متهمی که ملکه ایران شد!
1864 بازدید
فرح پهلوی که زمانی وزارت امور خارجه ایران به اتهام معاندت با رژیم پهلوی او را از بازگشت به فرانسه محروم کرده بود، ناخواسته در مسیری قرار گرفت که این تهدید برایش تبدیل به فرصت شد. او که ملکه ایران شده بود، شبکهای از نیروها را حول خود شکل داد که وزنه سیاسی مهمی در کشور به حساب میآمدند. اتهام مخالفت با خاندان پهلوی اگرچه موجبات نابودی زندگی بسیاری از محصلین، فعالیّن
سیاسی، اجتماعی و مذهبی را به همراه داشت ولی به نظر میرسد برای فرح دیبا خوش یمنترین دردسر تمام زندگیش به شمار میرفت. فرح دیبا رشدیافته در یکی از خانوادههای متوسط تهرانی است که با پرستاری و نگهداری از کودکان در فرانسه توانسته بود هزینههای درس و زندگی خود در پاریس را فراهم کند. در یکی از سفرها به ایران و زمانی که وی قصد بازگشت به فرانسه را داشت، با ممانعت از سوی وزارت خارجه مبنی بر مخالفت وی با فعالیتهای محمدرضاشاه پهلوی مواجه شد که دوستی دایی وی «محمدعلی قطبی» با وابستگان اردشیر زاهدی موجب شد که نه تنها فرح از تمامی اتّهامات وارده تبرعه شود بلکه مقدمات تبدیل شدن به قدرتمندترین زن ایران نیز برای وی میسر گردد.
پس از این دوستی فرح دیبا با شهناز پهلوی- همسر اردشیر زاهدی- موجبآشنایی وی با محمدرضاشاه شد که این آشنایی خیلی زود منجر به ازدواج این دو گردید. فرح دیبا اگرچه سومین و آخرین همسر پادشاه ایران محسوب میشد ولی خیلی زود توانست نفوذ فوقالعادهای در تصمیمات محمدرضاشاه و به تبع آن در سیاستهای کشوری داشته باشد. نفوذی که از دایره شخصی فرح به وابستگان و دوستان صمیمی وی نیز کشیده شد و در قالب یک باند توانستند علاوه بر تأثیرگذاری در بسیاری از سیاستهای کلان کشور، قسمت عظیمی از سرمایه ایران را نیز برای هزینه در مؤسسات و نهادهای مختلف که هرکدام به مناسبت خاصی شکل گرفته بودند، به خود اختصاص دهد.
قدرتگیری و شکلگیری محفل خصوصی فرح
فرح دیبا که پس از ازدواج با محمدرضا پهلوی به فرح پهلوی معروف شد، همانند دو همسر پیشین شاه، در آغاز با ورود به فعالیّتهای خیرخواهانه و تأسیس انجمنها و نهادهایی در این راستا علاوه بر اینکه توانست نگاه مثبت مردم طبقه پایین و متوسط و تحصیلکرده جامعه را بهدست آورد، نفوذ زیادی در میان صاحبمنصبان دربار و سیاسیون نیز کسب کرد. از مهمترین سازمانها و نهادهایی که از سوی فرح تأسیس و توسط وی اداره میشد، میتوان موارد ذیل را برشمرد: 1-جمعیت خیریه فرح پهلوی 2-جمعیت کمک به جذامیان ایران 3-جمعیت ملی مبارزه با سرطان 4-سازمان رفاه خانواده 5-سازمان مهد کودک 6-انجمن ملی حمایت کودک 7-جمعیت حمایت از کودکان بی سرپرست 8-جمعیت آسیب دیدگان از سوختگی 9-بنگاه حمایت از مادران و نوزادان 10-سازمان کمک به نیازمندان 11-سازمان بهداشت 12-سازمان اردوهای کار کشور 13-دانشگاه فرح پهلوی و بیمارستانهاو درمانگاههای تابعه 14- سازمان تنظیم خانواده 15- کنگره پزشکی رامسر.1
