عملیات ضد کودتای حزب توده
روز 17 بهمن 1361 با دستگیری نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده و همسرش مریم فرمانفرمائیان فیروز، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب، نخستین مرحله از عملیات بزرگ امیر المومنین(ع) آغاز شد. در این عملیات بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف قوای انتظامی درآمد و دهها نفر از مهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی شبکه جاسوسی شوروی در ایران دستگیر شدند.
در نیمه دوم سال 1361، اطلاعات دقیق و مستند و شواهد نظری و عملی مسئولین کشور را در جریان یک توطئه گسترده و عمیق که توسط حزب توده در شرف تکوین بود و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفته بود، قرار داد.
از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولین نظام نسبت به ماهیت حزب توده شناخت کافی داشتند. این شناخت، که از تجربه عمیق بررسی فعالیت کمونیستها در ایران و سایر کشورهای اسلامی سرچشمه میگرفت، کافی بود تا رهبری انقلاب و مسئولین نظام را نسبت به فعالیت حزب توده و سایر گروههای چپ در ایران به هشیاری معطوف دارد. امام خمینی (ره)، در سخنان خود، پیش و پس از انقلاب، بارها بر این هوشیاری تأکید ورزیدند و تلاشهای جریانهای مارکسیستی و التقاطی را که منافقانه دم از «اتحاد» با نیروهای مسلمان میزدند، خنثی کردند. با این وجود، در سالهای 1358ـ 1361، شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور به نحوی بود که مسئولین در عین ابراز هشیاری میکوشیدند فعالیت رسمی حزب توده را، علیرغم عملیات مخرب آن، تحمل کنند. مهمترین عاملی که سبب فعالیت آزادانه حزب توده در این چهارسال شد، تعهد نظام نسبت به «اصل آزادی عقیده» بود. امام(ره) در آخرین روزهای اقامت خود در پاریس به صراحت بر این اصل تأکید ورزیده و اعلام داشتند در نظام آینده: «مارکسیستها آزاد خواهند بود خواستههای خود را بیان کنند، اما آزادی توطئه علیه کشور را نخواهند داشت».
این اصل، که نظام جمهوری اسلامی عملاً تاکنون نیز پایبندی خود را به آن به ثبوت رسانیده، از دو بعد قابل بررسی است: بعد نخست را «اصل پویایی اندیشهها در شرایط تعارض» میتوان نامید. اسلام از تعارض اندیشهها نه تنها بیم ندارد، بلکه آن را، در شرایطی، برای اعتلای مبانی مکتبی و انتخاب آگاهانانه افراد مفید میداند. اسلام مکتبی است که در همه ابعاد نظری و عملی توانمندی و غنای خود را به اثبات رسانده و در شرایطی که مکتب در معرض شبهات کفرآلود و شرکآمیز قرار گیرد، مواجهه مکتبی و فرهنگی و دفع عقلایی تفکر منحرف از راه تعمیق اندیشه را کارساز میشمرد و نه سرکوب قهرآمیز تفکر و رقیب و مهاجم را. استاد شهید مرتضی مطهری مینویسد:
«من مکرر در نوشتههای خود نوشتهام، من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متأثر که نمیشوم هیچ، از یک نظر خوشحال هم میشوم. چون میدانم پیدایش اینها سبب میشود که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی میکنند، وقتی خطرناک است که حامیان دین آنقدر مرده و بیروح باشند که در مقام جواب برنیایند یعنی عکسالعمل نشان ندهند. اما اگر همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکسالعمل نشان بدهد، مطمئن باشید در نهایت امر به نفع اسلام است. همانطوری که در طول 30ـ 40 سال اخیر، کسروی پیدا شد علیه شیعه بالخصوص و احیاناً علیه اسلام چیزها نوشت. تودهایها آمدند در مقابل ما حرفهای دیگری زدند و به اساس اسلام اعتراض کردند، افراد دیگری پیدا شدند که به نام حمایت از ملیت ایرانی علیه اسلام سخنانی گفتند. اینها بدون اینکه خودشان بخواهند و قصد داشته باشند، بطور غیر مستقیم آنقدر به اسلام خدمت کردند که خدا میداند... تودهایها آمدند. چقدر توانستند به طور غیرمسقیم بدون اینکه خودشان بخواهند به منطق فلسفی و منطق اجتماعی اسلام خدمت بکنند. یعنی اینها سبب شدند که دستهای علمای اسلام از آستین بیرون آمد و آثار نفیسی در این زمینه منتشر شد.
یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. یک دین زنده آنوقت بیم دارد که ملتش آنقدر مرده باشد که عکسالعمل نشان ندهند و متأسفانه ما در گذشته گاهی چنین چیزی داشتیم... اساساً دینی که منطقش براساس فکر و عقل است، براساس حساب است، بر اساس فلسفه است، براساس یک سلسله مصالح است، در این جهت نگرانی ندارد. روی همین حساب از صدر اسلام تاکنون آن آزادی تفکری که اسلام به مسلمین و به ملل دیگر درباره اسلام داده، هیچ ملت دیگری نداده است و این از افتخارات اسلام است.»
بعد دوم، ضرورت بازسازی فکری و فرهنگی نسلی بود که در دوران حاکمیت شاه ـ امریکا به شدت به فرهنگ غربی آلوده شده بود. این بخش از جامعه که در شرایط سلطه پرورش یافته بود، با پیشداوریهای نظری و آلودگیهای فرهنگی وارد نظام نوین اسلامی شد و بخشی از آن پیرامون گروههای مختلف چپ، از جمله حزب توده، مجتمع شد. مسئولین انقلاب و نظام امید داشتند که با گذشت زمان و آشنایی با آرمانها و ارزشهای اسلامی به تدریج عناصر کمتر آلوده و صادق این نیروها به آغوش اسلام باز گردند. امام(ره) به راستی همچون پدری دلسوز بارها و بارها در این زمینه سخن گفتند و کوشیدند تا زمینه بازگشت این قبیل افراد را فراهم سازند. امام(ره) از جمله چنین فرمودند:
«... امروز همه با هم همصدا آزادی را طلب میکنند و استقلال را والحمدالله اینها بدست آمده است و جمهوریاسلامی را میخواهند که آن هم انشاءالله با آرای عمومی بدست میآید. آنچه که الآن لازم است برای همه ما حفظ این وحدت است. ما از الآن باید مستقل باشیم. نه طرف راست و نه طرف چپ، بلکه همه تحت لوای اسلام مستقل. اگر بخواهید مملکتتان مستقل بشود، اگر بخواهید آزادی برای شما پیدا بشود، افکار متشتت را الآن کنار بگذارید، و با هم، همصدا، با هم این بار را به منزل برسانید. شما میدانید که الآن مملکت ما یک مملکت آشفته است.
... وحدت کلمه الآن در همه اقشار است. لاکن اشخاصی که بخواهند این وحدت را به هم بزنند و بخواهند آنهائی که این وحدت را ایجاد کردند تضعیف کنند، آنها باید تجدیدنظر در فکر خودشان بکنند، توجه بکنید ما خیرخواه شما هستیم. ما خیرخواه این ملت هستیم. اسلام خیرخواه شما است. اسلام دنیا و آخرت شما را سعادتمند میکند. با اسلام آشتی بکنید. آنهایی که آشتی ندارند بیایند زیر لوای اسلام. بیایند تعلیمات اسلامی که اجانب نگذاشتند که معلوم شود و قشرهائی که به آنها مربوط نیست رها کردند و تعالیمی را که به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود نگه داشتند. نگذاشتند که ما مطالعه بکنیم و نگذاشتند که ما انتشار بدهیم. شما بدانید که اسلام همه چیز را دارد. از وقتی که ازدواج بین مرد و زن انجام میشود تا وقتی که توی قبر میرود آثار دارد، احکام دارد، دستور دارد، همه دستورهای مترقی، همه دستورهائی که برای سعادت انسان چه در این دنیا و چه در آن دنیا مفید است...»
مقایسه این دیدگاه اسلامی با دیدگاه قرون وسطایی مغرب زمین که هر گونه دگر اندیشی را با حربه «انگیزاسیون» (تفتیش عقاید) به صلابه کشید و چهرههای درخشان پویایی نظری و نواندیشی علمی (مانند گالیله و جئوردانوبرونو) را به مسلخ کشاند و جنایتهایی آفرید، که معروف خاص و عام است، جالب توجه است. این دیدگاه همچنین باتجربه هفتادساله جهان مارکسیسم که شاخص آن تفتیش عقاید استالینی و نواستالینی است نیز تفاوت ماهوی دارد. هر چند، ابعاد تکاندهنده کشتار و سرکوب نه تنها دگر اندیشان بلکه عامه مردم و حتی خواص حزبی در دوران استالیندر دورة میخائیل گورباچف و پس از آن، افشا شده و مطبوعات رسمی احزاب کمونیست نیز بر این واقعیات مدهش صحّه گذاشتند، لیکن بجا است تا به گوشهای از آن توجه شود:
الکساندر سولژنیتسین، نویسنده شهیر روس، درباره سرکوب معتقدین به ادیان در نظام نوخاسته شوروی در دهههای 1920 و 1930 چنین مینویسد:
«در بهار سال 1922 کمیسیون ویژه مبارزه با ضد انقلاب و تخریب و سفته بازی (چکا)، که عنوان گ. پ. او پیدا کرده بود، درصدد دخالت در امور کلیسا برآمد... با این همه، از بیخ و بن برانداختن مذهب در این مملکت، که در جریان سالهای 20 و 30 یکی از بزرگترین هدفهای «گ. پ. او» و «ان. کا.و.د» بود، از راه دیگری جز بازداشت گروهگروه جماعت ارتدکس مذهب تحقق نمیتوانست بیاید. کشیشها و راهبهها را که وجودشان روسیه پیش از انقلاب، را از همه ملوث میکرد، فشرده فشرده، گروهگروه، از کلیساها و صومعهها بیرون میآوردند، به زندان میانداختند و از دیارشان نفی میکردند، به ویژه، دست به توقیف و محاکمه مؤمنهایی میزدند که جنبش و کوششی داشتند. دایره پشت سرهم گسترش مییافت و اکنون مدتی بود که نوبت بازداشت مؤمنهای ساده و بینوا، پیرمردان و به ویژه زنانی شده بود که ایمان سرسختانهتری داشتند و از آن پس و سالهای دراز، در زندانهای سر راه و بازداشتگاهها لقب «خواهران شفقت» به ایشان داده شد.
بیگمان، فرض این بود که بازداشت و محاکمه اینان به سبب خود دین و مذهب صورت نمیگیرد، که برای آن صورت میگیرد که اعتقادهایشان را با بانگ بلند اعلام میدارند و فرزندانشان را با همین فکر پرورش میدهند. چنان که تانیا خودکهویچ ( Tania khodke vitch) نوشته میتوانی، نمازت را به آزادی بخوانی اما ... به این شرط که جز خدا کسی نشنود. (و این شعر برایش ده سال آب خورد.) کسی که گمان میبرد به حقیقت روح و جوهر روحانی دست یافته است، باید از فرزندان خویشتن پنهانش بدارد. در سالهای 20، قضیه تعلیم اصول دین و مذهب به فرزندان خود، به موجب ماده 58 ـ بند 10 جرم سیاسی شناخته شد و به زبان دیگر، تبلیغ ضدانقلابی به حساب آمد.»
به هر روی، بر اساس این بینش مکتبی، نظام نوپای جمهوریاسلامی، علیرغم فشار کم نظیر ضد انقلاب داخلی و خارجی، فعالیت آزادانه احزاب و گروههای چپ را پذیرا شد. به تدریج بخش عمده این جریانات که زیست در شرایط آرام سیاسی انگیزههای وجودی و مایههای موجودیشان را به تاراج میبرد و دستمایه بس حقیرانه فرهنگ و اندیشهشان را برملا ساخت، راه توطئه و آشوب را پیش گرفتند و توسط مردم از صحنه حیات اجتماعی کشور حذف شدند. ولی در این میان حزب توده ترفندی خاص پیش گرفت و زیرکانه کوشید تا توطئههای خود را زیر پوشش حمایت صوری از نظام انقلابی پنهان دارد. مسئولین نظام هر چند هشیارانه به حرکتهای حزب توده توجه داشتند، با این وجود، تا نیمه دوم سال 1361 با صبر و بردباری موجودیت آن را تحمل کردند. ولی در شرایطی که این موجودیت میتوانست به خطری برای کیان انقلاب و ارزشهای برخاسته از خون هزاران شهید تبدیل شود، بردباری جایز نبود. نه تنها شرع، بلکه عرف جاری سیاست جهانی، در همه اعصار و در همه کشورها، چنین بردباری را جایز نشمرده و نمیشمرد. بدینسان بود که پردهدری از چهره توطئهآمیز حزب توده در دستور روز نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و مأموریت دستگیری سران حزب توده به «واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» محول شد.
عملیات امیرالمؤمنین (ع)
در پی یک رشته عملیات مقدماتی در ساعت 30/4 بامداد روز 17/11/1361 با دستگیری نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده و همسرش مریم فرمانفرمائیان فیروز، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب، نخستین مرحله عملیاتی آغاز شد. در ساعات اولیه بامداد همان روز بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و حدود 40 تن از مهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی شبکه جاسوسی شوروی در ایران دستگیر شدند. دستگیرشدگان بخش عمده اعضای کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول حزبی را دربر میگرفت. در پی دستگیری این عناصر، بلافاصله تخلیه اطلاعاتی با طبقهبندی حفاظتی بالا آغاز شد و هر گونه تلاش عوامل نفوذی شوروی و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در سایر ارگانها، که بعداً چگونگی آن کشف شد، برای اطلاع از میزان اطلاعات به دست آمده، عقیم ماند. با تلاش پیگیر نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فاصلهای کمتر از دو ماه، کلیه اطلاعات کلیدی از عملیات پنهانی حزب توده به دست آمد و سازمانهای مخفی و نظامی و شبکههای نفوذی و جاسوسی و طرحهای براندازی خزنده و کودتایی حزب توده کشف شد. ابعاد مطالب کشف شده به حدی بود که رهبری حزب توده هیچگاه تصور آن را نمیکرد و برای جبران آن طرح جانشینی (آلترناتیو) نیندیشیده بود.
دومین مرحله عملیات، با نام «عملیات حضرت امیرالمؤمنین (ع)»، بر مبنای اطلاعات کشف شده در مرحله نخست، در شب میلاد امام علی (ع) ـ 7/2/1362ـ آغاز شد. در نخستین گام این عملیات، 4 نفر اعضای رهبری حزب توده که جلسه «هیئت دبیران» را تشکیل داده بودند (فرجالله میزانی، مسئول تشکیلات کل؛ انوشیروان ابراهیمی، مسئول فرقه دمکرات آذربایجان؛ محمدمهدی پرتوی، مسئول سازمانهای مخفی و نظامی؛ رحمان هاتفی، مسئول وقت سازمان ایالتی تهران پس از دستگیری حجری در ضربه اول) دستگیر شدند. در این عملیات، حدود 170 نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و بیش از 500 نفر در شهرستانها دستگیر شدند. همچنین حدود 80 دستگاه خانه مخفی حزب، سه محل جاسازی شده اسلحه، شامل 200 قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژـ 3، کلاشینکف، آر.پی. جی7، تیربار و مقادیر زیادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتورسیکلت، انواع وسایل چاپ و تکثیر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به 9 میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.
حزب توده در برگیرنده قریب به 10 هزار عضو و تعدادی هوادار بود که بخش عمده آنان در سازمانهای رسمی حزب سازماندهی شده بودند و مستقیماً در جریان توطئهها و اقدامات پنهانی حزب قرار نداشتند. نکتهای که مورد توجه جدی مسئولین قرار داشت بهرهگیری از افشای توطئههای پنهانی حزب به منظور بازگردانیدن این عناصر به دامان نظام و جامعه و برخورداری آنان از یک زندگی سالم بود. بر این اساس، همزمان با «ضربه دوم» ـ که عناصری را که مستقیماً در توطئههای پنهانی و جاسوسی حزب مشارکت داشتند در بر میگرفت ـ برنامه افشای ماهیت حزب نیز به اجرا درآمد. اولین گام در این افشاگری، مصاحبه رادیو تلویزیونی تعدادی از برجستهترین سران حزب و اعتراف صریح آنان به مشارکت در تخلفات قانونی و توطئههای پنهانی و جاسوسی بود.
تظاهر حزب توده به دین داری، برای نفوذ در گروههای مذهبی
سند زیر از مجموعه اسناد ساواک نشان می دهد که حزب توده به اعضا و هواداران خود دستور داده بود که برای نفوذ در گروههای مذهبی ، تظاهر به دینداری کنند و با آنان نماز بخوانند و ....
حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات