تاریخ اجتماعی حوزه علمیه مشهد به روایت رهبری
پیشینه گردآوری و تدوین کتاب
کتاب «گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد» تالیف آیت الله خامنه ای در تیرماه ۱۳۶۵ از سوی کنگره جهانی حضرت رضا(ع) در ۱۴۰ صفحه و شمارگان ۵۰۰۰ نسخه منتشر شد. کار انتشار این کتاب ارزشمند که تاریخ اجتماعی مشهد و به طور اخّص حوزه علمیه آن است از آنجا آغاز شد که؛ حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور دبیر و جمعی از دست اندرکاران کنگره مذکور بعد از برگزاری سمینار مقدماتی دومین کنگره جهت ارائه گزارش با آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) دیدار کردند. در این دیدار عناوین و محورهای سمینار ارائه و لزوم نگاشتن تاریخی جامع درباره خراسان و بویژه شهر مشهد مطرح می شود. با طرح این مبحث، ایشان عنوان می کنند که یکی از محورها می تواند پرداختن به تاریخ حوزه علمیه مشهد باشد و لازم است در این باره کار پژوهشی عمیق صورت گیرد؛ ایشان در ادامه این جلسه می افزایند که خود قبل از انقلاب در این باره مطالبی گردآوری کرده اند که تاکنون منتشر نشده است.
مساله مهمی طرح موضوع شده بود، کتاب توسط طلبه ای فاضل که خود سالها خاک حجره ها را خورده بود به نگارش درآمده و از همه مهمتر در دوران خفقان رژیم پهلوی تدوین شده بود. موضوع خوشبختانه از سوی دبیر کنگره به طور جدی مورد پیگیری قرار گرفت. زمانی که پیش نویس ها پاکنویس و آماده نشر شد ناگهان خبر می رسد که اصل نسخه پاکنویس شده توسط نویسنده محترم پیدا شده است؛ لذا نسخه مذکور ملاک عمل قرار داده شد و کتاب با مقدمه ی ادبی و زیبای نویسنده، از سوی موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی منتشر و مورد استقبال عموم قرار گرفت.
در مقدمه شش صفحه ای که آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۵ برای کتاب نوشتند درباره این که چطور نگارش چنین کتابی به ذهنشان خطور کرده است چنین آمده؛ « اندیشه گردآوری یادداشت هایی که به نگارش این جزوه انجامید در سال ۱۳۴۶ش و با اصرار و پیگیری دوستی از دانشجویان موسسه علوم اجتماعی(وابسته به دانشگاه تهران) پدید آمد. بخش تحقیقات دینی در آن موسسه به جستجوی چنین گزارشی برخاسته و چشم یکی از اعضاء و دانشجویانش مرا در حوزه مشهد جُسته و نشان کرده بود و از طلب و اصرار باز نمی نشست.»(ص۱) نویسنده با اصرارهای بیش از حد آن دانشجو متقاعد شد که کار را آغاز کند؛ در این زمینه به مطالعه پرداخت، بیشتر کار، کار میدانی بود و این مساله بر سختی کار می-افزود. با آماده شدن بخشی از کتاب و ارسال آن برای موسسه، نویسنده بعد از صحبت با شهید مطهری متوجه حقیقتی تلخ می شود و آن این که؛ ریاست بخش تحقیقات دینی موسسه از ایادی رژیم پهلوی است، لذا ایشان کار را ناتمام رها می کند. مدت زمان زیادی نمی گذرد که حادثه ای دیگر رخ می دهد و باعث خوشحالی نویسنده می گردد، فردی از موسسه که همچنان پیگیر ادامه کار بوده با نویسنده تماس گرفته و به ایشان خبر می دهد که نوشته های قبلی که ایشان ارسال کرده، توسط رئیس موسسه گم شده است و لذا از او می خواهد مطالب را مجددا ارسال کند. نویسنده که بغایت از این خبر خوشحال شده بود با عنوان این مطلب که دیگر نسخه ای از مطالب در اختیار ندارد از ادامه کار سرباز می زند و به این ترتیب کار انجام شده به فراموشی سپرده می شود.
این مساله حدود نوزده سال به طول انجامید تا چنان که گفته شد جمعی از دست اندرکاران کنگره جهانی حضرت رضا(ع) با نویسنده دیدار کردند. در این زمان حادثه ای که بیشتر به معجزه می مانست رخ داد و آن رجوع فردی به نهاد ریاست جمهوری و ادّعای در دست داشتن نسخه ای از کتاب مذکور بود. هر چند در ابتدا سخن او مورد توجه قرار نگرفت و «بر این حمل شد که بهانه ای برای دیدار بدون وقت قبلی است» اما اصرارها نامبرده و ارائه چند ورق از کتاب، نویسنده را مطمئن ساخت که اوراق مربوط به همان نسخه گمشده است. یابنده نسخه کتاب را از کتابخانه مصادره شده ریاست موسسه پیدا کرده بود اما این که چرا رئیس موسسه ادعای گم شدن آن را کرده بود امری است که هیچگاه مشخص نشد. نکته جالب این است که فرد وابسته به رژیم یادداشتی در تمجید از جزوه نوشته بود که توسط یابنده نابوده شده بود و اگر می بود خود سندی بس مهم محسوب می شد.
علل اهمیت کتاب
نویسنده محترم در بخشی از مقدمه کتاب به مشکلاتی که در راه گردآوری مطالب متحمل شده پرداخته و چنین بیان می کنند:« اگر چه گردآوردن اطلاعاتی بکر و نامعهود دستِ تنها و بی هیچ همکاری و کمک، آن هم برای کسی که به این گونه تتبعها و کنجکاویها ناآشناست و آن هم با وضع آن روز مشهد و من، زحمت طاقت فرسایی داشت. چه ساعت های کِسل کننده ای که به سر کشیدن به این و آن مدرسه و شمردن حجره ها و خواندن کتیبه ها و پُرس و جو از خادم و متصدی بی خیال و بی اعتنا گذشت و چه دردسرها و دلهره ها که از نگاه بدبین و تهدیدکننده مامور اوقاف آن روز مشهد که خویشاوندی نزدیکش با ساواک را می دانیم به طلبه زندان رفته و تحت تعقیبی چون من تحمیل شد.»(ص۳) نویسنده در جای دیگری از مقدمه کتاب، دلیل اهمیت کتاب را نه به جهت زحماتی که در این راه متحّمل شده بلکه« بیشتر از آن روست که این اوراق، رنجنامه خاموش قشری مظلوم و مستضعف است. قشری و جامعه ای که آن روز با همه تنگدستی و قناعت یک لحظه از چشم انتقامجوی و بهانه طلب دستگاه جبار دور نبود. گوئی همه توان و قدرت بازوی سیاست های حاکم باید بر این موجود مستضعف و پاکدل و سرشار از صفا و ایمان آزموده می شد….بر حوزه علمیه» (ص۳)
ایشان در ادامه به گوشه ای از مشقت های طلاب حوزه های علمیه در زمان طاغوت پرداخته و این چنین بیان کرده است:«از همه سو باران بلا و محنت بر آن می بارید، فقر و نیاز مادی از یکسو، تحقیر و اهانت زمامداران و همه کسانی که از فرهنگ دست آموز آنان تغذیه می شدند از یکسو، بی خیالی و غرور و وابستگی بعضی از معاریف و سرجنبانان معمّم از یکسو، میدان نیافتن برای رشد و شکوفایی استعدادهایی که گاه در حد اعجاب بود از یکسو و بالاخره فشار سیاسی موذیانه و بسیار سختگیرانه و گاه وحشیانه دستگاه از سویی دیگر…اگر چه آماج این تیرهای زهرآلود همه بودند اما آن که از آن می خَست سینه طلاب و فضلای جوان و بی باک و دریادلی بود که کوه فشارها و رنجها از بلندای غیرت و همتشان کوتاه می آمد و دل مواج از صفا و عشقشان به این همه نمی آلود و حتی گاه سختی و پریشانی را حس هم نمی کرد. کسی چه می-دانست آن روز که در حوزه و در این مدارس نیمه ویران و این حجره های تاریک و نَمور چه می گذرد؟ از ظواهر امر خیلی کمتر از آنچه بود دانسته می شد نه فقرشان نه درسشان و نه مبارزه شان چنان که بود، شناخته نبود.»(صص۳ و۴)
چنانچه نویسنده محترم هم به آن اشاره کرده است تاکنون تحقیق و یا گزارشی که از منظر اجتماعی(روابط حوزه اقشار مردم، قشرهای مختلف حوزه، موقعیت طلاب و فضلای جوان، وضعیت مدرسین قدیمی و فضلای مُسن و دیگر علمای شهر) حوزه علمیه مشهد را موشکافانه مورد بررسی قرار داده باشد تدوین نشده است و این خود اهمیت کتاب را صد چندان کرده است.
شرح فصول کتاب
کتاب در چهاربخش و هر بخش در سه فصل و در مجموع دوازده فصل تدوین شده است. بخش اول با عنوان«موقعیت تاریخی و جغرافیایی حوزه علمیه مشهد» شامل سه فصل به این شرح است.
