اندیشه و عمل اقتصادى در اصفهان

عصر مشروعیت و نقش حاج آقا نورالله نجفى


عبدالمهدى رجایى
1724 بازدید
حاج آقانورا... اصفهانی مشروطه اصفهان

 عصر مشروعیت و نقش حاج آقا نورالله نجفى

مقدمه:

 مشروطیت تحولى بود که بخش عمده آن به واسطه نارضایتى اقتصادى طبقاتى از جامعه از وضع موجود شکل گرفت. به همین خاطر در بررسى انگیزه هاى این حرکت مطالبه بهبود اوضاع اقتصادى را نیز برشمرده ‌اند.[1] عجیب نیست که پا به پاى تحولات سیاسى، سخن از اصلاحات اقتصادى به میان آمده و انتظار به سامان شدن نظام اقتصادى و معیشتى مردم به شدت بالا گرفت.

     علاوه بر آن مشروطیت مشارکت مردم در ابعاد مختلف سیاسى، فرهنگى و اقتصادى را دنبال مى‌کرد. اوضاعى که مى‌خواست مردم خود را مسئول مصالح خویش بدانند. بى‌جهت نیست که روزنامه «انجمن مقدس ملى اصفهان» عنوان کرد «تا چندى قبل که طفل صغیر نابالغ بودیم حسن و قبح اعمال ما از پدر بزرگوار و قیم عالى‌مقدار مسئول بود. الحال که بالغ شدیم و زمام اختیار به دست خودمان است چرا از مصالح خویش غافل باشیم؟»[2] و روزنامه «جهاد اکبر» مصادیق روشن‌ترى از این پر شدن شکاف دولت ـ ملت به واسطه نظام مشروطه را عنوان کرد، حرفهایى که پیش از آن در تاریخ ایران سابقه نداشت «امروز اگر دولت مقروض باشد باید همت در اداى قرض دولت کرد. اگر مالیه دولت کفاف مخارج مملکت دارى نمى‌کند ما باید به میل قلبى در کمال جد و جهد اسباب ازدیاد مدخول دولت را فراهم کنیم.»[3]

    این مقاله درپى آن است که مواجه اندیشندان جامعه ما، على‌الخصوص شهر اصفهان را نسبت به نابسامانی هاى اقتصادى آن روزگار بیان و بررسى کرده و نشان دهد مردم این شهر، در پرتو نظام مشروطه، در این راه چه کردند و در عرصه نظر و عمل چه واکنشى از خود نشان دادند.

نقد گذشته (خصوصیات فردى)

     بى گمان برپایى هر اساس تازه‌اى باید به شناسایى و نقد نابسامانیها و امراض گذشته همراه باشد مشروطیت نیز فضایى براى نگاه منتقدانه به گذشته ایجاد کرده بود. اندیشمندان اقتصادى آن روز در بعد فردى برچندى از صفات و خصوصیات منفى ایرانیان انگشت گذاشته و آن را مضر به پیشرفت اقتصاد عنوان کردند. نخستین صفتى که خواستار اصلاح آن شدند «ترجیح مصالح فردى بر مصالح جمعى بود» اینکه «ما ایرانیان قاطبا داراى این صفت ذمیمه هستیم و در تمامى امور اغراض شخصیه خود را از دست نمى‌دهیم، مصالح خاصه را بر منافع عامه ترجیح مى‌دهیم... پیداست که ترقى هیچ قوم و ملت بدون رعایت جهت نوعیت فراهم نخواهد آمد»[4] موضوع دیگرى که آن روز از موانع پیشرفت اقتصادى دانسته شده» عدم اعتماد و اطمینان ایرانیان به یکدیگر بود» چنان که آمده است «آنچه مانع پیشرفت کار و کسب عموم و انتشار صنایع است همان ناراستى است که کسى به ابناى وطن خود اطمینان ندارد. زیرا که اجراى اداره و تشکیل شرکت و توسعه زراعت و غیره اجزاء و کارکنان و مباشران مى‌خواند و در صورت عدم تأمین و اطمینان چگونه جارى مى‌گردد؟»[5] روزنامه دیگرى در همین راستا از کارگزاران اقتصادى مى‌خواهد که «تقلب» را کنار بگذارند و مثل سابق نباشد که عده‌اى مال زیادى از هم‌وطنان جمع کرده سپس خود را به افلاس زده و با گرفتن یک «مفلس‌نامه» از زیربار پاسخگویى شانه خالى کنند.[6] نیز همین روزنامه از این مى‌نالد که «گویا ما اهالى عادتمان شده گه گدایى و بیکارى را شرف خود دانسته‌ایم»[7] از هم‌وطنان خود مى‌خواهد قدم به میدان کار و فعالیت اقتصادى بگذارند.

نقد گذشته (ضعف اقتصاد ملى)

     در بعد اجتماعى مهمترین اعتراضى که به وضع موجود برآمد ناشى از تراز نابرابر تجارى میان کشور ما و همسایگان بود. وضعى که بواسطه عهدنامه ترکمنچاى میان ایران و روسیه ایجاد شده و کم‌کم تمام کشورهاى همسایه على‌الخصوص انگلستان برطبق قانون «دول کامله الوداد» برخوردار از آن شدند. این قانون عوارض گمرکى کالاهاى وارداتى را به میزان بسیار کم (4 درصد) در نظر مى‌گرفت. نتیجه آنکه صنایع داخلى مقهور کالاهاى ماشین‌ساز خارجى شده تا بدانجا که در آستانه مشروطیت گفته شد «شاید تمام بازارهاى بلاد ایران سراپا امتعه و اقمشة خارجه است مردم کارگزار و خدمتکار خارجه‌اند که آن امتعه را پول نقد کنند و تقدیم آنان نمایند»[8] اقتصاد ملى در این بازى نابرابر از میان رفت «چه نگارم از هنرهاى ایران زمین... آن زرى بافیهاى قدیم به بوریابافى و حصیربافى تنزل نمود آن قالى‌بافیها و قدک بافیها به موتابى و طناب تابى تنزل نمود»[9]

    در نقد تجارت آن روز اندیشمندان معترض بودند که «تجار اروپا غالبا مال‌التجاره آنها فقط از نتایج صنایع و حرفه‌هایى است که از مهارت در اعمال فنون و تشکیل کارخانه و فابریکها از روى قواعد علمى حاصل است... نه چون ما که مواد معیشت و سرمایه ملت به خارج نقل کنیم... یعنى طلا و نقره مملکت را دادن و چیزهاى غیرمفیده گرفتن و پنبه‌اى که حاصل خود ایران است یک من چند قران به فرنگان دادن و یک من بیست تومان باز خریدن و به کل دست اهل مملکت را از کسب و کار و صنعت و حرفت مقطوع ساختن»[10]

    در این حال تجار ما به واقع تبدیل به بازاریاب کالاهاى خارجى مى‌شوند «تجار مملکت ما دلالى براى خارجه مى‌کنند... صبح منتظرند که نفت وارد شود. ظهر منتظرند قند وارد شود و عصر منتظرند چاى و شکر و قماش وارد شود. شب تا ساعت هفت خواب به چشم مبارکشان حرام مشغول دفتردارى خارجه هستند.»

     روزنامه‌ها عرصه‌اى شده بود که دلسوزان این کشور از سراسر جهان پیشنهادهای اصلاحى خود را درباره دردهاى آن بیان نمایند. یکى از تجار ایرانى مقیم هند براى خلاصى از هجوم سیل‌آساى کالاهاى خارجى تجربه مردم هند را پیشنهاد مى‌کند که «مالیه خارجه را علانیه آتش زدند بلکه آنچه که نداشتند خریدند و آتش زدند که خارجه و داخله مقطوع‌الطمع گردند و عجب آن است که در تحت خارجه هستند و این طور نمودند.»[11] او بر ایرانیان خرده مى‌گیرد که «با وجود آزادى امروز و نهى شرع مقدس از احتیاج به کافران و اتحاد مذهبى» چنین همتى ندارند.

اصلاح اوضاع اقتصادى (در حوزه نظر)

     با این پیشینه ناخوشایند مشروطیت شور و امید پیشرفت را در دلها زنده کرده بود. خصوصا رهبران فکرى و سیاسى، که عمق جراحات را بیشتر احساس مى‌کردند، در این راه حرارت بیشترى نشان مى‌دادند: حاج آقا نورالله نجفى، رهبر جنبش مشروطیت اصفهان و رئیس انجمن ولایتى این شهر،[12] توجه زیادى به بهبود اوضاع اقتصادى داشت. وى اندکى بعد از برپایى مشروطیت در نامه‌اى به «آقامیرزا ابراهیم مجتهد شیراز» نظرات خود را راجع به لزوم برقرارى این اساس اعلام کرد. او دربند پنجم این اعلامیه ده ماده‌اى راجع به نظرات مشورتى که در مشروطیت ملاک عمل قرار مى‌گیرد نوشت «هر روز این جمعیت آراء براى اصلاح مفاسدى مسلم است. بدعتى را رفع مى‌نمایند و سنتى را وضع مى‌کنند و تجارت و زراعت و فلاحت و صناعت ایران را رواج میدهند و سالى صد کرور مکنت این خلق گدا را که خارجه مى‌برد به ترویج صنایع داخله نخواهند گذارد بیرون برود... به علاوه کشف معادن و اصلاح طرق و ابداع کارخانجات خواهد شد»[13]

    علاوه براین سند، حاج آقا نورالله در دوره استبداد صغیر مهمترین کتاب سیاسى خود یعنى «مکالمات مقیم و مسافر» را به نگارش درآورد. او در این اثر ارزشمند نشان داد که علاوه بر مدیریت و رهبرى سیاسى، در میدان نظر و تئورى نیز به درستى و با نگاهى همه جانبه مى‌تواند از نظام مشروطه به دفاع برخیزد[14] در این مکالمه چندین بار صحبت به مسائل اقتصادى کشیده شده است. نویسنده ترقى اقتصادى را از جنبه‌هاى مختلف از جمله جلوگیرى از تسلط اجانب و بالابردن توان دفاعى کشور و نیز رفع معضل بیکارى و ... دیده است. یکجا حاج آقا نورالله از زبان مسافر طرفدار مشروطه مى‌نویسد «مشروطه مى‌گوید باید تشکیل کمپانیهاى بزرگ تجارى در مملکت کرد... معادن را بیرون آورد. کارخانجات دایر کرد. ثروت مملکت را باید زیاد کرد. به اهل زراعت کمک کرد. زراعت را توسعه داد تجارت را ترویج کرد»[15]

    حاج آقا نورالله یکجا در مجمعى از تجار نارضایتى خود را از وضع تجارت شهر چنین ابرازکرد «اى سلسله تجار و فرقه کسبه! تا کى طلا و نقره خود را به بلاد خارجه مى‌فرستید و در عوض اقمشه زرد و سرخ آنها را زینت خود قرار مى‌دهید؟... الحق عجب است از غفلت ما که مدتها است فریفتة امتعة زرد و سرخ خارجه شده، مکنت خود را به باد فنا داده‌ایم در قرون گذشته چه قدر کارخانة نساجى دایر بوده... که فعلاً اثرى از آنها باقى نیست؟... از باب غیرت و حمیت باید مجدانه در ترتیب رواج اقمشه و امتعة اسلامیه بر سبیل اتحاد و اتفاق بکوشید... اگر گذشته‌ها را به نظر عبرت و اسباب ویرانى ایران مى‌بینید آینده را دریابید»[16] نیز در جایى دیگر خطاب به تجار عنوان کرد «گمان نفرمایید این تجارت است که در دست دارید. این یک نوع دلالى است که شماها به زحمت زیاد اجناس فاسدة مغشوشة بى‌عاقبت خارجه را به ایران داخل کنید و به ابناء وطن خود بفروشید و طلا و نقرة ایران را به بهاى آنها از مملکت خارج نمایید... بلکه تجارت جارى کردن خط آهن است و انکشاف معادن و احداث کارخانجات و از قبیل اینها»[17]

    رهبر دیگر مشروطیت اصفهان شیخ محمدتقى آقانجفى، برادر بزرگ حاج آقا نورالله بود.[18] وى نیز نسبت به تسلط اقتصادى اجانب بر کشورمان حساسیت ویژه‌اى نشان مى‌داد. او یکبار در نامه‌اى به مجلس در لزم ایجاد مشروطیت نوشت «چند سال است خارجه به ترتیب معامله، رابطه به بلاد محرومه مسلمین پیدا نموده‌اند و البسه و امتعه خود را رواج دادند، حالا راجح و صلاح آن است که مسلمانان به قدر امکان سعى در ترویج و معاملات در ملبوسات اسلامیه و امتعه ایرانیه نموده باشند»[19]

    پس مى‌توان گفت در اثر اندیشه‌هاى این مردان بزرگ بود که نهضت مشروطیت اصفهان بیش از سایر شهرها وجهه اقتصادى داشت و به همین واسطه بود که روزنامه‌ها دایما به تجار توصیه مى‌کردند که «به جاى حمل قند روسى به ایران، چند نفر تاجر کمپانى شده کارخانه قندسازى دایر کنند یا همین کار قنادى که در ایران هست، که اصفهان و یزد قند بسیار خوب مى‌سازند، توسعه دهند... و در عوض آن همه ریسمان فرنگى که مى‌خرند و به اهل مملکت مى‌فروشند، یک کارخانه ریسمان‌بافى دایر فرمایند»[20] همین روزنامه به تجار مملکت توصیه مى‌کند «شرکتهاى متعدده برپا کنند و براى هرکارى تشکیل کمپانى خاصى... قرار بدهند... اگر بیست شرکت در شهرهاى ایران فراهم کنند هرکدامى را براى کارى به خصوصیه یکى براى اخراج معادن، یکى براى کارخانه کاغذ، یکى براى چلوار، یکى براى اقمشه، یکى براى قند و شکر و چند عدد دیگر براى صنایع... آیا مملکت شما به زودى آباد نمى‌شود»[21]

اصلاح اوضاع اقتصادى (در حوزه عمل)

     پیش‌تر باید بگوییم ترویج کالاهاى وطنى و ضدیت با مصرف کالاهاى خارجى در اصفهان سابقه‌اى طولانى‌تر داشت. این امر دست کم به سال 1316ق و تأسیس شرکت اسلامیه به وسیله چندى از بزرگان شهر از جمله همین حاج آقا نورالله و حاج محمدحسین کازرونى[22] برمى‌گردد.[23] حتى پیش از امضاى فرمان مشروطیت، قاطبة علما و بزرگان شهر اصفهان پیمانى مهم را با یکدیگر امضاء کردند. این سند که براى روزنامه حبل‌المتین کلکته ارسال شد[24] در پنج بند تنظیم شده بود که سه بند نخست آن کاملاً اقتصادى بود. به موجب بند اول «قبالجات و احکام شرعیه از شنبه 14 به بعد باید روى کاغذ ایرانى بدون آهار نوشته شود اگر بر کاغذهاى دیگر نویسنده مهر ننموده» بند دوم «کفن اموات اگر غیر از کرباس و پارچه‌هاى اردستانى یا پارچه دیگر ایرانى باشد متعهد شده‌ایم برآن میت ماها نماز نخوانیم» بند سوم از همه مهمتر است «ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده مى‌شود قرار داده‌ایم مها امکم [حتى‌المقدور] هرچه بدلى آن در ایران یافت مى‌شود لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوج غیر ایرانى را نپوشم» برپاى این تعهدنامه 17 نفر از بزرگان و علماى اصفهان از جمله آقاى نجفى، حاج آقا نورالله، رکن‌الملک[25] و دیگران امضاء کرده‌اند.[26]

    یک ماه بعد که دیگر فرمان مشروطه امضا شده بود، بزرگان اصفهان تصمیم گرفتند از حالت انفعالى (تحریم) خارج شده به حالت فعال (تولید) به درمان دردهاى اقتصادى مملکت خویش بپردازند. گفتنى است هنوز انجمن ولایتى اصفهان تشکیل نشده است. خبر روزنامه حبل‌المتین کلکته از اصفهان: «حضرات علماى اعلام و آقایان گرام و رجال حکومت و تجار و صاحبان ثروت این شهر شهیر، که نصف جهانش مى‌خوانند، در صدد رفع احتیاجات ملت از خارجه افتاده، اندک‌اندک در پى تأسیس کارخانجات و ترویج صنایع وطن و قطع علایق از خارجه‌اند. چنانچه جناب مستطاب آقاى حاجى آقانورالله ثقهًْ‌الاسلام (دام‌ظله) با جناب آقاى رکن‌الملک و بعضى از رجال و تجار محترم را شورا و گفتگو و صحبت آوردن و طلبیدن کارخانه کاغذسازى و چرخ و ماشین زراعتى از فرنگستان است.»[27] حاصل جلسات مشاوره آنکه قرار شد با خارج تماس گرفته قیمت و کیفیت ماشینهاى تولیدى مذکور را تحقیق کنند.

     علاوه بر این اقدام «حجج اسلامیه اصفهان» اعلانى به روزنامه‌ها دادند که نوعى عمل تشویقى براى تولید کننده بود «هریک از تجار محترم ایران دستگاه ریسمان‌تابى مختصر که در بمبئى هم تجار ایران جارى کرده‌اند، به اصفهان، کاشان، یزد، کرمان، خراسان و غیره بیاورد، مورد تمجید و تحسین علما و اولیاى دولت و ملت ایران واقع خواهد شد و نام او در جراید خارجه و داخله به نیکى و دیانت و غیرت ثبت خواهد گردید و هریک از نساجهاى اصفهان، کاشان، یزد، کرمان و غیره پارچه سفید خوبى که شبیه چلوار باشد بسازد و به قیمت عادله باشد نمانه او را به حضور حجج اسلامیه بفرستد، متاع او را به کلى مى‌خرند و از جانب دولت و روساى ملت به جهت او خلعت و لقب و امتیاز مرحمت خواهد شد.»[28]

تشکیل انجمن تجار

     به تاریخ 16 محرم 1325 در اصفهان و با حضور 12 نفر از تجار درجه اول شهر، «انجمن تجار» در محل باغ حاج محمدحسین کازرونى شکل گرفت[29] روزنامه پس از ذکر خبر تشکیل این مجمع اظهار امیدوارى کرده است که به واسطه آن «خیلى از مفاسد تجارتى و مملکتى ما اصلاح شود چنانچه در این روز مذاکرات مجلس همه از اقدام به امورات نافعه و کوشش به لوازم ترقى مثل آوردن کارخانجات لازمه بود»[30] در همین جلسه نخست حاج محمدحسین کازرونى پیشنهاد کرد کارخانه کاغذسازى برپا کنند. سه روز بعد که این انجمن در تیمچه حاجى محمد ابراهیم ملک‌التجار،[31] برگزار شد راجع به کارخانه کاغذسازى قرار گذاشتند «روز جمعه مستر حکاک، وکیل کمپانى حاجى على‌اکبر و پسران، او را در انجمن احضار و تحقیقات لازمه به عمل آید و در همان مجلس مشترکین معین و به تسوط مشارالیه کارخانه کاغذ خواسته شود»[32]

برپایى بزرگترین مجمع اقتصادى

     یک ماه بعد از آن تاریخ بزرگترین مجمع اقتصادى در اصفهان شکل گرفت. این بار هم در باغ کازرونى «قریب دوهزار نفر از علما و تجار و کسبه و تمام سلسله جلیله صدریه ازدحام نموده بودند ... درباب منسوجات و متاع هاى ایرانى عزم و جزم خود را به عرض یکدیگر آورند که لباسهاى مسلمان غیرتمند باید از اقمشه اسلامیه باشد و هم‌چنین اثاث البیت و آلات کسب و متاع هاى لازمه باید از مصنوعات یران باشد»[33] در همین جلسه حاج آقا نورالله سخنرانى مبسوطى کرد که «ژاپونیها تا کرباس و گونى وطن خود را نپوشیدند و چند سال پاى برهنه راه نرفتند این قسم ترقى نکردند» به واسطه همین فضاى پرشور «در این وقت قرآن به معرض آورده، اکثر علما و تجار و اعیان و سلسله جلیله صدریه و اصناف مهر کردند و متعهد شدند که لباس و اثاث آنها خارج از مصنوعات وطن عزیز خود نباشد»[34] کمى بعد آقا میرزا محمود صدرالمحدثین، یکى از خطباى شهر «در ایوان چهلستون منبر رفته آن میثاق و یمین و قرآن مهر شده را... به سمع اهالى رسانیدند و آنها را به این شیوه ملت دوستى و وطن‌خواهى ترغیب نمودند»[35] مردم به واسطة شنیدن سخنان او به هیجان آمده «رشته طاقت گسیخته، گریه‌ها کردند، ناله‌ها آغاز نمودند و یک مرتبه ریختند و قرآن مجید سابق‌الذکر را مهر کردند که زنهار لباس خارجه نپوشند»[36]

    در مجمع دوهزار نفرى مذکور، حاج محمدحسین کازرونى که لباس کرباس پوشیده بود ابراز امیدوارى کرد «تا دوماه دیگر کارخانه ریسمان را هم خواهیم آورد»[37]

    چندى بعد رئیس انجمن شهر به اعضا توصیه کرد «خوب است که اهل انجمن کلیه لباس داخله بپوشند» و کازرونى که نماینده تجار در آن انجمن بود گزارش داد «الحمدالله خیلى معمول شده است منسوجات ایرانیه و مردم کمال میل و رغبت دارند»[38] پوشیدن لباس ایرانى به میان مدارس نیز کشیده شد چنانکه شاگردان مدرسه معرفت و ایمانیه نیز ملبس به این لباس گردیدند.[39]

تأسیس شرکت شرافت

     بالاخره اولین بنگاه تولیدى پس از مشروطه تحت عنوان «شرکت شرافت» با مشارکت بزرگان شهر تأسیس گردید. شرکتى که مقصود آن «ترویج امتعه وطن و رفع احتیاج از خارجه و توسعه دایره مکاسب و سایر مصالح عامه» بود و نخستین جلسه آن در خانه سیدحسن بنکدار، نماینده اصناف در انجمن ولایتى، برپا گردید. موسسین این شرکت تعمد داشتند که در خانه مذکور «اسباب و اثاث و ظروف و سایر چیزها» ساخته ایران باشد[40]

    گویا شرکت شرافت به زودى آغاز به کار کرد چرا که دو ماه بعد محصول این شرکت را که لباس نظامى بود، به انجمن ولایتى عرضه داشتند و مورد تحسین قرار گرفت. گفتنى است مطابق این خبر لباسى نیز از «منسوجات شرکت اسلامیه» نمایش داده شد که نشان مى‌دهد شرکت مذکور نیز به فعالیت مشغول بوده است.[41] بعد از آن حاج آقانورالله پیشنهاد کرد هر هشت ماه یک دست از این لباسها به سربازان داده شود.[42]

    تولید ملبوسات وطنى به اندازه‌اى رسید که در بازار مغازه‌اى مخصوص فروش تولیدات داخلى برپا گردید. در جشن سالگرد مشروطیت، مغازه فروش کالاهاى وطنى در سراى ملاباشى[43] مورد بازدید حاج آقا نورالله و کازرونى واقع گردید فروشگاهى به اسم «اخوت... خاصه منسوجات وطنى تشکیل داده و افتتاح نموده‌اند در این جشن منسوجاتى که تاروپودش از دست رشت وطن بود در معرض جلوه و افتتاح نموده‌اند در این جشن منسوجاتى که تار و پودش از دست رشت وطن بود در معرض جلوه و ارائه آوردند. حاضرین دیدند و پسندیدند و هریک به قدر رفع حاجت خریدند»[44] روزنامه از «آقا ابوالقاسم خوانسارى» موسس «شرکت اخوت» سپاسگزارى مى‌کند. روزنامه «نداى وطن» اطلاعات بیشترى از این شرکت بدست مى‌دهد وى مدیران آن را «آقا ابوالقاسم و آقا عباسعلى» نامیده که «از تجار محترم اصفهان و مردمان با غیرت آن سامان است» نیز اضافه مى‌کند «حضرت ثقه‌الاسلام هم کمال مرحمت و مساعدت را در پیشرفت این شرکت فرمودند»[45]

واکنش منتقدین و مخالفین

     از همان زمان آگاهانى معتقد بودند تحریم کالاهاى خارجى بدون تقویت جانشین داخلى کار پرثمرى نخواهد بود. یکى از «فضلاى دانشمند اصفهان» ضمن تقدیر از نهضت تحریم کالاهاى خارجى اشاره کرد «بر عاقل هوشمند سزاوار است وقتى که فرمود این لباس موجود را از تن بکَن لابّد باید لباس دیگر بفرماید بپوش. تا آن لباس موجود نشود خلع لباس اول سخت سست است... پس بهتر این بود که اول چرخ ریسمان تابى را تجار محترم در ایران موجود نمایند... والا کجا این پارچه‌هاى موجوده وطنیه متقلبه کفاف مى‌نماید... مجملاً از آن طرف عهد و میثاق هم بسته‌اند و عجب آن که به جاى خود نشسته‌اند. والله مى‌ترسم باز اسباب خنده و استهزاء اجانب از هر جانب بشود. آن وقت است که نظیر کاغذسازى مى‌شود... امثال پارچه و کاغذ و غیره و غیره کارخانه لازم دارد»[46] روزنامه نداى وطن نیز پس از درج اخبار مربوط نوشت «اما ترک امتعة خارجه در این امر کمال دقت لازم است که مثل سابق بى‌مطالعه نشود. اول باید تهیة حوائج را در داخل نمود آن وقت بر ترک امتعة خارجه اقدام بشود»[47] نیز سیاست تحریم مخالفین دیگرى هم داشت ایرانیانى که از تجارت و یا فروش کالاهاى خارجى منتفع مى‌شدند. روزنامه الجناب با اشاره به پیمان 17 نفره‌اى که علما و بزرگان اصفهان در تحریم پارچه و کاغذ فرنگى با یکدیگر بستند نوشت «باللعجب بیا و تماشا کن! چه مضمونها که گفته نشد! اما عوام بیچاره که هرچه به آنها گفته شود نمى‌فهمند... اما آن‌ها که مى‌فهمند یاآن است که منافى شغل آنهااست از قبیل بزازى یا اُرسى فرنگى فروشى یا اجناس دیگر فرنگى که مسلم النجاسهًْ مى‌باشند یا آن است که به واسطه یا بى‌واسطه مربوط به خارجه هستند مثل تجار معظم یا دلالها»[48]

    پیروزى لباس وطن، که شکست کالاهاى خارجى را به دنبال داشت، بدون واکنش تجار خارجه نمى‌توانست باشد. تجارى که سالها با خیال آسوده بازارهاى ایران را در قبضه داشتند. کنسول انگلیس بارها به سفیر این کشور از اوضاع وخیم پیش آمده شکایت کرده است در نامه‌اى از سفیر به وزیرخارجه انگلیس آمده است «آقایان کلیه معاملات تجارتى را با شرکتهاى اروپایى غدغن ساختند... این مسأله سبب شد که شرکت زیگلر اعتراض نماید و عاملین شرکت دیکسن مقیم اصفهان نیز گزارش دادند که از ترس آقایان نمى‌توانند روز را مشغول کسب باشند... کاردار دولت فخیمه این وقایع را به نظر وزیر امورخارجه ایران رسانید و جناب ایشان رجوع به کابینه نمودند و قرار چنین شد که اگر آقانورالله در مداخله امور تجارت مداومت نماید او را از اصفهان حرکت دهند سرقنسول دولت روس نیز مطلب را به سفارت خویش گزارش داد»[49] تجار روسى طى تلگرافى که در روزنامه «نوى ورمیا» چاپ شده بود شکایت کرده بودند که «علماى شهر مردم را ترغیب به شکستن متاع خارجیان مى‌نمایند ما تجار جدا خواستار و متمنى کمک و استعانت هستیم»[50] چند ماه بعد حاج آقا نورالله آشکار کرد «درچند وقت قبل که من بالاى منبر مردم را به استعمال متاع داخله و پوشیدن کرباس ترغیب و تشویق کردم روسها تلگراف به مرکز خود کرده بودند که فلانى استعمال متاع خارجه را حرام کرده و ما مطالباتمان بواسطه این مطلب در اصفهان سوخت خواهد شد»[51] در همین جلسه حاج آقا نورالله اعلام کرد «حال آنکه حرام نکرده بودیم محول به غیرت اسلامى اهالى نموده بودیم»[52] حاج آقا نورالله در یکى از جلسات شرکت شرافت این‌گونه نظر فتواگونه خود را اعلام کرده بود «من مانع اهالى از منسوجات خارجه نیستم اما مى‌گویم امتعه خارجه مقوى کفر و شکست ملت اسلام است بلکه موجب انکسار قلب مقدس شخص عالم حضرت بقیه‌الله (عجل‌الله فرجه) مى‌شود»[53]

    علاوه بر این تجار خارجه اقدامات دیگرى نیز انجان دادند. مثلاً به یکباره با شایعات و تبلیغات زیاد قیمت اجناس خود را به شدت کاهش مى‌دادند و متأسفانه در این موقع در میان زنان مشتریان مشتاقى مى‌یافتند. «چند روز است در میانة نسوان شهرت داده‌اند که پارچه‌هاى فرنگى ارزان شده و بازارها پر شده است که زنان مى‌خواهند ارزان خرى کرده و در عوض هرچه پول دارند به کیسه فرنگى مى‌اندازند»[54] خبرنگار روزنامه با ابراز تأسف که «آنچه خیرخواهان قدغن کردند که تا مى‌توانید ترک امتعه فرنگى نمایید نتیجه این شد که حالا زیادتر خریدارى مى‌شود» با عصبانیت فریاد زد «مگر این زنان صاحب ندارند؟ یا مردان آنها این قدر اسیر شهوتند که نمى‌توانند یک حرف صحیح حالى زوجات خود کنند!»[55]

    روش دیگر تجار خارجى در مقابله با وضع جدید آن بود که اجناس خود را به نسیه به بعضى بازاریان درجه چندم مى‌دادند. حاج آقا نورالله هشدار داد «فعلاً دست گذاشته‌اند به مردم بى‌اعتبار نسیه مى‌دهند که فردا از بابت مطالبات اسباب حرف شود»[56]

    هرچه بود در ماههاى پایانى سال 1325 سفیر انگلیس به وزیر خارجه متبوع خویش گزارش داد که «مخالف و ضدیت جدى آقایان درخصوص تجارت با خارجه ظاهرا موقوف گردید و دیگر تجار بومى مورد تهدید واقع نشده‌اند.»[57]

    البته چهار سال بعد که روسیه اولتیماتومى منافى استقلال ایران به دولت داد مسأله تحریم کالاهاى این کشور با شدت زیاد در کشورمان مطرح شد که آقانجفى در روز 12 ذى‌حجه در انجمن ولایتى سخنرانى مفصلى کرده «شخصا و تمام علماء امتعه روس را ترک فرمودند عامه اهالى اظهار اطاعت و انقیاد نمودند»[58]

فعالیتهاى دیگر اقتصادى

     خودکفاى اقتصادى در اصفهان منحصر به پارچه نبود به واسطه همین فضاى ایجاد شده در جهت تقویت صنایع داخلى اشخاص و مجامع به تولید کالاهاى داخلى روى آورده بودند حتى حاج آقا نورالله انجمنهاى سیاسى را نیز داخل در اینکار کرد «ثقهًْ‌الاسلام: هفته قبل به انجمن مرکزى[59] رفتم و چنین عنوان کردم که خوب است این انجمنها که منعقد مى‌شوند هرکدام یک قسم از احتیاجات وطن را رفع نمایند»[60] که پس از آن انجمن الفت «کلاه نمدى» ساخته و به انجمن ولایتى فرستاده بود[61] انجمن اتفاق هم یک «طاقه‌زرى» فرستاده بود که مورد تحسین اعضاى انجمن قرار گرفت «چون کمال صنعت به کاربرده بودند از چرخ دستى که از خارج آورده و ترکیب در اینجا نموده، از همان بافته بودند و گفتند فعلاً چهار دستگاه اداره کرده‌اند و مشغول بافتن اجناس دیگر هم هستند»[62] نیز وقتى شخصى کاشى‌سازى «یک زوج قاب قدح و گلدان» کار خود را به انجمن آورد مورد تشویق قرار گرفته سفارش ساخت از اعضاى انجمن گرفت. به همین مناسبت روزنامه جهاداکبر اطلاعاتى راجع به اقتصاد محلى شهر بدست مى‌دهد «اهل اصفهان سالهاست به واسطه شیوع صنایع و متاعهاى خارجه غالبا فقیر و بى‌کار شده‌اند و جهت این است که اصفهان نقدا جهت مرکزیت ندارد و بندر و پایتخت و زیارتگاه نیست و طریق معاش اهالى صنایع یدى و ساختن اسباب نساجى و غیره مى‌باشد»[63]

    با گذشت زمان حوزه فعالیتهاى اقتصادى گسترده‌تر شد. حاج محمدحسین کازرونى به فکر افتاده که راه اصفهان ـ شیراز را تسطیح نماید. او پس از حصول امتیاز و تعیین شرکا، مهندسى را براى ملاحظه راه از «اول خیابان چهارباغ الى چاپارخانه مرغ که چهار فرسخى شهر است» اعزام داشت «پس از تعیین حد و تشخیص طریق... شروع به شوسه نمودن و ساختن فرمودند»[64] چند ماه بعد کازرونى جلسه‌اى در باغ باصفایش برپا کرد و در آنجا سهام شرکتى را که براى شوسه کردن راه مذکور ایجاد کرده بود به فروش رسانید «شرکت را بر مبلغ یک صدهزار تومان مقرر داشتند و تحدید شیر[65] سهام نمودند هر شیر از قرار 25 تومان»[66] راجع به این شرکت خبرنگار روزنامه اطلاع مى‌دهد که از ماه قبل اینکار شروع شده و «به قدر چهار فرسخ راه صاف شده، تا حوالى اورچینى رسیده، هر روز 250 نفر عمله کار مى‌کنند و تا بحال به قدر سى پل از آهک و آجر از براى رفاهیت عابرین ساخته‌اند»[67]

    روزنامه نداى وطن که نویسنده‌اش سالها در اصفهان زیسته، با ذکر ناکامى شرکت اسلامیه اجراى این مقصود بلند را وابسته به علمى بودن و اساسى بودند اقدامات دانسته و مى‌گوید «حالا جناب حاجى مى‌خواهد راه شوسه کند. نمى‌دانم استاد شعبان معمار یا استاد محمود آجرپز را براى این خدمت مأمور نموده است! یا آنکه فى‌الحقیقه اداره علمى تشکیل داده است که مرکب باشد از مهندس و مساح و دفتردار و مدیر»[68]

    چندى بعد هم حوزه فعالیت اقتصادى به اکتشاف معادن کشیده شد. یک جا روزنامه گله کرد که «در مملکت ما اگر بیش از سایر ممالک معدن نداشته باشد به قدر لزوم و رفع احتیاج خودمان داد این است که هیچ یک به خیال نیستیم»[69] سپس اضافه مى‌کند که نزدیک قمشه شخصى معدن ذغال سنگى پیدا کرده و تاکنون دو خروار از آن را به شهر آورده است همچنین کسى معدنى از سرب مخلوط به طلا و نقره هم در اطراف اصفهان یافته است. همین روزنامه هفته بعد خبر داد «به همت والاى آقاى ثقهًْ‌الاسلام تشکیل کمپانى مرتبى گردیده فقط براى استکشاف معدنیات از فلزات و غیره»[70] فعلاً سرمایه شرکت را سه هزار تومان معین کردند که در اسهام ده تومانى فروخته مى‌شود. نیز مقرر شد «معلمى خبیر» از تهران بخواهند در روزنامه اطلاعات بیشترى راجع به کارهاى شرکت مذکور نیامده است.

     تصمیمات انجمن اصفهان به یک آرزوى دیرین مردم این شهر یعنى اتصال رود کارون به زاینده رود کشانده شد. روزنامه نداى وطن خبر مى‌دهد «چنانچه شنیده‌ام انجمن اصفهان جدا عازم شده‌اند که امتیاز ضمیمه کردن نهر کارون[71] را به زاینده رود از زراعت بر مى‌دارند... صریحا مى‌گوییم یکى از کارهاى بسیار بزرگ پرفایده است»[72] از اقدامى در این رابطه نیز در روزنامه‌ها چیزى ندیدم. شاید در مرحله تصمیم مانده باشد.[73]

بانک ملى (آغاز شورانگیز و خاموشى غم‌انگیز)

     حقیقت آن است که داستان بانک ملى در دوره مشروطیت هر صاحب اندیشه‌اى را به تأمل وا مى‌دارد. تقریبا فرداى برپایى مشروطیت فکر تأسیس بانک ملى، به اذهان خطور کرد. شور و شوق زایدالوصفى در سراسر کشور ایجاد شد، قدمهایى برداشته شد اما سرانجام این بنیان که قرار بود بزرگترین موسسه خصوصى کشورمان در آغاز قرن بیستم باشد شکل نگرفت. و برپایى آن تا دوره رضاشاه به تعویق افتاد.

     آغاز کار بانک ملى بدین قرار بود که بلافاصله پس از افتتاح مجلس دولت لایحه استقراضى به مجلس ارائه داد. اما مجلس که نمى‌خواست کشور را، علاوه بر قروض کمرشکن گذشته، زیربار قرض دیگرى ببرد، به ابتکار یکصد نفر از تجار و بزرگان مملکت پیشنهاد تأسیس بانک ملى را مطرح کرد.[74] امتیاز بانک مذکور در ذى‌حجه همان سال از دولت گرفته شد. این امتیاز به مدت 110 سال بود و علاوه بر بانک، امتیازات دیگرى چون کشیدن راه، خط آهن، اکتشاف معادن، صید مروارید و... به موسسین داده شده بود. نیز عنوان شده بود که عایدات دولتى باید به این نکته واریز شود[75]

    تجار نماینده مجلس به سرعت به تمام شهرها تلگراف زده و ضمن دادن اطلاع، از همکاران خود کمک خواستند[76] ده روز بعد حاج آقا نورالله و آقا نجفى به تهران تلگراف کرده، ضمن گزارش اقدامات خود اعلام کردند «مخصوصا تشکیل بانک اسلامى که کمال خیرخواهى است براى مسلمانان، فواید کامله آن را حضور علما و اعیان و تجار مدلل داشتم... همه قبول نمودند. ترتیب صحیحى به عون‌الله داده مى‌شود»[77] حاج آقا نورالله در یکى از سخنرانیهاى اقتصادى خود فواید بانک ملى را جارى کردن خط آهن، انکشاف معادن و احداث کارخانجات برشمرد که «این نوع کارها را یک نفر از ماها نمى‌توانیم اجرا بکنیم... در عهده بانک ملى است که در واقع رشته تجارت صحیح منوط به اقتدار بانک ملى است... به علاوه مالیات ایران که در هرجا تحویل بانک ملى مى‌شود... دیگر صرف مخارج فلان و بهمان نمى‌شود»[78] روزنامه ارگان انجمن ولایتى در بیان اهمیت بانک ملى و ضدیت با بانکهاى شاهنشاهى و استقراضى نوشت «طلا و نقره ما را بانکهاى خارجه بردند و کاغذهاى بى‌اعتبار در عوض داده‌اند که اگر ورشکست شوند یک اسکناس یک تومانى را اگر به دولت انگلیس و ایران ارائه کنیم و استیفا طلبیم ابدا ثمر ندارد. این پولهاى بى‌کار که به اداره جمشیدیان[79] و بانک انگلیس سپرده و به اندک نفع اکتفا مى‌شود اگر به بانک ملى داده شود فایده‌اش چندین برابر است»[80]

    حاج آقا نورالله، که خود عجالتا پنج‌هزار تومان از سهام بانک ملى را خریده و اعلام کرده بود نصف مایملک خود را در این راه خواهد گذاشت،[81] چندى بعد گله کرد که چرا در اصفهان دوماه مى‌شود «مطلب به این مهمى» معوق مانده است. نیز به تجار شهر عتاب کرد «صریحا بگویم اگر تجار محترم... اقدام در این امر ندارند اطلاع دهند تا در منبر اعلام نمایم بیوه زنهاى مسلمین به قدر مقدور خود اعانت کنند»[82] بالاخره در 15 صفر با اصرار حاج آقا نورالله خریداران مقدار سهام خود را معین کردند حاجى محمدحسین کازرونى ده‌هزار تومان تعهد کرد و این علاوه بر پولى بود که بیشتر به عنوان موسس پرداخته بود. آقا نجفى عجالتا هزار تومان، نظام‌الاسلام پنج هزار تومان، میرزا محمدحسن مجتهد سیصد تومان و...[83] در اصفهان سراى گلشن[84] حجره‌اى که مربوط به کازرونى بود به عنوان شعبه بانک ملى معین شد تا سهام موقتى در آنجا عرضه شود. از این پس خرید سهام بانک ملى نوعى مشارکت در نهضت مشروطیت محسوب مى‌شد. به طورى که اطفال مدارس هم با شور و حرارت زیاد دیگران را به خرید سهام بانک تشویق مى‌کردند و خود پولهاى اندکشان را روى هم گذاشته سهام مى‌خریدند.[85] تا جایى که به قول رئیس انجمن ولایتى «جمعى از خدمات طلاآلات خود را فروخته به جهت بانک ملى آوردند»[86]

    بانک ملى حتى پشتیبانى و حکم علماى عتبات را، که رهبران معنوى انقلاب مشروطیت بودند کسب کرد[87] و توانست با پولهایى که از سراسر کشور جمع کرده بود دو کرور به دولت قرض دهد[88] اما این پروژه بزرگ ملى به سرانجام نرسید. دلایل متعددى موجب شد که بانک ملى تأسیس نگردد و در همان زمان عدم برپایى بانک براى بسیارى موجب سرشکستگى بود. یکبار مرتضى قلى‌خان نائینى، نماینده اصفهان در مجلس شورا گفت «تأسیس بانک ملى از واجبات و بدیهیات است این مسأله ملت و این مجلس را بالمره از اهمیت انداخت»[89]

دلایل عدم شکل‌گیرى بانک ملى

     با اینکه این موضوع ارتباط زیادى با عنوان مقاله ندارد بدلیل اهمیت فراوان در اینجا ذکر مى‌شود. آنچه نگارنده از مذاکرات مجلس شورا در موانع تأسیس بانک ملى برخورده‌ام بدین قرار است:

     عدم استقبال کافى مردم: «آقا شیخ حسین: ما این ملت را به اقسام مختلف امتحان نمودیم و گفتگوها کردیم، یک دفعه گفتند قانون اساسى تمام نشده، پس از آن که تمام شد گفتند به صحه نرسیده، بعد از رسیدن به صحه اظهار داشتند که امنیت نیست و بعد گفتند که ماها به این موسسین بانک اطمینان نداریم... تأسیس بانک به طور صحیح بشود آن وقت ببینیم پول مى‌دهند یا نه»[90] و «سید حسن تقى‌زاده: این مردم که مى‌گویند قشون ملى حاضر است و هم اینقدر که اسم برده شود هزار خطابه بخوانند و رجز بگویند ولى در موقع هیچ نمى‌دهند و حاضر نیستند»[91]

    عدم همراهى دولت محمدعلى شاه: «حسنعلى خان: گویا به دولت فهماندند که تأسیس بانک موجب ترقى مشروطیت مى‌شود این بود که مانع شدند»[92]

    تغییر در اساسنامه بانک: «آقا سیدحسین: دو ماه تمام در موضوع بانک گفتگو شد مردم هم پول مى‌دادند همین که دیدند فصول نظام نامه بعضى از آن رد شد سلب اطمینان از آنها گردید»[93] و «حاج محمدتقى: تعطیل بانک به جهت این بود که 12 فصل به جهت بانک نوشته شده بود دولت مى‌خواست تغییر بدهد از این جهت تعویق افتاد... آقا شیخ یوسف: جناب ناصرالملک به مجلس آمده بودند که این ترتیب بانک ملى صلاح حال ملت نیست... چون که این بانک مدتش خیلى است... آقا میرزامحمود: یک فصلى از امتیازنامه بانک ملى این بود که عایدات دولتى تمام به بانک آمده و از آنجا خارج شود، قبول نشد»[94] «حاجى سیدنصرالله: گویا آن اشخاصى که مى‌خواهند دست قدرتى در مالیه دولت داشته باشند آنها مانع شدند»[95]

    انتظار زیاد از بانک ملى: از آغاز بانک ملى را حلال تمام مشکلات پیچیده و عدیده دولت تصور مى‌کردند. بدین نحو که دولت پول فورى قرضى مى‌خواست تا مطالبات خود را که یکى پرداخت ارباب حقوق بود بدهد. مجلس مانع شده و همه را به بانک ملى حواله داد. بانکى که خود هنوز در حال تولد بود. ولى دولت نمى‌توانست صبر کند و سنگ‌اندازى مى‌کرد به هم مربوط شدن این مسائل کار بانک را معوق گذاشت «رئیس‌التجار: بانک پیشرفت نکرد براى اینکه چون قرض دولت با او جمع شد و قرض دولت پیشرفت نکرد براى اینکه با دادن حقوق مردم توأم شد. این سه فقره که داخل هم شد، این شد که کار پیشرفت نکرد»[96] «سید حسن تقى‌زاده: اول قرار شد که سرمایه سى‌کرور باشد... تا پنج سال دیگر بر فرض چهارپنج کرور جمع شد و یک مختصرى به دولت داده شود، باز فایده به حال دولت ندارد. امروز هم بانک لازم است براى ملت و هم پول براى دولت و باید این دو از هم جدا بشود»[97]

    عدم وجود روحیه مشارکت در مردم: چندى از دلایل عدم تحقق بانک را نیز از قلم خبرنگار روزنانمه تایمز بشنویم «سه سال قبل دولت ایران براى آنکه محتاج به قرض خارجه نشود اقدام به تأسیس بانک ملى کرده ولى عاقبت اقداماتش بى‌نتیجه گردید چنان که خیلى اشخاص اسامى خود را در دفتر بانک ملى ثبت کردند ولى پول نقد خیلى کم دادند. یکى از دلتنگیهاى مردم هم همین بود که صورت حساب پولى را که جمع شده بود ارائه ندادند که معلوم شود چگونه و به چه مصرف صرف شده است... فعلاً بعضى‌ها پولى را که داده‌اند مطالبه مى‌کنند. بعضى دیگر صورت حساب مى‌خواهند. ایرانى‌ها حقیقتا از هم مطمئن و خاطرجمع نیستند»[98]

پایان کلام

     این مقاله به بررسى و بیان اندیشه و کنشهاى اقتصادى شهر اصفهان پس از مشروطه پرداخت. چنان که دیدیم اگرچه در حوزه نظر همه چیز درست به نظر مى‌رسید اما عوامل متعدد و پیچیده‌اى موجب شد کارها در مقام عمل به پیش نرود. این عوامل بخشى به خصوصیاتِ فردى مان برمى‌گشت (آنچه در آغاز مقاله ذکر آن رفت) و برخى به عوامل بیرونى چون آشفتگی هاى پس از مشروطه و ضعف و تزلزل مدیریت.[99] (عاملى که هرنوع تصمیم‌گیرى بلند مدت را از بازیگران اقتصادى سلب مى‌کرد). چند سالى بعد نیز وقوع جنگ جهانى اول و پى‌آمدهاى آن کشورمان را دستخوش آشوب و سقوط کرد.

     به هرحال چند سال بعد از مشروطه روزنامه «انجمن اصفهان» با ناامیدى تمام نوشت «چرا باید هنوز کمپانیهاى شرکتى ایجاد نشده باشد؟ چه علت دارد که هنوز بانک ملى تشکیل نشده؟»[100] و در مدتى بعد روزنامه «زاینده رود» با اشاره به آرمانهاى اقتصادى مشروطه چون بانک ملى، راه‌آهن، شکوفایى اقتصادى و... گزارش داد «در هر یک از این موضوعات صرف فکرتها شد و تشویقات به عملآمد. نگارشات مفصله گردید و زحمات و مشقات کشیده شد و بدبختانه ملت در هیچ یکى از این موضوعات مقصد خود را نیافته و به مطلوب خود نرسیده و بعد از چهار سال ... به هر مطلبى که دست زده و شروع کرده، به جز یأس و حرمان نتیجه نبرده است»[101]

    آرى مشروطیت حرکت بزرگى بود که متأسفانه آرمانهاى اقتصادى آن نیز چون باقى جنبه‌هاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى، در هزار توى حوادث به دیوار ناکامى برخوردند تا تجربه‌اى براى نسلهاى بعد باقى گذارند.

پی نوشت ها :

[1]. «پیش از انقلاب مشروطیت امتیازهاى گوناگونى به بیگانگان در ایران داده شد. کالاهاى اروپا به بازارهاى ایران راه یافت... مسلما بازرگانان با این امتیازها و سرمایه‌گذاریهاى خارجى مخالف بودند بنابراین تظلم و شکایت خود را نزد علما مى‌بردند» به این ترتیب علما نیز وارد میدان شده و انقلاب مشروطیت شکل گرفت تشیع و مشروطیت، عبدالهادى حائرى، امیرکبیر، چاپ دوم، 1359، ص 130

[2]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، محل نشر اصفهان، مدیر سید سراج‌الدین صدر موسوى، سال اول، ش 9، 18 محرم 1325.

[3]. روزنامه جهاد اکبر، محل نشر اصفهان، مدیر سید على خراسانى، سال اول، ش 3، 22 محرم 1325

[4]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 6، 16 صفر 1325.

[5]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 18، 24 جمادى الاول 1325.

[6]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 17، 9 ربیع‌الاول 1326.

[7]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 49، 2 ذى‌حجه 1325.

[8]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 10، 17 ربیع‌الاول 1325.

[9]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 18، 21 ربیع‌الاول 1325

[10]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 10، 17 ربیع‌الاول 1325.

[11]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 21، 13 ربیع‌الثانى 1325.

[12]. درباره شکل‌گیرى و ترکیب اعضا و تحولات انجمن ولایتى اصفهان (ر.ک: اصفهان از انقلاب مشروطه تا استبداد صغیر، عبدالمهدى رجایى، زنده رود، ش 32، پاییز 1383) و نیز راجع به شخصیت و جایگاه حاج آقا نورالله (ر.ک: آیت‌الله حاج آقا نورالله نجفى اصفهانى در آیینه روزنامه‌هاى عصر مشروطیت، عبدالمهدى رجایى، تاریخ معاصر ایران، ش 30، تابستان 1383)

[13]. روزنامه حبل‌المتین کلکته، سال 14، ش 25، 20 ذى‌حجه 1324 نیز براى متن کامل این نامه مهم: ر.ک: تاریخ بیدارى ایرانیان، ناظم‌الاسلام کرمانى، بخش دوم، آگاه، چاپ سوم، 1361، ص 13-9 و اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله نجفى، ص 177-172.

[14]. براى مطالعه متن کامل مقیم و مسافر. ر.ک: رسائل مشروطیت، به کوشش دکتر غلامحسین رزگرى‌نژاد، کویر، چاپ اول، 1374 صص 468-415، نیز اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله نجفى، صص 391-353.

[15]. اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله نجفى، ص 369.

[16]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 17، 14 ربیع الاول 1325.

[17]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 15، 30 صفر 1325.

[18]. راجع به آقا نجفى و این خاندان (ر.ک: حکم نافذ آقا نجفى، موسى نحفى، بى‌جا، چاپ اول 1371 و بیان سبل الهدایه فى ذکر اعقاب صاحب‌الهدایه، مصلح ‌الدین مهدوى، نشرالهدایه، چاپ اول، قم 1367 در سه جلد.

[19]. روزنامه مجلس، سال دوم، ش 14، 27 ذى‌قعده 1325 و روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 39 ذى‌قعده 1325.

[20]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 13، 14 ربیع‌الثانى 1325.

[21]. روزناه جهاد اکبر، سال اول، ش 6، 16 صفر 1325.

[22]. حاج محمدحسین کازرونى از تجار خیر اصفهان بود که در اولین دوره انجمن ولایتى به همراه ملک‌التجار به عنوان نمایندگان صنف تجار داخل شد. از او آثار خیرى چون ساخت چندین مسجد و تکیه کازرونى برجاى مانده است. کازرونى بالاخره موفق شد به سال 1300 با تأسیس کارخانه وطن و زاینده رود دیدگاه‌هاى اقتصادى تولیدى خود را جامه عمل بپوشد. وى به سال 1311ش در اصفهان درگذشت. گفتنى است باغ معروف کازرونى که شاهد مجامع اقتصادى شهر در دوره مشروطه بوده در حوالى خیابان آبشار در شرق اصفهان واقع شده بود. و نام این خیابان نیز از آن سابقه است.

[23]. درباره شرکت اسلامیه، اساسنامه، تاریخچه و ثمرات و نقش حاج آقا نورالله و دیگر علما: ر.ک: اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله نجفى اصفهانى، موسى نجفى، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، 1378، بخش اول صص 67-31 نیز خوب است بدانیم براى ایجاد زمینه فرهنگى براى استفاده از پارچه‌هاى وطنى در همان زمان رساله‌اى نوشته شد تحت نام «لباس تقوى» این رساله را سید جال‌الدین واعظ اصفهانى نوشت. براى متن رساله مذکور ر.ک: رسائل قاجارى، سید جمال‌الدین واعظ اصفهانى، به کوشش صادق سجادى و هما رضوانى نشر تاریخ ایران، چاپ اول 1363.

[24]. چنان که مى‌دانیم فرمان مشروطیت در 14 جمادى‌الثانى 1324 امضاء گردیده و خبر معاهده بزرگان اصفهان در 19 جمادى‌الثانى در روزنامه حبل‌المتین کلکته به چاپ رسیده است. اگر حداقل دوهفته را براى زمان ارسال و چاپ خبر درنظر بگیریم مى‌توان گفت حدود اوایل جمادى‌الثانى این پیمان بسته شده است.

[25]. میرزا سلیمان خان رکن‌الملک شیرازى در زمان حکومت ظل‌السلطان به مدت سى‌سال نایب‌الحکومه اصفهان بود نیز ریاست دیوان‌خانه اصفهان را برعهده داشت. از وى چهره مثبتى در تاریخ این شهر به جاى مانده است همچنین آثار خیرى نیز چون مسجد رکن‌الملک و تکیه حاج محمد جعفر آباده‌اى و ... از او باقى است.

[26]. حبل‌المتین کلکته، سال 14، ش 2، 19 جمادى‌الثانى 1324 دیگر مهرکنندگان تعهدنامه بدین قرارند: ملاحسین فشارکى، آقا شیخ مرتضى اژه‌اى، آقا میرزا محمدتقى مدرس، حاجى سید محمدباقر بروجردى، آقا میرزا على‌محمد، حاجى میرزا محمدمهدى جویباره‌اى، سید ابوالقاسم دهکردى، حاجى سید ابوالقاسم زنجانى، آقا محمدجواد قزوینى، آقا سید محمدرضا شهیر به آقا میرزاى مسجدشاهى، حاجى آقا حسن بیدآبادى، معین‌الشریعه، سیدمحمدحسن متولى‌باشى، میرزا محمدعلى زنجانى همان جا

[27]. روزنامه حبل‌المتین کلکته، سال 14، ش 5، 10 رجب 1324.

[28]. روزنامه حبل‌المتین کلکته، سال 14، ش 13، 10 رمضان 1324.

[29]. اعضاى اولیه این انجمن اشخاص ذیل بودند: حاج محمدابراهیم ملک‌التجار، حاجى محمدحسین کازرونى، سیدمحمدعلى جناب، میرزا حبیب‌الله امین‌التجار، حاجى سید على تاجر قزوینى، حاجى محمدصادق تاجر قزوینى، حاجى محمدجعفر تاجر اصفهانى، حاجى آقامحمد، حاجى سید محمدحسن بنکدار، حاجى میرزا محمود بنکدار، حاجى سید محمدحسن تبریزى، حاجى سید محمد تاجر تنباکو فروش روزنامه انجمن مقدس ملى، سال اول، ش 10، 25 محرم 1325

[30]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 10، 25 محرم 1325

[31]. حاج محمدابراهیم ملک‌التجار، بزرگترین تاجر شهر اصفهان بود که از او آثارى چون تیمچه ملک در بازار و انگورستان و تکیه ملک باقى مانده است. حاجى ملک‌التجار در اولین دوره انجمن ولایتى اصفهان به عنوان نماینده تجار و با بالاترین راى انتخاب شد. تیمچه او در بازار اصفهان هنوز هم از مراکز تجارى و دیدنى شهر است.

[32]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 10، 25 محرم 1325 گفتنى است در زمان آمدن شوستر به ایران همین مستر حیکاک انگلیسى نماینده خزانه‌دارى کل در اصفهان را برعهده داشت.

[33]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 10، 25 محرم 1325. روزنامه جهاد اکبر هم گزارشى از این مجمع ارائه داده است. ر.ک: روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 13، 14 ربیع‌الثانى 1325.

[34]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 22، 20 ربیع‌الثانى 1325.

[35]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 14، 22 ربیع‌الثانى 1325

[36]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 22، 20 ربیع‌الثانى 1325.

[37]. پیشین.

[38]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 32، 1 رجب 1325

[39]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 23، 4 رجب 1325.

[40]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 28، 15 شعبان 1325 سهامداران شرکت عبارتند از: حاج آقانورالله، ملک التجار، کازرونى، امین‌التجار، سیدحسن بنکدار، على‌محمد بنکدار، محمود بنکدار، عبدالغفار بنکدار، و... از آنجا که حداقل سهام این شرکت هزار تومان بود باید سهامداران از تمکن مالى بالایى برخوردار بوده باشند همانجا

[41]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 11، مذاکرات 19 شوال 1325.

[42]. پیشین.

[43]. سراى ملاباشى در خیابان هارونیه و نرسیده به امامزاده هارون ولایت قرار داد.

[44]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 21، 16 جمادى‌الثانى 1325.

[45]. روزنامه نداى وطن، محل نشر تهران، مدیر مجدالاسلام کرمانى، سال اول، ش 72، 26 شعبان 1325.

[46]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 23، 27 ربیع‌الثانى 1325

[47]. روزنامه نداى وطن، سال اول، ش 40، 2 جمادى‌الاول 1325.

[48]. روزنامه الجناب، محل نشر اصفهغان، مدیر سیدعلى جناب، سال اول، ش 3، 12 ذى‌قعده 1324.

[49]. تاریخ مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس کتابهاى آبى به اهمتام رحیم رضازاده ملک، مازیار و معین، چاپ اول، 1377، ص 75 نامه مربوط به 4 دسامبر (27 شوال 1225) مى‌باشد.

[50]. روزنامه نداى وطن، سال اول، ش 97، 27 رمضان 1325

[51]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 39، ذى‌قعده 1325.

[52]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال دوم، ش 1، 15 ذى‌قعده 1325.

[53]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول؛ ش 38، 13 شعبان 1325

[54]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 27، 7 شعبان 1325

[55]. پیشین.

[56]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 39، ذى‌قعده 1325.

[57]. تاریخ مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس کتابهاى آبى، ص 92 نامه در 30 ژانویه (25 ذى‌حجه 1325 نوشته شده و خلاصه وقایع دوماهه اخیر را دربر دارد)

[58]. روزنامه مجلس، سال 5، ش 44، 21 ذى‌حجه 1329.

[59]. در انجمن مرکزى اصفهان از حدود سى انجمن مردمى شهر هریک نماینده‌اى عضویت داشت.

[60]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال دوم، ش 9، 12 محرم 1326.

[61]. پیشین.

[62]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال دوم، ش 17، 9 ربیع‌الاول 1326.

[63]. روزنامه جهاد اکبر، سال اول، ش 14، 22 ربیع‌الثانى 1325.

[64]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 24، 4 جمادى‌الاول 1325.

[65]. share به معنى سهم و بخش

[66]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 39، 20 شعبان 1325 در این جلسه حاج آقا نورالله صد سهم خرید و ملک‌التجار پنجاه سهم همانجا

[67]. پیشین. گفتنى است تا پیش از آن راه شیراز از راهى که از پل خواجو مى‌گذشت آغاز مى‌گشت و با این کار حاج محمد حسین توانست اعتبارى به باغ هزار جریب و زمین‌هاى جنوبى اصفهان که عمدتا ملک او بود بدهد.

[68]. روزنامه نداى وطن، سال اول، ش 40، 2 جمادى‌الاول 1325

[69]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال دوم، ش 25، 6 جمادى‌الثانى 1326

[70]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال دوم، ش 26، 13 جمادى‌الاول 1326

[71]. در اصل کارُن آمده است

[72]. روزنامه نداى وطن، ش 108، سال اول، 10 شوال 1325

[73]. گفتنى است اتصال رود کارون به زاینده رود که از زمان شاه طهماسب صفوى پروژه آن آغاز شده بود بالاخره در سال 1332ش با حفر اولین تونل کوهرنگ به انجام رسید.

[74]. از میان افراد موسسین بانک دو نفر از تجار اصفهان به چشم مى‌خورند. حاجى محمد ابراهیم ملک‌التجار و حاجى محمدحسین کازرونى نیز کسان دیگرى چون شیخ خزعل، حاج امین‌الضرب، ارباب جمشید و جمعى از درباریان و وزراء دیده مى‌شوند. روزنامه مجلس، سال اول، ش 10، 25 شوال 1324

[75]. قباله تاریخ، به کوشش ایرج افشار، طلایه، چاپ اول، 1368، ص 67

[76]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 3، 12 شوال 1324

[77]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 8، 22 شوال 1324

[78]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 15، 30 صفر 1325

[79]. اداره جمشیدیان و جهانیان دو اداره صرافى بزرگ در اصفهان بودند که از زمان ظل‌السلطان فعالیت خود را در این شهر آغاز کرده بودند

[80]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 2، 28 ذى‌قعده 1324

[81]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 10، 25 محرم 1325

[82]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 15، 30 صفر 1325

[83]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 14، 23 صفر 1325

[84]. در اصفهان در راستاى بازار بزرگ محلهاى محصور و گاه مشجرى دیده مى‌شوند که داراى حجراتى در اطراف هستند. این محلها را تیمچه و سرا مى‌نامند. سراى گلشن به همراه سراى مخلص از سراهاى معتبر و بزرگ بازار هستند که در نزدیکى میدان نقش جهان قرار داشته و هنوز نیز برقرار مى‌باشند.

[85]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 2، 28 ذى‌قعده 1324. در این مورد دانش‌آموزان مدرسه ایمانیه یک صدوپنجاه تومان سهام بانک ملى خریدند. همان جا

[86]. روزنامه انجمن مقدس ملى اصفهان، سال اول، ش 48، 24 شوال 1325

[87]. روزنامه مجلس، ش 94، سال دوم، 10 ربیع‌الاول 1326

[88]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 49، 18 محرم 1325

[89]. روزنامه مجلس، سال دوم، ش 55، 20 محرم 1326

[90]. پیشین

[91]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 180، 8 شعبان 1325

[92]. پیشین

[93]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 181، 9 شعبان 1325

[94]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 180، 8 شعبان 1325

[95]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 181، 9 شعبان 1325

[96]. روزنامه مجلس، سال اول، ش 180، 8 شعبان 1325

[97]. پیشین

[98]. روزنامه مجلس، سال سوم، ش 66، 14 محرم 1328

[99]. به عنوان نمونه از ضعف مدیریت کلان کشور آنکه حتى بعد از گذشت دو سال از وقوع مشروطه نتوانسته بود بسترهاى قانونى تأسیس شرکتهاى اقتصادى را مهیا سازد. در ربیع‌الاول 1326 وزیر تجارت در مجلس عنوان کرد «تقریبا پنج ماه قبل در خصوص شرکتها قانونى نوشتم و این قانون هنوز نگذشته. بعضى امتیاز تأسیس کارخانه و کمپانى خواسته‌اند و بدون قانون مضر است. چنانچه دیده شد» نداى وطن، سال دوم، ش 242، 2 ربیع‌الاخر 1326

[100]. روزنامه انجمن اصفهان، سال سوم، ش 52، 15 صفر 1328

[101]. روزنامه زاینده رود، محل نشر اصفهان، مدیر معین‌الاسلام، سال سوم، ش 20، 24 جمادى‌الاخر 1329


از مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت شهید آیت ‏الله حاج ‏آقا نورالله نجفى ‏اصفهانى