دکترین نیکسون و پیامدهای آن در ایران


حسن فراهانی
3002 بازدید
آمریکا انقلاب اسلامی

دکترین نیکسون و پیامدهای آن در ایران

 اشاره‌

سقوط رژیم پهلوی و آثار زبانبار آن بر امنیت و منافع ملی امریکا و نیز تأثیرات انقلاب اسلامی‌ بر ساختار قدرت در سطح منطقه خاورمیانه،بیانگر اهمیت و جایگاه مناسبات دو کشور، بویژه در بعد نظامی بوده است. نوشتار حاضر برشی از تحقیقی مفصل و گسترده و نام«تاریخ روابط نظامی و امنیتی ایران و امریکا»است که در آینده منتشر می‌شود.ر وابط نظامی ایران و امریکا را می‌توان به چند دوره‌ زمانی تقسیم کرد ولی در این مقاله به اختصار یکی از دوره‌های زمانی مذکور(1979- 1969)یعنی اوج روابط نظامی ایران و امریکا موردبررسی قرار می‌گیرد.

زمینه‌های تاریخی و شکل‌گیری دکترین نیکسون‌ الف-جنگ کره‌ شبه جزیره کره که از 1905 م به اشتغال نیروهای نظامی ژاپن درآمده بود،پس از شکست‌ دولتهای متحد در جنگ جهانی دوم،توسط نظامیان شوروی و امریکا اشغال و به دو بخش‌ شمالی و جنوبی تقسیم شد؛و حکومتهایی دست نشانده این دو منطقه را اداره می‌کردند.در 1949 دو ابر قدرت شرق و غرب،نظامیان خود را از شمال و جنوب شبه جزیره کره خارج‌ کردند.اما در 25 ژوئن 1950 با حمله نیروهای کره شمالی به کره جنوبی بحران کره آغاز شد و نظامیان امریکایی در حمایت از کره جنوبی وارد عمل گردیدند.چین نیز در برابر،از کره‌ شمالی حمایت کرد.با اینکه قرار داد ترک مخاصمه در سال 1953 منعقد شد،1اما جنگ کره، یکی از عوامل شکل‌گیری دکترین نیکسون بود.

ب-جنگ ویتنام

عامل بعدی بسیار مهمتر بود.در نیمه دهه 1960 م امریکا مرتکب اشتباه خطرناکی در ویتنام‌ شد و با اعزام نیروهای پیاده و هوایی در 1965 م بحران تازه‌ای آفرید.در سرتاسر سال‌ 1968 م،ویتنام همواره خود را بر افکار امریکاییها تحمیل کرد؛کابوس ویتنام به صورت‌ وحشتناکی در تمامی امریکا احساس می‌شد و مردم این کشور هر روز به اخبار،گزارشها و تحلیلهای مربوط به جنگ را از طرق مختلف دنبال می‌کردند.میزان توجه آنها به مسائل‌ جنگ ویتنام به حدی بود که دیگر مسائل جاری جهان را نادیده می‌گرفتند.2

بمبهای«ناپالم»و سلاحهای شیمیایی در این آزمایشگاه انسانی،به کرّات مورد استفاده قرار گرفت‌3که حاصل آن،قتل عام زنان و کودکان و نابودی 12 درصد از جنگل‌ها و 5 درصد از مزارع و باغات ویتنام بود.4

تا سال 1971 م،آمارها حاکی از نابودی بیش از 5/2 میلیون نفر در این فاجعه بزرگ انسانی‌ بود که بسیاری از قربانیان در نتیجهء زندان،شکنجه‌های وحشیانه و اعدام به دامان مرگ افکنده‌ شده بودند.5آمار مقتولان در پایان جنگ به سه میلیون نفر رسید و امریکا در این نبرد بین 14 تا 15 میلیون مواد منفجره،معادل قدرت تخریبی 720 بمب اتمی به کار برد که در هیروشیما استفاده شد.گفتنی است قدرت تخریبی بمباران از سال 1965 تا 1968 به میزان دو برابر جنگ‌ جهانی دوم بود.6

در این نبرد،بیش از پانصد هزار نفر از نیروهای نظامی امریکا به همراه گروهی از متفقین آنان‌ در جنوب شرقی آسیا شرکت داشتند.7مخارج این عملیات نظامی،روزانه بالغ بر 500 میلیون‌ دلار،یعنی 4/1 مجموعهء هزینه‌های دفاعی امریکا بود.8

از میان سربازان امریکایی در ویتنام 56 هزار و 550 نفر کشته و 303 هزار و 662 نفر مجروح و 2949 نفر نیز مفقود شدند.9

عملکرد امریکا در ویتنام،موج اعتراضات را در سطوح بین الملی به همراه داشت.فرانسه‌ دخالت نظامی امریکا را محکوم کرد و در 1966 م از پیمان ناتو خارج شد و اروپای غربی نیز از اعزام نیرو برای جنگ ویتنام خودداری نمود.10

جنگ ویتنام با وارد کردن آسیبهای جدی به اقتصاد امریکا،یکی از دوره‌های بحرانی را برای‌ این کشور به ارمغان آورد؛چنان‌که نرخ تورم به یک‌درصد در ماه رسید و ذخیره پولی دنیا که در این کشور نگهداری می‌شد از 8/49 درصد در سال 1950 م به 7/15 درصد کاهش یافت و در مقابل ذخیره کشورهای عضو بازار مشترک اروپا از 1/6 به 5/32 درصد افزایش یافت.11 همراه با تورم اقتصادی و زوال اخلاقی،بیماری‌های روانی نیز سیر صعودی پیمود.

به نظر می‌رسد،درگیریهای امریکا در ویتنام و قطعیت شکست فضاحت بارشان باعث گردید که از آن پس ایالات متحده استراتژی دخالت مستقیم در مناطق مختلف جهان را کنار گذارد، زیرا داخل شدن در هر منطقه از جهان می‌توانست نظیر ویتنام به فرورفتن در باتلاقی منجر شود که خروج از آن به سادگی امکان‌پذیر نباشد.ازسوی‌دیگر می‌توان علت مخالفتهای مردم امریکا با آن جنگ را در تلفات انسانی،بودجه‌های هنگفت جنگی و انهدام عظیم تسلیحاتی دانست. این مسائل چنان افکار عمومی را به خود معطوف کرده بود که امریکاییها به هیچ‌وجه موافق با درگیری نظامی در نقطه‌ای دیگر از دنیا نبودند.

ازاین‌رو نظریاتی که نیکسون در ذهنش می‌پروراند،احتمالا هزینه‌های کمتری نیز به دنبال‌ داشت و هرگز باعث پدید آمدن حوادثی مانند ویتنام و هزینه‌های هنگفت نظامی آن برای دولت‌ امریکا نمی‌شد.«کلارک کلیفورد»وزیر اسبق دفاع امریکا در آوریل 1969 در کمیته نیروهای‌ مسلح سنا اظهار داشت:«بی‌گمان هدف غائی کوششهای دفاعی در آسیا باید این باشد که به متحدان‌ کمک کنیم توانایی دفاعی خود را احراز کنند.این سیاست علاوه‌برآنکه متضمن هزینه کمتری است‌ -زیرا هزینهء نگهداری یک سرباز آسیایی یک پانزدهم هزینه‌ای است که صرف یک سرباز امریکایی‌ می‌شود-از نظر سیاسی و روانی به سود هر دو طرف خواهد بود.»12در پی این وقایع،سیاست‌ ویتنامیزه کردن جنگها ابداع و به مناطق دیگر جهان نیز تعمیم داده شد.کیسینجر وزیر امور خارجهء امریکا نیز،هدف برقراری روابط ویژه با کشورهای کلیدی جهان سوم را-که از آن پس‌ به صورت شرکای کوچک در عملیات سنگین مدیریت امپریالیستی درمی‌آمدند-دنبال‌ می‌کرد.13امریکا باتوجه به تجربه جنگ ویتنام در پی بومی کردن مشکلات منطقه‌ای بود.از آن‌ پس تمامی مساعی‌اش بر آن بودک ه چنین مشکلاتی به وسیلهء دولت یا دولتهای موجود منطقه‌ای‌ حل‌وفصل گردد.

اندیشه«ابر قدرت منطقه‌ای»نیز در این شرایط زاییده شد تا امریکا به شکلی مشکلات‌ منطقه‌ای را توسط دولتهای بومی حل‌وفصل نماید،زیرا بودجه‌های سنگین نظامی باعث شده‌ بود که کسری در موازنه پرداختهای بازرگانی خارجی در اقتصاد آمریکا آشکار گردد.14

باتوجه به این مسائل،نیکسون،مشغول طراحی راه‌حلهایی شد که مجددا موازنه بازرگانی‌ را در اقتصاد امریکا ایجاد نماید.نیکسون تحت‌فشار قرار گرفته بود که تعهدات فروش اسلحه‌ را به خارج آسان‌تر سازد.همان‌طورکه رکود و کسادی راه‌آهن سازی در دههء 1880 م‌ کمپانیهای ویکرز و کارنگی را به اسلحه‌سازی وادار کرده بود،بحران صنایع هوا-فضا در اواخر دههء 1960 نیز دولت و کمپانیها را در جهت فروش اسلحه بیشتر به کشورهای خارجی سوق‌ داد.15

چنین فشارهایی بعضی اوقات از سوی نمایندگان طرفدار شرکتهای فروشنده اسلحه و یا افرادی چون«هنری کاس»و«مک نامار»بر نیکسون و پنتاگون وارد می‌آمد.در صورت پایان‌ جنگ ویتنام،ایران و نیز دیگر کشورها به عنوان فرصتی طلایی برای ادامه فعالیت و رونق‌ کارخانه‌های اسلحه‌سازی تلقی می‌شدند.16

زمینه‌های شکل‌گیری دکترین نیکسون در خلیج‌فارس

در بهار سال 1956 م پس از خاتمه بحران کانال سوئز،وزارت دفاع بریتانیا با انتشار کتاب‌ سفید،پایان سربازگیری در کشور و تمرکز مجدد قوای نظامی انگلیسی در اطراف کشور،و اروپا را اعلام کرد.17و در 16 اکتبر 1964،حزب کارگر به رهبری هارولد ویلسون‌ (Harold Wilson) در انگلستان،به قدرت رسید.اندکی بعد ویلسون اعلام کرد که وارث‌ نیروهای دفاعی بیش‌ازحد گسترش یافته‌ای است که از پاره‌ای جهات به گونه‌ای خطرناک‌ حتی تجهیز هم نشده است.18

ازسوی‌دیگر دولت ویلسون اعلام داشت که دستگاه پیشین نه تنها کوشش راستینی برای‌ تطبیق اقدامات سیاسی با نیروهای نظامی خود نکرده،بلکه برای هماهنگ ساختن منابع مالی‌ قابل‌دسترس برای دفاع،با شرایط اقتصادی کشور نیز گامی مهم برنداشته است.19

در نهایت به دنبال بحرانهای داخلی اقتصادی در انگلستان و کاهش ارزش لیره،در ژانویه 1968، ویلسون در مجلس عوام گفت:«ما درصدد تخلیهء هرچه سریع‌تر نیروهایمان از شرق دور هستیم که در سال 1971 به پایان می‌رسید.ما همچنین،سعی در تخلیه خلیج‌فارس در همان تاریخ داریم.»20سخنان‌ ویلسون،استراتژی جدید انگلیس در قاره آسیا،مرسوم به راهبرد شرق سوئز بود.

با انتخابات ژوئن 1970،ادوارد هیث (Edward Hytth) ،از حزب محافظه کار به قدرت رسید. نخست‌وزیر جدید انگلستان اعلام کرد که ممکن است،این کشور در تصمیم خود مبنی بر خروج از شرق سوئز و خلیج‌فارس تجدیدنظر کند؛چراکه این اقدام در جهت خلاف سیاستهای‌ دفاعی محافظه‌کاران است.21اما در مان سال سرالک داگلاس هیوم (Sir Duglos Hiume)  وزیر امورخارجهء دولت محافظه کار-پس از دیدار و گفتگو با وزیر امورخارجهء امریکا در حاشیهء نشست مجمع عمومی سازمان ملل-اعلام داشت که دولت متبوع‌اش از این فکر منصرف شده و برنامه تخلیه،طبق جدول زمان‌بندی شده قبلی انجام خواهد گرفت.22تصمیم‌ انگلستان مبتنی بر خروج از این منطقه،به عقیدهء بسیاری از صاحب‌نظران،نوعی«خلأ قدرت» را به وجود آورد.23

اعلام خروج نیروهای انگلیسی از خلیج‌فارس،مخالفت عمده‌ای را در جهان غرب به همراه‌ داشت.جیمز اتکینس (James Eikens) یکی از اسراتژیستهای سیاست‌خارجی امریکا و مدرس دانشگاه«جرج تاون»در این مورد گفت:«مجتمع وسیع دریای سرخ،خلیج‌فارس و اقیانونس هند،تقریبا به مدت یک قرن،به خاطر حضور سریع انگلستان،منطقه امنی محسوب‌ می‌شد.»24

مفهوم خلأ قدرت از دیدگاه امریکا و کشورهای غربی آن بود که کشورهای منطقه به علت فقر اقتصادی و ناپایداری سیاسی،قادر به دفاع از خویش نیستند.25بنابراین برای حفظ ثبات‌ می‌بایست همواره یکی از قدرتهای بزرگ در مناطق حیاتی جهان حضور داشته باشد؛امری که‌ باتوجه به تحولات جهانی،بویژه تلاش برای تنش‌زدایی میان شرق و غرب و پیامدهای سوء اقتصادی‌26،اجتماعی‌27و سیاسی‌28حاصل از نبرد ویتنام در آن مقطع امکان‌پذیر نبود.از این‌ رو امریکا تصمیم گرفت این خلأ را به نوعی به وسیله متحدان نیرومند خویش پر نماید:

واقعیت تلخ آن است که خروج کاملا انگلستان خلأ قدرت خطرناکی را در یک ناحیهء وسیع‌ و بی‌ثبات به وجود خواهد آورد که پر کردن آن برای ایالات متحده و سایر متحدان انگلستان‌ بسیار دشوار است.خلأ قدرتی‌که نه به منافع دراز مدت دولت انگلستان و نه به موقعیت آن‌ در صلح و ثبات جهانی کمک خواهد کرد.29

این خلأ قدرت موجد مسائل جدیدی در منطقه بود.نخست آنکه میدان را برای ایران و تمایلات احزاب افراطی باز می‌گذاشت.30ازسوی‌دیگر با پدیدار شدن این خلأ،بیم آن‌ می‌رفت که شوروی قصد جایگزینی در این منطقه را داشته باشد،درحالی‌که امریکا هرگز نمی‌خواست دولت دیگری جز او در این منطقه حساس جهانی-که به عقیده بسیاری از سیاستمداران امریکایی اهمیت استراتژیکی بالایی دارد31-یک تاز گشته قدرت را به صورت‌ انحصاری در اختیار خود گیرد.

بعدها ریچارد نیکسون،در اثر خود به نام صلح حقیقی نوشت که به شدت از تجاوزات‌ شوروی در تمامی دنیا بیم‌ناک بوده البته آمادگی کافی نیز برای مقابلهء با آن را داشته است و در این راه حتی به دولتهایی که در معرض این تهاجمات بوده‌اند،کمکهایی نموده است:

ما هر لحظه آمادگی متوقف ساختن و جلوگیری از تهاجم و تجاوز شورویها را چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم و نه تنها با توسل به اقدامات دیپلماتیک بلکه تا حد برخورد و رویارویی نظامی داشته‌ایم...ما همیشه اعلام کرده‌ایم که در راه حفظ و حمایت از منافع‌ خودمان و یا منافع متحدانمان به هر اقدام لازم و مفیدی دست خواهیم زد.اتخاذ این‌چنین‌ سیاست و روشنی موجب بالا رفتن حیثیت و اعتبار ما گردیده و شورویها نیز برای آن احترام‌ قایل‌اند.32

وی در ادامه می‌نویسد،سیاستی که آن دولت طی سالهای مزبور اعمال کرده،نتایج‌ موفقیت‌آمیزی داشته است و آن را«سیاست آرام‌سازی»نامیده و این موضوع با راه‌حلهای‌ مختلفی انجام شده است.33

در این میان ترس از درگیری با شوروری مسئله مهمی بود که ذهن امریکا را به خود معطوف‌ کرده بود.زیرا هرگونه درگیری و اصطکاک بین شوروی و امریکا می‌تواست در درازمدت، دامنه‌دار گشته مشکلات بسیاری برای امریکا به بار آورد.بدین‌شکل به‌جای‌آنکه حضور مستقیم امریکا در منطقه منافعی برای آن دولت داشته باشد باتوجه به بروز درگیری احتمالی، خسارات بسیاری برای امریکا به بار می‌آورد.

اگرچه،حضور شوروی در چنین شرایطی،خطرناک بود،اما به عقیدهء بعضی،حکومتهای‌ افراطی و رادیکال،خطرشان از شوروی بیشتر بود.

واشنگتن این نظریه‌[محمد رضا]شاه را پذیرفت که شوروی دیگر خطراصلی و تهدید فوری‌ برای کشورهای خاورمیانه به شمار نمی‌آید.بلکه خطر فوری نیروهای رادیکال و حکومتهای افراطی منطقه هستند که ایران با تقویت نیروی نظامی خود می‌تواند از پس آنها برآید.34

ورود آشکار امریکا در منطقه به هر شکل،می‌توانست به نوعی تشویق علنی برای روسها باشد تا آنها هم به طمع شریک شدن در منافع با امریکا پایشان به منطقه بازگردد.باتوجه به این‌ مسئله هرگونه حضور ناموفق امریکا در منطقه،باتوجه به خطر شوروی،می‌توانست راه را برای دخالتهای احتمالی بعدی ناهموار سازد.

