ماجرای شایعه ساواک درباره قتل امام خمینی جه بود؟


ماجرای شایعه ساواک درباره قتل امام خمینی جه بود؟

در اواسط فروردین 1350 ساواک به شکلی انفجاری شایعه ترور امام خمینی (ره) توسط دولت عراق را در همه سطوح جامعه پخش کرد، هدف ساواک از پخش این شایعه سپری در برابر مخالفت‌های آیت‌الله خمینی با جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی بود ، روایت این موضوع  در صفحات 647 تا 651 کتاب « ایستگاه خیابان روزولت » که توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در سال 1402 منتشر شده است، خالی از لطف نیست

«به نحو غیر محسوس، جریان توطئه رژیم بعثی عراق علیه خمینی در بین متعصبین مذهبی شایع و نتیجه را منعکس سازند.»[1] این دستور اداره‌کل سوم به ساواک تهران، در اواسط فروردین1350 داده شد. همزمان، ناصر مقدم، مدیر کل اداره یاد شده، خبر را با تلفن به محمدتقی فلسفی گفت. «ما اطلاع یافته‌ایم دولت عراق می‌خواهد خمینی را ترور کند. شما به ایشان اطلاع دهید که مواظب خودش باشد.» مقدم این را هم به فلسفی گفت که می‌تواند موضوع را به گوش دیگران برساند.[2] ساواک به علمای بزرگ تهران و قم نیز اطلاع داد که «توطئه ترور و قتل خمینی ریخته شده و اگر او را بکشند، دولت ایران هیچ‌گونه مسئولیتی ندارد.»[3]
سازمان اطلاعات‌وامنیت کشور این خبر ساخته شده را به شکلی انفجاری در همه سطوح جامعه پخش کرد، و این پیوست را هم به آن افزود: «دولت عراق به تلافی کشته شدن تیمور بختیار به دست ساواک، می‌خواهد با کشتن خمینی و انداختن آن به گردن دستگاه امنیتی ایران، انتقام بگیرد.[4]»
بختیار در مرداد 1349 به دست عامل نفوذی ساواک در اطراف بغداد به قتل رسیده بود. طراحان این شایعه، پس از جا افتادن خبر به سیدمحمدصادق لواسانی، نماینده تام‌الاختیار آیت‌الله خمینی در تهران، که ممنوع‌الخروج بود و همه کنش‌هایش زیر چشم ساواک قرار داشت، اجازه دادند به عراق برود و از نزدیک به آیت‌الله بگوید که دولت عراق چه نقشه‌ای در سر دارد. […]
ساواک گام پسین را برداشت و بازگشت آقای خمینی را بر سر زبان‌ها انداخت. «برخی مقامات دولتی با آیت‌الله خوانساری و لواسانی و شهابالدین اشراقی، داماد خمینی، تماس گرفته، موضوع مراجعت خمینی را با ایشان در میان گذاشته اند.»[5] شتاب جابه‌جا شدن این خبر به اندازه‌ای بود که ساواک قم اعلام کرد شایعه بازگشت خمینی در این شهر به حد اشباع رسیده است.[6] دستگاه اطلاعاتی ایران به هدف خود رسیده بود.

اما دیدگاه‌های مردم نسبت به این موضوع چه بود؟ بیشتر گفته‌ها حکایت از آن داشت که حکومت ایران قصد جان آقای خمینی را کرده، با اشاعه این خبر می‌خواهد آن را منتسب به دولت عراق کند.[7] البته فعالان سیاسی فراری از وطن نیز چنین اعتقادی داشتند. […]
در داخل کشور این هم گفته می‌شد که «چون خمینی در عراق آزادانه فعالیت می‌کند و اعلامیه می‌دهد دولت قصد دارد به این کیفیت او را به ایران بیاورد و محدود سازد. افکار روحانیون مخالف [نیز].. این مسائل را از ناحیه دولت و عموما صحنه سازی می‌دانند و بر این عقیده اند که دولت ایران که عامل کشتن تیمور بختیار بوده، قصد دارد خمینی را هم بکشد و به حساب عراق بگذارد.»[8] […]
اما نظر آیت‌الله خمینی چه بود؟ در این زمان دختران آیت‌الله و فرزندانشان در عراق بودند. آنان از آبان سال گذشته/1349ش در کار گرفتن روادید برای مسافرت به محل تبعید پدرشان بودند. اوایل 1350 توانستند به عراق بروند. محمود بروجردی، شوهر زهرا/فهیمه مصطفوی، از همسرش خواست موضوع را به آگاهی پدر رسانده، نظرش را بپرسد. «به وسیله همسرم که به عراق می‌رفت مسأله را برای او شرح دادم تا با آقای خمینی در میان بگذارد؛ ضمنا گفتم که اگر آقای خمینی عکسالعملی نشان نداد، این جمله را برایم بنویسد: آقا اصرار دارد در عراق بیشتر بمانیم. چند روز پیش از خانم‌ام نامه داشتم که جمله مورد نظر را نوشته بود.»[9]؛ یعنی آیت‌الله خبر را باور نکرده، آن را فریب تازه حکومت دانسته بود. همان زمان، آقا در نامه‌ای به پسرش نوشت که «از شایعات نگران نباشید»[10] و به مسافری که عازم ایران بود گفت: «اولا این موضوع حقیقت ندارد؛ ثانیه من چندان میل ندارم که در بستر بیماری بمیرم. »[11][…]
ساواک از ساخت و پخش این شایعه چه به دست می‌آورد؟ با قطعیت نمی‌توان به این پرسش پاسخ داد، اما می‌توان گمان برد که بازخوردهای این شایعه می‌توانست میان قشرهای گوناگون جامعه، سپری در برابر مخالفت‌های آیت‌الله خمینی با جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی بسازد؛ به تعبیری دیگر، ضرب امواج اعتراض‌های او را در داخل کشور بگیرد.

پیشینه جشن بزرگی که قرار بود در مهرماه آن سال برگزار شود، به سال 1337ش باز می‌گشت. طراحان این برنامه می‌خواستند با خوانش تازه‌ای از تاریخ و قهرمان‌های آن، هویت و فرهنگ ایران را سمت‌وسوی تازه‌ای بدهند؛ و پادشاهی محمدرضا پهلوی را به دوره باستان گره بزنند و بین حکومت او و امپراتوری هخامنشی، این همانی کنند. اما کمترین آگاهی تاریخی می‌گفت که حاکمان پهلوی، به ویژه در نگهبانی از استقلال سیاسی ایران، نسبتی با شاهان آن امپراتوری بزرگ باستانی نداشتند. امپراتوری پارس 400 قم در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا کجا و حکومت ایران 1350ش […]آمریکایی، کجا!؟
سید محمدصادق لواسانی با دستانی پر از پیام راهی نجف شد. ته‌نشین شدن خبرهای پخش شده توسط ساواک، برخی از علمای ایران را به فرستادن پیام واداشته بود. «... آیات میلانی گلپایگانی و آخوند ملاعلی همدانی دسته جمعی نامه برای خمینی نوشته و خواهش کرده‌اند که به ایران مراجعت کند، چون ممکن است در عراق ترور شود و نامه را به لواسانی داده‌اند تا در نجف به خمینی برساند. »[12]
به خبر بازگشت آیت‌الله به ایران در حالی دامن زده می‌شد که دو سال پیش، ساواک در نیمه 1348 پایان دادن به تبعید آقای خمینی را منتفی دانسته، آن را به زیان حکومت تشخیص داده بود. در آن زمان مواضع آیت‌الله علیه حکومت بعثی عراق و تیمور بختیار، برخی از دولت‌مردان ایران را وادار به سبک سنگین کردن طرح بازگرداندن آقا کرده بود. اینک اضافه کنید، طرح حکومت اسلامی ‌و نفی آشکار رژیم‌سلطنتی را در دوسال گذشته. پس، پراکندن خبر بازگشت خمینی به وطن، آن هم با مساعی دولت، چیزی جز طرح فریب نبود. برای دستگاه اطلاعاتی، هر اندازه که ذهنیت هواداران نهضت روحانیت از جشن‌های پیش رو دور می‌گردید، غنیمت بود.

 

 


[1] همان، نامه اداره کل سوم به ساواک تهران، سند شم 196/[316] 312، مورخ 50/1/17 .

[2] همان، گزارش خبر، سند شم 20/15451 ه 3، مورخ 50/1/31 .

[3] همان، سند شم 15885/20ه 3، مورخ 50/2/22 ؛ همان، سند شم 20/8583ه 3، مورخ 50/2/20 

[4] همان، گزارش خبر، سند شم 21/1268، مورخ 50/1/12 .

[5] همان، گزارش خبر، سند شم 21/1268ه ، مورخ 50/2/12 . در سرصفحه سند به اشتباه تاریخ آن 50/1/12 آمده است.

[6] همانجا

[7] همانجا 

[8] اسناد ساواک، گزارش خبر، سند شم 21/1268 ه ، مورخ 50/2/12 .

[9] همان، سند شم 826/10960 مورخ 50/2/11

[10]  صحیفه امام، ج 2، ص 344

[11] اسناد ساواک، گزارش خبر، سند شم 9175/20 هر 12، مورخ 50/4/3

[12] اسناد ساواک، برگ خبر، سند شم 312/1184 ، مورخ 50/2/25