علم در پشت صحنه سیاسی پهلوی ها چه می‌کرد؟


سیدمحسن موسوی‌زاده جزایری
6055 بازدید
انگلیسی ها علم محمد رضا پهلوی

علم در پشت صحنه سیاسی پهلوی ها چه می‌کرد؟

در دوران سلطنت 37 ساله محمدرضا پهلوی افراد زیادی به‌عنوان کارگزار و مقامات سیاسی، لشکری و کشوری به او خدمت کردند، اما در بین آنها فقط چند نفر انگشت‌شمار توانسته بودند به حلقه نزدیکان شاه اضافه شوند و در بین آنها فقط اسدالله علم توانسته بود اعتماد شاه را به حدی جلب کند که بر روی بسیاری از تصمیم‌گیریهای اساسی او تأثیرگذار باشد. از طرفی شاه نیز به او به حدی اعتماد داشت که نه‌تنها در مسائل سیاسی از او به‌عنوان واسط و ابلاغ کننده سیاستهای خود به دولتمردان و حتی مخالفان استفاده می‌کرد بلکه حتی او را از برخی مسائل شخصی و خصوصی خود آگاه کرده و علم سالها برای شاه نقش محرم اسرار ــ من‌جمله در باره ارتباط نامشروع با زنان ــ را ایفا می‌کرد؛ اما اینکه چرا در بین دولتمردان شاه، شخص علم توانسته بود به چنین جایگاهی دست بیابد و راز حفظ این جایگاه در طول مدت سلطنت محمدرضا چه بود، مسئله‌ای است که این نوشتار درصدد پاسخ به آن است.

اسدالله علم در سال 1298 در بیرجند به دنیا آمده بود. پدرش محمدابراهیم علم معروف به شوکت الملک بود که این لقب و امیری قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه از برادر بزرگترش امیر اسماعیل‌خان علم به ارث برده بود. پدر علم سالها با انگلیسیها ارتباط خوبی داشت و در سرکوب محمدتقی پسیان نقش زیادی ایفا کرد، همین مسئله ازجمله عوامل نزدیکی او به رضاخان بود. نفوذ رضاخان بر علم به حدی بود که او پسرش اسدالله را به‌جای فرستادن به اروپا برای تحصیل به توصیه رضاخان در ایران به دانشگاه فرستاد و همچنین همسر او توسط رضاشاه انتخاب شد. سال 1327 را می‌توان سرآغاز نزدیکی علم به شاه عنوان کرد. شاه در این سال، بعد از اتفاقاتی مانند ترور او و تشکیل مجلس مؤسسان و افزایش اختیاراتش، علم را به‌عنوان یکی از وزرای تحمیلی به ساعد معرفی کرد. علم در ابتدا وزیر کشور و بعد وزیر کشاورزی می‌شود. در همین زمان علم نقش چشم و گوش شاه در کابینه را بازی می‌کرد و همین مسئله سبب شد تا در زمانی که رزم‌آرا نخست‌وزیر می‌شود ابتدا از پذیرش او به‌عنوان وزیر خودداری کند اما با اصرار شاه درترمیم کابینه، علم باز وزیر می‌شود. علم در این زمان با فراهم کردن مقدمات ترور رزم‌آرا یکی از بزرگ‌ترین خدمتها را به شاه می‌کند و همین مسئله سبب رشد و ارتقای سیاسی او در سالهای آینده می‌شود. علم در این دوران در کنار مناصب رسمی که بر عهده می‌گرفت، شروع به انجام برخی وظایف به‌صورت غیررسمی کرد که همین مسائل در نزدیکی او به شاه مؤثر بود. به‌عنوان‌مثال بعد از برکناری مصدق در سال 1331 و انتخاب چندروزه قوام به‌عنوان نخست‌وزیر، شاه علم را برای فرستادن پیام نزد قوام فرستاد تا این اطمینان را از او بگیرد که از او به‌عنوان عامل تیراندازی به مردم یاد نمی‌شود.

علم و کنترل مخالفین

بعد از کودتای 28 مرداد نیز شاه برای اجرای برنامه دموکراسی دو حزبی خود در ایران، علم را مأمور تشکیل حزب اقلیت می‌کند؛ اما علم در کنار این وظیفه رسمی، وظیفه غیررسمی دیگری را نیز بر عهده داشت و آن‌هم جذب افراد منتقدی بود که احتمال جذب آنها به سیستم وجود داشت. در این زمان علم توانست با وعده‌هایی به برخی از افرادی که سابقه فعالیت در حزب توده را داشتند، رضایت آنها را برای فعالیت در چارچوب رسمی فراهم کند. ازاین‌رو علم کانالی برای جذب افراد منتقد شد. به‌عنوان‌مثال در این سالها افرادی مانند رسول پرویزی، ناتل خانلری و محمد باقری توسط علم جذب سیستم شدند.4 ارتباط با افراد مخالف از دیگر فعالیتهایی بود که علم در قالب دبیر کل حزب مردم از سوی شاه انجام می‌داد. براین اساس علم به‌مثابه پل ارتباطی غیرمستقیم شاه با مخالفان عمل کرد و با برخی از آنها دیدار و نظرات آنها را به شاه و یا نظرات شاه را به آنها منتقل می‌کرد. این اقدام علم یک مجرای غیررسمی بین شاه و برخی از مخالفان من‌جمله برخی از اعضای جبهه ملی را فراهم می‌کرد تا حکومت آنها را تحت کنترل داشته باشد و هم اینکه در صورت امکان بتواند برخی از آنها را در سیستم جذب بکند.

علم؛ رابط شاه و دیگران

شاه بعد از برکناری امینی سعی کرد تا با انتخاب علم به‌عنوان نخست‌وزیری که بی‌چون‌وچرا دستورات او را اجرا می‌کند، به سمت مطلقه کردن قدرت خود پیش رود اما بروز حوادثی مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی سبب شد شاه تصمیم بگیرد فرد دیگری را به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب و از این به بعد از علم بیشتر در نقشهای پنهان استفاده کند. با این‌حال نقش علم در سرکوب قیام 15 خرداد و تشویق شاه به تیراندازی به مردم ازجمله مسائلی بود که سبب شد جایگاه علم در دو دهه بعد نزد شاه تضمین شود. علم در این زمان به شاه گفته بود که دستور تیراندازی به مردم را صادر کند و اگر در این کار موفق نبود او را به‌عنوان مسئول معرفی کند. علم در این دوران نه‌تنها در پشت پرده سیاست ایفای نقش می‌کرد بلکه در مسائل خانوادگی شاه نقش واسط او با سایر اعضای خانواده را ایفا می‌کرد. به‌عنوان‌مثال شاه پاسخ منفی به خواستهای خواهران و برادران خود و حتی دخترش شهناز و ابلاغ پیغامهای تلخ به آنها را به علم محول می‌کرد. سالها قبل از وزارت علم، ثریا در خاطراتش گفته بود که شاه ابلاغ پیامهای منفی را بر عهده دیگران می‌گذارد و خودش این کار را نمی‌کند. ایفای نقش واسطه با سایر کشورها از دیگر نقشهایی بود که علم در دوران شاه بر عهده داشت. علم در دیدار با سفرا و مقامات سایر کشورها نقطه نظرات شاه را به آنها می‌گفت و متقابلا خواسته‌های آنها را به شاه ابلاغ می‌کرد. به‌عنوان‌مثال در زمانی که نفت گران شده بود، او بود که نگرانی غربیها از این مسئله را به شاه ابلاغ کرد.

چرا اسدالله علم؟

اما چه چیزی باعث شده بود تا علم بتواند چنین نقشی را در دوران پهلوی دوم بازی بکند. بر اساس نظریه سلطانیسم، حکومتهای سلطانی بر پایه خودکامگی، ریاکاری قانونی، شخص‌گرایی، مبهم بودن مرز میان دولت و نظام و فساد قرار دارند. این حکومتها به‌ظاهر به قانون پایبند هستند اما در عمل هر جا که حاکم اراده کند قانون ملغی می‌شود. همچنین برخوردهای سلبی با مخالفان و عطش افزایش قدرت از طریق سازوکارهای قانونی دنبال می‌شود. در این حکومتها همه مسائل حول شخص حاکم بوده و اراده و تصمیمهای او به‌عنوان پایه و اساس تصمیم‌گیریهای کشور لحاظ می‌شود.

علم در دوران محمدرضا پهلوی وظایفی را انجام می‌داد که تبدیل حکومت به سلطانیسم را میسر می‌کرد. علم دستورات و خواسته‌های شاه را که با قانون در تضاد بود به مسئولان و مخالفان ابلاغ کرده و می‌خواست آنها اجرا شود. علم این امکان را فراهم می‌کرد که حکومت شاه بتواند ظاهر قانون‌گرایی خود را حفظ کند. او در این راه به‌فرمان شاه حزب مردم را تشکیل داد تا نشان دهد در ایران دموکراسی بعد از کودتا همچنان وجود دارد. علم در این دوران در شخصی‌سازی حکومت برای شاه نقش زیادی داشت، به‌طوری‌ که بدون توجه به سلسله‌مراتب دولتی با وزیران و مسئولان دولتی ملاقات کرده و نظرات شاه را به آنها گفته و از آنها گزارش کار برای شاه می‌گرفت. شاه از طریق علم در عمل مسائل قانونی را دور زده و حکومت را به‌سوی شخصی شدن سوق می‌داد. شاه از طریق علم به اعمال‌نظر در همه مسائل اقدام می‌کرد و در عمل ساختارهای رسمی را بی‌اثر کرده و جز نامی از آنها باقی نگذاشته بود؛ اما درجایی که باید مسئولیت قبول می‌کرد، تحت عنوان اینکه شاه بر اساس قانون اساسی مسئولیت ندارد از پذیرش مسئولیت تصمیم‌هایش خودداری می‌ورزید. به‌عنوان‌ مثال یک‌بار در جلسه شورای اقتصاد، درباره افزایش قیمت فولاد بحث می‌شود و شاه درباره آن تصمیم می‌گیرد، اما چند ماه بعد باوجود تغییرات در بازارهای جهانی وضعیت در ایران تغییر نمی‌کند. در اینجا شاه از مسئولیت شانه خالی کرده و می‌گوید شاه مقام غیرمسئول است و تصمیم‌گیری با شماست و جلسه را با ناراحتی ترک می‌کند.

براین اساس یکی از مهم‌ترین مسائلی که سبب شد تا علم در دوران سلطنت پهلوی دوم قدرت خود را حفظ کند و شخص امینی برای شاه شود، برای آن بود که تصمیمهای شاه را بی‌چون‌وچرا به دیگران ابلاغ کرده و بسترهای شخصی‌سازی قدرت را فراهم می‌کرد. علم با اطاعت بی‌چون‌وچرا امکان شکستن ساختارها را برای شاه به‌گونه‌ای فراهم می‌کرد که در ظاهر همه اقدامات غیرقانونی شاه در قالبی قانونی محقق شود. همین مسئله ازجمله دلایل مهم پیشرفت او بود.

http://www.iichs.ir/News-5576/id=5576


سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران