیز دارای روابط دیرپا و نزدیکی با آمریکا بودند، وجاهت بین­المللی آمریکا در معرض تهدید قرار گرفت. به نظر می­رسید از این وضعیت ایران و متحدان منطقه­ای آن بیشترین بهره را خواهند برد. لذا از همین زاویه تلاش برای به آشوب کشاندن سوریه و انتقال کانون تمرکز و توجهات منطقه­ای در دستور کار آمریکا قرار گرفت.

2-5) تشدید تحریم­های مالی و ترانزیتی ایران :

همزمان با تشدید بحران سوریه، آمریکا به بهانه­های متعدد درصدد تشدید فشارهای وارده بر ایران برای جلوگیری از تاثیرگذاری آن بر بحران سوریه برآمد. سیاستی که با تاثیرگذاری بر کانالهای ارتباطی ایران با اعضای جبهه مقاومت، زمینه­ساز تبدیل بحران سوریه به تصمیمی سرنوشت­ساز برای ایران و حماس گردید.

3-5) ترغیب متحدان فلسطینی ایران به خروج از جبهه مقاومت :

بدنبال تشدید بحران در سوریه و تشدید تحریم­های سیاسی و اقتصادی ایران، به سرعت بر حجم نگرانی­های حماس از تکرار سناریوی تونس و مصر در سوریه افزوده شد. در چنین شرایطی، «سناریو فتحی کردن حماس» به عنوان مدلی شبیه­سازی شده از شرایط پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کلید خورد. رویدادی که از عقب­نشینی تاریخی عرفات در برابر اسرائیل بر اثر از دست دادن مهمترین حامی بین­المللی خود، حکایت داشت.

با خروج حماس از سوریه، حمایت شاخه­های سیاسی آن از شورشیان، انتقال دفتر حماس به قطر و مشارکت حماس در آموزش بخشی از شورشیان سوری، به نظر می­رسید، سناریو آمریکا در شرف تحقق است. اما وقوع برخی تحولات، منجر به توقف برنامه آمریکا و بازگشت آن به عرصه مذاکرات سازش شد.

 

6) دلایل آمریکا برای احیاء مجدد مذاکرات سازش :

1-6) مقاومت اسد و تضعیف شورشیان سوری:

با زمین­گیر شدن شورشیان در سوریه، پروسه سرنگونی اسد کُند شد و فرایند هزینه­پردازی متحدان منطقه­ای آمریکا در سوریه، باعث عقب­نشینی تدریجی آنها از حمایت­های سابق و تنها ماندن عوامل تکفیری و برخی بازی خوردگان سیاسی در سوریه شد.

2-6) بازگشت حماس به جبهه مقاومت:

تحت تاثیر این شرایط، سناریو فتحی کردن حماس متوقف گردید تا جائیکه اغلب رسانه­های منطقه­ای از بازگشت حماس به جبهه مقاومت خبر دادند.

3-6) کارشکنی اسرائیل و تخریب وجهه ابومازن :

در طول دوران بعد از به قدرت رسیدن اوباما نیز اسرائیل تحت ریاست نتانیاهو، به ترکتازی­های خود علیه توافقات حداقلی با آمریکا برای بازگشت به مذاکره ادامه ­داد که نتیجه آن، تخریب وجهه ریاست تشکیلات خودگردان و فاصله گرفتن وی از میز مذاکره بود.

4-6) دلزدگی منطقه از خیزش­های اخیر :

با گذشت مدت زمان بیشتری از خیزش­های منطقه­ای و ناکامی­های متعدد مخالفان نظام­های استبدادی سابق بویژه در زمینه­های اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیز، علتش افکار عمومی در سوریه و سایر کشورهای منطقه برای تحقق «بهار عربی» جدیدی در سوریه فروکش کرد.

5-6) خطر وقوع انتفاضه سوم :

مجموعه شرایط فوق، بعلاوه ناکامی رهیافت­ سخت­افزارانه آمریکا برای فروپاشی جبهه مقاومت، عاملی برای استقبال دوباره آمریکا از مذاکرات سازش، جهت ممانعت از بروز انتفاضه سوم در اراضی اشغالی گردید. انتفاضه­ای که بارها سرویس­های امنیتی اسرائیل و تشکیلات خودگردان از احتمال وقوع آن خبر داده­اند.

تحت چنین شرایطی «جان کری» وزیر خارجه دولت دوم اوباما ماموریت یافت تا همانند همتای سابق خود «جرج میچل» فرایند بازگشت اسرائیل و تشکیلات به مذاکرات سازش را یکبار دیگر در دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار دهد.

 

7) ماموریت دشوار کری برای احیاء مذاکرات سازش:

در ماه ژوئیه سال 2013، اسرائیل و فلسطینیان پس از 3 سال بار دیگر مذاکرات صلح را از سر گرفتند اما تاکنون نه نخست وزیر راستگرای اسرائیل و نه مقامات فلسطینی آمادگی لازم را برای مصالحه و نرمش از خود نشان نداده‌اند و به جای آن، یکدیگر را متهم کرده‌اند که به طور جدی در پی دستیابی به صلح نیستند. هنگام آغاز دور جدید مذاکرات در ماه ژوئیه سال گذشته، قرار شد این مذاکرات طی 9 ماه - تا اواخر ماه آوریل سال 2014 - به نتایج ملموسی در حل و فصل اختلافات عمده دو طرف برسد. اما تا روز پنجشنبه ١٢ دی (٢ ژانویه)، که دهمین دور از مذاکرات «کری» با مقامات اسرائیلی و فلسطینی برگزار شد، نتیجه­ای جز شکست مذاکرات و تداوم کارشکنی­های اسرائیل در زمینه توقف شهرک سازی (علی­رغم آزاد کردن برخی از زندانیان قدیمی فلسطین) بدنبال نداشته است.

«مارتین ایندایک» فرستاده امریکا در مذاکرات سازش می­گوید، 13 سال است پسرم یک اسکرین سرور بر روی صفحه رایانه خود گذاشته که هرگاه فعال می­شود این سئوال را می پرسد «مذاکره صلح به نتیجه رسید یا نه؟» من هم در جواب وی می­گویم هنوز نه. در واقع ایندایک خود اعتراف می کند که فضا چنان پیچیده است و متغیرها آنقدر زیاد که به راحتی نمی­توان به این دور از مذاکرات نیز امیدوار بود.

اکنون اغلب فلسطینی­ها بر این عقیده­اند که «آزاد کردن اسرا» - آن هم بصورت محدودتر از وعده­های اولیه- بیشتر با هدف احیاء وجاهت از دست رفته ابومازن صورت گرفته است. درحالیکه اجرای ناقص این امتیاز در کنار تداوم شهرک سازی اسرائیل در قدس شرقی و..، نوعی دهن کجی به مفاد درخواست­های تشکیلات خودگردان بشمار می­آید.

 

8) آینده شناسی دور جدید مذاکرات آمریکا :

در حال حاضر تحت تاثیر کارشکنی­های اسرائیل در مناطق اشغالی و حتی تصویب لایحه الحاق رسمی این مناطق به اراضی اشغالی 1948 در کابینه، شرایط به گونه­ای تغییر ماهیت یافته است که حتی تشکیلات خودگردان نیز علی­رغم ماهیت سر سپرده و مزدور خود، قادر نیست با دستان خالی از امتیازات وعده داده شده، حمایت طرفداران خود و جامعه فلسطینی را از مذاکراتی که صرفا آنها را به حفظ امنیت اسرائیل متعهد کرده و چیزی را عاید آنها نمی­کند، جلب نماید. فارغ از شرایط نامطلوب فوق، دستیابی به راه­حل­های مورد توافق هر 2 طرف درباره مسائل سرنوشت­سازی چون: توسعه اختیارات تشکیلات خودگردان و تاسیس دولت فلسطینی، آینده سیاسی قدس برای هریک از طرفین، تعیین مرزها، تخلیه شهرکهای واقع در کرانه باختری جهت تامین یکپارچگی اراضی تحت حاکمیت دولت فلسطین، وضعیت منابع آب، کیفیت اعمال حاکمیت فلسطینی­ها بر امور نظامی و روابط خارجی خود و ... بسیاری از امور دیگر، طبق تجارب 2 دهه گذشته، از هم اکنون بسیار دشوار و تاحدود زیادی غیرممکن به نظر می­رسد.


فارس،‌