مصطفی الموتی،
مصطفی الموتی خدمتگزار فراماسون ها
نماینده مجلس،مدیر چند نشریه و لیدر حزب ایران نوین؛
3972 بازدید
مصطفی الموتی در سال 1306 ﻫ ش به دنیا آمد. محل تولد وی در اسناد ساواک متفاوت ضبط شده است. در یکی از این اسناد وی خود را اینگونه معرفی کرده است: «اینجانب دکتر مصطفی الموتی (الموتینیا) فرزند حسین در سال 1306 در شهر تهران متولد شدهام.» [1]در سندی دیگر، محل تولد الموتی مازندران آمده است:
«نامبرده [الموتی] در نور مازندران متولد شده (نور ناحیه معروف است) و پدر و مادر و همچنین فامیل ایشان از اهالی نور هستند.»[2]
خانواده الموتی در دورهی خردسالی وی به تهران نقل مکان کرده و همین شاید از علل اختلاف اسناد در مورد محل تولد وی باشد. دورهی کودکی الموتی در عسرت و تنگدستی گذشت و همین موضوع سبب شد تا وی مجذوب شعارهای کمونیستی حزب توده که در شمال کشور فعالیت داشتند شود.
مصطفی الموتی در کودکی و نوجوانی به خاطر مشکلات اقتصادی مدتی را به عنوان کارگر ساده در «مؤسسه دخانیات ایران» مشغول به کار شد.[3] آشنایی با «ابوالحسن عمیدی نوری» ـ نمایندهی مجلس و مدیر روزنامهی «داد» ـ سرآغاز یک تحول اساسی در زندگی الموتی به حساب میآید. این دوستی به تدریج به رفت و آمدهای خانوادگی و نهایتاً ازدواج الموتی با «عفت عمیدی نوری» خواهر وی انجامید. در یکی از اسناد ساواک در این مورد آمده است:
«قبل از آنکه خواهر عمید نوری نماینده سابق مجلس و مدیر روزنامه داد او را به همسری انتخاب کند با مشارالیه نسبت داشته و قبل از سال 1320 در مؤسسه دخانیات ایران با سمت کارگر عادی و ساده به خدمت اشتغال داشته و پس از آنکه عمیدی نوری اقدام به انتشار روزنامه داد کرده مصطفی الموتینیا در روزنامه مزبور مشغول به کار شد.»[4]
الموتی در طول دوران فعالیت سیاسیاش در رژیم پهلوی، همواره متأثر از عمیدی نوری بود و از وی خطمشی میگرفت. راجع به عمیدی نوری باید گفت که وی از عوامل انگلستان در کشور و فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران بود. عمیدی نوری در عرصهی مطبوعات فعالیت گستردهای داشت و صاحب امتیاز روزنامه «داد» و مدیر روزنامههای «پرورش» و «نوروز ایران» بود، به همین دلیل هنگامی که احمد قوامالسلطنه برای مذاکره راجع به اوضاع آذربایجان در بهمن 1324 به مسکو رفت، وی نیز با او همراه شد. در جریان رویدادهای اوایل دههی 30 ابتدا از طرفداران دکتر محمد مصدق عضو مؤسس جبهه ملی بود، اما به تدریج از وی فاصله گرفت و به یکی از منتقدین دولت مصدق تبدیل شد. عمیدی پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 در دولت نظامی سرلشگر فضلالله زاهدی به سمت معاونت سیاسی نخستوزیری و ریاست اداره کل انتشارات و تبلیغات رسید. وی که چندین دوره به مجلس شورای ملی راه یافته بود و از ثروتمندان درجه اول ایران به حساب میآمد، نقش بسیار زیادی در آینده سیاسی الموتی ایفاء کرده است. در یکی از اسناد ساواک آمده است: «مصطفی الموتینیا اهل ناحیه نور (مازندران) تربیت شده مکتب عمیدی نوری مدیر روزنامه داد [است]»[5] یکی از اسناد ساواک اشتغال به تحصیل الموتی را پس از دوستی با ابوالحسن عمیدی نوری میداند. در این سند آمده است:
«مصطفی الموتینیا در روزنامه مزبور [داد] مشغول به کار شده و ضمناً به تحصیل نیز اشتغال ورزیده و از دوره ابتدایی شروع کرده و بعد در دبیرستان دارایی دوره تحصیل خود را ضمن کار در اداره روزنامه داد و چاپخانه داد ادامه داد و برطبق توصیه عمیدی نوری در وزارت دارایی استخدام شد.»[6]
این اظهارات صرفنظر از صحت و سقم آن، حاکی از این واقعیت هستند که عمیدی نوری نقش مهمی در پیشرفت الموتی داشته است، به طوری که حتی آغاز به تحصیل وی را بعد از این آشنایی دانستهاند. الموتی پس از پایان تحصیلات مقدماتی وارد دانشگاه شد و در سال 1327 از دانشگاه تهران در رشته قضایی از دانشکده حقوق لیسانس گرفت، سپس موفق به اخذ مدرک دکتری در رشتهی اقتصاد از همین دانشگاه شد.[7]
الموتی در سالهای آغازین دههی 20 و حتی قبل از آن، به احزاب چپ گرایش داشت و به حزب توده نیز پیوست، اما به تدریج از حزب توده فاصله گرفت و خود را به رژیم پهلوی و طرفداران شاه که در موقعیت بهتری قرار داشتند نزدیک کرد.
«در زمانی که روزنامهی داد نسبت به حزب منحله توده سمپاتی داشته، نامبرده دبیر روزنامه مذکور بوده لیکن عضو رسمی حزب منحله توده نبوده و در زمان مصدق و در جریان تحصن روزنامهنویسها در مجلس جزو متحصنین بوده و با مخالفین دکتر مصدق همکاری داشته در روزنامه داد ارگان غیر رسمی حزب مذکور مقالاتی به نفع آنها مینوشته است.»[8]
در سند دیگری آمده است:
«طبق تحقیقات به عمل آمده نامبرده [الموتی] مدیر سابق چاپخانه داد قبل از قیام ملی 28 مرداد سال 32 به نفع حزب منحله توده فعالیت مینمود و در روز رفراندم در دهات نور اهالی را به طرفداری از دکتر مصدق و دستجات چپی در رفراندم تشویق و ترغیب مینموده است.»[9]
بهرغم اظهارات صریح ساواک وی در مصاحبههایش منکر هر گونه ارتباطی با حزب توده شده است: «چنانچه منظور حزب منحله توده باشد، باید صریحاً اعلام کنم که من همیشه با این حزب مخالف بودهام.»[10] این انکار در حالی است که اسناد فراوانی به این موضوع صراحتاً اشاره کردهاند:
«برابر اعلام شهربانی کل کشور شخصی به نام صدراله پاشا قبل از قیام 28 مرداد به اتفاق مصطفی الموتی مدیر سابق چاپخانه داد در مازندران به نفع حزب منحله توده فعالیت مینمود و به خصوص در روز رفراندوم در دهات نور مازندران اهالی را به طرفداری از دکتر مصدق و دستجات چپی و شرکت در رفراندم تشویق و ترغیب مینموده است.»[11]
بر اساس اسناد ساواک وی حتی با فرقه دموکرات آذربایجان و سید جعفر پیشهوری نیز ارتباط داشته است. در سندی در همین زمینه آمده است:
«دکتر الموتی نماینده مجلس و عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان هنگام قیام پیشهوری به تبریز رفته و پس از مراجعت به تهران سلسله مقالاتی در جراید مربوط به خود و با پرداخت پولی که از پیشهوری گرفته بودند در سایر روزنامهها درج و در مدح آن حکومت پوشالی و اهانت به مقامات عالیه مملکتی قلم فرسایی نمودند و پس از چند هفته از طرف فرقه قلابی نشانهای افتخار با حقوق و مزایا برای آنها فرستاده شد و عکسشان در کلیه جراید چاپ و در معرض دید مردم قرار گرفت.»[12]
مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332
الموتی همانند عمیدی نوری در آغاز نخستوزیری دکتر محمد مصدق از طرفداران وی بود و در شهرهای شمالی کشور به نفع او فعالیت میکرد، اما به تدریج از وی فاصله گرفت و خود را به طرفداران سلطنت نزدیک کرد و مواضع بسیار تندی علیه مصدق اتخاذ کرد. وی در مصاحبه با ساواک در این مورد گفته است:
«در دورهی سردبیریم در روزنامه داد شدیداً با حکومت مصدق مخالف بودم و مقالات تندی در روزنامه داد علیه مصدق نوشتهام و همین امر موجب گردید که قبل از قیام 28 مرداد سال 32 مأمورین حکومت مصدق به خانه من واقع در خیابان امیریه ریخته و من نیمهشب از آنجا گریخته و مدت 40 روز در خانه یکی از دوستان (مرحوم سناتور لسانی) مخفی شوم و از آنجا مقالاتی با امضای خود علیه مصدق مینوشتم.»[13]
تغییر مواضع سیاسی الموتی و مخالفت وی با دولت مصدق، از یک سو متأثر از القائات آمریکاییها و انگلیسیها و از سوی دیگر به ارتباطش با عمیدی نوری از مهرههای وابسته به انگلیس باز میگشت. در این زمان شبکه اطلاعاتی «بدامَن» که به وسیله سیا و اینتلجنس سرویس اداره میشد به شدت در ایران فعال بود. در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی راجع به این شبکه آمده است:
«پروژه «بداًمن» یکی از نخستین پروژههایی بود که در چارچوب همکاری اینتلجنس سرویس و سازمان نوبنیاد «سیا» بر مبنای امکانات غنی بومی mi-6 و بودجه کلان «سیا» آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرارگرفت که در همکاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع کرد.»[14]
بخشی از فعالیت این شبکه به عملیاتهای تبلیغاتی و فرهنگی در ایران اختصاص داشت که استفاده از طیف وسیعی از روزنامهنگاران و مطبوعات از جملهی آن به حساب میآمد. مصطفی الموتی و بسیاری دیگر از روزنامهنگاران و صاحبان مجلات، بخشی از این پروژه در جریان کودتای 28 مرداد 1332 محسوب میشدند. برخی از اعضای این شبکه براساس مندرجات کتاب ظهور و سقوط پهلوی عبارت بودند از:
«از مهمترین اعضای شبکه مطبوعاتی و روشنفکری «بداًمن» باید به نصرتالله معینیان، دکتر مظفر بقایی، علی جواهر کلام، عباس شاهنده، جعفر شاهیده، مصطفی مصباحزاده، عباس مسعودی، هادی هدایتی، علیاصغر امیرانی، مهدی میراشرافی، عبدالرحمن فرامرزی، رسول پرویزی و غیره و غیره اشاره کرد.»[15]
الموتی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 ارتباط سیستماتیکی با «سیا» و «اینتلجنس» داشته است. وی مدتی قبل از کودتای 28 مرداد از سوی مقامات آمریکایی برای بازدید به این کشور دعوت شد، وی علت این دعوت را فعالیتهای ژورنالیستی عنوان کرده است، درحالی که در این زمان وی چهرهی برجستهای در عرصهی مطبوعات نبوده و حتی متهم به همکاری با احزاب چپ نیز بوده است. پس از این سفر وی مواضع مخالف آشکاری علیه مصدق گرفت و در جریان رویدادهای اوایل دههی 30 به عنوان رابط میان مخالفین مورد توجه قرار گرفت. در سندی از ساواک آمده است:
«الموتی در مورد تحصن با سایر روزنامهنگاران در مجلس در سالهای پیشین توضیح داد موقعی که روزنامهنگاران علیه حکومت مصدق دست به تحصن زدهاند و آقای عمیدی نوری مدیر روزنامه داد جزو متحصنین بود من به دعوت دولت آمریکا به آن کشور مسافرت نمودم و پس از مراجعت به تهران دو بار از آقایان روزنامهنگارها دیدن کردم و خبر مربوط به آنها را در روزنامه داد منتشر کردم.»[16]
ملاقات الموتی با متحصنینِ مجلس، پس از بازگشت از آمریکا بیانگر این است که وی حامل راهنماییها و پیامهایی برای آنها از سوی مقامات آمریکایی بوده است. وی در جریان کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 1332 ارتباط بسیار نزدیکی با عوامل ایرانی کودتا از جمله «سرلشکر فضلالله زاهدی»، «اردشیر زاهدی» و «پرویز خسروانی» داشت و در اشغال رادیو تهران نقش فعالی ایفاء کرد. الموتی حتی نطقهای اولیهی پس از کودتا را از رادیو تهران قرائت کرده بود. در سندی از ساواک راجع به نقش وی در جریان کودتا آمده است:
«در قیام ملی 28 مرداد در رأس گروهی از جوانان در اشغال رادیو تهران شرکت داشتم و نطقهای اولیه را ایراد کردم و فرمان نخستوزیری مرحوم سپهبد زاهدی را که توسط آقای اردشیر زاهدی برای من فرستاد شده بود در روزنامه خود چاپ کردم و در تمام دوران حکومت مصدق به شهادت مقالات مندرج در روزنامه داد با آن حکومت و دار و دستهاش مخالفت و مبارزه کردهام...» [17]
وی در جایی دیگر میگوید:
«در دوران نخستوزیری دکتر مصدق یکی از روزنامههایی که به شدت با آن حکومت مخالفت میکرد روزنامه داد بود که در سالهای 31 و 32 مقالات شدیدی علیه حکومت وقت در آن نوشته میشد. چند بار دستور توقیف آقای عمیدی نوری و اینجانب داده شد و مدتی هم متواری و مخفی بوده و به هر صورت گزارش ضمیمه در اینباره تهیه گردیده و مراجعه به شمارههای روزنامه داد و مقالاتی که در آن نوشته شده به خصوص چهل مقالهای که از مخفیگاه علیه مصدق نوشتهام نشان میدهد که روزنامه داد نقش اساسی در سقوط مصدق داشته است. فرمان نخستوزیری مرحوم سپهبد زاهدی و مصاحبه ایشان که توسط آقای اردشیر زاهدی در همان وقت به روزنامه داد فرستاده شده بود به چاپ رسید و با وجود غارت روزنامه معهذا مبارزه با مصدق و فاطمی و دار و دستهاش ادامه داشت. در روز نهم اسفند که شاهنشاه قصد سفر به خارج را داشتند جزو ناطقین جلوی کاخ مرمر بوده و با کسانی از قبیل سرلشکر خسروانی فعلی همکاری داشتهام و مطالب آن روز هم با خطوط برجسته در روزنامه داد منعکس شد، در روز 28 مرداد در رأس گروهی از مبارزین برای اشغال رادیو تهران رفتیم و اولین نطقها را ایراد کردیم و سپهبد زاهدی و سرلشکر گیلانشاه را که با تانک وارد استودیو رادیو شده بودند به محل سخنرانی بردیم و مهمترین نقش مبارزه با حکومت یاغی مصدق را عهدهدار بودم که خوشبختانه این مراتب همواره مورد عنایت شاهنشاه معظم ایران میباشد. به همین جهت پس از مراجعت شاهنشاه از رم مورد عنایت بوده و باید یادآور شویم که پس از سقوط حکومت مصدق با همکاری آقای محمدعلی مسعودی اقدام به انتشار روزنامه پست تهران نمودیم و اولین مقالهای که قبل از مراجعت شاهنشاه به کشور نوشته شد مقاله من بود که در سر مقاله نخستین شماره پست تهران تحت عنوان (شاه به وطن بازمیگردد) منعکس است که قسمتی از این مقاله ضمیمه میباشد. به پاس همین زحمات پس از 28 مرداد 1332 به عضویت هیئت مدیره بنگاه عمران منصوب شدم...»[18]
مصطفی الموتی به خاطر نقش مهمی که در جریان کودتا داشت ـ مانند بسیاری دیگر از عوامل کودتا ـ پس از بازگشت شاه به کشور و تثبیت اوضاع به سرعت در عرصههای سیاسی و اقتصادی پیشرفت کرد و توانست ضمن ورود به مجالس عصر پهلوی از امکانات و موقعیتهای آن نیز نهایت استفاده را ببرد. الموتی پس از کودتا روزنامه صبح امروز را در سال 1333 منتشر کرد و مدتی سمت معاونت نخستوزیری دولت زاهدی را برعهده داشت و مجلات شهربانی و ژاندارمری را راهاندازی و در رادیو به تحلیلهای سیاسی بعد از کودتا میپرداخت.
جایگاه و مناصب الموتی در رژیم پهلوی
مصطفی الموتی با بسیاری از رجال عصر پهلوی مانند: «تیمور بختیار» اولین رئیس ساواک، «منوچهر اقبال» نخستوزیر و «اشرف پهلوی» خواهر دو قلوی شاه رابطهی نزدیکی داشت. مهمترین این چهرهها اشرف بود که نفوذ بسیار زیادی در رژیم پهلوی داشت و بسیاری از افراد از طریق وی به مناصب مهمی میرسیدند. در جریان کودتای 28 مرداد 1332 تعدادی از روزنامهنگاران تحتنظر اشرف اداره میشدند که مصطفی الموتی یکی از این افراد بود. پس از بازگشت محمدرضا پهلوی به سلطنت، الموتی به خاطر نقشش در کودتا و ارتباطش با اشرف به سرعت در ساختار سیاسی رژیم ترقی کرد و به معاونت نخستوزیری در کابینه منوچهر اقبال منصوب شد. در سندی از ساواک صراحتاً به این موضوع اشاره شده است:
«[الموتی] با والاحضرت اشرف پهلوی دارای روابط صمیمانه و نزدیک است و گفته میشود واگذاری پست معاونت نخستوزیری به ایشان طبق توصیه والاحضرت اشرف پهلوی صورت گرفته[است]»[19]
به این ترتیب الموتی در سال 1338 به توصیهی اشرف پهلوی در کابینهی منوچهر اقبال به معاونت نخستوزیری و سپس به ریاست بازرسی نخستوزیری رسید. وی در زمان معاونتش در نخستوزیری از هر راهی برای جلب نظر دربار پهلوی استفاده میکرد. در سندی در این مورد آمده است:
«یک نفر دیگر از حضار گفته بعضیها میخواهند به زور کارگران را به این طرف و آن طرف بکشانند و در جریان استقبال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آقای دکتر الموتی معاون نخستوزیر عباس شاهنده و تقی آقا شریف نماینده کارگران دخانیات و یک نفر دیگر از کارخانه سیمان کمیسیونی برای مراسم استقبال تشکیل داده و تصمیم میگیرند و لو به زور هم شده کارگران را در مراسم مزبور شرکت دهند.»[20]
وی درمصاحبهای باساواک مشی سیاسی و جایگاهش در رژیم پهلوی را به این صورت بیان کرده است:
«مقالات قبلی من در روزنامه داد و روزنامههای دیگر قبل از مرداد 32 به خوبی روش سیاسی مرا نشان میدهد به همین جهت خوشبختانه همواره مورد عنایت شخص شاهنشاه آریامهر بوده و انتصاب به مقام معاونت نخستوزیری در سن 32 سالگی و انجام وظیفه نمایندگی مجلس نیز ناشی از توجهات خاص شاهنشاه به ارادتمند است و خوشبختانه رهبر ملت ایران مبارزات افرادی را که در روزهای نخست با عناصر ضد ملی و خرابکار و عوامفریب انجام شد همواره به خاطر دارد و این بهترین پاداش برای افراد خدمتگزار است و همچنین افتخار داشتهام که در التزام رکاب شاهنشاه آریامهر به کشورهای رومانی -یوگسلاوی- مراکش سفر کرده و از نزدیک مورد عنایت شاهنشاه باشم و در دوره نمایندگی مجلس و کارهای اداری من تصور میکنم کارم همواره مورد عنایت و رضایت بوده است و کتاب بنده نیز به نام (دکترین آریامهر)یادگار درخشان سفر در التزام رکاب شاهنشاه است که سال قبل انتشار یافته است و مقالات زیاد من قبل از مرداد 1332 و بعد از مرداد 32 که همه در راه ترویج اندیشهها و افکار شاهنشاه آریامهر میباشد وجود دارد... در تمام مدت حکومت دکتر امینی به شدت با او مبارزه کردم... در تمام این مدت به نفع انقلاب سفید نوشتهام و نطقهایی که در مجلس کردهام مؤید مطالبی است که بیان نمودهام.»[21]
الموتی در دورههای 20 تا 24 مجلس شورای ملی به عنوان نماینده مردم رودبار و الموت قزوین در مجلس حضور داشت. وی برخلاف نام فامیلش از مردم «الموت» نبود و انتخابش صرفاً به خاطر نزدیکی به دربار و رابطهاش با کسانی چون پرویز خسروانی بود که اعمال نفوذ فراوانی بر حوزههای انتخاباتی داشتند.[22]
اسناد ساواک نشان میدهد که وی هرگز نمایندهی واقعی مردم الموت نبوده و مخالفتهای زیادی با وی وجود داشته است. او خود را نمایندهی رژیم میدانست و نیازی به حمایتهای مردمی احساس نمیکرد، در یکی از اسناد ساواک آمده است:
«عرض میکنم [احمد کشاورزیان] آقای دکتر مصطفی الموتی (دکتر صحاف) و پادوی سابق مطبعه داد که به علت سوءتدبیر وندانمکاری موجب کتک خوردن دکتر اقبال دردانشگاه شد.چند روز پیش به رودبار الموت قزوین عزیمت نموده و ضمن چند سخنرانی علناً دربین طبقات مختلف گفته است:«من با شاه حساب شخصی دارم.وکیل رودبار[الموت]هستم،شمارأی بدهیدوکیل هستم، رأی ندهید وکیل هستم.»[23]
در سند دیگری در مورد نحوه فعالیتهای انتخاباتی الموتی آمده است:
«[الموتی] چنین وانمود ساخته که مورد حمایت دستگاه، عضو ساواک و نماینده اعلیحضرت همایون شاهنشاه میباشد و جز او کس دیگری نباید به وکالت مجلس انتخاب شود و این جریان عکسالعمل نامطلوبی بین اهالی آن سامان به وجود آورده و چنین اظهارنظر میکنند که دستگاه قصد دارد با زور و جبر دکتر الموتی را از صندوق درآورد. ضمناً در این مسافرت مبلغ شصت هزار ریال نیز خرج شام و ناهار عدهای از کشاورزان به قصد جلبنظر آنها در دادن رأی به نفع خود نموده و دو روز قبل به تهران مراجعت کرده است.»[24]
در نامهای از طرف اهالی رودبار الموت برای «امیرعباس هویدا» نخستوزیر رژیم پهلوی، صراحتاً به تخلفات انتخاباتی و عدم محبوبیت وی در میان مردم منطقه اشاره شده است. در بخشی از این نامه آمده است:
«در این موقع که شخص اول مملکت آزادی انتخابات را از رادیو اعلام فرمودند. بدبختانه تمام مردم رودبار الموت نارضایتی خود را از مصطفی الموتی کراراً و تلگرافاً خواستار شدیم ولی هیچ نتیجه نگرفتیم و انجمن نظارت بر خلاف قانون در یک محل و از دوستان مصطفی الموتی تعیین شده است. در نتیجه آقای بخشدار و انجمن نظارت سازش و [گفتهاند] کارتهایی که صادر شده است لازم نیست برای دادن رأی پای صندوق بیایید خودمان در صندوق خواهیم ریخت.»[25]
الموتی به خاطر نفوذی که در احزاب مختلف داشت، در انتخابات نیز اعمال نفوذ میکرد و در قبال دریافت پول بسترهای غیرقانونی ورود افراد به مجلس شورای ملی را فراهم میکرد.[26] در سندی از ساواک ضمن بیان تخلفات انتخاباتی گسترده در رژیم پهلوی، به نقش مصطفی الموتی در زد و بندهای انتخاباتی و فروش کرُسی نمایندگی به افراد اشاره شده است:
«آقای انوشیروانی اظهار داشت که اینجانب برای انتخاب شدن به سمت نمایندگی بیست و سومین دوره مجلس شورای ملی مبلغ بیست هزار تومان دادهام و آقای دکتر بیست اپل(مسیحی) 50 هزار تومان. آقای سپهر مدیر روزنامه دیپلمات گفت از پور داغ زاده 500 هزار تومان و از وهابزاده یک میلیون تومان حزب پول گرفته است. ضمناً در همان احوال آقای دکتر الموتی چند تن از کاندیداها را به اطاق دیگری راهنمایی میکرد و آقای سپهر با مشاهده این جریان گفت دکتر الموتی مشغول گرفتن چک مجدد از کاندیداها میباشد و دو نفر دیگر از کاندیداها را که یکی از آنها انوشیروانی بود مجدداً برای اخذ چک احضار نمودند»[27]
مصطفی الموتی مشاغل متعددی را عهدهدار بود، از آن جمله: بازرس دولت در بنگاه عمران، عضو هیئت مدیره شرکت معاملات خارجی، عضو هیئت رئیسه سومین مجلس موسسان، رئیس کمیسیون برنامه مجلس، قائم مقام و لیدر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین، عضو هیئت رئیسه مجلس مؤسسان سوم در 1346، دبیرکل انجمن قلم، بازرس شیر و خورشید، رهبر جناح فراماسون مجلس، رئیس کلوپ روتاری مرکز[28] و عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی. وی مدالها و نشانهای مختلفی نیز مانند نشان درجه 3 همایون، سپاس، تاجگذاری، اصلاحات ارضی و نشان درجه 3 تاج دریافت کرده بود.
فعالیتهای حزبی الموتی
پس از کودتای 28 مرداد 1332دولت آمریکا برای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی و جلوگیری از نفوذ کمونیستها انجام اصلاحاتی را در کشور ضروری دانست و به همین خاطر در سال 1336 نظام دو حزبی از سوی شاه مطرح و «حزب مردم»[29] به عنوان حزب اقلیت به رهبری «اسدالله علم» و «حزب ملیون» به عنوان حزب اکثریت به رهبری «منوچهر اقبال» تشکیل شد.[30] از آن جایی که الموتی با منوچهر اقبال و اسدالله علم رابطهی نزدیکی داشت، عضویت در این احزاب را منوط به اراده محمدرضا پهلوی اعلام کرد. وی نهایتاً به پیشنهاد شاه به حزب ملیون پیوست و در سلسله مراتب این حزب به مناصب بالایی نیز رسید.
پس از برکناری منوچهر اقبال از نخستوزیری که به دنبال تخلفات گسترده در انتخابات دورهی بیستم صورت گرفت، حزب ملیون تضعیف و به تدریج منحل شد.[31] در این مقطع آمریکاییها به منظور ایجاد تعادل سیاسی، مجدداً دست به فعالیت زده و «حزب ایران نوین» را تشکیل دادند.[32] الموتی به خاطر نزدیکی به آمریکاییها و عضویت در حزب ملیون، به حزب جدید پیوست و به یکی از اعضای مهم آن تبدیل شد. وی عضویتش در حزب ایران نوین را نیز به دستور مستقیم شاه دانسته است.
«دکتر الموتی نماینده مجلس شورای ملی و مدیر مجله صبح امروز درمورد اینکه عضویت کدام یک از احزاب ایران نوین و مردم را انتخاب کند اظهار میداشت: در این زمینه مدتها تأمل کرده و در نتیجه از دکتر اقبال درخواست کرده که موضوع عضویت وی در احزاب مزبور را به عرض اعلیحضرت برساند تا طبق نظر اعلیحضرت عمل نماید... و اعلیحضرت میفرمایند الموتی باید عضویت ایران نوین را بپذیرد.» [33]
شالوده و بنیان حزب ایران نوین بر هسته مرکزی کانون مترقی استوار بود که خود بر پایه و اساس گروه دیگری به نام «گروه پیشرو» بنیان نهاده شده بود. اسناد موجود نشان میدهد که تأسیس کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین طرحی بوده است که به وسیله شاپور ریپورتر و اسدالله علم و با همدستی گراتیان یاتسویچ ـ رئیس سیا در ایران ـ ریخته شده است.[34]
الموتی در حزب ایران نوین جایگاه بالایی داشت، به طوری که در سال 1351 برای خود دار و دستهای در درون این حزب تشکیل داده بود.[35] وی برای مدتها در کنار کسانی چون امیرعباس هویدا، منوچهر کلالی، امیرقاسم معینی و... یکی از اعضای دفتر سیاسی حزب ایران نوین و رئیس فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین در مجلس شورای ملی بود. الموتی از ارتباطات زیادی برخوردار بود و از این موقعیت برای منافع شخصی استفاده میکرد. در سندی از ساواک راجع به موقعیت حزبی وی آمده است:
«مصطفی الموتی لیدر فراکسیون پارلمانی است. وی آدمی است که سالها در رأس فراکسیون قرار دارد و با بسیاری از سیاستمداران دستاندرکار مملکت رابطه و دوستی دارد و به علت احراز عضویت در دفتر حزب و ارتباط مستقیم و دائمی با وزراء و نخستوزیر موقعیت خوبی دارد و در بسیاری از بخشهای خصوصی صاحب سهام کلان است و با گروه بازرگان و تاجر در بخشهای خصوصی ارتباط دارد و از طرفی عضو گروه فراماسونها نیز میباشد و با دکتر اقبال نیز دوستی دارد و با شریف امامی رابطه دوستانه عمیق دارد. وی در گذشته تا معاونت نخستوزیری در زمان دکتر اقبال آمده است.»[36]
الموتی در سال 1353 در کنار افرادی چون امیرقاسم معینی، عطاءالله خسروانی و دکتر جواد سعید- نایب رئیس مجلس شورای ملی و قائم مقام حزب ایران نوین- کاندیدای احتمالی دبیرکلی حزب ایران نوین بود.[37] در همین سال الموتی ریاست کنگره سوم حزب ایران نوین را برعهده داشت و به همین مناسبت محمدرضا پهلوی برای وی تلگرامی به شرح زیر ارسال کرد:
«تلگرام مبنی بر ابراز احساسات صمیمانه که به مناسبت گشایش سومین کنگره حزب ایران نوین مخابره کردهاید ملاحظه و موجب خرسندی خاطر گردید. توجهات و عنایات خاص ما را به کلیه شرکت کنندگان در کنگره و عموم اعضای حزب در تهران و شهرستانها و روستاها ابلاغ نمائید.»[38]
الموتی در 11 اسفند سال 1353 که نظام تک حزبی در کشور اعلام شد، به حزب رستاخیز پیوست و تا انحلال این حزب در پائیز سال 1357 از آن حمایت میکرد. وی در تیرماه 1357«محسن پزشکپور» را به خاطر انتقاد از حزب رستاخیز مورد انتقاد قرارداده و در مجلس شورای ملی اعلام کرد: «حزب رستاخیز برای همیشه باقی خواهد ماند.»[39] الموتی عضو اجرایی حزب رستاخیز و نائب رئیس گروه پارلمانی ملت ایران در اتحادیه بینالملل بود و در سال 1340 به دعوت رژیم صهیونیستی به همراه همسرش به تلآویو سفر کرد.
عضویت در جمعیت یاران
منوچهر اقبال پس از برکناری از سمت نخستوزیری، در سال 1342 از سوی شاه به جای «عبدالله انتظام» به عنوان مدیر عامل «شرکت ملی نفت ایران» منصوب شد و تا پایان عمرش در آبان 1356 در این سمت باقی ماند. اقبال در سالهای آغازین کنار گذاشته شدنش از پست نخستوزیری، همچنان جایگاه زیادی در ساختار سیاسی قدرت داشت و برای سالها همواره به عنوان یکی از گزینههای نخستوزیری مطرح میشد، به خاطر همین جایگاه بود که وی در سال 1343 «جمعیت یاران» را تشکیل داد. بر اساس اسناد مجموعه حاضر تیمسار نعمتالله نصیری تشکیل و اهداف این جمعیت را به اطلاع محمدرضا پهلوی رسانده بود.[40] در سندی به تاریخ 3/4/1343 راجع به این جمعیت آمده است:
«دکتر منوچهر اقبال با شرکت عدهای در حدود 7 نفر از دوستان مورد اعتماد خود جمعیتی به نام «یاران» تشکیل داده است. کلیه اعضاء جمعیت مذکور قسم یاد کردهاند که هیچ وجه عضویت و نحوه فعالیت خود را نزد کسی افشا نسازند.»[41]
از اولین کسانی که به این جمعیت پیوست مصطفی الموتی بود که در این هنگام در مجلس شورای ملی عضویت داشت. در سندی به تاریخ 10/6/1343 راجع به اهداف این جمعیت آمده است:
«گفته میشود دکتر منوچهر اقبال در نظر دارد جمعیتی از اشخاص مطمئن و طرفدار مقام سلطنت تشکیل بدهد که هدفشان طرفداری و حمایت کامل و پشتیبانی بلاقید و شرط از سلطنت باشد. هسته مرکزی این جمعیت ظاهراً تشکیل گردیده و دکتر احمد امامی، دکتر الموتی، عباس شاهنده و محمدعلی مسعودی ظاهراً جزو آن میباشند.»[42]
در این جمعیت تعدادی از نمایندگان مجلس و حتی روزنامهنگاران و... حضور داشتند.[43] این جمعیت به طور مرتب جلساتی را برگزار میکرد که در هر جلسه رئیس همان جلسه نیز انتخاب میشد. علاوه بر پرداخت حق عضویت ماهیانه، در اعیاد و جشنهای سلطنتی نیز تلگرافهایی از سوی جمعیت برای دربار و مقامات ارسال میشد.[44] الموتی در هر فرصتی از اقدامات اقبال تعریف و تمجید میکرد، به طوری که در بهمن 1343 در یکی از نطقهای خود در مجلس شورای ملی از اقدامات وی در شرکت نفت تقدیر و از ایشان سپاسگزاری نمود.[45] این درحالی است که اسدالله علم در یادداشتهایش به کرات اشاره میکند که منوچهر اقبال در هیچکدام از مسائل اصلی مربوط به خرید و فروش و قراردادهای نفت از سوی محمدرضا پهلوی در جریان امور قرار نمیگرفته است.[46]
عضویت در لژهای فراماسونری ژاندارک، فروغی و دانش
یکی از ارکان صعود و بقاء در سلسله مراتب سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی عضویت در لژهای فراماسونری بود. در اسناد ساواک آمده است که بیشتر اعضای مجلس سنا و شورای ملی عضو لژهای فراماسونری بوده و حتی به آن نیز افتخار میکردهاند.[47] یکی از لژهای معروف فرماسونری در ایران «ژاندارک» بود، که مصطفی الموتی در آن عضویت داشت. رائین راجع به این لژ مینویسد:
«هشتمین لژ فارسی که تابعیت اسکاتلندی را دارد، لژ «ژاندارک» است. این لژ که در ردیف شماره 1608 لژهای اسکاتلندی در جهان ثبت شده است، فرمان تأسیس آن در روز هفتم می 1969 صادر شد، لژ مذکور در چهارمین چهارشنبه هر ماه مسیحی تشکیل میشود و اعضای آن از منتخبین لژهای تهران و کوروش میباشند. نخستین استاد اعظم این لژ دکتر مهدی میرزا حاسبی عضو بازنشسته وزارت کشور است که به اتفاق افسران لژ در دومین سال تأسیس انتخاب شده است.»[48]
در اسناد ساواک بارها به فراماسون بودن الموتی اشاره شده و او نیز این موضوع را تأیید کرده است. الموتی جزء فراماسونهای وابسته به منوچهر اقبال بود که نفوذ و قدرت زیادی در مجلس داشتند. در سند زیر که در آن نام مصطفی الموتی در ردیف (ز) آمده است، میزان قدرت فراماسونهای وابسته به اقبال به خوبی بیان شده است:
«در انتخابات داخلی سال گذشته مجلس شورای ملی عملاً همه فراماسونهای وابسته به گروه اکثریت مقامات هیئت رئیسه و هیئت رئیسه کمیسیونها را حائز گردیدند که این موضوع در میان نمایندگان غیر فراماسونری اثر فوقالعاده بدی به جای گذارده و اکنون نیز گفته میشود که در انتخابات سال جاری نیز همه مقامات مذکور را در درجه اول نمایندگان وابسته به فراماسونها اشغال خواهند نمود. ضمناً اسامی نمایندگان فراماسونری به شرح زیر معروض و در رأس آنها عبدالله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی قرار گرفته و مدت دو سال است که به گروه فراماسونری شریف امامی رئیس مجلس سنا پیوسته است. ضمناً از تعداد نمایندگان مذکور برخی از آنها حتی سواد ابتدایی نداشته و برخی نیز به گروه فراماسونری دکتر اقبال رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران پیوستهاند که اسامی چند نفر از آنان در کتاب منتشر شده وسیله رائین ذکر نگردیده است.»[49]
در سند دیگری به نقش الموتی به عنوان رهبر فراماسونهای مجلس شورای ملی اشاره شده است، در این سند میخوانیم:
«جناح فراماسون مجلس شورای ملی که رهبر آنها مصطفی الموتی لیدر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین است از هماکنون برای گرفتن همه امتیازات در انتخابات هیئت اجرایی حزب ایران نوین که روز 24/9/50 انجام خواهد شد صفبندی و در نظر دارند با عضویت در هئیت مزبور نفوذ خود را بر حزب و مجلس شورای ملّی تحکیم نمایند. اعضاء نمایندگان فراماسون در مجلس شورای ملی بیش از 50 نفر بوده و برای انتخابات اعضای هیئت مذکور رقم قابل ملاحظهای میباشد.
ضمناً در حال حاضر فعالیتهای فردی و اجتماعی اکثر اعضا حزب فقط در جهت تحصیل مشاغل و منافع بیشتر بوده و عده قلیلی بار سنگین اداره امور حزب را بر دوش دارند.»[50]
الموتی در لژ فراماسونری فروغی و دانش نیز عضویت داشت.[51] در سندی از ساواک آمده است:
«در جلسه لژ دانش (فراماسونری) 9/2/52 مصطفی الموتی از مهندس عبداله ریاضی رئیس مجلس و استاد لژ دانش تجلیل فراوان کرد و گفت : حقاً بایستی گفت که ما نمایندگان حزب اکثریت که افتخار داریم که ماسون هستیم در زیر سایه رئیسی چون برادر مهندس ریاضی در خانه ملت انجام و ظیفه میکنیم.»[52]
فعالیت اقتصادی و مالی الموتی
مصطفی الموتی از یک خانوادهی معمولی و محروم برخاست، اما پس از رسیدن به مشاغل مهم سیاسی و به جای توجه به تودههای مردم از موقعیتش برای کسب ثروت شخصی استفاده کرد. در سند زیر روحیهی وی به خوبی توصیف شده است:
«جعفر بهبهانی اظهار داشته: دکتر الموتی معاون نخستوزیر مدتی که مأمور بهبود امور اتوبوسرانی تهران شد تنها کاری که انجام داد این بود که دستور داده تعدادی اوراق به نام پرسش نامه و هم چنین دیگر اوراق مربوط به شرکت واحد اتوبوسرانی در چاپخانه صبح امروز که متعلق به نامبرده است چاپ شود و در حدود یک میلیون و نیم ریال از این راه به چاپخانه مذکور کمک نمود به طوری که با این پول و کمکهای دیگری که با استفاده از نفوذ و مقام خود به این چاپخانه کوچک نمود اکنون چاپخانه مجهز و بزرگی خریداری کردهاند. جعفر بهبهانی میگفت: مصطفی الموتی در تمام دوره قدرت حزب توده روزنامه داد را در اختیار عمال آن حزب قرار داده مقالات و اخبار مربوط به حزب توده را در آن روزنامه منتشر میساخت و اکنون با تغییر قیافه هم صاحب ثروت شده و هم به سمت نمایندگی انتخاب گردید، و اگر در آینده قدرت دیگر در کشور به نفع او باشد به آن سوی روی میآورد.»[53]
در اسناد ساواک آمده است که «الموتی بیشتر از فعالیت سیاسی به دنبال کارهای اقتصادی بوده است.» الموتی از بسیاری امتیازات مالی رژیم پهلوی، خصوصاً معافیتهای گمرکی استفاده میکرد. به طور نمونه در سال 1336به واسطهی رابطه با اسدالله علم بدون پرداخت عوارض گمرکی صاحب اتومبیل شد.[54] وی زمانی که لیدر فراکسیون پارلمانی مجلس شورای ملی بود به خاطر اینکه در معدن مس رفسنجان 80 میلیون سرمایهگذاری کرده بود، با فشار توانست جادهی منطقه را به معدن خود وصل کند. در سند ساواک در این مورد آمده است: «در حقیقت این جاده اختصاصی برای حفظ سرمایه نامبرده و شرکاء ایجاد شده است.» وی علاوه بر این با ایجاد باندهایی متشکل از نمایندگان مجلس و با همراهی تعدادی روزنامهنگار به کار چاق کنی میپرداخت. در سندی از ساواک در همین زمینه آمده است:
«در اوایل مجلس روزی سلیمان انوشیروانی مدیر روزنامه سحر به منزل او میرود. وقتی موقر[55] وارد میشود، میبیند آقایان دکتر الموتی مدیر صبح امروز و مدیر روشنفکر و مهندس والا و یکی دو نفر دیگر حضور دارند. آقای انوشیروانی میگوید غرض از تشکیل این جلسه تشکیل یک شرکت محرمانه برای انجام کارهای اشخاصی که به سازمانها و ادارات دولتی کار دارند میباشد. مسلماً اگر شخصی کاری در شرکت نفت داشته باشد دکتر الموتی چون با آقای دکتر اقبال دوست است انجام میدهد و پولی که میگیرد بین هم تقسیم میشود و کار شخص دیگری که در دادگستری گرفتاری دارد یکی دیگر از ما که در عدلیه نفوذ دارد انجام میدهد و همین طور در سایر سازمانها...»[56]
در سندی از ساواک راجع به دیگر اقدامات غیرقانونی الموتی آمده است:
«پس از چندی با محمدعلی مسعودی و عده دیگر شرکتی به نام شرکت علم تأسیس، چندی نگذشته شرکت مزبور با اختلاف و اختلاس برخورد و عموئی احد از اعضاء شرکت از شرکت مورد بحث خارج شد. بعداً شرکتی به نام شرکت کرومیت با سرمایه مصطفی الموتینیا و محمدعلی مسعودی و موسوی و عده دیگر به نام برادر مصطفی الموتینیا و خانمی تأسیس که بالفعل مشغول بهرهبرداری میباشند. پرونده قطوری در این باب در دیوان کیفر و صنایع و معادن وجود دارد که (ناخوانا) شدهاند. مصطفی الموتینیا در دیوان کیفر نزد بازپرس به نام یکانی پرونده دزدی دارد. پس از چندی معاون نخستوزیری شد. سوء استفادهای کلان با همراهی دکتر کاسمی نموده است که هیچ اوصاف انسانی برای او قائل نیست. مصطفی الموتینیا در زمان نخستوزیری اقبال خود را کاندیدای الموت نموده و با سر نیزه اقبال وکیل شد. در زمان معاونت نخستوزیری دکتر اقبال قرارداد لوله کشی شهرداری قزوین را (ناخوانا) تحقق بخشید و در این جریان مبالغ قابل ملاحظه سوء استفاده کرد و کاری برای قزوینیها انجام نشد موضوع به دادگاه کشیده که (ناخوانا) محکومیت پیدا کرد پرونده کار در دیوان عالیکشور موجود است محاسبه زندگی مصطفی الموتینیا با توجه به سن او میرساند که مردی دزد و شیاد است و عفاف اخلاقی ندارد و در این قسمت نیز متهم به بدنامی است.»[57]
مصطفی الموتی به خاطر موقعیتش به عنوان نماینده مجلس، اقدامات غیرقانونی زیادی انجام میداد که تصرف زمینهای مرغوب شهر قزوین و اطراف آن به کمک تعدادی از مقامات و مسئولین این شهر، تنها بخشی از دستاندازیهای وی به اراضی مردم و ملی به حساب میآید. این گروه با تطمیع و تهدید، این اراضی را با عناوینی چون «برای استفاده حزبی» به چنگ میآوردند. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«آقای دکتر مصطفی الموتی و آقایان فرماندار و شهردار و اعضا، انجمن شهر قزوین به شدت مشغول خریداری زمینهای خارج از محدوده و دور شهر قزوین میباشند که بعدها آن را به قیمتهای گزاف به مردم بفروشند.
نظریه شنبه: این گروه زمینخواری به نام قانون و به نام حزب و دولت زمینهای مردم را از دستشان در میآوردند و در دهه انقلاب [منظور انقلاب سفید است] با احتکار زمین و بیچاره کردن گروهی برای خودشان تأمین آتیه مینمایند.»[58]
در سند دیگری در این مورد آمده است:
«یک نفر از ساکنان قزوین اظهار داشته که: دکتر مصطفی الموتی با اعمال قدرت و پس از خرید مقدار زیادی زمین در اطراف ترتیبی داده که اتوبان کرج، قزوین از میان زمینهای مشارالیه بگذرد و مضافاً دریاچهای که منت آن سر مردم قزوین گذاشته شده تا زمینهای متری یک قران را که با کمک رئیس اصلاحات ارضی شهردار، فرماندار قبلی و رئیس سازمان امنیت خریداری نموده بیش از پانصدتومان بفروشد.»[59]
همانگونه که در صفحات قبل گفته شد، الموتی در سیر ترقی خود مدیون «عمیدی نوری» بود، چرا که نه تنها وی را از یک کارگر ساده تبدیل به چهرهای سیاسی و مطبوعاتی کرد، بلکه بستر رشد سیاسی و اقتصادی وی را نیز فراهم نمود. الموتی به توصیهی وی ابتدا در «وزارت دارایی» استخدام شد و سپس با کمک و همکاری یکی از تجار معروف تهران اقدام به تأسیس یک شرکت مقاطعهایی نمود، که از قِبل آن سود سرشاری به دست آورد و تا قبل از 28 مرداد 1332 از چندین محل حقوق دریافت میکرد.[60] در یکی از اسناد ساواک در مورد فعالیتهای اقتصادی وی آمده است:
«قبل از آنکه به سمت نخستوزیری منصوب شود در یک شرکت خارجی که متعلق به فرانسویها بود سمت مدیر عاملی داشته و سالهای قبل از چند محل دولتی منجمله دخانیات – وزارت دارایی- شهربانی و غیره حقوق میگرفته به طوری که این موضوع را در سالهای بعد از 1325 تودهایها علیه ایشان مستمسک قرار داده و در روزنامههای خود منعکس و منتشر ساختهاند.»[61]
فعالیتهای ژورنالیستی و تألیفات
الموتی پس از راهیابی به مجلس به دلیل موقیعتش امتیاز چندین نشریه را به دست آورد که از جمله آنها میتوان به مجله «صبحامروز» و «ماهنامه دانشمند» اشاره کرد. مجله صبح امروز به صورت روزانه و هفتگی در قالب اجتماعی توسط وی و با همکاری همسرش و به سردبیری نجفقلی پسیان و ناصر محمدی از 1333 تا 1353 انتشار مییافت.[62] مجله صبح امروز و ماهنامه دانشمند چندان مقبولیتی نداشته و به دلیل ماهیت غیرسیاسی سالها به انتشار خود ادامه دادند.[63]
الموتی با روزنامهی «پست تهران» به مدیریت محمدعلی و قاسم مسعودی نیز مدتی همکاری داشت. وی اولین مقاله روزنامه پست تهران پس از کودتای 28 مرداد 1332با عنوان «شاه به وطن باز میگردد» را در حمایت از محمدرضاپهلوی منتشر کرد.[64] الموتی به رغم حمایتهایی که از وی میشد، هرگز نتوانست به چهرهی قابل توجهی در عرصهی مطبوعات تبدیل شود. وی اختلافاتی با اهالی مطبوعات نیز داشت که منشاء آنها بیشتر مسائل مالی بود. ماجرای دریافت پول از شرکت «ایران ناسیونال» به همراه کاظم مسعودی یکی از موارد جنجال برانگیز در این زمینه میباشد.[65]
الموتی عضو مجمع عمومی شرکت تعاونی روزنامهنگاران وابسته به حزب ایران نوین و رئیس هیئت مدیره آن نیز بود.[66] اسناد ساواک نشان میدهد که اعضای این مجمع به چند دسته تقسیم شده و رقابت شدیدی میان آنها وجود داشته است. در تحلیلی از ساواک راجع به روابط حاکم بر این باشگاه مطبوعاتی آمده است که:
«به هر حال آن مجمعی عمومی است از انواع آدمها و به انواع سلیقهها و با انواع فسادها به هر صورت آنجا بیشتر به دکانی شبیه است که عدهای معاملهگر دور هم جمع میشوند، مطالبی را عنوان میکنند که یا درباره زمین است یا درباره کاغذ است. یا درباره آگهیست و به هر تقدیر فقط مسائل دور میزند روی تحصیل منافع بیشتر از هر طریق که ممکن باشد. حزب مثلاً اگر دارای 300 حوزه باشد، این هم یکی از آن حوزههاست با این اختلاف که این حوزه در ماه حدود دویست هزار ریال برای حزب خرج بر میدارد که اعم است از کرایه خانه، پرداخت مقرری به خدمتگزار و سریدار و استهلاک وسایل خریداری شده، آب و برق وتلفن و گرما و میهمانیها و پذیراییها، اخیراً شرکت تعاونی هم که درست شده باز کارش در همین حدود یعنی راه انداختن کار همین عده است. حالا این عده با روزنامههای ناقص خود چه کاری برای حزب جز دردسر انجام داده یا خواهند داد معلوم نیست به ویژه آنکه از نظر سوء شهرت به طور مسلم گرفتاریهایی هم همیشه دارد.»[67]
الموتی در کنار کارهای سیاسی و ژورنالیستیاش دست به تألیف چندین اثر زد که در همهی آنها به خوبی میتوان رد پای یک خبرنگار مبتدی را مشاهده کرد. اولین اثر تألیفی الموتی انتشار مجموعهای پنج جلدی به نام «داستانهای واقعی» است که در سالهای دههی سی به چاپ رسیده بود.[68] این کتاب برداشتی آزاد از پروندههای جنایی موجود در شهربانی تهران در آن سالها میباشد، این اثر به خوبی نگاه ژورنالیستی وی به مسائل روز را که مورد علاقهی خبرنگاران است نشان میدهد. کتاب دیگر مصطفی الموتی «دکترین آریامهر» بیانگر سرسپردگی او به رژیم پهلوی میباشد.[69]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و خروج بسیاری از وابستگان رژیم به خارج از کشور، الموتی نیز از ایران گریخته و به انگلستان پناهنده شد و در یک اقدام سیاسی دست به چاپ مجموعهای چهار جلدی با نام «بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357» زد. این مجموعه که جمعآوری مطبوعاتی است پیرامون رجال معاصر تاریخ ایران، بهرغم همهی تعاریف و تمجیداتی که همفکرانش در مقدمهی آن کردهاند، از منظر یک محقق تاریخ، فاقد اصالت پژوهشی است. شیوهی نگارش و تدوین این کتاب کاملاً غیر علمی بوده و در آن هیچگونه احترامی برایکنجکاوی خواننده در مورد منابع و مآخذ آن لحاظ نشده است، لذا خواننده هرگز نمیتواند صحت و سقم مطالب نویسنده را مورد ارزیابی قرار دهد، چرا که کتاب فاقد معرفی منابع و استنادات نویسنده میباشد. درکنار فقدان ارجاعات علمی، از منظر نگارش و صفحهآرایی نیز کتاب بسیار نامناسب بوده و مطالب جدید نیز در آن بسیار اندک میباشد. کار دیگر وی تدوین 16جلد کتاب«عصر پهلوی»میباشدکه آن هم جمعآوری از روزنامه ونشریات سلطنتطلبان است.
پاورقیها:
[1] - سند مورخه 24 / 10 / 1347، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] - سند مورخه 27 / 4 / 1339، همان.
[3] - همان.
[4] - همان.
[5] - سند مورخه 17 / 6 / 1342، همان.
[6] - سند مورخه 27 / 4 / 1339. مصطفی الموتی تحصیلاتش را در مدارس «مسجدی»، «خرد» و «دارایی» تهران به اتمام رسانید.
[7] - سند مورخه 24 / 10 / 1347، همان. وی مینویسد: «اولین فردی هستم که در رشته اقتصاد از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شدهام.»
[8] - سند مورخه 10 / 10 / 1347، همان
[9] - سند مورخه 11 / 1 / 1336، همان.
[10] - همان. الموتی در یکی از مصاحبههایش در ساواک انتصاب خود در حزب توده را رد و آن را ناشی از تشابه اسمی با تعدادی از الموتیهای دیگر دانسته است. وی میگوید: «چون غالباً نام من با نام چند تن دیگر(عماد، نورالدین، ضیاء الموتی) اشتباه میشد و یا افرادی تصور میکردند که با آنها سمت برادری دارم و چون در دانشگاه هنگام تحصیل با افراد تودهای مبارزه داشتم، در سال 1325 چاپ کردهام: (هرکس نمیداند، بداند برخی تصور میکنند اینجانبان با آقایان (الموتی)های عضو حزب توده ارتباط داریم: لزوماً به اطلاع عموم میرساند که اینجانبان با هیچ یک از آقایان الموتیها نسبتی نداریم.» این اظهارات الموتی در حالی است که اسناد ساواک صراحتاً به نام وی اشاره کردهاند و حتی به همکاری وی با فرقه دموکرات آذربایجان نیز تصریح داشتهاند.
[11] - سند مورخه 20 / 3 / 1346، همان.
[12] - سند مورخه 17 / 12 / 1344، همان.
[13] - سند مورخه 10 / 10 / 1347، همان.
[14] - ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات حسین فردوست، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، ص 180 ـ 181.
[15] - همان، ص 185. مسئولیت اجرایی این پروژه برعهده «شاپور ریپوتر» و «اسدالله علم» بود. الموتی رابطه نزدیکی با علم داشت و در سال 1336 از جمله کسانی بود که از علم اتومبیل پاداش گرفت. همان، ص 241.
[16] - سند مورخه 10 / 10 / 1347، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[17] - سند مورخه 10 / 10 / 1347، همان.
[18] - سند مورخه 24 / 10 / 1347، همان.
[19] - سند مورخه 27 / 4 / 1339، همان.
[20] - سند مورخه 17 / 3 / 1339، همان.
[21] - سند مورخه 7 / 10 / 1347 ، همان.
[22] - سند مورخه 4 / 6 / 1342 ، همان.. در یکی از اسناد ساواک در ذیل نام کسانی که «به آنها قول قطعی نمایندگی دوره آینده داده شده[است]» نام مصطفی الموتی نیز دیده میشود. همچنین نگاه شود به سند مورخه 6 / 2 / 1339 ، همان.
[23] - سند فاقد تاریخ و شماره بوده و در همان منتشر شده است.
[24] - سند مورخه 23 / 5 / 1342، همچنین نگاه شود به سند مورخه 4 / 6 / 1342، همان.
[25]- سند مورخه 5 / 5 / 1350، همان.
[26] - سند مورخه 6 / 4 / 1350، همان.
[27] - سند مورخه 2 / 4 / 1350، همان.
[28] - ر.ک: کلوپ روتاری به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1390.
[29] - ر.ک: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.
[30] - ر.ک: حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389.
[31] - حزب مردم، پیشین، ص 17. همچنین نگاه کنید به سند مورخه 1 / 10 / 1345، همان.
[32] - ر.ک: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[33] - سند مورخه 1 / 10 / 1345 ، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[34] - ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2، پیشین، ص 355 ـ 359.
[35] - سند مورخه 7 / 12 / 1351، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[36] - سند مورخه 27 / 7 / 1353، همان.
[37] - سند فاقد تاریخ و شماره بوده و در همان منتشر شده است.
[38] - سند مورخه 26 / 10 / 1353، همان.
[39] - سند مورخه 1 / 4 / 1357، همان.
[40] - سند مورخه 16 / 2 / 1344، همان.
[41] - ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات فردوست، ج 2، پیشین، ص 335.
[42] - سند مورخه 10 / 6 / 1343، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[43] - ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 2، پیشین، ص 336 و سند مورخه 30 / 7 / 1345، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[44] - در سند مورخه 21 / 6 / 1346 گزارش مفصلی راجع به این جمعیت ارائه شده است، همان.
[45] - سند مورخه 19 / 11 / 1343، همان.
[46] - ر.ک: یادداشتهای علم، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، 7 جلد، انتشارات مازیار، معین، چاپ 11، 1393.
[47] - ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عبدالله ریاضی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384.
[48] - رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ج 2، 1357، ص 323
[49] - سند مورخه 12 / 7 / 1348، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مصطفی الموتی نیا، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[50] - سند مورخه 23 / 9 / 1350، همان.
[51] - سند مورخه 19 / 2 / 1350، همان.
[52] - سند فاقد تاریخ بوده و در همان منتشر شده است.
[53] - سند مورخه 1 / 6 / 1339 ، همان.
[54] - سند مورخه 3 / 5 / 1336، همان.
[55] - منظور محسن موقر مدیر روزنامه و مجله مهر است.
[56] - سند مورخه 1 / 2 / 1345، همان.
[57] - سند مورخه 17 / 6 / 1342، همچنین نگاه شود به سند مورخه 8 / 4 / 1339، همان.
[58] - سند مورخه 7 / 12 / 1351، همان.
[59] - سند مورخه 1 / 7 / 1353، همچنین نگاه شود به سند مورخه 7 / 7 / 1353، همان.
[60] - سند مورخه 27 / 4 / 1339، همان.
[61] - همان.
[62] - سند مورخه 19 / 12 / 1342، همان.
[63] - سند مورخه 8 / 4 / 1354، همان.
[64] - سند مورخه 24 / 10 / 1347، همان.
[65] - سند مورخه 16 / 10 / 1351 ، همان.
[66] - سند مورخه 14 / 10 / 1351 ، همان.
[67] - سند مورخه 25 / 8 / 1351، همان.
[68] - سند مورخه 20 / 2 / 1326، همان.
[69] - سند مورخه 10 / 10 / 1347، همان. الموتی دو کتاب دیگر هم به نام: مقایسه سیستمهای شرق و غرب و اقتصاد برنامهای در ایران تألیف کرده است.
مرکز بررسی اسناد تاریخی
نظرات
رضا
ایشون اهل آمل هستنئ نه نور
24 اسفند 1399 01:25:02دوست عزیز با تشکر از شما بخاطر توجه به مطالب سایت نویسنده محترم بر اساس اسناد اذعان کرده است که در مورد محل تولد او اختلاف وجود دارد اما شما بهتر بود استناد خود را در مورد اینکه آقای الموتی متولد آمل است ذکر می کردید.