مواضع برخی از مسئولان وقت در مورد قطعنامه 598


رشید داودی
1938 بازدید

قطعنامه 598 که در 29 تیر سال 1366 در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود،‌ سرانجام پس از یک سال به فرمان امام خمینی(س) در 27 تیر سال 1367 از سوی جمهوری اسلامی رسما پذیرفته شد.
امام راحل(س) با تغییر شیوه دفاع‌، دشمنان را خلع سلاح و تلاش چند ساله ملت شهید پرور را به ثمر رساندند و با توجه به شرایط ایجاد شده در فضای سیاسی منطقه و معادلات جهانی، این شرایط مطلوبی برای ملت ایران بود. البته در مورد شرایط پیش آمده برای امام(س) مبنی بر پذیرش قطعنامه سخنان مختلفی گفته شده که ما در این نوشتار به مواضع برخی از مسئولین وقت اشاره می‌کنیم.
حضرت آیت‌الله خامنه‌اى
چهار روز پس از پذیرش قطعنامه در 27 تیر ماه سال 1367 آیت الله خامنه‌اى، رئیس جمهور وقت کشور در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران تحلیل مشروح و مبسوطی از مسائل مربوط به قطعنامه 598 ارائه نمودند که ما منتخبی از فرازهای آن را بیان می‌کنیم: «اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران دو فایده اساسى داشت: اول این که آتش‌بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم و دوم این که با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق على‌رغم ادعاى صلح‌طلبى، آشکار شد و تحولات بعدى اصالت هر دو مصلحت را مشخص کرد... رژیم عراق در مقابل این حرکت غیر منتظره جمهورى اسلامى ایران درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلبانه خود بود باید آتش بس را قبول مى‌کرد. اگر مى‌خواست زیر بار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا مى‌شد و این هر دو به نفع کشور ما بود».
«مسئله قبول قطعنامه یکی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ انقلاب است ، چه قبول قطعنامه به آتش بس و خاتمه جنگ منتهی بشود و چه با خباثت دشمن بهانه‌گری و جنگ افروزی او به اتمام جنگ منتهی نشود. به هر حال این حرکت یکی از مهم‌ترین حوادث و مهم‌ترین حرکات و مهم‌ترین آزمایش‌ها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد. چیزهایی که اگر این تجربه‌ها پیش نیابد به این روشنی دیده نخواهد شد. شجاعت رهبری کشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را بخاطر مصلحت و اسلام و مسلمین اتخاذ می‌کند و اعلام می‌کند که دنیا در مقابل این موضعگیری ‌متحیر می‌ماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است این شجاعت اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد». آیت‌الله خامنه‏‌ای در خصوص نوع برخورد نیروهای مسلح با این فرمان امام نیز چنین گفتند: «از همه بالاتر نیروهای مسلح ما بودند، سپاه با آن شکوه و حماسه خودش و ارتش با آن اقامت طولانی خودش در میدان‌های نبرد که نیروهای مسلح معمولا علاقه‌مندند به اینکه جنگ را ادامه بدهند آنها مایلند که عظمت و قدرت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینی دشمن را به خاک بمالند اما همین نیروهای مسلح ما در مقابل امام اظهار انقیاد کردند. چون فرمان امام است این چیز بسیار با عظمت و با شکوهی است فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند که اماما هرچه شما بگوئید ما قبول می‌کنیم در حالیکه ما می‌دانیم طبیعت نیروهای مسلح و روحیه نیروهای مسلح یک روحیه‌ای است که میل به جنگ دارد».
ایشان در بخش دیگری از این خطبه پیرامون علل و عوامل و مصلحتی که بیان عوامل قبول قطعنامه را در آن برهه صحیح نمی‏دانست، گفتند: «البته در حالی که شما محرم‌ها این مطلب را از دهان من می‌شنوید گوش‌های نامحرم هم متاسفانه خواهند شنید، اگر ما می‌توانستیم راهی ‌را پیدا کنیم یا به وجود آوریم که آنچه را به شما گفته می‌شود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند اگر این چنین فضایی را ما پیدا می‌کردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام می‌آمدیم یکی، یکی عوامل و حوادث را می‌گفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب می‌کرد.
اما چه کنیم هرچه که به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید، گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود، ما رموز انقلاب‌مان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشنود، لذا نمی‌گوئیم».
«همان‌طور که امام فرمودند انشاءالله یک روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاء‌الله وقتی خواهد شد که ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند آن را تشریح کنیم و بگوئیم اینهاست، و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد، و آن چیزی را که امروز باید فهمید این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وجه نیست. دشمن نمی‌تواند در اینجا ما را متهم کند که ما از اصول خودمان برگشته‌ایم. حاشا و کلا انقلاب اسلامی و رهبری عظیم‌الشان و مسئولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی‌ناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرت‌ها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد».
ایشان در ادامه به ماجرای صلح حدیبیه و اعتراضات تازه مسلمانان به آن و همچنین صلاحی که در آن بود و در قرآن نیز به آن تاکید شده، اشاره کرد و سپس در خصوص قطعنامه 598، و مفاد آن اشاره کرده و گفتند:«ما قبلا به عللی که توضیح دادیم آن را نمی‌پذیرفتیم و حالا به جهت همان مصالحی که اشاره شد این را پذیرفتیم و قبول کردیم و قدم اول آن آتش بس است. آتش بس را هم دبیر کل سازمان ملل باید متعهد بشود و اوست که این کار را انجام خواهد داد».
ایشان به سم‏پاشی بعضی از عناصر فرصت‌طلب و بد دل که هیچ وقت با انقلاب و با اسلام آشتی نکردند و از آن فرصت‌ها نیز برای سمپاشی استفاده کردند اشاره کرده و یادآور شدند: «اینها کسانی هستند که از اول با جنگ مخالف بودند، حالا مومنین حزب‌الله و رزمندگان و پاکباختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار می‌دهند و می‌گویند شما دیدید حالا رسیدید به آن حرف ما، این بسیار ابلهانه است. این مثل این است که کسانی که در جنگ احد خیانت کردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شرکت نکردند، اینها بیایند در صلح حدیبیه بگویند دیدید که ما آنجا نیامدیم حق با ما بود. این قضیه غیر از آن قضیه است. آن کسانی که در این چند ساله در بزرگترین حماسه تاریخ این ملت شرکت نکردند تا ابد سرشکسته هستند».
 آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را می‌توان یکی از موثرترین افراد در ماجرای پذیرش قطعنامه 598 قلمدادکرد. ایشان به واسطه ارتباط نزدیک با امام، ریاست بر شورایعالی دفاع، وظیفه تصمیم‌گیری درباره مسائل مهم جنگ را برعهده داشت و بسیاری از تصمیماتی که در دوران 8 ساله جنگ گرفته می‌شد با محوریت ‌او که همزمان ریاست مجلس را نیز بر عهده داشت، بود.
آیت‌الله‌هاشمی رفسنجانی به فاصله یکروز بعد از صدور نامه تاریخی امام‌((س)در پذیرش قطعنامه سخنرانی کردند که گزیده این سخنرانی بدین شرح است:
«پیام تاریخی حضرت امام امت، جامعه ما را به فضای روزهای اول انقلاب منتقل کرد. انسان در مقابل این مفاهیم بسیار بلند که در این قالب‌های بسیار زیبا و قابل فهم برای آحاد مردم قرار می‌گیرد، خودبه‌خود و بدون توجه،با همه وجود سرتعظیم فرود می‌آورد.
من دیروز که این پیام را شنیدم با اینکه قبلاً مطلع بودم که ایشان درصدد دادن پیامی هستند، ولی از مضامین و الفاظش بی‌اطلاع بودم، بی‌اختیار می‌گریستم و در مقابل آن روح بلند احساس ذلت و کوچکی می‌کردم. طبعاً یک‌چنین حالی را خیلی از مردم داشتند. هر کس با این پیام برخورد می‌کند، چنین حالتی دارد.
اصل تصمیم شجاعانه ای که امام در این مقطع گرفتند برای پذیرش قطعنامه شورای امنیت که ما می‌دانیم‌ با فطرت‌ و روحیه عظیم و قوی و قاطع ایشان که در گذشته این را نفی می‌فرمودند، چه مقدار منافات داشته. و این که‌ وقتی مصلحت اسلام را تشخیص داد، اینگونه آگاه و شجاع و بدون یک‌ذره پرده‌پوشی فرمود من تا چندروز پیش نظرم غیر از این بود و امروز نظرم این است و آبروی خودم را اگر داشته باشم، با خدا بر سر مصالح مسلمین معامله کردم. این حرف از یک پیرمردسالخورده محبوب عظیم عزیزی که در زندگی سابقه ندارد که حرف خودش را به این آسانی پس بگیرد و یک راه جدیدی را ترسیم بکند که برای بعضی از افکار ساده‌اندیش‌ سئوال‌انگیز باشد، بزرگترین نشانه عظمت ر‌و‌ح و سلامت روان است.
من به واقع تبلور تصمیم پیغمبر اکرم‌(ص) را در حدیبیه که به دستور صریح خداوند جهان و پیام جبرئیل انجام گرفت، در این حرکت امام می‌بینم. آن روز که اطرافیان پیغمبر اکرم‌(ص) اشک می‌ریختند و به پیغمبر می‌گفتند ما ذلیل شدیم با امضای این پیمان‌نامه، قرآن در مقابل آنها فرمود:‌«‌انا فتحنا لک فتحاً مبینا‌» همان را که ساده‌اندیشان، خفت تلقی می‌کردند، قرآن کریم «فتح مبین» معرفی کرد و بعد هم تاریخ نشان داد که چه فتح مبینی بوده.
گرچه‌ ما امروز مصالح این اقدام امام را به روشنی می‌بینیم ولی وقت لازم دارد که در آینده بفهمیم که چه تصمیمی ایشان گرفته‌اند و به چه دلیل ایشان حاضر شده‌اند یک باره اینگونه این حرکت عظیم را به وجود بیاورند، در یک جهتی که غیر از حرکت گذشته ما به صورت ظاهر بوده‌.همین حالا به روشنی دشمنان ما خلع سلاح شدند.
اولین‌ اثرش این است. چه خواهند کرد؟ یا همان نیّت پلید واقعی که داشتند و در گذشته ریاکارانه به عنوان صلح‌طلب اما جنگ‌افروز علیه اسلام می‌جنگیدند همانگونه ادامه می‌دهند، دیگر در دنیا گوش شنوایی نیست که قبول بکند که بعث عراق صلح‌طلب است و ایران انقلابی جنگ‌افروز و در افکار عمومی دنیا آن‌قدر این قضیه موج انداخته که  دیگر به آسانی گوش‌های ساده‌ترین انسان‌های موجود حاضر نیست که قبول بکند و بپذیرد که ایران انقلابی جنگ‌طلب‌ است».
تشریح شرایط و عوامل منجر به پذیرش قطعنامه
هاشمی رفسنجانی بعدها درباره شرایط حاکم بر اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران که به پذیرش قطعنامه منجر شد می‌گوید:
«من کاملاً در جریان موضوع جنگ و وضعیت کشور بودم و به همین خاطر اعلام می‌کنم که در بهترین موقع و زمان پذیرش قطعنامه از سوی ایران صورت گرفت و به این وسیله بهره‌های زیادی نصیب کشور شد و از خطرهایی نیز نجات یافت».
وی با تشریح وضعیت نظامی جبهه‌ها در زمان پذیرش قطعنامه بیان کردند: «با توجه به شرایطی که پیش آمده بود ادامه حملات نظامی دیگر به مصلحت نبود؛ چرا که غرب و شرق به ما عملا فهماندند که نمی‌گذاریم ایران پیروز شود و اقداماتی مثل ورود اعلام نشده آمریکا به جنگ با ایران و نیز تحویل موشک‌هایی چون اسکاد 30 که برد آن تا نزدیک تهران بود و یا تحویل جنگنده‌های میگ 29 که سطح پروازی بسیار بالایی داشتند و درکنار آن تحویل انواع هواپیماها، بمب‌های لیزری و موشک‌های فرانسوی به عراق، نشان دادند از هر راهی برای شکست ایران غافل نخواهند بود».
ایشان تاکید بیان می‌دارند: «استفاده صدام از سلاح‌های شیمیایی که نمونه آن در حلبچه نیز استفاده شد ممکن بود در دیگرشهرها نیز و حتی تهران آزمایش شود که این موضوع برای کشور بسیار زیانبار بود».
این مقام مسئول در دوران دفاع مقدس خاطر نشان کرد: «در زمینه صدور نفت نیز مشکلات بسیاری در آن دوران وجود داشت و دولت رسما به امام نامه نوشتند که شرایط زیرخط قرمز است و من به عنوان جانشین امام در نیروهای مسلح قانع شدم که دیگر زمان ادامه جنگ نیست».
جانشین حضرت امام در نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه پس از شیمیایی زدن در حلبچه به تهران رفتیم و با حاج احمد آقا و مهندس موسوی در این خصوص بحث‌های زیادی کردیم، می‌افزایند: «قرار شد در بخش سیاسی دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت برای چانه‌زنی و قبولاندن شرایط ایران در سازمان ملل وارد شوند و به امام نیز شرایط کشورو جبهه ‌ها را کاملا توضیح دهیم».
وی افزود: «من به آقای محسن رضایی فرمانده سپاه در آن دوران گفتم که لیست امکانات مورد نیاز خود را برای عملیات‌های بعدی تهیه کند که منجر به آن نامه معروف آقای رضایی شد».
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکیدکرد: «گاهی گفته می‌شود جریان منتهی به نوشتن نامه توسط آقای رضایی، ترفند بوده است،اما این موضوع صحیح نیست».
هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: «پس از مکتوب کردن نیازهای جنگ توسط آقای رضایی، من و 5 نفر دیگر تاکید کردیم که با شرایط فعلی تامین نیازهای کشور و جنگ قابل تحقق نیست و باید قطعنامه را بپذیریم که امام این موضوع راپذیرفتند».
هاشمی رفسنجانی اضافه کردند: «من به امام پیشنهاد کردم که شخصا پذیرش قطعنامه را اعلام کنم و سپس شما من را محاکمه کنید که امام گفتند این حالت قابل اجرا نیست».
وی تصریح کرد: «در آن دوران من دیگر مطمئن بودم که نباید جنگ را ادامه دهیم و به امام نیز گفتم که با وجود این همه کشته، اسیر، ویرانی و بدهی برای صدام او بعد از جنگ مشکلات زیادی پیدا خواهد کرد که امام نیز گفتند همه مسئولین و شخصیت‌های مهم کشور را دعوت کرده و آنها را در مورد پذیرش آتش‌بس توجیه کنید».
ایشان یادآور شد: «آیت‌الله خامنه‌ای از همه افراد فوق‌الذکر دعوت کردند، ولی حاج احمد آقا به ما خبر دادند که شخص امام با توجه به اهمیت موضوع می‌خواهند پذیرش قطعنامه را اعلام کنند و اگر کس دیگری آن را اعلام کند، اختلاف ایجاد می‌شود».
جانشین حضرت امام(س) در نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس افزود: «با اینکه امام تصمیم به اعلان پذیرش قطعنامه را گرفتند، اما باز هم برخی آقایان در جلسه مسئولان به خاطر این تصمیم امام گریه کردند، اما من همواره خدا را شکر می‌کنم که در بهترین فرصت جنگ را پایان دادیم».
هاشمی رفسنجانی بیان می‌کنند: «جنگ طولانی و فرسایشی شده بود و این فرسایش به ما آسیب فراوان می‌رساند و عراقی‌ها، غیر‌نظامی‌ها را مورد هدف و آسیب قرار می‌دادند، همچنین تلفات غیر‌نظامی‌ها نیز زیاد شده بود به خصوص این که عراقی‌ها از سلاح شیمیایی استفاده می‌کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کردیم و مردم مثل برگ خزان به زمین می‌ریختند».
وی با بیان اینکه ما در مقابل این شرارت محدود بودیم، چون سلاح شیمیایی به کار نمی‌بردیم و نمی‌خواستیم مردم آسیب ببینند، گفته‌اند: «آمریکایی‌ها علناً به نفع عراق وارد میدان شده بودند و کشتی، هواپیما و سکوهای نفتی ما را مورد حمله قرار می‌دادند».
وی بیان داشت: «بودجه دولت نیز واقعاً کشش این جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام‌(س) نامه نوشت که نمی‌توانیم، همچنین در همین موضوع درخواست بودجه از طرف نیروهای رزمنده زیاد شد و البته حق آنها نیز بود و فرمانده سپاه نامه‌ای به امام نوشت و لیست بزرگی از لوازم مورد احتیاج داد که لیست آنچنان بزرگ بود که امام (س) فرمودند که یک ابرقدرت هم نمی‌تواند آن را تهیه کند».
سردارمحسن رضایی
محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه یکی دیگر از افرادی بود که نقش مهمی در تصمیمات اداره جنگ ایفا می‌کرد. او در خصوص مقطع پذیرش قطعنامه می‌گوید:
«تدارک تجهیزات نظامی را یکی از بزرگترین مشکلات در زمان جنگ است. ما در آن زمان در تحریم به سر می‌بردیم. ما در یک مقطع در محاصره کامل به سرمی‌بردیم. می‌توانم بگویم ما واقعا خلع سلاح شده بودیم».
«در روزهای پایانی جنگ همه به امام نامه می‌نوشتند، ولی بعضی از نامه‌ها برای ادامه جنگ بود با گرفتن امکانات و در بعضی از نامه‌ها هم با زبان بی‌زبانی گفته می‌شد دیگر نمی‌توانیم بجنگیم. نتیجه مشترک این بود که ادامه جنگ به شکل قدیم امکان‌پذیر نیست. اگر دو جلسه مسئولان سیاسی با امام برگزار نمی‌شد، شاید امام برای پذیرش قطعنامه تصمیم نمی‌گرفتند.»
رضایی در خصوص نامه‌ای که در اواخر جنگ به نخست‌ وزیر نوشت گفته است: «آن نامه مجموع پیشنهادهایی بود که بتوانیم جنگ را به عمق خاک عراق بکشانیم. من در آن نامه عنوان کرده بودم اگر بخواهیم جنگ با پیروزی قاطع ما خاتمه یابد، باید 5 میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته شود که طی آن در یک برنامه‌ریزی پنج ساله دقیق عملیاتی و پر قدرت شکست سنگینی را متوجه عراق سازیم و جنگ را به نفع خویش پایان دهیم و برای آنکه بعدها سوء استفاده‌ای به وجود نیاید. در آخر نامه ذکر کرده بودم که اگر تجهیزات تامین نشود ما در هر شرایطی مقاومت می‌کنیم و تا آخرین قطره خون ادامه می‌دهیم و می‌ایستیم».
سردار رضایی درباره پذیرش قطعنامه در آن تاریخ می‌گوید: «ما تابع نظر امام بودیم. چاره‌ای جز پذیرش قطعنامه در آن زمان نبود. عده‌ای می‌گفتند ایران باید بعد از فتح خرمشهر چنین کاری را می‌کرد؛ ولی این کار شدنی نبود، چون قطعنامه 598 پنجسال بعد از آزادی خرمشهر صادرشد. آمریکایی‌ها بعد از فتح خرمشهر برای ما خواب آتش‌بس دیده بودند و این یعنی یکحالت نه جنگ و نه صلح که ممکن بود جنگ حتی تا 20 سال ادامه یابد، همان حالتی که بین سوریه و اسراییل وجود دارد. اگر ما طرح آتش‌بس بعد از فتح خرمشهر را می‌پذیرفتیم حداقل چندین استان مرزی ما سال‌ها در حالت ویرانی بهه سرمی‌بردند که امکان بازسازی آنها وجود نداشت و دو و نیم میلیون ساکنین مرزها نیز آواره و سرگردان می‌شدند. لذا حداقل دستاورد عدم پذیرش آتش‌بس پس از فتح خرمشهر و تصرف خرمشهر این بود که فاو و شلمچه را در قطعنامه 598 از شورای امنیت گرفتیم و آنها نیز از ترس سقوط صدام امتیازات حداقلی را پذیرفتند. دریک کلام بایدبگویم ما به مرگ (سقوط صدام) گرفتیم که آنها به تب (قطعنامه 598 ) راضی شوند».
سردارعلی شمخانی
دریابان علی شمخانی درباره مقطع پذیرش قطعنامه می‌گوید: سران نظامی برای پایان جنگ به امام نامه می‌نوشتند. من اعتقاد داشتم ظرفیت کشور بیش از این نمی‌تواند توان اداره جنگ را برای ما فراهم کند و توان ما متناسب با توان صدام نیست. من معتقد بودم با توجه به این ظرفیت‌ها که قابل تغییر نیست، نمی‌توان جنگ را ادامه داد.
وی ادامه داد: ظرفیت تصمیم‌گیری، ظرفیت کشور و قدرت حاصل‌شده از این ظرفیت از سوی ما، متناسب با قدرت روبروی ما نبود. چون ظرفیت‌های‌مان را قابل تغییر نمی‌دانستیم، بهترین راهکار این بود که صلح را بپذیریم و جنگ را تمام کنیم. ما می‌توانستیم جنگ را با نتیجه بهتری پایان دهیم. اینکه چرا جنگ به این شکل پایان پیدا کرد دلایل متعددی دارد. ایشان در آخرین اظهار نظر خود تصریح کرد که برای ادامه جنگ دچار مشکلات مالی شده بودیم تا جایی که برای بند پوتین هم مشکل داشتیم.
سردار غلامعلی رشید
غلامعلی رشید نیز که یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه در دوران دفاع مقدس بوده است،با اشاره به شکست نیروهای ایرانی در عملیات‌ رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر 1 و پیروزی درعملیات خیبر، در این باره می‌گوید: «از عملیات خیبر تا پایان جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده ادامه دهنده عملیات‌ والفجر از سوی حضرت امام حکم گرفت و قرارگاه خاتم را متشکل از عناصر ارتشی و سپاهی تشکیل داد تا جنگ را در سطح عالی هدایت کند.
ما پس از عملیات‌ مذکور به آقای هاشمی و حتی مقام معظم رهبری به عنوان رئیس‌جمهور وقت و رئیس شورای عالی دفاع، گفتیم که با این هزینه‌ای که نظام جمهوری اسلامی و دولت آقای مهندس موسوی پای جنگ هزینه می‌کند، قادر به پایان جنگ و یا همان هدفی که خود آقای هاشمی به صراحت تاکید می‌کرد یعنی «انجام یک عملیات سرنوشت‌ساز و گرفتن امتیاز برای پایان جنگ» نیستیم».
ایشان بااشاره به افزایش چشم‌گیر قدرت دشمن در طول سالیان جنگ تحمیلی، خاطرنشان ساختند:
«تعداد لشکرهای دشمن از 15 لشکر زمان حمله، به 60 لشکر افزایش یافته بود و 7 لشکرزرهی و مکانیکی داشت که نه اسرائیل، نه هند، نه آلمان، نه فرانسه هیچ کدام نداشتند و تنها ورشو و ناتو بیش از آن داشتند، درحالی که ما 8 لشکر خود در زمان آغاز جنگ را به 10 لشکر افزایش داده بودیم و سپاه هم با 12 لشکر به کمک آمده بود. یعنی سپاه وارتش جمعاً 22 لشکر داشتند و واقعاً توان زرهی آنها به حدی بود که من در یکی ازنوشته‌هایم در جزیره مجنون خطاب به محسن رضایی نوشتم که گویی هزاران «دهل زن» بر دهل می‌کوبند. چرا که در عرض 2 ساعت نزدیک به 2 میلیون گلوله بر سر ما می‌ریخت و تجهیزات ارتش عراق 7 بار نو شده بود، در حالی که تناسبی بین امکانات مورد نیاز وهدف ما نبود».
این فرمانده ارشد سپاه پاسداران در ادامه سخنان خود گفت:
«عراق با ماشین جنگی خود حمله کرد و فاو و شلمچه را گرفت که ما این جا به آقای هاشمی اعلام کردیم که شما به عنوان فرمانده جنگ اختیارات کافی ندارید، لذا ما پیشنهاد می‌دهیم شما اختیاراتی در حد جانشین فرمانده کل قوا یعنی همان چیزی که پیش از آن بنی صدر داشت، از امام بگیریدکه بتوانید نیازهای نیروهای مسلح را بر آورده کرده و به سپاه و ارتش دستورات قاطع بدهید، که ایشان قبول کردند و این منجر شد به حکمی با عنوان جانشین فرمانده کل قوا ».
«آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، به فرماندهان سپاه یعنی آقای محسن رضایی و سایر فرماندهان گفت که من فرمانده کل قوا هستم و هر آن چه که می‌خواهید برای انجام یک عملیات سرنوشت‌ساز، روی کاغذ بیاورید که آقای رضایی نامه‌ای می‌نویسد و در آن نامه امکانات لازم برای شکست دشمن را در آن نامه می‌نویسد».
«البته آقای هاشمی یک نامه از رئیس برنامه و بودجه دولت آقای میر حسین‌موسوی نیز دریافت می‌کند که وضعیت بد اقتصاد کشور در آن نامه تشریح می‌شود و یک نامه از بخش فرهنگی و نامه‌ای دیگر در مورد تحلیل سیاسی از مراکز سیاسی کشور می‌گیرد و با یک دسته تحلیل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خدمت امام می‌رسد که هر 4 تحلیل می‌گویند ادامه جنگ با این وضع سخت است. البته نظامیان و خصوصاً فرماندهان سپاه معتقد بودیم که آن قدر ظرفیت در درون ملت ایران و دولت حاکم وجود دارد که ماقادریم «جنگ جنگ تا پیروزی» را تحقق بخشیم».
فرمانده ارشد سپاه پاسداران همچنین تصریح کرده‌اند که:
«امام خمینی(س) پس از دیدن این 4 تحلیل، به پذیرش قطعنامه ‌اشاره می‌نمایند و می‌گویند حال که مسئولین فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی و از جمله فرمانده کل سپاه که یکی از معدود فرماندهانی است که قائل به ادامه جنگ است این را می‌گویند؛ من قطعنامه را می‌پذیرم».
سردار رحیم صفوی
سردار یحیی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه نیز درباره شرایط حاکم بر پذیرش قطعنامه می‌گوید: سال 67 برخى تغییرات اساسى در صحنه عملیات جنگ رخ داد و همین‌طور در صحنه سیاسی. در صحنه جنگ عراقى‌ها به‌صورت وسیع سلاح‌هاى شیمیایى به کار گرفتند؛ از طرف دیگر آمریکایى‌ها با حضور نظامى شان در خلیج‌فارس و حمله به سکوهاى نفتى ایران و پیش از آن سرنگونى هواپیماى مسافربرى ایر‌باس، عملا وارد فاز نظامى جنگ با ایران شدند. استراتژى آمریکایى‌ها در آن مرحله آن بود که نه ایران پیروز جنگ بشود نه عراقى‌ها. ما در آن شرایط یک وضعیت خاصى داشتیم. هم از نظر نظامى مشکلاتى را داشتیم و هم از نظر اقتصادی. به هر جهت شرایط خاصى منجر به تصمیم پذیرش قطعنامه 598 شد.
سرداراحمد کاظمی
شهید احمد کاظمی فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف چند روز پس از پذیرش آتش بس در جمع نیروهای این لشکر درپادگان انبیاء شوشتر ، در مورد قبول قطعنامه چنین می گوید (گزیده‌ای از سخنان ایشان):
دشمن در سال ۱۳۶۷ (سال جاری) در عرض چهار ماه فاو، شلمچه، جزیره و بقیه جاهایی را که ما داخل خاک‌شان بودیم از ما پس گرفتند! تغییراتی این شکلی در یک زمان کوتاه به وجود آوردند. در واقع برنامه‌ای بود که از زمان‌های گذشته و چند سال قبل روی آن کار کرده بودند و این زمان را مناسب دیدند و شروع کردند، که اگر جمع‌بندی کنیم، می‌بینیم که اینها بعد از عملیات والفجر ۸ که اواخر ۶۴ و اوایل ۶۵ بود شروع کردند.
اینها تا قبل از عملیات والفجر ۸‌، به قوای خودشان اهمیت زیادی نمی‌دادند، برای ایشان تصرف سرزمین و پاتک در همان موضع و آن لحظه ضروری‌تر بود تا اینکه مثلاً قوای‌شان را حفظ کنند.
اخبار و اطلاعاتی از وضعیت ما را هم منافقین برای آنها بردند و با وضعیتی که ما داشتیم، اینها به یک جمع‌بندی رسیدند و به نقطه ضعف ما پی بردند.
در یک زمان خاصی جبهه ما مملو از آدم است و حسابی نیرو داریم، در یک وقتی هم همه می‌روند، این یک نقطه ضعف بسیار عمده‌ای بود که دشمن در جبهه ما می‌دید. جبهه ما در یک فصل خاصی که هوا مناسب بود و مدرسه‌ها تعطیل بودند، کشاورزها نیز مسئله کشاورزی را حل کرده بودند پر از نیرو بود، در غیر این فصل نیروهایمان در جبهه خیلی اندک بودند، همه چیز تعطیل می‌شد،
بعد از اینکه جمهوری اسلامی قطعنامه ۵۹۸ را قبول کرد، وقتی اینها دیدند که ما قطعنامه را قبول کرده‌ایم و در وضعیتی هستیم که اکثر جبهه‌هایمان سقوط کرده‌اند و یا خودمان آنها را تخلیه کرده‌ایم، دستور هجوم سراسری دادند. مثلاً ما جبهه حلبچه، ماووت، سلیمانیه و حاج‌عمران را به اختیار خودمان تخلیه کرده بودیم، حتی همین منطقه عملیات رمضان را به اختیار خودمان تخلیه کرده بودیم، اینها که چنین وضعیتی را دیدند، به همه ارتش‌ها و تیپ‌هایی که در سرتاسر مرز داشتند دستور هجوم سراسری دادند، که ظاهراً از پذیرش قطعنامه سه چهار روز گذشته بود که اینها شروع به حمله کردند و در جنوب، سپاه سوم یک حمله گسترده‌ای را شروع کرد. ‌در غرب حمله بزرگی شد که ارتش عراق تقریباً تا سر‌پل‌ذهاب آمد. در ضمن از منافقین هم استفاده کردند و این طرح را داشتند که به تهران بیایند! به خیال اینکه ما سلاح‌هایمان را از دست داده‌ایم و نیروهایمان هم روحیه خودشان را از دست داده‌اند و توان نداریم ولی خداوند کمک کرد و قبل از اینکه در غرب، آن اتفاقات به آن شکل بیفتد، دشمن در جنوب با آن تهاجم گسترده‌ای که کرده بود، شکست خورد!
و این نقطه جدیدی شد چون اینها می‌خواستند سه چهار روز ببینند که چه کار باید کنند، بایستی دنبال قطعنامه و آتش‌بس بروند یا اینکه در این وضعیت مناسب، یک جاپایی، یک سر پلی، یک خرمشهری، یک آبادانی، یک منطقه استراتژی مهمی از ما بگیرند و بگویند که ما سه چهار شرط هم داریم، اگر شما دیگر حال جنگیدن ندارید و می‌خواهید صلح کنید و به نتیجه رسیده‌اید که قطعنامه ۵۹۸ به اجرا در بیاید، ما به چند امتیاز هم نیاز داریم که باید به ما بدهید! ولی الحمد‌الله خداوند کمک کرد و در آن وضعیت، رزمندگان اسلام به پیروزی رسیدند.
الان وضعیت نامعلومی در جبهه خودمان داریم، صحبت، حرف و مسائل زیاد است. انقلاب اسلامی تصمیمی گرفته است و چون امر ولایت است ما مطیع آن هستیم، اگر به ما امر کنند که نجنگید، نمی‌جنگیم، اگر امر کنند که در جبهه بمانید، می‌مانیم و اگر امر کنند که سر قله بایستید یا در آفتاب تا ظهر بمانید، می‌مانیم. هر چه امام بفرمایند، انجام می‌دهیم. الان ما باید خیلی حواسمان را جمع کنیم که در اطاعت از امام‌مان یک وقت خدای نکرده سستی و کوتاهی نکنیم. خط مشی انقلاب که روشن شده، امام در صحبت‌های صریح فرموده‌اند که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برای ما یک تاکتیک نیست که دنیا و دشمنان بنشینند و بگویند که اینها یک تاکتیک است، می‌خواهند سازمان خودشان را تجهیز کنند، اسلحه بخرند و دوباره حمله کنند! ما فقط می‌خواهیم قطعنامه ۵۹۸ به اجرا در بیاید و آتش‌بس بشود... 


پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران