بازتاب سربازگیری و نظام سربازگیری در میان اقشار مختلف


بازتاب سربازگیری و نظام سربازگیری در میان اقشار مختلف

هر کشوری در طول تاریخ همواره با خطرات و تهاجمات خارجی و آشوب‌های داخلی روبرو شده است که همین دفاع از موجودیت کشور را واجب و ضروری می‌­سازد.

ایران نیز در یک منطقه مهم و استراتژیک قرار داشته و در تیر‌‌‌رس دشمنان و بیگانگان بوده است. در داخل کشور نیز با توجه به وجود حکومت‌های پادشاهی، مدعیان مختلفی در داخل و خارج از دربار وجود داشتند که هر‌از‌گاهی دردسر‌ساز بودند. بنابراین خاندان‌های حاکم از قدیم‌الأیام سیستم‌‌های دفاعی متنوعی را در کشور تعبیه و اجرا می‌نمودند. اصلی‌ترین عضو این سیستم‌ها افراد جنگجو با ابزار و ادوات خاص جنگی بود که سپاه یا همان گروه نظامی را که بعد‌ها ارتش نامیده شد، تشکیل می‌دادند؛ برای نمونه می‌توان به گزارش گزنفون از سپاه عصرکورش هخامنشی توجه کرد که ‌گفته ­است:«مردان جوان از 25 سالگی در اختیار زمامداران شهرها قرار می‌گرفتند... آن عده‌‌ای که به جنگ می‌رفتند زره بر تن، سپر در دست چپ، خنجر یا شمشیر در دست راست آماده نبرد می‌‌شدند... مردها از 50 سالگی به بعد دیگر در جنگ‌های خارج از سرزمین خود شرکت نمی‌کردند.»[1]

جنگ‌‌جویان یا همان سربازان جنگی به دودسته ثابت و موقتی تقسیم می‌شدند. سپاهیان ثابت، همیشه آماده به خدمت بودند ولی سپاهیان موقت آن‌هایی بودند که فقط به هنگام ضرورت گرد هم می‌­آمدند. چنان‌که پادشاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی همه وقت نظامیان جنگ‌جوی ملتزم رکاب خود را در اختیار داشتند. علاوه بر آن در مراکز ساتراپ نشین هم حکام ولایات نیروهایی داشتند که هر زمان جنگی پیش­­ می‌آمد از همان سربازان ثابت خود و تعدادی از مردان جنگ‌جوی روستاهای قلمرو خود و یا ایلات اطراف را که دارای اسلحه و تجهیزات بودند به رکاب شاه می‌فرستادند. گروه دوم فقط تا پایان جنگ در خدمت حاکم بودند و با پایان یافتن درگیری به خانه‌های خود باز می‌گشتند. نحوه سربازگیری به روش ملوک‌الطوایفی بود، یعنی هر ولایتی می‌بایست عده‌­ای سوار با اسب در اختیار حاکم قرار می‌داد. هرگاه این سوارهای سرباز فرار می‌کردند یکی از بستگان‌شان را به جای آن‌ها به خدمت سربازی می‌بردند. اگر ولایتی به علتی از فرستادن سرباز خودداری می‌کرد می‌­بایست بر اساس صورت دیوانی، به ازای هر سرباز، مبلغی وجه نقد به عنوان پیش‌کش به خزانه شاه یا ولیعهد ارسال می‌نمود تا با آن پول از محل دیگری سرباز فراهم آورند. این روش سربازگیری تا پایان زمان ناصر الدین شاه ادامه داشت. [2]

هنگامی که امیر کبیر صدر اعظم اصلاح طلب ناصرالدین شاه روی کار آمد، نظام سربازگیری خاصی را ابداع کرد که اصطلاحاً «بنیچه» نامیده می‌شد. این نظام مشتمل بر 3 اصل بود؛ یکم، سرشماری که می‌­بایست از روی تناسب تعداد رعیت ساکن در دهات سرباز گرفته می‌شد؛ دوم، بنه‌بندی که از روی تعداد گاو و رعایا تعداد سرباز هم مشخص می‌شد و سومین اصل بنیچه مالیاتی بود که ملاک سربازگیری قرار می‌گرفت. یعنی هرخانواده‌ای که معاف از مالیات بود، از دادن سرباز هم معاف می‌شد و به عکس هر خانواد‌ه‌ای که مالیات می‌پرداخت متناسب با میزان مالیات می‌بایست سرباز هم در اختیار دولت قرار می‌داد. خانواده سربازانی که از این طریق به خدمت اعزام می‌شدند حقوقی به نام خانواری دریافت می‌کردند. خانواری از طریق خانواده‌های هر قریه اعم از جنس یا پول به طرز مساوی اخذ و به خانواده سربازان داده می‌شد. گرچه ابداع کننده این روش یعنی امیرکبیر قبل از اجرای آن به قتل رسید و نتوانست آن را به مرحله اجرا بگذارد اما با گذشت چندین سال نظام سربازگیریِ یادگار او اجرایی شد و تقریباً با همین شکل و شمایل تا اواخر دوره قاجار ادامه یافت. بعد از کودتای 3 حوت 1299 رضاخان سردار سپه به فرماندهی دیویزیون قزاق برگزیده شد و با رسیدن به مقام وزارت جنگ در صدد برآمد تا تغییراتی در نظام سربازگیری کشور ایجاد کند. او عقیده داشت که برای پایان دادن به نابسامانی­‌ها، برچیدن نظام خان‌خانی و سرکوب گردن‌کشان باید ارتشی نیرومند به وجود آورد. بنابراین تمام تلاش خود را در این راه به کار برد تا به این مهم دست یابد. رضاخان سعی کرد قسمتی از قرارداد بی­‌سرانجام 1919م. بین ایران و انگلیس را دنبال کند. یک فصل این قرارداد راجع به مسائل نظامی بود که طبق ماده سوم آن انگلستان می‌­بایست به خرج دولت ایران، صاحب منصبان و مهمات سیستم جدیدی را که ایران برای تشکیل قشون متحدالشکل جهت حفظ نظم در داخل کشور و سرحدات نیاز داشت تهیه‌کند. بدین ترتیب کمیسیونی مرکب از مستشاران انگلیسی و ایرانی برای این منظور تشکیل شد. این هیأت 14 نفره به نام «کمیسیون مطالعات نظام» مسئولیت تصمیم‌گیری در این خصوص را بر عهده گرفت. گرچه این طرح با لغو قرارداد مزبور بی­‌نتیجه ماند ولی سردار سپه با تأسیس شورای قشونی با اعضایی از همان کمیسیون فرضیه فوق را عملی ساخت.[3]

قوای نظامی ایران در سال 1299ه.ش. از چند دسته تشکیل شده بود که عبارت بودند از؛ یکم، دیویزیون قزاق که تحت نظر فرماندهان و صاحب­‌منصبان روسی اداره می‌­شد و دارای 11 هزار نفر ابواب جمعی بود و در 9 شهر کشور استقرار داشت. پس از آنکه نخست وزیر وقت سپهدار رشتی، استاروسلسکی روس را از ریاست قزاق‌خانه برکنار کرد، کلیه افسران روسی هم اخراج شدند و ایرانیان امور قزاق‌خانه را در اختیار گرفتند؛ دوم، بریگاد مرکزی که شامل صاحب منصبان سوئدی و لهستانی و دارای توپخانه و مدرسه آموزشی بود؛ سوم، ژاندارمری که در این زمان تحت نظارت افسران سوئدی بود و حدود 11 هزار نفر از افسران ایرانی، درجه­‌داران، ژاندارم‌­ها، افسر­یاران و ... را دربر می‌گرفت؛ چهارم، پلیس جنوب که انگلیسی‌ها برای حفظ منافع‌شان درایران تأسیس کرده بودند و اعضای ایرانی و انگلیسی با درجه‌های مختلفی از قبیل ژنرال، سرهنگ، سرگرد، سروان، ستوان و ... را شامل می‌­شد؛ پنجم، قوای چریک شرقی ایران که این نیرو هم به وسیله دولت انگلیس و به منظور کمک به قشون ایران در خراسان و سیستان تشکیل شده بود و صاحب منصبانی ایرانی و انگلیسی را در اختیار داشت.[4]

با توجه به مطالب فوق، این نکته روشن می‌شود که نیرو­های نظامی کشور متشتت و نامتعادل بودند و صاحب منصبان و فرماندهان روسی و انگلیسی و سوئدی آن‌ها را اداره می‌کردند. رضاخان که در پی یکی کردن این نیروها و ریاست فائقه خود بر نیروی نظامی کشور بود سرانجام در16دی1300 به این خواسته خود جامه عمل پوشاند و طی فرمانی همه سپاهیان را قشون نامید؛ «در تعقیب عقاید و نظریات سابقه خود از این تاریخ کلمات ژاندارم و قزاق مطلقاً ملغی و متروک خواهد بود و برای افراد نظام دولت علیه ایران بلا استثنا عنوان قشون را انتخاب و تصویب نموده امر می‌دهیم که عنوان مزبور را به رسمیت شناخته و مارک نوشت‌جات و مراسلات دوایر قشونی را به عنوان فوق تبدیل نمایند.»[5]

با ایجاد قشون متحدالشکل و ادغام نیروهای چندگانه در نظام جدید، برای نخستین بار«ارکان حرب کل قشون» تأسیس شد که دارای لشکرهای پنج‌­گانه مرکز، شمال غرب، غرب، جنوب و شرق بود که به ترتیب فرماندهی آن‌ها را شخص سردار سپه، سرتیپ اسماعیل آقا امیرفضلی، سرلشکر احمد آقاخان امیر احمدی، سرلشکر محمود آیرم و امیر پنجه حسین آقا خزاعی بر عهده داشتند. مرکزیت این لشکرها در تهران، تبریز، همدان، اصفهان و مشهد بود. هر یک از آن­ها نیز دارای چندین دایره، رئیس، بایگان، منشی و ... بود. یکی از دوایر، دایره سربازگیری نام داشت که به امور پذیرش نفرات جدید و ترخیص آنان رسیدگی می‌کرد. تعداد سربازان که از این پس با لغو اسامی و لغات سابق، «نظامی» نامیده می‌شدند چشم‌گیر بود. به گونه‌­ای که در لشکر نخست یعنی مرکز ثقل ارتش جدید تعداد 13363 سرباز وجود داشت. تعداد آنها در سایر لشکرها نیز به این ترتیب بود؛ لشکر شمال غرب 3799سرباز؛ لشکر غرب 4065 سرباز؛ لشکر جنوب 2721 سرباز و لشکر شرق 3377 سرباز.[6]

همان گونه که مشاهده می‌شود در این دوره بیش از 27 هزار نفر به عنوان سرباز در اختیار نیروی نظامی کشور قرار داشتند. هم‌چنین دو تیپ پیاده و یک توپخانه با سازمان و روش‌های نوین آماده شد. افسران و سربازان رسته‌های گوناگون نخستین آموزش‌های خود را در این تیپ‌ها فرا گرفتند. مدارس گوناگونی هم به نام مدارس نظام و دانشکده افسری بنیان گذاشته شد تا نظامیان آموزش‌های لازم را ببینند. حتی دانشجویانی هم به این منظور به خارج از کشور فرستاده شدند. در هر یک از هنگ‌های پیاده و سواره و توپخانه نیز آموزشگاه‌­های گروهبانی پدید آمد و دستور داده شد تا همه ساله گروهی از جوانان درس خوانده در این آموزشگاه‌ها آموزش ببینند و سپس برای تربیت سربازان آن­ها به یگان­‌ها تبدیل شوند.[7]

رضاخان در این فکر بود که خدمت سربازی را اجباری کند. لذا به شورای عالی قشون دستور داد که طرحی در این خصوص تهیه کنند. این شورا در جلسات خود علاوه بر روش­‌های موجود سربازگیری، قوانین نظام اجباری را در سایر کشورها بررسی نمود و مواردی از آن­ها را در قانون نظام اجباری گنجاند. با طرح مسئله سربازگیری، محافل و مطبوعات به تعریف و تمجید از آن پرداختند تا زمینه تصویب آن‌ را فراهم کنند. از جمله روزنامه کوشش در یکی از شماره‌های خود کمترین فایده سربازی را امحاء جبن و قوه واهمه‌­ای دانست که روح شهامت و مناعت را از عامه گرفته است. هم‌چنین از نظر این روزنامه، نظام وظیفه طلیعه سعادت ملی بود که در پرتو آن مجد و عظمت تاریخی و مفاخر باستانی کشور تجدید می‌شد. اجرای این طرح نشان می‌دهد که همه وقت، مردم و زمامداران دفاع از وطن را فرض ذمه خود می‌دانند.[8]

سرانجام لایحه خدمت نظام اجباری، تدوین و تقدیم مجلس پنجم شد. اما در ابتدا مخالفت شدید روحانیون را در پی داشت؛ زیرا آنان عقیده داشتند جوانانی که دو سال در خدمت نظام شاهنشاهی قرار گیرند و تحت آن نظام تربیت شوند از مسیر درست زندگی منحرف می‌شوند. اما رضاخان که در این دوره نخست وزیر بود سعی کرد از طریق نزدیکی با مدرس روحانی پر نفوذ مجلس این تبلیغات را خنثی نموده تا این لایحه به تصویب نمایندگان مجلس برسد. بالاخره لایحه به صحن مجلس رفت و مورد شور قرار گرفت. ماده اول آن به این شرح قرائت شد:« از تاریخ تصویب این قانون کلیه اتباع ذکور دولت ایران اعم از سکنه شهرها و قصبات و قراء و ایلات و متوقفین در خارج از ایران از اول سن 21 سالگی مکلف به خدمت سربازی می­‌باشند. مگر در مواردی که طبق قانون مستثنی شده باشند.» در این لحظه مدرس در سخنانی به دفاع از این لایحه پرداخت واین چنین استدلال کرد: «... روز اولی که پیامبر مبعوث شد یکی از احکامی که او آورد جهاد بود یعنی در 1300 سال پیش هم قشون عمومی و اجباری بود ... هر مسلمانی که عقیده به نماز و خمس و زکات و حج دارد باید به جهاد و دفاع هم عقیده داشته باشد ... آیا هیچ جا عکس و شکل حضرت امیر را بدون شمشیر دیده‌­اید ...»[9] به این ترتیب با توجه به نفوذ مدرس و نقش چشم گیر وی در مسائل مختلف، اکثر وکلا نیز با این قانون موافقت کردند و آن را به تصویب رساندند. البته قانون سربازگیری اجباری در همان زمان به مرحله اجرا نرسید و در 21 مهر 1305 دولت اعلام کرد که قانون مزبور را از 10 آبان به مرحله اجرا درمی‌آورد. به دنبال آن ادارات نظام اجباری و سجل احوال در تمام شهرها تأسیس شد. اولین کمیسیون نظام اجباری در تهران و در محل تکیه دولت تشکیل شد و شروع به کار نمود. متولدین 1284-1285 ش. نخستین افرادی بودند که به خدمت احضار شدند. آنها در حدود 2800 نفر بودند که از میان آنها 1486 نفر واجد شرایط جهت خدمت سربازی معرفی گردیدند.[10]

بدین ترتیب قانون سربازگیری اجباری برای نخستین بار در کشور اجرا شد. طبعاً در هر جامعه‌­ای که در آن برای اولین بار قانونی وضع و اجرا می‌­شود با مشکلات و کاستی­‌هایی روبرو می‌­شود. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و سربازگیری اجباری در میان طبقات و اقشار مختلف مردم بازتاب‌­های گوناگونی داشت. حتی قبل از تصویب این قانون، روش­‌های مخصوص سربازگیری هم با مخالفت‌هایی روبرو شده بود. به همین منظور بر آن شدیم تا با بررسی چند برگ از اسناد مربوط به سربازگیری در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی برخی از مشکلات موجود در میان مردم در این خصوص را بازگو نماییم.

