20 دی 1392
اهداف و دستاوردهای آمریکا از احیاء مذاکرات سازش
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، پایگاه خبری وحدت نیوز در یک مقاله تحلیلی خبری به قلم کارشناس مسائل فلسطین آقای ترحمی با موضوع «اهداف و دستاوردهای آمریکا از احیاء مذاکرات سازش در 6 ماه گذشته» به روند و نتایج مذاکرات سازش می پردازد.
مقدمه:
بازدیدهای 10 گانه وزیر خارجه آمریکا از منطقه خاورمیانه در طول یکسال گذشته و تمرکز مذاکرات صورت گرفته در تمامی بازدیدها بر موضوع «احیاء مذاکرات سازش» میان اسرائیل و تشکیلات و گروههای فلسطینی، بیانگر اولویت قابلتوجه این موضوع در دستور سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است. از همین رو نوشتار حاضر درصدد است تا با ارزیابی نقاط عطفهای مهم این رویداد کم سابقه، اهداف، برنامهها و نتایج این مسئله را مورد بررسی قرار دهد.
* 1) پیروزی اوباما با شعار «تغییر»:
به عقیده اکثر تحلیلگران مسائل آمریکا؛ تمرکز تیم انتخاباتی دموکراتها بر روی «شعار تغییر» در سیاست داخلی و خارجی آمریکا؛ گرانیگاه تبلیغات انتخاباتی اوباما در رقابت با «جان مک کین» کاندیدای قدرتمند حزب جمهوریخواه بود. موضوعی که با تزریق امید به آینده، افکارعمومی خسته از 8 سال حکومت پرتنش جمهوریخواهان را التیام میبخشید. جمهوریخواهانی که قریب به یک دهه از حیات مردم آمریکا را مصروف «جنگ با تروریسم» و درگیری با پیامدهای ناگوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن، اختصاص کرده بودند. لذا تغییر در سیاست داخلی و خارجی آمریکا، حداقل در روزها و ماههای اول، به منزله تدارک شرایط برای خروج کم هزینه آمریکا از کانونهای مهم بحران و هزینه بود. مسائل خاورمیانه و بویژه بحران اعراب و اسرائیل، یکی از موضوعاتی بود که از همان ابتدا در دستور کار دولت جدید دموکرات قرار گرفت.
2) مذاکرات سازش؛ شاه کلید بحران در خاورمیانه:
برای بسیاری از مقامات امریکایی روشن بود که تغییر در خاورمیانه و رسیدن به صلح در این منطقه، یکی از الزامات حیاتی است. حتی پیش از انتخاب «باراک اوباما» به ریاست جمهوری نیز روشن بود دولت پس از بوش، ناچار به برداشتن گام هایی در این زمینه خواهد بود. این امر 2 دلیل عمده داشت:
نخست اینکه: بنا به گفتۀ «ژنرال پترائوس» حل و فصل مناقشۀ فلسطینی – اسرائیلی، برای کمک به ارتش امریکا در به انجام رساندن اهداف خود در عراق، افغانستان، پاکستان و سایر مناطق، ضروری است.» به همین دلیل، بسیاری از مقامات پنتاگون، ارتش و سازمان سیا، بر این عقیده بودند که مناقشات و مسائل خاورمیانه به هم پیوسته و غیر قابل تفکیک بوده و مسئله صلح و ایجاد دولت مستقل فلسطین، شاه کلید حل و فصل بسیاری از مسائل دیگر در خاورمیانه است که موجب کاهش و حتی افول ایدئولوژیهای سلفی و جهادی از نوع «القاعده» و «انصارالسنه» خواهد شد.
دلیل دوم: گرایش افکار عمومی آمریکا به بهبود روابط با جهان اسلام بود. طبق نظرسنجی شبکۀ ABC پس از پیروزی اوباما، بیشتر امریکاییها «بهبود روابط با جهان اسلام» را از مسائل مهمی میدانستند که رئیسجمهور جدید آمریکا به درستی در جهت تحقق آن حرکت خواهد کرد.
3) برنامه اوباما برای احیاء مذاکرات سازش:
دیدگاه اوباما در قبال مناقشات سازش و راهحلهای آن، تا پیش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، متشکل از چند مولفه زیر بود:
- تشکیل کشور مستقل فلسطین؛
- حفظ هویت اسرائیل به عنوان دولتی یهودی؛
- قدس به عنوان پایتخت یکپارچۀ اسرائیل؛
- ضرورت پذیرش شرایط کمیتۀ چهارجانبه از سوی حماس و سایر گروه ها برای ورود آنها به فرایند سیاسی
اصول فوق؛ بیانگر بالاترین سطح همسویی نامزد دموکراتها با رهبران افراطی حاکم بر اسرائیل بود. پس از پیروزی «اوباما» در انتخابات ریاست جمهوری، اصول فوق با قدری حک و اصلاح، در قالب «گزارش پروژة ایالات متحده / خاورمیانه» به عنوان نقشۀ راه دولت جدید، تبیین شد. گزارش مذکور به امضای 10 نفر از مقامات دولت های پیشین ایالات متحده از جمله «زیبگینیو برژینسکی» ، «لی همیلتون»، «برنت سکوکرافت»، «جیمز ولفنسون» و... رسید. تحرکات و عملکرد بعدی اوباما و دولتمردان وی، نشان دهندة پذیرش این گزارش و عمل بر مبنای آن در مناقشۀ خاورمیانه بود.
دولت باراک اوباما با سپردن مسئولیت صلح خاورمیانه به «جرج میچل»، به یکی از توصیههای گزارش پروژه، یعنی «تعیین فرستادة ویژه برای کار بر روی مسئله صلح» عمل کرد. «میچل» تا پایان ماموریت خود، دهها بار به منطقه سفر نمود و با طرفهای درگیر، مذاکره و گفتگو کرد. با این حال وقوع پارهای از تحولات، مانع از پیشبرد برنامه مورد نظر در دولت اول اوباما شد که در بند آتی به بررسی آن میپردازیم.
4) موانع تغییر در شرایط حاکم بر اراضی اشغالی:
علیرغم خوشبینیهای اولیه در رابطه با احتمال تغییر شرایط خاورمیانه و فلسطین اشغالی، بویژه در صورت پیروزی نامزدی با «شعار تغییر» در آمریکا، تحولات آتی، موانعی را فراروی برنامههای منطقهای دولت اوباما قرار داد که حتی در پارهای از مواقع، «لزوم تغییر» در سیاست خارجی سابق را به چالش میکشید که در ادامه اهم آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
1-4) تداوم بحران اقتصاد جهانی و پیامدهای آن در آمریکا و اسرائیل:
توسعه بحران جهانی اقتصاد در آمریکا و سایر نقاط جهان، یکی از عوامل مهمی بود که مانع از تمرکز و پیشبرد برنامههای آمریکا در مورد مناقشات سازش در اراضی اشغالی شد. این پارامتر برنامه تغییر شرایط در فلسطین اشغالی را به حاشیه مسائل مهمتر داخلی و بینالمللی برد.
2-4) استیلای احزاب راست و افراطی در اسرائیل:
بخش قابل توجهی از زمان حضور «اوباما» در راس هرم قدرت اجرایی در آمریکا، با حضور «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر افراطی اسرائیل در قدرت، همزمان گردیده است. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که بخشی از دلایل عدم تعهد اسرائیل به ابتکارات اوباما در مناقشات اراضی اشغالی را میتوان به حضور احزاب افراطی در مصدر تصمیمات مهم و سرنوشتساز در اراضی اشغالی منتسب کرد. البته توجه به این امر، بیش از آنکه بیانگر تمرکز بر سطوح خُرد تحلیل (عامل انسانی) باشد، بیانگر شرایط سیاسی و اجتماعی موجود در مناطق اشغالی 1948 (اسرائیل) است که منجر به پیروزی راستگرایان در اغلب عرصههای مهم و سرنوشتساز گردیده است.
3-4) ظهور جنبشهای بیداری در منطقه و تهدید اسرائیل:
در شرایطی که میرفت تا راستگرایان تحت فشار آمریکا، ناچار به تمکین حداقلهای لازم برای احیاء مذاکرات سازش شوند، به یکباره شرایط خاورمیانه تحت تاثیر «جنبش بیداری» قرار گرفت. بر اثر این رخداد مهم و تاثیرگذار، سونامی سقوط به شکلی دومینو وار، حکومتهای مستبد و وابسته به آمریکا و اسرائیل را در منطقه سرنگون ساخت. این رویداد از یکسو میزان تمرکز آمریکا بر مسئله اراضی اشغالی را تقلیل داد و از سوی دیگر بهانه مناسبی را در اختیار راستگرایان حاکم بر فلسطین اشغالی قرار داد تا با دستاویز کردن مخاطرات امنیتی این رویداد منطقهای برای اسرائیل، با خیالی آسودهتر، شانه از بار فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا خالی کنند.
5) چرخش اوباما از فوریت تغییر به تدارک شرایط بنیادین:
تیم سیاست خارجی آمریکا پس از مواجهه با مشکلات متعددی در دور نخست ریاستجمهوری اوباما، بشدت در حوزه سیاستخارجی خویش زمینگیر شد. اما بلافاصله درصدد برآمد تا با استفاد از تهدیدات پیشآمده، فرصتهایی را برای حل بحران چارهاندیش نماید. به همین دلیل در ادامه برنامههای زیر به اجرا گذاشته شد:
1-5) انحراف کانون اعتراضات از متحدان آمریکا به سوریه:
بدنبال سقوط زنجیرهوار حکومتهای مستبد منطقه که اغلب نیز دارای روابط دیرپا و نزدیکی با آمریکا بودند، وجاهت بینالمللی آمریکا در معرض تهدید قرار گرفت. به نظر میرسید از این وضعیت ایران و متحدان منطقهای آن بیشترین بهره را خواهند برد. لذا از همین زاویه تلاش برای به آشوب کشاندن سوریه و انتقال کانون تمرکز و توجهات منطقهای در دستور کار آمریکا قرار گرفت.
2-5) تشدید تحریمهای مالی و ترانزیتی ایران :
همزمان با تشدید بحران سوریه، آمریکا به بهانههای متعدد درصدد تشدید فشارهای وارده بر ایران برای جلوگیری از تاثیرگذاری آن بر بحران سوریه برآمد. سیاستی که با تاثیرگذاری بر کانالهای ارتباطی ایران با اعضای جبهه مقاومت، زمینهساز تبدیل بحران سوریه به تصمیمی سرنوشتساز برای ایران و حماس گردید.
3-5) ترغیب متحدان فلسطینی ایران به خروج از جبهه مقاومت :
بدنبال تشدید بحران در سوریه و تشدید تحریمهای سیاسی و اقتصادی ایران، به سرعت بر حجم نگرانیهای حماس از تکرار سناریوی تونس و مصر در سوریه افزوده شد. در چنین شرایطی، «سناریو فتحی کردن حماس» به عنوان مدلی شبیهسازی شده از شرایط پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کلید خورد. رویدادی که از عقبنشینی تاریخی عرفات در برابر اسرائیل بر اثر از دست دادن مهمترین حامی بینالمللی خود، حکایت داشت.
با خروج حماس از سوریه، حمایت شاخههای سیاسی آن از شورشیان، انتقال دفتر حماس به قطر و مشارکت حماس در آموزش بخشی از شورشیان سوری، به نظر میرسید، سناریو آمریکا در شرف تحقق است. اما وقوع برخی تحولات، منجر به توقف برنامه آمریکا و بازگشت آن به عرصه مذاکرات سازش شد.
6) دلایل آمریکا برای احیاء مجدد مذاکرات سازش :
1-6) مقاومت اسد و تضعیف شورشیان سوری:
با زمینگیر شدن شورشیان در سوریه، پروسه سرنگونی اسد کُند شد و فرایند هزینهپردازی متحدان منطقهای آمریکا در سوریه، باعث عقبنشینی تدریجی آنها از حمایتهای سابق و تنها ماندن عوامل تکفیری و برخی بازی خوردگان سیاسی در سوریه شد.
2-6) بازگشت حماس به جبهه مقاومت:
تحت تاثیر این شرایط، سناریو فتحی کردن حماس متوقف گردید تا جائیکه اغلب رسانههای منطقهای از بازگشت حماس به جبهه مقاومت خبر دادند.
3-6) کارشکنی اسرائیل و تخریب وجهه ابومازن :
در طول دوران بعد از به قدرت رسیدن اوباما نیز اسرائیل تحت ریاست نتانیاهو، به ترکتازیهای خود علیه توافقات حداقلی با آمریکا برای بازگشت به مذاکره ادامه داد که نتیجه آن، تخریب وجهه ریاست تشکیلات خودگردان و فاصله گرفتن وی از میز مذاکره بود.
4-6) دلزدگی منطقه از خیزشهای اخیر :
با گذشت مدت زمان بیشتری از خیزشهای منطقهای و ناکامیهای متعدد مخالفان نظامهای استبدادی سابق بویژه در زمینههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیز، علتش افکار عمومی در سوریه و سایر کشورهای منطقه برای تحقق «بهار عربی» جدیدی در سوریه فروکش کرد.
5-6) خطر وقوع انتفاضه سوم :
مجموعه شرایط فوق، بعلاوه ناکامی رهیافت سختافزارانه آمریکا برای فروپاشی جبهه مقاومت، عاملی برای استقبال دوباره آمریکا از مذاکرات سازش، جهت ممانعت از بروز انتفاضه سوم در اراضی اشغالی گردید. انتفاضهای که بارها سرویسهای امنیتی اسرائیل و تشکیلات خودگردان از احتمال وقوع آن خبر دادهاند.
تحت چنین شرایطی «جان کری» وزیر خارجه دولت دوم اوباما ماموریت یافت تا همانند همتای سابق خود «جرج میچل» فرایند بازگشت اسرائیل و تشکیلات به مذاکرات سازش را یکبار دیگر در دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار دهد.
7) ماموریت دشوار کری برای احیاء مذاکرات سازش:
در ماه ژوئیه سال 2013، اسرائیل و فلسطینیان پس از 3 سال بار دیگر مذاکرات صلح را از سر گرفتند اما تاکنون نه نخست وزیر راستگرای اسرائیل و نه مقامات فلسطینی آمادگی لازم را برای مصالحه و نرمش از خود نشان ندادهاند و به جای آن، یکدیگر را متهم کردهاند که به طور جدی در پی دستیابی به صلح نیستند. هنگام آغاز دور جدید مذاکرات در ماه ژوئیه سال گذشته، قرار شد این مذاکرات طی 9 ماه - تا اواخر ماه آوریل سال 2014 - به نتایج ملموسی در حل و فصل اختلافات عمده دو طرف برسد. اما تا روز پنجشنبه ١٢ دی (٢ ژانویه)، که دهمین دور از مذاکرات «کری» با مقامات اسرائیلی و فلسطینی برگزار شد، نتیجهای جز شکست مذاکرات و تداوم کارشکنیهای اسرائیل در زمینه توقف شهرک سازی (علیرغم آزاد کردن برخی از زندانیان قدیمی فلسطین) بدنبال نداشته است.
«مارتین ایندایک» فرستاده امریکا در مذاکرات سازش میگوید، 13 سال است پسرم یک اسکرین سرور بر روی صفحه رایانه خود گذاشته که هرگاه فعال میشود این سئوال را می پرسد «مذاکره صلح به نتیجه رسید یا نه؟» من هم در جواب وی میگویم هنوز نه. در واقع ایندایک خود اعتراف می کند که فضا چنان پیچیده است و متغیرها آنقدر زیاد که به راحتی نمیتوان به این دور از مذاکرات نیز امیدوار بود.
اکنون اغلب فلسطینیها بر این عقیدهاند که «آزاد کردن اسرا» - آن هم بصورت محدودتر از وعدههای اولیه- بیشتر با هدف احیاء وجاهت از دست رفته ابومازن صورت گرفته است. درحالیکه اجرای ناقص این امتیاز در کنار تداوم شهرک سازی اسرائیل در قدس شرقی و..، نوعی دهن کجی به مفاد درخواستهای تشکیلات خودگردان بشمار میآید.
8) آینده شناسی دور جدید مذاکرات آمریکا :
در حال حاضر تحت تاثیر کارشکنیهای اسرائیل در مناطق اشغالی و حتی تصویب لایحه الحاق رسمی این مناطق به اراضی اشغالی 1948 در کابینه، شرایط به گونهای تغییر ماهیت یافته است که حتی تشکیلات خودگردان نیز علیرغم ماهیت سر سپرده و مزدور خود، قادر نیست با دستان خالی از امتیازات وعده داده شده، حمایت طرفداران خود و جامعه فلسطینی را از مذاکراتی که صرفا آنها را به حفظ امنیت اسرائیل متعهد کرده و چیزی را عاید آنها نمیکند، جلب نماید. فارغ از شرایط نامطلوب فوق، دستیابی به راهحلهای مورد توافق هر 2 طرف درباره مسائل سرنوشتسازی چون: توسعه اختیارات تشکیلات خودگردان و تاسیس دولت فلسطینی، آینده سیاسی قدس برای هریک از طرفین، تعیین مرزها، تخلیه شهرکهای واقع در کرانه باختری جهت تامین یکپارچگی اراضی تحت حاکمیت دولت فلسطین، وضعیت منابع آب، کیفیت اعمال حاکمیت فلسطینیها بر امور نظامی و روابط خارجی خود و ... بسیاری از امور دیگر، طبق تجارب 2 دهه گذشته، از هم اکنون بسیار دشوار و تاحدود زیادی غیرممکن به نظر میرسد.
فارس،