اندرزهای تاریخ
برای بیان تاریخ، مانند هر علم دیگری در ابتدا مجبوریم کلیاتی را مطرح نماییم تا به نقاط اصلی موضوع بحث بهتر و با حدود مشخص توجه کنیم.
1- تعریف تاریخ: برای تاریخ معانی و تعاریف گوناگوی گفتهاند و از جمله «تعیین کردن مدتی از ابتدای امری عظیم و قدیم و مشهور تا ظهور امر ثانی که دنبال اوست».
این تعریف و معنی بیشتر به خود تاریخ اتکاء دارد تا به موضوعات تاریخ که نظر ما متوجه آنهاست؛ بنابراین از تعریف دیگری استفاده میکنیم: «سرگذشت یا سلسله اعمال و وقایع و حوادث قابل ذکر که به ترتیب ازمنه تنظیم شده باشد.»
چنانچه ملاحظه مینمایید اساسیترین رکن در تعریف تاریخ، زمان گذشته است. سابقه هر چیز را ما میتوانیم در عنوان تاریخ آن چیز بازگو نماییم و به همین مناسبت تاریخ میتواند به انواع بیشماری تقسیم گردد: تاریخ پیامبران، تاریخ ادیان، تاریخ تمدن، تاریخ روابط خارجی، تاریخ علوم، تاریخ ارتش... تاریخ معاصر ایران.
2- تاریخ و ماقبل تاریخ: گفتیم تاریخ سرگذشتی از گذشته است و بنابراین، این سرگذشت باید متکی به اسناد و مدارکی باشد که در شکلهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرند و درجه صحت مطالب تاریخی به آنها ارتباط دارد. وقتی این اسناد فاصله بسیار زیادی تا زمان نگاشتن تاریخ داشته باشد به علت از بین رفتن قسمتی، یا تغییر و تبدیل ممکن است اعتبار تاریخی آنها متزلزل گردد و بالاخره ممکن است به دورانهایی توجه کنیم که بر پایه فرضیات و یا محاسبات زمینشناسان قرار دارد و به این مناسبت به عنوان ماقبل تاریخ میرسیم.
الف – ادوار ماقبل تاریخ:
مورخین چندین ده هزار سال قبل را که نوشته و اساسی برای آن ندارند با استفاده از آثار به ادوار ماقبل تاریخ تقسیم کردهاند:
1- عصر انسانهای اولیه.
2- عصر حجر:
دوره استفاده از سنگ بدون تغییرات؛
دوره استفاده از سنگ با تغییر و تبدیل؛
دوره استفاده از سنگ با صیقلی کردن آن.
3- عصر فلزات:
دوره مس؛
دوره مفرغ (امتزاج مس و روی)؛
دوره آهن.
ب – ادوار تاریخ:
مورخین برای مطالعه تاریخ، ادواری قائل شدهاند که معروفترین این تقسیم متضمن چهار دوره ذیل میباشد:
1- دوره قدیم: این دوره از ابتدای تاریخ شروع و به انقراض امپراطوری دوم به سال 476م، خاتمه میپذیرد.
2- دوره قرون وسطی: این دوره از سال 476م، شروع و به سال 1453م، (832ش)؛ یعنی سال فتح قسطنطنیه به وسیله «سلطان محمد فاتح» پایان میپذیرد، که امپراطوری عثمانی با عنوان «اسلامی» تشکیل و عمر هزار ساله امپراطوری روم شرقی (بیزانس) خاتمه یافت.
3- دوره قرون جدید: این دوره از پایان قرون وسطی و کشف آمریکا آغاز و به انقلاب کبیر فرانسه (1789م) پایان مییابد.
4- دوره معاصر: از سال 1789م، (1168ش) تاکنون را به عنوان دوره معاصر مطالعه میکنند. در این تقسیم عمومی از تاریخ، اولاً، مبنا و مبدأ حوادث، میلاد حضرت مسیح (علیهالسلام) میباشد و از دید دنیای مسیحیت تقسیمبندی انجام گرفته است. ثانیاً، ظهور اسلام که خود منشأ تحولات عظیم جهانی بوده است در این تقسیمبندی جایی پیدا نکرده است و حق این بود که برای وحدت تاریخ، ظهور پیامبر اسلام نیز بعد از میلاد مسیح (علیهالسلام) مبدئی همگانی قرار گیرد. و این نارسایی بدان علت است که مورخین صاحب این تقسیمبندی بیشتر اروپایی هستند که دنیا را از چشم تمدن غربی مینگرند. و اکنون که تحرکی در جهان اسلام پیدا شده و بیش از چهل کشور عنوان اسلامی دارند لازم است خود را از تحت تسلط تاریخ غرب و مورخین آن خارج سازند و بنایی استوار با مبانی اسلام آن فراهم آورند و در این جهت ابتکار و استقلال نظر داشته باشند.
3- تقسیم تاریخ ایران: ایران تاریخ کهن دارد که متأسفانه به دو هزار و پانصد سال استبداد و حکومت فردی به نام شاهنشاهی از آن یاد کردهاند. تقسیماتی که از تاریخ ایران شده بیشتر بر مبنای شروع و پایان کار سلسلههای سلاطین بوده و از فتوحات و کشتار و زندگی اختصاصی آنها سخن رفته است. ظهور اسلام و انتشار آن در ایران به همراه سقوط دوره ساسانیان دگرگونی بیسابقهای در این سرزمین ایجاد کرد، معمولاً در یک ترسیم کلی تقسیم تاریخ ایران را به دو عنوان قبل از اسلام و بعد از اسلام میبینیم.
فتح ایران توسط مسلمین: به مدت شش قرن تاریخ این کشور عنوان اسلامی پیدا کرد گرچه محتوای اسلام را فاقد بود. بعد از جدا شدن ایران از امپراطوریهایی با عنوان اسلام باز به سرگذشت ملت ایران تحت حکومت شاهانی از سلسلههای مختلف میرسیم که دو سلسله پایانی آن قاجار و پهلوی است. سال 1209هق (1168َ)، سال شروع سلطنت «آغامحمدخان قاجار» و مصادف با اواخر قرن هجده میلادی است و تقریباً مقارن انقلاب کبیر فرانسه میباشد و اگر با دقت توجه شود میبینیم که دوره اول تحول اساسی صنعتی اروپا و دوره استعماری استعمارگران آغاز میگردد، و در مقابل، ایران دوران انحطاط و یا در مقایسه با پیشرفت غرب دوره خاموشی، سکون، سکوت و در بسیاری از موارد شکست و پراکندگی را به همراه دارد.
در طول صد و سی و پنج سال دوره قاجار و پنجاه و چهار سال سلطنت پهلوی؛ یعنی نزدیک به دو قرن به طور مستقیم تحت تسلط سیاستهای استعمارگر قرار گرفتیم و نه تنها از لحاظ مادی پیشرفتی که قابل مقایسه با جهشهای عظیم کشورهای استعمارگر غرب باشد نداشتیم بلکه از لحاظ معنوی نیز اصول مکتبی را که به آن معتقد بودیم در وضع غیرواقعی آن به کار گرفتیم. البته در این دوران دو قرن گاهی لحظهای تاریخی پیدا شده که بیداری و آگاهی مردم جنبشی را به وجود آورده و حتی گاهی تا مرحله پیروزی پیش رفته اما نهایتاً با شکست مواجه شده است. تنها در آخرین سال قرن چهاردهم هجری است که ملت ایران با انقلاب شکوهمند خود و تأسیس جمهوری اسلامی به رهبری مرجع تشیع امام خمینی عصر جدیدی در تاریخ را آغاز مینماید.
با این توصیف بحث کامل تاریخ معاصر ایران به این دو قرن ارتباط پیدا میکند اما تفصیل این دوره از عهده این مقاله خارج است. بنابراین سعی میشود اولاً به اهم مسائل تاریخی که در وضع ملت ما تأثیر بسیار گذاشته بپردازیم و ثانیاً وقایع را هر چه به زمان حاضر نزدیکتر میشود با توضیح بیشتر همراه سازیم.
4- چگونگی برداشت از تاریخ: وقتی در متن وقایع قرار داریم تعصبات، منافع، ضررها، ارتباطات، هواداریها، فریبها، نیرنگها و بسیاری جهات نفسانی مانع از آن هستند که به درستی آنچه را که میگذرد درک و به آسانی واقعیت امور را ارزیابی کنیم. ممکن است ما جزو گروهی باشیم و طبیعی است که از آن گروه و اقدامات آن جانبداری کنیم.
ممکن است مدارک و اسناد به طور کامل در اختیار نباشد و یا افشا نگردد و در اثر این نارسایی بسیاری از مطالب مکتوم بماند یا بالعکس بیش از آنچه واقع بوده نمایان گردد. بسیاری موارد دیده شده که چهرههایی آن طور که بودهاند مشخص نشدهاند؛ گاهی بازیگر سیاسی در چهرهای درست خلاف آنچه بوده نمایان گردیده است؛ گاهی افراد بر حسب تناسب وضعیت روز موضعگیری کردهاند، بیآنکه به حقیقت امر توجه داشته باشند. افرادی ممکن است ارتباطاتی با قدرتهای خارج از مرز داشته باشند اما به نحوی عمل نمایند که هیچکس در حرکات و اعمال آنها تصور این موضوع را ننماید، به همین دلیل است که میگویند: «تاریخ قضاوت خواهد کرد»؛ یعنی، درستی و صحت عمل خود را به تاریخ واگذار مینمایند.
در زمان وقوع حوادث غالباً از یک بعد به مسائل توجه میشود. این بعد ممکن است بعد مسائل داخلی باشد یا بعد ارتباطات خارجی. ولی پس از گذشت زمان همه ابعاد و زوایا مورد بررسی قرار میگیرد و نواقص و عیوب و زشتکاریها به همراه خدمات و فداکاریها توأم مطرح میشود و مورد ارزیابی قرار میگیرد و چون نتایج اعمال و مقاصد روشن گردید، سلسله اعمال را بیشتر و بهتر به هم ارتباط میدهد.
به هر حال ما در زمان فراز و نشیبهای حوادث، یکی از بازیگران یا بازیچهها هستیم؛ اما در مطالعه تاریخ ما یک محقق دارای نیروی داوری میباشیم.
5- زمان تنظیم تاریخ: فاصله حوادث، و مطالعه تاریخی باید متناسب، معقول و صحیح به حدی باشد که هم اسناد انتشار یافته باشد و هم تعصبات موجود نباشد. گفتیم گذشت زمان بهتر و صحیحتر موضوعات را روشن میکند اما این گذشت زمان نباید به حدی باشد که اسناد از بین بروند. توجه کنیم وقتی ما از چند هزار سال قبل نسبت به مردم ایران و زمامداران مسلط آن صحبت میکنیم مدارک و اسناد کم داریم؛ اگر تعصبی برای محقق نیست و این از مزایای آن میباشد؛ سند هم به حد کافی در اختیار نداریم بنابراین یک بررسی کامل تاریخ نمیتواند انجام بگیرد. کامل وقتی است که زمان گذشته آن طور دور نباشد که بررسی را مشکل کند. گذشت زمان، کسب تجربه، ارائه و افشای اسناد و برخورداری از پژوهش محققین از عواملی است که به تاریخ کمک میکند. در این جا ذکر این نکته ضرورت دارد که بسیاری از مستشرقین در مورد ایران به تاریخنویسی پرداختهاند، تاریخ این افراد نمیتواند به طور کامل پذیرفته شود و ملاک قرار گیرد؛ چرا که گاهی همان ریشههای سلطهگری و استعماری قدرتهای مسلط، انگیزه تاریخنویسی و تحریک آنان بر این کار بوده است. در عین حال نمیتوان بدون تحقیق آنها را مردود دانست؛ زیرا همین مستشرقین بسیاری از مسائل تاریخی را خود ناظر بوده و بعضاً ارتباطات داخلی و تعصبات قومی و هواداریهای خاص را نداشتهاند. منظور این است که از این کتب تاریخی که نویسندگان خارجی از شرق یا غرب و یا غیر آن در مورد ایران نوشتهاند باید با توجه به سایر مدارک تاریخی مورد استفاده قرار گیرد.
طبیعی است بررسیهای این مورخین بر نظام کشورهای خودمتکی است. اسناد را باید دید، توجه کرد و کنار هم گذاشت. اسناد دولتی، مکاتبات رجال سیاسی و روحانی، مقالات جراید، مذاکرات مجلس، قوانین و آئیننامهها و قراردادها همه میتوانند مدارک تاریخی باشند. در دوران خفقان کتابهای چندی در تاریخ نگاشته شده که غالباً به تملق و چاپلوسی و تحریف حقایق پرداختهاند و بعضاً نام «شاهنشاه نامه» یافتهاند. انگیزه این تاریخنویسی غالباً دریافت پاداش، انعام و اشغال پست و مقام بوده است. ما به تاریخهایی به نام شاهنشاه نامه! – دودمان پهلوی – تاریخ بیست و پنج ساله ارتش شاهنشاهی! و اندیشههای رضاشاه کبیر و دهها کتاب از این نوع برخورد میکنیم؛ محتوای این نوشتهها بدون خواندن روشن است و بالاخره کتاب «مردان خودساخته»، منتسب به محمدرضا، شاه مخلوع میباشد که خواسته است پدرش را در ردیف خودساختگان تاریخ قرار بدهد و خودش را در ردیف نویسندگان قرن بیاورد. به همین ترتیب کتابهای دیگری، به نام «مأموریت برای وطنم» و «انقلاب سفید»، که برای او نوشتهاند و او را در ردیف فلاسفه قرار دادهاند.
برای همین بزرگ کردنها بوده است که بعضی از زمامداران سعی کردهاند در زمان خود اشخاص را وادار کنند تا تاریخ بنویسند و آنها را بزرگ و نابغه به دنیا معرفی نمایند و تصور کردهاند که میتوانند برای همیشه نویسندگان تاریخ را دچار اشتباه سازند، از همین نمونه بوده است که رضاخان امیرلشکر، عبدالله طهماسبی را وادار کرد تا «تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه کبیر»! را بنویسد و شما میدانید دهها کتاب که به عنوان تاریخ در زمان شاهان قاجار و یا رضاخان و فرزندش نوشتهاند بر همین مدار بوده است و ارزش تاریخی نمیتواند داشته باشد معالوصف بسیاری از مسائل از لابلای همین نوع اوراق کشف و استخراج میگردد.
6- فایده تاریخ: گذشته چراغ راه آینده است؛ تاریخ تکرار میشود، تاریخ و بررسی گذشته به ما آگاهی میدهد تا شرایط زمان را بهتر درک کنیم، گذشته را به آینده پیوند دهیم، درباره گذشتگان به درستی قضاوت کنیم، مشکلات، درگیریها، موانع، اشتباهات، تقصیرها، ناتوانیها، نارساییها، توطئهها و اختلافات را هر یک در جای خود قرار بدهیم و ثمرات آن را ارزیابی کنیم.
تاریخ به ما فرصت میدهد که ارزشهای گذشته را باز هم ارزیابی کنیم. در بین بررسی انواع تاریخ مشکلترین قسمت، تنظیم تاریخ سیاسی است و کار بسی مشکلتر میگردد وقتی که تاریخ سیاسی را به دوران معاصر محدود سازیم. با وجود این اشکال اگر کار به درستی انجام گیرد هر چند که ممکن است گاهی مقام افراد را در تاریخ عوض نماید و حیثیت و اعتبار بعضی را دگرگون سازد و برای آنها که تعصبات و هواداریهایی داشتهاند ناگوار باشد؛ ولی در عین حال خدمتی است ارزشمند به جامعه.
تاریخ معاصر ایران جلوهای از همه اعصار و قرون تاریخ ایران است که گرانبهاترین تجربیات را در اختیار نسل حاضر و نسلهای آینده میگذارد. فراز و نشیبهای آن نموداری از قدرت و اراده ملتها و هم تسلیم و زبونی آنها است. تاریخ سیاسی معاصر ایران هم رژیم سلطنت دارد و هم جمهوری اسلامی، هم مبارزه و ایثار و اراده دارد، هم سکوت و بیتفاوتی. در تاریخ معاصر ایران ما به سیاستهای خاص کشورهایی از جمله: فرانسه، ایتالیا، عثمانی، انگلیس، روسیه تزاری تا ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو قطب جهانی میرسیم. در تاریخ معاصر ایران هم ادوار خفقان، حبس، شکنجه، تبعید و قتل و هم پیروزی، آزادی حق و عدالت را مشاهده مینماییم. در تاریخ معاصر ایران ملاحظه مینماییم چگونه منابعی چون نفت و سایر ذخایر عظیم خدادادی را در اختیار چپاولگران بینالمللی میگذارند و حتی با تصویب قانون این غارتگران بینالمللی را از امتیازات و مصونیتهای خاص برخوردار میسازند و هم به طور بیسابقه در مقابل امپریالیزم و سیاستهای ابرقدرتها میایستند، از استقلال و حاکمیت بیخدشه و بیتزلزل خود حراست مینمایند و یکی از حماسههای تاریخ را میآفرینند.
در تاریخ معاصر ایران، ما ناظر عهدنامههایی چون: ترکمنچای و برقراری کاپیتولاسیون و به دنبال آن تقسیم ایران به منطقه نفوذ بیگانگان و قراردادهایی چون رژی، رویتر، دارسی؛ و بالاخره یافتن عنوان ژاندارم منطقه میباشیم و از طرف دیگر گاهی مبارزات مستمر و طولانی برای دگرگونی جامعه وریشهکن ساختن نظام ظلم و ستم و استبداد و بالاخره تلاش در قطع وابستگیها را دنبال میکنیم.
تاریخ معاصر ایران به ما درس میدهد: درس زندگی، درس خوب زیستن و جاوید ماندن، درس مقاومت، شهامت، به سوی حقیقت رفتن و از مانع و رادع نهراسیدن، به خویشتن بازگشتن و اصالت را بازیافتن، از حیثیت و شرافت و انسانیت دفاع نمودن، بر اساس مکتب سخن گفتن، به نیرویی لایزال اتکا داشتن، فقهای جدیدی در جهان نمودار ساختن و با حرارت و سرسختی برای اهداف عالی در خط مستقیم بیانحراف قرار گرفتن.
تاریخ سیاسی معاصر ایران دفتر انتشارات اسلامی ج اول، صص 13 تا 21
نظرات