کانون نویسندگان ایران (بخش دوم)
8705 بازدید
ادامه قسمت اول
دوره دوم فعالیت کانون نویسندگان ایران
همانطور که گـفته شـد پس از اعلامیه خرداد 1349 که اعتراضی بود در جهت دستگیری عدهای از اعضا،فعالیتهای کانون به پایان رسید و در واقع اعلامیه مذکور آخرین اعلامیه و آخرین حرکت بود و اعضا تا مدتها توان فعالیت نداشتند.عدهای بـه گـوشهای رفتند و به کارهای مطبوعاتی پرداختند و یا در رادیو و تلویزیون ملی به کار مشغول شدند.جمعی به خاطر مرامهای سیاسی دستگیر شدند و گروهی با تأیید ساواک به خارج از کشور رفتند و بـه کـارهای پژوهشی و مطالعاتی دست زدند و تعدادی هم مثل همیشه آن بودند که بودند.
در سال 1355 ش فضای سیاسی کمی وسعت یافت؛البته سیاست فضای باز نه سیاستی بود که شاه خود انتخاب کـند بـلکه سـیاستی بود که شاه مجبور بـه انـتخاب آن شـد.فشار مطبوعات خارجی که ناشی از افشای سیاست سرکوب و خفقان بود از یک طرف و انتقادهای فراوان مجامع طرفدار حقوق بشر از طرف دیگر شـاه را بـر آن داشـت تا یک سلسله سیاستهایی را در زمینه کاستن فشارهای سـیاسی و اجـتماعی به کار گیرد.او در سالهای 56-1355 از شدت سانسور مطبوعات کاست و کمیسیونهایی را برای رسیدگی به شکایات مردم ایجاد کرد و اجازه داد تا تـعدادی از سـازمانهای بـین المللی طرفدار حقوق بشر از ایران دیدن نمایند.67فضای باز سـیاسی که در اصل از ریاستجمهوری جیمی کارتر و شعارهای دمکراتیک او سرچشمه میگرفت به گروههای سیاسی و اجتماعی این فرصت را داد تا فعالیتهای خـود را از سـر گـیرند و مطالباتشان را دوباره بیان کنند.یکی از این گروههای اجتماعی کانون نویسندگان ایـران بـود که در این موقعیت،جانی دوباره گرفت.
فعالیت دوباره کانون نویسندگان ایران در خرداد 1356 از جانب منوچهر هزارخانی در یـک جـمع دوسـتانه مطرح و مورد قبول واقع شد.68این جمع پنج نفره که عبارت بـودند از:بـاقر پرهـام،شمس آل احمد،اسلام کاظمیه،منوچهر هزارخانی و علی اصغر حاج سید جوادی، پس از یک توافق کـلی تـصمیم گـرفتند تا اعلامیهای چون اعلامیه اول اسفند 1346 تهیه کنند اما اینبار نه اعلامیه تحریم بلکه اعـلامیهای صـرفا در اعتراض به سانسور کتاب،مطبوعات و هرگونه آثار فکری و هنری.
اعلامیه مذکور و یا بـه عـبارتی نـامه سرگشاده توسط باقر پرهام تنظیم شد و پس از حروفچینی ابتدا به امضای جمع پنج نفره رسـید و سـپس تعداد امضاها به 40 نفر رسید.این نامه سرگشاده در 23 خرداد 1356 به عنوان امیر عـباس هـویدا نـخستوزیر وقت انتشار یافت.69
امضاکنندگان نامه از«طیفهای سیاسی گوناگونی»بودند،البته طیفهای سیاسی گوناگون با تـفکراتی چـپگرا و غیر مذهبی.تعدادی از آنان را آبراهامیان اینگونه معرفی میکند:
«بهآذین،رماننویس و هوادار قـدیمی حـزب تـوده؛حسین ملکی،استاد جامعهشناسی و کسی که پس از مرگ برادرش خلیل ملکی،نظریهپرداز مارکسیست غیره تـودهای کـشور شـد؛منوچهر هزارخانی دیگر نویسنده مستقل مارکسیست؛ناصر پاکدامن،استاد جوان اقتصاد و از اعـضای اولیـه«جامعه سوسیالیستهای ایران»؛هما ناطق،استاد جوان تاریخ،تحصیلکرده فرانسه و هوادار جنبشهای طرفدار حقوق زنان و جـناح چـپ جبهه ملی؛سیمین دانشور،داستاننویس، طرفدار حقوق زنان و بیوه آل احمد؛دکتر غـلامحسین سـاعدی،روانشناس ورزیده و نمایشنامه نویس برجسته کشور کـه بـه دلیـل انتشار آثار ادبی یأسآور در سال 1354 دستگیر شـده بـود؛ فریدون آدمیت،روشنفکر لیبرال و غیرمذهبی سرشناس که معروفترین آثار تاریخی درباره نهضت مـشروطه را نـوشته است؛و علی اصغر حاج سـید جـوادی،نویسنده مـعروفی کـه دوران فـعالیت سیاسی خود را در اوایل دهه 1320 در حزب تـوده آغـاز کرد در دهه 1330 به گروه خلیل ملکی پیوست،در دهه 1340 در موضوعات اسلامی و سوسیالیستی مـطلب نـوشت و در دهه 1350 بین خوانندگان مذهبی غیر روحـانی پیروان زیادی پیدا کـرد.»70 پس از انـتشار نامه سرگشاده،ساواک در گزارشی مـضمون نـامه را اینگونه منعکس میکند: «...در این نامه از وضعیت موجود شکایت و حکومت متهم به ایجاد اخـتناق گـردیده و تلویحا پیشرفتهای مملکتی را انکار کـردهاند.در نـامه صـریحا ذکر گردیده اسـت کـه جوانان این مملکت بـه خـاطر کتاب خواندن سالها در زندان به سر میبرند و در پایان تقاضای تأسیس کانون نویسندگان و اجازه نـشر مـجلهای بدون سانسور شده است...»71
چند روز بـعد از انـتشار نامه سـرگشاده،امـضاکنندگان کـه برای برپایی مجدد کـانون نویسندگان ایران دور هم جمع شده بودند از میان خود،پنج نفر را به عنوان اعضای هیئت دبـیران مـوقت انتخاب کردند تا مقدمات برگزاری مـجمع عـمومی را آمـاده سـازند:
«...قـبل از انتشار نامه سـرگشاده،بـه آقای بهآذین و رفقایشان مراجعه کردیم.چون در کانون قبلی آنها هم بودند و بدون مشورت با آنها نـمیشد کـانون جـدید را برپا کرد.آقای بهآذین و دوستان ایشان بـا نـظر مـا مـوافقت کـردند.در خـانه آقای مقدم مراغهای جمع شدیم.در آغاز آنها گفتند که باید موازین و مقررات همان کانون قبلی را رعایت کنیم و تا قبل از تشکیل مجمع عمومی انتخاباتی انجام دهیم تا از مـیان این 40 نفر هیئت دبیران موقت انتخاب شود و این هیئت دبیران زمینه تشکیل مجمع عمومی را فراهم کند.پنج نفر به عنوان دبیر انتخاب شدند:آقایان هزارخانی،اسلام کاظمیه،بهآذین،مقدم مـراغهای و مـن[باقر پرهام]به احترام کانون گذشته نیز آقای تنکابنی را که منشی سابق آن کانون بودند به عنوان منشی انتخاب کردیم...»72
به هرترتیب اولین هیئت دبیران هرچند که موقت بود،انتخاب شـد؛امـا اختلافات فکری و سیاسی،جناحبندیهایی را به وجود آورد که موجب دامن زدن تضادهای درونی گردید و در نهایت منجر به از هم گسیختگی کانون گردید.
پس از انتخابات هیئت دبیران نـامه دیـگری در ادامه نامه بیپاسخ 23 خرداد تـنظیم و بـا امضای کانون نویسندگان ایران برای نخستوزیر وقت-امیر عباس هویدا-فرستاده شد.در این نامه سرگشاده که در 28 تیر 1356 انتشار یافته بود و قریب 100 امضا به هـمراه داشـت،پس از اشاره به نامه 23 خـرداد و نـیز عدم پاسخگویی نخستوزیر به آن،به محدودیتهایی ناشی از سیاستهای فرهنگی دولت و سانسور-که لغو آن خواسته همه اهل قلم است-اعتراض شده است و در ادامه آمده است که برای بارور شدن جامعه و فرهنگ و هـنر آن،«...مـحدودیتهایی که تا به امروز به هرعنوان و به دست هرمقام در این زمینه معمول بوده و هست و هرگونه ممیزی در امر چاپ و انتشار مطبوعات باید رفع گردد،بساط سانسور به هرصورتی برچیده شود و کـسانی کـه به خـاطر نشر افکارشان و فعالیتهای فرهنگی و هنری به زندان افتادهاند آزاد شوند.»
اعضای کانون همچنین در پایاننامه سرگشاده،مطالبات همیشگی خـود را عنوان میدارند و خواستار ثبت کانون نویسندگان ایران و فعالیت آزاد و رسمی،تأسیس مـحل یـا بـاشگاهی برای اجتماع اعضای کانون و انتشار نشریهای بدون سانسور میشوند.73 این نامه سرگشاده همچون گذشته از جانب نخستوزیر بـیجواب مـاند هرچند که در بعضی روزنامهها و مجلات جهان منتشر شد.برخی از روشنفکران و نویسندگان غربی در پشـتیبانی از کـانون نـویسندگان ایران تلگرافهایی به امیر عباس هویدا مخابره کردند.این عده در قالبهای فردی و یا انجمن،کـمیته و گروه تلگرافهای خود را مخابره نمودند که از جمله آنها میتوان به انجمن قلم آمـریکا،کمیته بین المللی آزادی انـتشار،نـامه چهل تن از استادان و نویسندگان آمریکایی و ایرانی مقیم آمریکا و نامه هفت تن از وکلای مجلس نمایندگان آمریکا اشاره نمود و از میان همه تلگرافهای مذکور هویدا فقط به نامه رئیس انجمن قلم آمریکا-ریچارد هـوارد-آن هم به وسیله مشاور خود پاسخ داد و خاطرنشان کرد:«...انجمنی را که بدان اشاره کردهاید،هرگز به ثبت نرسیده است و ما نمیتوانیم در حال حاضر از احیای آن سخن برانیم...»
به هرترتیب با توجه به تـمام ایـن تلاشها و حمایتهایی که از طرف انجمنها و کمیتههای مختلف غربی صورت میگرفت کانون به ثبت نرسید و دولت هویدا هم توجهی به دیگر خواستههای کانون نکرد.تا اینکه در 16 مرداد 1356 هویدا پس از قریب 13 سال نخستوزیری بـه وزارت دربـار رفت و جمشید آموزگار به نخستوزیری رسید.با این تغییر و تحول کانون نویسندگان بار دیگر نامه سرگشادهای در 27 مرداد 1356 به جمشید آموزگار نخستوزیر وقت نوشت و همان خواستهها و مطالبی را که در نامههای گـذشته عـنوان کرده بود مجددا بیان نمود و سپس نامه را به انضمام دو نامه سرگشاده قبلی و نامهها و تلگرافهای انجمنها و کمیتههای غربی و جواب هویدا به آنها را انتشار داد.74اما این نامهها نیز به پیروی از سـیاستهای حـاکم در جـامعه بیپاسخ ماند.اعضای کانون کـه درخـواستهای خـود را با توجه به حمایتهای مجامع غربی بیپاسخ یافته بودند تصمیم به برگزاری شبهای شعرخوانی در انجمن فرهنگی ایران و آلمان گرفتند.این تـصمیم در پیـ درخـواست همکاری انستیتو گوته با کانون نویسندگان گرفته شـد:
«انـستیتو گوته به میانجیگری یکی از خبرنگاران روزنامه کیهان رسما خواستار همکاری کانون نویسندگان ایران برای برگزاری جشن سالانه شبهای شـعر خـود شـد،به این شرط که در آگهیها تنها نام انستیتو ذکر شـود اما نویسنده یا شاعری که در هرشب اثری از خود را میخواند ضمن معرفی خویش وابستگیاش را به کانون اعلام کند.در کـتابی هـم کـه بعدا در گزارش این شبها به چاپ میرسد،همکاری کانون و انستیتو بـاید بـه صراحت گفته شود اما هرگونه درآمد این شبها به کانون تعلق خواهد گرفت.»75
با این شـرایط هـمکاری کـانون نویسندگان ایران با حمایت انستیتو گوته شروع شد و شبهای شاعران و نویسندگان طـی ده شـب از 18 مـهر تا 27 مهر 1356 برگزار گردید.در طول این ده شب که اسلام کاظمیه گرداننده آن بود حـدود 60 نـفر شـاعر و نویسنده شعر خواندند و سخنرانی کردند که عدهای مورد استقبال قرار نگرفتند اما عدهای بـه خـاطر سخنرانی و شعرهای حماسی- انقلابی خود از جاانب حضار تشویق و مورد توجه واقع شدند.شـب اول بـا خـوشامدگویی دکتر هانیس بکر رئیس انجمن فرهنگی ایران و آلمان آغاز شد:«...ما امشب،شب شـاعران و نـویسندگان معاصر ایران را در سال 2536[1356]آغاز میکنیم و آن را یک رویداد فوق العاده مهم در زندگی معنوی ایـران مـیدانیم...»76پس از آن رحـمت اللّه مقدم مراغهای متن سخنرانی افتتاحیه شبهای شاعران و نویسندگان را قرائت نمود.سپس مراسم طبق برنامه اجـرا شـد و هر شب عدهای فرصت سخنرانی و یا شعرخوانی مییافتند.گزارشگران ساواک نیز ایـن مـراسم را بـلافاصله گزارش میدادند.در یکی از آخرین گزارشهای ساواک در مورد این شبها،اسامی تعدادی از اعضای شرکتکننده اینچنین بـیان شـده اسـت:«اسلام کاظمیه گرداننده و مسئول، جلال سرافراز گرداننده،هوشنگ گلشیری گرداننده،باقر پرهـام نـویسنده،منوچهر هزارخانی نویسنده،محمود اعتمادزاده(بهآذین)نویسنده،غلامحسین ساعدی نویسنده،مصطفی رحیمی نویسنده»و در پایان گزارش هـم ایـنچنین آمده:«...در این جلسات که به مدت ده شب متوالی از تاریخ 18/7/36 الی 27/7/36 در محل کـلوپ ایـران و آلمان از طرف کانون غیرقانونی نویسندگان ایران بـرگزار شـد،اکـثر افراد منحرف عضو کانون علنا مطالب حـاوی عـلیه مصالح کشور مطرح ساخته و با اشاره به عدم آزادی و نیز وجود اختناق به تـحریک بـیش از پنجهزار نفر تماشاگری که هـرشب در ایـن جلسات شـرکت نـموده و اغـلب دانشجو بودند پرداخته و آنها را به مـخالفت عـلیه نظام حاکم تشویق نمودهاند...»البته این شبها همه با سخنرانی و شعر و مـخالفت عـلیه نظام حاکم و سانسور همراه نبود بـلکه اتفاقاتی رخ داد که عـدهای از هـمان شرکتکنندگان زبان به اعتراض گـشودند.سـاواک در یکی از این گزارشها خلاصه شنود تلفنی خود را آورده و گزارش میدهد:
«شخصی به نام آرام ضـمن تـماس با نامبرده بالا[سیاوش کسرائی]اظهار داشـت...اخـیرا بـه تهران آمده اسـت تـا در شب شعر شعرا کـه در انـجمن ایران و آلمان برگزار میگردد شرکت نماید.آرام اضافه نمود در دو سه شب اول واقعا افتضاح بوده چـون هـرشاعری که در آنجا شرکت کند خودش را خـراب خـواهد کرد...ایـن شـب شـعر واقعا مستهجن میباشد اصـولا بعضی از شعرا مست بودند و تعدادی از آنها پشت میکروفون افتادند و واقعا افتضاح به بار آوردند.یـادشده ادامـه داد فکر نمیکرده است سیاوش کسرائی در آنـجا شـرکت نـماید ولی سـیاوش کـسرایی میگوید یکی از پایـهگذاران ایـن کانون میباشد...»77
به هرحال مراسم شبهای شاعران و نویسندگان که از افتخارات کانون نویسندگان به حساب میآمد در 27 مـهر 1356 بـا قـرائت اختتامیه توسط هوشنگ گلشیری به پایان رسـید78 امـا صـحبت دربـارهء ایـن شـبها به پایان نرسید تا جایی که کانون مجبور شد در آبان 1356 بیانیه شماره ده خود را صادر کند.آنچه از قسمتی از محتوای این بیانیه برمیآید اینکه عدهای از اهل قلم از حضور کـانون در انستیتو گوته و برگزاری شبهای شاعران و نویسندگان در آنجا و به طور کلی حمایت سفارت آلمان از کانون نویسندگان ایران ناراضی بوده،زبان به شکایت گشودند. بهآذین نیز در خاطرات خود به همکاری انستیتو گـوته و کـانون اینگونه اشاره میکند: «آمریکا،در سیاست حمایت از حقوق بشر خود در ایران،دستیاران آلمانیاش را به میدان میفرستد و میخواهد از کانون اهرم فشار دیگری سازد.»79
اعضای هیئت دبیران در رد این مطلب در بیانیه شماره دهـ آورده اسـت: «...برگزاری شبهای شعرای انستیتو گوته که مرسوم این مؤسسه فرهنگی است،فرصتی فراهم آورد تا کانون نویسندگان ایران بتواند در برابر انبوه شنوندگان،ندای آزادی انـدیشه و قـلم و اجتماعات را در فضای دردناک ایران طـنینافکن کـند...ما دعوت انستیتو گوته را از آن رو پذیرفتیم که ادعای هیچگونه نظارتی بر اندیشه و سخن ما نداشت.بعد هم برای پاسخ دادن به اشتیاق همگانی،فضای وسـیع بـاشگاه ایران و آلمان را به مـبلغ سـی هزار تومان-که همه از راه اعانه جمع شد-برای ده شب اجاره کردیم...».80
فعالیتهای عمده کانون پس از برگزاری شبهای شاعران و نویسندگان صدور اعلامیه،بیانیه و اظهارنظر در مورد مسائل روز بود و نیز مسائلی که به نـوعی در حـیطه فعالیتهای کانون قرار داشت.برای مثال میتوان به بیانیه 27 مهر 1356 یعنی همان آخرین شب مراسم در انستیتو گوته اشاره نمود.در این بیانیه به بستن کتابخانههای دانشجویی در دانشگاه تهران اعتراض شده بـود.گـاهی نیز اعـضای کانون به عنوان نویسنده و شاعر و نه تحت عنوان کانون نویسندگان ایران بیانیهها و اعلامیههایی را امضا میکردند81و یا بـه سخنرانی دعوت میشدند و مراسم اجرا مینمودند که البته این برای اعـضا بـدون دردسـر نبود و به تبع آن کانون را به واکنش یا صدور اعلامیه وامیداشت.از جمله این واکنشها که منجر به صـدور بـیانیه نیز شد،دعوت بهآذین به دانشگاه صنعتی آریامهر(صنعتی شریف)بود.
روز دوشنبه 30 آبـان 1356 مـحمود بـهآذین از طرف دانشجویان دانشگاه مذکور دعوت به سخنرانی میشود.این جلسه که هما ناطق و نعمت اللّه مـیرزازاده نیز حضور داشتند به درگیری میانجامد و در پی آن هما ناطق و نعمت اللّه میرزازاده مضروب میشوند.چـند روز بعد از این واقعه یـعنی صـبح روز 3 آذر 56 محمود بهآذین به همراه فرزندش در منزلشان دستگیر میشوند82و دو روز بعد کانون نویسندگان اعلامیه خود را خطاب به نخستوزیر وقت- جمشید آموزگار-صادر میکند و در آن خواستار آزادی بهآذین و فرزندش میشود.83 این اعلامیه مسئولیت کلیه اتفاقات چـند روز اخیر را به عهده نیروی پلیس گذارده است و در پایان نیز اعلام میکند که چنانچه برای محمود بهآذین و فرزندش و یا هریک از اعضای کانون نویسندگان ایران اتفاق رخ دهد شخص نخستوزیر به عنوان رئیس قـوه مـجریه باید پاسخگو باشد.84
چند روز بعد از صدور اعلامیه 5 آذر،ریچارد هوارد-رئیس انجمن قلم آمریکا-طی دو نامه یکی به عنوان جیمی کارتر-رئیسجمهور آمریکا و دیگری به نام جمشید آموزگار-نخستوزیر ایران-حـمایت خـود را از کانون نویسندگان ایران اعلام میکند و خاطرنشان میسازد که:1- کانون نویسندگان ایران به رسمیت شناخته شود؛2-هرگونه مانع در تأسیس کانون و باشگاههای مربوط به آن رفع شود؛3-کانون بتواند نشریهای را بـدون سـانسور انتشار دهد؛4- بهآذین و پسرش آزاد شوند؛5-امنیت و سلامت تمام نویسندگان ایران و اعضای کانون تأمین شود؛6-دادگاههای ایران به صورت علنی نیروی پلیسی را که در وقایع اخیر نقش داشتهاند محاکمه کند.
سـفر جـیمی کـارتر به ایران در 11 دی 1356(اول ژانویه 1977)فرصت مـناسبی بـه وجـود آورد تا این خواستهها که چیزی جز همان خواستههای تکراری گذشته کانون نبود با اعلامیهای که داریوش فروهر تهیه کرده بود بـه آگـاهی هـمه از جمله مقامات دولتی رسانده شود و این مطلبی اسـت کـه ساواک طی گزارش 13/10/36[1356 ش]خود اعلام میدارد.
دو روز بعد از صدور اعلامیه توسط داریوش فروهر که در حمایت از کانون نویسندگان صورت گرفته بـود اعـضای کـانون نامهای خطاب به جمشید آموزگار نوشتند و در آن پس از بیان اهداف کانون و نـیز اعتراض به فضای سیاسی موجود درخواست خود را برای برگزاری مجمع عمومی اعلام کردند:
«...کانون نویسندگان ایران به مـنظور تـذکار مـسئولیت قانونی که بر عهده دارید به اطلاع جنابعالی میرساند که در نـظر دارد بـرای بحث و بررسی درباره امور جاری خود جلسه عمومی کانون را در روز جمعه 23 دیماه منحصرا با شرکت اعضای خـود در تـهران تـشکیل دهد...» و در پایان بیان نمودند: «بدیهی است در صورت هرگونه اخلال و هرگونه تجاوز بـه حـقوق جـمعی و فردی اعضای کانون نویسندگان ایران،در جریان برگزاری مجمع عمومی،یا پس از خاتمه آن تمام مسئولیت امـر بـر عـهده شما و دستگاه انتظامی شما خواهد بود.»85
اما قبل از برگزاری جلسه مذکور در روز 22/10/1356 محمود بهآذین،مـنوچهر هـزارخانی،اسلام کاظمیه و یکی دو تن دیگر به اداره اطلاعات شهربانی احضار میشوند و در آنجا به آنـها ابـلاغ مـیشود که جلسه مورخ 23 دی نباید برگزار شود.ساواک این مطلب را طی گزارشی اعلام میکند و مـینویسد:
«اعـتمادزاده پس از معرفی خود به اطلاعات شهربانی و برگشت از آنجا با هما ناطق تماس گرفت و گـفت بـه آنـها تذکر دادهاند که جلسه مجمع عمومی کانون نویسندگان در روز 23/10/36 [1356]نباید تشکیل شود و مراتب را به او ابلاغ کـردهاند و او هـم در آنجا نوشته است:تمایل دستگاه انتظامی به عدم تشکیل جلسه مجمع عـمومی کـانون نـویسندگان که قرار بود روز 23/10/36 تشکیل شود توسط جناب سرهنگ محوی به اینجانب اعتمادزاده ابلاغ شد.در خـاتمه بـه وی گـفته شد چنانچه تشکیل بدهند مأمورین جلسه را به هم خواهند زد.»86
در مورد عدم مـوافقت حـکومت پهلوی با برگزاری جلسه 23 دی علل مختلفی را چون غیرقانونی بودن کانون نویسندگان،انحراف فکری اعضا و مواردی از ایـن قـبیل که در اسناد مختلف به صراحت بدان اشاره شده است میتوان نام بـرد ولی بـه نظر میرسد که فضای سیاسی آن روزها و رخـدادهای مـهمی کـه کشور را سخت تحتتأثیر خود قرار داده بود،یـکی از مـهمترین دلایل عدم موافقت رژیم پهلوی با برگزاری جلسه 23 دی به شمار میرود؛چون در آن بـرهه از زمـان یعنی درست دو روز بعد از نامه کـانون نـویسندگان خطاب بـه جـمشید آمـوزگار واقعه مهمی رخ داد که حکومت را تا مـدتها بـا مردم به صورت وحشیانهای درگیر ساخت و همین رخداد سرآغاز یک حرکت گـسترده و تـمامعیار مردمی شد که نتیجه آن سرنگونی حـکومت پهلوی بود. مقاله 17 دی 1356 روزنـامه اطـلاعات با عنوان«ایران و استعمار سـرخ و سـیاه»مردم ایران را سخت خشمگین نمود و وادار به عکس العملی کرد که به همراه خـود شـهدا و مجروحانی برجای گذاشت.متعاقب انـتشار ایـن مـقاله و در پی آن حرکتهای مردم،جـمعی از اعـضای کانون نویسندگان ایران اعـلامیهای را عـلیه وزیر اطلاعات و جهانگردی-داریوش همایون-و چهار نفر از مسئولین و نویسندگان مطبوعات منتشر کردند.این اعـلامیه بـا عنوان«ملت ایران در مقابل روسپیهای مـطبوعاتی»،بـدون امضا مـنتشر و تـوزیع شـد.اعلامیه اگرچه فاقد امـضا بود اما به عقیده کارشناسان ساواک،از سوی کانون نویسندگان منتشر شده بود:
«اگرچه اعلامیه فـاقد امـضاست،اما طبق اطلاع،از سوی اعضای کـانون غـیررسمی نـویسندگان تـهیه و تـوزیع شده است.»87
هـنوز چـیزی از انتشار این اعلامیه نگذشته بود که بیانیه شماره 19 هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران با امضای فـریدون آدمـیت،مـحمود اعتمادزاده(بهآذین)،باقر پرهام،فریدون تنکابنی و مـنوچهر هـزارخانی صـادر شـد.در ایـن بـیانیه که در واقع تکذیبکننده اعلامیه بدون امضا بود،آمده است: «موفقیتهای کانون نویسندگان ایران که خاری در چشم دشمنان آزادی است،بدخواهان را به تکاپو واداشته تا به هرقیمتی که شـده وحدت کانون را بر هم زنند و این جمع متشکل را از داخل از هم بپاشند،از جمله اخیرا با انتشار بیانیهای با امضای«جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران»عدهای از اعضای سرشناس و فعال و باارزش کانون را بـا ایـما و اشاره به تهمتها و افتراهای بیاساس و غیر انسانی هدف قرار دادهاند.لازم به یادآوری است که بیانیههای کانون نویسندگان ایران و یا اعضای آن،تا این تاریخ با امضای«کانون نویسندگان ایران»یـا بـا امضاهای مشخص افراد کانون منتشر شده است.بیانیههای بینامونشان در هرصورت کار بدخواهان و هدف از انتشار آنها ایجاد تفرقه و دشمنی است...»88
با این بیانیه کـانون نـویسندگان ایران رسما منکر صدور چـنین اعـلامیهای شد.دور از ذهن نبود که جناحبندیهای مختلف در کانون که همچون دوره اول در سالهای 46 تا 49 باعث از هم گسیختن کانون گردید یک بار دیگر گریبان آن را بگیرد.این جناحبندیها نـشأت گـرفته از زیربنای فکری و مشی سـیاسی اعـضا بود.آنچه که باعث رد اعلامیه صادر شده جمعی از اعضای کانون از طرف هیئت دبیران شد نشاندهنده اختلافات عمیق و درگیریهای درونی کانون است که در بیانیه شماره 19 هیئت دبیران بارها به آن اشاره شـده اسـت:
«...این قبیل فعالیتها،از ناحیه هرکس یا هرمرجعی که باشد از نظر ما مطرود است و هرگز قادر به از هم گسیختن پیوند ما نخواهد بود...».
شکافهای درونی کانون به آن اندازه آشکار بود کـه از چـشم ساواک دور نـباشد.ساواک در گزارشی میآورد:
«قرار بود که هیئت دبیران کانون نویسندگان یک جلسه سری با حضور علی اصـغر حاج سید جوادی،اسلام کاظمیه و دکتر رحمت الله[مقدم]مراغهای تشکیل داده و در مورد وضـع فـعلی و سـیاست و خطمشی آینده کانون بررسی و تبادلنظر نموده و برای اقدامات آینده کانون اتخاذ تصمیم نمایند.»
در ادامه این گزارش کـارشناس سـاواک نظر میدهد: «...افراد مؤثر و به اصطلاح سرکردگان کانون مرتبا جلساتی جهت بحث و مـشورت تـشکیل مـیدهند لیکن تاکنون نتیجه مثبتی عاید آنان نشده بلکه اختلافات را تشدید و علنیتر ساخته است.احتمال بـروز چنددستگی در بین اعضای کانون و جبههگیریهای آینده دستجات مختلف زیاد است.»89
در دوره دوم کانون،جناحبندیها را مـیتوان به دو دسته تقسیم نـمود:1-گـروهی که هیئت دبیران موقت را تشکیل میدادند و در انتخابات 31 اردیبهشت 1357 نیز پیروز شدند؛2- گروهی که از شمس آل احمد،علی اصغر حاج سید جوادی،اسلام کاظمیه و رحمت اللّه مقدم مراغهای و...تشکیل میشد و در انتخابات یادشده شکست خـوردند.به هرترتیب آنچه از اسناد به دست میآید این است که اعلامیه بدون امضا را شمس آل احمد و دوستانش در انتشارات رواق تهیه و منتشر کردند و هیئت دبیران موقت کانون بیانیهء شماره 19 را منتشر کردند که در تکذیب اعـلامیه بـدون امضا صادر شده بود.
چند روز بعد از بیانیه شماره 19 هیئت دبیران،اعلامیه دیگری با امضای جمعی از نویسندگان و اعضای کانون نویسندگان منتشر شد.این اعلامیه که در هفته سوم بهمن 1356 انتشار یافته بـود اعـلامیهای بود که با دیگر اعلامیهها و بیانیههای رسمی و غیررسمی هیئت دبیران و اعضای کانون تفاوت چشمگیری داشت.اعلامیه با این مطلب آغاز میشد«ثبت در قلب ملت بر ثبت در دفتر دولت مقدم اسـت»و در ادامـه آمده بود:«ثبت رسمی کانون نویسندگان ایران به وسیله دولت فقط زمانی ارزشمند و افتخارآمیز است که قبلا ملت ایران آن را تأکید کرده باشد...»
در جای جای این اعلامیه به پشتیبانی مـردم و خـواستههای آنـها اشاره شده است.اعضای کـانون نـویسندگان در ایـن اعلامیه خواستهها و هدفهای خود را با خواستهها و هدفهای ملت گره میزند و مینویسد:«...کانون نویسندگان برای رسیدن به هدفهای حیاتی و غیرقابل تعدیل خـود کـه در جـهت آرمانهای ملت ایران نیز هست باید گامهای تـازهای بـردارد...»و در جای دیگر میآورد«...چنین به نظر میرسد که دولت در برابر کانون فقط در شرایطی ناچار به تغییر سیاست خواهد شد کـه کـانون را بـه عنوان یک نیروی مؤثر اجتماعی حس کند نیرویی که از جـانب عموم نویسندگان و مردم شیفتهء آزادی،پشتیبانی شود...»
ساواک در 23 بهمن 1356 انتشار اعلامیه را گزارش میدهد و پس از بیان خلاصهای از اعلامیه و ذکر نام امـضاکنندگان کـه عـبارت بودند از:«علی اصغر حاج سید جوادی،پورجعفر، اوشیری،جلال سرافراز،احـمد اللهـیاری،هوشنگ اسدی،نعمت میرزاده[میرزازاده]،هما ناطق،رحمت اللّه مقدم مراغهای،سیاوش کسرایی،محمود بهآذین،اسلام کاظمیه و یـکی دو نـفر دیـگر که از اعضای تندرو و افراطی کانون میباشند در نظر دارند با صدور اعلامیه مـذکور نـظر عـدهای دیگر از اعضا را جلب و بدینوسیله خود را مطرح و داعیه ریاست و کیاست کانون را در سر بپرورانند.»90
اختلافات کـانون نـویسندگان بـه حدی آشکار شده بود که نه تنها در سند فوق بلکه در اسناد مختلف دیگری بـه صـراحت بدان اشاره شده است.حتی در بعضی اسناد،ساواک پیشنهاد داده است که خود وارد عـمل شـده و اخـتلافات را دامن بزند. گذشته از این اظهارنظرها و پیشنهادهای ساواک،مطلبی که این اعلامیه را از دیگر اعلامیهها مـتمایز مـیکند همان تکیه بر حرکتهای مردمی و استفاده از پشتیبانی مردمی است که حرکتهای خود را بـا رهـنمودهای دیـنی و رهبری مذهبی پیوند دادهاند و این نکتهای است که در هیچیک از اعلامیهها و بیانیههای هیئت دبیران کانون و یـا اعـضای کانون به آن اشاره نشده است و شاید بتوان گفت جدای از نظر ساواک کـه در مـورد اخـتلافات درونی کانون بیان شده است تأثیرپذیری عدهای از اعضا در همراهی با مردم و بهره بردن از پشتیبانی آنـها،ایـن اخـتلافات را در کانونی به وجود آورده بود که تا آن زمان تکیهاش به قانون اساسی حـکومت پهـلوی و حقوق بشر سازمان ملل بوده است و البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که این برداشت از حـرکت کـانون موضعگیری همه اعضا و هیئت دبیران نبود،بلکه موضع عدهای بود که از خـطمشی سـیاسی آنها ناشی میشد.آنان معتقد بودند کـار کـانون چـیزی جز تهیه چند اعلامیه و بیانیه نبوده و در واقـع کـانون کارایی خود را از دست داده است.از این زاویه بود که هیئت دبیران در اسفند 56 بـولتن شـماره 1 کانون را منتشر کرد و در آن ضمن انـتقاد از دولت در جـلوگیری از برگزاری مـجمع عـمومی کـانون تشکیل نشده است و ما نتوانستهایم دسـتگاه عـامل تازهای برای کانون انتخاب کنیم ولی البته درنگ روا نداشته در پی کارآیی مدیریت موجود کـه امـکان دارد تا مدت کوتاهی همچنان عهدهدار امـور کانون باشد برآمدهایم.»
در ادامـه نـیز برای اینکه راهکاری نشان داده بـاشد و در واقـع کانون را پویا و فعال جلوه دهد مینویسد:
«...هیئت دبیران موقت از این پس به اقتضای مـسائلی کـه میباید در جلسات آن مطرح شود، هـمواره از دو سـه تـن از اعضای صاحبنظر کـانون دعـوت خواهد کرد تا بـه صـورت مشورت در بحثها شرکت جویند.از آن گذشته،کسانی هم که خود خواستار اظهارنظر در امور کـانون و بـهبود و گسترش فعالیت آن باشند میتوانند با نـامه یـا حضورا اطـلاع دهـند تـا از ایشان دعوت به عـمل آید...از سوی دیگر هیئت دبیران موقت کانون در این دو سه هفته اخیر برنامههایی در دست تهیه و اجـرا دارد تـا با تشکیل کمیسیونهایی موجبات آشنایی و تـماس بـیشتر اعـضای کـانون را بـا یکدیگر و با هـیئت دبـیران فراهم آورد...».
در پایان بولتن نیز از اعضا تقاضا شده است تا حق عضویت سالانه خود را بپردازند،از آثار خـود یـک نـسخه به دفتر موقت کانون که همان شـرکت خـدمات ایـرانزمین اسـت بـفرستند و کـسانی را که مایل به عضویت هستند،معرفی کنند و فرم عضویت را تکمیل نمایند.91
دستگیری شمس آل احمد و عکس العملهای کانون
در اسفند 1356 شمس آل احمد به اتهام جعل اجازهنامه انتشار کتاب غـربزدگی بازداشت شد.با این بازداشت همسرش با دیگر همفکران و دوستان شمس به تکاپو افتادند تا او را از زندان شهربانی برهانند و از آن مهمتر این اتهام وارد شده از طرف نیروی پلیس را غیرقانونی و در واقع عمل او را قانونی جـلوه دهـند.92دوستان و همفکران شمس آل احمد که همگی نیز از اعضای کانون نویسندگان بودند برای رد اتهام از شمس اعلامیهای صادر نمودند.این اعلامیه به امضای علی اصغر حاج سید جوادی،رحمت اللّه مقدم مـراغهای،مـنوچهر هزارخانی و اسلام کاظمیه رسید و توسط داریوش فروهر تکثیر و توزیع شد.93
در اعلامیه مذکور که با عنوان«شمس آل احمد را از زندان آزاد کنید»منتشر شد،به اداره نـگارش وزارت فـرهنگ و هنر خرده میگیرد که کـتاب را بـعد از چاپ مثله میکند و یا اصلا اجازه انتشار آن را نمیدهد.اعلامیه با توجه به اصولی از قانون اساسی،این کار اداره نگارش را سانسور اعلام میکند و مینویسد:«حـکومت اسـتبدادی ایران ناشران و مؤلفان را وادار مـیکند کـه پس از چاپ و بعد از تأدیه هزینههای ضروری،کتاب را برای کسب اجازه انتشار به اداره سانسور تحویل دهند»تا آنها نیز بنابر«صلاحدید سیاست اختناق رژیم»هرچه میخواهند بر سر کتاب بیاورند.امـضاکنندگان هـمچنین در قسمتی دیگر از اعلامیه آوردهاند:«...اصولا تسلیم کتاب بعد از چاپ به اداره نگارش و سانسور وزارت به اصطلاح فرهنگ و هنر عالی بر خلاف قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است...»
و در پایان نیز توقیف شـمس آل احـمد و نحوه عـملکرد وزارت فرهنگ و هنر را محکوم کردند و اینهمه در حالی است که هیچ عکسالعملی از جانب اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایـران در قبال بازداشت آل احمد صورت نگرفت و شاید هم دلیل آنها در عدم حـمایت از شـمس آل احـمد پذیرش اتهام وی در جعل اجازهنامه انتشار باشد و از آن مهمتر اختلافهای فکری و سیاسی آنها با شمس آل احمد.
فعالیت اعضای کـانون نـویسندگان را نمیتوان فقط در داخل ایران به حساب آورد.همانطور که در گذشته بیان شد آنها از حـمایت انـجمن فـرهنگی ایران و آلمان،انستیتو گوته و یا انجمنهای مختلف آمریکایی و اروپایی برخوردار بودند و عدهای از اعضا نیز در خـارج از ایران خصوصا آمریکا فعالیت داشتند.یکی از این اعضا دکتر رضا براهنی در آمریکا بـود.او در تماسهای متعدد با بـرخی از اعـضای کانون به خصوص علی اصغر حاج سید جوادی از روند فعالیت کانون و کم و کیف آن مطلع میشد و نیز فعالیتهای انجام شده خود و دوستانش را برای وی شرح میداد و نیز اگر اعلامیهای صادر میشد بـین دو طرف ردوبدل میشد که از آن جمله میتوان به اعلامیه صادر شده درباره بازداشت شمس آل احمد اشاره نمود.
در اینجا خوب است به پیشنهاد رضا براهنی به علی اصغر حاج سید جوادی توجه کـرد کـه ساواک پس از یک شنود تلفنی اینچنین گزارش میدهد:
«...براهنی بعد گفت من یک پیشنهاد دیگر هم داشتم و آن اینکه شماها در آنجا یک گروه دیگری درست بکنید که یک نفر از طرف ایران بـه عـنوان کاندید جایزه نوبل صلح پیشنهاد بکنید و آن هم فکر میکنم بهجز خودت کسی دیگر نباشد و این کار را بکنید چون خیلی مهم است و ما این را برمیداریم و میبریم این طرف و آن طرف و پخـش مـیکنیم و اگر هم جایزه را ندادند ایران از این نظر یک مقدار سرزبانها میافتد و یک مقدار از اسناد که ما ترجمه کردیم از گوشه و کنار هم جمع میکنیم و یک بیوگرافی هم درست میکنیم و مـیدهیم بـه آنـجا و شما هم با بچهها مـخصوصا اسـلام صـحبت بکنید تا راه بیفتد و 50 امضا جمع کنند و بفرستند اینجا و ما هم پنجاه تا امضا را برمیداریم و میرویم دنبالش.سید جوادی در پاسخ براهنی گـفت بـاشد مـن به آنها میگویم...»94
از دیگر فعالیتهایی که به طـرفداری از کـانون نویسندگان ایران در خارج از کشور صورت میگرفت میتوان به نمونه دیگری اشاره نمود و آن هم بروشوری بود که تحت عـنوان«کـانون نـویسندگان چه میگویند»توسط«کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران»(کیفی (CAIFI آدرس افـراد آمریکایی و تعدادی از نویسندگان در ایران پست گردد.»95
بعد از آزادی شمس آل احمد فعالیتهای برخی از اعضای کانون نویسندگان در حرکتهای سیاسی نمود بـیشتری یـافت.96
ایـن افراد حتی برای برقراری ارتباط با دیگر احزاب سیاسی کسانی را بـه عـنوان رابط در اختیار داشتند.در این زمینه ساواک در گزارشی مینویسد:
«اخیرا ارتباط نزدیکی بین اعضای کانون نویسندگان بـا داریـوش فـروهر یکی از عناصر حزب ملت ایران و رابط وی[آن حزب]با کانون نویسندگان[برقرار]گردیده است.»97
اعـضای کـانون حـتی پس از تبادل نظر و در نهایت پس از تهیه بولتن،نسخهای از آن را در اختیار داریوش فروهر قرار میدادند«تا وی نسبت بـه تـکثیر و پخـش و توزیع آن از طریق اعضای حزب ملت ایران اقدام نماید.»98
اما این حرکت همانطور که از دسـتهبندیهای کـانون برمیآید،خاص بعضی از اعضا بود. هیئت دبیران در این حرکتهای سیاسی نقشی نداشته و حـتی در مـورد اتـفاقات روز هم هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیداد.شاید بتوان به جرأت گفت که تنها فـعالیت هـیئت دبیران که تا آخرین روزهای حکومت رژیم پهلوی تداوم داشت،نوشتن و انتشار بـیانیه و اعـلامیه در حـذف سانسور و اعتراض به آن بود و در کنار آن درخواست برای به ثبت رسیدن کانون و حرکت در مسیر قانون اسـاسی و حـقوق بشر بوده است.ساواک در گزارشی به یکی دیگر از این نامهها اشاره مـیکند و مـینویسد:
«اخـیرا یک نامه سرگشاده،[در]اعتراض به سانسور حکومتی با پست سفارشی برای آقای نخستوزیر توسط کـانون نـویسندگان ارسـال شده و رونوشت آن نیز به تمام روزنامهها و خبرگزاریها و مراجع بین المللی نظیر کـمیته ایـرانی حقوق بشر،سازمان ملل متحد و سازمان اپوزیسیون ارسال گردیده است.ضمنا قرار بوده که این نـامه سـرگشاده با تیراژ وسیع بین مردم نیز پخش شود.»99
مجمع عمومی و انتخاب هـیئت دبـیران
چندی بعد از مخالفت شهربانی جهت برگزاری مـجمع عـمومی کـانون نویسندگان در دی 1356 اعضای کانون تصمیم گرفتند که مـجمع عـمومی را در 31 اردیبهشت 1357 برگزار و انتخابات هیئت دبیران کانون نویسندگان را نیز به انجام رسانند و این تـصمیمی بـود که در یکی از جلسات کانون کـه بـه طور مـرتب هـر15 روز یـک بار تشکیل میشد،گرفته شد.100امـا چـند روز قبل از برگزاری مجمع عمومی و انتخاب هیئت دبیران باقر مؤمنی نامهای خطاب بـه اعـضای کانون نوشت و درخواست کرد که ایـن نامه در مجمع عمومی قـرائت گـردد.در این نامه که به واقـع یـک گوشزد به اعضای کانون و نیز هیئت دبیران موقت تلقی میشود آمده است:«...شـما حـتما اطلاع دارید که قبل از رأی دادن بـه نـامزدهای ایـن مقام حداقل بـایستی اولا گـزارش هیئت دبیران سابق در مـورد کـار و زمان تصدیاش مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ثانیا مجمع عمومی بر اساس بررسی کـار گـذشته و با توجه به مشخصات موجود کـانون و شـرایط عمومی جـامعه مـا بـرنامه کار آینده هیئت دبـیران بعدی را تنظیم و تصویب کند.»مؤمنی در ادامه نامه درباره این اطلاعرسانی خود توضیح میدهد که«تـا آنـجا که من احساس میکنم قصد ایـن اسـت کـه بـا تـوسل و استناد به فـضای سـیاسی-که به نظر من از آن نتیجهگیری غلط محافظهکارانه و احیانا سوءاستفادهجویانه میشود-انتخابات با یک«بشین و پاشـو»بـرگزار شـود و از تحلیل و بررسی کار گذشته هیئت دبیران مـوقت و بـررسی و تـصویب بـرنامه آتـی در مـجمع عمومی خودداری شود که به عقیده من بدون چنین کاری مجمع عمومی تا حد ماشین رأیگیری به سود تنی چند که در خارج از آنجا بند و بستهایشان را انجام دادهـاند درمیآید...»مؤمنی پس از اعلام عدم شرکت خود در جلسه عمومی،چنین توصیه میکند:«...کسانی را انتخاب کنند که به کار کانون به عنوان سازمان صنفی اعتقاد دارند و آن را یک کار جنبی برای خودشان تـلقی نـمیکنند و نمیخواهند آن را،به نفع مقاصد سیاسی خود به بازی بگیرند و دوم اینکه مرا از کاندید کردن برای عضویت در هیئت دبیران مطلقا معاف دارید.»101
به هرحال این نامه به دلایلی که باقر مـؤمنی در نـامه دیگری ذکر میکند خوانده نشد و کانون نیز مجمع عمومی را برگزار و هیئت دبیران را نیز انتخاب کرد.
بعدازظر روز یکشنبه 31 اردیبهشت 1357 با حضور بیش از 90 نفر مـجمع عـمومی کانون نویسندگان در منزل هوشنگ گـلشیری بـرگزار شد102و پس از برگزاری انتخابات محمود اعتمادزاده(بهآذین)،باقر پرهام،منوچهر هزارخانی،فریدون آدمیت و فریدون نجفی تنکابنی به عنوان اعضای هیئت دبیران و علی اصغر حاج سـید جـوادی و شمس آل احمد به عـنوان اعـضای علی البدل انتخاب شدند.
انتخابات هیئت دبیران زمینه تازهای را گشود تا اختلافات کانون بار دیگر خود را نمایان سازد.در این دوره اعتراضات و انتقادات در درون کانون شکل دیگری به خود گرفت و طرفین دعوا کـه جـناحهای اختلاف را در درون کانون تشکیل میدادند یکدیگر را با اتهاماتی محکوم میکردند.برای مثال«اسلام کاظمیه که در انتخابات رأی نیاورده بود از این مسئله هم بسیار ناراحت بود با توجه به ارتباط چند تـن از اعـضای هیئت دبـیران با دو وزیر حکومت پهلوی و نیز خطمشی سیاسی اعضای هیئت عنوان میدارد:...از این پس کانون مزبور دارای روبنای کـمونیستی و زیربنای دولتی میباشد.»103
و در موردی هم کار از این فراتر رفته و احتمال انـشعاب در کـانون نـویسندگان ایران قوت میگیرد:
«...در خاتمه مرد ناشناس اظهار داشت معلوم نیست اینها نویسنده هستند یا مترجم و خلاصه چـکاره هـستند.اینها را قبلا طبق برنامه آوردهاند و انتخاب هم شدهاند؛سپس حاج سید جوادی گـفت ایـنها بـدون ما نمیتوانند کار کنند و از طرفی اینها تودهای و کمونیست هستند در صورتی که به این ترتیب بـاشد کار به انشعاب میرسد.»104
ناراضیان جامانده از انتخابات هیئت دبیران که عبارت بودند از:اسـلام کاظمیه،علی اصغر حـاج سـید جوادی و چند تن دیگر درباره هیئت دبیران و روند فعالیت آنها بر این نظر بودند:«... کاملا معلوم است که شکل جدید کانون دولتی است چون از منزل دو سه وزیر سرچشمه گرفته، ظاهر کـمونیستی و باطن دولتی.مسئله این است که اینها ناموفق خواهند بود.به دلیل آنکه هیچ نوع رابطه دیگر با جبهههای دیگر نخواهند داشت.جبهه ملی و مسلمانها امکان ندارد با اینها رابطه بـرقرار کـنند...»105
در کشوقوس این اختلافها،نامه دوم باقر مؤمنی که در تاریخ 13 خرداد 1357 امضا شده بود انتشار یافت.این نامه از همان ابتدا مجمع عمومی و هیئت دبیران را به باد انتقاد میگیرد و به اعضا یادآوری مـیکند کـه دستاندرکاران برگزاری مجمع عمومی،جوّی را به وجود آورده بودند که در آن کسی حق انتقاد نداشت و توان سؤال کردن از نحوه عملکرد هیئت دبیران موقت از همه گرفته شده بود و در ادامه معترض مـیشود کـه چرا در مجمع عمومی خطمشی کاری آینده کانون روشن نشده است و چرا مجمع عمومی در رابطه با فعالیتهای کانون توجهی به شرایط عمومی کشور و امکانات موجود نکرده است.او در قسمتی از نامه خـود مـینویسد:«...جـلسه عمومی کانون نویسندگان منعقده در 31 اردیـبهشت 1357 یـک تـآتر کمدی دموکراسی بوده که عدهای در آن بازیگر،عدهای تماشاچی و عدهای حسابگر و مشکوک و آتشبیار و احسنت گو و کفزن بودهاند و کارگردانی آن را مردی بر عهده داشـت کـه در سـالهای جهالت که نیروی طبیعی در حال تعادل است در بـستر زفـاف عروس سیاستزه زد و شرمزده به آن پشت کرد و به کار ادب پرداخت و اینک مثل همه فرصتطلبان دیگر در روزگار کهولت به قدرت دارو و درمـان بـه فـکر تجدیدفراش با سیاست افتاده آن هم در فراش قرضی و عاریتی کـانون نویسندگان.»او در آخرنامه اعضای کانون نویسندگان را مورد خطاب قرار داده،برای جلوگیری از اختلاف و دامن زدن به آن میآورد که«دوستان من!تـنها راهـی کـه به نظر من برای بقای کانون مانده این است که شـما بـه تشکیل جلسات عمومی اقدام کنید.جلساتی که بتوان در آنها فارغ از برخوردهای شخصی،گروهی و سیاسی مسائل اصـولی کـانون را بـه بحث گذارد و روشن کند.بر شماست که با اقدام عاجل خود،نـگذارید بـه اخـتلافات و سوءتفاهمها دامن زده شود و همه را به تجمع به دور اصل اساسی کانون-یعنی مبارزه به ضـد سـانسور و دفـاع از حقوق معنوی و مادی اهل-قلم فرابخوانید...»106
اختلافها در کانون به همینجا نیز ختم نشد بـلکه بـین دو جناح مدعی،نامهپراکنی هم صورت گرفت و در این نامهها هرطرف،طرف دیگر را به چـیزی مـتهم نـمود و خطمشی خود را اعلام کرد و البته این اتهامها باعث شد که عدهای از موقعیت خود در کـانون اسـتعفا دهند.ساواک در انتهای گزارشی که از شنود تلفنی بین طاهره صفارزاده و اسلام کاظمیه تـهیه نـموده اسـت توضیح میدهد:«به دنبال تشدید اختلاف بین مدعیان رهبری و اعضای هیئتمدیره،علی اصغر حاج سـید جـوادی ضمن استعفا از عضویت علی البدل در هیئتمدیره،نامه شدید اللحنی به تلافی نـامهای کـه تـهیه آن را از ناحیه محمود اعتمادزاده میدانند،به اعضای اصلی هیئتمدیره نوشته و در آن نامه هیئتمدیره را متشکل از تعدادی کمونیست(مـحمود اعـتمادزاده،مـحمد باقر پرهام و منوچهر هزارخانی)و بیدین(فریدون آدمیت)قلمداد کرده است و همین نـامه اسـت که در مذاکره طاهره صفارزاده و اسلام کاظمیه به آن اشاره شده و معتقدند که باعث شده فریدون آدمیت اسـتعفا کـند.»107
بعد از استعفای حاج سید جوادی و ادامه اختلافها،هرکدام از جناحها سعی میکرد تـا بـا یارگیری و جلب نظر اشخاص حقانیت و قدرت خـود را ثـابت کـند.برای مثال دوستان بهآذین با زحمت نـظر حـاج سید جوادی را جلب کرده بودند که در جلسهای به صحبت و تبادل نظر بنشینند و از طـرفی وقـتی شمس آل احمد متوجه قضیه مـیشود بـا طاهره صـفارزاده بـرنامهای مـیریزند که درست همان روز حاج سید جـوادی را بـه یک میهمانی ناهار دعوت کنند.در کشوقوس اختلافات شدید کانون،حکومت هم بـرای سـاکت کردن جنبشهای عمومی دست به یـک سلسله اقدامات زد که البـته دامـنگیر کانون نیز شد.دولت عدهای از مـعترضین را از مـشاغلشان بیکار کرد و از آن جمله بودند برخی از اعضای کانون همچون:
منوچهر هزارخانی،اسلام کاظمیه،جـلال سـرافراز،بزرگ پورجعفر،جواد طالعی و داریـوش آشـوری؛مـتعاقب این عمل دولت،کـانون نـویسندگان بیانیهای در تاریخ 29 خرداد 1357 در اعـتراض بـه این سیاست دولت صادر نمود.108با شعلهور شدن حرکتهای انقلابی مردم به رهبری امام خـمینی،کـانون که خود را گم کرده بود کـمکم بـه این نـتیجه مـیرسید کـه راه چاره در همراهی با ایـن نهضت عمومی است:
«همه روشنفکران و حتی کسانی که به احزاب کمونیستی و چپ وابسته بودند بـه ایـن تشخیص رسیدند که باید در این نـهضت عـمومی وارد شـوند و از پراکـندگی درآیـند تا بتوانند در زیـر یـک پرچم حرکت عمومی را به انجام رسانند.لذا همه رهبری حضرت آیت اللّه خمینی را پذیرفتند...»109
با یک نظر بـه بـیانیه شـماره 23 کانون میتوان به این مطلب پی برد.در 21/6/57 کـانون نـویسندگان بـیانیه شـماره 23 خـود را صـادر کرد در این بیانیه که به حکومتنظامی و در پی آن کشتار مردم بیگناه در روز 17 شهریور(جمعه سیاه)اشاره شده است آمده:«...پس از تظاهرات وسیع و مسالمتآمیز مردم در روزهای دوشنبه دوازدهم و پنجشنبه شانزدهم شهریور 1357 در تـهران،دولت از بامداد روز جمعه هفدهم شهریور در پایتخت و یازده شهر دیگر حکومتنظامی برقرار کرد.نتیجه این اقدام خرابیهای وسیع و ریختن خون تعداد کثیری از هموطنان ما بود که بیخبر از مقررات جدید در تظاهرات شرکت کـرده بـودند.بدینسان دولتی که خود را طرفدار دموکراسی و آشتی ملی معرفی کرده بود پیش از گرفتن رأی اعتماد از مجلس، ثابت کرد که نظام حاکم در ایران،در مقابله با اعتراض مردم بیمحابا و به شکل یـک نـیروی خارجی عمل میکند...»110 کانون پس از این بیانیه بلافاصله بیانیه دیگری را در تاریخ 22/6/57 صادر میکند.در این بیانیه ضمن اعتراض به«حکومتنظامی و سرکوب خونین جنبش اعتراضی مـردم»،خـواستار آزادی بازداشتشدگان خصوصا فریدون تنکابنی مـیشود.111
پس از ایـن بیانیه،کانون فعالیت چندانی از خود نشان نداد تا اینکه حرکتهای مردمی به ثمر نشست و انقلاب به پیروزی رسید.پس از انقلاب کانون نتوانست با مـردم هـمگامی نشان دهد. علت ایـن امـر را میتوان در این موارد جستوجو کرد:اول اینکه خطمشی کاری کانون پیش از انقلاب در محدوده«قانون اساسی»بود و اعتقادی به حرکتهای اجتماعی،بهویژه براندازی نظام شاهنشاهی نداشت،اما پس از روبهرو شدن با خواست عـمومی نـسبت به ظهور یک انقلاب تمامعیار،تأکیدی بر خطمشی گذشته خود نکرد و اجبارا با صدای همهگیر مردم هم آوا شد.دوم اینکه کانون در کوران انقلاب بهویژه در نیمه دوم سال 1357 یک تماشاگر بود، هم بـه دلیـل گرفتار شـدن در گرداب اختلافات درونی و مستمر و هم به خاطر نداشتن پایگاههای فراگیر مردمی.ازاینرو اعلامیههای کانون در سالهای 56 و 57 به نـوشتههایی کم اثر یا بیاثر تبدیل شد که در شتاب بخشیدن به حـرکتهای مـردمی نـقشی نداشت.سوم اینکه جهانبینی حاکم بر کانون غیرمذهبی بود و نمیتوانست با آنچه که مردم میاندیشند و یا تـصمیم مـیگیرند همخوانی داشته باشد.از اینرو کانون در سختیهایی که پس از انقلاب به مردم تحمیل شـد (مـانند جـنگ)شرکت نکرد.
کانون پس از انقلاب بار دیگر عرصهء رقابت دو جناح درونگروهی بود.یک جناح که رهـبری جدید کانون و در حقیقت اعضای هیئت دبیران بودند که در فروردین 1358 انتخاب شده و عبارت بـودند از:باقر پرهام،اسماعیل خـویی،مـحسن یلفانی،احمد شاملو،غلامحسین ساعدی که خواهان انجام یک سلسله برنامه جهت اعتراض به رفتار فرهنگی دولت موقت جمهوری اسلامی بودند و جناح دیگر بهآذین و طرفداران او بودند که به برنامههای جناح مقابل اعـتراض داشتند و در نهایت هیئت دبیران با توجه به موقعیت خود در کانون،زمینه اخراج سردمداران جناح رقیب که عبارت بودند از:محمود اعتمادزاده(بهآذین)سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج،فریدون تنکابنی و محمد تقی برومند را فـراهم کـردند.فعالیتهای کانون در تیرماه 1360 متوقف شد.
پانوشت:
(67)-نـجاتی،غلامرضا،تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران،تهران،رسا،1371،ج 2.
(68)-پرهام،باقر،«از کـانون نـویسندگان تـا انجمن صنفی نویسندگان»،راه نو،سال اول،شماره 14-13/5/1377، صص 18-24.
(69)-همان.
(70)-آبراهامیان،یرواند،ایران بین دو انقلاب،بـا تـرجمه احـمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی،تهران،نشر نی، 1377 ش.
(71)-سند ساواک،12343/20 هـ 11-12/4/36[1356 ش].
(72)-پرهام،بـاقر«از کـانون نویسندگان تا...»همان.
(73)-دومین نامه سرگشاده کانون نویسندگان ایران،28/4/1356.
(74)-سومین نامه سرگشاده کـانون نـویسندگان ایـران،27/5/1356.
(75)-بهآذین،محمود،همان،ج 2.
(76)-لنگرودی،شمس،تاریخ تحلیلی شعر نو از 1349 تا 1357 ش،تهران،نشر مرکز،1377 ش،ج 4.
(77)-سـند سـاواک،14699/20 هـ 11-26/7/36[1356ش].
(78)-لنگرودی،شمس،همان.
(79)-بهآذین،محمود،همان،ج 2.
(80)-بیانیه شماره 10 کانون نویسندگان ایـران،آبـان 1356 ش.
(81)-سـند ساواک،15434/20 هـ 11-30/8/36[1356ش].
(82)-نجاتی،غلامرضا،همان.
(83)-اعلامیه کانون نویسندگان ایران،5/9/1356.
(84)-سند ساواک،15878/20 هـ 11-17/9/36[1356ش].
(85)-نـامه کـانون نویسندگان ایران خطاب به جمشید آموزگار،15/10/1356.
(86)-سند ساواک،17023/20 هـ 11-28/10/36[1356ش].
(87)-سند سـاواک،15/11/36[1356شـ].
(88)-بـیانیه شماره 19 کانون نویسندگان ایران.
(89)-سند ساواک،17634/20 هـ 11-23/11/36[1356ش].
(90)-سند ساواک،17627/20 هـ 11-23/11/36[1356ش].
(91)-سند ساواک،18030/20 هــ 11-7/12/36[1356شـ].
(92)-سـند ساواک،1517/347-15/12/36[1356ش].
(93)-سند ساواک،24417/20 هـ 12-18/12/36[1356ش].
(94)-سند ساواک،26414/20 هـ 12-18/12/36[1356ش].
(95)-سند سـاواک،1780/333-21/12/36[1356شـ].
(96)-سند ساواک،20101/20 هـ 12-10/1/37[1357ش].
(97)-سند ساواک،20577/20 هـ 12-2/2/37[1357ش].
(98)-سند ساواک،20579/20 هـ 12-3/2/37[1357ش].
(99)-سند ساواک،10279/20 هـ 11-20/1/37[1357شـ].
(100)-سـند ساواک،8 ج 75-2126/385-31/2/37[1357ش].
(101)-نامه باقر مؤمنی به مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران 27/2/1357[1357شـ].
(102)-سـند ساواک،560/347-31/2/37[1357ش].
(103)-گزارش بخش 347 ساواک از شنود تـلفنی در تـاریخ 1/3/37[1357 شـ].
(104)-سند ساواک،21555/20-9/3/37[1357ش].
(105)-گزارش بخش 347 ساواک از شـنود تـلفنی در تاریخ 3/3/37[1357ش].
(106)-نامه باقر مؤمنی به اعضای کانون نویسندگان ایران 13/3/37[1357ش].
(107)-گزارش بـخش 347 سـاواک از شنود تلفنی در تاریخ 28/3/37[1357ش].
(108)-بـیانیه شـماره 20 کانون نـویسندگان ایـران(29/3/37)[1357شـ].
(109)-پرهام،باقر،«از کانون نویسندگان ایران تـا...»هـمان.
(110)-بیانیه شماره 23 کانون نویسندگان ایران(21/6/37[1357ش].
(111)-بیانیه شماره 24 کانون نویسندگان ایران(22/6/37[1357شـ].
مطالعات تاریخی - بهار 1383 - شماره 2 -صفحه 243
نظرات