کالبد شکافی جریان چپ در ایران – قسمت اول


5705 بازدید

(مصاحبه با استاد پرویز جنتی)

بسم الله الرحمن الرحیم - شناخت جریان چپ مارکسیستی در ایران برای نسل جدید بسیار اهمیت دارد. زیرا  هواداران این جریان هنوز تلاش می کنند از طریق انتشار کتاب‌هایی در قالب خاطرات افرادی که شاهدان عینی جریان چپ در ایران بوده اند، یک نوع قداست بخشی و در عین حال توجیه خطاها و خیانتهای گذشته را نزد افکار عمومی مطرح ‌کنند. البته هدف آنها نوعی  مشروعیت بخشی به این طرز تفکر نیز هست. ناگفته نماند آنها درکتاب هایشان به نقاط ضعف جریان چپ مارکسیستی در ایران نیز اشاره دارند امابیشتر هدفشان توجیه نقاط ضعف و اصلاح دیدگاه های منفی تاریخی مطرح شده در باره عملکرد جریان چپ در ایران  است. بر این اساس به خدمت استاد پرویز جنتی رسیدیم . ایشان به عنوان  یکی از صاحب نظران در زمینه شناخت عمیق جریان های مارکسیستی مطرح هستند. در ابتدا تشکر می کنیم بخاطر وقتی که در اختیار سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی قرار دادند و به عنوان اولین سئوال در باره چگونگی ورود تفکرات چپ و مارکسیسم به ایران می پرسیم.  
_ در ایران تمام جریانات فکری مبارزه از جمله جریان مارکسیستی، جریان سوسیالیستی و جریانات نهضت مذهبی دینی انقلابی، همه از دوران انقلاب مشروطه آغاز می‌شود.  قبل از مشروطه این جریانات سوابق جزئی داشتند ولی به صورت یک جریان پدیدار شده بودند و تعاملات سیاسی اثرگذاری نداشتند.  در مشروطه چندین جریان وجود دارد، جریان مارکسیستی، جریان مذهبی، جریان ناسیونالیستی و جریان تجدد خواه و.... ،که جریان تجدد خواه بین ملی‌گرایی و غرب‌زدگی بود و روی هم هشت جریان بودند.
بنابراین می شود گفت جریان چپ تقریباً از زمان مشروطه در ایران آغاز می گردد. با توجه به اینکه هم‌زمان با انقلاب مشروطه ایران، انقلاب اکتبر در روسیه در حال شکل‌گیری است، تأثیر انقلاب مشروطه در انقلاب سیاسی اکتبر و تأثیر متقابل دو انقلاب بر هم خودش باب جالبی است.
تعدادی از ایرانیان به روسیه رفت‌وآمد داشتند و بعضی از آنها با سردمداران و رهبران و کارگزاران انقلاب اکتبر آشنا بودند و شاگردان آن‌ها محسوب می‌شدند مثل حیدر عمواوغلی، افراد برجسته‌ای مثل سلطان زاده  (آوادیس میکائیلیان) یکی از ارامنة کمونیست ایران که در شمار دوستان لنین بود. وی هفت اثر تألیف نمود که از همه مشهورتر «ایران معاصر» و «امپریالیسم انگلیس در ایران» و «نفت و ذغال سنگ» و «کارگران» است.(1) و اسدالله (بهرام) غفار زاده  که حیدر عمواوغلی افراد دسته چندم آن‌ها بودند . سلطان زاده و غفارزاده ایدئولوگ های برجسته آن موقع بودند که در اولین گروه‌ها هم مسئول بودند و مسئولیت داشتند. سلطان زاده و غفار زاده  با لنین از نزدیک آشنا بودند و پای مباحث او می‌نشستند. اولین هسته‌های چپ مارکسیستی توسط افرادی که تحصیل‌کرده اروپا بودند تشکیل شد.
•    آیا در ترویج تفکر چپ در ایران ، موضوع اعزام دانشجو به خارج از کشور نقشی داشته است؟
می دانید اولین گروه‌هایی که برای تحصیل به اروپا رفتند ، زمان امیر کبیر بود و بعد در مشروطه تبلور پیدا می‌کنند، این‌ها تحت تأثیر جو روشنفکری در اروپا قرار می‌گیرند. دانشجویان اعزامی از ایران  بسته به اینکه با کدام محفل آشنا می‌شوند، تعدادی از آنها تحت تأثیر جو انقلابی راست (انقلاب فرانسه)، تعداد دیگری  تحت تأثیر جریان چپ، و تعداد دیگری هم تحت تاثیر جریان آنارشیستی، یا جریان فاشیست قرار می‌گیرند.  بنابراین  به تناسب جریانات روشنفکری در اروپا ، فارغ التحصیل های ایرانی که به کشور بازمی گردند دارای گرایش های روشنفکری گوناگون هستند. در اوایل جریان راست و لیبرال قوی‌تر است که بیشتر دانشجویان به آن سمت هستند و تعدادی از جریان چپ هم وجود دارد به ویژه که متمایل به انقلاب اکتبر هستند و تعدادی از افراد با سردمداران نزدیک نیز هستند.
اولین گروه چپ که بعداً قدرت  پیدا می‌کند «گروه همت» است.این گروه توسط  سلطان زاده و غفار زاده و حیدر عمواوغلی تشکیل می شود که رهبری آن را سلطان زاده برعهده داشت. گروه همت در واقع اولین هسته مارکسیستی در ایران بشمار می رود. در کنارآن گروه دیگری تشکیل می‌شود به نام سوسیال دمکرات‌های ایران . خیزش انقلاب مشروطه (1286) در دوره قاجار، سوسیال دمکرات‌ها و همت زیرمجموعه و هوادار و سمپات سوسیال‌دمکرات روسیه حساب می‌شوند.
جالب آنکه  بعضی از آنها هم درحزب سوسیال دمکرات روسیه عضو هستند و هم در همت عضو هستند. بعضی سوسیال دمکرات های روسیه مثل: کارتزه، اشپینیتزه، درواقع روسی هستند و عضو همت هم هستند. این‌ها هم در انقلاب اکتبر و هم در مشروطه فعالیت می‌کنند. هیئت‌های مخفی تشکیل می‌دهند و «انجمن غیبی»  شکل می دهند. از ادغام تعدادی از اعضای سوسیال‌دمکرات ایرانی و گروه  همت ،حزبی تشکیل می‌شود به نام «حزب عدالت»، در یک مقطع دبیرکلش آقای غفار زاده است و در کمیته مرکزی سلطان زاده و حیدر عمواوغلی و … عضو بودند. افراد دیگری مانند عزیز آقابکف و عزیزآقایف نیز عضو این حزب می شوند. ایرانیان مطرح در حزب عدالت، به عنوان یک حزب مارکسیستی در شمال ایران و مشهد  شروع به فعالیت می کنند. و در تهران هم  شعبه دارند.
 در همین ایام  انقلاب اکتبر در آبان ماه 1296 پیروز می‌شود. به همین دلیل گروه همت منحل شد و نیروهای آن وارد حزب عدالت شدند. علت آن هم این بود که لنین یک بیانیه معروف به «بیانیه 21 ماده‌ای» صادر می‌کند. در این بیانیه  اعلام می‌شود تمام اعضا و سازمان‌های هوادار و وابسته به حزب سوسیال دمکرات روسیه بولشویکی باید به طور علنی و صریح در چارچوب‌ها و مشخصات کمونیستی فعالیت کنند و از پوشش استعاره در بیایند. به همین دلیل به حزب عدالت دستور داده می‌شود باید بیاید اسمش را عوض کند و در چارچوب مشخص مارکسیستی فعالیت کند چون لنین پیروز شده است.
•    به این ترتیب بود که حزب عدالت در ایران تغییر نام داد.
بله در اولین کنگره حزب عدالت دستور 21 ماده ای لنین ابلاغ می‌شود و به علت تعدد آراء مجبور به تجدید ثبت نام در حزب می‌شوند . بعضی که قبول نکردند اخراج شدند و حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغییر نام می‌دهد. انقلاب اکتبر پیروز شده و مشروط پیروز شده است و در مجلس اول فراکسیون چپ مجلس تحت زعامت سلیمان میرزا اسکندری با نام‌های اجتماعیون عامیون، بعد دموکرات و بعد سوسیالیست‌ها معروف شده است  
•    موضع حزب عدالت نسبت به کودتای رضاخان چگونه بود؟
حزب کمونیست در حمایت از کودتای رضاخان در سوم اسفند سال 1299 نقش جدی داشته و حمایت کرده است. به قول خودشان حکومت رضا خان بورژوازی ملی بود و نهضت جنگل 7 یا 8 سال بعد از مشروطه نیز در حال شکل گیری و حزب کمونیست در دو مقطع متحد نهضت جنگل و رضا خان می‌شود. همین جا توضیح بدهم که در فرهنگ مارکسیستی: (اتحاد طبیعی، اتحاد استراتژیکی، اتحاد تاکتیکی)  داریم . در نقد میرزا کوچک خان موضوع اتحاد با حزب کمونیست را مطرح می کنند در صورتی که میرزا کوچک خان  با ماهیت واقعی حزب کمونیست نا آشنا بود. به همین دلیل با آنها اتحاد تاکتیکی برقرار کرد و شخص لنین هم در جریان بود. اما در زمان شروع سرکوب نهضت جنگل توسط رضاخان حزب کمونیست میرزا کوچک خان را رها کرد و در این سرکوبی با رضاخان متحد شد.
 نامه معروف روتشتاین، سفیر لنین در تهران  به میرزا کوچک خان در این مورد قابل توجه است. او به میرزا می نویسد :
« شما از قبل انقلابی هستید و ما متعهد به حمایت از شما هستیم. ولی منافع انقلاب امروز اقتضاء می‌کند که کوتاه بیایید و من حاضرم وساطت کنم مقرری برای شما توسط رضاخان پرداخت گردد.»
 این رفتار شبیه همان رفتاری است که تزارهای روس با امیرکبیر داشتند و از او می خواستند پرچم روسیه رابر سر در منزلش بزند تا تحت حمایت روسیه قرار گیرد اما امیر کبیر هرگز این حمایت را نپذیرفت .
جالب آنکه حزب کمونیست با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای از حمایت میرزا دست برمی دارد.  کاملا موافق رضاخان می‌گردد. همچنانکه در بحث انتقال قدرت از قاجار به پهلوی، درمجلس موسسان هواداران حزب کمونیست به رهبری آقای سلیمان میرزا اسکندری به نفع رضاخان رای می‌دهند.
سلیمان میرزا اسکندری انتقاداتی انجام می‌دهد و دکتر مصدق هم. نطق مصدق این است که: «اگر آقای رضاخان شاه شود ما از زحمات ایشان محروم می‌مانیم». سلیمان میرزا اسکندری نیز نطقی در نقد به رضاخان دارد که می‌گوید: «چون پادشاهی امری موروثی است پس پادشاه نشود». رضاخان آمد به کمک حزب کمونیست و در تهران برای اولین بار دفتر حزب کمونیست را ایجاد کرد و روزنامه کمونیست در تهران منتشر شد. در این  دوران شاهد بهبود روابط ایران و روسیه هستیم. قرار داد معروف 1921 بین ایران و شوروی در همین دوران منعقد می شود.
به عنوان یک نمونه دیگر وقتی رضاخان از سرکوب شیخ خزعل باز میگردد. صبح همان روز در بالای روزنامه حزب کمونیست شعری نوشته شده بود به این مضمون : ای رضا، تو رضا، من رضا، و جهان رضا ....
•    از چه زمانی و چگونه رضاخان باب مبارزه با حزب توده را گشود؟
جریان حمایت حزب کمونیست از اقدام های رضا خان تا روز تاجگذاری وی در سال 1304 ادامه می یابد . رضاخان وقتی موقعیت خود را تثبیت شده می بیند شروع به قلع و قمع اعضاء و هواداران حزب کمونیست می‌کند و در سال 1310 قانون ضد بلشویک و کمونیستی تصویب می‌شود. تعدادی از آنها هم به زندان می افتند  که به عنوان گروه 53 نفری معروف شده اند.  البته سلیمان میرزا اسکندری تا سال 1320 در مجلس بود و تا مجلس پنجم در مجلس ماند. دکتر تقی ارانی در آلمان تحصیل می‌کرد و جذب حزب کمونیست ایران می‌شود و عبدالصمد کامبخش که از کمونیست‌های سابق بود در جذب ارانی خیلی نقش داشت.
ارانی روزنامه های شفق، پرچم سرخ و پیکار را در خارج از ایران منتشر می‌کرد. او از نظر فکری عمیق ترین فرد مارکسیست ایران در دوران خودش بود. ارانی بعد از بازگشت به ایران شروع به احیای حزب کمونیست کرد و به صورت یک جریان فکری یک محفلی راه می‌اندازد ولی در داخل و بطن آن همان حزب کمونیست را پیگیری می‌کند . نشریه‌ای هم به نام «دنیا» منتشر می‌کند و بحث‌های محفل را در این مجله به چاپ می‌رساند . رضاخان ، شخصی به نام محمد شورشیان را در اوایل شکل گیری محفل نفوذ داد. بعد از یک سال رضاخان همه افراد آن محفل را دستگیر کرد و افرادی هم از قبل دستگیر شده بودند که عده‌ای در محفل ارانی بودند. بزرگ علوی، احسان طبری، الموتی، فرهاد قائم مقامی، پیشه وری همه درمحفل ارانی بودند. این عده که تعدادشان 53 نفر بودند و مهمترین فردشان ارانی بود بعداً در دادگاه محاکمه شدند . ارانی به 10 سال حبس محکوم شده بود که دو سال قبل از سقوط رضاخان در زندان تیفوس گرفت و فوت کرد. البته خود کمونیست‌ها معتقدند که پزشک احمدی با آمپول هوا تقی ارانی را کشت در صورتی که مریض بود. این 53 نفر در تاریخ حزب کمونیست یک شاخص شدند. نوشته های ارانی به متن اصلی مارکسیسم و لنینیسم وفادار بود به همین دلیلی وقتی شهید مطهری می‌خواهد نقدی بر مارکسیست بنویسد، به متن تقی ارانی استناد می‌کند.
•    وضع کمونیستها پس از سقوط رضاخان چگونه بود؟
در سال 1320 پس از تبعید رضا خان از ایران به دلیل بر طرف شدن موقتی جو خفقان و سانسور در ایران ، همه کمونیست‌ها آزاد شدند.  به همین دلیل دوباره در هشتم مهر 1320 علی‌اف دبیر اول سفارت  شوروی در تهران ، مجمعی با حضور تمام قشرهای کمونیست و کادرهای حزب کمونیست ایران که فراری بودند، در منزل سلیمان میرزا اسکندری در میدان ژاله با هدف « احیای حزب کمونیست» تشکیل داد. او در این جلسه خطاب به حاضران گفت به دلیل اینکه هنوز اردوگاه سوسیالیسم و فاشیسم در حال جنگ هستند و متحدین مقطعی و تاکتیکی غرب به شمار می روند، نباید بصورت علنی فعالیت کمونیستی کنید. علی اف توصیه می کند که حتی اسم کمونیستی هم نباید بر حزب جدید التاسیس بگذارید. به همین دلیل ما هنوز باید در جبهه ضد فاشیستی فعالیت کنیم. در نهایت نام جدید حزب  «حزب توده» انتخاب می شود. اولین دبیر کل حزب توده سلیمان میرزا اسکندری بعد از 2 ماه فوت می‌کند و بعد رادمنش دبیر کل می‌شود . اوج فعالیت حزب در 15 بهمن 1327 است که ترور شاه اتفاق می‌افتد و در سال 1327 بعد از ترور شاه ، جبهه ملی ایجاد می‌شود.
  اعضای حزب توده از ابتدا به سه دسته تقسیم بندی می‌شدند: معرفتی ماتریالیستی، سیاسی ماتریالیستی، فرهنگی سوسیالیستی. البته می دانید حتی در خود حزب کمونیست روسیه نیز اعضا دید دقیقی از کمونیست نداشتند و بیشتر از طریق سیاسی وارد حزب شده بودند.
•    شهید مطهری تقسیم بندی جالبی از احزاب مادیگرا مثل حزب توده دارد.
بله شهید مطهری در کتاب «علل گرایش به مادیگری» احزاب را اینگونه تقسیم بندی می‌کند:
 1 – ماتریالیسم فلسفی
 2 – ماتریالیسم اخلاقی
 3 – ماتریالیسم سیاسی
 ایشان می گوید «ماتریالیسم فلسفی» اعتقاد دارد که دنیا فقط ماده است. خدایی نیست، آخرتی هم نیست.«ماتریالیسم اخلاقی» مدعی عقیده اند ولی عملا عقیده‌ای ندارند. «ماتریالیسم سیاسی» نیز در سیاست و کارگزاری امور کشور به ماکیاولی بیشتر اعتقاد دارند.
شهید مطهری تنها کسی است که ماتریالیسم را در سه شعبه مورد بررسی قرار می‌دهد و این کار نو را انجام داده است . سلیمان میرزا اسکندری هم ماتریالیسم اخلاقی و هم ماتریالیسم سیاسی بود. آقای لنین کتابی دارد به نام «آمپریو کریتسیسم» که ماتریالیسم دیالکتیک در صحنه طبیعت را مورد بررسی قرار می‌دهد. «آنتی دورنگ» هگل را مورد بررسی قرار می‌دهد. تضاد دیالکتیک چیست؟ کتاب «مراحل تکامل حرکت» هشت مقدمه خورده، که شش مقاله‌اش را خود لنین نوشته است. در هسته مرکزی حزب کمونیست روسیه هم ماتریالیسم را درست درک نکرده اند.
پی نوشت :
  1 -  رفیعی مهرآبادی، محمد، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران ص84.