شرح اسناد:

سند ش1

ایلات مختلف از اینکه تمام نیروهای جوان خود را در اختیار دولت بگذارند، ناراضی بودند. سران ایل اوصانلو اظهار کردند که چند سال قبل هر چه نیرو در توان داشته­‌اند به عنوان سوار در اختیار مأموران دولتی قرار داده‌اند. دو سال است سلطان ابراهیم خان و نایب مهدی خان مأموران سوار‌گیری با فشار و تهدید بار دیگر مطالبه سوار نموده‌اند. آنان با بیان عجز و درماندگی‌شان اعلام کردند که دیگر کسی برای‌شان باقی نمانده که در اختیار ماموران دولتی قرار دهند. لذا در تلگراف‌خانه متحصن شده و درخواست تأمین امنیت نمودند.[11]

سند ش2

ایلات قاسملو و جانقلی اوشاغی هم از این‌که تمام هستی‌شان جهت دادن سرباز از بین رفته است، به نحوه سربازگیری اعتراض کردند. آنان درخواست نمودند در این زمینه قانونی اتخاذ شود تا سختی آن تنها متوجه رعیت نباشد؛ چنانچه تا به حال، نیمی از رعیت پراکنده و شهر نشین شده‌اند؛ بقیه هم در شرف متواری شدن هستند. زیرا نیروهای جوان آنان برای کارهای دامداری از دست‌شان رفته است و دیگر توانی برای ادامه زندگی در محل سابق خود ندارند.[12]

سند ش3

ایلات سلیمانی و ساردویی از فشارهای وارده برای دادن سرباز بنیچه شکایت کردند. زیرا برای آنها نیز مثل سایر ایلات دیگر، نیرویی جهت زراعت و فلاحت باقی نمانده و رعایا هم متواری شده و ترک علاقه نموده‌اند.[13]

سند ش4

زارعین ورعایای قراء از این‌که مجبور می­‌شدند حقوق سربازان را تامین کنند، در سختی و رنج بودند. با آنکه طبق قانون مصوب 1304ه.ش. هزینه سربازان به دوش دولت افتاد ولی با بررسی عرایض مردمی متوجه می‌شویم که این قسمت از قانون حداقل در برخی نقاط اجرا نمی‌شد؛ برای نمونه اهالی کرند به واسطه اینکه طی دو سال ماهانه هر نفر 15 تومان و در سه سال بعد ماهانه هر نفر 6 تومان حقوق به سربازان داده‌ و تمام هستی و دارایی خود را برای تأمین این هزینه به فروش رسانده­اند به شدت ناراضی به نظر می‌­رسیدند.[14]

سند ش5

رعایای قریه سکزآباد قزوین با شرحی از مشکلات و بدبختی‌های خود از قبیل آفت‌های وارده به محصولات‌شان به واسطه تگرگ و متواری شدن زارعین، از این‌که مأمورین سربازگیری هم از میان همین تعداد محدود افراد درخواست سرباز می‌کنند، شکایت داشتند.[15]

سند ش6

اهالی کدوده فیروزکوه در نامه‌­ای به مجلس شورای ملی مشکلات خود را در مورد پرداخت مالیات و از بین رفتن بذرهایشان در اثر سرما و یخ زدگی شرح داده‌­اند. آن‌ها دارای 25 خانوار بوده­‌اند که با متواری شدن افراد تنها چند خانوار­شان باقی مانده‌است ولی با وجود این، مجبور هستند از همین تعداد محدود هم سرباز بدهند که در این صورت علاوه بر کم شدن نیروی انسانی، زراعت و فلاحت هم از بین می‌رود. [16]

سند ش7

رعایای قریه قصبه نیز از سربازگیری ناراحت بودند زیرا آن‌ها فقط چهارده خانوار بودند و جزو ده کوره هم به حساب نمی‌آمدند با این حال می‌بایست پنج نفر سرباز می‌دادند. در این صورت، قریۀ کوچک مزبور خالی از سکنه می­شد. خانوارها تقاضا کردند که از تعداد سربازها کاسته شده و تخفیفی برای‌ ایشان قائل شوند.[17]

سند ش8

مالکین به طرز دیگری از سربازگیری ناراضی بودند. آن‌ها می‌بایست علاوه بر از دست دادن نیروی کارشان، حقوق و مواجب سربازان را هم می‌دادند. در این سند فوج خلج ساوه که در سرحدات در خدمت دولت بودند، به شرح چگونگی سربازگیری از زمان­‌های پیش از مشروطه و پس از آن پرداختند. آن‌ها یک سال و نیم در سفر و دو سال در مرخصی به سر می­‌بردند و دوباره در جای دیگر به خدمت در نقطه دیگری در سرحدات مشغول می‌شدند. در واقع چهار سال یک دفعه، مالکین می‌بایست سربازان خود را به راه می‌انداختند و تحمیلات آن را می‌پذیرفتند. یعنی سالی 2 تومان نقد و 50 مَن غله به عنوان خانواری می­دادند. سپس در دوره مشروطه قرار شد سالی 200 نفر از هر 800 نفر در خدمت باشند و دو سال یک دفعه این تعداد تجدید شود. به این صورت، دیگر دیناری برای مالکان باقی نمی‌­ماند و مالکین مجبورمی‌شدند قسمتی از ملک خود را برای تأمین هزینه به فروش برسانند.[18]

سند ش9

مالکین سیرجان در نامه‌ای از نحوه برخورد اداره قشون‌گیری کرمان با خود شکایت کرده‌­اند. آن­ها علاوه بر دادن سرباز موظف بودند مقداری پول هم به صورت چک پرداخت نمایند. مالکین تقاضا کردند کمیسیونی مرکب از اهالی و اداره قشون تشکیل شود و به مشکل رسیدگی نماید.

سند ش10

مالکین عراق نیز با شرحی از گرفتاری‌های خود از جمله قحطی، غارت الوار، تردد قوای دولت‌های خارجه، فساد محصول، کسادی تجارت قالی و بحران اقتصادی، فشارهای غیر قانونی مالیه و تعدیات اداره ارزاق، بدترین مشکل‌شان را در سربازگیری عنوان کردند. علاوه بر مشکل تأمین نفرات، مالیه هم برای تدارکات، سالی 8،9 تومان بها به اسم هر سرباز از مالکین و رعایا دریافت می‌کرد.[19]

سند ش 11

وزارت مالیه در جواب به شکایت آن‌ها این‌طور استدلال کرد که موضوع خانواری سرباز عوارض جدیدی نیست که به اهالی تحمیل شده باشد و این وجه از قدیم الأیام پرداخت می‌شده و تصمیم دولت در این مورد جهت حفظ انتظام درحقوق افراد قشون تلقی شده است.[20]

سند ش12

عموم مالکین و رعایا و علما و سادات زرند از ظلم و تعدی مأمورین نظامی در امر سرباز گیری و در پی آن، مختل شدن امور زراعت و در نتیجه تفرق اهالی شکایت کرده و درخواست رفع این مشکل را نموده‌­اند.[21]

سند ش13

جمعی از سادات فقیر ساکن قریه صدرآباد زرند، به موجب دستخط ناصرالدین شاه از دادن سرباز معاف بودند، اما به تازگی مأمورین جان محمد خان با بی رحمی و ایجاد خسارت از آنان 9 نفر سرباز را مطالبه کرده بودند. ایشان درخواست کردند که همانند سابق از دادن سرباز و پرداخت حقوق‌شان معاف باشند.[22]

