«MI6» و ساواک
پیشینه اینتلیجنس سرویس
اینتلیجنس سرویس (Intelligence Service) سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی انگلستان، قدیمیترین دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی و جاسوسی جهان به شمار میرود. هنگامی که این سازمان در سال 1573م در دوران سلطنت الیزابت اول و به همت یکی از وزیران او – فرانسیس واتینگهام – در لندن تأسیس شد، تنها 80 سال از کشف قاره آمریکا گذشته بود. سازمان اطلاعاتی انگلستان به سرعت سازماندهی شد و ساختار تشکیلاتی آن بر اساس شش اداره مستقل شکل گرفت. این ادارات ششگانه که تا امروز هم با تغییراتی چند دوام آوردهاند عبارتند از: 1- اداره اطلاعات سیاسی خارجی 2- اداره اطلاعات دریایی 3- اداره اطلاعات نظامی 4- اداره اطلاعات تجاری و صناعی 5- اداره اطلاعات داخلی و 6- اداره اطلاعات مستعمرات.
این دوایر ششگانه در ساختمانهای مجزایی مستقر هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند و صرفاً از طریق اداره مرکزی اینتلیجنس سرویس که در منطقه وایتهال لندن واقع است فعالیت آنها کنترل میشود. بیشترین مأموران اینتلیجنس سرویس در کشورهای خارجی در پوشش دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی فعالیت میکنند. در سفارتخانههای انگلستان، مأموران اطلاعاتی – امنیتی آن کشور بخش ویژهای به خود اختصاص میدهند که فعالیت و حیطه عمل آن مستقل از بخش سیاسی و دیپلماتیک سفارت است و کارکنان رسمی سفارت اطلاعی از فعالیتهای بخش اطلاعاتی و جاسوسی ندارند.
تشکیلات اطلاعاتی – جاسوسی بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم تحت کنترل ارتش درآمد. امنیت داخلی بریتانیا پس از جنگ، بر عهده اداره پنجم سازمان اطلاعات نظامی قرار گرفت که اختصاراً MI5 نامیده میشود.(1) MI5 تشکیلاتی بسیار مخفی است و فعالیت آن پوشیده و پنهان است؛ گفته میشود که «مردم انگلیس آن را نمیشناسند». MI5 تحت پوشش شهربانی مرکزی آن کشور «اسکاتلندیارد» فعالیت میکند و پوشش اجرایی و رابط آن تحت عنوان «اداره ویژه» در اسکاتلندیارد مستقر است.(2) اما سازمان جاسوسی انگلستان در کشورهای خارجی که بالاخص پس از جنگ جهانی دوم توانمندی بیش از پیش یافت MI6 است(3) که تحت کنترل اداره ششم اطلاعات نظامی است و معروفترین اجزای سازمان اطلاعاتی – جاسوسی بریتانیا به شمار میرود و فعالیت تمام دستگاههای اطلاعاتی آن کشور تحتالشعاع فعالیت و حیطه عمل آن قرار دارد.(4) مأموران MI6 در کشورهای خارجی و هدف عمدتاً تحت پوشش دیپلماتیک و سیاسی فعالیت میکنند و عضوی از وزارت خارجه بریتانیا معرفی میشوند و نهایت پنهانکاری اعمال میشود و نفرات و اجزای آن تقریباً هویتشان هیچگاه آشکار نمیشود.
MI6 در ایران
برخلاف سیا و موساد، از حضور و فعالیت MI6 در ایران اسناد و مدارک قابل توجهی در اختیار نداریم. نیز نمیدانیم از چه زمانی پای مأموران این سازمان اطلاعاتی – جاسوسی در ایران باز شده است. با این حال و با توجه به قرائن و شواهد موجود حداقل از هنگام آغاز روابط جدی سیاسی میان ایران و انگلستان، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی انگلستان در سفارت این کشور و یا برخی نمایندگیهای سیاسی بریتانیا در ایران حضور داشتهاند. تصور میرود از دوران حکومت سلسله صفویه تا آغازین سالهای سلسله قاجار در ایران، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی بریتانیا هر چند به طور پراکنده، مسافرتهایی به ایران کرده و اطلاعاتی در اختیار سازمان متبوعه خود گذاشته باشند. در این میان حداقل از اواخر دوران سلطنت نادرشاه و تمامی دوران حکمرانی زندیه به بعد، میباید رفت و آمد و مسافرتهای مأموران دستگاه اطلاعاتی – جاسوسی بریتانیا به ایران شتاب بیشتری به خود گرفته باشد. با گسترش روابط ایران و انگلستان در دوران قاجار، به تدریج این کشور در ایران نفوذ یافت. حضور و فعالیتهای بریتانیا در ایران عصر قاجار بر کسی پوشیده نیست و کودتای سوم اسفند 1299 با حمایت آن کشور صورت گرفت.(5) نیز هم آنان بودند که رضاشاه را در شهریور 1320 از سریر سلطنت به زیر کشیدند و فرزندش محمدرضا را جانشین او ساختند. در تمام دوران سلطنت قاجارها و نیز رضاشاه، مأموران اینتلیجنس سرویس در ایران حضور داشتند و در تحولات آن دوره اثرگذار بوده و نقش قابلتوجهی بر عهده داشتند. چنان که از منابع برمیآید آلن چارلز ترات رئیس وقت MI6 در سفارت انگلستان در تهران در صعود نهایی محمدرضا به سلطنت نقش قابل توجهی ایفا کرد. حسین فردوست به ارتباطاتش با ترات و نقش او در به سلطنت رسانیدن محمدرضا پهلوی اشارات جالب توجهی کرده است.(6) سفارت بریتانیا در تهران و نیز دستگاه اطلاعاتی جاسوسی این کشور در ایران، در تمام دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضا نقش قابل توجهی بر عهده داشتند.(7) گفته میشد که بسیاری از تحریکات و ناآرامیهای سراسر دهه 1320ش در بخشهای مختلف ایران توسط عوامل اطلاعاتی – جاسوسی بریتانیا در ایران صورت میگیرد و نیز در مناطق نفتخیز جنوب ومیان رجال و صاحبان نفوذ، نمایندگان مجلس و غیره در تهران و سایر مناطق کشور نیز ردپایی از نفوذ و اثرگذاری عوامل اطلاعاتی انگلستان دیده میشد.(8)
در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران و نخستوزیری مصدق، دستگاه اطلاعاتی – جاسوسی بریتانیا در ایران فعال بود و در فراهم آوردن تمهیدات لازم برای به سقوط کشانیدن دولت مصدق نقش قابل توجهی بر عهده داشت.(9) با تلاشهای پیگیر دستگاه سیاسی – اطلاعاتی انگلستان بود که نهایتاً آمریکا متقاعد شد راهی جز سرنگون کردن دولت مصدق ندارد.(10) چنان که از منابع موجود برمیآید پس از پایان موفقیتآمیز کودتا و تحولات پس از آن هم تثبیت قدرت و موقعیت محمدرضا پهلوی در رأس حکومت بیش از هر چیز مدیون سرسختی و حمایت انگلستان و دستگاه اطلاعاتی آن کشور در برابر موضع متفاوت آمریکا بود که به قدرت رسانیدن افرادی نظیر زاهدی یا تیمور بختیار را بر ماندن شاه در سریر سلطنت ترجیح میداد. نماینده MI6 در ایران این موضوع را یک بار با فردوست نیز در میان گذاشته و تصریح کرده که اگر پافشاری آنان نبود موقعیت شاه در پی کودتای 28 مرداد 1332 سخت به مخاطره میافتاد.(11) پس از کودتای 28 مرداد 1332 مدتها طول کشید تا آمریکا متقاعد شد تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی در رأس حاکمیت، بیش از هر جانشین احتمالی دیگر ضامن گسترش منافع آنان در ایران است.
هر چند به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 روابط سیاسی ایران و انگلستان پس از گسستی که در دوره نخستوزیری مصدق بدان راه یافته بود، بار دیگر گسترش یافت و انگلیسیها در کنسرسیوم نفت ایران هم سهم قابل توجهی به دست آورده و جای پای خود را در ایران تثبیت کردند، اما خیلی زود آشکار شد که از آن پس تنها قدرت برتر در عرصه ایران نخواهند بود و رقیب تازهنفس و پرقدرت آنان، آمریکا، بر جایگاه قدرت بلامنازع خارجی در عرصه ایران تکیه خواهد زد. بدین ترتیب پس از کودتای 28 مرداد به رغم حضور جدی و چشمگیر انگلیس در ایران که تا پایان دوران سلطنت محمدرضا هم دوام آورد، همواره آمریکا بود که در ایران نقش درجه اول داشت. انگلیسیها در آن برهه خواسته یا ناخواسته پذیرفتند که آمریکا به دلیل موقعیت برتر جهانی، در ایران نیز نقش اصلی داشته باشند. در این میان انگلیسیها تشخیص دادند که حمایت از برتری آمریکا در ایران و نیز سایر نقاط جهان و دنیای غرب، برای موقعیت آنان سودمندتر خواهد افتاد.(12)
البته مأموران دستگاه اطلاعاتی انگلستان تا پایان دوران سلطنت محمدرضاشاه در ایران حضور داشتند.(13) با این احوال اسناد و مدارک کمی در اختیار داریم که ارتباط مأموران MI6 را با ساواک نشان دهد. مأموران MI6 با شاه و برخی رجال درجه اول کشور ارتباطاتی داشتند و درباره مسائل موردعلاقه طرفین تبادلنظرهایی میکردند.(14) اما در مقایسه با سیا و موساد، دستگاه اطلاعاتی – جاسوسی انگلستان در ایران در حاشیه قرار گرفت.
از جمله کسانی که به موضوع روابط و همکاریهای دوجانبه MI6 و ساواک اشاره میکند منوچهر هاشمی است که مدتها مدیرکل اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) بود. او تأکید دارد که MI6 با امکانات و تجارب فراوانی که در امور ضدجاسوسی داشت در مواردی کمکهای باارزشی در اختیار اداره کل هشتم ساواک قرار میداد. بیشترین همکاری MI6 با اداره کل هشتم ساوا در رابطه با تعقیب و مراقبت از مأموران کا.گ.ب در ایران بود. منوچهر هاشمی ضمن اشاره به همکاری نزدیک اداره کل هشتم ساواک با نمایندگیهای سیا و MI6 در ایران، برخی دلایل نیازمندی ساواک به مساعدت سیا و MI6 را برشمرده است:
1- داشتن آرشیو کامل، حاوی اطلاعات بسیار جامع از تشکیلات و سازمانهای جاسوسی شوروی و کشورهای اقمار آن. این اطلاعات چه در مورد افسران کی. جی. بی. یا جی. آر. یو.، و چه در مورد شیوهها و تکنیکها و عملکرد آنان، مرتباً در اختیار نمایندگیهای سیا یا MI6 گذاشته میشد، و بدیهی است که این اطلاعات در موفقیت عملیات تا چه اندازه میتوانست مؤثر واقع شود. البته در مواردی که اداره هشتم، هدف مشترکی با آن سرویسها داشت، اطلاعات موردنیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار داشت، اطلاعات موردنیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار میگرفت. علاوه بر همکاری در هدفهای مشترک، اصولاً همکاری سرویسهای اطلاعاتی غرب با کشورهای دوست ایجاب میکرد، خلاصه سوابق افسران اطلاعاتی شوروی، به محض ورود به آن کشورها، در اختیار سازمانهای اطلاعاتی آنها قرار داده شود، و اداره هشتم ساواک هم از این قاعده مستثنا نبود.
2- مأمورینی از اعضای سرویسهای اطلاعاتی شوروی و کشورهای اقمار که به غرب پناهنده میشدند، یا به صورتهایی به خدمت سیا و MI6 درمیآمدند، و موارد آن هم زیاد بود، اطلاعات زیادی از سازمانهای جاسوسی کشورهای خود در اختیار کشورهای غربی میگذاشتند. بدین ترتیب منابع اطلاعاتی آنها از سرویسهای اطلاعاتی شوروی غنیتر و کاملتر میشد. این امکان، به جز آمریکا و انگلیس، و احیاناً یکی دو کشور دیگر، برای هیچیک از کشورهای دیگر وجود نداشت.
3- سرویسهای اطلاعاتی غرب از پیشرفتهترین و کاملترین وسایل فنی و علمی برخوردار بودند و همه روزه هم بر غنای تکنولوژی و امکانات خود میافزودند.
4- سرویسهای اطلاعاتی غرب مأموران و کارشناسان متعددی از اقوام و ملیتهای مختلف با آشنایی به زبانهای گوناگون در اختیار داشتند که در هر مناسبتی میتوانستند از وجود آنها استفاده بکنند، و از آن طریق به اسناد و مدارک و مطالب مکتوب به هر زبان دسترسی پیدا کنند.
همانطور که اشاره شد، امکانات و تواناییهای اداره هشتم در مواردی که هدفهای مشترکی با سرویسهای اطلاعاتی غرب در بین بود، با امکانات آن سرویسها تلفیق میشد. یا در صورت نیاز به همکاری و اخذ کمک در عملیاتی که باید مستقلاً صورت میگرفت، سرویسهای همکار، از کمکهای همدیگر بهرهمند میشدند.
توضیحاً اضافه کنم، سازمانهای اطلاعاتی که اداره ضدجاسوسی ساواک از کمکهای مختلف آنها بهرهمند میشد، سازمانهای سیا و MI6 بودند... سیا و MI6 به رغم ارتباطاتی که با ساواک داشتند از نفوذ در ساواک و به استخدام درآوردن برخی نفرات ساواک برای مقاصد خود نیز ابایی نداشتند. به رغم همکاری فیمابین گاه ساواک فعالیتهای MI6 و سیا را در ایران کنترل میکرد. البته این دو سرویس هم به اقدامات مشابهی در برابر ساواک دست میزدند و تلاش میکردند برخی اطلاعات موردنیاز را از مسیرهای دیگر و پنهان از چشم ساواک کسب کنند که در این میان گاه برخوردهایی نیز به وجود میآمد.
برخلاف سیا و نیز موساد که با ساواک ارتباط مستقیم داشتند، MI6 هیچگاه به گسترش روابط مستقیم با ساواک تمایل نشان نداد، اما در مواردی با بهرهگیری از نیروها، امکانات مالی و فنی به فعالیتهای مستقلی در ایران انجام میداد. از جمله مهمترین این اقدامات تأسیس شبکه اطلاعاتی – جاسوسی معروف به شبکه ماهوتیان در استانهای شمالی کشور بود که طی آن نیروهایی از ساواک به سرپرستی سرتیپ ماهوتیان – از معاونین ساواک – فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم مأموران MI6 در ایران سر و سامان میدادند. چنانکه از قراین و شواهد موجود برمیآید این شبکه از اوایل تأسیس ساواک و از دوران ریاست سپهبد تیمور بختیار بر ساواک در استانهای شمالی ایران (گرگان، مازندران و گیلان) آغاز شده بود. مهمترین وظیفهای که MI6 برای این شبکه محدود اما کارآمد در نظر گرفت، فعالیت بر ضد عوامل پیدا و پنهان شوروی و کا.گ.ب در استانهای شمالی ایران بود. بودجه و هزینه فعالیت این شبکه مستقیماً از سوی ساواک تأمین میشد و افراد ساواکی مرتبط با آن، تماس مستقیمی با بدنه مدیریتی ساواک نداشته و از حیطه فعالیت و عملکرد خود هیچ گزارشی در اختیار این سازمان قرار نمیدادند، بلکه کلیه اقدامات و نتیجه فعالیت آنان صرفاً در اختیار نمایندگان MI6 در ایران قرار میگرفت. به رغم این احوال، هم رؤسای وقت ساواک و هم شاه هیچگاه مانعی بر سر راه فعالیت این شبکه اطلاعاتی نتراشیدند. ارتباط این شبکه با ساواک از طریق قائممقام وقت ساواک قرقرار میشد و از کانال او بود که هزینهها و تجهیزات و امکانات مورد درخواست در اختیار شبکه قرار میگرفت.(15) مأموران شبکه ماهوتیان عمدتاً در هیأت مغازهدارانی فعالیت میکردند که تمام امکانات آن از سوی MI6 و در واقع ساواک تأمین میشد. این افراد به نوبه خود افراد دیگری در حوزه فعالیتشان نشان میکردند تا اطلاعات موردنیاز را به دست آورده و در اختیار مسئولان مربوطه قرار دهند.
MI6 و کودتای سرلشکر قرنی
از مهمترین حوادث اواخر 1336ش افشای کودتای سرلشکر ولیالله قرنی – رئیس وقت رکن 2 ارتش – بود که گفته میشد در نظر داشت با حمایت سیا طی کودتایی شاه را از سلطنت خلع و حکومتی نظامی در ایران برقرار سازد. درباره انگیزه قرنی و نیز موضوع پشتیبانی آمریکا از به راه انداختن کودتایی واقعی بر ضد محمدرضا و نیز نقشی که انگلیسیها و MI6 در افشای این کودتا و مجریان آن برعهده داشتند، تاکنون تحلیل و ارزیابی دقیقی صورت نگرفته است. برخی منافع به طور تلویحی ذکر کردهاند که شاپور ریپورتر عامل مهم MI6 در ایران جریان کودتای در دست اقدام قرنی را به اطلاع شاه رسانیده است.(16) علیالظاهر به رغم اتهام بسیار سنگینی که متوجه سرلشکر قرنی بود، مجازات قابل اعتنایی برای او تعیین نشد و «به خاطر وساطت آمریکا» برخورد شدیدی با او صورت نگرفت. او فقط به سه سال زندان محکوم شد و چند ماه قبل از پایان مدت محکومیت، آزادی خود را بازیافت.(17)
MI6 و دفتر ویژه اطلاعات
دفتر ویژه اطلاعات که در 1338ش با راهنمایی MI6 و زیرنظر حسین فردوست تشکیل شد، هماهنگ کننده نهایی فعالیت دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی کشور و از جمله ساواک بود. گزارشات ارائه شده از سوی ساواک، دفتر ویژه اطلاعات ویرایش و کنترل شده و در دسترس شاه قرار میگرفت.
فردوست صراحتاً اظهار میدارد که در طرح تشکیل دفتر ویژه اطلاعات و سپس راهاندازی و هدایت آن، انگلیس و MI6 نقش یگانهای بر عهده داشت و هم آنها بودند که طی سالهای ریاست فردوست بر آن دفتر، بر فعالیت آن کنترل داشتند و از طریق فردوست و دفتر ویژه اطلاعات بسیاری از خواستههای خود را با شاه مطرح میکردند.
با آنکه فردوست مسئول MI6 را در ایران فرد دیگری معرفی میکند، اما شاپور ریپورتر را مهمترین مأمور آن سازمان در ایران میداند که با شاه و رجال درجه اول کشور ارتباط برقرار کرده و در نزد اولیای دولت و حکومت بریتانیا هم ارج و قربی کمنظیر داشت؛ رئیس کل MI6 نیز جایگاه و احترام ویژهای برای او قائل بود. شاپور ریپورتر تنها مأمور MI6 بود که سالیانی طولانی در ایران باقی ماند و برخلاف رؤسای MI6 در ایران که هر چهار سال جای خود را به دیگری میدادند، شاپور ریپورتر تا پایان دوران سلطنت محمدرضا در ایران ماند. ریپورتر علاوه بر شاه و دفتر ویژه اطلاعات، با بسیاری از رؤسا و مدیران ارشد ساواک هم ارتباط داشت. ارتشبد نصیری ریئس وقت ساواک و سرلشکر علی معتضد قائممقام و مسئول اطلاعات خارجی ساواک، ارتباط دوستانهای با شاپور ریپورتر داشتند. همچنین سرتیپ منوچهر هاشمی مدیرکل اداره کل هشتم ساواک، آرشام رئیس ساواکهای خراسان، سیستان و بلوچستان و کرمان و سپهبد محسن مبصر نیز از دیگر دوستان ریپورتر در ساواک و شهربانی محسوب میشدند. ریپورتر به حدی در رأس حاکمیت ایران نفوذ داشت که حتی به طور تلویحی به شاه گوشزد میکرد که پدر او – اردشیر جی – در به سلطنت رسانیدن رضاشاه نقش درجه اول داشته است.(18)
MI6 و سازمان بیسیم
قبل از آنکه دفتر ویژه اطلاعات تشکیل شود، MI6، سازمان اطلاعاتی – امنیتی ویژهای تحت عنوان سازمان بیسیم در ایران ایجاد کرده بود که با ستاد ارتش در ارتباط بود. این سازمان که در 1345ش. از ستاد ارتش منتزع و تحت مدیریت مستقیم دفتر ویژه اطلاعات قرار گرفت، از پایگاههای مخفی اطلاعاتی در شهرهای مرکزی و شمالی ایران تشکیل میشد. اعضای این سازمان از طریق بیسیم با یکدیگر در ارتباط بودند و رابطی از سوی رئیس ستاد ارتش، فعالیت آن را با مسئول MI6 در تهران هماهنگ میکرد. گفته شده که MI6، سازمان بیسیم را اولین بار به تقلید از پایگاههای مخفی اطلاعاتی و امنیتی فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم، در ایران و برخی کشورها تشکیل داد. سازمان بیسیم که برای مقابله با تهدیدات احتمالی شوروی در ایران تأسیس شد، در مشهد، گنبد، گرگان، ساری، رشت، تبریز و اصفهان پایگاه داشت و ستاد مرکزی آن هم در تهران بود. اطلاعات به دست آمده از طریق پایگاه تهران که تحت کنترل مستقیم MI6 بود به ایستگاه MI6 در قبرس مخابره میشد.
گفته میشد بیاعتمادی MI6 به رعایت اصول پنهانکاری در ستاد ارتش و نیز ساواک موجب شد مدیریت سازمان بیسیم در اختیار دفتر ویژه اطلاعات قرار گیرد. MI6 همواره نگران نفوذ مأموران شوروی و کا.گ.ب در ساواک و نیز ستاد ارتش بود. سازمان بیسیم تا پایان دوران سلطنت محمدرضا در ایران فعال بود و هزینههای آن از طریق بودجه سری دفتر ویژه اطلاعات تأمین میشد.(19)
رابطه MI6 با شاه
علاوه بر شاپور ریپورتر که ارتباط منظمی با شاه داشت و در تمام مسافرتهای شاه به انگلستان او را همراهی میکرد، مسئولان وقت MI6 در ایران هم ملاقاتهای منظم و زمانبندیشدهای با شاه داشتند. گفته شده مسئول MI6 در تهران حداقل ماهی دو بار با شاه ملاقات میکرد. هنگام مسافرتهای زمستانی شاه در سنموریتس هم رئیس کل MI6، ملاقات و مذاکرات متعددی با شاه داشت و طی این ملاقاتها شاپور ریپورتر تنها کسی بود که تقریباً همیشه حضور مییافت.
با این احوال همسیا و هم MI6 در دربار نفوذ فراوانی داشتند و همواره مأمورانی از این دو سرویس در پوششهای مختلف در دربار حضور مییافتند. شاه به رؤسای ساواک و دفتر ویژه اطلاعات دستور داده بود «آنچه انگلیسیها و آمریکاییها میخواهند در اختیارشان گذارده شود.(20)
MI6 در دوران انقلاب
در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، انگلیسیها تلاشی برای کاهش استبداد در ایران انجام ندادند و به شاه نسبت به تبعات سوء ادامه روش خود هشدار ندادند. حکومت بریتانیا هیچگاه به نقض حقوق بشر در ایران توجه نکرد.(21) برخلاف دستگاه دیپلماسی بریتانیا، رسانههای گروهی این کشور هر از گاه انتقادهایی نسبت به نقض حقوق بشر در ایران منتشر میکردند.
پینوشتها:
1- MI5 مخفف عبارت Section 5 of Military Inteligence است.
2- اداره ویژه Special Branch.
3- MI6 مخفف عبارت Section 6 of Military Inteligence است.
4- حسین فردوست، ج 1، صص 313-312.
5- حسین فردوست، ج 1، صص 283-282.
6- همان، صص 104-100.
7- همان، ج 2، صص 53-47.
8- سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران، ج 20، صص 91-90.
9- همان، ص 86.
10- ظهور و سقوط، ج 2، ص 176.
11- همان، صص 184-183.
12- ظهور و سقوط، ج 2، صص 289-287.
13- مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، ص 590.
14- همان، صص 591-59.
15- ظهور و سقوط، ج 2، صص 352-347.
16- همان، صص 331-330.
17- همان.
18- همان، صص 298-293.
19- همان، صص 363-357.
20- همان، صص 333-332.
21- سعید میرترابی، رژیم شاه و سازمانهای حقوق بشر، صص 181-180.
ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مظفر شاهدی صص 265 تا 274
نظرات