چمران ؛ محرک شیعیان لبنان و شهید سرافراز اسلام


احمد مسجدی
6950 بازدید
چمران شعیان لبنان شهادت

چمران ؛ محرک شیعیان لبنان و شهید سرافراز اسلام

روز 31 خرداد 1360 دکتر مصطفی چمران، در کشاکش دفاع مقدس، در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.
  چمران در 1311 ش در قم متولد شد. مقطع ابتدایی را در مدرسه انتصاریه و متوسطه را در دبیرستانهای دارالفنون و البرز گذراند. سپس در 1332 به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه یافت و در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد و در 1336 فارغ التحصیل گردید. چمران در این سالها درس ریاضی را تدریس می‌کرد و از این راه امرار معاش نیز می‌نمود. از پانزده سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‌الله طالقانی حاضر می‌شد. در دوره دانشجویی نیز در جلسات درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری شرکت می‌جست‌ و از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان بود. چمران در تظاهرات متعددی‌ که علیه رژیم شاه در حوادث سال 1332 برگزار می‌شد و به کودتای 28 مرداد منجر شد، شرکت داشت. در جریان حادثه 16 آذر 1333 که مأموران شاه به دانشجویان معترض به ورود نیکسون حمله کرده و سه نفر از آنان را به شهادت رساندند، چمران زخمی شد.
مصطفی چمران پس از پایان دوره کارشناسی برای ادامه تحصیل، با بورسیه راهی امریکا شد و پس از پشت سر گذاردن دوره فوق لیسانس مهندسی برق در دانشگاه تگزاس برای ادامه تحصیل در دوره دکتری به دانشگاه برکلی راه یافت. وی این دوره را نیز در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما (مهندسی گرافت هسته‌ای‌) در مدت سه سال به پایان رساند.
چمران در حین تحصیل فعالیتهای سیاسی نیز داشت و به دلیل مبارزات سیاسی‌اش علیه شاه، بورسیه تحصیلی او توسط ساواک قطع شد. او نقش موثری در ایجاد انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم امریکا و سایر تشکل‌های اسلامی در آن کشور داشت.‌
چمران پس از قیام 15 خرداد و برای فراگیری فنون جنگهای پارتیزانی جهت مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی راهی مصر شد. سفر وی با اعزام واحدهای فلسطینی به مصر جهت آموزش نظامی، همزمان بود. او رموز جنگهای چریکی را طی 2 سال در مصر آموخت، اما پس از فوت جمال عبدالناصر، به دعوت امام موسی صدر و همراه با سایر مبارزین ایرانی، پایگاه عملیاتی خود را به لبنان انتقال داد. چمران به جنوبی‌ترین نقطه لبنان «شهر صور» و نزدیک مرزهای اسرائیل رفت و مدیریت مدرسه صنعتی «جبل عامل‌» را برعهده گرفت‌. در این هنرستان فرزندان شیعی لبنان آموزش می‌دیدند، آنهایی که بعدها کادرهای اصلی صف مقدم مقاومت شیعی در مقابل اسرائیل را تشکیل دادند. چمران در راه اندازی جنبش امل توسط شیعیان لبنان نقش موثری داشت. به همین دلیل، مسؤولان و نخبگان شیعه در لبنان، سهم بزرگی از پویایی شیعیان لبنان را متوجه تلاشها و فداکاری‌های او می‌دانند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، چمران پس از 22 سال و همراه با یک هیأت 92 نفره لبنانی اعم از شیعه و سنی و نمایندگانی از گروههای رزمنده آن کشور برای دیدار امام به تهران آمد و در کشور ماندگار شد. با آغاز شرارتهای گروههای ضد انقلاب در کردستان راهی این دیار شد. در مرداد 1358، هنگامی که امام دستور اعزام گسترده ارتش را به پاوه برای آزاد سازی این شهر از چنگ ضد انقلاب صادر کرد، چمران در پاوه بود. او فرماندهی بخش بزرگی از عملیات را تا مرحله سرکوب عوامل ضد انقلاب و بیرون راندن آنان به داخل عراق برعهده گرفت‌.
پس از آزادسازی پاوه‌، چمران به تهران بازگشت و به پیشنهاد شورای انقلاب و فرمان امام(ره)، در 16/8/1358 به وزارت دفاع منصوب شد. او در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به صورت منفرد شرکت کرد و به نمایندگی از مردم تهران وارد مجلس شد. چمران در 20 اردیبهشت 1359 از سوی امام به عنوان نماینده و مشاور ایشان در شورای عالی دفاع برگزیده شد.
با آغاز جنگ تحمیلی‌، چمران ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد و خود فرماندهی اولین حمله چریکی به تانکهای صدام را در نزدیکی شهر در حال سقوط اهواز به عهده گرفت. او نقش به سزایی در ایجاد هماهنگی میان ارتش ، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی ایفا کرد. چمران در جریان آزاد سازی سوسنگرد از ناحیه پا زخمی شد. و سرانجام در 31 خرداد 1360 در جبهه دهلاویه از ناحیه پشت سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و پیش از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. یادش گرامی‌باد.
***
به همین مناسبت از لابلای نوشته‌ها، آثار و نامه‌های بر جای مانده از آن شهید بزرگوار، نامه‌ای را یافتیم که وی در شرائط اوجگیری انقلاب اسلامی و زمانی که امام خمینی(ره) در پاریس بودند، خطاب به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نوشت. این نامه در آبان 1357 زمانی که جمعی از مبارزین شیعه عضو جنبش امل لبنان به دیدار امام در فرانسه رفته بودند، نزد ایشان قرائت شد.

نامه: به آیت‌الله حاج‌آقا روح‌الله خمینی
تاریخ: آبان 1357
بسم‌الله الرحمن الرحیم
مرجع عالیقدر شیعیان جهان، حضرت آقای خمینی
احساس افتخار می‌کنم که بی‌پرده و بلاواسطه احساس قلبی خود را با مرجع بزرگوار شیعیان در میان می‌گذارم.
انقلاب مقدس ایران به رهبری آن مرجع عالیقدر، آخرین مراحل تکاملی خود را می‌پیماید. وحشی‌گری و خودخواهی و خونخواری و ظلم و ستم شاه و دست‌نشاندگانش به حد اعلای خود رسیده است، و در تاریخ کمتر نظیر داشته که ظالمی، با علم به اینکه همة ملت دشمن او هستند باز هم دست بردار نباشد، و همة کشور را تیول خود بداند و همة مردم را برده بشمارد، و دست چنگیز و هلاکو را نیز در ظلم و ستم از پشت ببندد. از طرف دیگر در تاریخ عالم کمتر دیده شده که ملتی این چنین یکپارچه، با دست خالی، در مقابل تانک‌ها و مسلسل‌های شاه سینه سپر کند، و مشتاقانه مرگ افتخارآمیز را بر زندگی ننگین ترجیح دهد، و فریاد «مرگ بر شاه» اش در زمین و آسمان طنین‌انداز شود، و زن و مرد و کوچک و بزرگ، با یک شعار واحد، و در یک کلمة قاطع، خواستار سرنگونی رژیم شوند.
مسلماً تا یزید پیدا نشود، ارزش حسین (ع) ظاهر نمی‌شود؛ تا ظلم و فساد و جنایت دستگاه پهلوی بروز نکند، پایداری و فداکاری و حق‌طلبی مردم و قدرت و شجاعت و درایت رهبری آن روشن نمی‌گردد.
قیام حق طلبانة مردم ایران برای سرنگونی رژیم، آن قدر شجاعانه و فداکارانه است که دنیا را به تعجب انداخته، و پایداری و بلند‌نظری و ایمان و صبر و فداکاری رهبر این مبارزات، همه را خیره کرده و دوست و دشمن را وادار به احترام نموده است.
روزگاری بود که شیعیان را توهین می‌کردند، خوار می‌شمردند، رافضی و کافر می‌دانستند، دست نشاندة شاه و جاسوس اسرائیل می‌خواندند، و از هیچ اهانتی فروگذار نمی‌کردد، ولی اوج مبارزات خونین شیعیان ایران به رهبری آن مرجع بزرگ، همة موازین را عوض کرده است، حقانیت شیعه را به همه ثابت نموده، و برای همه شیعیان جهان ـ‌حتی در دورترین نقطه ـ ایجاد احترام و غرور و افتخار کرده است.
روزگاری بود که مارکسیست‌ها، انقلابیون جهان به شمار می‌رفتند، و هر جوان دلسوخته‌‌ای برای مبارزه علیه استثمار و استعماری اجباراً به مکتب مارکسیسم پناه می‌برد، اسلام «افیون» اجتماع به شمار می‌رفت، روحانیون، مرتجع به حساب می‌آمدند. حتی یک جوان مسلمان از ابراز عقیدة خود وحشت می‌کرد، و صحنة تبلیغاتی و روشنفکری و انقلابی دنیا یکپارچه در دست مارکسیست‌ها و چپی‌ها بود، و هر مؤمن مبارزی را، بدون اینکه از فداکاری و جانبازی او ذکری به میان آید، به جرم ایمانش به خدا، می‌کوبیدند، و به همة بدی‌ها متهم می‌کردند.
اما انقلاب عظیم و پرافتخار مسلمانان ایران، به برکت رهبری بی‌نظیر آن مرجع بزرگ، همة ارزش‌ها را واژگون کرد، و همة مخالفین از شرق و غرب و حتی ملحدین در برابر عظمت این انقلاب اجباراً تعظیم کردند.
در حال حاضر نه تنها کاخ ظلم و فساد پهلوی در ایران فرو می‌ریزد، بلکه پایه‌های همة نظام‌های فاسد و ارتجاعی منطقه نیز می‌لرزد، و حتی نظام‌های به ظاهر انقلابی و پیشرو نیز از پیروزی انقلاب اسلامی وحشت دارند، زیرا در صورت پیروزی چنین انقلابی، جایی از اعراب برای آنها باقی نمی‌ماند.
به هر حال افتخار می‌کنم که در عصر جدید نیز، به پیروی از مکتب حسین (ع)، پرچم خونین شهادت به دست شیعیان برافراشته می‌شود و مفهوم حقیقی شهادت و فداکاری و پاکی و طهارت و عمق انقلابی توسط شیعیان «علی (ع)» به همة جهانیان نموده می‌شود.
در حال حاضر احساس می‌‌کنم که هر مسلمان حقیقی، با افتخار می‌تواند در برابر یک مارکسیست بایستد و از ایدئولوژی انقلابی خود دفاع کند، و بالاخص یک شیعه، مفتخر است که عمق انقلابی مکتب او و صلابت رهبری‌اش بر همة ثابت شده است.
شیعیان لبنان پس از سالها بدبختی وذلت و توسری‌خوری، به همت و رهبری آقای صدر به خود آمدند و متحد شدند، و برای کسب حقوق پایمال شدة خود قیام کردند و موجودیت خود را به همة قبولاندند، و برای اولین بار عقدة حقارت را که بر نفوس همة شیعیان سیطره داشت، شکستند، و نهضتی اسلامی بر اساس افکار انقلابی شیعه به وجود آوردند.
این نهضت به سرعت اوج گرفت، و نیروهای موجود در منطقه، احزاب چپ و احزاب راست، همه به وحشت افتادند و هر دو طرف در کوبیدن این نهضت حقیقی اسلامی متحد شدند، و در خلال سه سال گذشتة، ضربه‌های سختی بر این نهضت زدند، و جنایات ناگفتنی از قتل و دمار و تهمت و افترا بر شیعیان وارد آوردند که وجدان هر آدم با انصافی را به درد می‌آورد.
من می‌دیدم که هر سازمان یا حزبی از پشتیبانی کشوری بزرگ (عربی و غیر عربی) برخوردار است، پول و اسلحه و امکانات دریافت می‌کند، و از پشتیبانی سیاسی آن کشورها استفاده می‌نماید، جز شیعه که در عالم هیچ پناهگاهی ندارد، و دو قدرت بزرگ جهانی و همة نظام‌های موجود عربی با این نهضت اسلامی شیعی مخالفند و در نابودی و یا تضعیف آن با هم همکاری می‌کنند. طبیعتاً، هر شیعة دل سوخته و رنج دیدة لبنانی چشم امید به سوی ایران، تنها کشور شیعة جهان،‌ می‌دوخت، و انتظار کمک داشت، اما رژیم ظالم و فاسد شاه، بیش از هر جناح دیگری از نهضت شیعیان لبنان و حشت داشت و در کوبیدن آن می‌کوشید، و از هیچ جنایتی علیه شیعیان فروگذار نمی‌‌کرد.
اکنون که به قدرت ایمان و ارادة آهنین آن مرجع و فداکاری بی‌نظیر ملت ایران. رژیم شاه به آستانة سقوط رسیده است، شیعیان لبنان آن چنان احساس غرور و شادی می‌کنند که حدی بر آن متصور نیست . شاید هر آزادیخواهی و بخصوص هر مسلمان واقعی در هر نقطه از جهان از سقوط نظام فاسد شاه احساس لذت کند، اما یک شیعة مصیبت زده و جنگ دیدة لبنانی بیش از هر کس دیگری با نهضت انقلابی ایران احساس همبستگی می‌کند،‌و با روح خود و قلب خود و همة وجود خود ارزش این انقلاب مقدس را درک می‌نماید، و پیروزی هر چه زودتر آن را آرزو می‌کند. اکثر جوانان شیعه، شب و روز خود را با فکر انقلاب ایران و ذکر خمینی ـ رهبر عالیقدر ـ به سر می‌آورند، قلبشان از شوق می‌تپد، و روحشان به خاطر همکاری و حتی شهادت در راه این انقلاب به پرواز در می‌آید. جوانان مؤمنی که مدت سه سال، به جرم داشتن ایدئولوژی اسلامی از طرف چپ و راست به سختی کوبیده شده‌اند، و نالة دردمندشان در میان توفان اتهامات دروغ و تبلیغات زهرآگین و دشمنی‌ها و حقدها و کینه‌ها محو شده است، اکنون در سایة انقلاب امید بخش ایران نفسی به راحتی می‌کشند، و عقده‌های دل دردمند خود را با کمک این انقلاب باز می‌کنند.
عدة زیادی از جوانان مؤمن و جانباز امل که فداکاری و ثبات خود را در جنگ‌های فراوان در مدت سه سال در محورهای مختلف در مقابل اسرائیل و کتائب نشان داده‌اند، و در این راه شهدای فراوانی نیز تقدیم کرده‌اند، اکنون مشتاقانه آرزو می‌کنند که به صفوف مجاهدین ایران بپیوندند، و در راه این انقلاب مقدس به افتخار شهادت نایل آیند.
متأسفانه شیعیان لبنان، که روزگاری با غرور، زنجیرهای اسارت را پاره می‌کردند، و همة دردها و رنج‌ها و مصیبت‌ها را در راه هدف خود تحمل می‌نمودند، و شهادت را با آغوش باز استقبال می‌کردند، اکنون احساس می‌کنند که یتیم شده‌اند. کسی که به آنها فکر و عقیده و افتخار و قدرت داده بود، به غدر و حیله ربوده شده است؛ مثل کشتی شکسته‌ای در میان توفان که به گرداب بلا بیفتد و ناگاه کشتی‌بان نیز مفقود گردد.
دو هفته پیش،‌یکی از جنگندگان امل، که در اثر سقوط خمپاره‌ای کتائبی در شیاح مجروح شده بود، در بیمارستان زهرا، زیر عمل جراحی بیهوش شده بود تا قطعه‌های آهن را از بدنش خارج کنند، در حالت اغما فریاد می‌زد: (خدایا! جان مرا بگیرد، و امام صدر را برگردان، من می‌خواهم بمیرم!» و همة مردم از شدت تأثر گریه می‌‌کردند...
این فریاد استغاثه از قلوب کثیری از جوانان امل و شیعیان برمی‌خیزد و راستی که دردانگیز و ناراحت کننده است!
اهتمام آن مرجع بزرگ برای آزادی آقای صدر، همان طور که انتظار می‌رفت، بیش از پیش مؤثر افتاده است. اگر از تأثیرات بزرگ آن بر قذافی و نظام‌های دیگر عربی بگذریم، شیعیان لبنان بار دیگر احساس می‌کنند که تنها پشتیبان واقعی آنها و دوستدار حقیقی آنها، و شریک درد و رنج ‌آنها ... باز هم شیعیان ایران و رهبر آن می‌باشند؛ و راستی چه تأثیر نیکویی، و چه علاقة شدید معنوی و روحی و تاریخی بر آن مترتب است.
من خود غمزده و دلشکسته‌ام، ولی مجبورم که در خلأ موجود، جوانان مؤمنی را که کم و بیش به خط ما در حرکتند و با حرکت ما و رسالت ما آشنا شده‌اند، و اکنون یتیم و دلشکسته‌‌اند دلداری و امید بدهم، و چقدر سخت است که دلشکستة دردمندی بخواهد به دیگران روح امید بدهد! ولی بزرگترین امید و آرزوی من در این روزهای سخت، که مرا به پا داشته و قوی کرده است، اوج انقلابی ملت ایران به رهبری آن مرجع بزرگ و احساس آزادی و نجات ایران از سیطرة شوم استعمار و استبداد و نابودی ابدی رژیم سیاه شاه است، که بزرگترین نقطة عطف تاریخ ایران به شمار می‌رود، و در سایة این پیروزی و نجات‌،چه ساده می‌‌توان نظام‌های فاسد موجود را سرنگون کرد، و حتی اسرائیل را به زباله‌دان تاریخ فرستاد.
به آن امید نفس می‌کشم، و به این امید زنده‌ام، و آ‌رزو می‌کنم که روزی همراه با جنگندگان امل در راه این هدف مقدس به شرف شهادت نایل آیم.
از خدای بزرگ می‌طلبم که همة ما را هدایت کند و امکان دهد که در راهش پروانه‌وار بسوزیم و قربانی شویم و این قربانی شدن را حیات واقعی بدانیم و همچنین از خدای بزرگ می‌طلبم که آن مرجع عزیز را در این روزهای بحرانی و سخت به سلامت بدارد، و ملت رنج دیده و بلازدة ایران را در راه کمال توان بخشد و پیروز کند.
دوستدار کوچک شما ـ مصطفی چمران
-------------------------
منابع :
-    دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی
-     یادنامه شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران، شرکت انتشارات قلم
-    ماهنامه الکترونیکی «دوران»، موسسه مطالعات و پژوهسهای سیاسی، شماره 3، خرداد 1385