در ژوئیه 1969 هنری کیسینجر،کمیسیون مطالعات شورای امنیت ملی را مأمور کرد تا به‌ بررسی واکنش امریکا در برابر این خلأ قدرت در منطقه بپردازد.35زیرا با خروج نیروهای‌ انگلیس از منطقه،استقلال کشورهای کوچک و نفت‌خیزی چوون کویت،قطر،عمان و بحرین‌ در معرض خطر جدی قرار می‌گرفت و بیم آن می‌رفت علاوه بر شوروی،حکومتهای رادیکال‌ مصر و عراق و دیگران برای استفاده از موقعیت و پر کردن خلأ ناشی از خروج انگلیس دندان‌ تیز کرده باشند.36

 (به تصویر صفحه مراجعه شود) از چپ به راست،کمینجر،نیکسون،فورد دراین‌حال امریکا که هنوز درگیری جنگ پرهزینه و پردردسر ویتنام بود،نمی‌توانست بار تعهدات تازه‌ای را در منطقه خلیج‌فارس بپذیرد.بنابراین،دولت امریکا می‌بایست راه‌حل‌ مناسبی را برای این مشکل می‌یافت.بهترین راه‌حل،احتمالا پذیرفتن نقش دولتهای محلی در حفظ امنیت منطقه بود که نقش شاه در صورت تقویت نظامی ایران می‌توانست جالب توجه‌ باشد.37«رابرت گراهام»دراین‌باره می‌نویسد:«امریکا که می‌ترسید خروج انگلیس از منطقه‌ موجب بروز یک خلأ قدرت شود.[ازاین‌رو]جاه‌طلبی شاه را به عنوان وسیله مؤثری برای‌ جلوگیری از نفوذ شوروی در منطقه به کار گرفت.»38

بنابراین،به نظر می‌رسد که دکترین نیکسون در این میان آخرین نظریه‌ای نبود که برای چنین‌ منظوری ارائه گشت بلکه دکترینهای دیگری نیز به تناسب اوضاع پدید آمده،ارائه گردید،حتی‌ می‌توان گفت:«دکترین نیکسون»در آن زمان هم پدیده جدیدی نبود.رؤسای جمهور سابق‌ امریکا نیز قبل از نیکسون نظریات مختلفی ارائه کرده بودند که می‌توان ریشه‌های آن را در مجموعهء استراتژیهای جنگ سرد امریکا برای آسیا در اواخر دهه 1940 و اوایل دههء 1950 یافت.39شگفت‌آور اینکه«دالس»در سال 1954 به وزیر دفاع ایالات متحده،هنگامی‌که‌ امریکا آماده تحویل گرفتن جنگ فرانسه در هند و چین بود،اظهار داشت:«یک برنامه آموزشی‌ نظامی برای ویتنام،مؤثرترین وسیله برای قدرت بخشیدن به حکومت این کشور است.»40

 (به تصویر صفحه مراجعه شود) ریچارد نیکسون‌ اصول و مبانی فکری دکترین نیکسون‌ «دکترین نیکسون»به عنوان استراتژی‌ امنیت ملی امریکا در دهه 1970 م، ویژگیهایی دارد که شناخت و آگاهی از آن‌ ضروری است.

در دوران پس از جنگ جهانی دوم، نفوذ امریکا به شدت در جهان توسعه‌ یافت.اگرچه،سیاستهای اتخاذ شده به‌ وسیله رؤسای جمهور سابق امریکا،در نظر اول،با دکترین نیکسون برابری‌ نمی‌کرد؛اما عقیده عمومی بر این است‌ که دکترین جدید،نیز مطلب جدیدی را ارائه نمی‌دهد.به عنوان مثال،اعلام‌ تخلیه هند و چین از سربازان امریکایی به‌ طور اعجاب آوری شبیه به اعلام‌ بازگرداندن سربازان امریکایی از جنگ‌ کره می‌باشد.41حتی آیزنهاور در اوائل‌ دههء 1950 اظهار کرد:«اگر قرار است جنگی در آسیا وجود داشته باشد،بگذارید تا جنگ با آسیاییها باشد.»42

به نظر می‌رسد دیدگاههای یاد شده محوراصلی دکترین نیکسون را تشکیل می‌دهد.

ریچارد نیکسون-نماینده حزب جمهوری خواه-در انتخابات سال 2968 با کسب 4/43 درصد آراء بر هیوبرت همفری (Hubert Hamphrey) از حزب دمکرات و جرج والاس‌ (George Wallas) از طرفداران سرسخت حضور نابود کننده در ویتنام،پیشی گرفت و بر کرسی ریاست‌جمهوری امریکا تکیه زد.43

نیکسون سیاست خارجی منطقی را سلاح اصلی خود در برخورد با حوادث بحران‌زایی کرد که امریکا را به مخاطره افکنده بود.به گفته کیسینجر،وی سیاست خارجی را عنصر کلیدی در رفع مشکلات می‌دانست.44

بسیاری معتقدند که پیروزی نیکسون،آغازگر عصر حیات دوبارهء روحیه جمهوری خواهی بود،چنان‌که بلافاصله پس از انتخابات،کوششهایش را برای متوقف کردن رشد دولت رفاه‌ عامه،غیر متمرکز کردن حکومت و لیبرال مآب کردن بیش‌ازحد اموراجتماعی به کار گرفت.45

نیکسون اولین گزارش در مورد راهبرد نوین سیاست خارجی دولت خود را به هنگام مسافرت‌ به کشورهای آسیایی در 22 ژوئیه 1969 در پایگاه نظامی امریکا در جزیره گوام (Guam) واقع‌ در اقیانوس آرام مطرح کرد.46اما مفهوم واقعی این دکترین بعدها آشکار گردید.احتمالا نسخه‌ اصلی این گزارش هرگز انتشار نیافته است.به‌این‌دلیل نمی‌توان مستقیما به آن اشاره کرد.47 بحثهای رسمی درباره این دکترین،بویژه در سخن‌رانیهای مختلف نیکسون،بسیار نارسا است.دو منطق«امریکا و دنیا»در سالهای 1970 و 1971 که نیسکون ایراد کرد،بهترین گواه‌ بر کلی بودن مطالب رسمی می‌باشد.نیکسون در راهبرد نوین سیاست خارجی عقایدش را درباره اوضاع جهان و سیاست آینده ایالات متحده تشریح نمود و گفت:

گمان می‌کنم وقت آن رسیده باشد که ایالات متحده در زمینهء مناسباتش با کشورهای آسیایی‌ به دو نکته تأکید کند.اولا:ما به همه تعهدات قراردادی خود احترام خواهیم گذاشت.ثانیا: تا جایی که مربوط به مسائل امنیت‌داخلی و مسائل دفاعی نظامی باشد،صرف‌نظر از تهدید از جانب یک دولت بزرگ که مسلما منجر به توسل به سلاح اتمی خواهد شد،دولت امریکا ملل آسیایی را تشویق می‌کند که مسائل امنیت داخلی و دفاعی را بین خودشان حل‌وفصل‌ کنند و انتظار دارد خودشان مسئولیت را به عهده بگیرند.48

براساس این دکترین،امریکا بدون‌اینکه از تعهدات خود برای پشتیبانی از کشورهای دوست‌ در برابر تهدیدهای مختلف چه از جانب شوروی یا از ناحیه دیگران،شانه‌خالی کند،قسمت‌ عمده مسئولیت دفاع از خود را در برابر بحرانهای منطقه‌ای به دوش این کشورها گذاشت.49 راهبرد تازه سیاست خارجی،اصطلاحات با عناوین دکترین نیکسون،دکترین نیکسون- کیسینجر،نظریه مشارکت ملی یا نظریهء جایگزینی موردبررسی قرار گرفته است.

مهم‌ترین مبانی فکری و اصولی این دکترین به شرح ذیل است:

1-دست‌یابی به نظم و ثبات و نه صلح و امنیت.

دکترین نیکسون ناشی از تفکر«واقع‌گرایی مبتنی بر قدرت»است/این تفکر هدف‌اصلی‌ خود را در نظام بین المللی،پی‌گیری و دست‌یابی به نظم و ثبات و نه صلح و امنیت مطلق‌ می‌داند.کیسینجر به عنوان یکی از طراحان اصلی این دکترین،معتقد بود،به حوادث باید در یک چارچوب بزرگ در ارتباط با یکدیگر نگاه کرد.در مورد قدرتهای بزرگ می‌بایستی براساس‌ نحو عمل آنان قضاوت نمود و نه اینکه در داخل کشور خود،دارای چه ایدئولوژی و عقیده‌ای می‌باشند.به نظر او جستجو و دست‌یابی به امنیت مطلق،ایده‌ال سازی و خیال‌پردازی است؛ زیرا این کار،موجب خواهد شد همه احساس عدم‌امنیت مطلق بنمایند.تنها چیزی که هرکس‌ باید به حصول آن امیدوار باشد امنیت نسبی مبتنی بر موازنه منطقی قدرتها در جهان است و هر کسی باید این واقعیت را بشناسد که پهنه گیتی هرگز به‌طورکامل یکپارچه و هماهنگ نیست و درعین‌حال باید معامله و چانه زدن را پذیرفت.50

2-کمک نظامی به کشورهای متحد و هم‌پیمان امریکا برای مقابله با تجاوز خارجی به شرط پذیرش مسئولیت اصلی دفاع از سوی آن کشورها.51

این اصل را باید از مهم‌ترین اصول دکترین نیکسون دانست که آینده سیاست خارجی امریکا را در جهان بویژه منطقه خلیج‌فارس ترسیم می‌کرد.نیکسون در این خصوص اظهار داشت: «امریکا از لحاظ اقتصادی و نظامی به درخواست‌کنندگان کمک خواهد کرد.اما انتظار داریم ملتی که مورد تهدید قرار گرفته است،مسئولیت اولیه را در تأمین نیروی انسانی برای دفاع خود برعهده گیرد.»52

نیکسون می‌افزاید:«ممالک مواجه با خطر تهاجم کمونیستها،باید مسئولیت اولیه برای دفاع از خودشان را برعهده بگیرند و خود می‌بایست تأمین نیروی انسانی را تقبل کنند.»53«امریکا دیگر هرگز در جنگ آسیایی دخالت نخواهد کرد و در آینده ممکن است که اگر یک کشور دوست امریکا مورد تجاوز قرار گیرد،از او دفاع کنیم.اما امریکا دیگر از سربازان خود به عنوان حافظ منافع و استقلال کشورهای آسیایی و یا به منظور توسعه نفوذ،استفاده نخواهد کرد.بلکه کمکهای مختلف، به‌خصوص نظامی اعطا می‌کند.»54

دکترین نیکسون به صراحت آمادگی امریکا را برای اعطای کمک نظامی به کشورهای هم‌ پیمان خود مشروط به پذیرش انجام مسئولیتهای محلی و تدارک اولیه نیروهای انسانی برای دفاع‌ از سوی کشورهای مذکور اعلام می‌کرد.

ما می‌توانیم با تأمین کمکهای نظامی و اقتصادی به دوستانمان،کاری کنیم که بتوانند از خویشتن دفاع کنند،بدون‌آنکه در فکر به دوش کشیدن بارجنگ برای آنها باشیم.55

«دیوید پاکارد»معاون وزارت دفاع امریکا در طی سالهای مذکور،این جنبه از سیاستهای‌ نیکسون را بدین‌صورت تشریح کرده است:«امیدواری بزرگ ما در جهت کاهش تعهدات و هزینه‌هایمان در خارج،در آن نهفته است که کشورهای دوست و متحد خود را به کوشش بیشتری‌ برای دفاع از خود ترغیب کنیم.اما تحقق ابن آرزو مستلزم آن است که ما در صورت تقاضا،وسایل‌ و ابزاری را که برای حمل این بار سنگین....که ما بدان تشویق‌شان کرده‌ایم،لازم دارند در اختیارشان بگذاریم،یا به آنها بفروشیم.»56

این ویژگی باعث افزایش شمار نیروهای مسلح در کشورهای وابسته به امریکا پس از طرح دکترین نیسکون شد.نیکسون خود با لحنی غرورآمیز به این حقیقت اشاره کرده می‌گوید:«ده‌ سال قبل،تعداد افراد مسلح در کشورهای آسیایی متفق با ما در حدود یک میلیون بود.اما امروز این‌ رقم دوبرابر گشته و کیفیت تجهیزات و آموزش این افراد نیز،به‌طور قابل‌توجهی بهبود یافته‌ است.»57

3-پوشش اتمی برای متحدان به منظور حفظ منافع و امنیت امریکا.

به گفته نیکسون:«امریکا سپر دفاعی برای متحدانش که ادامه حیات آنان برای امنیت امریکا و جهان مهم و ضروری است،در برابر یک حکومت هسته‌ای ایجاد خواهد کرد.»58

4-اجاری تعهدات با کشورهای متحد و هم‌پیمان امریکا.

نیکسون این موضوع را در سخن‌رانی خود در جزیره گوام مطرح کرد و سپس در گزارش‌ سیاست خارجی در تاریخ 18 فوریه 1970 م نیز بر آن تأکید نمود.59مایک مانسفیلد-رهبر اکثریت مجلس سنا-دراین‌خصوص اظهار داشت:«تا آنجا که به آسیاییها مربوط شود،امریکا به‌ تعهدات خود پای‌بند خواهد بود.»وزیر دفاع امریکا نیز در توضیحات خود به کمیته بودجه‌ مجلس نمایندگان امریکا گفت:«آسیاییها بدون کمکهای فنی ما توان مقاومت ندارند و ما باید سهم‌ همکاری خود را بپردازیم.»60

5-همکاری و مشورت با متحدین امریکا.

اصل همکاری و مشورت یا متحدین جایگاهی کلیدی در این دکترین دارد.کیسینجر همیشه‌ یکی از نارساییهای بزرگ سیاست خارجی امریکا را در طی آن سالها،عدم مشورت کافی با هم‌ پیمانان امریکا ذکر می‌کند و با تأکید بر این نکته که ایالات متحده،دیگر در موقعیتی نیست که به‌ تنهایی برنامه‌هایی را در سطح‌جهانی اجرا کند،پیشنهاد می‌کرد این کشور باید بکوشد تا دیگر کشورها را به همکاری و مشارکت با خود ترغیب سازد.61و البته این همکاری و مشارکت در دو سطح صورت می‌گرفت:الف)در سطح متحدین غربی مثل اروپای غربی و ژاپن که‌ تواناییهای اقتصادی آنها را از پیروی و تبعیت کورکورانه همچون گذشته باز می‌داشت ب)در سطح کشورهای جهان سوم به منظور تشویق آنها برای پذیرفتن مسئولیتهای محلی.

اهمیت و جایگاه ایران در دکترین نیکسون

از آنجاکه دکترین نیکسون بر پایه چندضلعی بودن قدرت در جهان مستقر بود،طراحان این‌ دکترین را بر آن می‌داشت تا برای دولتها و مناطق مختلف جهان بر حسب موقعیت و منابع‌شان‌ اهمیت متفاوتی قایل شوند.و به‌طورخلاصه می‌توان گفت که دکترین نیکسون در کشورهایی‌ به اجرا درآمد که از توانایی لازم برای حفظ منافع امریکا و جهان غرب برخوردار بودند.

براساس چنین دیدگاهی،ایران از حیث موقعیت و منابع یکی از قدرتهای منطقه‌ای درجه اول‌ به شمار می‌رفت و مستحق توجه ویژه‌ای بود.

دکترین نیکسون براساس نحوه اعمالش در منطقه به نام«سیاست دو ستونی نیکسون»در خلیج‌فارس موسوم گشته است.علت این امر هم آن بود که کارشناسان سیاسی وزارت امور خارجه امریکا باتوجه به عدم اعتماد سنتی و بدگمانی اعراب نسبت به ایران،که کشمکش بر سر نام خلیج‌فارس و اصرار کشورهای عرب برای«خلیج عربی»نامیدن آن نمونهء کوچکی از آن به‌ شمار می‌رفت،دربارهء واکنش احتمالی کشورهای عرب در برابر نزدیکی بیش‌ازحد امریکا به‌ ایران هشدار دادند.بنابراین مقامات سیاسی امریکا در اظارنظرهای رسمی خود عنوان کردند که ایران و عربستان سعودی دو ستون اصلی دفاع از امنیت خلیج‌فارس هستند.62ولی همگان‌ می‌دانند که نام بردن از عربستان،تنها یک حرکت تبلیغاتی بوده است.63

بدین‌ترتیب بااصلی دکترین نیکسون بر دوش ایران گذارده شد.این در حالی است که در این‌ مقطع ایران،عربستان سعودی و عراق به عنوان سه قدرت عمده موردتوجه بودند.ولی عراق‌ به عنوان یکی از دولتهایی که رابطهء نزدیکی با شوروی داشت،خارج از دایره ارزیابی امریکا برای اجرای این سیاست بود.64عربستان سعودی نیز کشوری کم‌جمعیت و عقب‌مانده بود و عملا نقش مهمی در تأمین امنیت منطقه نداشت،اما ایران از مقتدرترین قدرتهای منطقه از نظر وسعت،وضع ژئوپلتیک و جمعیت و توان نظامی و سابقه تاریخی بود.

«باری روبین»اظهار می‌داردک ه امریکا قبل از ارائه سیاست«دوستونی»کشورهای دیگری‌ را نیز در برنامهء امنیت دفاعی منطقه در نظر داشت،اما به عللی از آنها صرف‌نظر نموده در نهایت‌ دکترین را به شکل مزبور ارائه نمود و برای ایران در سیاستهایش ارزش بسیاری قایل گشت.

قبل از اجرای طرح معروف به دوستون دفاعی خلیج‌فارس،امریکا،نقشهء وسیع‌تری برای‌ تشکیل یک اتحادیهء دفاعی بزرگ از کشورهای ایران،ترکیه،پاکستان،عربستان سعودی و کشورهای ساحل جنوبی خلیج‌فارس داشت،ولی مصر و عراق و سوریه پیش از تهیه‌ مقدمات اجرای این طرح به مبارزه تبلیغاتی شدیدی با آن دست زدند و ترکیه و پاکستان و کویت نسبت به عضویت در چنین اتحادیه‌ای بی‌میلی نشان دادند،امریکا از تعقیب این نقشه‌ صرف‌نظر کرد و دیگر راه‌حلی عملی‌تر از تقویت نظامی ایران به نظر نمی‌رسید.65

در میان کشورهای مختلف منطقه خلیج‌فارس،ایران به دلایل گوناگون به عنوان محور دکترین نیکسون انتخاب گردید که برخی از آنها عبارتند از:

1-موقعیت راهبردی

یکی از مهم‌ترین شرایط انتخاب،برخورداری هم‌پیمان منطقه‌ای از موقعیت راهبردی در حوزه موردنظر بود.66ایران تنها کشوری بود که تسلط کامل بر سراسر سواحل شماری خلیج‌ فارس داشت؛درحالی‌که در سواحل جنوبی این منطقه کشورهای متعدد و کوچک و ناتوان‌ عرب قرار داشتند و با واگذاری این وظیفه به آن کشورها،امریکا می‌بایست برای پیشبرد اهداف‌ خود،با شش کشور عرب منطقه هماهنگی کند.این وضعیت بدان‌معنی بود که ایران بیش از سایر دولتهای منطقه می‌توانست در کنترل خلیج‌فارس مؤثر باشد.ضمن آنکه ایران از لحاظ جغرافیایی در همسایگی شوروی واقع شده بود و با داشتن مرزهای طولانی با آن کشور بر ارزش‌ موقعیت راهبردی ایران می‌افزود.ازاین‌رو،بعد از پایان جنگ‌جهانی دوم و شروع جنگ سرد، اهمیت راهبردی ایران در استراتژی امریکا افزایش یافت به‌طوری‌که،رؤسای ستاد مشترک‌ نیروهای مسلح امریکا،در 11 اکتبر 1946،ضمن تأکید بر جایگاه ویژه ایران،اعلام داشتند: حمایت از ایران برای حفظ منافع ملی امریکا ضروری است،ایران یک مانع طبیعی در برابر نفوذ شوروی بر منابع نفت خاورمیانه است و با تقویت و حمایت از این کشور درواقع، امریکا منافع نفتی خود در عربستان حفظ و حراست می‌کند.67

در راهبرد«دفاع از پیرامون»آیزنهاور نیز،ایران همچنان جایگاه ویژه خود را در برنامه‌های‌ فرامرزی ایالات متحده حفظ کرد.68

جاشواپستین (Jashoo Epostin) -پژوهشگر در امورنظامی-معتقد است که براساس اسناد متعدد منتشر شده ناتو و پنتاگون و دستگاه نظامی شوروی،ایران در پنجاه سال گذشته‌[جنگ‌ سرد]به شکل حیرت‌آوری در سیاست‌های نظامی امریکا نقش محوری داشت.چنان‌که،حتی‌ استفاده از انفجار محدود هسته‌ای در ایران و حمله به اهداف شوروی نیز،برای دفاع از آن مورد نظر بود.69

2-حلقه اتصال ناتو و سنتو

ایران مرکز کمربند امنیتی پیرامون شوروی محسوب می‌شد و آن رابا کمک پیمان«سنتو» استحکام می‌بخشید.ایران همچنین وظیفهء اتصال پیمان ناتو با سنتو را بر عهده داشت.این‌ زنجیره دفاعی به منظور جلوگیری از توسعهء کمونیسم از اروپای غربی و شمال مدیترانه، شروع،و به موازات هم به منتهی الیه جناح شرقی در ترکیه و از طریق ایران و پاکستان به جنوب‌ شرقی آسیا منتهی می‌شد.70

3-مبارزه با توسعه نفوذ اتحاد شوروی در منطقه خلیج‌فارس

خروج نیروهای انگلستان از خلیج‌فارس که مهم‌ترین مانع بر سر راه گسترش فعالیتهای‌ شروروی در این منطقه بود،امریکا را سخت دچار مشکل ساخت.هنوز بیش از دو ماه از خروج‌ نظامیان انگلیسی سپری نشده بود که بخشی از نیروی دریایی شوروی در مارس 1968،تردد خود را در اقیانوس هند شروع کرد.71درحالی‌که،تا زمان مذکور،فعالیتهای شوروی در آبهای اقیانوس هند،تنها به یک برنامه،تحقیقاتی اقیانوس‌شناسی محدود می‌شد.72شوروی از بهار سال 1969 م به‌بعد،حضور ناوگان دریایی خود را در اقیانوس هند دائمی کرد.73از این‌ رو احتمال توسعه قدرت شوروی در منطقه خلیج‌فارس و دریای عمان،بالا رفت و لزوم توجه‌ به نیرویی منطقه‌ای را که بتواند مانع از نفوذ بیشتر شوروی شود،بیش‌ازپیش مطرح کرد.بر همین اساس امریکا رژیم پهلوی را برای ایجاد یک سپر دفاعی در برابر توسعه نفوذ شوروی در خلیج‌فارس مناسب دید.

4-تمایل شاه به قبول مسئولیت و ایفای نقش در منطقه

محمد رضا پهلوی با درک موقعیت راهبردی ایران و اهمیت آن برای جهان غرب،به منظور پیشبرد اهداف درون و برون مرزی خود به استقبال دکترین نیکسون شتافت.وی سالها قبل در مصاحبه‌ای در 17 بهمن 1340 گفته بود:

امریکا باید در ارزیابی ارزش سوق الجیشی ایران تجدیدنظر کند و مسلم سازد که ایران و سایر نقاط حساس در جنگ سرد فعلی به بوته فراموشی سپرده نخواهد شد.ایران بالنسبه از برلین یا آفریقا برای امریکا،حساس و ارزشمندتر است و افتادن ایران به دامان کمونیسم برای‌ وحدت جهانی خطرناک است.74

محمد رضا پهلوی اشتیاق فراوانی به اجرای نقش ژاندارمری در منطقه داشت.هدف‌اصلی‌ شاه،تثبیت پایه‌های حکومت خود،گسترش تواناییهایش به خارج مرزها و داشتن نقش‌ بین‌المللی بود و تحقق همه این موارد منوط به تأمین منافع غرب و وابستگی به امریکا بود. تاجگذاری شاه در سال 1346 و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در تخت جمشید با حضور گستردهء رهبران جهان،بویژه شیوخ خلیج‌فارس،نشانه ورود ایران به صحنه سیاست‌ بین‌المللی بود و می‌بایست بر منطقه خود نیز تأثیر بگذارد.75شاه در مصاحبه‌ای با آرنودو برچگویو (Arnode Berchigview) -سردبیر مجله نیوزیک-در سال 1973 م بر این‌ موضوع تأکید کرد:

من در سال‌[های‌]1959 و 1960 م دراین‌باره فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که امریکا نمی‌تواند،مدت زیادی نقش ژاندارم بین‌المللی را بازی کند.در سال 1971 با خروج‌ انگلیسیها از خلیج‌فارس خلأ پدیدار شد.امریکاییها نیز برای اجرای نقش ژاندارمری بی‌میل‌ بودند؛دیگر ما چاره نداشتیم.76

شاه در مراسم پایانی چهارمین دوره تحصیلی دانشکده ستاد نیروهای مسلح و دوره هفتم‌ مدیریت و امنیت ملی دانشگاه پدافند ملی اظهار داشت:

اهمیت ایران طوری است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم،مسئولیتهای منطقه‌ای و حتی‌ بین‌المللی،کم‌کم به عهدهء ما محول خواهد شد و سرنوشت،این را می‌خواهد که ایران در آینده نزدیک،عظمتی را به دست آورد که در گذشته‌های دور ما با آن آشنا بودیم.77

شاه با افزایش قیمت نفت،مطمئن شد که در آینده به یکی از پنج قدرت بزرگ جهان تبدیل‌ شده،عنوان منجی جهان سوم را برخود خواهد نهاد.78اقدامات شاه در کمک به رژیمهای‌ منطقه خلیج‌فارس،خاورمیانه و حتی آفریقا و اروپا،نشان‌دهنده جاه‌طلبی و اشتیاق وی به‌ قدرت و سلطه بود.

با چنین دیدگاهی نسبت به ایران،نیکسون،رئیس‌جمهور امریکا و هنری کیسینجر،در ماه‌ مه 1972 از ایران بازدید کردند و موافقت نامه‌هایی را به امضا رساندند.از جمله امریکا موافقت کرد در ازای پشتیبانی و حمایت ایران از منافع امریکا در منطقه،حضور مشورتی نظامی‌ خود را در ایران افزایش دهد و به هر نوع درخواست شاه برای خرید تسلیحاتی از آن کشور رضایت دهد.کیسینجر بعدها در خاطرات خود علت رویکرد امریکا به شاه،در آن دوران را این‌گونه توضیح می‌دهد:

در اثنای جنگ ویتنام و باوجوداین زخم،اعزام نیروهای نظامی امریکا به اقیانوس هند امکان‌پذیر نبود.کنگره چنین اقدامی را تحمل نمی‌کرد و مردم نیز از آن پشتیبانی نمی‌کردند. خوشبختانه ایران مشتاق بود که این نقش را ایفا کند.خلایی که در صحنه عقب‌نشینی بریتانیا ایجاد شده بود و اکنون موردتهدید نفوذ اتحاد شوروی و نیروهای رادیکال قرار داشت باید با یک قدرت محلی و دوست امریکا پر می‌شد.ضروری بود که عراق از ماجراجویی علیه‌ امارات در قسمت سفلای خلیج‌فارس و نیز اردن و عربستان سعودی باز داشته شود.یک‌ ایران نیرومند می‌توانست وسوسه تسخیر پاکستان را از سر هندوستان بیرون کند و همهء اینها بدون استفاده از منابع امریکا قابل حصول بود.زیرا شاه خواستار آن بود که هزینه تجهیزات‌ موردنیاز خود را از محل عواید نفت بپردازد.چنان‌چه با سرازیر شدن سیل سلاحهای اتحاد شوروی به کشورهای همسایه مقابله نمی‌شد،کشورهای منطقه و از جمله ایران،به سرعت‌ روحیهء خود را از دست می‌دادند.79

5-ظهور دولتهای عرب رادیکال و جنبشهای ملی‌گرا

گسترش جنبشهای ملی‌گرا مبتنی بر جنبش ناصریسم،ظهور دولتهای عرب رادیکال در دههء 60-1950 م،پایه‌های سلطه امریکا را در خاورمیانه لرزان کرده بود و صحنه سیاسی منطقه به‌ نفع شوروی در حال دگرگون شدن بود.دولت اسرائیل نیز که وظیفهء مبارزه با دولتهای عرب‌ رادیکال را بر عهده داشت نه تنها وضعیت منطقه را به نفع امریکا نکرده بود،بلکه باعث افزایش‌ ناآرامی در منطقه خاورمیانه شده بود،و به احساسات خصمانه علیه غرب در بین توده‌های عرب‌ دامن می‌زد.80این امر موجب توسعهء نقش سیاسی،اقتصادی و نظامی شوروی درخاورمیانه‌ شد.81

شاه در مصاحبه‌ای با روزنامه واشنگتن پست (Washington Post) در 7 تیر 1345/28 ژوئن 1966 گفت:

ایران در خلیج‌فارس باید آماده دفاع باشد؛چراکه جمال عبد الناصر می‌خواهد پس از تخلیه‌ نظامیان انگلیسی از عدن،نیروهای خود را از یمن به طرف شبه جزیره عربستان و شیخ‌نشینهای خلیج‌فارس بکشاند.82

شاه در مصاحبهء دیگری با خبرگزاری آلمان در 21 اردیبهشت 1346/11 آوریل 1967، تأکید کرد که ایران حضور عبد الناصر را در خلیج‌فارس تحمل نمی‌کند.83این مسائل سبب شده‌ بود که ایران بهترین و مهم‌ترین هم‌پیمان غرب در منطقه بشود و درواقع ایران به نسخه بدل‌ اسرائیل در منطقه تبدیل شده بود که به تثبیت منافع امریکا می‌پرداخت.البته عوامل دیگری را نیز می‌توان به عنوان دلایل انتخاب ایران ذکر نمود؛از جمله دارا بودن بیشترین جمعیت در میان‌ کشورهای منطقه،عدم حساسیت اسرائیل نسبت به تقویت و مسلح نمودن ایران،و برخورداری‌ ایران از امکانات و منابع لازم برای اجرای وظیفه و مسئولیت،84رابطه دوستانه شاه و طراحان‌ راهبرد جدید امریکا.85

پیامدهای انتخاب ایران

نقش ایران به عنوان اصلی‌ترین ابزار برای تأمین منافع امریکا در منطقه خلیج‌فارس،از زمان‌ روی کارآمدن نیکسون در سال 1969 آغاز و تا سقوط رژیم شاه در سال 1979 ادامه داشت. این نقش که براساس ضروریات دکترین نیکسون از جانب سیاستمداران امریکایی برای ایران‌ تعیین شده بود با اشتیاق پذیرفته شد.طی این مدت روابط دوجانبه،بویژه از حیث ابعاد امنیتی‌ و نظامی آن،چنان صمیمانه و گسترده بود که در طول تاریخ روابط بین دو کشور سابقه نداشت‌ . واگذاری نقش جدید به ایران عواقب و نتایجی داشت که آگاهی از آنها هرچند به اختصار،امری‌ ضروری به نظر می‌رسد.برخی از مهم‌ترین پیامدهای تعیین ایران به عنوان ژاندارم امریکا در منطقه خلیج‌فارس بدین‌شرح است:

1-ایران که تا اواسط دههء 1960 م نقش درجه دومی در سیاست خاورمیانه داشت به یکی از مهره‌های اصلی سیاست منطقه تبدیل شد و در اوایل دهه 1970 یکی از ستونهای نگاهدارنده‌ منافع امریکا در این منطقه مهم و حساس جهان بود.86

2-ایران به عنوان پایگاهی برای انجام عملیات از هم‌گسیختن و تضعیف دولت عراق مورد استفاده قرار گرفت.87این مسئله در منحرف کردن توجه نیروهای عراقی از جبهه اعراب و اسرائیل نقش بسزایی داشت.

3-از ایران به عنوان کشوری برای حل‌وفصل اختلافات مرزی کشورهای کوچک خلیج‌ فارس و مقابله با شورشیان در این کشورهای استفاده شد.88

4-مجهزترین پایگاههای کنترل و مراقبت نظامی از فعالیتهای اتحاد شوروی در ایران ساخته‌ شد که پروژه آیبکس و فروش هواپیماهای آواکس به ایران جزیی از آن بود.89

5-برای دفاع از منافع امریکا در منطقه خلیج‌فارس توسط نیروهای ایرانی،بیشترین میزان و پیشرفته‌ترین تجهیزات در اختیار رژیم شاه گذارده شد.90

سیاست اصلی امریکا آن بود که با کمکهایش به ایران،به عنوان ژاندارم منطقه خلیج‌فارس، ایران را قادر سازد به غیر از تهدید شوروی-که بازدارندگی اصلی آن همچنان توسط امریکا باید صورت می‌گرفت-به تنهایی بتواند در برابر حمله هر کشوری،در منطقه خلیج‌فارس بایستد. این کمکها همگیبا هدف تأمین منافع امریکا در منطقه خلیج‌فارس-که البته یکی از مهم‌ترین‌ آنها حفظ رژیم شاه بود-در اختیار کشور ایران قرار داده می‌شد.

امریکا و فروش تسلیحات به جهان سوم

کشور امریکا بزرگ‌ترین کشور صادرکننده تسلیحات و تجهیزات نظامی است نو صادراتش‌ در این زمینه تقریبا نیمی از کل تجارت اسلحه در جهان را تشکیل می‌دهد.از سال 1950 م به‌ بعد تقریبا بیش از یک‌سوم واردات تسلیحاتی جهان سوم مستقیما از ایالات متحده دریافت‌ می‌گردید.91صادرات اسلحه بخشی از سیاست خارجی این کشور و ناشی از وضعیت برتر امریکا در سیاست‌جهانی است که ریشه آن به سالهای پس از جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد.

پس از به قدرت رسیدن ترومن در مراحل پایانی جنگ جهانی دوم در امریکا و مطرح شدن‌ «طرح منهتن»مبتنی بر ساختن بمب اتمی،ترومن با اتکاء بدان در خود احساس قدرت فراوانی‌ می‌کرد که اسلاف وی هرگز آن را حس نکرده بودند.92ترومن پس از آزمایش نخستین بمب‌ اتمی،گام در جاده استراتژی«تلافی بزرگ»93نهادکه خود بخشی از آیین او به شمار می‌رفت. اگرچه سالهای طولانی دربارهء نقش آینده این کشور در صحنه سیاست جهانی بحث‌وگفتگو بسیار بود،اما در نهایت بنای سیاست خارجی بر مبنای جلوگیری از نفوذ کمونیسم شکل‌ گرفت،که به دنبال آن کمکهای نظامی به کشورهایی مانند ترکیه،یونان،ایران،کره‌جنوبی، چین ملی(تایوان)و فیلیپین و....ارسال گردید.ترومن و مشاوراتش می‌خواستند هرجا که‌ تهدیدی از سوی کمونیستها پدید آمد با آن به مقابله برخیزند،اما برای رویارویی با آن وسیله‌ای‌ جز بمب اتمی در اختیار نداشتند.94در مارس 1947،ترومن اعلام کرد امریکا تأمین کننده‌ نیازهای اقتصادی و سیاسی و مهم‌تر از همه نیازهای نظامی هر کشور ضدکمونیستی است که‌ به نوعی موردتهدید قرار گیرد.95

وی در 1949 در برنامه معروف«اصل چهار»قول کمکهای فنی امریکا را،«جهت تأمین‌ نیروهای حیات‌بخش برای برانگیزاندن مردم جهان»داد که با این کمکها به عملیات پیروزمندانه‌ علیه ستمگران و همچنین دشمنان دیرینه خود یعنی گرسنگی،بدبختی و ناامیدی دست زنند.96

ترومن با رویکرد عدم مداخله در امور دیگر کشورها،زمام دولت امریکا را در دست گرفت اما در پایان دوره ریاست‌جمهوری خود،حضور امریکا را در تمامی جهان برجای‌گذاشت.

آیزنها در سال 1957 به کشورهایی که مایل به حفظ استقلال و تمامیت ارضی خود در برابر تجاوز خارجی کمونیسم بودند،قول همکاری داد.کشورهای حامی این سیاست نیز براساس برنامه مکم متقابل،از کمکهای نظامی و اقتصادی امریکا برخوردار می‌شدند.به نظر می‌رسد که حتی مدتی پیش از این تاریخ،یعنی از سال 1955،امریکا نسبت به کشورهای‌ جهان سوم،از دو سیاست مشخص پیروی می‌کرد:

الف)کشورهای نواحی خط مقدم دفاعی

این عنوان به مجموع کشورهای هم‌جوار شوروی و چین اطلاق می‌شد.سیاست امریکا در مورد این کشورها،ادامه همان سیاست قبلی و معرف بخشی از استراتژی دریافت کرده‌اند که امریکا پس از سال 1950 به جهان سوم ارسال داشته است.97

ب)کشورهای جهان آزاد

این عنوان به مجموع کشورهای امریکای لاتین و کشورهای دیگری اطلاق می‌شد که امریکا در آنها پایگاه نظامی نداشت.این سیاست متأثر از رقابت با اتحاد شوروی در این نواحی بود و چنین نیز بعدها به این رقابت افزوده شد.98

صادرات سلاحهای عمده امریکا به«نواحی خط مقدم دفاعی»در اواخر دههء پنجاه به اوج‌ خود رسید؛و این در زمانی بود که امریکا به تقویت پیمانهای نظامی همچون بغداد و سنتو مشغول بود.صدور اسلحه به این مناطق به این منظور نبود که نشان دهد امریکا متعهد به دفاع از این کشورها است بلکه به منظور تقویت بنیه دفاعی ایشان در مقابله با تجاوز خارجی بدون‌ حمایت و پشتیبانی مستقیم امریکا بود.سیاست«انعطافی»99که دولت«کندی»در پیش‌ گرفت،متضمن تصمیم به مشارکت در جنگهای محدود بود؛به‌علاوه خطراتی که ممالک در حال رشد را تهدید می‌کرد موردتوجه قرار گرفت.هدف کمکهای نظامی در اینجا بیشتر تربیت‌ نیروهای داخلی برای مقابله با جنگهای چریکی مانند هلیکوپتر و کشتیهای پاسدار ساحلی رو به افزایش گذاشت.100

برنامه‌فروش به صورتی بود که در حوزه بررسی کنگره امریکا قرار نمی‌گرفت.این نکته بسیار مهمی بود،زیرا به نظر می‌رسید که کنگره مایل نبود با صدور اسلحه و تجهیزات به کشورهایی‌ موافقت نماید که وجود و حضور چنین سلاحهایی در آنها اهمیت چندانی ندارد.101

کندی سیاستهای آیزنهاور را که بیش‌ازحد متکی بر قدرت بمبهای بزرگ بود،قبول نداشت و با تشکیل«کلاه سبزها»-نوعی نیروی ضدشورش و انقلاب-باعث صدمات بسیاری به‌ نیروهای زادیبخش ملی در آسیا،و امریکای جنوبی گردید.102

پس از قتل کندی در 22 نوامبر 1963،لیندون جانسون،معاون وی قدرت را در دست‌ گرفت.جانسون نیز سیاست کندی را در همه نقاط جهان از جمله ویتنام ادامه داد.پس از یک‌ دوره کوتاه که صدور اسلحه کاهش یافت،به تدریج صادرات سلاح افزایش یافت و بعدها براساس دکترین نیکسون،بر حجم کمکهای نظامی به کشورهای دوست امریکا نیز افزوده شد.

مقایسه معادلات تسلیحاتی ایران با کشورهای خاورمیانه(1972-1950)

در سالهای 1950 تا 1972 سرعت افزایش هزینه‌های نظامی و واردات اسلحه و تجهیزات‌ در خاورمیانه بیش از سایر نقاط جهان بود.در سالهای ابتدایی دهه 1950،واردات سلاحهای‌ عمده به‌طورمتوسط حدود چهل میلیون دلار بود.در بحران«کانال سوئز»در سال 1956 م، این رقم به حدود 200 میلیون دلار در سال افزایش یافت و در دوران جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967 به حدود 600 میلیون دلار در سال رسید و در سال 1971 به بالاترین میزان خود، یعنی 900 میلیون دلار بالغ گردید.104رشد روز افزون خرید تسلیحات در منطقه خاورمیانه‌ عوامل متعددی داشت که از جمله آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1-جنگ اعراب و اسرائیل که به مسابقه تسلیحاتی در منطقه منجر شده بود.

2-وجود اقلیت کرد که خواهان خودمختاری در عراق بود.

3-جنگهای داخلی یمن.

4-اختلافات و کشمکش بین کشورهای شبه جزیره عربستان،عراق و ایران.

درآمد سرشار حاصل از نفت به کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا این قدرت را داده بود که‌ مقادیر زیادی اسلحه و تجهیزات خریداری کنند.ازسوی‌دیگر منافع قدرتهای خارجی نیز سبب‌ تسهیل این روند گردیده بود،به‌طوری‌که بیش از 90 درصد سلاحهای عمده خاورمیانه را چهار فروشنده بزرگ یعنی اتحاد جماهیر شوروی،ایالات متحده امریکا،بریتانیا و فرانسه تأمین‌ می‌کردند.105کشورهای مذکور به همراه گروه کوچکی از دیگر کشورها روی هم در فاصله‌ سالهای 1950 تا 1972 م،نزدیک به هفت میلیارد دلار تسلیحات به خاورمیانه فروختند.106

در نیمه اول دهه 1950 قدرتهای غربی تجارت اسلحه در منطقه خاورمیانه را در انحصار خود داشتند.خرید اسلحه منعکس کنندهء ماهیت نظامهای حکومتی کشورهای مختلف‌ خاورمیانه بود.در این میان نظامهای سلطنتی اغلب وابسته به کشورهای غربی و بویژه امریکا و بریتانیا بودند.درحالی‌که از نظر رژیمهای ملی،منطقه تحصیل اسلحه از شوروی به مثابه‌ وسیله‌ای برای کاهش وابستگی به غرب تلقی می‌شد.107البته،پس از تحریم نفتی سال 1967 کشورهایی مانند عراق و سوریه،به تدریج به عنوان جانشین شوروی و حکومت عربستان نیز به‌ جای انگلستان و امریکا،به فرانسه روی آوردند.

افزایش قیمت نفت پس از جنگ اکتبر 1973 میان اعراب و اسرائیل،عاملی شتاب‌دهنده در خرید تسلیحات کشورهای خاورمیانه گردید.در سال 1972 خاورمیانه یک چهارم هزینه‌های‌ دفاعی جهان در حال رشد را متحمل شد و یک‌سوم واردات سلاحهای عمده را به خود اختصاص داد.108

ایران و عربستان سعودی بالاترین میزان هزینه‌های نظامی و خریدهای تسلیحاتی را داشتند. آمار هزینه‌های دفاعی عربستان از مبلغ 243 میلیون ریال سعودی در سال 1961 م،به 414 میلیون ریال در سال 1963 م،افزایش یافت.در سال 1970 این مبلغ به 925 میلیون ریال و در سال 1971 به 1138 میلیون ریال سعودی رسید.109

مقایسهء خریدهای تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه از امریکا،نشان می‌دهد که در فاصله‌ سالهای 1970 تا 1976 م،ایران بیشترین میزان خرید را انجام داده است و فقط یک‌بار عربستان سعودی در سال 1976 از ایران پیشی گرفته است.

معاملات تسلیحاتی ایران پیش از ارائه دکترین نیکسون

دوره‌هایمتعددی در زمینه بازار اسلحه و فروش آن در ایران ترسیم شده است.شاید بتوان از میان دوره‌های مذکور سه‌دوره مهم را به ترتیب ذیل مطرح کرد:

1-دوره بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان به قدرت رسیدن نیکسون

2-دوره افزایش قیمت نفت و مسئولیت نیکسون در کاخ سفید

3-دوره بعد از ریاست جمهوری نیکسون

مهم‌ترین فروشنده اسلحه به ارتش ایران در دوره اول امریکا بود و این فروش تسلیحات در اواسط دهه 1960 افزایش یافت.111در این دوره بیشترین تلاش در جهت نوسازی مهمات‌ ارتش ایران صورت گرفت.در این راستا امریکا به دولت ایران برای خرید اسلحه،وام‌هایی کم‌ بهره اعطا می‌کرد و در اثر اجرای همین سیاست،ایران به خرید سلاحهای امریکایی تمایل نشان‌ می‌داد.در این زمان پشتیبانی امریکا برای خرید اسلحه یکی از عوامل کلیدی کمک به شاه برای‌ ساختن ماشین جنگی او بود.112

به‌طورکلی بودجه نظامی ایران در طول زمامداری مصدق به حداقل رسیده بود،اما در ده سال‌ بعد از کودتای 28 مرداد 1332،میزان بودجه نظامی ایران چهار برابر شد و افزایش چشمگیری‌ یافت.

جدول ذیل این موضوع را به خوبی نشان می‌دهد.

مبلغ کل خریدها و سفارشهای ایران برای سلاحهای امریکایی‌113 (1973-1953)

(به تصویر صفحه مراجعه شود) ازسویی‌دیگر بنابر محاسبات اداره دارایی امریکا،در فاصله سالهای 1946 تا 1969، حدود 5/1 میلیارد دلار از امریکا به ایران سرازیر شده بود که این مبالغ یا به صورت کالاهای‌ تجارتی و یا در چارچوپ قراردادهای کمک نظامی با شرایط بویژه به ایران پرداخت می‌شد.

پس از کودتای 28 مرداد 1332 کمکهای اقتصادی و نظامی امریکا به ایران افزایش یافت.

آیزنهاور رئیس‌جمهور وقت امریکا،آزادسازی 45 میلیون دلار کمکهای اقتصادی را که در زمان ملی شدن صنعت نفت معطل مانده بود،تصویب کرد.تدارکات نظامی در این میان افزایش‌ چشمگیری یافت و کمک بلاعوض امریکا نیز تقریبا چهار برابر شد.114

در فاصله سالهای 1949 تا 1952 م ایالات متحده تنها 33 میلیون دلار برای کمکهای‌ اقتصادی و نظامی به ایران سرمایه‌گذاری کرده بود ولی در فاصله سالهای 1953 تا 1973 مجموع کمکهای امریکا به 500 میلیون دلار رسید که 125 میلیون دلار آن به نیروهای مسلح‌ اختصاص داشت.115

امریکا در سالهای قبل از ارائه دکترین نیکسون نیز در جهت دادن به خریدهای تسلیحاتی‌ منطقه نقش عمده‌ای را برای حفظ منافع خود ایفا می‌کرد.به‌طوری‌که پس از به قدرت رسیدن‌ جان.اف.کندی در سال 1961 تا مدتی امریکا از ادامه سیاستهای کمک و فروش سلاح به‌ ایران امتناع ورزید ولی پس‌ازآنکه شاه تهدید به مذاکره با شوروی برای خرید اسلحه کرد،کندی‌ با این موضوع تا حدودی موافقت نمود.

ژنرال هیگ در این زمینه اظهار داشتها است:

موقعی‌که کندی به ریاست‌جمهوری امریکا رسید،میانه او با شاه بر سر تحویل سلاحهای‌ موردنیاز ارتش ایران شکرآب شد و چون شاه تهدید کرد که برای خرید اسلحه به سوی‌ شوروی خواهد رفت،کندی مرا به ایران فرستاد تا گزارشی از نیازهای واقعی ارتش تهیه کنم‌ و به خاطر اجرای همین مأموریت بود که توانستم با شاه ملاقاتی داشته باشم.به دنبال همین‌ سفر شاه برنامه‌های خود را در مورد اجرای اصلاحات ارضی اعلام کرد.»116

رشد روزافزون خرید سلاح از سوی دولت ایران در بین نمایندگان کنگره امریکا موافقان و مخالفانی داشت.به عنوان نمونه«هنری کاس»در برابر سناتورها اعلام کرد که بخش عمده‌ تسلیحات و مهمات به کشورهای صنعتی و....فروخته شده است و مسئله شاه کاملا جنبه‌ استثنایی دارد زیرا او پول خرید اسلحه را در اختیار دارد و متحد قابل اطمینانی است.این گفته‌ با اعتراض شدید سناتور«فولبرایت»،رئیس کمیته روابط خارجی سنا روبه‌رو شد.وی گفت: «من به ایران سفر کرده‌ام.ایران کشور محروم و بدبختی است.تعداد افراد ثروتمند بسیار کم است و اکثریت مردم می‌توانند به سادگی به انقلاب متوسل شوند.به نظر من شما با انبار کردن اسلحه در این‌ کشور به این مردم زیان وارد می‌کنید.»117

«جفری کیچن»مأمور وزارت امورخارجه امریکا به سناتورها اطمینان داد که وزارت امور خارجه مشغول کاهش فروش اسلحه به خاورمیانه است.اما سناتور«سیمینگتون»پاسخ داد:

«چطور می‌شود گفت که دولت مشغول کاهش فروش اسلحه بوده است درحالی‌که در طول پنجاه‌ سال میزان آن از 300 میلیون دلار به 7/1 میلیارد دلار افزایش یافته است.»

وی در پایان چنین نتیجه‌گیری کرد:

به نظر ما،یا نخواسته‌ایم یا نتوانسته‌ایم که فروش عظیم اسلحه و مهمات به متحدینی را که خود سرگرم دفاع از آنها و دادن سرمایه به آنها بوده‌ایم کنترل کنیم و این امر باعث می‌شود که سابقه‌ تسلیحاتی در سراسر جهان ادامه یابد.درک چنین مسئله‌ای مشکل است و سیاست ما می‌تواند در خود بذر جنگ جهانی سوم را به همراه بیاورد.118

به‌هرحال خریدهای تسلیحاتی ایران باعث افزایش سهم بودجه نظامی در بودجه کل کشور شد به گونه‌ای که هزینه‌های نظامی هر سال 26 درصد اضافه می‌شد و این افزایش دو برابر تولید ناخالص ملی بود.هزینه‌های نظامی که در زمان مصدق در سالهای 1951 تا 1953 م،بیشتر از 1/2 درصد تولید ناخالص ملی نبود در سال 1966 به 75/7 درصد و در سال 1971 به‌ 25/11 درصد افزایش یافت.119

پس‌ازآنکه در سال 1967 ایران کشوری توسعه یافته اعلام شد و کمکهای امریکا به ایران‌ کاهش یافت،افزایش درآمدهای نفتی به ایران امکان داد تا بیش از گذشته سلاح خریداری‌ نماید.از سال 1965 به بعد واردات سلاحهای عمده به طور متوسط سالیانه 130 میلیون دلار بوده است.120

ناخشنودی ایران از میزان سلاحها و تجهیزات ارسالی،منجر به عقد قراردادی برای خرید 110 میلیون دلار اسلحه و تجهیزات غیر حساس مانند نفربرهای زرهی و توپخانه ضدهوایی‌ از شوروی گردید.بعد از این ماجرا،مقادیر زیادی اسلحه و تجهیزات از امریکا،برتیانیا و ایتالیا به ایران سرازیر شد.121

رئیس اداره معاملات لجستیکی امریکا در برابر کمیته روابطخارجی سنا اظهار داشت:«شاه‌ ایران،صریحا متذکر شده است که اگر امریکا نخواهد نیازهای عمده ایران را در این زمینه برآورده‌ کند،مصمم است برای تأمین این نیازها به جای دیگری مراجعه نماید.»122

سیاستهای امریکا در طی سالهای پایانی دههء 1960 در مورد ایران کاملا مشخص شده بود و از ایران باید به عنوان«سپری دفاعی»حمایت می‌گردید ولی به تدریج از کمکهای یک جانبه و بلاعوض امریکا هم‌زمان با افزایش درآمدهای نفتی ایران کاسته شد.

بنابراین در سال 1986 که آخرین سال زمامداری جانسون در مقام رئیس‌جمهور امریکا بود، تصویر رضایت‌بخش از ایران در وزارت امورخارجه امریکا وجود داشت زیرا تغییرات اجتماعی و اقتصادی در ایران در جهت مطلوب پیش می‌رفت و شاه نیز کاملا بر اوضاع مسلط بود و هیچ عواملی قدرت او را در داخل تهدید نمی‌کرد.123

اگرچه کودتای امریکایی 28 مرداد 1332 وابستگی محمد رضا پهلوی را به خوبی نشان‌ می‌داد اما دیگر شاه حاضر نبود کسی آن خاطره را برای او زنده کند و یا به رهبر ناسیونالیستی‌ افراطی دیگری اجازه خودنمایی دهد.او در طول سالهای پیش از ارائه دکترین نیکسون،به‌ اسلحه و مهمات علاقه فراوان پیدا کرده بود و با اخذ گواهی‌نامه خلبانی کوچک‌ترین تحولات‌ و تغییرات را در زمینه تسلیحات اعم از موشکهای و رزمناوها را دنبال می‌کرد و این معلومات‌ هنگام بحث با آن دسته از دیپلماتهایی که از اطلاعات نظامی برخوردار نبودند،به او برتری‌ می‌بخشید.124

جالب است که در سال 1968 م،به‌طورناگهانی خرید تسلیحاتی ایران کاهش یافت،اما در سال‌ 1969 با طرح نظریات نیکسون بیش‌ازسیصد درصد نسبت به سال قبل از آن افزایش نشان داد:

براساس دکترین نیکسون از کمکهای‌ نظامی کاسته می‌شود و خریدهای نظامی‌ ایران بیشتر به درآمدهای نفتی متکی گردید.