سند ش14

کسبه و کارگران نجف‌آباد در نامه‌ای از مجلس تقاضا کرده­اند تا از اقدامات خلاف قانون صاحب­منصبان نظامی و شاهزاده غلام‌حسین میرزا مبنی بر دریافت اعانه از آن‌ها برای معافیت از سربازی جلوگیری کنند. عده‌ای از کسبه به خاطر مخالفت با این پیشنهاد متواری شده و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.[23]

سند ش 15

سربازان مزینان خراسان از اینکه خانواری­شان قطع و ضبط دولت شده است و عیال و اطفالشان در گرسنگی به سر می­‌برند، شکایت کردند. سربازان مزبور درخواست کردند خانواری آن­ها مثل سابق پرداخت شود.[24]

سند ش 16

با توجه به تمام مشکلات موجود در راه سربازگیری به ویژه از طریق نظام بنیچه، وزارت جنگ طی نامه‌ای از مجلس شورای ملی خواست قانون نظام وظیفه اجباری هر چه زودتر تصویب و اجرایی شود؛ زیرا این قانون یگانه راه رفع شکایات متوالی صاحبان بنیچه و از بین رفتن اشکالات موجو در اداره قشون است.[25]

سند ش1

مقام مقدس دارالشوری ملی -شیداله ارکانه

عرض آستان مقدس می‌رسانیم جان­تثاران عموم ئیل[26] اصانلو در چند سال قبل آنچه سوار که قوۀ ما بود و قابل خدمت بودند دولت از ما گرفته و سال قبل هم سلطان ابراهیم خان مأمور سواری بگیری آمد از ما مطالبه سوار نمود. ما به جبر و فشار آنچه در قوه داشتیم سوار دادیم؛ مجدد هم نایب مهدی خان مأمور سوار بگیری آمده ما را درفشار آورده که سوار باید بدهید. قسم بخدای عالم و بشرافت دولت که دیگر نه کسی از برای ما باقی ماند و نه حس و نه رمقی آخر ما بیچاره‌ها بچه وسیله سوار بدهیم. دیگر توانایی نداریم. اگر بذل مرحمتی به این یک مشت رعیت بیچاره نشود، عنقریب است که همه از دست رفته و متواری بشویم. دیروز گذشته که دویم شهریور باشد عموم ئیل در تلگرافخانه متحصن بودیم، دو نفر نظامی با نایب مهدی خان مامور سواربگیری آمده که ما را دستگیر بنمایند عموم از ترس متحصن به تلگراف‌خانه شده دو نظامی مذکور چند تیر برای عموم خالی نموده؛ یک نفر از بیچاره‌های ئیل اصانلو زخمی شده، ما بیچاره‌ها چه بکنیم؛ دیگر پناه و ملجأیی نداریم. متحصن بکجا بشویم. التفاتی در حق این بیچاره‌های فلک زده نموده که عیال و اطفال ما در بیابان بیکس و گرسنه و تشنه‌اند. جان نثاران عموم ئیل اصانلو. [مهر 34 نفر]

سند ش2

[نشان تاج و شیر و خورشید]

اداره تلگرافی دولت علیه ایران

از: بافت

به: ط[طهران]

6 ثور 1304

مجلس مقدس شورای ملی ایران کپیه مقام منیع رئیس‌الوزرا -دامت عظمته- رعایای ایلات قاسم­لو و جانقلی اوشاغی طایفه عموی صفی‌قلی‌الاوی و علی غرللر از فشار و سربازگیری بنیچه که هستی آنها برای معرفی سرباز از دست‌شان رفته، نگرانی خود را اظهار، اجتماعاً از رئیس‌الوزراء محبوب خود و وکلای محترم مجلس استدعا می‌نمایند در آتیه قانونی برای گرفتن سرباز از این مملکت تدوین فرمایند که قاطبه اهالی در مقابل آن به حکم واحد و تنها سختی آن متوجه رعیت نباشد و الا رعیت بکلی از دست خواهد رفت و همانطوریکه تا بحال نصف رعیت پراکنده شده‌اند بقیه هم بآنها تأسی جسته رعیتی خود را گذارده متواری خواهند شد. محض دولت خواهی عرض شد. رؤسای ایلات و طوایف. [امضای 22نفر]

سند ش3

[نشان تاج و شیر خورشید]

اداره تلگرافی دولت علیه ایران

از: بافت

به:ط [طهران]

توسط آقای روحی نماینده محترم کرمان، مقام رفیع وزارت جلیله جنگ و ریاست‌وزراء دامت شوکته کپیه ساحت مقدس درالشورای‌ملی‌ -شیداله ارکانه- عرض حال ما بیچار‌ه‌­های ستم‌کش بی‌گناه آواره از وطن بر این است که بواسطه بجان آمدن از ناداری سرباز بنیچه که فقط فشار آن تحمیل بر رعیت و زعیم است، ترک علاقه و هستی خود نموده دست از خانه و زندگی و رعیت خود برداشته با یکمشت زن و بچۀ فقیر و گرسنه بکوه‌ها متواری و چنانچه باز هم دست از سر این یکمشت رعیت گرسنه بر‌ندارند و در کوه‌ها هم ما فلک زده‌ها را آسوده نگذارند، مجبور از خودکشی خواهیم بود. البته اولیای امور هم فکری برای زراعت و فلاحت مملکت خود خواهند نمود. ارض اله الواسعه. عموم رعایا متواری پریشان روزگار ایلات سلیمانی ساردوئی و مهنی [22 نفر از اهالی]

سند ش 4

12 دی ماه 1305

ساحت مقدس مجلس شورای ملی -شیداله ارکانه

چاکران اهالی بدبخت کرند مدت پنج سال است سرباز باداره محترم قشونی داده، دو سال را نفری ماهی پانزده تومان و سه سال دیگرش در ماهی شش تومان حقوق به سربازان داوطلب می‌دادیم. به واسطه این حقوق سربازی افلاس و عموماً از دست رفته، هستی و دارائی که داشتیم بفروش رسانیده، به حقوق سربازان داده‌ایم. چندین مرتبه است استدعا می‌نمائیم بذل مرحمتی نسبت باین رعیت بدبخت بشود، نتیجه به دست نیامده، لذا عرضه میداریم که ترحماً عطف مرحمتی فرموده، بعد از مدت پنج سال خدمت از دادن حقوق، چاکران را تصرفاً معاف فرمایند، یا اینکه تخفیفی مرقوم فرمایند که دعاگو و بعد ازچند سال خدمت فرار[ی] بخاک خارج نشویم. امر امر مبارک است.(چاکران اهالی سربازی کرند) [مهر و امضای 28نفر]

سند ش5

مقام منیع مجلس مقدس شورای ملی -شیداله ارکانه

محترماً عرضه میدارد این چاکران رعایای قریه سکزآباد من محال قزوین، قرب چهار سال است محصول این چاکران آفت رسیده؛ یکسال آفت تگرگ و یکسال دیگر آفت زنگ. قریه سکزآباد ششصد نفر زارع داشت از نیامدن محصول ششصد نفر هم متواری شده‌اند حالیه زارع سکزآباد دویست نفر همان هم متواری شده­اند. فقط منحصر مانده است بیکصد نفر؛ آن یکصد نفر هم فقط گذران آنها بنان ارزن است. حالیه مأمورین سربازگیری اخطار کرده­اند که باید سکزآباد سی سرباز بدهد. از قوۀ ما بیچارگان از برای رضای خدا یکفکری بحال ما بیچارگان بفرمائید در این سرمای زمستان متواری نشویم. عرض این چاکران بحضور نمایندگان محترم، این است. عریضه ریش سفیدان و رعایای قریه سکزآباد زهرا. [مهر 32نفر]

سند ش6

20شهریور 1304

مقام محترم مجلس دارالشورای ملی -شیداله ارکانهم

محترماً بعرض آستان مبارک می‌رسانیم جان نثاران رعایای کدوده من محال فیروزکوه اولاً بخدائیکه تمام جان ماها در ید قدرت اوست و به محمد ابن عبدالله(ص) قسم است، عریضه‌ایکه در پست قبل و حالیه معروض می‌داریم بدون اشتباه و تخلف است و در پست قبل معروض داشته در سنۀ ماضیۀ1303 آن‌چه بذریکه کشت نموده‌ایم به کلی سرما و یخ از ید جان نثاران خارج نمود و یکسیر عاید نگردید و العانه[27] موقع بذرکاری هذه سنه 1304 می‌باشد بواسطه نداشتن غله بجهت بذر و نه ­بودن آب و خرابی سیلاب در این چند روزه چه عرض نمائیم و از همۀ اینها گذشته جواب دولت را بواسطۀ مالیات از نقد و جنس که در محل مانده است، متفکریم چه نوع جواب بگوئیم و فشارات مأمورین ایشان را چه بکنیم و خجالت عمل و عیال را چه نوع قبول بکنیم لذا از زمان قدیم که تعداد جان نثاران 25 خانوار بوده است قدری سرباز بجهت خدمتگزاری از جان­‌نثاران میگرفتند حال چند سال است قدری متوفا شده‌اند و چند نفری هم بواسطۀ نقارت و فشارات فوق الطاقه با عیال و اطفال، متواری شده، بمازندران رفته‌اند و این چند نفری که باقی مانده‌ایم هشت نفر سرباز العانه از جان نثاران هم سر خدمت حاضر می‌باشند و مابقی هم مسن و مستحصیل و پریشان حال. مجدداً یازده سرباز دیگر از جان نثاران می‌خواهند. استدعای عاجزانه از مقام محترم چنانست و حضرت پروردگار عالمیان را شفیع قرارمی‌دهیم، یکنفر ممیز حقیقت کیش اعزام فرمائید در محل تشریف بیاورند و خدا را در نظر داشته باشند و حقیقت رسی بفرمایند تا معلوم شود عرایض جان نثاران بر حق است یا اینکه کذب عرض نموده‌ایم. البته اگر چنانچه کذب عرض نموده‌ایم هم مجازات می‌شویم تا عبرت سایرین بشود و اگر چنان‌چه تصدیق به حقانیت جان نثاران فرمودند تصدیق فرمائید که اسباب آسایش و بدعاگویی وجود محترم مشغول بوده و باشیم. جان نثاران رعایای کدو ده در خاتمه خاطر محترم را مستحضر می‌داریم چند روزی در فیروزکوه رفته، خدمت آقای ارشدالممالک از بدبختی خود معروض داشته و از آنجا بارجمند رفته خدمت حضرت اشرف آقای امیراکرم عرض حال داده، چند روزی منتظر بوده، به عرض جان نثاران رسیدگی نفرموده‌اند. ناچاراً به تلگرافخانه مبارکه خار آمده متحصن شده‌ایم تا بعرایض حقۀ جان نثاران رسیدگی شود. [مهر و امضای 12 تفر]

سند ش 7

31سرطان 1303

مقام منیع محترم جلیله هیأت مجلس دارالشورای ملی -شیداله ارکانه

عرایض این بنده‌­گان[28] چهار خانوار رعایای قریه قصبه که سابقاً قریه و قصبه بوده است بهمان اسم سابق آبادی قریه قصبه شهریار باقی ماند[ه] است و حالیه همین اسم آبادی است که در جزء ده‌کوره هم محسوب نمی‌شود باعث خرابی و مضمحل شدن و متواری رعیت و خالی از سکنه از حیث خراب شدن دو سه رشته قنات و پنج نفر سرباز که حالیه این سه چهار خانوار در معزورات[29] دولتی افتاده در تحت فشار معذورات ظلم واقع شده‌ایم و نه همچه استطاعتی داریم که در طهران آمده، رفع معذورات ظلم را بنمائیم که این بیچارگان بچه اندازه در تحت فشار ظلم بوده باشیم. سه چهار خانوار پنج نفر سرباز در صورت نداشتن رعیت و خالی از سکنه شدن آبادی مستدعی هستیم با تصدیق اهل محل و فرستادن مفتش به این ده کوره به پنج نفر سرباز تخفیف مرحمت شده، آسوده خواطر[30] بوده باشیم. امید است که بذل توجهی خواهید فرمائید. زیاده عرض نیست. [مهر 6 نفر]

سند ش 8

به توسط حضرت اشرف آقای مؤتمن الملک رئیس دارالشورای ملی -دامت شوکته

حضور محترم نمایندگان مجلس شورای ملی شیداله ارکانه فوج خلج ساوه که از قدیم در سرحدات خدمتگزار دولت بوده، قانون دوره استبداد چنین بوده که فوج را مأمور فارس یا خراسان یا جای دیگر می‌فرمودند، یک سال و نیم، دو سال در سفر بوده، مرخص می‌فرمودند دو سال هم در خانه مرخص بوده، پس از آن باز مأمور می‌فرمودند که در واقع چهار سال یک دفعه فوج حرکت میکرد مالکین می‌بایست سرباز خود را راه انداخته و تحمیلات آن ‌را متحمل شوند. سالی هم دو تومان نقد و پنجاه من غله سفراً و حضراً بخانۀ سرباز خانه­‌واری میداد. پس از آن‌که دوره عدل شد در اوائل مشروطه فوج خلج را دولت باداره ژاندارمری واگذار فرمودند قرار شد دو سالی دویست نفر از هشت­صد نفر در سر خدمت باشند، دو سالی یک دفعه عده تجدید شود که در چهار سال یک دفعه تمام فوج دویست نفر دویست نفر دو سال دو سال خدمت نمایند و با این دویست نفر سالی نفری دوازده تومان تدارک از تمام بنیچۀ هشت­صد نفر جمع آوری کرده بخانۀ این دویست نفر سرباز قبض گرفته باداره بدهند. چهار پنج سال رئیس محلی آقای سیف لشکر بوده؛ به این ترتیب همه ساله این میزان را از مالکین گرفته به دویست نفر حاضر خدمت پرداخته، غیر این دیناری دیگر برای مالک تحمیلی نبوده، حالا چهار سال است که مامور وزارت جنگ همه ساله آمده نصف سرباز را مطالبه می‌کنند. چون رئیس محلی نداریم و مأمورین بلدی و ترتیب بنیچه و محل ندارند. اولاً سربازی که صحیح و پادار باشد نمی‌برند این است که همه اوقات مالکین بیچاره برای فراری دچار خسارت‌های عمده شده‌اند. تدارک فوق‌العاده از مالکین مطالبه کرده که همه ساله مالکین بیچاره باین پریشانی باید مبالغ زیاد تحمل خسارت سرباز شده بعلاوه در همه اوقات در فشار مأمورین نظامی هستند دیگر کارد به استخان[31] رسید نه قوه دادن دارند نپای گریز. کار بجائی رسیده که راضی شده‌اند از این جزئی ملک صرف نظر نمایند. این روزها لاعلاج تمام مالک می‌خواستند به طهران آمده در وزارت جنگ عرض عاجزانه خود را بکنند. آقای سیف لشکر آمدن هزار نفر از مالک می‌خواستند به طهران بیایند و خسارت کلی و مزاحمت اولیای دولت را صلاح ندانسته، قرار شد بر حسب تقاضای طایفۀ خلج خودشان طهران آمده، از طرف مالکین با وزارت جلیلۀ جنگ، مذاکرات لازمه را کرده؛ قراری داده شود که هم خدمت دولتی بخوبی انجام شود و هم مالکین بتوانند از عهده برآیند. یک بلوک و طایفه که سالی نقد و جنس کلی مالیات میدهند و یک فوج باید بدولت بدهند و دوهزار نفر در قزاقخانه نظامی داوطلب از این طایفه مشغول خدمت است، دور از انصاف است که بکلی بی‌پا شود استدعای عاجزانه داریم که بوزارت جلیلۀ جنگ مقرر فرمائید که به آقای سیف لشکر در این باب مذاکره لازمه را فرموده، عادلانه قرار قاطعی داده مرحمتی فرمایند که بتوانیم از عهده برآئیم چون آقای سیف لشکر سال‌ها حکومت داشته و رئیس این فوج بوده کاملاً از ترتیب بنیچۀ سرباز مسبوق و عامل میباشند و بعلاوه رئیس و ریش سفید و امین و طرف اطمینان عموم طایفه و مالک خلجستان می‌باشند. هر قراری که بدانند و هر تعدیل که بفرمایند تمام مالکین خلج با جان و دل قبول داریم. طوری باشد که یک رئیس محلی از خودمان داشته باشیم و تکلیف خود را بدانیم که از روی چه قانون باید نفرات خود را همه ساله راه بیندازیم و سالی چه باید بدهیم تا آسوده مشغول دعاگویی بشویم. عرض عاجزنه عموم مالکین بلوک خرقان خلجستان ساوه است.[مهر 110 نفر]

سند ش 9

6شوال43[13]

ساحت مقدس مجلس شورای ملی -شیداله ارکانه

برای استحضار مبارک آن وزارت محترم شرح سربازگیری سیرجان را عرضه می‌داریم. در دو سال قبل از طرف ادراه محترمه قشونی کرمان مأموری برای پادار کردن کسر نفرات سیرجان فرستاده شد. برای پادار کردن یک نفر سرباز مسلح هیجده تومان باسم تدارک از اربابان ملک گرفته و چند نفر سربازی که از اهالی جبراً گرفتند ومعلوم نیست چه مبلغ گرفته شود و چند نفر سرباز گرفتند. مجدداً تقریباً در پنج ماه قبل مأموری برای سربازگیری فرستاده شد؛ این دفعه تمام سرباز را از اربابان مطالبه می‌کردند و حکم شده بود که نفرات را بگیرند لیکن مامور سربازگیری حرفش این بود که چون در موقعیکه از طرف اداره قشونی اعلان شده بود که هرکس هجده تومان دارد و چک دارد چک خود را بیاورد کرمان تا سربازش معرفی شود و کسی کرمان نرفته و چک خود را تحویل نداده است، آن سرباز سابق داوطلب معاودت داده شده و حالیه باید اربابان تمام سرباز‌های خود را راضی و معرفی نمایند لیکن هر کس چک داشت یا چک او را از دستش میگرفتند یا اینکه از هشتاد تومان الی نود تومان وجه از او یا چک گرفته می‌شد. از طرف اداره قشونی رسید سربازی به تاریخ چک با ذکر مبلغ هجده تومان استرضائی به مالکین می‌دادند آن مبلغی که گرفته شده بود از میان می‌رفت هر کس چک نداشت، مجبور بود سربازی راضی و معرفی نماید. پس از رضایت سرباز هم می‌بایست از سی تومان الی هشتاد تومان یا کمتر وجه به مامور سربازگیری بدهد که سربازش پذیرفته شود. علی‌ای­حال با دو نفر از متنفذین محل همدست شده، مشغول سربازگیری شدند در بین سربازگیری هم اعلامی از طرف اداره قشونی نشر شد که سرباز بیشتر از یکصد و پنجاه تومان نباید تمام شود لیکن با پولیکه مامور سربازگیری می‌گرفت، سرباز به دویست و چهل تومان رسید. شهرتی هم پیدا کرد که 35 سرباز از طرف اداره قشونی بمستضعفین و فقرا تخفیف داده شده لیکن این مطلب را بکسی اعلام و اخطار نکردند. در کمیسیون سه نفری که مرکب بود از مامور سربازگیری و دو نفر از متنفذین محلی مذاکره میشد، به هر کس هم سرباز تخفیف میدادند مبلغی از او دریافت میکردند و معلوم نبود به کیسه که می‌رود. هنور هم امر سربازگیری از طرف اداره قشونی موقوف شد. کمتر کسی باقی ماند که سرباز خود را نداده و مبلغی عمده متضرر نشده باشد. علی‌­ای­حال مبلغ عمده‌ای خسارت متوجه اهالی شد و چند روز قبل هم تلگرافی بهر اهالی رسانیده و تمام کردند؛ گویا مضمونش این بود که ما قوه ندایم دومرتبه سرباز بدهیم. که چه بود این تلگراف به مهر اغلب از اشخاص نبود کمتر سرباز به ده نرسیده بامهار کسبه بازار و متفرقه‌ است. دیگر نمی‌دانیم غرض از اینکار چه بود زیرا که همان مامور سربازگیری را که سرباز از سیرجان گرفته بود، فرستادند از طرف اداره قشونی سیرجان مجدداً با یکی از متنفذین محلی همدست شده، این تلگراف را تمام کردند شهرتی دارد که رضایت نامه‌ایهم تمام شده است. در موقع سربازگیری هم از بعضی از اربابان رضایت نامه گرفتند. هرگاه این ترتیبات طبق مقرارت قانونی است که محتاج به درست کردن تلگراف نبوده و اگر هم محتاج میشد چرا اشخاص بنیچه­کش نمیبایست مهر کنند و هرگاه طبق قوانین موضوعه نیست و بعرض ما اهالی بیچاره رسیدگی میشود، ما امضاء کنندگان ذیل حاضریم با بودن مأمور صحیحی در سیرجان عرایض خود را مدلل بداریم و اینکه پس از انجام کار سربازگیری عرض شد، علتش این است که اگر در موقع سربازگیری کسی شکایت می‌کرد اسباب زحمت برایش فراهم می‌کردند و هم شهرت داده بودند هر کس شکایت کند از طرف اداره قشونی تبعید می شود.([مهر و امضای 23 تفر از] مالکین سیرجان )

سند ش 10

[نشان تاج و شیر و خورشید]

اداره تلگرافی دولت علیه ایران

16 سرطان 1303

از عراق به طهران

کوچه مریضخانه دولتی توسط آقای مستوفی عراقی مقام منیع مجلس شورای ملی -شید اله ارکانه- کپیه ریاست وزراء عظام -دامت شوکته- حضرت حجه‌الاسلام آقای مدرس -دامت برکاته- و آقای سهام السلطان و آقای حاج آقا اسمعیل وکلای محترم عراق علاوه از صدماتی که بر اهالی عراق در چند سال اخیر از قحطی و غارت الوار و تردد قوای دول خارجه وارد آمده فساد محصول در این دو ساله و جدیداً کسادی تجارت قالی که لطمه مستقیم آن برعایا و بعد به مالکین متوجه است، یک بحران اقتصادی در این ولایت ایجاد کرده است که اگر تا دو سه ماه دیگر دوام کنید اغلب خانواده‌­­­­­های ملاک به کلی از هستی ساقط می­‌شوند. تعجب در این است که با این شداید تحمیلات روز افزون دولت باین مردم فلک زده در تزاید و هر روز بعنوانی تازه باری بر بار­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­های مالک و رعیت عراق گذاشته می‌­شود. تعدیات اداره ارزاق در آفت گندم و فشار­های غیر مشروع مالیه در اخذ قیمت جو بالمضاعف عجالتاً از موضوع عرض ما خارج است. بدتر از همه موضوع سربازگیری است که علاوه از نبودن پول تهیه نفرات بکلی ممتنع و غیر ممکن است، معذلک جدیداً مأموری بعراق آمده و تتمه نصف افواج عراق و عوض سربازان کنترات سرآمده را خبر نموده و عجیب‌­تر آنکه نفرات سرباز را دولت می‌گیرد. مالیه هم بعنوان تدارک سالی هشت تومان نه تومان باسم هر سربازی از مالکین و رعایا از چند سال باینطرف دریافت می‌کنند، در صورتیکه اگر این وجه کمک خرج سرباز است با دادن سرباز و کنترات کردن سه ساله او معنی ندارد و اگر مالیات جدیدی است بدون تصویب مجلس، قانونیت نخواهد داشت. استدعا می‌نمائیم توجهی فرمایند اولاً تدارک سالیانه که بدون تصویب مجلس در این چند ساله معمول شده و یک تحمیل زائدی است، امر فرمائید مطالبه ننمایند و ثانیاً امر فرمایید به همان قدر سربازی که سر خدمت است قناعت کرده و از احضار بقیه در این موقع بحران اقتصادی که حقیقتاً پول در تمام عراق نایاب است، صرف نظر نمایید. احقر [امضای 28 نفر]

