در سالروز درگذشت مظفر بقایی

نقدِ نقدِ کتاب زندگینامه سیاسی مظفر بقایی

پاسخ دکتر حسین آبادیان به مقاله دکتر مجید تفرشى


نقدِ نقدِ کتاب زندگینامه سیاسی مظفر بقایی

در شماره روز یکشنبه مورخ 25 اردیبهشت  1384  روزنامه شرق، مطلبى به قلم دوست عزیز آقاى دکتر تفرشى چاپ شد که براى راقم این سطور باعث بسى حیرت شد. ایشان به عنوان پاسخ دادن به مقاله اى از آقاى دکتر سیف زاده لطف فرموده و مطالبى در ارتباط با اینجانب نوشته اند که متاسفانه حقیقت ندارد، گرچه تلاش من بر این نیست تا به مطالبى از این دست پاسخ داده باشم، زیرا چنین مطالبى براى نخستین بار نیست که مطرح مى شود و بحث و مجادله در موضوع کتاب «زندگینامه سیاسى دکتر مظفر بقایى» از همان ماه نخست انتشار این کتاب شکل گرفت،
...
نخستین واکنش از سوى دوست عزیز آقاى کاوه بیات صورت گرفت، ایشان در مقاله اى با عنوان «پرونده اى براى بقایى» در ماهنامه جهان کتاب، تابوشکنى بقایى را مورد انتقاد قرار دادند و البته پاسخ اینجانب را هم درج کردند ضمن اینکه تکمله خود را زیر همان جوابیه درج کردند. واکنش دیگر از سوى مهندس عزت الله سحابى صورت گرفت که با درج مطلبى در روزنامه صبح امروز تصور کردند برخى از مضامین کتاب و به ویژه، نامه سیدحسن آیت به بقایى سانسور شده است. جوابیه اینجانب به ایشان هم در همان روزنامه درج شد، متعاقب آن ایشان تصریح کردند در این زمینه اشتباه کرده اند و بلافاصله هم آن را جبران کردند. واکنش سوم بسیار عجیب بود: آقاى دکتر محمد ملکى با نگارش مطلبى در مورد دکتر محمد مصدق در اسفند سال ۱۳۷۷ در ماهنامه ایران فردا، کتاب مزبور را ذیل آثارى که در دفاع از بقایى نوشته شده اند، ذکر کردند! این موضوع ضمن اینکه باعث حیرت زایدالوصف این جانب و کسانى شد که کتاب را دیده بودند، نشان داد که برخى ... حقیقتى ساده و پیش رو را به خاطر اغراض شخصى که با ناشر کتاب دارند، کتمان مى سازند، اى عجبا کسانى ... حتى حوصله ندارند کتابى دم دست را ورق زنند تا سره را از ناسره بازشناسند؟ البته معلوم شد ایشان کتاب را نخوانده و براساس عنوان و ناشر آن مورد قضاوت قرار داده اند و صد البته ایشان و برخى دیگر صلحشان و جنگشان از خیالى بیش نیست. با اینکه دکتر ملکى هم بعد به اشتباه خود پى بردند، اما شگفت آنکه انتشارات ... طرح نو، ... همان مقاله را بدون دخل و تصرف در مجموعه اى مجزا چاپ کرد، نشان داد که ... به چه میزان در انتشارات و طرح نظرات خود استقلال رأى دارند و اهل اندیشه اند. ناشر محترم ... حتى زحمت این را نکشیده بود کتاب را تورق نماید، اگر هم مى کرد معلوم نبود ... نتیجه چیز دیگرى مى شد. با انتشار برخى روزنامه هاى مشهور به اصلاح طلب بحث در مورد بقایى رواج بیشتر یافت، به گونه اى که این بار یاران بقایى بعد از مدت ها سکوت به صحنه آمدند و در سمینارهاى عدیده ... با قدرت وارد میدان شدند؛ به صراحت مواضع خود را تبیین کردند، تاریخ را بازگونه ساختند، انواع و اقسام مصاحبه ها انجام دادند، در سمینارهاى بین المللى شرکت کردند و ... کار تا تطهیر بقایى پیش رفت،
...
به هر حال بعد از انتشار کتاب، سخنرانى هاى یاران بقایى بدون کم و کاست در برخى نشریات و روزنامه ها درج شد، عده فراوانى شاهدند در کنفرانسى که در ساختمان نیاوران وزارت خارجه تشکیل شد، پیروان بقایى چه هیاهویى به راه انداختند، ... سال ۱۳۸۲ طى کنفرانسى در محل مرکز همایش هاى صداوسیما که دکتر تفرشى از سخنرانان آن بودند- یاران و بستگان بقایى به طور هماهنگ، سازمان یافته و یکپارچه وارد میدان شدند، ... اکثر سخنرانى هاى این سمینار که با همکارى موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکز همایش هاى صدا و سیما و یک موسسه دیگر موسوم به غرب شناسى! برگزار شد، مربوط به اثبات این موضوع بود که کودتایى در کار نبوده است، بقایى اول شهید بعد از انقلاب بوده و این همه سال ملت ایران بیهوده آمریکا و انگلیس را براى دخالت در کودتاى بیست و هشتم مرداد مقصر دانسته اند و کلینتون و آلبرایت غلط کرده اند بابت این قضیه از ملت ایران عذرخواهى نمایند.
...
حداقل نخستین این میزگردها سال ۱۳۷۸ برگزار شد که بعدها بر تعداد آنها افزوده شد. این را براى آن نوشتم تا به دوست ارجمند آقاى دکتر تفرشى خاطرنشان ساخته باشم اینگونه نیست که بحث کردن در مورد مصدق و خواندن بیست و هشتم مرداد به عنوان یک رویداد طبیعى و نه یک کودتا، عقوبتى داشته باشد، یا یاران بقایى ساکت باشند و یا از ابراز نظرات خود واهمه اى داشته باشند که نباید هم داشته باشند و یا اینکه توهم نمایند. ... همه گفتند دوستان بقایى از زمان شاه تا کنون مظلوم واقع شده اند، تریبونى نداشته اند تا سخنان خود بگویند، فضا همه در اختیار مخالفین آنان بوده است و قس علیهذا، اما ندانستند بقایى و یارانش رژیم هاى بعد از کودتا را غریبه نمى دانستند که علیه آن برآشوبند، اگر عناصر صادقى هم به ویژه بعد از ۱۵ خرداد به وضع موجود اعتراضى کردند؛ با خشم بقایى مواجه شدند و از حزب زحمتکشان اخراج شدند و یا تحقیر شدند، بسیارى از اینان از همان نیمه راه مسیر خود را از او جدا ساختند.
از سویى برخى ... کتاب را بایکوت کردند، انواع شایعات رواج یافت، کسانى که در دانشگاه هاى معتبر تهران تدریس مى کنند و با وجود دسترسى به امکانات گسترده توان انجام کارى ندارند و از اینکه دیگرى کارى کند، افسرده مى شوند بحث کتاب را با نفسانیات خود گره زدند، به یک باره آقایان اخلاقى شدند، دلشان براى بقایى سوخت و چاپ یک عکس در بخش ضمائم را اشاعه فساد دانستند، کتاب را نخوانده قضاوت کردند، زیرا وقت آنان گرانبهاتر از این بود که فرصت طلایى به دست آمده را رها سازند و از تجربیات تاریخى گذشته عبرت گیرند. در حالى که اینجانب در انتهاى جاده خاوران نزدیکى سه راه افسریه مستاجر بودم، برخى برکشیدگان در کمال ناجوانمردى مى گفتند فلانى خانه و اتومبیل و امثالهم گرفته و این کتاب را نوشته است، اما به سرعت سیه رو شدند و بعون الله تعالى به دلیل فریبکارى و دروغ زنى بیش از این هم رسوا خواهند شد و ان للحق دوله و للباطل جوله. به یک باره عده اى دیگر گفتند نویسنده یهودى است! زیرا به مرحوم احمد فردید اشاره کرده و نامه او را که مربوط به فروردین سال ۱۳۳۱ است و خطاب به بقایى است، چاپ نموده است، به نظر آنان چون فردید با یهودیان و صهیونیست ها خصومت مى ورزید، پس فقط درج یک نامه و نه البته نقد مواضع نویسنده نامه- که وجود خارجى نداشت - دلیلى است بر یهودى بودن نویسنده! عده اى دیگر چاپ نامه مرحوم آیت را دستاویز کردند و مطالبى دیگر گفتند. در این حال یکى از اصلاح طلبان مشهور به من گفت کتاب هاى خوبى مى نویسى اما حیف حکومتى است! لازم به یادآورى است ایشان هم از بدو پیروزى انقلاب به این سو فرصت ها و مشاغل مهمى داشته اند، خود جزء حکومتگران بودند و هستند ... سال ۱۳۷۸ یکى از غم بارترین سال هاى زندگى من بود، به پاس نگارش این کتاب برخى دوستان اصلاح طلب خواستند از نوشتن این کتاب توبه کنم، مراسم به این شکل بود که باید در یکى از روزنامه هاى آنان مقاله مى نوشتم تا اثبات شود حکومتى نیستم! این آقایان همان کسانى اند که انواع و اقسام امکانات را به خود تخصیص داده بودند،
...
حال سئوال من از آقاى دکتر تفرشى این است: این کدام کتاب «رسمى و حکومتى» است که این همه نویسنده اش را مچاله کرده است؟ به ویژه اینکه به کنایه نوشته اند کتاب بعد از دو خرداد نوشته شده است. انتشار این کتاب ربطى به دو خرداد ندارد بلکه به بیست و هشتم مرداد مربوط است. نمى دانم من چه پرونده اى براى دکتر بقایى ساخته ام؟ در کجاى کتاب ایشان را جاسوس دانسته ام؟ در کجاى کتاب به مسائل اخلاقى ایشان اشاره کرده ام؟ آنچه خواسته ام بگویم این است که در منظومه فکرى بقایى انقلاب مطرود و مردود است، باور نمى کنید به شاهد بنگرید که مى گفت من و یارانم بیشترین فعالیت را بر ضد انقلاب کرده ایم. حمید سیف رنج سفر از کانادا به تهران را بر خود هموار ساخت تا اثبات کند من «نویسنده موظف» هستم. آخر براى آقایان ... قابل تصور نیست کسى به خود جرأت دهد متعرض بقایى و شبکه اش شود، مگر اینکه مثل بقایى به جایى وصل باشد.
...
در کجاى کتاب من «براى محکوم کردن بقایى از پرونده هاى ساواک و کارنامه دوران تحصیلات کودکى و جوانى گرفته تا مسائل خاله زنکى و شایعات خانوادگى سوژه و نسخه هاى دوا و درمان» استفاده شده است؟ من پزشک نیستم تا نسخه کسى را بتوانم بخوانم، از سویى این مسائل را در تحقیقات تاریخى دخالت نمى دهم وگرنه مثنوى هفتاد من کاغذ مى شد. بر خلاف تصور آقاى دکتر تفرشى هدف اینجانب نه پرونده سازى بلکه ایضاح ابعاد ناگفته تاریخ معاصر ایران است. آیا به نظر شما من حق ندارم باور خاص خود را داشته باشم؟ همان طور که بقایى داشت و یاران بقایى دارند؟ خواسته ام بگویم بقایى به راهى که در پیش گرفته بود ایمان داشت، نه قدیس بود و نه یک رهبر واقعى سیاسى، استاد فلسفه اى بود که براى رسیدن به هدف از هر ابزارى استفاده مى کرد. بقایى نمونه تیپیک سیاستمداران عصر جنگ سرد بود که وحشتش از کمونیسم او را به وادى خدمتگزارى بدون جیره و مواجب از غرب سرمایه دارى کشانید. بلافاصله بگویم که باز هم منظورم این نبوده که بقایى سر در آخور نظام سرمایه دارى داشت و براى کارهاى خود پول مى گرفت، او طبق باورش عمل مى کرد و باورش همان است که من در کتاب زندگینامه اش گفته ام. گازیوروسکى در محل کنفرانس نیاوران از من پرسید به نظر شما بقایى براى آمریکا کار مى کرد یا انگلیس؟ گفتم هیچ کدام. گفت پس براى کجا کار مى کرد؟ گفتم این چه طرز سخن گفتن در باره رجال ایران است، بقایى خودش را یک رهبر مى دانست. او مسئولیت بخش عظیمى از تحولات ایران معاصر را- گرچه به نظر من منفى است- به دوش دارد و بى انصافى است او را یک عامل بدانیم. این را همه جا گفته ام. آیا به نظر شما این پرونده سازى است؟ بقایى یک مک کارتى وطنى بود. عده اى از همفکران او کتاب خاطراتش را چاپ کردند تا از او قهرمان بسازند، اما آفتاب آمد دلیل آفتاب. با انتشار این کتاب واضح شد مطالب اینجانب مستند بوده و حقیقت داشته است. نوشته اند کتاب با نظارت آقاى عبدالله شهبازى نوشته شده، این مطلب کذب است. مسئولیت آقاى شهبازى هم در این کتاب فقط نگارش مقدمه بوده و لاغیر، امضاى ایشان هم پاى مقدمه وجود دارد، عین همان را در سایت خود منتشر کرده اند، اگر منظور این است ایشان هم این اسناد را خوانده اند، صد البته چنین است، اما از این صغرى و کبرى چیدن ها نتیجه مورد نظر ایشان به دست نمى آید.
سئوال دیگر اینکه من کجاى کتاب گفته ام بقایى «از بدو تولد و بالطبع و بالذات خائن و منحرف بوده است»؟ بله گفته ام بقایى مردى مرموز بود که در مکتب سیاست پیشگان حرفه اى کارآموزى کرد. شغل او هم بحران سازى بود، کارى جز این نمى کرد که به درون جریان هاى سیاسى گوناگون نفوذ مى نمود و آنها را از درون متلاشى مى ساخت، تهورى ذاتى داشت. به همین دلیل به راحتى آلت فعل دو شیاد، دو فریبکار و دو مکار یعنى عیسى سپهبدى و حسین خطیبى قرار مى گرفت که البته آشکارا در پیوند با بیگانگان و سرویس هاى امنیتى آنان بودند. خواسته ام بگویم بقایى مردى کینه جو بود و به آزادى و عدالت هر دو بى اعتقاد. یک عمر تلاش کرد رژیم شاهنشاهى را از خطر سقوط حتمى نجات دهد. به راستى آیا بقایى خودش جز این مى گفت؟ فرض بر اینکه کتاب من پرونده سازى است، آیا خاطرات هاروارد ایشان، کتاب چه کسى منحرف شد، لایحه ایشان علیه قانون امنیت اجتماعى و یا کتاب در پیشگاه تاریخ و مطالب روزنامه شاهد هم پرونده سازى است؟ اینجانب بارها به یاران ایشان خاطرنشان کرده ام این مطالبى است که از لابه لاى اسناد شخصى ایشان و نه بر خلاف تصور دکتر تفرشى، اسناد ساواک استخراج شده اند. اگر آنان مطلبى دارند بدهند، خود آن را منتشر خواهم ساخت. اشتباه کوچکى در کتاب شده بود- که البته همان هم مستند است- که بابت آن من از دوستان ایشان عذرخواهى کردم. اگر باز هم معلوم شود اشتباهى کرده ام این شهامت را دارم آن را جبران سازم. به راستى چرا آقاى دکتر تفرشى از یاران ایشان نمى خواهند روایتى به قول ایشان غیرحکومتى از زندگى بقایى ارائه کنند؟ شاید بگویند محذوراتى دارند، اما چنین نیست، ... یاران ایشان آنهایى که حرفى براى گفتن دارند همیشه از تریبون هاى رسمى و غیررسمى استفاده کرده اند، پس مظلوم نمایى در این زمینه امرى است زائد. بهتر است اگر کسى سخنى دارد آن را مستند بیان کند، برهان اقامه نماید و خطاهاى امثال اینجانب را گوشزد کند و دست از روش کهنه عوام فریبى بردارد و یک گام از این نخستین پله صحنه سیاست بالاتر رود. تا آنجایى که اینجانب مى دانم براى سخن گفتن در این زمینه ها هیچ محدودیتى براى آقایان وجود ندارد. خود دکتر تفرشى کنفرانس هاى مرکز همایش هاى صداوسیما را به یاد مى آورند، آیا حضرات به صراحت سخنان خود را نگفتند و آیا از بدو انقلاب تاکنون براى حتى یکى از آنان مشکلى پیش آمده است؟

بالاخره اینکه دکتر تفرشى محقق دانشگاه لندن، نویسنده، مترجم و منتشرکننده اسناد فراوان تاریخى به سیاق برخى هموطنان دیگر ظاهراً وقتى دیده اند مطالبشان مستند نیست، از در دیگرى وارد شده اند. ایشان نوشته اند: «فعالان و دلسوزان حقوق بشر و مخالفان اهانت و تعرض به حریم خصوصى افراد» در مورد کتاب اینجانب اقدامى نکرده اند. آقاى دکتر! بقایى خود ...سردسته لات هایى مثل شعبان بى مخ، حبیب سیاه، امیر موبور، اول ناقض حقوق بشر و مهمترین متعرض به حریم خصوصى افراد بود. او کوچکترین باورى به این مضامین و شوخى هاى دنیاى مدرن نداشت، سراسر دوره زندگى اش به دسیسه گذشت، حتى مى خواست براى نجات شاه، اقبال را به کشتن دهد؛ او براى رجلى مثل قوام چوبه دار به پا کرد تا به محض دستگیرى حلق آویزش کند، به بهانه مبارزه با کمونیسم چه جنایت ها که در خیابان هاى تهران نکرد. کمتر کسى است که این مطالب را نداند و خود ایشان بیش از همه به این موضوع وقوف دارند، اگر یاران بقایى دست از سرشان بردارند. اگر ایشان به دنبال اسناد بقایى هستند و مسئولین مربوطه آن را در اختیارشان قرار نمى دهند - که چنین نیست و خودشان مى دانند در ایران اسنادى را از حوادث نزدیک ارائه مى دهند که در لندن بعد از گذشت دویست سال از یک حادثه تاریخى هنوز محرمانه تلقى مى کنند- لازم نیست به اینجانب بد گویند و میل به ناحق کنند تا جامه دیگران را سیه و دلق خود ازرق نمایند، در برابر گر بدى گفت حسودى؛ برنجند و به اینجانب بگویند خوش دار که ما گوش به ابله نکنیم، نه اینکه به پیروى از سنت بقایى شمشیر کشند و تهدید کنند. بهتر است به جاى تهدید برهان آورند و اقامه حجت نمایند. دوست عزیز! دسترسى شما به مراکز اسناد ایران به مراتب سهل تر از من است، این سخن بگذار تا وقت دگر.
فرموده اند از من «در مصاحبه هاى متعدد در نشریات میانه رو و اصلاح طلب نیز به عنوان مولف یک اثر ماندگار، نمونه و عالمانه و البته آکادمیک تجلیل شد.» آیا ممکن است سند خود بیان دارند؟ اینجانب فقط یک گفت وگو با دوست عزیزم على پیرحسینلو داشته ام که زمانى در روزنامه نوروز کار مى کرد. پیشنهاد گفت وگو را هم وقتى پذیرفتم که ایشان تصور کردند من محذورى دارم. حتى خیلى از دوستان بقایى هم آن مصاحبه را عدول از مطالب کتاب تلقى کردند. غیر از این مورد اگر چیزى دارند بفرمایند؟ مطلب روزنامه شرق هم نقد خاطرات بقایى بود و ربطى به کتاب من نداشت. لطفاً مستنداً بفرمایند- چون خیلى خود روى این موضوع تاکید مى کنند- چه کسى، نهادى و یا موسسه اى این کتاب را با اوصاف یاد شده ذکر کرده است؟ نمونه رفتار برخى را بالاتر به اجمال توضیح دادم، دیگر نیازى به توضیح بیشتر نیست. اما اگر منظورشان محققین و مورخین داخل و خارج کشور است که کتاب را مورد عنایت قرار دادند و به آن ارجاع مى دهند، به طور قطع چنین است. آنان بر خلاف آقاى دکتر تفرشى از موضع نظریه توطئه به این مقوله ننگریستند، مطالب آن را سبک و سنگین کردند و براى شخصى مثل بقایى محتواى آن را منصفانه یافتند زیرا خیلى ها بقایى را از نزدیک مى شناختند اما ماهیت واقعى او را درست نمى دانستند، با این وجود درست به دلیل شناخت هر چند اجمالى بقایى بود که برخى هم البته گفتند نوعى محافظه کارى در کتاب دیده مى شود. برخى محققین مستندات دیگرى ارائه دادند که مبین صحت استدلالات کتاب بود، بر خلاف عده اى کوته بین آن را بایکوت هم نکردند و اگر نقدى داشتند به اینجانب گوشزد کردند. من بر این باور نیستم که کلیه مطالب آن کتاب عارى از نقص است، قطعاً نواقصى در کتاب وجود دارد که رفع آنها البته به هیچ وجه به نفع بقایى تمام نخواهد شد. بالاتر اینکه من خود با یاران بقایى از نزدیک صحبت کرده ام، هیچ کدام در سندیت کتاب تردید نکردند و حداکثر آن را سانسور شده دانستند که غلط محض است. دست نوشته کتاب مهمترین سند من است که اگر کسى خواست آن را ارائه مى دهم. بارها گفته ام اگر کتاب و سند و مطالبى دارند که ناقض مطالب کتاب است، خود آن را منتشر خواهم ساخت و مطالب طرح شده در کتاب را پس خواهم گرفت. به راستى بر من دانسته نیست چرا عده اى کاسه از آش داغتر شده اند و به یک بار به یاد بقایى و مظلومیت او افتاده ا ند؟ دیگر اینکه با طرح این مباحث و شنیدن مطالب حیرت انگیز خارج نشینان و کودکان عرصه سیاست در داخل کشور که همه سر در جیب عافیت برده اند و هرازچندگاهى چون دلاکان حمام بر تن محققین کیسه مى کشند تا چرک آنها را بنمایانند و از مشاهده این چرک ها که زاییده تخیلات آنهاست لذت مى برند، من به راستى بر صداقت، آزادگى، آزادمردى و انسانیت گردانندگان محترم موسسه مطالعات و پژوهش هاى سیاسى بیش از پیش وقوف پیدا مى کنم و این همه علو همت و صبورى آنان را تحسین مى گویم. دوست عزیز بهتر است: رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم.


روزنامه شرق