طبیعی مینماید که اداره این سازمانها به تنهایی توسط فرح صورت نمیگرفت، حتی در بسیاری موارد فقط نام فرح به عنوان رئیس یکی از این سازمانها مطرح بود و عملا اداره اینها که در اغلب موارد بودجه هنگفتی از دربار را به خود اختصاص میداد، توسط یکی از اطرافیان نزدیک فرح صورت میگرفت. در سالهای نخست ازدواج فرح با آخرین پادشاه پهلوی( 1338)، معمولا ویکمتر در انظار عمومی ظاهر میشد و بیشتر وقت ملکه جدید پهلوی صرف ارتباط با دوستان نزدیک و آشنایی با رسم و رسوم دربار و شیوههای حکومت کردن میشد. در واقع وی مسیرهای تأثیرگذاری نفوذ به دربار را فرا میگرفت. اگرچه با تولد اولین پسر فرح و محمدرضاشاه در اولین سال پس از ازدواج این دو، میزان نفوذ و محبوبیت وی بیش از پیش شد ولی عملا در نیمه اول دهه 40 و با ورود مستقیم شهبانو به سیاست که عموما در قالب سفر به استانهای مختلف و فعالیتهای فرهنگی و خیرخواهانه انجام میشد، نقش و تأثیرگذاری وی نزد مردم نیز بیشتر آشکار شد و به تدریج طیف خاصی از قدرت در دربار پهلوی شکل گرفت که این طیف با محوریت فرح پهلوی اداره میگشت.2
احمدعلی مسعود انصاری که فرح دیبا با مادر وی دختر خاله بود، در کتاب خود «من و خاندان پهلوی» در خصوص حلقه نزدیکان شهبانو فرح بر این باور است که این طیف عموما به دو دسته تقسیم میشدند؛ یکی نزدیکان و یاران سیاسی که فقط مراودات سیاسی با ملکه داشتند و طبیعتا مسائل سیاسی و مالی بین اینها مطرح بود. بخش دیگر را یاران بزم تشکیل میدادند که انصاری خود را نیز در همین قسمت جای میدهد و در این باره اظهار میکند: «گروه دوم نزدیکان فرح را عموما اقوام و یاران بزم ایشان تشکیل میدادند که میهمانیها و مجالس بسیار خصوصی به اتفاق این افراد برگزار میشد. این گروه که به وسیله فرح به دربار پهلوی راه پیدا کرده بودند عمدتا یا نزدیکان و آشنایان وی بودند یا دوستان دوران مدرسه و دانشگاه شهبانو».3
بنا به گفته بسیاری از نزدیکان محمدرضا شاه از جمله اسدالله علم که از وفادارترین و نزدیکترین افراد به دربار و شخص محمدرضاشاه به شمار میرفت، آخرین پادشاه پهلوی دارای روحیه نسبتا سنتی بود. وی هرچند در تلاش بود تا خود را یک مدرنیست و حکومتش را متأثر از حکومتهای غربی نشان دهد ولی گرایشهای سنتی در وی نمود بیشتری داشت. با این حال ملکه فرح بر خلاف وی روحیه تجددخواهی داشت و این روحیه در تصمیمات و برخوردهای خصوصی و عمومی وی نیز نمایان بود. اکثر کسانی که به وی نزدیک شده و در حلقه یاران فرح به شمار میرفتند نیز دارای همین روحیه و البته خلقیات منفعت طلبانه و بیبند و بار بودند.
احمدعلی مسعود انصاری که فرح دیبا با مادر وی دختر خاله بود، در کتاب خود «من و خاندان پهلوی» در خصوص حلقه نزدیکان شهبانو فرح بر این باور است که این طیف عموما به دو دسته تقسیم میشدند؛ یکی نزدیکان و یاران سیاسی که فقط مراودات سیاسی با ملکه داشتند.بخش دیگر را یاران بزم تشکیل میدادند. |
افزایش دخالت شهبانو فرح در مسائل مهم سیاسی و اقتصادی مملکتی به خود وی محدود نمیشد و اکثر نزدیکان به وی مستقیم یا غیر مستقیم در تصمیمات مهم مملکتی تأثیرگذار بودند. با این حال نقش خود فرح در تصمیمات بنیادی بسیار چشمگیر بود. به طور مثال اسدالله علم در کتاب گفتگوهای من با شاه میگوید: سهشنبه دوم آبانماه سال 1351« شرفیاب شدم. گزارش ملاقات دیروز با نخستوزیر، هویدا را دادم و همچنین توصیهای که به نخستوزیر کرده بودم، مبنی بر اینکه به ملکه پیشنهاد شرکت در جلسه بررسی برنامه پنجم را در شیراز نکند، چون نخستوزیر دقیقاً میخواست این کار را بکند و از این توصیهام چندان خوشحال نشد. شاه گفت: غیرعادی است، اصلاً به چه حقی در این امور دخالت میکند؟ جواب دادم، علتش را نمیدانم، ولی خوب آگاهم نخستوزیر میکوشد دور و بر علیاحضرت(فرح) را با آدمهای خودش محاصره کند. یکی از شواهدش هم انتخاب کریم پاشا بهادری به عنوان رئیس دفتر مخصوص ملکه است».4
مهمترین افراد حلقه فرح
پس از روی کار آمدن امیرعباس هویدا در بهمن ماه سال 1343، دوران نفوذ و افزایش قدرت فرح و حلقه اطرافیان وی نیز بیش از پیش افزایش یافت. همانطور که در آخرین سطور قسمت قبل عنوان شد، تصمیمات فرح در این برهه از زمان دایره بسیار گستردهای به خود گرفته بود تا جایی که بسیاری از پستهای مهم حکومتی و درباری به وسیله باند یاران وی تسخیر شد. افرادی که عموما یا فساد اخلاقی داشتند یا فساد مالی و یا هردوی اینها. در ادامه تلاش میکنیم با مهمترین این افراد آشنا شویم.
لیلی امیرارجمند(جهان آراء)
لیلی یکی از قدیمیترین دوستان فرح محسوب میشد. دوستی این دو از دوران دبیرستان شروع شد و تا پس از فرار شاه و ملکه از ایران نیز ادامه یافت. وی که همواره تلاش میکرد در نوع پوشش و رفتار نیز از فرح تقلید کند، به عنوان یکی از میهمانان همیشگی محافل خصوصی فرح و شاه شناخته میشد. وی در دورهای سرپرستی «کانون پرورش فکری کودکان» را بر عهده داشت و به دفعات مبالغ زیادی را تحت عنوان هزینههای این کانون از دربار دریافت میکرد که اغلب این مبالغ صرف هزینههای خصوصی زندگی او میشد. همچنین از دیگر پستهایی که وی عهدهدار آن بود میتوان موارد ذیل را برشمرد: رئیس کتابخانه دانشگاه ملی، استادیار کتابداری دانشگاه تهران، رئیس کتابخانه شرکت ملی نفت، عضو هیئت امناء بنیاد آرشام، عضو هیئت مدیره موزه علوم و فنون. او از اسفند 1353 به عضویت شورای آموزش کشور منصوب شد. همچنین همسر وی یعنی امیرارجمند نیز به واسطه دوستی با فرح چندسالی سمت معاونت دانشگاه تهران و سرپرستی امور دانشجویان این دانشگاه را برعهده داشت.5
لیلی دفتری
لیلی دفتری دختر تیمسار دفتری که یکی از نظامیان قدرتمند دوران پهلوی به شمار میرفت، یکی از قدیمیترین دوستان فرح و همچون لیلی امیرارجمند از دوستان دوران دبیرستان وی به شمار میرفت. وی برخلاف امیرارجمند ذاتا در یک خانواده قدرتمند و سیاسی متولد شده و علاوه بر این با رشیدیان که یکی از افراد وابسته به انگلستان بود ازدواج کرده بود.همسر لیلی دفتری که از مخالفین سرسخت مصدق به شمار میرفت، نقش مهمی در کودتای مرداد 1332 و سرنگونی دولت قانونی مصدق نیز ایفا کرد. لیلی دفتری بر خلاف امیرارجمند فعالیّت سیاسی نمیکرد بلکه با استفاده از رانتهای موجود و با کمک همسرش نقش پررنگی در فعالیتهای اقتصادی و به خصوص بانکداری ایفا میکرد.6
پرویز بوشهری
پرویز پسر سناتور جواد بوشهری و برادر مهدی بوشهری شوهر سوم اشرف پهلوی بود. بوشهری از جمله معدود افرادی بود که هم رابطه فامیلی با دربار پهلوی داشت و هم اینکه جزء رجل سیاسی و نظامی ایران محسوب میشد. با این حال وی تعادل شخصیتی نداشت تا جایی که در جمع دوستان فرح به «زنجیری» معروف بود. وی به تجارت و داد و ستد میپرداخت و شاید در میان تمامی افراد حلقه نزدیک فرح، هیچکس به اندازه پرویز بوشهری از زدوبندها و رانتهای درباری برای رسیدن به پول و ثروت بیشتر استفاده نکرده بود. دایره فعالیتهای تجاری وی تا حدی بود که اعتراض افراد دیگر باند فرح و حتی نخست وزیر وقت امیر عباس هویدا نیز بلند شد. با این حال روند فعالیتهای وی تغییر نکرد و هیچگاه میزان فساد مالی بوشهری مشخص نشد.7
فریدون جوادی
فریدون جوادی نیز از دوستان ایام تحصیل فرح در مدرسه رازی و از یاران قدیم وی محسوب میشد. وی استاد دانشگاه بود و بیشترین نزدیکی نفوذ را در شخصیت و تصمیمات فرح داشت تا جاییکه بسیاری از پستها با مشورت وی به دیگر حلقه دوستان فرح تقسیم میشد.جوادی همچنین با رضا قطبی و دکتر نهاوندی نیز مناسبات بسیار نزدیکی داشت.8
احمدعلی مسعود انصاری
انصاری از نظر سن و سال جزء کم سن و سالترین افراد حلقه نزدیکان فرح و از اقوام مادری وی محسوب میشد. انصاری در آغازین سالهای ازدواج فرح و دیبا سن و سال کمی داشت ولی مرتب به دربار رفت و آمد میکرد تا جاییکه رابطه نزدیکی با «آزاده» دختر اشرف و علی فرزند «شاهپور علیرضا» برقرار کرد. وی بعدها و با استفاده از روابط خانوادگی با دربار برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پس از بازگشت از آنجا رابطهاش با دربار بیش از پیش افزایش یافت. در واقع انصاری جزء معدود افراد حلقه نزدیک فرح به شمار میرفت که رابطه نزدیک و خوبی نیز با محمدرضا شاه برقرار کرد. وی که شخصیتی مذهبی داشت بعدها و پس از فرار شاه از ایران نیز رابطه خود را با خاندان پهلوی حفظ کرد و طی اعترافاتی، مذهب را تنها عامل دوری خود از فسادهای دربار پهلوی عنوان کرد.9
از جمله مهمترین افراد دیگری که یا به خاطر نسبت خانوادگی، یا دوستی و یا مناسبات سیاسی در اطراف فرح جمع شده و هرکدام به طریقی با استفاده از منابع ملی و تأثیرگذاری در بسیاری از تصمیمات مهم کشور ثروتهای کلانی به دست آورده و خرابیهای بیشماری به جای گذاشتند، میتوان این افراد را نام برد: نازاعلم، کامران دیبا، دکتر یحی دیبا، محمود دیبا، فرهاد ریاحی، علی سردار افخمی، امیلیا کارپاتی و الی آنتیادیس.
1.ماروین زونیس،شکست شاهانه: ملاحظاتی درباره سقوط شاه، ترجمه: اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران، نشر نو، 1370، ص281.
2.دانشجویان مسلمان پیرو خط امام،از ظهرو تا سقوط، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ص120.
3.احمدعلی مسعود انصاری،من و خاندان پهلوی، تنظیم: محمد برقعی و حسین سرافراز، تهران، نشر فاخته، 1371، ص19.
4.اسدالله علم،گفتگوهای من با شاه، ج2، تهران، نشر طرح نو، 1371، ص 388.
5.حسین فردوست،ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول: خاطرات ارتشبد حسین فردوست، چاپ دوازدهم، تهران، نشر اطلاعات، 1379، ص212.
6. .احمدعلی مسعود انصاری،من و خاندان پهلوی، تنظیم: محمد برقعی و حسین سرافراز، تهران، نشر فاخته، 1371، ص19.
7.احمدعلی مسعود انصاری،من و خاندان پهلوی، تنظیم: محمد برقعی و حسین سرافراز، تهران، نشر فاخته، 1371، ص20.
8.همان، ص20.
9.مصاحبه گروه تاریخ معاصر سایت فارس با انصاری، 21 دی ماه ، 1392.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر
نظرات