سند ش 11

وزارت مالیه

اداره عایدات داخلی

دایره جمع

15 سنبله 1303

نمره 8319/18423

ریاست محترم مجلس مقدس شورای ملی

در جواب مرقومه نمره /5701 اول آن متضمن شکایت تلگرافی معاریف عراق راجع بموضوع خانواری سرباز و آفت گندم خاطر محترم را مستحضر می‌دارد، موضوع خانواری سرباز عوارض جدیدی نیست که به اهالی تحمیل شده باشد. از قدیم اوقاتی که سرباز به سفر میرفت مالکین وجهی به تفاوت محل بخانواده او میدادند و این عوارض غیر از تدارک و استرضائی میباشد که معامله اختصاصی بین مالکین و سرباز است. در سنوات اخیر، دولت تصمیم نمود برای انتظام حقوقات افراد قشون همان عوارض خانواری قدیمه را مستقیماً بگیرد و حقوق افراد سرباز را مستقیماً تأدیه نماید و این در کلیه نقاط مملکت، مجری و معمول است. شکایت اهالی عراق موجب ندارد. در باب آفت گندم نیز فروشندگان مختار هستند گندم خود را پاک کرده، نود و پنج من به جای یک صد من تحویل نمایند و از همین‌قرار جواب اهالی صادر گردیده است. [مهر و امضای] وزارت مالیه

سند ش 12

مورخه 5 شهر ذیقعده الحرام 1342

مقام محترم نمایندگان معظم دارالشورای کبری -شید اله ارکانه

امروزه که اس اساس زندگانی و حیات مملکت بسته و مربوط به زراعت و فلاحت است، راجع به امر سربازگیری در صفحه زرند مأمورین نظامی آتشی بر افروخته‌اند که اهالی پیمانه صبرشان لبریز گردیده است. یک مشت زرندی فوراً بطهران آمده‌اند و یکمشت دیگر دستگیر و شبانه روز امور رعیتی بکلی مختل و آب قنوات را نظامیان بر اهالی مسدود، در اینموقع که یک ساعت آن مبالغی قیمت دارد آنچه لازمه فشار و مظالم دوره و حیثیت ماست در حق اهالی بدبخت زرند بموقع اجراء می‌گذارند. شرح تعدیات، رقت انگیز و مواد ظلم، خارج از حد تقریر است. قیامتی مأمورین بر پا نموده‌­اند که زن و مرد فراری و متفرق شده‌­ایم. تا آن‌موقعی‌که مجلس محترم علاج و درصدد چاره برآیند، اهالی زرند در زیر آتش ظلم سوخته‌­ایم. استدعا داریم فوری از مأمورین بی­رحم وحشی جلوگیری فرمایند تا آنکه امر و مقرر گردد یک کمیسیون از نمایندگان محترم وزارت جنگ و وزارت مالیه تشکیل فرمایند تا آنکه در تحت قانون تحمیل سربازگیری را به نحوی مراعات فرمایند که قابل تحمل باشد و این یکمشت رعیت بدبخت بکلی فانی و مضمحل نشوند. اوامر عالی مطاع. [مهرو امضای 28 نفر از] علما و سادات و ملاکین و رعایای فراری زرند.

سند ش 13

ساحت مقدس مجلس شورای ملی -ادام اله بقائه

(امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء) ما یک مشت سادات فقیر جزو ساکنین قریه صدرآباد زرند بموجب فرامین و دستخط شاه شهید، نظر به بی‌­­استعدادی و مخروبه­ کی[32] املاک متعلقه این دعاگویان از دادن نه نفر سرباز معاف بوده­­­­­­­­­­­­ایم تا امسال کسی اجابت نه 9 نفر از ما سرباز نگرفته، اداره قشونی هم به موجب فرامین تا امسال در موقع گرفتن سرباز ما را از نه نفر معاف دانسته، مطالبه نمی‌کردند. امسال مأمورین جان محمد خان سرتیپ تیپ عراق بطور شقاوت و بی‌رحمانه ما را در این موقع حصاد و نتیجه برداشتن زراعت با این آفت زده­کی[33] از رعیتی و خانمان تار و مار و فرار رانده و خسارت کلی وارد آورده‌اند و نه نفر سرباز را مطالبه می‌نمایند. استدعا می‌نمائیم استرحاماً با ملاحظه فرامین ما مقرر فرمایند؛ مثل سنوات معموله ما را از نه نفر معاف دارند که نه قادر به سرباز شدن هستیم نه دیگر استطاعت سرباز یکی صد و پنجاه و دویست تومانی داریم و الا ناچار هر یک بگدائی پراکنده شد[ه] و مسئول آن در روز شورای عالی قیامت کبری در پیشگاه عدل‌اله شما خواهید بود. سادات صدرآباد زرند [ مهر و امضای 23 نفر]

سند ش 14

مورخه 21 ربیع الاول 1344

مقام مقدس ریاست دارالشورای کبری آقای آقا میرزا حسین خان پیرنیا -زیدها اجلاله العالی

عرض یکعده کسبه و کارگر بازار نجف آباد اصفهان بآستان مبارک، این است که تا حال مکرر عرایض بمقامات عالیه مرکز بتوسط پست عرض و تظلم نموده، هیچ یک را اولیای امور مملکت نظر توجهی نفرموده‌اند و بعرض ما بیچاره­ کان[34] الطفاتی[35] نشد. استدعای عاجزانه داعیان این است که ریاست معظم کعبه آمال ملی ایران را از ظلم‌هایی که به طبقه ضعیف کارگر و زحمت‌کش وارد آورده‌اند، متذکر نمائیم چندی پیش دو نفر صاحب منصب نظامی یک نفر سلطان لطف اله خان رئیس قشون گیری و یک نفر یاور امان اله خان حفظ الصحه قشونی وارد نجف آباد و سرباز محلی خواسته از هفده (17) سهم یازده سهم چهل و چهار نفر سرباز زارعین خورده[36] مالک بوده‌اند که داده‌اند بیست و هشت نفر سرباز هم که باید شش جوب آب و املاک دیگر بدهد. این شش جوب چون مال رؤس و کدخدایان که همیشه صاحب نفوذ و دست قدرتشان برای غصب حقوق دیگران قادر بود، خواستند سرباز محل زراعتی خود به ما کسبه بیچاره تحمیل نمایند، مدت یکماه در اصفهان متواری تا آنکه بتوسط حضرت مستطاب آقای حاجی میرزا یحیی دولت آبادی تلگرافی بارکان حرب در شیراز و جواب آسایش کسبه را فراهم نمائید، رسید و رئیس قشون‌گیری هم قول و اطمینان به کسبه داد که متعرض آن‌ها نشود و بیست و هشت 28 نفر سرباز را از صاحبان شش جوب آب و املاک خواست بگیرد. کدخدایان و رئیس رفتند در شهر و شاهزاده غلام‌حسین میرزا نماینده دارالشوری را با خود برداشته و تشریف آورده‌اند در نجف آباد و یک مجلس تشکیل داده‌اند و از کسبه، اولاً اعانه خواستند؛ کسبه قبول نکرده‌اند. عرض نموده‌اند هر گاه صاحبان این آب و املاک مورد ترحم و اعانه بوده‌اند بر همه کس واجب بود که اعانتی بنماید ولی چون همه صاحبان سروت[37] و املاک هستند اعانه واجب نیست لهذا نمی‌دانیم شاهزاده بچه مدرکی با صاحب منصب سربازگیری این تحمیل را بر ما بیچاره‌­کان[38] روا داشتند. شاه­زاده جهت اصفهان حرکت نموده‌اند و سلطان دوازده نفر از کسبه را گرفت و بنای تشدد را گذاشت؛ کسبه همان شب باز جهت تحصن در تلگراف‌خانه و اصفهان تدریجاً و فراراً رهسپار شدند و غافل از این‌که سر راه نیم فرسنگی را نظامی‌ها بسته‌اند. هرچه کسبه فقیر پنج نفر چهار نفر رسیده، گرفته دست بسته و انداخته تا صبح هشتاد و سه نفر را کت بسته جلوی سرنیزه تفنگ عودت در اداره سربازگیری نجف آباد آرند[39] و با شلاق ظلم از یک مشت کارگر فلک زده 28 نفر سرباز را گرفته و هر سرباز را کسبه با چه خسارت از قراء پنج فرسخی و دوردست با استرضائی‌های گزاف آورده و تحویل اداره قشون‌گیری دادند. این است شرحی از حالات طبقه فقیر دور از مرکز که باین‌گونه ظلم‌ها گرفتار شده‌اند و هر جا پناهنده شدیم تا حال دادگری بداد ما بیچارگان نرسیده و کس این سؤال را از شاه­زاده غلام‌حسین میرزا نکرد که بچه فلسفه و مدرکی یک چنین ظلمی را بیکمشت کاسب امثال گیوه‌دوز، صباغ، حداد، حلاج [و] عطار روا داشتند. باقی الامر مطاع مطاع. [ امضای هیأت کسبه و کارگران و مهر14 نفر]

سند ش 15

[نشان تاج و شیر و خورشید]

اداره تلگرافی دولت علیه ایران

از سمنان به طهران

مقام منیع وزارت جلیله جنگ -دامت عظمته

دولت علیه اجداد چاکرانرا از مزینان جزو خراسان بعنوان گروی بسمنان آورده، سکونت داد و املاک ما را [به] عنوان خالصه ضبط نموده، سالیانه هفتاد [و] پنج خروار گندم از اصل مالیات از انبار دولت بعنوان خانواری بچاکران مرحمت می‌فرمودند و هر زمان فوج سمنان را حرکت می‌دادند. سی [و] پنج نفر را که در نتیجه فوج سمنان در دفتر ثبت است، سی نفر آن را از اجداد چاکران، تعیین و برای خدمت‌گزاری حاضر می‌نمودند. پس از دو سال از دوره مشروطیت دولت علیه چاکران را معاف و خانواری مزبور ضبط فرمودند چون بضاعت و آب و ملک در سمنان نداریم فقط اعاشه ما از هفتاد [و] پنجخروار خانوار بود پس از ضبط دولت عده[ای] از چاکران باطراف سمنان متواری و بعضی ساکن به ذلت اعاشه می‌نماییم اکنون حسب الامر نصف عده چاکرانرا احضار فرمودند با کمال افتخار اطاعت امر نموده، حاضریم. استدعا آنکه امر فرمایید خانواری چاکران از انبار دولتی لطف فرموده، اعاشه عیال [و] اطفال خود را مرتب نموده، برای خدمت‌گزاری حاضریم. چنانچه بذل مرحمتی در پرداخت خانواری نفرمایند عیال [و] اطفال چاکران از گرسنگی تلف، خود چاکران استطاعت حرکت الی طهران نداریم. البته حضرت اشرف نظر برعیت پروری راضی نخواهند شد سر زمستان یک مشت عیال [و] اطفال چاکران گرسنه و [از] سرما تلف شوند. استدعای بذل مراحم مخصوص داریم. هیأت خراسانی ساکن سمنان، آقابابا غلامحسن، ابوالقاسم، فرج اله، غلامرضا محمد حسن، محمد حسن، علیرضا، فرج اله، محمد حسن، رضا، قاسمعلی، محمد ابراهی، آقا محمد رضا.

سند ش 16

وزارت جنگ

5 خرداد 1304

اداره ارکان حرب کل قشون

دایره [ناخوانا]سوم سربازگیری نمره 383/1927

ریاست محترم مجلس شورای ملی

عطف بمرقومات نمرات 16411-1643-16444-16475 و16476 راجع بموضوع سرباز بنیچه اگرچه دستورات لازمه در مراعات و تسهیل احضار نفرات بنیچه به لشکرهای مربوطه صادر گردید ولی ضمناً برای مزید استحضار متذکر می‌گردد چون سنوات متمادی است، در ترتیب و تعدیل بنیچه قشون‌گیری با رعایت مقتضیات وقت تجدید‌نظر نشده است و با وضعیت فعلی اخذ نفرات قشونی مطابق همان بنیچه قدیم مصادف با همین موانع و محظورات روزانه البته که هم موجب شکایات متوالیه صاحبان بنیچه به طور عموم و هم تولید اشکالات برای اداره قشون مینماید لذا یگانه طریقه که برای رفع موانع حاصله و آسایش عمومی اتخاذ گردید، همان قانون نظام وظیفه اجباری است که پیشنهاد شده و مترصد تسریع تصویب آن در مجلس شورای ملی است. ریاست عالیه کل قشون.

منبع: پیام بهارستان


[1]. معطوفی، اسداله، تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران از تمدن ایلام تا 1320 خورشیدی، 1382، ص62.

[2]. علی ­بابایی، غلامرضا، تاریخ ارتش ایران از 558 پیش از میلاد تا 1357 شمسی، آشیان، چاپ اول، 1382، صص 190-194.

[3]. عاقلی، باقر، رضاشاه و قشون متحدالشکل(1300-1320)، تهران، نامک، چاپ اول، 1377، ص75-77.

[4]. همان، صص93-106.

[5]. جهانبانی، امان اله، از تزار تا شاه (زندگینامه و خاطرات)، نگارش و ویرایش محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ اول، 1388، صص 140-141.

[6]. مجله قشون، شماره 2؛ به نقل از عاقلی، پیشین، صص112-116.

[7]. ذکاء، یحیی، ارتش شاهنشاهی ایران از کورش تا پهلوی، تهران، انتشارات شورای ارتشی جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری ارتش شاهنشاهی ایران، 1350، صص 258-260­.

[8]. روزنامه کوشش، سال سوم، شماره 19، 27 دلو 1303.

[9]. مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 5، ج2، ص81.

[10]. عاقلی، پیشین، ص221.

[11]. مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، دوره5، ک89، ج1/4، پ112.

[12]. همان، دوره5، ک124، ج1/19، پ91.

[13]. همان، پ97.

[14]. همان مرکز،دوره6، ک64، ج1/31، پ32.

[15]. همان، دوره5، ک138، ج1/28، پ195.

[16]. همان، دوره5، ک89، ج1/4، پ118.

[17]. همان، پ38.

[18]. همان مرکز، دوره5، ک147، ج1/36، پ8.

[19]. همان، دوره5، ک128، ج1/23، پ27.

[20]. همان

[21]. همان، دوره5، ک147، ج1/36، پ13.

[22]. همان، پ25.

[23]. همان، دوره5، ک 131، ج1/24، پ131.

[24]. همان، دوره 5، ک143، ج1/32، پ40.

[25]. همان، دوره5، ک124،ج1/19، پ92.

[26]. ظاهرا صحیح آن ایل است.

[27]. الآنه.

[28]. بندگان.

[29]. معذورات.

[30]. خاطر.

[31]. استخوان.

[32]. مخروبگی

[33]. آفت زدگی

[34]. بیچارگان

[35]. التفاتی

[36]. خرده

[37]. ثروت

[38]. بیچارگان

[39]. آوردند


سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی