خیزش مردم بحرین در سال ۱۳۰۲ خورشیدی


محمدعلی بهمنی قاجار
4757 بازدید

خیزش مردم بحرین در سال ۱۳۰۲ خورشیدی

چکیده 

از ابتدای دهه ۱۳۰۰ خورشیدی، حرکت های آزادی خواهانه در بحرین رو به اوج گذاشت. این حرکت ها که بر محور مبارزه با استعمار و استبداد و نیز پیوند با سرزمین مادری مردم بحرین، یعنی ایران، استوار بود، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در آستانه تبدیل به جنبشی سرتاسری قرار گرفت. اما استعمار انگلیس تلاش کرد با شعله ور ساختن آتش اختلافات مذهبی مسیر خیزش مردم بحرین را منحرف سازد. سرانجام نیز ابعاد تلاش آزادیخواهانه مردم بحرین آنچنان گسترده شد که منجر به اشغال نظامی بحرین به وسیله انگلیسی ها گردید. اشغال بحرین سراغاز عصری تازه در استعمار بحرین است. هدف اصلی استعمار در این عصر ایرانی زدایی از بحرین و نیز سرکوب هر حرکت آزادی خواهانه مردم بحرین بود. اما دستاوردهای استعمار چندان عمده نبودند بلکه مردم بحرین با گذر از همگی تهدیدات به تلاش خود برای آزادی سرزمین شان و همبستگی با میهن مادری شان ادامه می دهند. 

 

ظهور و سرکوب خیزش 
 الف. جنبش ایران خواهی در بحرین

 از سال ۱۳۰۱ خورشیدی، دور تازه ای از تلاش برای اعاده حاکمیت ایران بر بحرین آغاز شد و مطبوعات ایران شروع به انتشار مقالاتی درباره بحرین و حاکمیت ایران بر آن کردند. برای نمونه روزنامه شفق سرخ چاپ تهران مقاله ای به تاریخ اول مهرماه ۱۳۰۱ با عنوان بحرین کجاست و مال کیست؟» به چاپ رسانده و در این مقاله تصریح کرد: 

«چه سبب دارد که دولت انگلیس می خواهد ما را از تصرف یک قطعه از خاک طبیعی خود ممانعت کند؟ دولت انگلیس با کدام مجوز قانونی می خواهد مهم ترین و زرخیزترین جزیره ایران را بلع نماید؟» [1]

 در دی ماه ۱۳۰۱، بیش از چهل نفر از فارسی زبانان بحرین که در زمره مشاهیر بحرین بودند، با ارسال نامه ای به مجلس شورای ملی خواستار تأسیس اداره گمرک ایران در بحرین، تأسیس مدرسه فارسی و نیز اختصاص یک نماینده در مجلس شورای ملی برای بحرین شدند. [2] در بخشی از نامه فارسی زبانان بحرین تصریح گردیده است :          

« اینک که شور وطنیت قاطبه شرق را فرا گرفته،[3] کالبد پژمرده ما ایرانیان این سامان نیز روحی تازه در خود احساس و از خواب غفلت بیدار شده ایم، هیچ علامتی از دولت محبوب خود در این سرزمین مشاهده نمی کنیم، سوای عده زیادی رعایای بی صاحب و فلک زدگان بی والی، این است که تصمیم گرفتیم به واسطه این عریضه با ندای آلوده به ترس، التفات امنای دولت ابدمدت محبوب خود را عموما و هیأت پارلمان و وزرای عظام گرام را خصوصا مخاطب ساخته و درخواست سه مسئله نماییم.»[4]

 در اسفندماه ۱۳۰۱ نیز نامه ای به امضای عده ای از بزرگان بحرین به وزارت پست و تلگراف و تلفن ایران رسیده و از این وزارتخانه درخواست شد در بحرین نیز همانند سایر مناطق ایران دفاتر پستی ایجاد گردد[5] در واکنش به این درخواست های بحرینی ها که همگی از تلاش مردم بحرین برای اعاده حاکمیت دولت ایران بر بحرین حکایت می کرد، مجلس شورای ملی با اختصاص یک نماینده به جزیره بحرین به بخشی از خواسته های مردم بحرین پاسخ مثبت داد.[6]

 

ب. منازعه ایرانیان و تجدیها 

در روز بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ بیست و سوم رمضان ۱۳۶۱) بین یک بار بر ایرانی شیعه و یک باربر نجدی وهابی در گمرک منامه زدوخوردی رخ داد. به دنبال این زدوخورد، نجدی ها، یک نفر ایرانی را متهم کردند که یک ساعت بغلی دزدیده و می خواهد در بازار بفروشد. سپس نجدی ها مسلح شده و به طور ناگهانی به ایرانیان غیر مسلح یورش می برند و ایرانیان با چوب دستی به دفاع از خود برمی خیزند. در این منازعه سه ایرانی کشته و سی و هفت نفر زخمی و پنج نفر هم مفقود می شوند. محمد شریف خان بهادر، رئیس ایرانی نظمیه بحرین، به پشتیبانی از هم میهنان ایرانی اش برمی خیزد و به مأموران پلیس بحرین که آنان نیز اغلب ایرانی بودند دستور می دهد تجلی ها را سرکوب نمایند. در برابر این اقدام،  عبد الله قصیبی نماینده حکومت سعودی، نیز مقداری اسلحه میان نجدی ها توزیع می نماید و نجدی ها به ایرانیان یورش می برند.[7] در روز بیست و پنجم اردیبهشت دومین درگیری خونین میان ایرانیان و تجدیها رخ می دهد. در این درگیری ۳۵ نفر از ایرانی ها و عربهای بحرین از یک سو و ۳۰ نفر نیز از نجدی ها کشته می شوند.[8] در اعتراض به این تجاوزها، کسبه ایرانی به مدت ۲۰ روز دکانهای خود را تعطیل کردند. در اول خردادماه ۱۳۰۲ تظلم نامه ای از طرف اهالی بحرین به تهران فرستاده شد و از دولت و ملت ایران درخواست گردید به وضعیت بحرین و ظلم های وارد شده به مردم این سرزمین رسیدگی گردد. در این تظلمنامه، تصریح شده بود:

« ایرانیان مقیم بحرین در فشار هستند. قریب ۳۰ نفر مقتول شده اند. کمک برای عربها از تجد رسیده، مگر ایرانیان بحرین رعیت ایران نیستند؟ حمیت و غیرت اسلامی چه شده؟ برادران! ما از دست رفتیم. تظلم نامه به مقامات محترم، مستدعی که مجدانه به اسرع وسیله در کار ما بکوشید.»[9] 

 

ج. خلع شیخ عیسی

 به دنبال زدوخورد خونین میان ایرانیان و نجدی ها در بیست و پنجم اردیبهشت ماه، زمینه و توجیه لازم برای دخالت انگلیسی ها در امور بحرین فراهم آمد. سرهنگ ناکس، کنسول انگلیس در بوشهر، با دو کشتی و شصت نظامی هندی به بحرین رفته و به عنوان تأمین امنیت بحرین در عمل اختیار امور بحرین را در دست گرفت. به دستور سرهنگ ناکس، نظمیه بحرین که اعضاء آن اغلب ایرانی بودند منحل و مأموران پلیس بحرین نیز از خدمت منفصل گردیدند. سرهنگ ناکس همچنین دستور تبعید عبد الله قصیبی، نماینده حکومت سعودی در بحرین را نیز صادر کرد.[10] اما مهم ترین اقدام سرهنگ ناکس، خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین بود. دولت انگلیس از رویه شیخ عیسی در جریان زدوخورد نجدی ها و ایرانیان ناراضی بود. سرهنگ ناکس، شیخ عیسی را به کنسولگری انگلیس احضار و وی را در همان جا بازداشت کرد و برای استعفا از حکومت، زیر فشار قرار داد. شیخ عیسی پس از پنج روز مقاومت، در سی و یکم اردیبهشت ماه، پس از پنجاه و شش سال فرمانروایی بر این سرزمین از حکومت استعفا کرد.[11] دولت انگلیس، شیخ حمد فرزند شیخ عیسی را به حکومت بحرین منصوب نمود. متعاقبا دولت انگلیس، کلیه امور بحرین را در دست گرفته و برای نشان دادن اقتدارش بر این سرزمین برای شیخ های آل خلیفه و حتی شیخ حمد حکمران جدید بحرین، حقوق و مقرری تعیین کرد.[12] با این وجود گویا انگلیس ها تلاش داشتند نیروهای نظامی بیشتری به بحرین اعزام دارند[13] و برای موجه ساختن این اقدام، نیاز به بروز بحرانی تازه در بحرین بود. 

 

د. درگیری میان شیعیان و نجدی ها 

اما در آذرماه ۱۳۰۲ منازعه ای دیگر و این بار میان عربهای شیعه و نجدی ها رخ داد. در این منازعه نجدی ها و سنی های بحرین، به طرفداری از شیخ عیسی حاکم مخلوع و شیعیان به طرفداری از شیخ حمد حاکم جدید بحرین با یکدیگر درگیر شدند.[14] سنیها که ساکن قریه رفاع بودند به شیعیان ساکن ستره یورش بردند و هفت نفر از شیعیان را، چهار مرد و دو زن و یک کودک، کشتند. بر اساس گزارشها: «به دنبال کشتار شیعیان به وسیله سنی ها، عربهای شیعه عموم کلیه کارهای خودشان را تعطیل کرده اند و حتی گاری فروش ها، سبزی نمی آورند و اگر یکی از شیعیان بخواهند مشغول کار بشوند، دیگران او را با تهدید مجبور به تعطیل کردن کارش می کنند».[15] در این میان، حاجی عبد النبی بوشهری، از وابستگان دولت انگلیس در بحرین، ایرانیان و شیعیان را ترغیب می کند که برای حفظ جانشان در برابر حملات احتمالی سنی ها از دولت انگلیس تقاضا نمایند بحرین را به طور کامل اشغال نظامی کند. اما ایرانی ها و شیعیان، درخواست حاجی عبد النبی را رد می کنند.[16] تعاقبا شیخ خلف آل منصور، مجتهد شیعه بحرین نیز از دخالت در منازعه خودداری کرده و بدین ترتیب از گسترده تر شدن منازعه که می توانست زمینه را برای حضور نظامی بیشتر انگلیس در بحرین و اشغال نظامی کامل بحرین فراهم نماید، جلوگیری نمود.[17]

 

ه . مبارزه با اشغال انگلیس 

در چهارم آبان ماه ۱۳۰۲ احمد فرامرزی در نامه ای به وزارت امور خارجه ابراز می دارد گروهی از اهالی بحرین با مراجعه به کنسولگری انگلیس در بوشهر خواستار اعاده اوضاع سیاسی به روال سابق هستند.[18] 

در این اوان، گروه هایی از ساکنان غیر ایرانی بحرین، از آنجا به حجاز مهاجرت کردند. این عده عموما افراد قبیله مهم و ثروتمند بحرین، یعنی قبیله دواسر، بودند.[19] در بیست و هفتم تیرماه ۱۳۰۲ کارگزاری اول وزارت امور خارجه در بنادر خلیج فارس در گزارشی به دکتر مصدق، وزیر امور خارجه، از آمادگی شیخ عیسی، حاکم مخلوع بحرین، برای پناهندگی به ایران خبر می دهد.[20] در چهارم آبان ماه ۱۳۰۲ نیز احمد فرامرزی در گزارشی تأکید می کند فرصت مناسبی است که دولت ایران با شیخ عیسی وارد مذاکره شود و او را به مراحم خود جلب کند.[21] در بهمن ماه ۱۳۰۲ گزارش هایی در مورد فرار شیخ ابراهیم پسر شیخ خالد آل خلیفه از بحرین و قصد او برای پناهندگی به ایران رسید.[22] افزون بر شیخ های آل خلیفه، برخی قبایل بحرین نیز درصدد آمدند در اعتراض به اشغال سرزمین شان به دولت ایران پناهنده شوند. یکی از این قبایل، عشیره آل بوعینین» بود. ولی با عدم استقبال دولت ایران از این درخواست، موضوع پناهندگی قبیله «آل بوعینین» به ایران عملی نشد.[23]

در گزارش فرمانده ساخلوی بندر لنگه به لشکر جنوب، ضمن ارائه ابعاد گسترده مهاجرت از بحرین در اعتراض به اشغالگری های انگلستان تصریح شده است :

« در بحرین و عمان هم اعراب شورش کرده اند که انگلیس ها را خارج نمایند، یک عده از محترمین بحرین را دستگیر کرده و به هندوستان تبعید نمودند. بحرینی ها هم دست از خانه و زندگی کشیده و قریب پانزده هزار نفر از بحرین خارج شده و در سایر بنادر جزء سکنا گرفته اند. راپورتهای متعدد از بحرین به بنده نوشته بودند نظر به این که دخالت در این کار و سیاست را وظیفه خود ندانسته، ابدأ جوابی ندارم....»[24]  از جمله محترمین بحرین که انگلیسیها دستگیر کرده و به هندوستان تبعید نمودند.»، شیخ عبد الوهاب زبانی مسئول شعبه حزب دموکرات در بحرین و رهبر حزب نجات بحرین بود. شیخ عبد الوهاب علنا طرفدار ایران بود و با ایجاد تشکیلاتی منسجم تلاش داشت حاکمیت ایران بر بحرین را عملی سازد. شیخ عبد الوهاب در هندوستان محاکمه و به تبعید به کویت محکوم شد. به جز شیخ عبد الوهاب، عده دیگری از مبارزان بحرینی نیز تبعید شدند. این افراد عبارت بودند از: 

« شیخ علی فرزند شیخ خالد، احمد لاجح از بازرگانان معروف، ابراهیم مبارک بوخماس رئیس طایفه آل بوعینین، ابوحمیده، سالم فرزند عنبر، قاسم وقاص از مشایخ، حبیب احسایی، حسین لغوه و شیخ جاسم شیروی»[25]

 در گزارشی که کارگزاری اول بنادر خلیج فارس در اول دی ماه ۱۳۰۲ به وزارت امور خارجه فرستاده، تأکید شده است که اهالی و شیوخ بحرین از وضع فعلی این جزیره رضایت ندارند و انگلیس ها زیاد از اندازه منفور آنها شده اند و بیشتر عربها (منظور عربهای بحرین) هر روزه منتظر اقدامات دولت علیه ایران نسبت به بحرین اند.[26] 

بحرینی ها برای مبارزه با انگلستان، در پایان سال ۱۳۰۲ خورشیدی یک تشکل جدید با مقاصد سیاسی و در ظاهر و پوشش فعالیتهای فرهنگی و ادبی به عنوان بتادی [= باشگاه ادبی» ایجاد کردند که دولت انگلیس اجازه فعالیت به آن نداد.[27] 

 

نقش و جایگاه بازیگران در خیزش 

الف. مردم بحرین 

مردم بحرین، اعم از شیعه و سنی، حتی پیش از سال ۱۳۰۲ خورشیدی نیز تلاش کردند جنبشی فراگیر بر ضد استعمار انگلیس و در راستای اعمال حاکمیت ایران بر بحرین ایجاد نمایند. تأسیس شعبه حزب دمکرات ایران در بحرین و ارسال نامه های متعدد به مطبوعات، مجلس شورای ملی و مسئولان دولتی، از جمله نمادهای بارز تلاش های مردم بحرین برای ایجاد یک جنبش عمومی بود. 

در سال ۱۳۰۲ خورشیدی نیز مردم بحرین از طریق سران قبایل و احزاب و شخصیت های بانفوذ و تأثیرگذار این سرزمین، تلاش کردند از سویی توجه دولت ایران را به مسائل بحرین جلب نمایند و از سوی دیگر هم با اقدامات اعتراضی همچون مهاجرت از بحرین مخالفت خود را با سیاست های اشغالگرانه انگلستان نشان بدهند. از طرف دیگر فعالان سیاسی بحرینی مراقب بودند در دام اختلافات داخلی و منازعات طایفه ای(شیعه و سنی) گرفتار نگردند.[28]

تظاهرات ایران دوستانه و ضد انگلیسی نیز یکی دیگر از جنبه های مبارزه مردم بحرین بر ضد اشغال انگلیس بود. یکی از مهم ترین این تظاهرات در سی ام بهمن ماه ۱۳۰۲ و در هنگام دیدار یاور علی اصغرخان» رئیس گردان بنادر قشون ایران از بحرین رخ داد. این دیدار با سیزدهم رجب زادروز پیشوای اول شیعیان جهان مصادف و از این رو در منامه عنوان شد که با بازدید یاور علی اصغرخان از بحرین، در این سرزمین شادی عید دوچندان می شود.[29] بنابر گزارش پاور علی اصغر خان به وزارت جنگ، به هنگام ورود وی به منامه، نزدیک به دوازده هزار نفر از مردم بحرین از او استقبال می کنند. بر اساس گزارش یادشده، یک مرتبه در شهر، فریاد هلهله زنده باد فرمانده قشون نیرومند ایران، زنده باد ریاست قشون فارس و بنادر، بلند شده و حتی همگی پلیس ها با صدای بلنده زنده باد گفته و هورا می کشیدند.. 

« حقیقتا می توان امیدوار بود از احساسات ایرانیان حساس بحرین؛ چون در حدود پاره ای مذاکرات که با ایشان شد، حاضرند که اکتفا به یک اجازه از طرف دولت نمایند و چنانچه حقیقتا امری از طرف دولت به ایرانیان بحرین صادر شود، می توان گفت دولت ایران در بحرین دوازده هزار نفر قشون مسلح خواهد داشت که خودشان انگلیس ها را خارج نمایند.»[30]

دولتی که در تهران بود، خود بر کشیده انگلیس بود و طبعا نمی توانست علیه منافع انگلیس گام بردارد. 

 

ب. دولت انگلیس 

سیاست دولت انگلیس در بحرین دخالت مستقیم در امور آن و برکندن هر گونه نفوذ ایران بود. در عین حال انگلیسی ها دخالتهای خود را در بحرین صرفا برای برقراری امنیت در این سرزمین و جلوگیری از بی نظمی قلمداد می کردند. روزنامه الاستقلال، چاپ بغداد، که در آن هنگام در حقیقت ناشر افکار انگلیس در منطقه بود، در مقاله ای در روز پانزدهم تیرماه ۱۳۰۲، با اشاره به درگیری های اردیبهشت ماه، ادعا کرده است: 

« مسئله دیگری که عقیده عمومی مردم بحرین شمرده می شود این است که عموما به این حادثه بدبین هستند و می گویند شورش به وسیله ایرانی ها و رئیس بلدیه صورت گرفته و تغییر و اصلاحی که به دست کلنل آناکس انجام شده صرفا به منظور اعمال قدرت و اشغال شهر بوده به جهت این که مأموران انگلیسی همیشه عدم تمایل خود را در اشغال بحرین یادآور می شوند لذا موردی برای بدبینی مردم باقی نمی ماند.»[31]

اما در باور ایرانی، این خود انگلیس بود که تلاش می کرد آتش اختلافات مذهبی را در بحرین شعله ور سازد و به بهانه آن در بحرین، دخالت نماید. در گزارشی به وزارت امور خارجه ایران در بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ تصریح شده است کنسول انگلیس در بحرین محرک و بانی نقشه بروز جنگ مذهبی در بحرین بوده است .[32] رضازاده بوشهری نیز در گزارشی به وزارت امور خارجه در پاییز ۱۳۰۲ تأکید می کند که انگلیس ها درصدد ایجاد نزاع میان شیعیان و سنی ها و عربها و ایرانی ها هستند.[33]

 

ج. ایران

دولت ایران در مورد تحولات سال ۱۳۰۲ خورشیدی بحرین سیاست مشخصی نداشت و اصولا زمانی می توانست به ندای مردم آنجا پاسخ دهد و برای اعمال حاکمیت خود وارد عمل شود که اولا دارای قوه و قدرت نظامی و سیاسی کافی برای اعمال این حاکمیت بود؛ و ثانیا انگیزه ای هم برای این کار می داشت. در مورد قدرت نظامی و سیاسی لازم، همه می دانیم که ایران در آن زمان فاقد آن بود. در مورد انگیزه هم، با توجه به اینکه پس از کودتای ۱۲۹۹، عملا همه چیز ایران در دست انگلستان بود، نمی توان تصور کرد که دولت و دولتمردان ایرانی در آن زمان انگیزه ای هم برای این کار داشته باشند. حداکثر درجه میهن دوستی آنان، این بود که کاری نکنند و سندی ندهند که به ادعای تاریخی ایران نسبت به بحرین لطمه ای بزند. برای نمونه معاضد السلطان، کارگزار اول وزارت امور خارجه در بنادر خلیج فارس، در مذاکره ای با کنسول فرانسه در بیست و نهم دی ماه ۱۳۰۲ با اشاره به تحولات بحرین به وی می گوید: 

«بحرین به موجب اسناد محکمه و دلایل قویه که در دست هست ملک دولت ایران و هر گونه عملیاتی تاکنون نسبت به بحرین شده یا بشود، غاصبانه است.»[34]

 در مجموع دولت ایران از اعتراضی در خور نسبت به اشغال بحرین به وسیله انگلیس خودداری کرد. مجلس شورای ملی و مطبوعات ایران موضعی قاطعانه تر داشتند. مجلس شورای ملی با تصویب ماده واحدهای یک کرسی نمایندگی به بحرین اختصاص داد.[35] روزنامه شفق سرخ چاپ تهران و روزنامه گلستان چاپ شیراز نیز از جمله مطبوعاتی بودند که با انتشار مطالبی بر پشتیبانی و حمایت خود از مردم بحرین تأکید کردند.[36]

 

د. آل سعود 

در زدوخوردهای بیستم و بیست و پنجم اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ عبدالله قصیبی نماینده ابن سعود در بحرین فعالانه شرکت داشت و تلاش کرد با مسلح کردن نجدی ها و کشتار ایرانیان و شیعهها توازن قوا را در بحرین به سود آل سعود تغییر دهد. قصیبی سپس تلاش کرد چند کشتی کمکی را از نجد عازم بحرین نماید تا بحرینی ها را سرکوب و سلطه نجده را بر بحرین مستقر سازد که این اقدام قصیبی با مخالفت شدید انگلیس روبرو شده و عملی نشد.[37] پس از این حوادث، به دستور سرهنگ ناکس، قصیبی و دیگر وابستگان آل سعود از بحرین اخراج شدند. با این وجود باز هم حکومت سعودی در صدد اعمال نفوذ در بحرین بود و هر از گاهی اخباری مبتنی بر لشکر کشی دریایی آل س عود به بحرین به گوش می رسید[38] تا این که سرانجام با انعقاد قرارداد خردادماه ۱۳۰۹ خورشیدی میان حکومت سعودی و دولت انگلیس، سعودی ها از هرگونه ادعا بر بحرین صرف نظر کردند.[39] در برآیندی از نقش آل سعود در تحولات بحرین در سال ۱۳۰۲ خورشیدی باید گفت سعودی ها نقش مهمی در بروز منازعات مذهبی و طایفه ای داشتند. 

 

ه. آل خلیفه 

در جریان بحران سال ۱۳۰۲ خورشیدی، شیخ عیسی و فرزندش شیخ حمد و سایر افراد تأثیر گذار آل خلیفه در تلاش بودند مانع شعله ورتر شدن آتش بحران گردند. در این حوادث آل خلیفه تلاش کرد از شیعیان و ایرانی ها در برابر وابستگان سعودی و نجدی ها پشتیبانی نماید.[40] به دنبال اشغال بحرین به وسیله انگلیس نیز آل خلیفه تلاش داشت با یاری گرفتن از دولت ایران، انگلیس ها را وادار به ترک بحرین نماید. شیخ حمد بن عیسی در بهمن ماه ۱۳۰۲ به عنوان شکار به بندر لنگه رفت و با مقامات محلی ایران در این باره مذاکره نمود. دولت انگلیس شیخ حمد را وادار به ترک فوری بندر لنگه نمود و وی با کشتی نظامی انگلیس از بندر لنگه به بحرین بازگردانده شد.[41] شیخ حمد باز هم در صدد برآمد تا از ایران برای مبارزه با انگلستان یاری بطلبد. دعوت شیخ حمد از یاور علی اصغر خان، فرمانده گردان بنادر قشون ایران، برای دیدار از بحرین که منجر به تظاهرات گسترده ای در بحرین شد که به آن پیش تر اشاره گردید نمونه ای از اقدامات شیخ حمد برای رویارویی با انگلیس و جلب پشتیبانی ایران بود. یاور علی اصغرخان در این باره در گزارش خود تصریح می دارد :

« شیخ حمد خلیفه.. فوق العاده طرفدار تبعیت ایرانی و از انگلیس ها متأذی است و قول داده است که در آتیه مرتبا داخل مکاتبات با بنده شده و فدوی را از حقایق اتفاقات بحرین آگاه سازد.» [42]

 

پیامدهای خیزش          
 الف. استقلال ظاهری 

سیاست دولت انگلیس پس از تحولات سال ۱۳۰۲ خورشیدی در بحرین، جدا کردن کامل آن از ایران و تحت الحمایه کردن آن سرزمین به شکل یک موجودیت مستقل (ولی تحت الحمایه) بود. اشغال نظامی بحرین و در عین حال اعطای نمادهای ظاهری استقلال به بحرین از نمودهای این سیاست بود.   

در این دوره انگلیس ها با تشکیل نهاد حکومت و ایجاد هیأت وزراء با همه نمادهای یک کشور مستقل مثل پرچم و تمبر، کشوری جدا از ایران ایجاد نمایند. 

 

ب. ایرانی ستیزی و ایرانی زدایی 

در تحولات سال ۱۳۰۲ خورشیدی بحرین، هم نفوذ ایران در بحرین و هم عشق و اشتیاق زیاد مردم بحرین به ایران به روشنی نشان داده شد. همین موضوع چه بسا انگیزه ای شد برای اعمال سیاست ایرانی ستیزی و ایرانی زدایی در بحرین. دولت انگلیس برای از میان بردن نفوذ ایران در بحرین به مقابله ای جدی، پیگیرانه و فراگیر با تابعیت ایرانی بخشی از مردم بحرین دست زد. اگر چه مردم بحرین اعم از عرب زبان و فارسی زبان، بنا به شهادت گزارش های گوناگون رسیده از بحرین، خود را ایرانی دانسته و دولت ایران نیز همگی بحرینی ها را تبعه ایران می دانست، اما به دلیل این که دهها سال بود دولت ایران بر بحرین اعمال حاکمیت نمی کرد، تنها بخشی از مردم بحرین در عمل تابعیت ایرانی داشتند و از گذرنامه ایرانی استفاده می کردند. اما وجود جمعیتی از اتباع ایران با گذرنامه ایرانی در بحرین برای دولت انگلیس قابل تحمل نبود. بنابر این انگلیسی ها در سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۲۰ خورشیدی تلاش کردند با ایجاد محدودیت برای اشتغال و مالکیت اتباع ایرانی ساکن در بحرین، آنها را به مهاجرت از بحرین و یا خروج از تابعیت ایران، تشویق نمایند. 

در سال ۱۳۱۲ خورشیدی، حکومت بحرین به اخراج اتباع ایرانی از کلیه شرکت ها و ادارات فعال در بحرین پرداخت. در دهم اردیبهشت ماه ۱۳۱۲، نظمیه بوشهر به تشکیلات کل نظمیه مملکتی گزارش داد که حکومت بحرین حکم صادر کرده که اداره نفت بحرین، اتباع ایران را از این اداره اخراج نماید و علت اخراج را هم به آنها بگوید که ما هیچ وقت حاضر نخواهیم شد به رعایای اجنبی اتباع بیگانه) شغلی بدهیم، چنان که از تابعیت ایران خارج شوید، می توانیم در تمام اوقات به شما مساعدت نموده و کار بدهیم. با این تصمیم حدود هزار نفر از اتباع ایرانی از کار در اداره نفت بحرین محروم می گردند.[43] در خردادماه ۱۳۲۰ آگهی قانون ثبت املاک به امضای سر چارلز بلگریو، مستشار انگلیسی حکومت بحرین، منتشر شد. بر اساس بند «ب» آگهی مزبور، درخواست کننده سند مالکیت بایستی از رعایای حکومت بحرین (تبعه بحرین انگلیس) باشد،[44] این اقدام به منزله تهدید مالکیت اتباع ایرانی بحرین بود و در حقیقت عامل مشوقی برای ترک تابعیت ایرانی و داخل شدن به تابعیت بحرین انگلیس به شمار می رفت. 

در برآیندی از سیاست های ایران ستیزانه دولت انگلیس در بحرین در دوران پس از تحولات ۱۳۰۲ خورشیدی باید گفت این دولت تلاش کرد با استفاده از همگی اهرم های ممکن، از بحرین ایران زدایی نماید اما در عمل در این کار توفیق چندانی نداشت.

پانوشتها:

 ١- هدایت الله بهبودی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۸، ج ۲، ص 380 

۲- على زرین قلم، سرزمین بحرین از دوران باستان تا امروز، تهران، کتابفروشی سیروس، ۱۳۳۷، صص 169-166.

۳- این مطلب نشانه ای از تأثیر پذیری مردم بحرین از تحولات جهانی و منطقه ای است. 

4- همان، ص 168

٥- همان، ص ۱۷۰. 

6-بهبودی، پیشین، ۱۳۸۹، ج ۳، ص 44 

۷- همان، ص 90

8 - همان، ص 99

9 - زرین قلم، پیشین، صص ۱۷۷ - 174. 

۱۰- همان، صص ۱۷۲ و ۱۷۳

 ۱۱- همان، ص ۱۷۷

 ۱۲- بهبودی، پیشین، ص ۱۹۸

 ۱۳- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، س ۱۳۰۳، پ ۱۰، ص 55-59

 ۱۶- همان

 ۱۵- همان

 16- همان. 

 ۱۷ - در حقیقت شیخ خلف آل منصور با عدم دخالت در منازعه، سیاست انگلیسی ها در تشدید منازعه مذهبی را ناکام می گذارد

 ۱۸- بهبودی، پیشین، ص ۱۱۱

 ۱۹- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، س ۱۳۰۲، پ ۱۹، صص ۵۰۸-۵۱۲

 ۲۰- بهبودی، پیشین، ص ۲۲۳

 ۲۱- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پیشین

 ۲۲- همان، ص ۵۳۳

 ۲3- همان، صص 528 و 536-534

24- همان، پ ۱6، صص 4۸۹ و 4۹۰

 ۲5- زرین قلم، پیشین، ص ۱۸۳

 ۲6- بهبودی، پیشین، ص 4۹۰

۲۷- زرین قلم، پیشین، ص 183 

28- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سم ۱۳۰۳، پ ۱۰، صص55-59

۲۹- همان، پ ۱۶، صص 517-514

۳۰- واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، گزیده اسناد خلیج فارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، ۱۳۷۲، ج ۱، صص 65 و 66

۳۱- زرین قلم، پیشین، ص ۱۷۶

۳۲- بهبودی، پیشین، ص ۹۰

33 -اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهٹهای سیاسی، س ۱۳۰۳، پ ۱۰، صص 55-59.

34 -بهبودی، پیشین، ص ۵۳۷

۳5 -همان، ص 44 

36- زرین قلم، پیشین، صص 182-187. 

۳۷- زرین قلم، پیشین، ص ۱۷۲

 3۸- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، م ۱۳۰۳، پ ۱۰، صص ۵۹-۵۵

 3۹- زرین قلم، پیشین، ص ۱۸۹

40 -محمد علی بهمنی قاجار، تمامیت ارضی ایران «سیری در تاریخ مرزهای ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۰، جلد اول، بررسی تفصیلی دوره رضاشاه)، صص 417 و 418. 

41 -همان، ص 418.

4۲ -واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، پیشین، صص ۹۵ و ۹۶.

43 -على فرهمند، کارگردانی انگلیس در تجزیه بحرین از ایران، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سال ۸، ش 3۱، تابستان 1386، ص ۱7۰ و ۱۷۱. 

44- همان. 

 


فصلنامه مطالعات تاریخی، سال هشتم، شماره 33، تابستان 1390، صص 11-21