در فصل اول علل پیدایش شهر مشهد و گذشته علمی و مذهبی آن مورد بررسی قرار گرفته است. مبدا پیدایش مشهد، سناباد از توابع شهر نوقان بوده، محلی که بعد از شهادت حضرت رضا(ع) در ۲۰۳ یا ۲۰۴ به واسطه دفن حضرت به مشهد(محل شهادت) تغییر نام داد و بزودی گسترش و اعتبار یافت. این گسترش نه تنها بعد از صفویه که حتی در زمان حکّام سنی مذهب غزنوی و سلجوقی هم صورت گرفت و بارگاه و بقعه مطهر بارها بازسازی شد. در ادامه این فصل که بسیار هم مختصر است، وضعیت مذهبی و همچنین علمی مشهد قبل از ظهور صفویه مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم جایگاه حوزه علمیه مشهد از زمان صفویه تا اوایل قرن چهارم هجری بحث و مبدا فعلی حوزه علمیه مشهد، قرن دهم و اوایل حکومت صفوی دانسته شده که البته در نیمه دوم قرن یازدهم هجری قمری به لحاظ کثرت علما، مدرسین و تعداد مدارس ساخته شده رشد چشمگیری یافته است. در ادامه این فصل آمده که در این برهه هشت مدرسه خیراتخان، عباسقلیخان، میرزاجعفر، نوّاب، حاج حسن، فاضلخان و پایین پا ساخته شده و سه مدرسه پریزاد، دو در و بالاسر هم تعمیر می شود. حوزه علمیه مشهد در قرون ۱۲ و ۱۳ دوران نسبتا رکودی را گذرانده به طوری که طلاب بعد از آشنایی با دروس مقدماتی به حوزه های اصفهان و نجف عزیمت می کردند. نویسنده در ادامه به وضعیت علمی حوزه در قرون ۱۱ الی ۱۴ پرداخته و بیان کرده که در نیمه اول قرن چهاردهم، به علوم عقلی و ادبی بیش از فقه و علوم نقلی اهمیت داده شد و لذا حوزه مشهد در این زمینه نسبت به حوزه های اصفهان و حتی قم که در سال ۱۳۴۰ق تاسیس شد یک سر و گردن بالاتر بوده است. دلیل این مساله حضور شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری در حوزه مشهد عنوان شده است. در این زمان حوزه مشهد بر اثر تلاش های سه تن از اساتید از جمله محمدعلی معروف به حاجی فاضل، میرزای عسکری و شیخ اسدالله یزدی در زمینه فلسفه و حکمت هم رشد چشمگیری می یابد؛ اگرچه در سال ۱۳۴۰ق با استقرار میرزا مهدی اصفهانی از شاگردان ممتاز میرزای نائینی و تشکیل جلسات درس معارف و ردّ مطالب فلسفی و عرفانی در طی بیست سال تدریس فلسفه در مشهد به کلی منسوخ می گردد.
آیت الله خامنه ای در ادامه بررسی جایگاه حوزه مشهد از دوران رکود این حوزه در زمان رضاخان و در اثر اقدامات او(یکسان سازی لباس، کشف حجاب و قیام مسجد گوهرشاد) طی سال های ۱۳۰۷ الی ۱۳۱۴ سخن گفته و توضیح می دهد که چگونه در زمان پهلوی اول اغلب مدارس از سوی ادارات دولتی مورد تصّرف قرار گرفت و بیشتر طلاب به اجبار به قم و نجف هجرت کردند. در پایان این فصل هم اشاره کوتاهی به رونق گرفتن مجدد حوزه مشهد بعد از اقامت آیت الله سید محمد هادی میلانی در این شهر در سال ۱۳۷۳ق شده است.
در فصل سوم؛ نویسنده محترم با طرح این فرضیه که در مجموع حوزه مشهد نسبت به دیگر حوزه های شیعی از رشد چندانی برخوردار نشده است، به علت یابی مساله پرداخته و عللی چون یورش وحشیانه قوم ازبک به مشهد و ایجاد ناامنی، تاسیس حوزه های پر رونق اصفهان و قم و دوری مشهد از مرکز حکومت و اهمیت دادن پادشاهان به مراکز را بر می شمرد. سخن گفتن از تاثیر حرم مطهر رضوی بر سیمای شهر و خیابان کشی ها، محل استقرار مسافرخانه ها و نقشی که در ایجاد مشاغل گوناگون برای مردم مشهد ایفا کرده است از دیگر مباحث مطرح شده در این فصل را تشکیل می دهد.
نویسنده در بخش اول کتاب علاوه بر کار میدانی از کتب تالیفی پیشین چون تاریخ علمای خراسان اثر ملاعبدالرحمان مدرس شیرازی، مطلع الشمس اثر محمدحسن خان صنیع الدوله وزیر انطباعات دوره ناصری و خاطرات چند سیاح وگردشگر از جمله ابن بطوله، فریزر و… بهره برده است.
بخش دوم کتاب دربرگیرنده تشکیلات و وضعیت درسی حوزه علمیه مشهد است. در فصل اول به تشکیلات اداری و از همه مهمتر منابع مالی مدارس پرداخته شده است. نویسنده با ذکر این که حوزه علمیه مشهد دارای تشکیلات اداری حتی در زمان نگارش کتاب(۱۳۴۶) به معنای متداول آن نبوده، تشکیلات حوزه مشهد را این چنین توصیف کرده است:« مجموعه ای از محصّلین و اساتید دروس مذهبی که با هدفی مشابه، در یک جا گردآمده و تحت یک سلسله مقررات مخصوص و با یک سازمان ساده و ابتدایی که به جزء اخلاق و مذهب و عادت، تقریبا هیچ گونه ضمانت اجرای خارجی ندارد، هر یک از افراد آن به کار خود مشغول می باشند.»(ص ۴۳) البته ایشان در ادامه بیان می کنند که در برخی از مدارس از جمله مدرسه نواب و میرزاجعفر که دارای نظم بیشتری هستند سازمانی کوچکی متشکل از متولی، متصدی، کتابدار و خادم آن را اداره می کنند، آن گاه برای هر یک از این واژه ها تعاریفی ارائه می دهد. نویسنده در ادامه طبقات کلی حوزه مشهد را این گونه ترسیم می کند:«طبقه اول: طلاب علوم دینی؛ این طبقه که عنصر اصلی حوزه را تشکیل می دهند دانشجویانی می باشند که به فرا گرفتن درسها و رشته های اسلامی مانند فقه، اصول، فلسفه، ادبیات عرب و منطق اشتغال دارند و اکثر در مدارسی که برای سکونت آنان ساخته شده است زندگی می کنند. طبقه دوم: مدرسین یعنی استادان همین درسها و رشته ها، طبقه سوم: روسای حوزه یعنی علمای بزرگی می باشند که امور کلی حوزه مانند امور مدارس، امور مالی و خلاصه کارهای عمومی طلاب را اداره کرده و خط مشی حوزه را در برابر پاره ای از مسائل عمومی که با حوزه ارتباط دارند تعیین می کنند.»(صص ۴۴ و۴۵)
اما در خصوص وظایف ریاست حوزه؛ نویسنده محترم روسای حوزه را به دو نوع ریاست مادی(کسی که موقوفات را در اختیار و با مراکز دولتی در ارتباط بوده) و ریاست علمی و روحانی(عهده دار مسائل درسی، تدریس، امتحان و ..) تقسیم کرده است که البته در برخی از مواقع در یک فرد تجمیع می شده است. در زمانی که نویسنده خود در حوزه مشغول بوده است؛ آیت الله سیدمحمدهادی میلانی، حسن طباطبایی قمی و میرزا احمد کفائی ریاست و اداره مدارس علمیه مشهد را برعهده داشته اند. از مهمترین مباحث این فصل؛ تشکیلات مالی حوزه شامل(موقوفه ها و سهم امام) و در ذیل آن نحوه پرداخت شهریه به طلاب و مقدار آن است. جهت اهمیت مساله و این که روشن شود حوزه های علمیه چگونه منابع مالی خود را تامین و طلبه ها چگونه امرار معاش می کرده اند برخی از این بخش ها عینا ذکر می شود:
۱ – موقوفات مخصوص مدارس
مدارس حوزه علمیه مشهد – مانند دیگر حوزه هاى علمى – بیش از آن که به معناى محل درس باشد، به معناى مسکن و خوابگاه طلاب علوم دینى است و اساسا از ابتدا به منظور سکونت محصلین، ساخته شده است. بدین لحاظ بانیان و سازندگان این مدارس که تقریبا همه از طبقه امرا و ثروتمندان و داراى امکانات وسیع مالى بوده اند موقوفاتى جهت ارتزاق و امرار زندگى طلاب ساکن هر مدرسه معین کرده اند و عایدى این موقوفات – که در حال حاضر بر اثر گذشت سالیان متمادى و عدم صلاحیت و اهلیت مسؤولان امر، بعضى به کلى از بین رفته و بعضى به طور شایسته مورد بهره بردارى نیست – یکى از ارقام برجسته سازمان مالى حوزه مشهد را تشکیل مى دهد.
در میان مدارس موجود حوزه علمیه مشهد، تنها مدرسه اى که تعداد مهمى از رقبات موقوفه آن تاکنون باقى و مورد بهره بردارى است و عواید آن میان طلاب این مدرسه تقسیم مى شود، مدرسه نواب است که اکنون از لحاظ آبادى و اعتبار در صدر مدارس مشهد قرار دارد. شهریه اى که از این محل به طور مرتب میان طلاب این مدرسه تقسیم مى گردد فعلا ماهیانه ۴۰۰ ریال است. پس از مدرسه نواب، مدرسه سلیمانخان نیز داراى شهریه مرتب از محل عواید موقوفات مى باشد. این شهریه عبارت است از : ماهیانه ۲۰۰ ریال براى هر یک از محصلین ساکن آن مدرسه – دیگر مدارس مشهد شهریه قابل ذکرى ندارند و وجوهى که از محل عایدى هر مدرسه به طلاب ساکن آن داده مى شود گاه به قدرى ناچیز است که براى مخارج یک روز هم کافى نیست. از آن جمله مدرسه خیراتخان و مدرسه میرزا جعفر را مى توان نام برد. در این دو مدرسه، شهریه طلاب به طور معمول از پنجاه ریال در ماه، تجاوز نمى کند و تازه همین مبلغ ناچیز هم همیشگى و مرتب نیست و در بعضى ماهها داده نمى شود.
تقسیم موقوفه
در مدارسى که داراى موقوفه مى باشند، در صورتى که پس از برداشتن مخارج ضرورى مدرسه مانند : حقوق متولى و کارکنان مدرسه از قبیل متصدى و خادم… بهاى آب و برق، مخارج تعمیر و غیره، از عواید موقوفه چیزى باقى بماند، میان طلاب آن مدرسه تقسیم مى شود. شرط استحقاق این شهریه آن است که کسى از طلاب و محصلین مدرسه شناخته شده و نامش در دفتر مدرسه ثبت شده باشد.
چنانکه گفته شد، مدارس حوزه علمیه مشهد – همان طور که از وضع ساختمان آنها پیداست – به منظور سکناى طلاب بنا شده و منزلگاه محصلینى به شمار مى رود که اکثرا از شهرهاى دیگر به این حوزه رو آورده اند. بنابراین وابستگى به یک مدرسه تنها به معناى رفت و آمد در آن مدرسه نیست؛ بلکه علاوه بر این، سکونت در یکى از حجرات آن نیز منظور مى باشد. بدین جهت معمولا موقوفه مدرسه فقط به محصلینى داده مى شود که در مدرسه اطاقى گرفته و آنجا را محل زندگى قرار داده باشند و یا در صورت تأهل و داشتن خانه ، ساعاتى از شبانه روز را در مدرسه بگذرانند.
براى تصرف اطاقهاى مدرسه که در حقیقت شرط اصلى استحقاق شهریه مدرسه است، در بعضى از مدارس شرایطى قائل شده اند. این شرایط در پاره اى از موارد در وقفنامه و به وسیله واقف و مؤسس مدرسه قید شده است و در بعضى موارد این شرایط به وسیله متولیان هر دوره مقرر مى گردد و به اقتضاى موقعیت هاى مختلف تغییراتى مى یابد. مثلا در مدرسه نواب و برخى دیگر از مدارس مشهد شرط سکونت و ورود به مدرسه برآمدن از عهده امتحان داخلى مدرسه است و این شرط به وسیله متولیان این مدارس مقرر گردیده است….در صورتى که یکى از طلاب مدرسه، مدت چند ماه بدون عذر موجه غیبت داشته باشد نامش از دفتر مدرسه حذف گشته و از مزایاى طلاب آن مدرسه محروم مى گردد. این مدت در برخى از مدارس، یک ماه و در برخى دیگر بیش از یک ماه است ولى در همه مدارس ایام تعطیل حوزه از این قاعده مستثنى است.
۲ – سهم امام
دومین رقم شهریه طلاب، در حوزه علمیه مشهد ماهیانه اى است که از طرف رؤساى این حوزه یا مراجع تقلید ساکن سایر حوزه هاى علمیه (قم و نجف) میان محصلین و مدرسین تقسیم مى گردد.
این شهریه از محل سهم امام – یعنى نیمى از مال خمس تأمین مى گردد و مهمترین مصرف این بودجه، حفظ حوزه هاى علمیه شیعه و تأمین معاش و وسایل تحصیل عناصر این حوزه ها است. سهم امام به وسیله مردم در اختیار مراجع تقلید و علماى بزرگ قرار مى گیرد و سپس آنان با در نظر گرفتن خصوصیات افراد حوزه، بر طبق دفتر مخصوص، آن را میان طلاب و مدرسین تقسیم مى کنند.
در حوزه مشهد از طرف چند نفر از مراجع تقلید – که دو نفر از آنان ساکن همین حوزه مى باشند – شهریه هایى از این محل میان طلاب و مدرسین تقسیم مى شود. هر یک از شهریه دهندگان داراى دفتر جداگانه اى است که در آن، نام طلاب و مدرسان حوزه علمیه مشهد ثبت شده و در هر ماه قمرى یک مرتبه، افراد مخصوصى که از طرف شهریه دهندگان انتخاب شده اند و[ مقسم] نامیده مى شوند از روى دفتر مبلغ معینى به محصلین و اساتید مى پردازند.
بعضى از شهریه ها مخصوص شرکت کنندگان در یک درس معین است یعنى استاد، میان شاگردانش هر ماه مبلغى تقسیم مى کند ولى اکثر شهریه هاى حوزه علمیه مشهد عمومى است و اختصاص به اصحاب یک درس معین یا اهالى یک شهر مخصوص یا ساکنین یکى از مدارس ندارد و به همه طلاب حوزه پرداخته مى شود.
در بیشتر دفاتر شهریه، براى طلاب متأهل مبلغ بیشترى در نظر گرفته شده است و غالبا این اضافه متناسب با اضافه خرج شخص متأهل نیست و فقط وسیله امتیازى میان مجرد و متأهل است. ولى امتیاز برحسب مراتب تحصیلى اکثرا مورد نظر نیست و شهریه هاى عمومى به همه محصلین – که بالطبع از لحاظ رتبه درسى متفاوتند – به یک میزان داده مى شود. باید افزود که براى محصلین باسابقه و فاضل و مدرسان سطح و ادبیات، اضافه بر شهریه هاى عمومى، شهریه هاى خصوصى نیز از طرف رؤساى حوزه در نظر گرفته شده است. بیشتر این شهریه هاى خصوصى نسبت به افراد داراى مبلغ مشخصى نیست و بر حسب فضل یا اندازه احتیاج یا بعضى جهات دیگر متفاوت مى باشد.
شهریه هاى عمومى حوزه علمیه مشهد بدین قرار است :
شهریه آیت الله سید محمود شاهرودى(مقیم نجف) ماهیانه ۱۵۰ ریال براى طلاب مجرد و ۲۰۰ ریال براى طلاب متأهل
شهریه آیت الله حاج آقا حسن قمى(مقیم مشهد)براى مجردین ماهیانه معادل ۱۶۰ ریال نان و براى طلاب متأهل ماهیانه معادل ۲۰۰ ریال نان
شهریه آیت الله سید محمدهادى میلانى(مقیم مشهد)ماهیانه ۱۵۰ ریال براى عموم
و شهریه هاى خصوصى بدین قرار است:
شهریه آیت الله قمى به محصلین حوزه درس خود، ماهیانه ۲۰۰ ریال
شهریه آیت الله میلانى به طلابى که در تشکیلات مدرسه ایشان وارد مى باشند یا در درس ایشان شرکت مى کنند ماهیانه ۲۵۰ تا ۱۰۰۰ ریال
شهریه حاج میرزا احمد کفائى به شرکت کنندگان درس خود، ماهیانه ۱۰۰ ریال
آیت الله قمى و آیت الله میلانى هر یک جداگانه به فضلاى حوزه و محصلین باسابقه، شهریه هاى دیگرى نیز مى دهند که داراى میزان معینى نیست و بحسب امتیاز فضلى افراد متفاوت مى باشد…. همان طور که پیشتر یاد شد، این شهریه صرفا از محل سهم امام و به وسیله عموم مردم مسلمان تأمین مى گردد و ارتباطى با عواید موقوفات ندارد.(صص۴۷- ۵۳؛ نویسنده در بخش سوم مجددا به موضوع درآمد طلاب پرداخته که در جای خویش به آن اشاره خواهد شد)
در فصل دوم از بخش دوم درباره کتابخانه های حوزه علمیه مشهد و تغییراتی که احیانا در طول سال های متمادی از زمان تاسیس بر آنها گذشته، سخن گفته شده است. از نکات ارزشمند این فصل اطلاعات دقیقی است که نویسنده از تاریخ تاسیس کتابخانه ها، متولیان و تعداد کتب موجود در آنها ارائه داده است. در قسمت پایانی این فصل به طور مفصّل درباره برنامه درسی طلاب صحبت شده است. نویسنده با تقسیم بندی دروس طلاب به سه دوره مقدماتی، سطح و خارج، تعاریف محتوایی از سه دوره ارائه داده و آن گاه رشته های درسی حوزه را به ترتیب اولویت در حوزه مشهد برشمرده است. چگونگی برگزاری جلسات درس، گرفتن امتحان از طلاب و شرایط پذیرش داوطلبان ورود به حوزه از دیگر مباحث این فصل است.
در بخش سوم ابتدا کیفیت احراز مقام استادی و سپس اسامی اساتید درس خارج حوزه علمیه مشهد، مدرّسان دوره سطح و همچنین دوره مقدمات نامبرده شده است. در ذیل فصل دوم با عنوان« طلاب حوزه علمیه مشهد» به موضوعاتی چون تعداد طلاب و وضعیت اجتماعی آنها، خصوصیات هر مدرسه و… پرداخته شده است. تعداد طلابی مدارس علمیه بنا بر دفتر شهریه آیت الله میلانی ۱۴۰۴ نفر اعلام شده که البته تعداد آنها در دفتر اوقاف ۱۴۰۱ نفر ثبت شده است. از مباحث جالب این فصل وضعیت اجتماعی طلاب و وضعیت مسکن و درآمد آنهاست. نویسنده در خصوص وضعیت اجتماعی طلاب چنین می گوید: «در حوزه علمیه مشهد اکثریت طلاب اهالى روستاها و شهرهاى کوچک خراسان مى باشند و تعداد طلاب ساکن شهر مشهد و یا شهرهاى دوردست در این حوزه نسبت به عده قبل کم است. در این مورد هر چند آمارى که کاملا دقیق و صد درصد مطابق واقع باشد در اختیار نیست ولى با مراجعه به آمارى که از طلاب مدارس مشهد در اداره اوقاف این شهر موجود است به طور تقریب نزدیک به واقع به دست مى آید که : هفتاد درصد طلاب از روستاها و شهرهاى دور و نزدیک خراسان، ۱۷ درصد از شهرها و روستاهاى مازندران، ۷ درصد از شهر مشهد و ۶ درصد از سایر شهرها و روستاهاى کشور در این حوزه گرد آمده اند.»(صص۸۷ و۸۸)
نویسنده مسافت طولانی مشهد از بیشتر نقاط کشور و همچنین عدم مرکزیت جغرافیایى مناسب مانند حوزه علمیه قم را علت عدم هجرت طلاب از شهرهای دوردست به حوزه مشهد عنوان کرده است. ایشان علت این که تعداد طلاب مشهدى در این حوزه نسبت به دیگر طلاب کمتر است و به اغلب حوزه هاى قم و نجف هجرت مى کنند را این می داند که؛ «فکر مى کنند در یک حوزه دوردست که محصّل از گرفتاریهاى خانوادگى و ابتلائات مادى فارغ است، بهتر مى توانند درس بخوانند و تحصیلات خود را به طور عمیق ادامه دهند و به این دلیل، تعداد طلاب مشهدى در حوزه هاى بزرگ قم و نجف به مراتب بیش از تعداد آنان در حوزه مشهد است.»(ص۸۸)
«در مورد منشأ اجتماعى طلاب حوزه علمیه مشهد، به طور حدس مى توان گفت که اکثریت نزدیک به مجموع آنان اهالى روستاها و طبقات پایین اجتماع مى باشند و در میان آنان کسانى را که از یک خانواده مرفه برخاسته باشند، بندرت مى-توان یافت. همچنین تعداد محصلینى که در خانواده اى روحانى پرورش یافته و به دنبال شغل پدرى خود به حوزه آمده باشند چندان زیاد نیست.»(ص ۸۸)
اما درباره چگونگی سکونت طلبه ها در مدارس، آمده که شرط گرفتن حجره این است که محصّل شبها در مدرسه سکونت داشته باشد و این مساله در وقفنامه مدرسه هم قید شده است. سکونت در مدارس نیاز به کارهای پیچیده اداری نداشته و با اجازه متولی مدرسه ممکن بوده است؛ موافقت نامبرده در اثر رفت و آمد مداوم طلبه به مدرسه و اشتغال به درس و مباحثه و یا معرفی و توصیه افراد امکان پذیر بوده است. نویسنده در ادامه به خصوصیات ساختمانی مدارس مشهد از جمله مدرسه دو درب، پریزاد، بالاسر، نواب، بهزادیه یا حاج حسن، باقریه، میرزا جعفر، خیراتخان، عباسقلیخان، ابدالخان، جعفریه، باغ رضوان، مدرسه رضوان و مدرسه آیت الله میلانی پرداخته است. در ذیل هر یک از این مدارس؛ موقعیت جغرافیایی، علت نامگذاری، متولیان، موقوفات، نحوه و سال ساخت، برخی از اساتید مهم آن و اطلاعاتی از این قبیل پرداخته شده است. این مطالب به دو علت ارزشمند می باشد:۱- بسیاری از این مدارس تخریب شده و در حال حاضر وجود خارجی ندارد و لذا اطلاع از چند و چون آنها مهّم است.۲- اطلاعات گردآوری شده مشاهدات شخصی نویسنده است.
از دیگر بخش های جالب این فصل سخن گفتن درباره درآمد طلاب و راههای کسب آن است. آیت الله خامنه ای در بخشی از کتاب خود در این باره چنین بیان می کنند:« باید دانست که آنچه در این قسمت مطرح و مورد گفتگوست درآمد طلاب از طرف حوزه است نه درآمدهاى شخصى و خصوصى البته از آن جا که اکثر طلاب حوزه علمیه مشهد از خانواده-هاى طبقه سوم و از لحاظ مادى در عسرت مى باشند مى توان گفت در صورتى که از طرف پدر و خانواده خود درآمدى داشته باشند این درآمد چندان قابل توجه نبوده و رقم مهمى از درآمد آنان نمى باشد، ولى درآمدهایى که از راه خطابه و منبر و مسافرت هاى تبلیغى عاید طلاب مى شود، در سالیان اخیر دست کم نیمى از هزینه زندگى آنان را تأمین مى کند و لذا این را مى توان یکى از قلم هاى عمده و قابل ملاحظه درآمد طلاب حوزه علمیه مشهد دانست ….مهمترین قلم درآمد طلاب، عایدى موقوفات مدارس بوده و از محل سهم امام – که امروزه قسمت عمده شهریه طلاب را تشکیل مى دهد – جز شهریه مختصر و گاهگاه مرحوم آیت الله قمى، درآمدى براى طلاب وجود نداشته است. عده اى از طلاب که تحمل این زندگى پررنج و کمرشکن برایشان امکان نداشت، ناگزیر به کارهایى از قبیل نامه نویسى و قرآن خوانى – که در اصطلاح مشهدیها حافظى نامیده مى شود و در مشهد بر اثر زیادى مقابر معتبر، نسبه رایج و فراوان است – تن در مى دادند و یا از ادامه تحصیل چشم پوشیده به مشاغل دولتى – که آن روزها به آسانى در اختیار طلاب علوم دینى قرار مى گرفت، رو مى آوردند و عده دیگرى که براى هدف تحصیل خود قداست و ارزش معنوى قائل بودند، با مناعت و عزت نفس این شرایط دشوار را تحمل مى کردند و راه خود را طى مى نمودند.»(ص۱۱۰)
از دیگر مباحثی که در این فصل مطرح شده، وضعیت بهداشتی در مدارس علمیه مشهد است. نویسنده در این باره چنین می گوید: «در حوزه مشهد هیچ گونه مؤسسه و یا سازمانى براى تأمین بهداشت طلاب وجود ندارد و این گوشه پر اهمیت و حیاتى جامعه روحانى مشهد از زمانهاى پیشین تاکنون همچنان مورد غفلت و فراموشى باقى مانده است.
بانیان مدارس علمیه مشهد با این که نوعا موقوفات فراوان و پردرآمدى براى اعاشه طلاب در نظر مى گرفتند به مسأله بهداشت و حفظ الصحه طلاب به هیچ وجه توجهى نداشتند و حتى یک مورد هم نمى توان یافت که موقوفه اى مخصوص درمان و بهداشت محصلین علوم دینى معین شده باشد. رؤساى حوزه علمیه نیز در گذشته و حال همیشه از این موضوع سخت بى خبر بوده و کوچکترین اقدامى جهت تأمین بهداشت و سلامت جسم طلاب نکرده اند و لذا اکنون حوزه علمیه مشهد با داشتن چندین مدرسه پرجمعیت و صدها محصل و دهها مدرس حتى یک درمانگاه کوچک که برآورنده سطحى ترین و جزئى ترین نیاز بهداشتى درمانى طلاب باشد، ندارد.
طلاب علوم دینى بر اثر وضع نابسامان مدارس علمیه و اطاق هاى نمناک و کم نور و هم بر اثر کم بود و فقر مواد غذایى لازم که مولود کمى درآمد و فقر اقتصادى است در معرض انواع بیماریهاى جسمى و عصبى مى باشند و با این حال نه از جهت پیشگیرى و نه از جهت درمانى مرجعى براى آنان موجود نیست. در این حوزه بزرگ و معروف شیعه محصّلى که به بیمارى مبتلا مى شود در صورتى که درآمد شخصى وى کفاف درمان او را ندهد باید با وضعى رقت بار در چنگال مرگ گرفتار شود و یا سلامت خود را براى همیشه از دست بدهد و تا آخر عمر به بیماریهاى گوناگون گرفتار بماند.»( صص۱۱۳و۱۱۴)
آخرین مطلب بخش سوم به تنها نشریه منتشر شده از سوی سید حسین موسوی(از طلاب حوزه مشهد) و رواج تفکر اصلاحی در این حوزه اختصاص دارد. معظم له در پاراگراف پایانی بیان می کند که حوزه مشهد به پیروی از حوزه قم با نهضت امام همراه شده است. «در مبارزات اخیر روحانیت نیز حوزه مشهد به پیروی از حوزه قم اقداماتی کرده و پذیرای افکار ضد دولتی شده و تا هم اکنون نیز افکار آزادیخواهانه در این حوزه رایج و رو به توسعه است و به این دلیل همیشه عده ای از طلاب این حوزه مورد تعقیب و آزار دستگاههای انتظامی و یا در زندان می باشند.»(ص۱۱۵)
بخش چهارم که نسبت به دیگر بخش ها موجزتر است اشاره ای کوتاه به فعالیت های تبلیغی حوزه علمیه مشهد دارد و از منبر به عنوان تنها فعالیت تبلیغی طلاب یاد شده است. نویسنده منبریهای مشهد را به سه طبقه منبریهای حرفه ای، موسمی و روضه خوانها تقسیم و برای هریک ویژگیهایی برشمرده است.
پارسینه
نظرات