فرمان محمدرضا پهلوی برای تشکیل نیروی مقاومت ملی


فرمان محمدرضا پهلوی برای تشکیل نیروی مقاومت ملی
بعد از کودتای انگلیسی-آمریکایی 28 مرداد 1332 رژیم شاه که به شدت مشروعیت خود را بدلیل اتکاء به نیروی خارجی در افکار عمومی مردم از دست رفته می‌دید؛ تلاش می‌کرد از طریق اقدام‌های فریبنده بنوعی مقبولیت و مشروعیت برای حکومت کودتایی خود فراهم کند.

در شش برگ سند پیش رو فرمان محمدرضا پهلوی برای تشکیل نیروی مقاومت ملی و متن سخنرانی توجیهی سرتیپ نوابی رئیس دایره عملیات اداره سوم ساواک را ملاحظه می‌کنید.

در این سخنرانی سرتیپ نوابی تلاش کرده است با تأکید بر گرایش‌های دینی مردم و تعلقات ملی آنها توجیهی برای جلب همکاری روشنفکران و اقشار مختلف مردم ارائه کند.



***



متن سخنرانی سرتیپ نوابی (رئیس دایره عملیات اداره سوم)



جناب آقای وزیر ... آقایان محترم

در اجرای طرح تنظیمی اداره کل انتشارات و رادیو مستند به دستور نخست‌وزیری مقرر گردیده که وسائل مختلف انتشاراتی از قبیل رادیو، تلویزیون، مطبوعات من‌جمله سخنرانی‌های توجیهی در مراکز، وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی در معرفی سازمان مقاومت ملی اقدام گردد. سخنرانی امروز نیز به همین منظور بوده و برای توجیه آقایان به کیفیت و نوع فعالیت این سازمان می‌باشد تا وظائف خطیری را که فرد فرد افراد و آحاد ملت ایران و به خصوص افراد غیرنظامی در قبال وظائف میهنی خود دارا می‌باشند متذکر شده و در اجرای آن توجیهات و تسهیلات لازم برای آقایان فراهم گردد.

- سازمانی بنام سازمان مقاومت ملی در تاریخ 11/3/36 حسب‌الامر ملوکانه و بنا به ماده ۱ فرمان همگانی شماره 8550 ارتش به شرح ذیل در کشور تشکیل شده

به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی: ماده ۱

از این تاریخ تشکیل نیروی مقاومت ملی در کشور به شرح زیر به وظائف ستاد بزرگ ارتشتاران اضافه می‌گردد:

الف- آماده نمودن مردم کشور از لحاظ روانی به منظور حفظ تمامیت کشور و تهیه نیروی مقاومت ملی در قبال هرگونه تجاوزات احتمالی آتی.

ب- تنظیم طرح‌های مربوط به مقاومت ملی و جنگ‌های میهنی

ج- طرح‌ریزی برای عملیات پارتیزانی و عشایری در همکاری با ارتش منظم مدافع کشور

د- تشکیل سازمان‌های مربوط (سازمان واحدهای دفاع‎ خانه، فرماندهی سلاح و مهمات، سازمان‌های اطلاعاتی)

ه- دادن آموزش لازم به سازمان‌های نامبرده بالا



مدرک(7779) رکن یکم ستاد ارتش از ماده ۱ فرمان همگانی ارتش شماره 8550-11/3/36 تهران مورخه یازدهم خردادماه 1336

و هم اکنون شاخه‌های آن در تمام کشور مشغول فعالیت می‌باشد. در غالب و بلکه در کلیه کشورهای عالَم تشکیلاتی نظیر این سازمان وجود داشته که به اسامی مختلف مانند دفاع خانه، مقاومت ملی، پارتیزان، جنگجویان غیرنظامی و غیره نامیده می‌شود.

برای بررسی تاریخچه و چگونگی پیدایش روح مقاومت در مقابل مخاطرات احتمالی، تجسس ما به دوران ماقبل تاریخ منتهی می‌گردد و حتی می‌توان گفت که مقاومت در مقابل دشمن و محافظت جان و دفاع خانه و کاشانه با پیدایش بشر اولی خود بخود به وجود آمده و از غریزه فطری واحساس طبیعی هر فرد زنده سرچشمه می‌گیرد. ابتدا این غریزه منحصر به دفاع از جان و دفاع از خانه و آشیانه بوده و رفته رفته با توسعه فکر بشر عناصر دیگری به هستی و موجودیت او افزوده شده است مانند مذهب، عقاید، وطن، که دفاع هر یک از آنان در مقابل دشمن مانند دفاع از جان از غرانز فطری و از رفلکس‌های حیاتی بشر به شمار می‌رود.

- حس فطری دفاع از هستی و جان در بشر اولیه جنبه انفرادی داشته و رفته رفته با پیشرفت ترقیات شئون بشری و اجتماعی‌شدن او این حس نیز از جنبه انفرادی به جنبه اجتماعی تبدیل گردیده است. یعنی دفاع از جان و از غار مبدل به دفاع از فامیل و از خانه و مسکن گردید تا امروزه که پیشرفت تمدن و توسعه اجتماع به صورت فامیل‌ها و اجتماعات بزرگ شهری و مملکتی و ایجاد حکومت‌ها، این امر به صورت ملی و میهنی یعنی آخرین تجلی عالی خود درآمده است. امروزه ملل و اجتماعات بزرگ علاوه بر تقاضای مسئولیت از حکومت‌های منتخب خود در دفاع از میهن و سرزمین ملی به علت توسعه جنگ به صورت جنگ‌های عمومی، هر فرد به طور مجزا در داخل اجتماع متشکله خود نیز سهمی در دفاع از مقدسات خود دارا شده و خود بخود غریزه فطری و حس طبیعی افراد در دفاع از لانه و کاشانه و شرافت و ناموس داخل در کادر عمومی دفاع ملی هر ملت و هر کشور گردیده است.

آقایان باید مستحضر باشند که امروزه جنگ‌ها و مخاصمات بین کشورها از صورت سابق خود به کلی خارج شده و جنبه عمومی و کلیت پیدا کرده است. در سابق چه به سال‌ها بین دو ملت و دو مملکت کشمکش نظامی و استعمال اسلحه وجود داشته ولی کمتر افراد عادی این دو مملکت از آن اطلاع داشته و یا لااقل از کمیت و کیفیت آن مستحضر می‌شدند، زیرا همانطور که اشاره گردید جنگ منحصر بود به مبارزه و مقابله قوای نظامی دو کشور و بس. ولی امروزه اینطور نیست، علاوه بر تبدیل جنگ‌ها به صورت جنگ‌های کلی درهم شکستن و نابودکردن حریف طرق مختلفی پیدا نموده که در قاموس نظامی و سیاسی به نام جنگ‌های اقتصادی، روانی، و پلتیک و سوسیال نامیده می‌شود و به عبارت اُخرى شروع جنگ بین دو ملت و دو مملکت شامل مقدم‌ترین خطوط نظامی آنان تا عقبه و عمق آن دو کشور بوده و هیچ نقطه و هیچ فردی نمی‌تواند ادعا کند که از جنگ مصون بوده و از خطر برکنار می‌باشد. در بین انواع این جنگ‌ها از همه خطرناک‌تر جنگ‌های تخریبی و روانی است که حریف ضمن مبارزات نظامی و تلاش برای درهم شکستن نیروهای مسلح دشمن با ایجاد بلوا و هرج و مرج و یا رخنه در عقبه طرف مقابل موجبات تزلزل روحی مردم غیرنظامی را فراهم کرده و با سابوتاژها[=خرابکاری‌های بزرگ] و تخریبات خطرناک، پتانسیل و ظرفیت نظامی و قدرت مقابله او را از عقب درهم می‌شکند. به عبارت اُخرى اعلام مخاصمه بین دو حریف یعنی شروع جنگ در اقصی‌نقاط و در داخله و عقبه و عمق هر دو کشور و حتی جنگ در داخل هر لانه و هر خانه. بنابراین خود بخود واضح است که در چنین وضعیتی هیچیک از افراد آن ملت در مصونیت نبوده و خطر در هر گوشه و کنار و در هر لانه و هر خانه وجود دارد و طبیعی است که نیروهای مسلح و قوای نظامی و ارتش هر کشور هرچه قدر مقتدر و توانا هم باشد قادر به مقابله با آن نخواهد بود و اینجاست که وظائف ملی و میهنی هر فرد خود بخود هویدا شده و ملیت و قومیت هر فرد ایجاب می‎نماید که به نوعی از انواع در این مبارزه حیاتی بر علیه دشمن مشترک شرکت نماید.

پیدایش انواع جنگ‌های فوق‌الذکر و وجوب وظائف فردی موجب وضع قوانینی در کشورها گردیده که برحسب آن قوانین هر یک از آحاد ملت بدون توجه به اختلاف جنسیت باید قسمتی از وقت و مال و حتی جان خود را در راه دفاع ملی وقف نمایند.

برای تأیید عرایض خود و اهمیت موضوع تذکر قسمتی از گفته ژنرال مونتگمری سردار معروف جنگ جهانی دوم و رئیس ستاد ارتش سابق امپراتوری انگلستان را در اینجا بی‌مورد نمی‌دانم. مونتگمری با مطالعات عمیقه که در مورد جنگ‌های جدید داشته و تزهای او مانند آیات آسمانی درباره جنگ‌های آتی و دفاع کشورها در مقابل خطرات عظیمه امروزی تلقی می‌گردد، می‌گوید: در وضع حاضر که برخی از دُول دارای ذخائر سلاح هسته‌ای بوده و به خطرات سهمگین آن آشنائی کامل دارند، می‌دانند که در صورت بروز یک مخاصمه اتمی، غالب از مغلوب شناخته نخواهد شد و انهدام کلی است، معهذا آن یک از دو حریف زنده خواهد ماند که از زمان صلح بهتر موفق به تأمین جبهه داخلی خود شده باشد. مسأله دفاع همگانی در داخله و عقبه کشورها مسأله‌ایست حیاتی و سرنوشت کشور وابستگی به روحیه آن ملت و میزان علاقه او به ملیت و شرافت و دفاع از مقدسات خواهد داشت.

هدف از دفاع ملی در قاموس ما نظامیان یعنی تهیه یک سیستم دفاعی مکفی و پیوسته در عمق کشور به منظور اجتناب ازهر نوع غافلگیری و آموزش افراد غیرنظامی به منظور مقابله با یک جبهه داخلی و همچنین آماده‌کردن مردم برای کمک و تقویت ارتش و نیروهای مسلح در قبال وظیفه سنگین و افتخارآمیزی که در دفاع از میهن دارا می‌باشد.

اما در اصطلاح غیرنظامی یعنی در فرهنگ اجتماعی و اقتصادی تأمین و ایجاد یک هم‌آهنگی منطقی و همکاری چسبنده بین تمام منابع حیاتی و تأسیسات اقتصادی و اجتماعی و در نتیجه بین کلیه افراد ایرانی اعم از هر مذهب و هر لِسان به منظور مقابله با خطر.

تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی ایران سراسر ممتلی از شواهد تاریخی در این مورد است. آقایان مستحضرید که موقعیت جغرافیائی سرزمین شاهنشاهی ما مانند پل بین آسیا و اروپا موجب حوادث سهمگین و طوفان‌های مهیب زمانه در ادوار مختلف تاریخی بوده که هریک از آنها برای درهم پیچیدن طومار هستی کشورها کافی بوده ولی با روحیه یک ملت زنده تاریخی نمیتوان بازی کرد.

سرزمین داریوش و شاهپور و مهد پرورش شاه‌عباس و نادر و رضاشاه کبیر، به کرّات صحنه این مبارزات و ناظر این مکتب بوده است. در سخت‌ترین ایام تاریخ، ایرانی در اثر علاقه او به دفاع از سرزمین اجدادی و قومیت و ملیت و شرافت خود، دشمنان خطرناکی را از سریر فرمانفرمائی به خاک کشیده و به زانو درآورده است. مبارزات ابومسلم خراسانی و بابک و مازیار و افشین و یعقوب لیث [و] عمرو لیث صفاری و نخشب برای واژگون‌ساختن خلافت اموی و عباسی و مبارزات دلیرانه ایرانیان در رکاب جلال‌الدین خوارزمشاه در حمله وحشیانه مغول و خیلی نزدیک‌تر وقایع شوم آذربایجان در خلال سالهای 24 و 25 نمونه‌های کوچکی از این پیوستگی ملی و علاقه افراد به دفاع از سرزمین و میهن پرافتخار ما می‌باشد.

شکسته‌شدن یک جبهه در مقابل دشمن قوی‌تر و یا از دست دادن قسمتی از خاک وطن و حتی شکست و انهدام ارتش و نیروهای مسلح کشور امروزه برای یک ملت زنده و عاشق به ملیت و قومیت و سرزمین خود هیچکدام شکست محسوب نشده و موجب انقیاد و بندگی او نخواهد شد.

سراسر چهار سال و اندی دوران جنگ جهانی دوم و سرنوشت ملل شکست‌خورده و سرزمین‌های اشغال شده مانند فرانسه، بلژیک، چین، روسیه، یونان، یوگسلاوی، شواهد بارزی در راه فداکاری و شرکت فرد فرد افراد یک ملت در راه اعاده استقلال و بقاء خود و اضمحلال دشمن می‌باشد.

به طور خلاصه شکست جبهه و از دست دادن زمین و حتی تبعید و گرسنگی و برهنگی و اعدامهای دسته‌جمعی تا موقعی که روح ملیت وعلاقه به میهن اجدادی در او متزلزل نگردیده باشد، شکست به معنای اخص کلمه محسوب نشده و به اندک روزنه و کوچکترین بارقه پیوستگی آن ملت با تمام مشکلات موجوده توسط دشمن منجر به تجمع در لوای پرچم خود و طغیان در مقابل دشمن و درهم شکستن او خواهد شد.

آقایان، امروزه در تمام کشورهای راقیه[=پیشرفته] عالَم سازمان‌های مقاومت ملی موجود و افراد معروف و رجال نامی آنان مفتخرند که اسامی آنها در مقدم لیست داوطلبان این مکتب مقدس درج گردد. هنوز هستند افراد معدودی که روح مجامله‌کاری و باری ‌به هر جهتِ آنان در زمان اشغال خاک فرانسه موجب گردیده بود که از شرکت در مبارزات مقدس ملت فرانسه در زمان اشغال شانه خالی نمایند. این افراد امروز به طوری انگشت‌نما و از اجتماع مطرودند که قدرت خروج از مسکن و مأوای خود را جز در شب نداشته و چه بسا مجبور به جلای وطن گردیده‌اند، زیرا ملت فرانسه نمی‌تواند عدم این انجام وظیفه مقدس را از طرف آنان نادیده گرفته و فراموش نماید.

امروز ما ملت، این ملتی که قریب به سی قرن در اثر مجاهدات و مبارزات دلیرانه اجداد ما استقلال و عظمت و سریر شاهنشاهی خود را حفظ نموده، نبایستی از این قافله عقب بماند و از مکتب پدران خود مردود [و] خارج شویم.

آقایان، یعنی توده انتلکتوئل[=روشنفکر] و مدیره کشور باید با ورود در این سازمان و شرکت در مراسم و آموزش و آماده‌ساختن خود، یک‌مرتبه دیگر رشد ملی خود را در مقابل دنیا ارائه داده و سرمشق آیندگان در این جهاد مقدس شوند، زیرا آقائی و سروری ما منوط و وابسته به استقلال و بقاء و حیات این سرزمین می‌باشد و بس.

به طور خلاصه در خاتمه سخن عرض می‌کنم تاریخ به ما نشان داده مللی که در قبال وظائف میهنی، دینی و وجدانی خود جنبه سهل‌انگاری را پیشه ساخته و در انجام امر طبیعی و غریزی خود یعنی دفاع از لانه و کاشانه و ملیتش شانه تهی نموده است، در اندک مدتی طعمه کرکسان و لاشخوران خون‌آشام شده و سرنوشت دیگری جز دریوزگی و بردگی و بندگی نداشته‌اند.