معاملات تسلیحاتی با تأکید بر امریکا (1973-1969)

ایران تا دوره ریاست‌جمهوری نیکسون و دگرگونیهای عصر او نمی‌توانست سلاحهای‌ موردنیاز خود را به دست آورد.«جرج بال» معاون اسبق وزارت امورخارجه امریکا می‌گوید:«از سال 1953 م/1332 ش،که شاه مجددا به‌ قدرت بازگشت تا سال 1972 او را به‌طورکامل تحت نظارت داشتیم.این ما بودیم که می‌گفتیم شما به فلان سلاح احتیاج ندارید یا دارید.»127

در سالهای قبل از زمامداری نیکسون،ایران در خاورمیانه نقشی درجه دو داشت ولی بعد از آغاز ریاست‌جمهوری نیکسون به یکی از مهره‌های اصلی سیاستهای امریکا در منطقه تبدیل شد و اوایل دهه 1970،یکی از ستونهای نگاهدارنده منافع امریکا در این منطقه حساس و مهم‌ جهان بود.128نیکسون و دستیارش کیسینجر هر دو به روش قرن نوزدهم،فروش اسلحه را ادامه دیپلماسی تلقی می‌کردند و در این راه ابائی از تثبث به وسایل گوناگون نداشتند.

اتخاذ سیاست«حل‌وفصل فوری»و«دیپلماسی مسافرتی»کیسینجر،وسوسه استفاده از این‌ رشوهء دیپلماتیک یعنی اسلحه را تشدید می‌کرد.129به‌طوری‌که پس از روی کار آمدن نیکسون، خرید اسلحه افزایش یافت و با چند برابر شدن قیمت نفت،خرید تسلیحات ده‌برابر شد.130

شاه از خوانندگان حریص نشریات مربوط به تجارت اسلحه در جهان بود و از آخرین پیشرفتها در این زمینه اطلاع داشت.یک مقام وزارت دفاع امریکا بعدها گفت که اطلاعات شاه در مورد سلاحها و تجهیزات جنگی از همه کسانی‌که برای مذاکره درباره این مسائل یا فروش اسلحه به‌ او مراجعه می‌کردند،بیشتر بود.اتخاذ تصمیم درباره خرید انواع سلاحها و برنامه‌ریزیهای آینده‌ درباره امور نظامی هم منحصرا با خود او بود.اگر کسانی از میان مقامات نظامی یا دولتی ایران‌ درباره خرید اسلحه طرف مشورت قرار می‌گرفتند جز تأیید نظر شاه و اظهار شگفتی و تحسین‌ درباره وسعت اطلاعات او در این زمینه چیزی نمی‌گفتند،زیرا علاوه‌براینکه جرئت مخالفت‌ یا اظهارعقیده درباره نظریات شاه را نداشتند در خرید هرچه بیشتر اسلحه هم ذی نفع بودند. اکثر آنها با کمپانیهای سازنده و فروشنده اسلحه رابطه برقرار نموده و درصدی از سفارشها را به‌ عنوان کمیسیون و حق العمل دریافت می‌کردند.131

میزان آگاهی شاه در زمینه هواپیما و نیروی هوایی بیشتر بود زیرا وی سابقه پرواز و هدایت‌ انواع هواپیماهای نظامی و غیرنظامی را داشت.132به نوشته ماروین زونیس،شاه در سراسر زندگی خود به هر چیزی که به نیروی هوایی،هواپیما و پرواز مربوط می‌شد دلبستگی شدیدی‌ نشان می‌داد.133به گفه امیر حسین ربیعی،آخرین فرمانده نیروی هواییی شاهنشاهی،شاه در انعقاد قراردادهای تسلیحاتی و خرید هواپیما همواره نظارت کارشناسی داشت.134

پس از افزایش تدریجی درآمد نفت ایران تا سال 1973 بود که به یکباره قیمتها چند برابر گردید و امریکا با قطع کمکهای خود خواست به کنگره و مردم امریکا نشان دهد کشورهایی که‌ به منزله سپر دفاعی تلقی می‌شوند،بیش‌ازپیش توانایی می‌یابند که با استواری روی پای خود بایستند.135

در بازار آشفته معاملات اسلحه با ایران،انواع مختلف سلاحها و تجهیزات مخابراتی و رادار که‌ صدها میلیون دلار ارزش داشت،بدون برنامه‌ریزی قبلی و آماده ساختن پرسنل فنی برای استفاده‌ از آنها سفارش داده می‌شد و پس از تحویل در انبارهای ارتش می‌ماند؛هرچند قیمت آنها بعدا چند برابر می‌شد.

در معاملات اسلحه با ایران بین سازمانهای مختلف نظامی و اطلاعاتی امریکا هم کشمکشها و اختلافات شدیدی بروز کرد.نیروی هوایی و سیا برای کنترل تجهیزات اطلاعاتی ارسالی به ایران، رقابت می‌کردند و بین نیروهای دریایی و هوایی امریکا برای فروش بعضی از هواپیماهای جنگی به‌ ایران اختلاف و رقابت ایجاد شده بود.136

در فوریه 1973 پنتاگون فاش کرد که دولت ایران برای خرید دو میلیارد دلار اسلحه از ایالات‌ متحده با وزارت دفاع امریکا تماس گرفته است.معامله مذکور که شامل 175 فروند جنگنده جت‌ و 500 هلیکوپتر بود.این بزرگ‌ترین معامله‌ای بود که تا آن زمان مورد مذاکره قرار گرفته بود.137

 

شاه قراردادهای خرید با امریکا امضا کرده بود،که طبق آن وسایل و مهمات نظامی از جمله‌ آخرین مدل هواپیماهای فانتوم مخصوص ارتش امریکا را شامل می‌شد.بر این اساس ایران‌ دومین مشتری هواپیماهای جنگی امریکا بعد از نیروی هوایی آن کشور بود.138

سفر ریچارد نیکسون در روزهای 9 و 10 خرداد 1351،(130 و 31 مه 1972)به تهران، جلوه جدیدی به نقش امریکا در معاملات تسلیحاتی با ایران بخشید.139وی قبل از سفر به‌ ایران،در اقامتی کوتاه در مسکو،قرار داد«سالت یک»را با سران شوروی امضا کرد و در تهران،محمد رضا پهلوی را مطمئن ساخت که هیچ توافقی بین دو ابر قدرت به ضرر ایران‌ صورت نگرفته است.این سفر در ساختن ماشین جنگی ایران اثری حیاتی داشت.بدون‌ تعهدهایی که در آن زمان شد،احتمال اینکه شاه بتواند با چنان سرعتی به دنبال دست‌یابی به‌ سلاحهای پیچیده و سریع برود،بسیار کم بود.140یکی از ژنرالهای امریکایی به نام«الیس‌ ویلیاسون»فرمانده وقت نیروهای امریکایی در ایران،بعدها در برابر کنگره امریکا گفت:

پس از دیدار رئیس‌جمهور من نگران شدم،زیرا واضح بود که ایران(شاه)انتظار داشت به‌ جز سلاحهای اتمی هر چیز دیگری را که می‌خواهد از امریکا بگیرد.141

در این سفر آنها متعهد شدند که نیروهای مسلح شاه رابه جدیدترین سلاحهای ساخت ایالات‌ متحده مجهز نمایند.142

براساس نتایج این دیدار،ایران در خرید هر نوع سلاح نظامی،به غیر از تجهیزات هسته‌ای‌ و کشتار جمعی،که در زرادخانه امریکا یافت می‌شد،توانمند گردید.143همچنین هرگونه‌ مشکل اداری که سد راه توسعه همکاریهای نظامی با ایران می‌شد،می‌بایست در اسرع وقت‌ برطرف گردد.144

دو ماه بعد از این سفر کیسینجر در یادداشتی به نام رئیس‌جمهور امریکا به وزیران دفاع و امور خارجه دستور داد هرگونه جنگ‌افزاری که شاه بخواهد در اختیارش بگذارند.145این‌ جالب‌ترین سندی است که یک مشاور امنیت ملی امریکا نوشته است.

به‌طورکلی مشخصه بارز روابط ایران و امریکا در دوران حکومت نیکسون فروش تسلیحات‌ گسترده براساس روابط شخصی و دوستانه‌146نیکسون با شاه و اعتماد کامل رئیس‌جمهور و وزیر امورخارجه امریکا به شاه بود.

باتوجه به مطالب مذکور امریکا در معاملات تسلیحاتی با ایران در فاصله سالهای 73-1965 مبلغ 3793 میلیون دلار بابت فروش سلاحهای جنگی از ایران دریافت کرد .

در طول سالهای 1973-1964 بیشترین میزان قراردادهای تسلیحاتی ایران با کشور امریکا منعقد شده بود و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان در رده‌های بعدی قرار داشتند.

تجزیه و تحلیل معاملات تسلیحاتی ایران(1977-1974)

عوامل متعددی در افزایش معاملات تسلیحاتی ایران تأثیرگذار بوده است.جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973 و افزایش قیمت نفت موجب توسعه خرید معاملات تسلیحاتی گردید.

اگر شاه در مورد مقیاس خریدها و قدرت ایران و جذب این سلاحها کمترین تردیدی داشت، این تردیدها در اثر دو واقعه برطرف شد:

1-جنگ اعراب و اسرائیل(اکتبر 1974)

2-چهار برابر شدن قیمت نفت در آن سالها.

جنگ مزبور ارزش بالای سلاحهای مدرن را در یک جنگ به اثبات رساند و درآمد جدید نفت به شاه امکان داد که پول خرید سلاحهای جدید را بپردازد.150

بعضی از صاحب‌نظران معتقدند که گسترش خرید تسلیحات فقط در اثر افزایش قیمت نفت‌ بوده است،درحالی‌که افزایش قیمت نفت تنها یکی از چند عنصر تسهیل‌کننده این امر بود.151

سهمیه ایران در کل مبلغ فروش اسلحه به خارج توسط دولت امریکا(78-1974)152 ارقام به میلیارد دلار

(به تصویر صفحه مراجعه شود) بلافاصله پس از جنگ اعراب و اسرائیل،طرفین سفارشهای شتاب‌زده‌ای دادند که تجهیزات‌ نابود شده خود را تجدید کنند.153

جریان تبدیل نفت به اسلحه سرعت فوق‌العاده‌ای کسب کرده بود که و در اواخر سال 1974 پنتاگون تقریبا نیمی از کل صادرات جهانی خود را به ایران فروخته بود.این سفارشها شامل‌ هلیکوپتر و مسلسل و هاور کرافت و موشک بود.154

در نتیجه این تحولات،که دولت شاهنشاهی از آن استقابل زیادی نمود،هزینه‌های نظامی‌ ایران سیر صعودی پیمود.در سال 1349 ش،88 میلیون دلار؛سال 1350،065/1؛ 1351،375/1؛1352،252/1؛1353،68/3 و در سال 1354 به.رقم خیره‌کننده‌ 325/6 میلیارد دلار رسید و درصد افزایش سالیانه مخارج نظامی از 17 درصد در سال 1349 به 41 درصد در سال 1354 ش صعود کرد.در سال 1976 م/355 ش،هزینه‌های نظامی‌ ایران-با احتساب جمعیت و سوابق جنگی-از چین،برزیل،اسرائیل و انگلستان به عنوان‌ قدرتمندان جهانی بسیار بیشتر بود.155

از جدول فوق می‌توان نتایج ذیل را گرفت:

1-خریدهای تسلیحاتی ایران از امریکا به بیش از 20 ملیارد دلار می‌رسد.

2-میزان معاملات تسلیحاتی با امریکا همواره روبه‌افزایش بوده است.

3-از سال 1974 به بعد،شاه اولین مشتری سلاحهای امریکایی است که بیش از 35 درصد کل صادرات صنایع نظامی امریکا را به خود اختصاص داد و اولین مشتری خارجی امریکاست‌ که نسبت به درآمدش بیش از هر کشوری در دنیا برای تسلیحات خرج کرد.156

شاه برای دریافت اسلحه تنها به امریکا متکی نبود،بکله دیگر کشورها نیز مبالغی را در معاملات تسلیحاتی مختلف از ایران دریافت می‌کردند.157

افزایش ارقام مربوط به معاملات امریکا با ایران،به تدریج سبب بروز مخالفتهایی در امریکا شد.دلایل آن را می‌توان چنین بیان کرد:

1-خطر عدم موازنه نیروها در خاور نزدیک.

2-لزوم اعزام هزاران کارشناس امریکایی به ایران به منظور راه‌اندازی تسلیحات فروخته‌ شده.

3-پیشرفتهای جاسوسی شوروی و احتمال تسلط آنها بر سیستمهای دفاعی محرمانه.

سناتور کندی(برادر رئیس‌جمهور مقتول)یکی از مخالفین فروش تسلیحات،در مقاله‌ای به‌ نام«خلیج‌فارس مسابقه تسلیحات یا کنترل بر تسلیحات،که در اکتبر 1975 در مجله‌ امریکایی Fareian Affaire نوشت،تأکید کرد که برای حفظ و استمرار موقعیت امریکا در خلیج‌فارس بایستی از فروش بی‌رویه اسلحهء امریکایی به شاه و نیروهای مسلح وی خودداری‌ کرد.158

کمیته روابط خارجی سنای امریکا نیز در ژوئیه 1976/تیر 1355 در یادداشتی به دولت‌ واشنگتن اعلام کرد ایران قادر به جذب این مقدار اسلحه که در سطح بالای استاندارد جهانی‌ قرار داشت،نیست.159

اما گرایش دیگری نیز در امریکا وجود داشت که برای حفظ سلطه امریکا در خلیج‌فارس نه‌ تنها معتقد به استفاده از نیروهای مسلح محلی و در رأس آنها ایران بود،بلکه برای رسیدن به این هدف،بر لزوم استفاده از نیروی زمینی و دیگر نیروهای مسلح امریکا نیز تأکید می‌کرد. همزمان با رشد معاملات تسلیحاتی،هزینه‌های نظامی ایران نیز گسترش می‌یافت.

بخش اعظم فروش اسلحهء امریکا به ایران براساس دکترین نیکسون،مربوط به تجهیزت‌ موردنیاز برای نیروی هوایی بود.162در این معاملات بیشترین فروش به هواپیماها و تجهیزات‌ دفاع ضدهوایی و در مرحله بعد به وسایل پیشرفته نیروی زمینی اختصاص داشت.سفارش‌ ساختن چند رزمناو به امریکا تازه‌ترین سفارش خارج از این حدود بود.163

آمار موجود نشان می‌دهد که در میان سالهای 1976-1972 پرسنل نظامی ایران از 191 هزار نفر به 300 هزار نفر افزایش یافت.این یعنی رشد 11 درصدی در سال که فقط در منطقه‌ خاورمیانه،سوریه(آن هم به علت جنگ اعراب و اسرائیل در 1973)رشدی بیش از این داشته‌ است.164در مورد ایران این افزایش صرفا افزایش سربازان پیاده نبود بلکه شامل پرسنل‌ نگهداری و راه‌اندازی دستگاههای نظامی پیچیده خریداری شده نیز می‌شد.165

شاه اصولا به نیروی هوایی اهمیت خاصی می‌داده به‌طوری‌که نوع هواپیماهای موردنیاز را شخصا انتخاب می‌کرد.در این راه نخست هواپیماهای اف 5 و سپس اف 4 خریداری شد. سپس انواع مجهزتر این هواپیماها از قبیل اف 14 و اف 16 سفارش داده شدند.شاه گمان‌ می‌کرد با این هواپیماها امکان مقابله با خطر هوایی از خارج را خواهد داشت.فروش‌ هواپیماهای اف 14 (Tom cat) از چند جنبه قابل‌بررسی است:

اول اینکه اصرار و فشار شاه بر امریکا در این مورد بسیار شدید بود.شاه به شدت تمایل داشت‌ که از میان جنگنده‌های جدید امریکایی،این هواپیما یا معادل آن به ایران فروخته شد.بعدها سناتور چرچ در کمیته مربوط به شرکتهای چند ملیتی سنای امریکا گفت ما شواهد قوی در دست‌ داریم که حتی قبل از اینکه دولت ما در مورد قابل فروش بودن این هواپیماها به ایران و خارج‌ تصمیم گرفته باشد،برای فروش این هواپیماها به ایران تحت‌فشار شدید قرار گرفته است. موضوع مربوط به حق دلالی 18 میلیون دلاری در یک قرارداد 200/2 میلیون دلاری‌ است.166دوم اینکه کمپانی سازنده هواپیماهای مذکور-گرومان-که در حال ورشکستگی بود با فروش تام کتهای خود به ایران توانست سروسامانی به وضع خود بدهد.167موضوع فروش‌ هواپیما به ایران،بدون نظارت مستقیم امریکا بود.پس از فروش این هواپیماها به ایران،روابط میان کمپانی گرومان و شاه ایران به یکی از جنجالی‌ترین و مهم‌ترین ائتلافهای جدید میان‌ کمپانیهای سازنده سلاح و کشورها تبدیل شد.نکته دیگر این است که تحویل هواپیماهای اف‌ 14 به ایران،بعد تازه‌ای به نیروهای مسلح منطقه داد.این هواپیما نه تنها می‌توانست با هواپیماهای دور پرواز میگ 25 ساخت شوروی مقابله کند،بر هواپیماهای میگ 23 هم برتری‌ داشت و این امر اوضاع را از حالت تدافعی به حالت اطمینان بخش‌تر تهاجمی در مقابل‌ شوروی تغییر می‌داد.168چهارمین نکته آنکه از ژانویهء 1976 که پنتاگون تصمیم گرفت هم‌زمان با تحویل تام کت به نیروی دریایی امریکا،هواپیماهای اف 14 سفارش ایران را هم‌ تحویل دهد،یک عمل بی‌سابقه در تاریخ صنایع نظامی امریکا به وقوع پیوست،زیرا این تقریبا اولین بار بود که یک دولت خارجی اجازه می‌یافت فروش ماهیانه تولید هواپیماهای جنگی را به‌ نسبت مساوی با نیروی دریایی امریکا بین خود تقسیم کند.قبل از آن تنها اسرائیل تحت شرایطی‌ از چنین وضعیتی سود می‌برد.169در مورد هواپیماهای اف 16 درحالی‌که وزارت دفاع امریکا به علت گرانی،از ساخت این نوع از هواپیماها منصرف شده بود،شاه،160 فروند آن را به‌ نورئروپ سفارش داد و با این کار تحقیقات دربارهء هواپیماه به پایان رسید و امریکا هم خریدار آن‌ شد.170حتی در 12 سپتامبر 1976 ارتشبد طوفانیان معاون وزارت جنگ ایران،به نمایندگی‌ دولت ایران از امریکا تقاضای تحویل هواپیماهای اف 18 را نمود(که در ماه مه 1975 برای‌ ساخت آن تصمیم‌گیری شده بود ولی به علت گرانی پروژه ناتمام مانده بود)ولی این‌بار،خرید این هواپیما به پایان انتخابات ریاست‌جمهوری و اعلام سیاستهای محدودیت فروش اسلحه‌ موکول شد.171

برای تقویت نقش جدید ایران در منطقه،تجهیزات و سلاحهای بسیار پیشرفته‌تری نیز برای‌ ایران در نظر گرفته شد که در این مقابله به دو نمونه آن اشاره می‌گردد.اول هواپیماهای آواکس‌ بود که دولت کارتر با فروش هفت فروند از آن به ایران موافقت نمود که با احتساب هر دستگاه‌ 180 میلیون دلار،بهای کل آن 000/000/220/1(یک میلیارد و دویست و بیست میلیون) دلار می‌شد.172این هواپیما می‌توانست هم برای ایران و هم برای امریکا بسیار سودمند باشد،چراکه باتوجه به گستردگی جغرافیایی ایران و دارا بودن مناطق صعب العبور تنها باچنین‌ هواپیماهایی می‌توانست کشور را به پوشش جامع راداری مجهز نماید و علاوه‌براین،برد بسیار زیاد رادار این هواپیما،می‌توانست بعدی جاسوسی به فعالیتهای آن ببخشد زیرا تا حدودی‌ رادار آن،قادر بود فعالیتهای شوروی در شمال مرزهای ایران را کنترل نماید.به نظر می‌رسید شاه با این سفارش در صف اولین قدرتهای غیراتمی درآید،زیرا قبل از آن فروش آواکس تنها به‌ امریکا و ناتو اختصاص داشت.173

دومین نمونه،یک سیستم الکترونیکی جاسوسی،تحت نام پروژه«آیبکس»بود که برای‌ توسعه نقش شاه در منطقه،از او خواسته شد آن را خریداری نماید.ارزش این سیستم 850 میلیون دلار بود که باید از کمپانی راکول اینترنشنال خریداری می‌شد.این دستگاه به ایران و درواقع‌ به امریکا اجازه می‌داد عملیات حمل‌ونقل ارتباطی همسایگانش بویژه قسمت جنوبی اتحاد شوروی را که بسیار حساس و شامل آزمایش موشکها و وسایل تولید سلاح بود جاسوسی کند.174

بدین‌شکل و با مشاهدهء سیر تحویل این تسلیحات به ایران و پیشرفته بودن آنها،به نظر می‌رسید افزایش قدرت نیروی هوایی شاه،بزرگ‌ترین مرحله مسلح ساختن ایران بود که‌ پنتاگون تاکنون به آن دست نزده بود.175حتی کارشناسان پیش‌بینی می‌کردند که اگر تسلیح‌ ارتش ایران بر این روند پیش رود این ارتش تا سال 1982 مجهزتر از نیروهای متفقین در اروپا خواهد بود و فقط نیروهای امریکا و آلمان غربی از آن پیشی خواهند گرفت.176

به باور عمومی،در سال 1975 قدرت شاه به حدی اعلای خود رسیده بود.در این سال زرادخانه‌ شاه شامل سیصد تانک چیفتن(1680 فروند نیز سفارش داده شده بود)،هشتصد تانک متوسط (250 تانک اسکورپیون نیز سفارش داده شده بود)،سه ناوشکن(شش ناوشکن و سه زیردریایی‌ هم سفارش داده شده بود)،238 هواپیما و 439 جنگنده و نیز هواپیماهای تا کت در حال‌ ساخت بود.177ادعاهای شاه پس از این دوره بسیار جالب‌توجه است.او در جایی گفته بود:«هر چه نیرومندتر شویم احساس مسئولیت بیشتری می‌کنیم.قدرتی‌که ما امروز در خلیج‌فارس داریم ده‌ برابر،بلکه بیست برابر بیشتر از قدرتی است که انگلیسیها در آن زمان داشتند.»178

به نظر می‌رسید که خریدهای تسلیحاتی شاه در استراتژی وابسته جهانی جذب می‌شد،به‌طوری‌ که بعضی از اقتصاددانان غربی از آن به عنوان بازگشت مجدد دلارهای نفتی یاد کرده بودند.

مطالعه مبالغ خریدهای تسلیحاتی ایران از امریکا براساس آمار منتشر شده از سوی وزارت‌ دفاع امریکا نشان می‌دادک ه سال 1974 نسبت به 1973 بسیار چشمگیر است.زیرا در این‌ سال(1973)میزان معاملات تسلیحاتی برابر 4/257 میلیون دلار بود179ولی در سال‌ 1974 این مبلغ به بیش از دو برابر رسید:2/4273

میزان معاملات تسلیحاتی ایران و امریکا180

(به تصویر صفحه مراجعه شود) سیاستهای تسلیحاتی دوران کارتر(1980-1977)

کارتر در سال 1977 و در زمانی به ریاست‌جمهوری رسید که افکار عمومی و اوضاع‌ اقتصادی امریکا به شدت متزلزل بود و روحیه عدم اعتماد در همه مردم امریکا وجود داشت.

کارتر کوشید با تکیه بر نیاز به نوی واقع‌گرایی جدید مبتنی بر صرفه‌جویی و رشد کارایی، مردم را ترغیب کند که با این مشکلات اقتصادی مواجه شوند.181وی در سطح جهان کوشید نوعی سیاست دو پهلو را در پیش گیرد و با حفظ موقعیت نسبتا«برتر امریکا در جهان»وجهه‌ای‌ آزادی‌خواهانه را نیز در صحنه سیاست بین‌المللی به نمایش گذارد.سیاست مورد اشاره با ارائه‌ سیاست حقوق بشر و مقابله با کشورهای انقلابی دنیا پیش رانده شد.182

سیاست حقوق بشر کارتر که خود آن را«روح سیاست خارجی ما»می‌نامید183در پی کسب‌ وجه مناسبی برای امریکا بود.این سیاست در رژیمهای وابسته به امریکا خواستار اصلاحات‌ ظاهری بود به گونه‌ای که از شدت مخالفتها کاسته شود.گفته می‌شود که کارتر برخلاف‌ رؤسای جمهوری دمکرات قبلی مانند کندی و جانسون،هیچ اشتیاقی برای نجات جهان از دست کمونیسم نداشت.184

هدف کارتر در زمینهء سیاستهای تسلیحاتی،برداشتن سلاحهای هسته‌ای از کره زمین بود و می‌خواست که از ابتدا و به سرعت به محدود کردن سلاحها بپردازد و تکیهء امریکا روی فروش‌ سلاح به خارج را از بین ببرد.علت آن امر این بود نمی‌خواست امریکا تاجر سلاح جهانی باقی‌ بماند.185

اما در طول دوره زمامداری خود علاوه بر اینکه نتوانست به هدفهای خود دست یابد حتی به‌ آنها نزدیک هم نشد و کارنامه کاملا ناموفقی از خود بر جای گذاشت.طرفه اینکه مسابقه‌ تسلیحاتی هسته‌ای نیز بدون وقفه ادامه یافت و قرار دادهای سالت 1 و 2 نیز نتوانست این مسابقه‌ را پایان دهد و بودجه نظامی شوروی و امریکا به‌جای‌اینکه پایین بیاید،بالاتر رفت.186

کارتر با فروش بی‌حدواندازه سلاح به کشورهای مستبد مخالف بود و ازسوی‌دیگر به شعار «یک ویتنام جدید نمی‌خواهیم»،شعار«یک پینوشه جدید نمی‌خواهیم»را هم افزوده بود.187

کارتر در مبارزات انتخاباتی‌اش به صراحت،دارودسته نیکسون و فورد را سودگران مرگ‌ می‌نامید و برای رژیمهای مستبد ایران و شیلی که حقوق بشر را رعایت نمی‌کردند،اما از حمایت بی‌چون و چرای امریکا برخوردار بودند،خط و نشان کشید.188روی کار آمدن کارتر سبب بروز نگرانیهایی در شاه شد زیرا اوضاع با زمان به قدرت رسیدن جرالد فورد پس از نیکسون بسیار متفاوت بود.189

کارتر در 19 مه 1977(29 اردیبهشت 1356)در زمینه محدود نمودن فروش و صدور تسلیحات به خارج،بخش‌نامه مهمی صادر کرد:

به منظور اجرای سیاست تحدید تسلیحات درصدد هستیم که در کلیه موارد تحویل‌ جنگ‌افزار به مقصد کشورهایی که با آنها قرارداد دفاعی مهم داریم،تدابیر نظارتی به عمل

آید.این نظارتها الزامی خواهد بود مگر در اوضاع و احوال استثنایی که تصمیم در سطح‌ ریاست‌جمهوری را ایجاب کند یا کشورهای دوست امریکا برای جبران کمبود کمی یا کیفی‌ سلاحهای مزبور از سلاحهای پیشرفته‌تر برای حفظ موازنه منطقه‌ای استفاده کنند:1)حجم‌ برنامه کمک تسلیحاتی و فروش اسلحه به 6/8 میلیارد دلار در سال کاهش یابد.2)امریکا در صدور جنگ افزارهای پیشرفته به جهان سوم پیش‌قدم نخواهد شد تا ظرفیت جنگ آنها را افزایش دهد.3)ساختن جنگ افزارهای پیشرفته‌تری که منحصرا به صادرات یا فروش‌ اختصاص داده شده است قبل‌ازآنکه موردا استفاده نیروهای مسلح امریکا قرار بگیرد،ممنوع‌ است.4)هرگونه توافقی در مورد تولید سلاحها و مواد مهم جنگی و اجزاء آن با کشورهای‌ دیگر ممنوع است.5)ضروری بودن موافقت وزارت امورخارجه در فروش یا صدور اسلحه از جانب تولیدکنندگان تسلیحات خواه دولتی خواه خصوصی که هدف آن بالا بردن‌ میزان فروش تسلیحات به کشورهای خارجی باشد در قانون جدیدی پیش‌بینی خواهد شد. به‌علاوه تشویق فروش اسلحه از جانب سفارت‌خانه‌های وابستگان نظامی امریکا ممنوع‌ خواهد بود.190

از بخش‌نامه فوق می‌توان پی به سیاست تسلیحاتی کارتر برد.این بخش‌نامه تأثیر بسیار بدی‌ در محمد رضا پهلوی بر جای گذاشت زیرا برنامه خریدهای تسلیحاتی او را مختل کرد.شاه‌ هفت فروند هواپیمای آواکس،140 فروند هواپیمای اف 16،چند رزمناو و زیردریایی، رادارهای پیشرفته،تانکهای ام 60 و سایر تجهیزات را به امریکا سفارش داده بود که در صورت‌ اجرای سیاست رئیس‌جمهور جدید امریکا،وضعیت مبهمی پیدا می‌کرد.سرانجام موضوع‌ فروش اسلحه و وسایل مدرن نظامی به ایران به صورت مشکلی بین امریکا و ایران درآمد و به‌ اختلاف و کشمکش بین دولت و کنگره امریکا منجر شد.پر سروصداترین مناقشات بر سر فروش هفت فروند هواپیمای آواکس به ایران بود.در آن زمان گفته می‌شد که اگر روسها به یکی‌ از آنها دست می‌یافتند شاید می‌توانستند به کمک آن حتی به اسرار موشکهای کروز امریکا هم‌ دست یابند.191

هنگامی‌که کنگره امریکا در ژوئیه 1977 با فروش این هواپیماها به ایران مخالفت کرد حکومت کارتر تصمیم گرفت با برداشتن دستگاههای حساس آن،هواپیماهای مذکور را به‌ ایران تحویل دهد.شاه با اکراه آن را پذیرفت و کنگره هم آن را تصویب کرد ولی هواپیماهای‌ آواکس هرگز به ایران تحویل داده نشد زیرا تاریخ تحویل آن سال 1360 ش در نظر گرفته شده‌ بود که با وقوع انقلاب ایران و لغو همه برنامه‌های خرید تسلیحاتی از امریکا خودبه‌خود منتفی‌ گردید.

گزارشی که در نوامبر 1977 بنا به دستور«هارلود براون»وزیر دفاع امریکا تهیه شد،همه‌ چیز را تغییر داد.این گزارش از مشکلاتی شکایت می‌کرد که در تحدید برنامه فروش اسلحه به‌ ایران به وجود آمده بود و گویای این نکته بود که منافع کمپانیها در این میان کم شده است و آنها به ناچار دادن رشوه به فعالیتهای خود ادامه می‌دهند.192

به دنبال این گزارش کارتر در پیام سالیانه‌اش در ژانویه 1978 اظهار داشت که از این‌به‌بعد، فروش اسلحه به ایران،نظم تازه‌ای خواهد یافت.بدین‌ترتیب کارتر نظر سابق خود را در خصوص فروش اسلحه به ایران تغییر داد.در سالهای 1978-1977،هیچ تغییری در جریان‌ معاملات اسلحه با ایران روی نداد و کارتر تا حدودی به این شکل ادامه دهندهء سیاست‌های سابق‌ اسلافش گردید.193کارتر در دیدار با شاه در 1978 خطاب به وی اظهار داشت:

در جهان هیچ کشوری وجود ندارد...که در برنامه‌ریزی امنیت نظامی متقابل به اندازه شما به ما نزدیک باشد.هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در مورد مسائل منطقه‌ای مشترک‌ به اندازه شما با ما نزدیک باشد و ما تا به این حد با هم مشاوره داشته باشیم.194

باری روبین در این زمینه می‌نویسد:

سه عامل موجب ثبات نسبی سیاست امریکا نسبت به ایران در آغاز زمامداری کارتر شد. نخست اینکه امریکا از گذشته تعهدات زیادی نسبت به ایران در زمینه‌های سیاسی و نظامی و تسلیحاتی داشت که نمی‌توانست به یکباره آنها را کنار بگذارد.اهمیت موقعیت استراتژیک‌ ایران حتی برای کسانی‌که خواهان تغییراتی در روابط امریکا با ایران بودند،قابل انکار نبود. این اصل که ایران یکی از دو ستون اصلی دفاعی غرب در خاورمیانه است،نه فقط از طرف‌ عناصر باقیمانده از حکومت گذشته حمایت می‌شد بلکه در میان مقامات حکومت تازه هم‌ طرفدارانی داشت و فقط اختلاف نظرهایی در تاکتیک به چشم می‌خورد.به‌علاوه استراتژی‌ سیاسی و نظامی امریکا شبیه کشتی بزرگ و سنگینی بود که تغییر جهت دادن آن با یک حرکت‌ امکان‌پذیر نبود.195

البته در زمینه کاهش نسبی صادرات اسلحه امریکا به ایران در سالهای 78-1977 دو نکته‌ را نباید از نظر دور داشت؛یکی سیاست کلی امریکا در زمینه ترغیب ایران به تأمین برخی از نیازمندیهای تسلیحاتی خود از سایر کشورها و دیگر کاهش درآمد و قدرت خرید ایران که ناشی‌ از کاهش درآمدهای نفتی و نیز افزایش بهای اسلحه و تجهیزات جنگی بود.

اعزام ژنرال هایزر به تهران

آخرین همکاری نظامی ایران و امریکا در دوران کارتر،اعزام ژنرال هایزر به تهران بود که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران مصادف شد.وی با چند هدف به تهران آمد که در اهداف اصلی

با شکست روبه‌رو شد و به ناچار موارد احتیاطی و حفاظتی را با موقعیت اجرا کرد.

ژنرال رابرت هایزر و معاون فرماندهی کل نیروهای مسلح ناتو در 16/10/57 وارد تهران شد و پس از انجام اقداماتی که می‌توان آنها را عالی‌ترین نوع همکاریهای نظامی دو کشور در واپسین روزهای عمر رژیم شاه دانست،در تاریخ 17/11/57 از ایران خارج شد.سفر هایزر را می‌توان از جنبه‌های گوناگونی موشکافی کرده موردبررسی قرار داد.اما آنچه که در اینجا قابل تأمل است بررسی جنبه‌های نظامی مأموریت هایزر می‌باشد،که در ذیل به برخی ابعاد آن‌ پرداخته می‌شود:

1-قبل هایزر،افراد مختلفی از قبیل رئیس وقت سیا و معاون وی و دیگر مقامات وزارت‌ امورخارجه و وزارت دفاع امریکا برای بررسی اوضاع ایران و ارائه راه‌حل به ایران آمده با شاه‌ و دیگر مقاماتی ایرانی دیدار و گفتگو کردند و پس از بازگشت گزارشهای خود را به نهادهای ذی‌ ربط امریکایی ارائه می‌دادند که می‌توان سیاست امریکا در چند ماهه آخر عمر رژیم شاه را برآیندی‌ از آن گزارشها دانست.هایزر آخرین شخص از این نوع بود که به ایران وارد می‌شد و می‌توان‌ اعزام وی را به ایران نتیجه و جمع‌بندی نهایی سیاستمداران امریکایی از اوضاع ایران و گزارشهای نمایندگان قبلی خود دانست.مأموریت هایزر در خلاف مأمورین قبلی،تنها در تهیه‌ گزارش از اوضاع ایران خلاصه نمی‌شد بلکه مسئولیت مهم‌تر وی،انجام اقداماتی بود که به‌ وی واگذار شده بود.

2-انتخاب ژنرال هایزر،دقیقا براساس ماهیت مأموریت محوله به وی و نیز سوابق و شناخت قبلی وی نسبت به ایران و نیروهای مسلح آن بود؛زیرا هایزر نسبت به تجهیزات نظامی‌ پیشرفته و پیچیده‌ای که به ایران تحویل داده شده بود،شناخت و آگاهی داشت و طراحی دکترین‌ دفاعی و راه‌اندازی سیستم فرماندهی و کنترل نیروهای مسلح ایران را بر عهده داشت.

3-از مطالعه گزارشهایی که در مورد سفر هایزر به ایران چاپ و منتشر شده است،می‌توان‌ این‌گونه استنابط کرد که اصلی‌ترین وظایف هایزر در طی دوره مأموریتش در ایران،عبارت‌ بودند از:تقویت روحیه سران ارتش و ترغیب آنها به حمایت از دولت بختیار،ایجاد آمادگی در آنها برای انجام کودتا در صورت سقوط بختیار،تعیین تکلیف سلاحها و تجهیزات مدرن امریکا در ایستگاههای استراق سمع و اسناد مربوط به آنها و سرانجام الغای قراردادهای فروش‌ سلاحهای پیشرفته امریکایی به ایران که هنوز به ایران تحویل داده نشده بود.196

ژنرال هایزر در انجام در مأموریت اول با موفقیت روبه‌رو نشد ولی از عهده مأموریت سوم و چهارم که در حقیقت ارتباط مستقیمی با عدم موفقیتش در وظایف قبلی داشت به خوبی برآمد و پس از آسودگی از آنها ایران را ترک کرد.

در مورد توقیت انسجام داخلی ارتش و پشتیبانی آنها از بختیار و یا در صورت لزوم انجام‌ کودتا،سرعت تحولات در ایران آن‌چنان زیاد بود که هرگونه ابتکار عملی را از هایزر گرفت و تنها کاری که از عهدهء وی برآمد قانع ساختن سران و امرای ارتش به عدم ترک ایران بود که این‌ مسئله هیچ کمکی در بالا بردن روحیه آنها و تحریکشان در انجام اقدامی برنامه‌ریزی شده نکرد. در مورد وضعیت تجهیزات و تسلیحات پیشرفته موجود در ایران و امضای قراردادهای فروش‌ سایر سلاحها،وضع به گونه دیگری بود به‌طوری‌که هایزر در تأمین خواسته‌هایش به‌ موفقیتهای زیادی نایل شد.همکاری بی‌چون‌وچرای مقامات و نظامیان ایرانی با وی و پذیرش‌ خواسته‌های یک‌جانبه امریکا که همگی در جهت منافع آن کشور بود،در این موفقیت،او نقش‌ بسزایی ایفاء کرد.به منظور آگاهی بیشتر،برخی اخبار مربوط به اقدامات هایزر در این زمینه، شایان متوجه است:

برابر اظهارات سپهبد ربیعی،بیشتر اوقات ژنرال هایزر و مستشاران آن روزها صرف نظار در جمع‌آوری و حفاظت مدارک و اسراسر مربوط به هواپیماهای اف 14 و موشکهای فونیکس در پایگاههای نیروی هوایی به‌خصوص در پایگاه هوایی اصفهان می‌گردید.197

امریکا مشغول بر چپدن ایستگاههای رادار استراق سمع در مرزهای ایران و شوروی است.198

هم‌زمان با سفر هایزر به ایران یکی از نظامیان برجستهء پنتاگون به نام«اریک فون ماربد»که‌ قائم‌مقام آژانس خدمات امنیت دفاعی امریکا بود به ایران سفر کرد.با کمک سولیوان و پای‌بندی این‌ دو تن در 15/11/57 تفاهم نامه‌هایی مبنی بر لغو قراردادهای فروش سلاحهای پیچیده به ایران‌ توسط دولت بختیار امضا گردید.199

امریکا هم‌اکنون در برخی از مناطق ایران به اقدامات احتیاطی دست زده است تا پاره‌ای از وسایل‌ نظامی فوق مدرن به دست مخالفان امریکا نیفتد.200

البته ناگفته نماند در مقابل این خوش‌خدمتیهایی که سران وابستهء رژیم شاه در آخرین روزهای‌ عمر حکومتشان به امریکا کردند،امریکا نیز از ارائه پاسخ مثبت به درخواستهای آنها مضایقه‌ نکرد.در شرایطی که نیروهای ارتش دچار کمبود شدید نفت و بنزین بودند هایزر از مسئولین‌ دولت امریکا درخواست کرد کشتیهای امریکایی حامل محموله‌های خود را به ارتش ایران تحویل‌ دهند،که با این خواسته موافقت شد ولی به خاطر اعتصاب شبکه حمل‌ونقل کشور و عدم‌ امکان انتقال سریع آنها به مرکز،این مساعدتها نیز نتوانست به وضعیت نابهنجار ارتش ایران‌ کمک نماید.علاوه‌براین موضوعات همکاریهای موردی نیز در روابط نظامی دور کشور وجود داشت که ذکر آنها از حوصله این نوشتار خارج است.

 

نتیجه‌ 1-علل و انگیزه‌های معاملات تسلیحاتی ایران

برای شتابزدگی متقابل امریکا و شاه در فروش و خرید سلاح در دهه 1970 دلایل‌ متعددی را می‌توان برشمرد.توضیح و تشریح هر کدام از این دلایل شرح مفصلی می‌طلبد که‌ به ذکر عناوین آنها اکتفا می‌شود.این دلایل و انگیزه‌ها را می‌توان در سه مقوله کلی به شرح‌ ذیل دسته‌بندی کرد:

الف:جنبه سیاسی

-خروج انگلیس از منطقهء خلیج‌فارس و خلأ قدرت ناشی از آن.

-روی کار آمدن نیکسون و اعلام دکترین وی مبنی بر سپردن مسئولیت به قدرتهای منطقه.

-سپردن مسئولیت ژاندارمی منطقه خلیج‌فارس به ایران از جانب امریکا.

-تمایل شاه به قبول مسئولیت و کسب شهرت منطقه‌ای و بین‌المللی.

-به کارگیری اهرم ارسال تسلیحات از جانب امریکا به عنوان ابزاری قوی برای نفوذ هر چه بیشتر در ایران.

ب:جنبهء نظامی-استراتژیک

-نقش ایران مقتدر در تأمین امنیت امریکا.

-جنگ اعراب و اسرائیل و اثبات نقش و اهمیت سلاحهای مدرن.

-تقویت ظرفیت ایران برای دفع حمله متجاوز.

-وفاداری شاه نسبت به پیمان سنتو و حمایت وی از امریکا در جنگ ویتنام.

-عدم نگرانی نسبت به موضع‌گیری ایران در جنگ اعراب و اسرائیل.

-اهمیت یافتن روز افزون حفظ ثبات آبراه خلیج‌فارس برای غرب.

ج:جنبه اقتصادی

-وجود موازنه منفی در تجارت خارجی امریکا و اهمیت صدور اسلحه در جبران آن.

-تغییر سیاست امریکا از اعطای کمک نظامی به فروش اسلحه به متحدین.

-وجود رقابت بین امریکا و شوروی امریکا و متحدین غربی‌اش در صدور اسلحه به جهان‌ سوم.

-بازگرداندن مازاد درآمد ناشی از تولید نفت کشورهای منطقه به کشورهای غربی.

-بروز رکود در صنایع اسلحه‌سازی امریکا پس از کاهش درگیری امریکا در جنگ ویتنام.

-افزایش بهای نفت و درآمدهای حاصله از آن برای ایران.

2-سطوح همکاریهای نظامی ایران و امریکا

همکاریهای نظامی و امنیتی ایران و امریکا در دهه 1970 همچنان در سه سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی وجود داشته است،اما به دلیل تأثیرپذیری این همکاریها از سیاست‌ جهانی امریکا در آن دهه که در قالب دکترین نیکسون اعمال و اجرا می‌شد،همکاریهای‌ منطقه‌ای دو کشور،هم از حیث مقایسه آن نسبت به دوره قبل و هم از جهت مقایسه آن نسبت به‌ دو سطح دیگر(ملی،بین‌المللی)از جایگاه والا و ویژگیهای خاص برخوردار بوده است.بر همین اساس همکاریهای نظامی دو کشور در سه سطح ملی،بین‌المللی و منطقه‌ای اجمالا بدین‌ شرح است:

1-سطح ملی-منطقه‌ای:حفظ رژیم شاه و تثبیت ثبات و امنیت در ایران بخشی از سیاست‌ جهانی و امنیت ملی امریکا در دهه 1970 بود.از آنجا که در طول این دهه از نظر امریکاییها و شاه،موقعیت رژیم بسیار مناسب و مستحکم بود،جهت‌گیری همکاریهای نظامی کمتر جنبه‌ ملی و بیشتر حالت منطقه‌ای و بین‌المللی داشت و اصولا باتوجه به موقعیت مستحکم داخلی‌ رژیم شاه بود که از طرف امریکا مسئولیت ژاندارمی منطقه به ایران واگذار شد.به هر صورت‌ می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که هرچند ابعاد گوناگون همکاریهای نظامی دو کشور در این‌ دهه،غالبا به شکل دو جانبه و در سطح ملی قابل‌تجزیه و تحلیل هستند اما دارای ماهیت و جهت‌گیری متناسب با نقش منطقه‌ای رژیم شاه بوده‌اند.

2-سطح بین‌المللی:دکترین نیکسون،سیاست جهانی امریکا در دهه 1970 بود.مبنای‌ اساسی این دکترین،مقابله با مبارزه‌طلبی شوروی در دورهء تشنج‌زدایی بود که مقتضیات‌ جدیدی را می‌طلبید.ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای که براساس دکترین نیکسون نقش فعالی به‌ آن واگذار شده بود،در همسایگی شوروی قرار داشت و نیز بر خلیج‌فارس یعنی منطقه‌ای از جهان مسلط بود که به لحاظ برخورداری از منابع عمده نفتی جهان،صحنه‌اصلی کشاکش‌ غرب و شرق در دههء آینده پیش‌بینی می‌شد و جبهه اصلی همکاری استراتژیک ایران و امریکا در صحنه نظام بین‌المللی،همانا نقش فعال منطقه‌ای بود که به عهدهء رژیم شاه واگذار شده بود.به‌ عبارت دیگر اعطای نقش منطقه‌ای به شاه،دقیقا جزیی از استراتژی جهانی امریکا در مقابله با شوروی تلقی می‌شد.حفظ ثبات،تقویت کشورهای میانه رو و مبارزه با جریانات تندرو در منطقه خلیج‌فارس وظیفه‌اصلی رژیم شاه بود که بخشی از مبارزه جهانی امریکا علیه شوروی به‌ شمار می‌رفت.

دیگر همکاری استراتژیک دو کشور،تقویت محورچین،امریکا،ایران،علیه شوروی بود. در یکی از اسناد لانه جاسوسی امریکا در تهران در این مورد آمده است:«در یک دید وسیع ژئوپلتیک یک اشتراک منافع محدود ولی مهم بین چین،ایران و امریکا در جنوب و جنوب غربی آسیا وجود دارد که در آن هر سه کشور خواهان محدود کردن کل نفوذ شوروی می‌باشند.ایران سنگ‌ زیرین این ستون حائل در مقابل گسترش خصومت است.»201

شاه خود در مصاحبه‌ای با خبرنگار یک روزنامه ایتالیایی ضمن تأکید بروجود چنین محوری‌ اظهار داشت:

تنها در صورتی می‌توانیم امنیت جمعی داشته باشیم که همه کشورهای آسیا و بویژه چین در آن شرکت داشته باشند.چگونه می‌توانیم بدون شرکت چین پیمان امنیت جمعی ببندیم.202

یکی دیگر از موارد همکاری دو کشور در سطح بین‌المللی،مشارکت فعال ایران در قضیه‌ جمگ ویتنام بود.هنگامی‌که امریکا در سال 1972 از ایران خواست که پنجاه فروند اف 14 جهت استفاده در اختیار ویتنام بگذارد،شاه تنها دوازده دقیقه پس از آن پاسخ مثبت داد.203در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی امریکا در مورد همکاریهای دور کشور در سطح نظام بین‌المللی‌ و از جمله مشارکت ایران در جنگ و سپس پیمان صلح ویتنام با امریکا آمده است:

به همان ترتیبی که ایران رشد می‌کرد و رونقش فزونی می‌گرفت و کسب اعتماد می‌کرد ایالات متحده انتظار داشت و از ایران خواست تا نقش فعال‌تری در صحنه‌های منطقه‌ای و بین المللی ایفا کند.تا اندازه زیادی ایران به این انتظار امریکا پاسخ مثبت داده است.با تقاضای ما،ایران در کمیسیون چهار دولت در ویتنام شرکت کرد و به متفق ما،ویتنام‌ جنوبی،تجهیزات نظامی تحویل داد،همین اواخر یک واحد نظامی برای نظارت بر متارکه‌ در ارتفاعات جولان فرستاد و سرانجام به توصیه ما ایران به مصر و تعدادی از کشورهای دیگر نیازمند که در این کشورها منافع ما با ایران مشترک بود مساعدت مالی نمود.204

یکی دیگر موارد همکاری دو کشور و به عبادت بهتر پیروی شاه از سیاستهای نظامی امریکا در سطح جهان را می‌توان حضور فعال رژیم ایران در پیمانها و قراردادهای مربوط به منع‌ گسترش سلاحهای اتمی مورد نظر امریکا دانست.

3-سطح منطقه‌ای:براساس سیاست جهانی و به دلیل رخدادهای منطقه خلیج‌فارس در طول دهه 1970،امریکا پشتیبانی بی‌دریغ خود را از تقویت روزافزون رژیم شاه و ژاندارمی‌ وی در منطقه خلیج‌فارس ادامه داد.اگر بخواهیم اهداف نظامی امنیتی امریکا را از اتخاذ چنین‌ سیاستی فهرست وارد ذکر کنیم،این نکات قابل‌توجه می‌باشند:

-تضمین ثبات و امنیت در منطقهء خلیج‌فارس بویژه پس از خروج انگلیس.

-تهدید جناح شرقی اعراب با ایجاد ایرانی قدرتمند و منحرف ساختن بخشی از امکانات‌ نظامی آنها.

-ممانعت از دسترس سهل الوصول شوروی به خلیج‌فارس.

-تقویت پاکستان در برابر فشارهای هماهنگ هند،شوروی و چین و افغانستان.

باتوجه به مطالب بالا در طول دهه 1970 مهم‌ترین همکاریهای نظامی-امنیتی ایران و امریکا در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه به شرح ذیل بودند:

الف)تقویت اکراد عراق.205

ب)جنگ ظفار و مشارکت ایران.206

ج)کمک تسلیحاتی ایران به کشورهای منطقه(ترکیه،پاکستان،اردن،اتیوپی،سودان، کنیا).207

د)تداوم فعالیت سنتو.208

پانوشتها:

(1).پالمر،رابرت،تاریخ جهان نو،ترجمه ابو القاسم طاهری،تهران امیر کبیر،1349،ج 2،ص 617.

(2).کاسپی،آندوه،امریکا 1968،ترجمه عباس آگاهی،مشهد،آستان قدس،1368،ص 9.

(3).بورشت،ویلفرد.جی،ویتنام گزارشی از درون،تهران،ثمین،1361،صص 223-222.

(4).کندی،رابرت،ویتنام سرزمین نفرین شده،ترجمه خسرو عسگری،تهران،عطائی،1350،ص 98.

(5).همان،ص 14-13.

(6).نجاتی،غلامرضا،ویتنام از دین بین فوتا سایگون،تهران،سپهر،1355.

(7).ویتنام گزاشی از درون،ص 2.

(8).فوتن،آندره،یک بستر و دو رؤیا،ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی،تهران،نشر نو،1367،ص 215

(9).مجله ارتش شاهنشاهی،تیرماه 1354،ص 81-80.

(10).لافه،والتر،پنجاه سال جنگ سرد،از غائله ایران تا سقوط گورباچف،ترجمه منوچهر شجاعی،تهران،نشر مرکز، 1376،ص 283.

(11).یک بستر و دو رؤیا،ص 330.

(12).گزارش انجمن جهانی پژوهش در صلح،تجارت اسلحه،ترجمه ابراهیم یونسی،تهران،خوارزمی،1358،ص 63.

(13).آقایی،بهمن،علی بابایی،غلامرضا،فرهنگ علوم سیاسی،تهران،نشر ویس،1365،ج 1،ص 291.

(14).سمسون،آنتونی،بازار اسلحه،ترجمه فضل اللّه نیک آئین،تهران،امیر کبیر،1362،ص 170.

(15).همان،ص 270.

(16).گراهام،رابرت،ایران سراب قدرت،ترجمه فیروز فیروزنیا،تهران،سحاب کتاب،1358،ص 219.

(17).براون،ناویل،تاریخ جهان در قرن بیستم،ترجمه مرتضی کاظمی یزدی،تهران،پاژنگ،ص 229.

(18).میرزا،ک،پ.سیاستهای بین‌المللی در اقیانون هند،ترجمه فاطمه قدیمی پور،تهران،مرکز مطالعات عالی بین‌المللی‌ دانشگاه تهران،1355،ص 8.

(19). British Command paperṣNo 2592ṣPresented to parlimentinṣFebruatyṣ1965.

 

(20). -E.Long.Davidṣthe persian gulf.west wiew PressṣBoulderṣColeradoṣ1978ṣP.70.

(21).هوشنگ مهدوی،عبد الرضا،تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی،تهران،ناشر مؤلف،1368،ص 236.

(22).همان،ص 239.

(23).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:تاریخ روابط خارجی ایران؛هزمیت؛سیاستهای بین‌المللی در اقیانوس هند؛جنگ قدرتها و...

(24).کلیر،میشل،جنگ بی‌پایان،سیاست خارجی امریکا در جهان سوم،ترجمه سعید رجایی خراسانی و محمد علی مختاری‌ اردکانی،بی‌جا،حکمت،ص 228.

(25).سیاستهای بین‌المللی در اقیانوس هند.

(26).رستاخیز،9/4/1354،ص 5.

(27).آیندگان،2/1/1350،ص 3.

(28).رستاخیز،2/1/1354،ص 3.

(29).نیویورک ک تایمز،12 ژانویه 1968،ص 12.

(30).له دین،مایکل ولوبیز،ویلیام،هزمیت،ترجمه احمد سمیعی،تهران،نشر ناشر،1362،ص 66.

(31).راجی،پرویز،خدمتگزار تخت طاووس،ترجمه،ح.ا.مهران،تهران،اطلاعات،1365،ص 334.

(32).نیکسون،ریچارد،صلح حقیقی،ترجمهء ثقة الاسلامی،تهران،نوین،1366،ص 65.

(33).همان.

(34).روبین،باری،جنگ قدرتها در ایران،ترجمه محمود مشرقی،تهران،آشتیانی،1363،ص 102.

(35).شوکراس،ویلیام،آخرین سفر شاه،ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی،تهران،نشر البرز،1360،ص 193.

(36).جنگ قدرتها در ایران،ص 103.

(37).همان،ص 103.

(38).گراهام،رابرت،ایران سراب قدرت،ترجمه فیروز فیروزنیا،تهران،سحاب کتاب،1358،ص 217.

(39).دوورجان،...،راز آشکار؛دکترین نیکسون-کیسینجر در آسیا،ترجمه مهدی تقوی و عبد الله کوثری،تهران،تونس‌ 1353،ص 140.

(40).همان،ص 141.

(41).همان،ص 140.

(42). 42-A.Dahovah.JamesṣMilitrism USAṣ1970ṣP.22.

(43).امبروز،استیفن،روند سلطه‌گری،تاریخ سیاست‌خارجی امریکا،83-1938،ترجمه احمد تابنده،تهران،چاپخش، 1368،ص 321.

(44).امیری،مجتبی،«ریچارد نیکسون و رؤیای رهبری امریکا در جهان»،اطلاعات سیاسی و اقتصادی،ش 7 و 8،سال‌ 8،(فروردین و اردیبهشت 1373).

(45).دارای،یان،تحولات سیاسی در ایالات متحده امریکا،ترجمه رحیم قاسمیان،تهران،انقلاب اسلامی،1369،ص 26.

(46).در برخی منابع این تاریخ 25 ژوئیه 1969 ذکر شده است.

(47).یک بستر و دو رؤیا،ص 174.

(48).یک بستر و دو رؤیا،ص 174.

(49).جنگ قدرتها در ایران،ص 105.

(50).کندی،پل،پیدایش و فروپاشی قدرتهای بزرگ،ترجمه عبد الرضا غزالی،تهران،انتشارات اطلاعات،1371،ص-

ق-567-566.

(51).جهت اطلاع بیشتر ر ک:اسناد مؤسسه تاریخ معاصر،سند شمارهء 72-4-2-693-الف.

(52).لنچافسکی،جرج،رؤسای جمهور امریکا و خاورمیانه از ترومن تا رایگان،ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی،تهران، البرز،1373،ص 173

(53).نیکسون،ریچارد،فرصت را دریابیم،وظیفهء امریکا در جهان با یک قدرت،ترجمه حسین وصی نژاد،تهران،طرح نو، 1371،ص 188.

(54).اطلاعات،9/2/1351،ص 5.

(55).نیکسون،ریچارد،جنگ واقعی،صلح واقعی،ترجمه علیرضا طاهری تهران،کتاب شهر،1364،ص 324-323.

(56).نیویورک تایمز،5 آگوست 1969.

(57).برودین و دیگران،راز آشکار،ترجمه مهدی تقوی و عبد اللّه کوثری،تهران،انتشارات توس،1353،ص 146.

(58).رؤسای جمهور امریکا و خاورمیانه...،ص 173.

(59).همان.

(60).جنگ بی‌پایان،ص 338.

(61).کیسینجر،هنری،سیاست خارجی امریکا،ترجمه حسن نژاد،تهران،انتشارات دانشگاه تهران،1355،ص 119.

(62).جنگ قدرتها در ایران،ص 103.

(63).الهی،همایون،خلیج‌فارس و مسائل آن،تهران،نشر قومس،1370،ص 106-105.

(64).جنگ قدرتها،در ایران،ص 103.

(65).همان.

(66).الحسنی،سلیم،مبانی تفکر رؤسای جمهوری امریکا،ترجمه صالح ماجدی و فرزاد مهدوی،تهران،اطلاعات،ص 81.

(67).جنگ قدرتها در ایران،ص 44.

(68).گازبورسکی،مارک،سیاست خارجی امریکا و شاه،بنای دولت دست‌نشانده در ایران،ترجمه فریدون فاطمی،تهران، نشر مرکز،1371،ص 165.

(69).اپستین،استراتژی و طرح‌ریزی نیروها برای اهداف امریکا در خلیج‌فارس،ترجمه کاوه با سمنجی،تهران،روشنفکران، 1370،ص 11-8.

(70).مجموعه مقالات خلیج‌فارس،دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی،1368،ص 337.

(71).مجله ارتش شاهنشاهی،ش 4،تیرماه 1354.

(72).مجله مسائل جهان،س 4،ش 4،دی ماه 1355،ص 30.

(73).دانشجویان پیرو خط امام،اسناد لانه جاسوسی شوروی-شرق تجاوزگر،بخش 2،ص 113.

(74).کرباسچی،غلامرضا،هفت هزار تاریخ ایران و انقلاب اسلامی،تهران،بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران،1371،ج 1، ص 79.

(75).امیر علایی،شمس الدین،صعود محمد رضا شاه به قدرت یا شکوفایی دیکتاتوری،بی‌جا،بی‌نا،1361،ص 366.

(76).واسیلیف،آلکسی،مشعلهای خلیج‌فارس،ترجمه سیروس ایزدی،تهران،کتابهای جیبی،1358،ص 144.

(77).مجله ارتش شاهنشاهی،/7/7/1354،ص 5.

(78).آر.کدی،نیکی،ریشه‌های انقلاب ایران،ترجمه عبد الرحیم گواهی،تهران،قلم،1369،ص 206.

(79).زونیس،ماروین،شکست شاهانه،ترجمه عباس مخبر،تهران،نشر طرح نو،1370،ص 67-366.

(80).طباطبایی،محمد حسین،روابط ایران در غرب،بی‌جا،بی‌نا،1356،ص 3.

 (81).بورل،رمام،خلیج‌فارس و اقیانوس هند در سیاست بین‌الملل،ویرایش عباس امیری،تهران،مؤسسه پژوهشهای‌ سیاسی و اقتصادی،1354،ص 380.

(82).هفت هزار روز...،ص 267.

(83).همان،ص 391.

(84).کارشناسان سیاسی وزارت امورخارجه امریکا باتوجه به عدم اعتماد سنتی و بدگمانی اعراب نسبت به ایران بر این عقیده‌ بودند که باید دولت نیکسون در نزدیکی بیش‌ازحد به ایران جانب احتیاط را پیشه کند و بر همین اساس که عربستان‌ سعودی به عنوان رکن دوم دکترین نیکسون در منطقه مطرح می‌شود.(جنگ قدرتها در ایران،ص 103.)

(85).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:جنگ واقعی،صلح واقعی،ص 457.

(86).جنگ قدرتها در ایران،ص 102.

(87).شکست شاهانه،ص 129.

(88).هالیدی،فرد،مزدوران انگلیسی؛ترجمه اختر شریعت‌زاده،تهران،نشر آگاه،1358،ص 33-30.

(89).یزدی،ابراهیم،بررسی سفر هایزر به تهران،تهران،انتشارات نهضت آزادی ایران،ص 11.

(90). R-Ramazani."Emerging Pattern of Regional Relation in Iranion Foreign Policy"ṣorbis.vol.18.No 4ṣwinterṣ1975.P.365.

(91).تجارت اسلحه،ص 51.

(92).فرهنگ علوم‌سیاسی،ج 1،ص 274.

(93). Massire Veteliation

(94).آمبروز،استفن،روند سلطه‌گری،ترجمه احمد تابنده،تهران،چاپخش،1363،ص 128.

(95).فرهنگ علوم‌سیاسی،ج 1،ص 275.

(96).همان،ص 276.

(97).تجارت اسلحه،ص 55.

(98).همان،ص 56.

(99).کندی برای جلوگیری از تنشهای روزافزون ناشی از جنگ سرد،سیاستی را مرسوم به«واکنش انعطاف‌پذیر»در پیش‌ گرفت(فرهنگ علوم‌سیاسی،ج 1،ص 287.)

(100).تجارت اسلحه،ص 56.

(101).همان،ص 58.

(102).فرهنگ علوم‌سیاسی،ج 1،ص 289.

(103).تجارت اسلحه،ص 53-52.

(104).همان،ص 220.

(105).همان،ص 229.

(106).همان،ص 221.

(107).همان،ص 229.

(108).همان،ص 36.

(109).هالیدی،فرد،عربستان بی‌سلاطین،ترجمه بهرام افراسیابی،تهران،روزبهان،1360،ص 47.

(110).سمسون،آنتونی،بازار اسلحه،ترجمه فضل اللّه نیک آیین،تهران،امیر کبیر،1362،ص 7-354(به نقل از آمار آژاکس کمکهای امنیت دفاعی،سپتامبر 1976).

(111).فاروقی،احمد و دیگران،ایران بر ضد شاه،ترجمه مهدی نراقی،تهران،امیر کبیر،1358،ص 122.

 (112).ایران سراب قدرت،ص 217.

(113).گزارش سنای آمریکا،به نقل از کتاب ایران بر ضد شاه،ص 217.

(114).هزیمت،ص 63.

(115).همان،ص 65.

(116).هدمتگزار تخت طاووس،ص 49.

(117).بازار اسلحه،ص 200.

(118).همان،ص 201.

(119).ایران بر ضد شاه،ص 118.

(120).تجارت اسلحه،ص 243.

(121).همان.

(122).همان.

(123).جنگ قدرتها در ایران،ص 101.

(124).بازار اسلحه،ص 272.

(125).ایران بر ضد شاه،ص 116.

(126).عربستان بی‌سلاطین،ص 289.

(127).کدیور،جمیله،رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا،تهران،اطلاعات،1374،ص 74.

(128).جنگ قدرتها در ایران،ص 102.

(129).تاریخ روابط خارجی ایران،ص 250.

(130).ایران بر ضد شاه،ص 117.

(131).جنگ قدرتها در ایران،ص 106.

(132).ب.کیا،ارتش تاریکی،ص 101.

(133).شکست شاهانه،ص 15.

(134).اطلاعات،22/1/1358،ص 4.

(135).هزیمت،ص 66.

(136).جنگ قدرتها در ایران،ص 107.

(137).بازار اسلحه،ص 281.

(138).ایران بر ضد شاه،ص 125.

(139).تاریخ روابط خارجی ایران،ص 251.

(140).ایران،سراب قدرت،ص 128.

(141).به نقل از اظهارنظر سناتور جرج در کتاب ایران سراب قدرت.

(142).دلدم،اسکندر،سلطحه‌جویان و استعمارگران در خلیج‌فارس،تهران،نوین،1363،ص 284.

(143).آیندگان،18/3/1351،ص 1 و 11.

(144).ایران فردا،ش 42،(1377)،ص 14.

(145).آخرین سفر شاه،ص 206.

(146).این روابط از دوران حکومت آیزنهاور که نیکسون مقام معاونت ریاست‌جمهوری در امریکا را برعهده داشت شروع شده‌ بود و در فاصله سالهای 1960 تا 1968 هم که نیکسون نقشی در سیاست امریکا نداشت ادامه یافت(جنگ قدرتها در

ق-ایران،ص 107.

(147).ایران بر ضد شاه‌فص 116.

(148).سنجر،ابراهیم،بررسی نفوذ امریکا در ایران،تهران،مؤلف،1368،ص 117.

(149).آمار آژانس کنترل خلع سلاح امریکا در ژوئن 1975.

(150).ایران سراب قدرت،ص 220.

(151).همان.

(152).آمار وزارت دفاع امریکا در بین سالهای 1978-1974.

(153).بازار اسلحه،ص 271.

(154).همان،ص 282.

(155).هالیدی،فرد،دیکتاتوری و توسعه،ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع،تهران،علم،1358،ص 83.

(156).ایران بر ضد شاه،ص 118.

(157).امیری،عباس،خلیج‌فارس و اقیانوس هند در سیاست بین‌المللی،1975،ص 268.

(158).سلطه‌جویان و استعمارگران در خلیج‌فارس،ص 285.

(159).بیل،جیمز،شیر و عقاب،روابط بدفرجام ایران و امریکا،ترجمه فروزنده برلیان،تهران،بی‌نا،1371،ص 278.

(160).بررسی نفوذ امریکا در ایران،ص 117.

(161).ایران سراب قدرت،ص 221.

(162).سولیوان،ویلیام،مأموریت در ایران،ترجمه محمود مشرقی،تهران،هفته،1361،ص 58.

(163).همان.

(164).ایران سراب قدرت،ص 232.

(165).همان،ص 219.

(166).همان،ص 219.

(167).بازار اسلحه،ص 280.

(168).جوبین،شهرام،مسائل تجهیز قوای نظامی در کشورهای غیرصنعتی(رساله انستیتو مطالعات سیاسی و اقتصادی‌ بین‌المللی تهران،1976،ص 13.)

(169).ایران بر ضد شاه،ص 127.

(170).همان،ص 128.

(171).همان،ص 129.

(172).همان.

(173).همان،ص 130.

(174).ر.ک:به نشریات فاینشنال تایمز،23 نوامبر 1976؛گاردین،دوم ژانویه 1977.

(175).نیویورک تایمز،22 فوریه 1973.

(176).ایران بر ضد شاه،ص 130.

(177).بازار اسلحه،ص 278.

(178).همان،285.

(179).تاریخ روابط خارجی ایران،ص 254.

(180).همان.

 (181).تحولات‌سیاسی در ایالات متحده امریکا،ص 74.

(182).فرهنگ علوم‌سیاسی،ج 1،ص 282.

(183).تحولات‌سیاسی در ایالات متحده امریکا،ص 70.

(184).روند سلطه‌گری،ص 400.

(185).همان،ص 405.

(186).همان،ص 408.

(187).تاریخ روابط خارجی ایران،ج 2،ص 287.

(188).همان،ج 2،ص 292.

(189).همان،ج 2،ص 286.

(190).همان،ج 2،ص 292.

(191).همان،ج 2،ص 290.

(192).همان،ج 2،ص 293.

(193).همان،ج 2،ص 295.

(194).شکست شاهانه،ص 433.

(195).جنگ قدرتها در ایران،ص 139.

(196).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:اعترافات ژنرال،بررسی سفر هایزر،مأموریت مخفی در تهران.

(197).قربانی،عباس،اعترافات ژنرال،ترجمه نشر نی،تهران،نشر نی،1366،ص 137.

(198).واشینگتن پست،12 ژانویه 1979.

(199).بررسی سفر هایزر به تهران،ص 38.

(200).خبرگزاری پارس به نقل از خبرگزاری فرانسه،23/10/1357.

(201).دانشجویان پیرو خط امام،ایران دربند،ج 7،ص 61.

(202).مهنامه ارتش شاهنشاهی،ش 2،(1353)،ص 16.

(203).دانشجویان پیرو خط امام،از ظهور تا سقوط،ج 1،ص 169.

(204).دانشجویان پیرو خط امام،ایران دربند،ص 169.

(205).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:اسناد لانه جاسوسی،ج 7 و جنگ قدرتها،ص 113-111.

(206).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:بحران ظفار و رژیم پهلوی.

(207).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:اسناد لانه جاسوسی،ش 8،ص 90؛سالنامه‌های سیبری 76 و 77 و 78.

(208).جهت اطلاع بیشتر ر.ک:مهنامه ارتش شاهنشاهی منتشره از سوی ستاد بزرگ ارتشتاران در سال‌های موردبحث.


مجله مطالعات تاریخی - بهار 1385 - شماره 12