با دروغ نمی توان واقعیت های تاریخی را مومیایی کرد


علی اکبر رنجبر کرمانی
6908 بازدید
رضا خان بریتانیا آمریکا تحریف تاریخ

با دروغ نمی توان واقعیت های تاریخی را مومیایی کرد

دروغ وقتی تکرار شود، باورپذیر می شود. در تاریخ دروغ های بزرگ، ولی باور شده، کم نداریم. گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی، این نکته را خوب دریافته بود که دروغ برای اینکه باورکردنی باشد اولا باید خیلی بزرگ باشد؛ و ثانیا به شدت تکرار شود.   
 در حرم حضرت عبدالعظیم حادثه ای رخ داد و جنازه ای کشف شد و پس از آن سیل تبلیغات درباره رضا شاه کبیر! به راه افتاد که چه مردی بود و چه کارهایی که کرد و چه کارهایی که نکرد.
این روزها تا اسم رضا شاه می آید عده ای می گویند او نماد امنیت، ملی گرایی، حفظ تمامیت ارضی, گسترش صنایع داخلی، راه آهن، تآسیس فرهنگستان، دانشگاه، دادگستری نوین، شهربانی، و ارتش جدید است.
ازامنیت شروع کنیم. آیا قبل از او ناامنی بود و با او امنیت آمد؟ باید یادآور شد که ایران در قبل از کودتای 1299، تازه از انقلاب بزرگ مشروطیت بیرون آمده بود. طبیعی است کشوری که تازه انقلاب کرده و هنوز نهادهای تازه جایگزین نهاد های قبلی نشده قدری هرج و مرج در کشور هم بروز کند اما این طور نبود که دولت های وقت در برابر هرج و مرج طلبان ساکت و ناتوان باشند. سرکوب شورش سالارالدوله و محمد علی میرزای مخلوع و ارشدالدوله، که پشتیبانی قدرت های خارجی را هم داشتند، به دست قوای ملی و دولتی نمونه بارز اهتمام دولت های وقت به امور کشور بود.
علاوه براثرات انقلاب مشروطه ، ایران گرفتار آثار مخرب جنگ جهانی اول و ورود قوای خارجی به خاک ایران و زد و خورد ارتش های متخاصم در خاک ایران و در پی آن بروز قحطی در کشور بود. همه اینها نابسامانی هایی را در ایران موجب شد. اینها نتایج طبیعی آن شرایط بود. اما این طور نبود که دولت های وقت به فکر چاره نباشند و مردم و کشور همین طور پا در هوا و در ناامنی و هرج و مرج و از هم گسیختگی مانده باشند تا به اصطلاح منجی بزرگی مثل رضا شاه بیاید آنها را نجات دهد. اگر ایران ناامن بود پس مال التجاره و کالاهای خارجی چگونه از بنادر خلیج فارس به تهران و سایر شهرها می رسید؟ چگونه آمریکا و دولت های غربی در ایران نمایندگی سیاسی و سفارتخانه داشتند؟کدام دولت اروپایی حاضرمی شود کارکنان و دیپلماتهای خود را به کشوری «نا امن» اعزام کند؟ در بوشهر، شیراز، سلطان آباد(اراک)، اصفهان، تهران، تبریز، رشت و ... دهها شرکت تجاری اروپایی دفتر و نمایندگی داشتند. دهها مستشار اروپایی در اقتصاد ایران و پست ایران و فرهنگ و آموزش عالی ایران کار می کردند. صدها میسسیونر و مبلغ مذهبی در گوشه و کنار ایران مشغول انجام کارها واجرای برنامه های خود بودند و همانها دهها مدرسه در نقاط مختلف ایران تأسیس کرده بودند. بله! در اثر ضعف دولت مرکزی و شرایط ناشی از انقلاب مشروطه و جنگ، گاه گردنگشان و یاغیانی هم پیدا می شدند و مزاحمت هایی فراهم می آوردند. بزرگ ترین یاغی و گردنکش آن زمان، نایب حسین کاشی بود که دولت، در زمان وثوق الدوله، او را گرفت و اعدام کرد.
طرفداران رضا خان وقتی صحبت از امنیت و تمامیت ارضی ایران می کنند منظورشان، سرکوب قیام جنگل(میرزا کوچک خان) و کلنل پسیان و ... از این قبیل است. صرف نظر از دیدگاه ها و قضاوت های متفاوت درباره این افراد و قیام هایشان، دولت مرکزی ایران در قبل از کودتای 1299 مشغول سرکوب این نوع قیام ها بوده و موفق هم بوده است. سرکوب قیام میرزا کوچک خان در جنگل، از قبل از کودتا شروع شده بود و همین رضاخان و نفراتش از طرف دولت مرکزی مأمور مبارزه با نهضت جنگل شده بودند. شیخ محمد خیابانی را هم که دولت مرکزی ایران در زمان مشیرالدوله (قبل از کودتا) سرکوب کرده بود و قس علیهذا... پس این طور نبود که در ایران دولتی نبود و هر کس هرکاری دلش می خواست می کرد و رضاخان آمد و فرشته نجات مردم ایران شد.

در مورد تمامیت ارضی ایران، به جز آنچه که در بالا درباره سرکوب قیام هایی که در گوشه و کنار ایران بر پا بود و البته باید گفت که هیچیک از این قیام ها انگیزه اش تجزیه و جدایی ازایران نبود، ذکر این نکته لازم است که در تبلیغات رژیم پهلوی همواره شاهان قاجار ملامت می شدند که بخش های بزرگی از خاک ایران را از دست دادند. در هیاهوی این تبلیغات، این حقیقت بزرگ هم گُم شد که بخش هایی از خاک ایران نیز در زمان پادشاهی رضاشاه کبیر!، این حافظ تمامیت ارضی ایران!، از دست رفت و ضمیمه خاک ترکیه و اتحاد شوروی شد و بخش هایی از منافع استراتژیک ایران نیز در مرزهای ایران با عراق و افغانستان و هندوستان آن روز از دست رفت. چیزی که از نظر کارشناسان خیانت محض ارزیابی شده است. تازه آن مقدار خاکی که در زمان قاجارها از دست رفت،  نتیجه دو دوره جنگ نزدیک به ده سال با یک ارتش قوی، یعنی ارتش روسیه تزاری بود. رضا شاه کجا و حفظ تمامیت ارضی ایران کجا؟ آیا فرار مفتضحانه ارتش رضا شاهی از برابر قوای متفقین در جنگ جهانی دوم را باید مصداق حفظ تمامیت ایران، و نیز تشکیل ارتش نوین، دانست؟ باز گلی به جمال ارتش ایران در زمان جنگ های ایران و روس که با اینکه ساز و برگ مرتبی نداشتند و با نیرومند ترین ارتش اروپا در آن زمان طرف بودند، دلیرانه در برابر آنها ایستادند و حماسه ها آفریدند و در بعضی از معرکه ها دشمن را به سختی شکست دادند و در نهایت نیز مردانه در میدان جنگ شکست خوردند و شد آنچه شد. هیچیک از افسران ارتش ایران در زمان فتحعلیشاه و مرحوم عباس میرزا قاجار چادر به سر نکرد و از برابر دشمن فرار نکرد. اما حکایت فرار کردن تیمساران رضاشاهی با لباس زنانه از طنزهای تلخ و حقیقی تاریخ ایران است. در دویست سال اخیر، فقط در نظام جمهوری اسلامی است که با وجود جنگی از هر نظر نابرابر، که در آن ایران تقریبا با تمام دنیا طرف بود، حتی یک وجب از خاک ایران از دست نرفت. نسبت دادن حفظ تمامیت ارضی ایران به رضاشاهی که بخش هایی از خاک ایران را از دست داده و ارتشش آنطور از برابر متجاوزان فرار کرد یا از روی بی اطلاعی از حوادث تاریخی مطرح می شود و یا با هدف نادیده گرفتن وقایع و تحریف حقایق تاریخ دروان رضا شاه است.

طرفداران رضاشاه طوری از ایران قبل از او صحبت می کنند که گویی در ایران هیچ دولتی نبوده و هیچ کاری نمی شده و ایران یک خاک وسیعی بوده که در آن عده ای از مردم به طریقی که معلوم نیست با هم زندگی می کردند و و در شهرها و روستاهای ایران هر روز قتل و غارت واقع می شده و هرج و مرج بوده و غیره. این ناشی از تبلیغات ضد قاجار در دوران پنجاه ساله حاکمیت رژیم پهلوی بر ایران است. در حالی که ایران در قبل از کودتای رضاخان(رضاشاه بعدی) دولتی بوده است از طرف تمام جهان به رسمیت شناخته شده و تقریبا تمام کشورهای غربی در ایران سفارتخانه و  نمایندگی سیاسی داشتند و ایران نیز در آن کشورها نمایندگی و سفیر و سفارتخانه داشت. ایران عضو دهها کنوانسیون بین المللی اعم از پست و تلگراف و هوانوردی و کشتیرانی و فرهنگی و صلیب سرخ و غیره بود. مهمترین نهاد بین المللی جامعه ملل (سلف سازمان ملل) بود که ایران در آن عضویت داشت. اتفاقا در همین صلیب سرخ وقتی ایران عضویت یافت(قبل از کودتای 1299) ، دولت ایران اصرار و تأکید کرد که آرم و علامت ویژه خود را داشته باشد و صلیب سرخ جهانی هم پذیرفت و ایران تنها دولت عضو صلیب سرخ بود که علامت ویژه خود یعنی شیروخورشید سرخ را داشت.
واما درباره تأسیس ارتش نوین؛ نوسازی نیروهای نظامی ایران در 90 سال قبل از رضا شاه، و با ابتکار و به دست مرحوم عباس میرزا قاجار، ولیعهد فتحعلیشاه و سپهسالار ایران در جنگ های ایران و روس، آغاز شد. و مراحلی طی شد و حوادثی بر کشور گذشت که ذکر آن موجب اطاله کلام است. به هرحال باید پرسید رضا خان، در کدام ارتش و کدام قشون به درجه سرهنگی و سرتیپی رسید؟ و اگر ایران ارتش نداشت، آن نیرویی که در سوم اسفند 1299 کودتا کرد از کجا آمده بود؟ بله! در طول بیست سال قدرت رضاشاه، این نیرو گسترش یافت که امری طبیعی بود ودولت های قبل از کودتا هم، بویژه وثوق الدوله و مشیرالدوله، به تنظیم وتنسیق وگسترش آن اهتمام داشتند واگرفرصت می یافتند بهترازرضا شاه کارمی کردند.
در هیاهوی مومیایی! یکی از کسانی که تفنناً به تاریخ معاصر، البته تاریخ بعد از انقلاب اسلامی، می پردازد و در زمینه تاریخ شفاهی مصاحبه های مفیدی هم با بعضی اشخاص داشته، رضا شاه را نماد گسترش صنایع داخلی! قلمداد کرده است. گویا در زمان رضاشاه ایران پر شده بود از کارخانه های فعال و تولید انبوه محصولات صنعتی و ... . وای از وقتی که آدم بخواهد به نرخ روز نان بخورد. ایران رضاشاهی و صنعت؟!! گسترش صنایع داخلی؟!!! کی؟ کجا؟ رضاشاه دو کارخانه نساجی در شمال و یک کارخانه قند در شاه آباد غرب(اسلام آباد فعلی در کرمانشاه) بنا کرد. همین و همین. اینها هم همه اش ملک شخصی خودش بود. و البته مطابق معمول برای اینها پولی هم پرداخت نکرده بود. و کارگران شاغل در این کارخانه ها چنان وحشیانه استثمار می شدند که وزیر مختار آمریکا، آمریکای سرمایه داری بیرحم و نه شوروی سوسیالیستی طرفدار کارگر، در گزارشی که به وزارت خارجه کشورش داده رفتار رضاشاه(مالک کارخانه) با کارگران را وحشیانه و غیر انسانی خوانده است. دو سه تا کارخانه این چنینی را می شود اسمش را گذاشت گسترش صنایع داخلی؟ گوینده این سخن با استفاده از کلمات گسترش، صنایع ، و ... آیا پیش خود شرم نمی کند که برای روشنفکر! و آزاداندیش! و بی طرف!جلوه کردن چه حقایقی را می پوشاند و چه دروغی را پخش می کند؟ آیا نمونه و مصداقی هم برای این گسترش صنایع داخلی می تواند ذکر کند؟
اما راه آهن؛ درست است که راه آهن جنوب به شمال  در زمان رضاشاه احداث شد. صرف نظر از نقد و نظرهای منفی درباره راه آهن و سوق الجیشی بودن آن و اقتصادی نبودن آن، که نویسنده با آن انتقادها موافق نیست، باید گفت که اگرچه راه آهن در زمان رضاشاه احداث شد اما اینطور نیست که قبل از او در ایران راه آهن نبود. بلکه در بخش هایی از ایران ، مانند مازندران ، گیلان ، آذربایجان ، فارس و سیستان و بلوچستان راه آهن های محلی و وجود داشت. بین تهران و شهرری هم راه آهن بود که مشهور است. بنا براین راه آهن در ایران بود و دلیلی هم نداریم که قرارهم نبود که توسعه پیدا نکند. بلکه طرح راه آهن سراسری از قبل از مشروطیت در ایران موضوع مورد توجه دولت ایران و مسئولان وقت کشور بوده و یک بخش از آن که بنادر جنوبی کشور را به نقاط شمال متصل می کند طرحش و نقشه اش هم تهیه شده بود و حداقل سه بار هم تا پای قرارداد رفته بود، بار آخرآن با یک شرکت آمریکایی بود، اما رقابتهای روس و انگلیس با آمریکا در ایران مانع اجرای طرح راه آهن جنوب به شمال توسط آمریکا درایران شد. حتی تأمین بودجه راه آهن هم از قبل طراحی شده بود و قرار بود بودجه آن ازطریق مالیات نمک تأمین شود که در زمان رضاشاه به مالیات قند و شکر تبدیل شد. مهمترین پی گیر راه آهن سراسری درایران، صنیع الدوله ، اولین رئیس مجلس شورای ملی و برادر مخبرالسلطنه هدایت که بعدها نخست وزیر رضاشاه شد، بود و حتی وقتی راه آهن سراسری در ایران احداث شد به هدایت گفته بودند باید مجسمه صنیع الدوله را درمیدان راه آهن بگذارند و.... بنا براین طرح راه آهن سراسری و شکل تأمین بودجه آن از قبل وجود داشت و رضاشاه امکان اجرای آن را پیدا کرد و دلیلی نیست که اگر او نبود این طرح اجرا نمی شد. 


یاداشت اختصاصی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی