سیدعبدالله بهبهانی، پایه گذار حکومت ملی


1794 بازدید

سیدعبدالله بهبهانی، پایه گذار حکومت ملی

 سیدعبدالله بهبهانی در سال 1256 قمری در نجف متولد شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی، سطوح عالی را نزد عالمان نامداری چون شیخ مرتضی انصاری، حاج میرزا حسن شیرازی، حاج سیدحسین کوه‌کمری و شیخ راضی نجفی فرا گرفت و به اجازه اجتهاد نایل آمد. در 1295 قمری به تهران بازگشت و به جای پدر نشست و وارث مناصب دینی و جایگاه اجتماعی پدر شد. نخستین بار که نام او در‌تاریخ تحولات سیاسی دیده می‌شود، در ماجرای تحریم تنباکو در سال 1309 قمری است. بنا به نوشته برخی منابع، بهبهانی تنها روحانی نامدار تهران بود که در تحریم تنباکو با سایر علما همراهی نداشت، بصراحت به مخالفت با آن برخاست، قلیان کشید و حرمت تحریم را شکست و در پاسخ اعتراض چند نفر از روحانیون با صراحت گفت «من مجتهدم و به تکالیف شرعی خود آشنا می‌باشم» و صریحا فتوا داد که قرارداد انحصار توتون و تنباکو مفید است و استعمال توتون و تنباکو هم منع شرعی ندارد. انگیزه بهبهانی را در این امر، غالبا وفاداری او به میرزاعلی‌اصغرخان امین‌السلطان ـ که امتیاز توتون و تنباکو زیر نظر او به انگلیسی‌ها اعطا شده بود ـ دانسته‌اند. ‌مخالفان اوحتی شایعه کردند که بهبهانی از کمپانی هند‌شرقی یا انگلیسی‌ها رشوه گرفته بوده است. همراهی نکردن سیدعبدالله با مخالفان قرارداد تنباکو سبب شد که در آن زمان از اعتبار او در میان مردم کاسته شود.

در رجب 1321 بر اثر فشارهای داخلی و خارجی، اتابک مجبور به استعفا و خروج از ایران شد و عین‌الدوله جانشین وی شد. گرچه بهبهانی از صدارت او ناراضی بود، مخالفت علنی از خود نشان نمی‌داد. در مقابل، عین‌الدوله که بهبهانی را طرفدار امین‌السطان می‌دانست، سعی کرد با ایجاد اختلاف میان بهبهانی و همتایان او، شیخ‌فضل‌الله نوری و سید ابوالقاسم امام جمعه، بهبهانی را منزوی کند. اما مهم‌ترین تقابل بهبهانی با عین‌الدوله در ماجرای نوز رخ داد. در پی انتشار عکس مسیو نوز بلژیکی وزیر کل گمرکات ایران، در یک مجلس بالماسکه با لباس روحانیت، بهبهانی بعد از نماز روز عید قربان، در حالی که کفن پوشیده بود، در این باب سخن گفت و بشدت از عین‌الدوله بدگویی کرد و خواهان عزل و اخراج بلژیکی‌ها شد. اما در واقع خواسته‌های بهبهانی و همفکران او، فراتر از عزل عین‌الدوله و رسیدن به یک نظام مشروطه بود. لذا بهبهانی مبارزه تمام‌عیار را با حکومت استبدادی تدارک دید و با ارسال پیام‌هایی برای مجتهدین از آنها یاری خواست که از میان ایشان، فقط سیدمحمد طباطبایی دعوت او را پذیرفت و چندی بعد، پیمان همبستگی و همراهی این دو مجتهد با یکدیگر استوار شد. اهمیت این پیمان به حدی بود که کسروی آن را آغاز جنبش مشروطه خوانده است. در این ایام مظفرالدین‌شاه در اروپا به سر می‌برد. با ‌بازگشت شاه به کشور حوادثی رخ داد که زمینه اعتراض مردم و روحانیت را نسبت به دولت گسترش داد. از جمله ماجرای تنبیه بازرگانان خوشنام به بهانه کمبود و گرانی قند، موجب تعطیل بازار تهران و تحصن علما در حرم عبدالعظیم شد. عاقبت شاه در برابر خواسته‌های علما تسلیم شد و با کناررفتن عین‌الدوله و انتخاب مشیرالدوله به صدراعظمی، شاه در 14 جمادی‌الثانی 1324 فرمان مشروطه را صادر کرد.

پس از انتخابات، در 18 شعبان مجلس شورای ملی افتتاح شد. با‌این‌‌که طبق متمم قانون اساسی علما نمایندگانی در مجلس داشتند، اما بهبهانی و طباطبایی به عضویت مجلس در نیامدند، ولی در جلسات آن شرکت می‌کردند و بسیار فعال بودند. بیشتر نمایندگان مجلس تحت نفوذ و تأثیر کلام بهبهانی بودند و موافقت یا مخالفت او برای ثبات یا تزلزل دولت‌ها تعیین‌کننده بود. به دنبال ملاقات خصوصی با شاه، بهبهانی بار دیگر مورد بدگمانی قرار گرفت و به ارتشا متهم شد. عده‌ای شکایت او را نزد طباطبایی بردند و حتی قصد داشتند بهبهانی را به جرم خیانت بکشند، اما طباطبایی از بهبهانی دفاع و آنان را به آرامش دعوت کرد. بهبهانی نیز دوباره سوگند یاد کرد که هیچ‌گونه ارتباط مشکوکی با دربار ندارد.

در 24 ذیقعده 1324 قمری، مظفر‌الدین‌شاه درگذشت و محمد‌علی میرزا بر تخت نشست. در 1325 قمری، امین‌السلطان اتابک، به رغم مخالفت‌های شدید، به جای مشیرالدوله به صدر‌اعظمی برگزیده شد. بهبهانی در این امر نقش جدی داشت. در همین زمان، در مجلس 2‌ گروه اقلیت (دموکرات‌ها) و اکثریت (اعتدالیون) شکل گرفتند. اقلیت دموکرات به رهبری سیدحسن‌ تقی‌‌زاده با صدارت امین‌السلطان مخالف بودند، ولی بهبهانی می‌کوشید از نفوذ آنان در مجلس بکاهد.

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، بهبهانی و جمعی از مشروطه‌خواهان به پارک امین‌الدوله پناهنده شدند. قزاقان به ‌آنجا ریختند و آنان را بشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس همه را به باغشاه بردند. در آنجا شاه با بهبهانی که بشدت زخمی شده بود به خشونت و توهین سخن گفت اما او با شجاعت به شاه هشدار داد که مؤدبانه سخن بگوید. در نهایت، شاه بهبهانی را به عتبات تبعید کرد.

از آنجا که حاکم خانقین با ورود بهبهانی به خاک عثمانی مخالفت کرد، سید به کرمانشاه بازگشت و مدت 8 ماه در روستای بِزِهرود تحت نظر قرار گرفت، سپس با اجازه دولت به عتبات رفت و پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان و سقوط محمد‌علی شاه، یک روز قبل از افتتاح مجلس دوم در ذیقعده 1327 در میان استقبال بی‌نظیر مردم و با کمال احترام وارد تهران شد.

با وجود اختلافات بهبهانی با حاج شیخ فضل‌الله، خبر به دار آویخته‌شدن حاج شیخ فضل‌الله به دست مشروطه‌خواهان، سخت او را متأثر ساخت، تا حدی که در بدو ورود، پسر خود سید محمد را مورد عتاب قرار داد که «تو زنده ماندی و شیخ را در تهران به دار زدند و این ثلمه را به اسلام وارد ساختند؛ چرا نرفتی بند دار را بگیری و به گردن خود اندازی که این ننگ برای اسلام پیش نیاید و این لطمه و سکته به مشروطیت ایران وارد نشود».

پس از گشایش مجلس دوم، بهبهانی در خانه خود نشست و مردم که او را بنیانگذار مشروطیت می‌دانستند، در خانه او تجمع می‌کردند. در خانه او یک سازمان دولتی بدون مسوولیت وجود داشت و نفوذش در مجلس و محافل سیاسی جاری بود. بهبهانی سمت رسمی در مجلس نداشت، اما از فعالیت‌های سیاسی کناره نگرفت. در مجلس دوم که دوباره 2 گروه اکثریت اعتدالی و اقلیت دموکرات شکل گرفته بود، اعتدالی‌ها بیشتر از بهبهانی تبعیت می‌کردند، اما دموکرات‌ها که جبهه تندرو و انقلابی مجلس بودند، با بهبهانی مخالف شده ظاهرا معتقد بودند که او نفوذ خودش را برتر از مشروطه می‌داند و مجلس را تضعیف می‌کند، ولی در باطن امر، شخصیت و نفوذ او را مانع از پیشرفت مقاصد خود می‌دانستند. دموکرات‌ها در مخالفت با بهبهانی خواستار تدوین قوانین عرفی و کنار گذاشتن قوانین شرع بودند و انفکاک کامل قوه سیاسی از قوه روحانی را دنبال می‌کردند. در مقابل، اعتدالیون موفق شدند که فتوایی بر ضد دموکرات‌ها و سید حسن تقی‌زاده، رهبر دموکرات‌ها، از 2 مجتهد ذی‌نفوذ نجف و مدافع مشروطه، آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بگیرند. این‌گونه تصور می‌شد که وسیله و واسطه این اقدام، بهبهانی بوده است.

ترور بهبهانی

آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی در شبانگاه جمعه 8 رجب 1328 قمری (24 تیر 1289 خورشیدی)، در خانه خود به دست 4 نفر مسلح مضروب و کشته شد. روز 9 رجب، مجلس و بازار تهران تعطیل شد. چندهزار نفر از مردم صبح روز شنبه در اطراف منزل بهبهانی ازدحام کردند، بیم حوادث ناگواری می‌رفت، اما میرمحمد پسر سیدعبدالله آتش فتنه را خاموش کرد و آنان را متفرق ساخت و آرامش شهر را حفظ کرد.

طرفداران بهبهانی و جمعی از اعتدالیون درصدد خونخواهی برآمدند. برخی دموکرات‌ها را به رهبری سیدحسن تقی‌زاده عامل این ترور دانسته‌اند. اصناف و مردم بازار نیز نسبت به تقی‌زاده مظنون و خشمگین بوده، مجازات او را می‌خواستند. اگرچه این مداخله هرگز ثابت نشد و تقی‌زاده نیز بارها آن را انکار کرد، ولی چنان فضای نامساعدی علیه تقی‌زاده و گروه او پدید آمد که وی به ناچار کشور را ترک کرد؛ اما کسروی صریحا رجب سرابی، قاتل بهبهانی را از دسته حیدرخان عمواوغلی می‌داند که «این خونریزی را به دستور تقی‌زاده کرد». حیدرخان عمو اوغلی از متهمان اصلی توطئه گریخت و پس از چند روز دستگیر شده، قریب 40 روز زندانی بود ولی بدون محاکمه و مجازات با مداخله دموکرات‌ها و با کمک یپرم رئیس شهربانی آزاد شد. برخی دیگر نیز بر این باورند که روس‌ها به سبب مواضع عمیقا ضدروسی تقی‌زاده و دشمنی دیرین آنان با وی، اطلاعات نادرستی به علمای نجف داده و آنان را بر ضد تقی‌زاده برانگیخته و شایعه نقش او را در کشتن بهبهانی بر زبان‌ها انداخته‌اند.

اگر این گزارش درست باشد که پس از تکفیر تقی‌زاده، بهبهانی برای کاهش درگیری‌ها و حل مسالمت‌آمیز ماجرا به او پیشنهاد کرد که به نجف برود و با علما دیدار و گفت‌وگو کند، بعید به نظر می‌رسد که تقی‌زاده فرمان کشتن بهبهانی را صادر کرده باشد. هرچه بود اعتدالیون این واقعه را قطعا به مجاهدان دموکرات نسبت می‌دادند؛ چنان که همان‌ها 2 نفر از دموکرات‌ها را که یکی علی‌محمد تربیت، خواهرزاده تقی‌زاده بود و سید عبدالرزاق‌خان گراورساز (از مجاهدین) در چهارراه مخبرالدوله شب بیست و سوم رجب به قتل رساندند.

تقی‌زاده که 20 روز قبل از این حادثه، از مجلس مرخصی 3 ماهه گرفته بود، تا روز پنجشنبه 8 رجب در مجلس حاضر شد، ولی از روز شنبه دهم جرأت نکرد خود را ظاهر سازد و تا چند هفته در منزل سردار اسعد مخفی شد.

کشته شدن بهبهانی هیجان شدیدی در عوام پدید آورده بود و مردم در مدرسه مروی تهران جمع شده، بر ضد دموکرات‌ها شعار می‌دادند و خواستار اخراج تقی‌زاده بودند. بالاخره حکمی که علیه تقی‌زاده از نجف آمده بود، آشکار شد و سردار اسعد هم اخراج تقی‌زاده را مال‌المصالحه خود با مردم قرار داد، تقی‌زاده اخراج شده، به آذربایجان رفت و میرزاحسن‌خان مستوفی‌الممالک جای سردار ‌اسعد بختیاری را گرفت. کابینه مستوفی‌الممالک از مجلس اختیار تام در خلع سلاح مجاهدین به بهانه قتل بهبهانی و امین‌الملک گرفت.

از آنجا که قاتلان بهبهانی هرگز دستگیر و محاکمه نشدند و آمر اصلی نیز ناشناخته ماند، علت اصلی قتل وی نیز همچنان در ابهام است؛ اما قطعا کشمکش حاد میان 2 جناح اعتدالی و دموکرات‌ها و دشمنی دیرین با بهبهانی در کشتن او نقش داشته است.

درباره نقش و عملکرد بهبهانی در جنبش مشروطه گرچه برخی از مورخان همچون دولت‌‌آبادی و مهدی‌قلی‌‌خان هدایت انگیزه‌های شخصی سیدعبدالله را دخیل می‌دانند، اما نسبت به جایگاه برتر بهبهانی در پیروزی جنبش مشروطه، تقریبا تمامی ایشان اتفاق نظر دارند. ملک‌زاده او را پایه‌گذار حکومت ملی دانسته و شجاعت وی را تحسین می‌کند و تقی‌زاده نیز که بیشترین تعریف و تمجید را از بهبهانی کرده، معتقد است: «اگر آقا سید‌عبدالله نبود، مشروطیت نبود».

شادی معرفتی

منابع:

1ـ آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران: پیام، 1355.

2ـ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران: 1347.

3ـ دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران: 1362.

4ـ کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران: 1385.

5ـ ملک‌زاده، مهدی، تاریخ استقرار انقلاب مشروطیت، تهران: 1362.

6ـ ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: 1357.


http://ayam.jamejamonline.ir