مجلس پنجم و جنبش جمهوری
کرنفلد کاردار وقت آمریکا در تهران در گزارش خود به تاریخ 10 دسامبر 1923 مینویسد: «انتخابات مجلس پنجم، زیر فشار رئیسالوزرا و توأم با شتاب غیرعادی آغاز شده است. انتظار میرود هفتم فوریه، نمایندگانی که شمارشان برای شروع کار مجلس به حدّ نصاب رسیده در تهران حضور یابند. گزارشهای مختلفی که از استانهای مختلف به دست من رسیده، حاکی از آن است که کاندیداهای مشخصی که تحت عنوان ناسیونالیست، ترقی خواه و دموکرات به انتخاب رضاخان وارد پارلمان شدهاند، مجلس را قبضه خواهند کرد.» کرنفلد همچنین در گزارشی اعلام میکند که هیأتی سه نفره به اروپا اعزام شده است. زینالعابدین راهنما، سردبیر روزنامه ایران، نیز در این هیأت است: «کسی در مورد مأموریت و اهداف این کمیته چیزی نمیداند. عدهای بر این عقیدهاند که این سه نفر برای زیرنظر داشتن حرکات [احمد] شاه و اطرافیان وی از کشور خارج شدهاند. عده دیگری که نگاه مثبتی به این قضیه دارند، معتقدند که وظیفه این کمیته تبلیغ برای رژیم جمهوری [در ایران] است که به گمان ایشان رئیسالوزرای فعلی ایران برای رسیدن به آن در حال برنامهریزی است.» دالس در گزارش گفتگوی خود با [حسین] علاء به تاریخ 10 دسامبر 1923 چنین میگوید: «وزیرمختار ایران سئوال کرد که آیا وزارتخارجة آمریکا مدرکی برای تأیید شایعات روزنامهها در مورد تأسیس نظام جمهوری در ایران دارد؟ وی اظهار داشت که شخصاً اعتباری برای این شایعات قائل نیست؛ و دلیلی ندارد که رضاخان با خاندان سلطنت مخالف باشد یا بخواهد از راههای خشونتآمیز به قدرت دست یابد. من [دالس] به وزیرمختار گفتم که ما نیز مدرکی برای تأیید این شایعات نداریم؛ جز اینکه سفارت ما در تهران، چند هفته پیش گزارش سفر شاه به اروپا را ارسال کرده است.» جدلیکا در مراسله 8 ژانویه 1924 خود خبر از گشایش مجلس در آیندة نزدیک میدهد: «رضاخان، رئیسالوزرا، با صدور بخشنامهای به تمام فرمانداران دستور داد آن دسته از وکلایی را که به تازگی به مجلس شورای ملی ایران راه یافتهاند ملزم سازند تا پیش از هشتم فوریه خود را به تهران برسانند. رئیسالوزرا مصر است که در تاریخ مذکور مجلس پنجم کار خود را آغاز کند. در این بخشنامه همچنین رضاخان به فرمانداران هشدار داده است چنانچه وکلا در تاریخ مقرر به تهران نرسند، مسئولیتش بر عهده ایشان خواهد بود. عدهای بر این باور بودند که رضاخان پس از به دست گرفتن قدرت، تشکیل مجلس را تا جایی که امکان داشته باشد به تعویق خواهد انداخت، تا مانع دخالتهای پارلمان و کاهش قدرت خود شود؛ اما صدور این بخشنامه این عقیده را باطل کرد. بدون شک مجلس پنجم، همانند کابینه فعلی، کاملاً تحت اختیار و تابع اوامر رئیسالوزرا خواهد بود. بر اساس گزارشی ناموثق، قرار است مجلس شورای ملی به مدت دو یا سه سال، تمام امور را به رئیسالوزرا واگذار کرده و به او اختیار کامل دهد و در این مدت مجلس نیز موقتاً تعطیل خواهد بود. این کار به دیکتاتوری رئیسالوزرا ماهیت قانونی میبخشد و او را قادر میسازد بدون هیچ محدودیتی دست به اصلاحات موردنظر خود بزند. اگر فشار و نفوذ رضاخان در مجلس به اندازه کافی مؤثر باشد و بتواند آن را تحت کنترل خود درآورد، احتمال دارد که وی دست باز سرنوشت ایران و ایرانیان را رقم زند.» کرنفلد در این باره مینویسد: «انتصاب رضاخان به ریاست وزرا در 27 اکتبر مهمترین حادثة این دوره است و میتوان گفت نقطه عطفی است در تاریخ ایران. همانطور که پیش از این به اطلاع وزرات [خارجه] رسید، طرق مشکوکی که وی برای رسیدن به خواستههای خود به کار گرفت به سرعت فراموش شد [و کسی سؤالی در مورد آنها نپرسید]. از زمانی که وی قدرت را در دست گرفته است، تمام اعمال و رفتار او مورد تأیید و تمجید همگان قرار گرفته است... مطبوعات، که اساساً در خدمت رضاخان هستند، دست به تبلیغات گسترده به نفع وی زدهاند. این تلاشها، اثر بسیار عمیقی داشته است... (وزرای کابینه) به هر وسیله ممکن در وزراتخانه مربوطه خود تلاش میکنند به رئیس و فرمانده خود اعتبار بخشیده و از او حمایت کنند.» رضاخان بلافاصله پس از روی کار آمدن دستور داد درِ تمام قمارخانهها را تخته کنند و شهرداری را موظف ساخت به تهیدستان رسیدگی کند. اقدام اخیر وی «نه از روی دلسوزی و همدردی با تهیدستان، بلکه برای عوامفریبی بود.» رضا همچنین با ارائه طرحی به مجلس خواهان 45000 تومان بودجه برای خرید ساختمان دانشگاه شد. این عمل نیز «به منظور بالا بردن سطح آموزش و تحصیلات در کشور نبود، بلکه برای خودنمایی بود.» استنباط کرنفلد از این قضایا چنین است: «تمام این صحنهها پیش زمینه صحنه پایانی نمایشنامه وی میباشد، که در آن صحنه رضاخان یا شاه این کشور و یا رئیسجمهور آن است.» کرنفلد در مورد کمیته سه نفرهای که قبلاً ذکر شد چنین گزارش میدهد: «در گفتگویی که اخیراً با رئیسالوزرا داشتم، وی ادعا کرد هدف از کمیته سه نفره به اروپا، جلب کردن توجه کشورهای اروپایی به پیشرفتهای اقتصادی ایران است؛ اما شکی نیست که هدف واقعی این گروه از سفر به اروپا آماده ساختن دول اروپایی برای برخورد مثبت با تغییراتی است که در حکومت ایران رخ خواهد داد.» جدلیکا در 26 ژانویه 1924 مینویسد: «حتی این روزها که بیلیاقتی خاندان قاجار بر کسی پوشیده نیست و همگان بر بیتوجهی شاه نسبت به وظایفش صحه میگذارند و کسی نیست که از تبلیغات جمهوریخواهانه رئیسالوزرای جاهطلب خبر نداشته باشد، باز هم توده مردم توجهی به این امور نمیکنند و تنها عده قلیلی که بهرهای از علم و تحصیلات دارند به این مسائل علاقه نشان میدهند و آن را پیگیری میکنند... رئیسالوزرای جدید با اینکه اصل و نسب اصیلی ندارد و بیسواد است، اما برای تغییر نظام حکومتی این کشور و تبدیل آن به جمهوری و رسیدن به ریاست جمهوری به خوبی برنامهریزی میکند.» کرنفلد در 1 فوریه 1924 مینویسد: «بر اساس اخبار موثقی که به دست من رسیده است، پارلمان که ماه آینده کار خود را آغاز میکند مطمئناً شاه را برکنار و سلطنت خاندان قاجار را منسوخ اعلام خواهد کرد. همچنین انتظار هیچگونه مخالفتی هم نمیرود. اینکه شکل حکومتی ایران پادشاهی باقی بماند و یا به جمهوری تغییر یابد، هنوز مشخص نگردیده است؛ اما پیشبینی میشود جمهوری اولویت داشته باشد.» وزرات خارجه چنین پاسخ میدهد: «چنانچه تغییری اساسی در ایران رخ داد، وزارت را در جریان بگذارید و به هیچ وجه در امور داخلی و یا هرگونه تصمیمی که در نظام اساسی کشور مؤثر است، دخالت نکنید.» جدلیکا در 11 فوریه 1924 مینویسد: «چهارشنبه بعد از ظهر، یازدهم فوریه، مجلس پنجم به نام شاهنشاه وارث تاج و تخت ایران، کار خود را رسماً آغاز کرد. تشکیل جلسه مجلس چهار روز پس از تاریخی که به فرمان رضاخان، رئیسالوزرا و وزیر جنگ مقرر گردیده بود، صورت گرفت... آغاز به کار این دوره از مجلس در اذهان ایرانیان باقی خواهد ماند، چرا که انتظار میرود در این دوره، خاندان قاجار تاج و تخت را از دست بدهد و خاندان جدیدی برای پادشاهی انتخاب گردد یا شکل حکومتی تغییر کند و به جمهوری تبدیل شود. ولیعهد که در غیاب برادر خود به عنوان شاه جانشینی وی را بر عهده دارد، آشفته و عصبی بود. رضاخان عامل اصلی تمام مشکلاتی است که دست و پا گیر قاجارها شده است؛ وی با حفظ وقار و بزرگی خود و با اعتماد به نفس کامل نقشههای خود را عملی کرد. از آنجا که میبایست اعتبارنامه هر یک از نمایندگان انتخابی، در جلسات خصوصی مجلس تأیید گردد، پارلمان حداقل تا یک ماه دیگر به طور جد کار خود را آغاز نمیکند. هفتاد و چهار نماینده در جلسه اول مجلس حاضر بودند. مؤتمنالملک که در دوره چهارم ریاست مجلس را بر عهده داشت، ریاست مجلس پنجم نیز موقتاً بر عهده وی گذاشته شد.» جدلیکا گزارش خود را چنین به پایان میرساند: «جالب توجه است که طی چند روز گذشته روزنامههای تهران مطالب طعنهآمیزی نسبت به شاه و قاجارها منتشر کردهاند. از شاه به عنوان کسی یاد شده است که همواره به فکر سفرهای اروپایی است و تنها به نوع رفتار و منش خود در آن سوی مرزها میاندیشد. از سوی دیگر، هر روز از رضاخان تمجید میشود و مصرانه از او میخواهند که زمام امور را به طور کامل در دست گیرد؛ عملاً هم او این کار را کرده است و اکنون فرمانروای مطلق کشور است؛ فقط اسم فرمانروا ندارد. مجلس جدید کاملاً در اختیار او و اقدامات مجلس، بیانگر همان خواسته و اراده اوست.» تفسیر کرنفلد از این قضایا چنین است: «همگان پذیرفتهاند که مجلس هم توانایی و هم تمایل به تغییر رژیم دارد؛ لذا رئیسالوزرا روند انتخابات این دوره از مجلس را تسریع بخشید. 11 فوریه بیشتر نمایندگان منتخب برای آغاز کار مجلس وارد تهران شدند. ولیعهد، که از سویی با شمار کثیری از افسران نظامی یا همان دستپروردههای رئیسالوزرا مواجه بود و از سویی دیگر نمایندگانی را پیش روی خود میدید که به شدت مخالف سلطنت بودند، کاری از دستش برنمیآمد جز اینکه احساس کند دارد مجلس سردارسپه را افتتاح میکند. وی ذرهای هم احتمال نمیداد که این مجلس ظرف یک ماه آنقدر خود را قدرتمند احساس کند که با شخص رئیسالوزرا به چالش برخیزد.» گوتلیب در 28 فوریه مینویسد: «مفتخرم به استحضار برسانم پارلمان ایران که در یازدهم فوریه کار خود را آغاز کرد، همچنان در حال بررسی و تأیید اعتبارنامه نمایندگان منتخب است.» جدلیکا در 29 فوریه مینویسد: «این روزها موج حملات به شاه بسیار شدت گرفته و ادامه دارد و مطبوعات بیش از پیش به تبلیغ جمهوری میپردازند. یک یا دو فقره از روزنامههایی که در مطالب خود مخالفت اندکی با تغییر نظام حکومت نشان دادند، بلافاصله توقیف شدند. بسیاری از روزنامههای مهم شهر با چاپ کاریکاتورهای گستاخانهای شاه و خاندان قاجار را به استهزا گرفتهاند و سرنگونی آنها را قریبالوقوع میدانند. مقالاتی در مورد وقوع انقلاب در دیگر مناطق دنیا به چاپ میرسد که در آنها سخن از خلع و حتی اعدام پادشاهان به میان آمده است تا به مردم بقبولانند که چنین حوادثی ممکن و شدنی است. یکی از تأثیرگذارترین تبلیغاتی که تا کنون صورت گرفته، انتشار تصویری از شاه در لباس اروپایی است. در ایران پوشیدن لباس و به خصوص کلاه اروپایی به معنی «نجس شدن» و عدم کفایت و صلاحیت شاه برای رهبری دولتی اسلامی است... رضاخان در مواجهه با ولیعهد، که در غیاب شاه نایبالسلطنه هم هست، برخوردی گستاخانه و پیشدستانه دارد؛ خبر رسیده است که به مأمورین محافظ کاخ سلطنتی دستور داده شده است از خروج اموال سلطنتی از کاخ جلوگیری شود؛ دلیل صدور چنین فرمانی این است که هیچ یک از جواهرات و اشیاء قیمتی سلطنتی، از کاخ خارج نگردد. افرادی هم مستقیماً برای زیرنظر داشتن ولیعهد اجیر شدهاند که کوچکترین حرکات وی را به رئیسالوزرا گزارش میدهند. پیش بینی میشود که ظرف شش ماه آینده ایرانیان از شر دولت شاهنشاهی خلاص شده و شکل جدیدی از حکومت تحت فرماندهی رضاخان در مملکت بنا شود»
گوتلیب در گزارش خود به تاریخ 5 مارس 1924 تحت عنوان «نکات قابل توجه اوضاع سیاسی کنونی» مینویسد: «مطبوعات محلی مستقیماً شاه غایب را مورد حمله قرار داده و خاندان قاجار را به باد انتقاد و استهزا میگیرند و همزمان از استقرار جمهوری در ایران و ریاست جمهوری رضاخان جانبداری میکنند. تقریباً شکی نیست که همه این وقایع زیر سر رضاخان است؛ و افکار عمومی نیز بر این است که او نیز به تحریک بریتانیا ولیعهد را تبعید و با خلع شاه خود را دیکتاتور ایران اعلام میکند... آقای ساپر (Mr. Soper) نماینده محلی شرکت نفتی سینکلر محرمانه به من خبر داد که چند روز پیش شماری از اعضای سفارت شوروی به دیدار او رفته و مدعی میشوند که بریتانیا به شدت تلاش میکند تا رضاخان زمام کشور را در دست بگیرد. آنها از آقای ساپر (که ارتباط نزدیک و صمیمی با رضاخان دارد*) درخواست کردند که رئیسالوزرا را از اتخاذ تصمیمات عجولانه منصرف کند. آنها همچنین مدعی شدند که انگیزه انگلیسیها در حمایت از این اعمال کاملاً آشکار است ـ بلافاصله پس از اینکه رئیسالوزرا اعلام دیکتاتوری کند، استانهای جنوبی که در منطقه نفوذ انگلیسیها قرار دارند، اعلام استقلال کرده و به جامعه ملل شکایت میکنند. نتیجه احتمالی چنین شکایتی این است که یکی از اقمار تحتالحمایه بریتانیا در جنوب ایران شکل خواهد گرفت. علاوه بر این، سقوط ناگهانی شاهنشاهی ایران با توسل جستن به طرق غیرقانونی، حداقل برای مدتی از اعتبار ایران در نزد دول خارجه می کاهد و قطعاً از سرمایهگذاری امریکا برای گرفتن امتیاز نفتی و به راه انداختن پروژه ساخت راه آهن جلوگیری میکند.» در 11 مارس 1924 کرنفلد در تلگراف خود مینویسد: «بر اساس گزارشهایی که در روزنامهها منتشر میشود، در استانهای مختلف مردم با برگزاری تظاهرات خواهان خلع شاه و برقراری حکومت جمهوری در کشور شدهاند. به نظر میرسد تغییرات زودتر از آن چیزی که انتظار میرفت رخ دهد.» همچنین در همین تاریخ کرنفلد در گزارش خود خبر از تشکیل سه گروه پارلمانی میدهد: بزرگترین گروه با 43 نفر عضو، حزب تجدّد را شکل میدهند که روحانیای به نام سیدمحمد تدین آن را اداره میکند*؛ دومین گروه لیبرالها هستند که شامل 21 نفر میباشند و گروه محافظهکار به رهبری مدرس که پنج نفر عضو دارد. 25 نفر باقی مانده با گروه خاصی در ارتباط نبوده و بیطرف هستند. شماری از وکلا ساختار حکومتی امریکا را مطالعه میکنند و «انتظار میرود حزب محافظه کار نیز، که اکنون مخالف تغییر در قانون اساسی است، به زودی به اکثریت مجلس بپیوندد.» در 12 مارس: «مفتخراً به اطلاع وزراتخانه میرساند جنبش تغییر قانون اساسی روز به روز قویتر میشود. در پایتخت و همچنین در استانهای مختلف مردم با برگزاری راهپیماییهای مختلف، شاه را تقبیح و از سردارسپه تمجید میکنند. وکلای مجلس هر روز با حجم انبوهی از تلگرام روبه رو هستند که در آنها موکلانشان خواستار تغییر قانون اساسی هستند. به نظر میرسد که چنین تغییری به زودی رخ خواهد داد؛ احتمالاً کمتر از دو ماه دیگر شاهد آن خواهیم بود. اخیراً با صمصامالسلطنه، رئیس ایل بختیاری، به گفتگو نشستم؛ وی در سال 1906 یکی از رهبران اصلی مشروطیت بود. پس از این گفتگو متوجه شدم که بختیاریها بسیار علاقهمند هستند که حکومت ایران به جمهوری تبدیل شود. این واقعیت بسیار حائز اهمیت است، چرا که نه تنها رویکرد بختیاریها بلکه نگرش انگلیسیها را آشکار میگرداند؛ زیرا بختیاریها از گذشته تا به امروز همواره تحت تأثیر بریتانیا بودهاند.» [در همین گیر و دارها] بریتانیا اعلام کرده که شمار نیروهای «گارد کنسولی» در بوشهر از 400 نفر به 79 نفر تقلیل پیدا خواهد کرد. روزنامه تایم در 14 مارس 1924، در گزارش این واقعه، چنین اظهارنظر میکند: «حذف چنین نیرویی که باعث نزاع میان ما و ایرانیها شده است، نتایج بسیار مطلوبی خواهد داشت؛ این کار در زمان بسیار مناسبی هم انجام شده است؛ رضاخان، سردار سپه، رئیسالوزرا و وزیر جنگ، تلاش بسیاری برای برقراری و حفظ نظم در کشور کرده است و او نیز در آینده شاهد قدردانی دولت انگلستان خواهد بود که به او اعتماد داشته و علاقهمند به دوستی نزدیک با اوست. از زمانی که تصمیم مذکور اعلام گردید، حس اعتماد و احساسات قلبی وی [نسبت به دولت بریتانیا] افزایش پیدا کرده است و امید میرود که این حس اعتماد به نفس وی در آرام نگاه داشتن کشور، جایگاه او را به مدد مردم خود تقویت گرداند»
گوتلیب در 17 مارس 1924 مینویسد: «جنبش جمهوریخواهی به اوج خود رسیده است و به نظر میرسد که طی سه یا چهار روز آینده مجلس با تغییر قانون اساسی شاه را خلع و حکومتی جمهوری در ایران تأسیس کند. با این حال گزارشها حاکی از این است که مجلس این تصمیم را به رفراندوم میگذارد؛ در ارتباط با این ماجرا، در کمتر از دو ماه آینده انتظار هیچ پیش آمد قطعی را نمیتوان داشت. به هر حال قانونی بودن تغییر شیوه حکومت در ایران، مسلم و بی چون چرا خواهد بود.» کرنفلد در 19 مارس مینویسد: «مفتخرم که به اطلاع وزراتخانه برسانم که در 16 مارس، شاهزاده فرمانفرما، یکی از نوادگان فتحعلی شاه و شمار دیگری از شاهزادگان و اعیان با تقدیم درخواست کتبی، از رئیسالوزرا خواستند نظام حکومت ایران را به جمهوری تغییر دهد. البته چنین درخواستی نشانه تغییر احساسات و افکار درخواستکنندگان نیست. علاقهمندی ایشان به جمهوری از سر اعتقاد و ایمان ایشان نیست؛ بلکه از ترسویی و بزدلی آنها حکایت میکند. در 17 مارس کارمندان تمام وزارتخانهها و همچنین کارمندان وزرات دربار به حضور رئیسالوزرا رسیده و درخواست مشابهی ارائه کردند. روز به روز بر شمار تظاهراتها و اصرار و پافشاری مردمی افزوده میگردد. با این حال اکثر نمایندگان مجلس به خود اجازه نمیدهند بر خلاف اختیارات خود که در قانون اساسی مشخص شده، عمل کنند. نمایندگان تأکید دارند که پیش از هرگونه تغییر در شکل حکومت، آنها باید به عضویت در مجلسی با قدرت تأسیسی (مجلس مؤسسان) منصوب شوند»
از قاجار تا پهلوی ، دکتر محمدقلی مجد ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات