نهضت آزادی و پانزدهم خرداد
هیچ شک و تردیدی ندارم که خوانندگان گرامی درباره هر دو عبارتی که در بالا، پیش و پس از حرف «و» قرار گرفته است، آگاهیهای زیادی دارند. و به جرأت می توانم بگویم که آگاهیهای تعدادی از آنان جامع و کافی است. بنابراین در این مقال قصد پرداختن به موضوعاتی چون سازمان نهضت آزادی ایران یا قیام پانزده خرداد 1342 را نداریم. چرا که سخن گفتن و ارایه شناخت نامه ای از آنها در اینجا با «زیره به کرمان بردن» چندانی تفاوت نمی کند. از سوی دیگر می دانم که همین شماره فصلنامه پانزده خرداد با ارایه مقالاتی به موضوع نقش احزاب و گروههای فعال در جریان قیام 15 خرداد 1342 می پردازد که همین ویژگی، به خودی خود نویسنده این سطور را، از معرفی آن دو به طور اختصاصی بی نیاز می گرداند. یادم نرفته سخن دیگر را هم در این باره بگویم. و آن اینکه هم «قیام پانزده خرداد»، و هم «نهضت آزادی ایران»، هر دو با همه جوانب مخصوص خود، موضوع پژوهشهای متعددی قرار گرفته، درباره هر کدامشان مقالات و کتابهای زیادی نوشته شده است که این امر ذکر تاریخچه آنها را در این مجال پیش آمده تقلای نامتجانس و کاری تکراری می نماید. بویژه آنکه در اینجا فقط سخن از پیوندها و تأثیرات ماهوی است که آن دو با هم داشته اند. پیوندهایی که بر زمینه ها، انگیزه ها، علتها و نتیجه های نقشی تأکید و تصریح دارند که میان قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران موجود بوده است. با این چند خط، که از خوانندگان باحوصله می خواهم آن را به عنوان پیشگفتاری برای ورود به موضوع اصلی در نظر گیرند، وظیفه خودم را روشن کرده ام. با این توضیح که در نوشته زیر تنها به مسایل و موضوعاتی خواهم پرداخت که رشته های پیوندی میان جمعیت نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد را بیان دارند. این توضیح به نوعی به محدود بودن توقع خوانندگان هم باز می گردد. یعنی اینکه ایشان هم نباید در این نوشتار به دنبال شرحی باشند که مثلاً از تاریخ و چگونگی شکل گیری نهضت آزادی ایران سخن بگوید و اسامی مؤسسان آن را برشمارد و بیان دارد که آنها از تأسیس چنین جمعیتی چه می خواستند و چه کردند و چه نکردند. یا در قالب دیگر به چگونگی قیام پانزده خرداد بپردازد و پیش زمینه ها و پس زمینه های آن را تبیین نماید و وقایعی را شرح دهد که منجر به پدید آمدن چنان حادثه مهم تاریخی در نیم سده گذشته شد. البته از خوانندگان گرامی انتظار دارم که پیش از مطالعه نمونه هایی از این پیوندها، که در ادامه خواهد آمد، به دو نکته زیر توجه دارند:
1ـ چون موضوع قیام پانزده خرداد در میان است لاجرم مقاله زیر هم بر محوریت حوادثی دور می زند که به فاصله یکی ـ دو سال پیش و پس از آن روی دادند؛ 1340 تا 1343ش. انتخاب و اختیار این دو سال از آن روی است که اولی از نزدیک ترین و اصلی ترین مبادی قیام پانزده خرداد محسوب شده، بسیاری از فعالیتها و مبارزه های ضد حکومت پهلوی هم که به چنان قیامی منجر گردید، از همان سال آغاز گردید. از سوی دیگر در سال 1340ش نهضت آزادی ایران پایه گذاری شد که این مهم نیز در انتخاب سال پیش گفته به عنوان زمان شروع محدوده مورد بحث مطمح نظر بوده است. سال 1343ش هم از آن روی به عنوان نقطه پایانی رویدادهای تاریخی این نوشتار انتخاب شده است که با تبعید امام خمینی (ره) در آبان همان سال تا حدودی، نهضت اسلامی در داخل ایران فروکش کرد و در شیوه و ساختار آن تغییراتی ایجاد گردید. بویژه در نوع برخوردی که از سوی جامعه عمومی در مواجهه با وقایع پانزده خرداد 1342 اعمال می شد. و چون نقش امام در رهبری نهضت اسلامی و مبارزه بر ضد حکومت پهلوی همه جانبه بوده، به گروه، طبقه یا جریان خاصی تعلق نداشت، به طور طبیعی هم همه جریانهایی که به گونه های مختلف تحت تأثیر شخصیت و نقش رهبری ایشان بوده اند، پس از وقایع آبان 1343، تغییر روش دادند و در تداوم مبارزه شیوه های متعدد، و گاه مختلفی، را برگزیدند. از آن جمله است نهضت آزادی ایران که فعالیتهای خود را به صورت زیر زمینی و با انتشار مطالب مختلف علمی و فرهنگی ادامه داد و بخشی را هم به خارج از مرزهای ایران منتقل کرد.
این تغییرات شکلی، که البته هیچ خللی در مبانی نهضت اسلامی وارد نمی ساخت، موجب گردید که راقم این سطور در نگارش این مقاله توجه خود را تنها به فاصله زمانی دو تاریخ یادشده متمرکز سازد و از پرداختن به رویدادهایی که در دوره های بعد، بویژه در سالهای 1357 و 1358ش، گروه ها و جریانهای فعال در نهضت اسلامی را با زوایای مختلف از هم جدا ساخت، چشم بپوشد.
2ـ برای فهم نقشی که جریانها و گروههای متعدد در شکل گیری قیام پانزده خرداد 1342 داشته اند شیوه های مختلفی وجود دارد که متناسب با سبک و سلیقه های مختلف، یک یا چند گونه آنها مورد پسند افراد مختلف قرار می گیرد. برخی قیام پانزده خرداد را به عنوان ملاک و مبنای اصلی محل توجه و مداقه قرار می دهند و در ادامه تأثیراتی را بررسی می کنند که قیام مزبور در دیگر دسته ها نهاده است. بعضی دیگر هم نقشی را وامی کاوند که گروه و جمعیتی در پیش برد اهداف قیام پانزده خرداد ایفا کرده است. هر صاحب قلم و اندیشه ای در انتخاب مسیر پژوهش خود آزاد است. لیکن روشی که در نوشتار زیر بکار گرفته شده اندکی متفاوت است. با این توضیح که در مسیر هیچ یک از آن شیوه ها قرار ندارد. و می کوشد معیارها و مناطهایی را روشن و برجسته نماید که میان نهضت آزادی ایران (به عنوان یک جمعیت سیاسی و مذهبی)، و قیام پانزده خرداد (به عنوان محور وقایع مربوط به نهضت اسلامی در اوایل دهه 1340ش)، وجود دارد. یعنی هر کدام از آنها را به چشم یک پدیده تاریخی دیده، به بررسی روابط میان آنها می پردازد؛ بدون در نظر گرفتن تأثیراتی که در هم داشته اند. و تنها بر پایه عناصر مختلفی که موجب پدید آمدن پیوندهایی میان آن دو شده اند، مطالب خود را بیان دارد. این پیوندها گونه های متعددی دارد که نوشتار زیر با تکیه بر چند گونه اصلی آنها پیش می رود.
سازوکارهای ایجاد رابطه میان پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران
گروهی از تاریخ نویسان و تحلیل گران اسلامی هنگامی که به تحولات تاریخ معاصر می پردازند، حادثه پانزده خرداد 1342 را «نقطه عطف» انقلابی می دانند که در بهمن 1357 به پیروزی رسید و به جای سلطنت پهلوی، حکومتی اسلامی را روی کار آورد. این سخن چه با تحلیلهای تاریخی و مستند مطابق باشد و چه نباشد در درون خود حامل نکته ای است که برای شروع مبحث حاضر، به شدت به کار می آید. به سخنی دیگر می توان با تکیه بر آن گشت وگذر تاریخی را به منظور یافتن رشته های پیوندی میان پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران آغاز کرد و نقطه عطفی را که گروه یادشده در نظر دارند، دست مایه ای برای نشان دادن ارتباطهای درونی آن دو قرار داد. تندی و تیزی سیاسی رخدادهای ریز و درشتی که در روز چهارشنبه 15 خرداد 1342، برابر با 12 محرم 1383 (5 ژوئن 1963) در تهران، قم و چند شهر دیگر روی داد در یک سو، و گستردگی جغرافیایی و انگیزه های مذهبی و اجتماعی آن در سوی دیگر، نشان از اهمیت بالای این موضوع دارد که چنان واقعه ای نه منقطع از جریانهای پیرامونی خود بوده، و نه اصولاً می توانست با حوادث و تحولات مختلف سیاسی و اجتماعی که پیش و پس از خود و در نقاط دور و نزدیک کشور بروز و ظهور یافتند، بی ارتباط باشد. بنابراین بایسته و شایسته است که پانزده خرداد را نه یک حادثه مجزا و مستقل، بلکه به عنوان مجموعه ای از رخدادهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی در نظر آورد که در بین خود رشته های عریض و طویل، کوتاه و بلند و گاه محکم و ضعیفی را ایجاد کرده بودند. چرا که توجه انحصاری به پانزده خرداد در وهله نخست اجحاف عظیم تاریخی به ماهیت خود آن است که چطور یک حادثه مهم تاریخی به دور از تحولات مختلف اجتماعی روی داد و توانست برای انقلابی که چند سال بعد به پیروزی رسید به مثابه «نقطه عطف» قلمداد گردد.
از جمله این رخدادها که در مجموعه مورد نظر جای دارند و با پانزده خرداد در مقیاسهای متفاوت روابط کنشی و واکنشی ایجاد کردند، احزاب، گروهها و جمعیتهای مختلف سیاسی و مذهبی اند که همزمان با آن تشکیل شدند و به فعالیت پرداختند. برخی از این گروهها با قیام پانزده خرداد رابطه مستقیم دارند و بعضی دیگر دارای نقشی واسطه ای، یا میان گروهی اند که هر کدام از آنها با توجه به میزان تأثیراتی که در جامعه ایرانی داشتند، از پانزده خرداد تأثیر پذیرفتند و گاه در جهتی دیگر بر جریان آن اثر گذاشتند. برای هر کدام از این گروهها می توان نمونه هایی را ذکر کرد که در میان آنها می توان «جمعیت هیئتهای مؤتلفه» را در دسته اول با داشتن تأثیرات مستقیم، و وابستگان جبهه ملی را در شمار گروههای دسته دوم قرار داد. اما عمده هدف این مقاله پرداختن به تأثیراتی است که جمعیت نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد در روند حوادث مهم مربوط به هم ایجاد کردند و تحولاتی را پدید آوردند که نشانه های اثرگذاری شان در آنها آشکار است. برای نشان دادن این تأثیرات و به منظور برجسته ساختن این نشانه ها سازوکارهایی وجود دارد که مهمترین آنها با رعایت ترتیب اولویت شان در موارد زیر جا گرفته اند:
الف) معیارهای تاریخی
دستمایه های متعدد زمانی و مکانی که در یک نگاه کلی از روابط موجود میان پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران سخن می گویند در این بخش از پیوندها، و بر اساس معیار های تاریخی مورد مطالعه قرار می گیرند. این دستمایه ها از آن روی در ابتدای این مبحث قرار گرفته اند که زمینه ورود به موضوعات تحلیلی را در بخشهای دیگر فراهم سازد و فضای ملموسی را از مفاهیم فکری و نظری که به موضوع اصلی این نوشتار مربوطند، در دسترس قرار دهد. دستمایه هایی که در اینجا مورد نظر است دارای وجوه مشخص زیراند:
1ـ وجه زمانی: که بر اهمیت مواقع شکل گیری نهضت آزادی ایران و آغاز قیام پانزده خرداد از لحاظ زمانی دلالت دارد. با این توضیح که اولی یک تشکل سیاسی و مذهبی و دومی هم نهضتی بر ضد حکومت پهلوی بود. فارغ از برخی نظرات تحلیلی و تعلیلی که در بررسی علل و عوامل حرکتهای انقلابی و اسلامی کشور معتقدند انقلاب اسلامی ایران ریشه در جنبشهای دوری مانند نهضت تنباکو یا انقلاب مشروطیت دارد و بخشی از پیروزی آن را در بهمن 1357 مدیون چنان جنبشهایی می دانند، لازم است در تعیین ریشه های تأثیرگذار انقلاب اسلامی، بیشتر از همه به مبادی نزدیک آن توجه شود و در گام نخست، آن دسته از جنبشهای عمومی محل مداقه و مطالعه قرار گیرد که با انقلاب اسلامی فاصله زمانی نزدیک و اندکی را برقرار می سازند. با این پیش فرض حوادثی را که در اوایل دهه 1340شمسی روی دادند، می توان مهمترین و مؤثر ترین مبدأ زمانی برای انقلابی برشمرد که با سمت وسوی اسلامی در بهمن 1357 به پیروزی دست یافت. همین حوادث در سوی دیگر دور حادثه دیگری گرد آمده اند که از آن با عنوان «قیام 15 خرداد 1342» یاد می شود. به سخنی دیگر و در تعریفی ساده تر، وقایعی که همزمان با آغاز دهه 1340ش روی دادند و سرانجام با محوریت پانزده خرداد انسجام شاخص و معینی پیدا کردند، اصلی ترین مبدأ انقلاب اسلامی محسوب شده، با هم پیوندهای ژرف و ناگسستنی برقرار می سازند. بنابراین وقتی از لحاظ زمانی قیام پانزده خرداد مورد مداقه قرار می گیرد، داده های تاریخی انگشت روی فوت آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (در 10 فروردین 1340) می گذارند و آن را جرقه ای برای فراهم سازی زمینه های قیام پانزده خرداد می دانند. این واقعه و زمانی که چنان حادثه ای در آن روی داد، همان نقطه تاریخی است که می توان بین آن و زمان تأسیس نهضت آزادی ایران (در 26 اردیبهشت 1340) -۱- کمترین فاصله زمانی در نظر گرفت. این ارتباط و نزدیکی زمانی از منظری دیگر حامل پیام تاریخی بوده، به خودی خود بر این تصریح دارد که هر دوی آنها از محدوده زمانی و فضایی که در آن نفس می کشیدند، نقشه درستی در دست داشتند و بر ویژگیهای مختلف زمان خویش آگاه بودند؛ نقطه شروع کار را به درستی تشخیص داده بودند و در یک مسیر مشترک با کمترین فاصله زمانی ممکن گام برداشته بودند.
وجود رابطه زمانی میان دو پدیده هم سو تأثیرات متعددی را از خود بر شاکله کارکردها به جا می گذارد. دو پدیده هم سو وقتی به فرایند اقدامات مشترک و هم سان دست می یابند که از نزدیک شاهد وقایع باشند و بدون واسطه های اختلاف برانگیز و بر اساس معیارهای اعتقادی و راهبردی به داوری بنشینند و تصمیم بگیرند. بنابراین قرار گرفتن پدیده های هم سو و هم سان در دوره تاریخی معین، با به همراه داشتن کمترین فاصله زمانی، بستر مناسبی برای ایجاد پیوندهای گوناگون در حوزه های متعدد به وجود می آورد که در آن گاه ریشه ها و رشته های پیوندی از انسجام و استحکام بیشتری برخوردار می گردند. این امر بیش از هر عامل دیگری، نتیجه حضور عینی آن پدیده ها در ظرف زمانی مشترک است که می توانند بدون دخالت عوامل دیگر، که عمدتاً بر اثر اختلاف زمانی پیش می آیند، برداشتی منطقی و مستدل از وقایع پیشامده به دست آورند. برای اینکه پیوند زمانی موجود میان قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران به صورت عینی و استدلالی به بحث و بررسی حاضر کمک رساند، لازم است به مثال زیر توجه کنیم.
هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه را که مبدأ تاریخی مسلمانان است، به عنوان یک پدیده مهم و سرنوشت ساز در نظر می گیریم. آنگاه دو تن از افرادی را در ذهن خود مجسم می کنیم که به پیامبر گرامی اسلام ایمان آورده، مهاجرین را همراهی کرده بودند. هویت این دو مسلمان مهم نیست، مهم آن است که 1ـ در زمان هجرت زنده بودند. 2ـ به لحاظ اعتقادی با موضوع هجرت پیامبر اکرم هم سو بوده، آن را با همه مسایل پیرامونی اش پذیرفته بودند. نام دو مسلمان اخیر را به ترتیب (الف) و (ب) می گذاریم که کار بررسی به آسانی پیش برود. البته ناگفته نماند که برای شرح و بسط مطلب می توان افراد زیادی را با عناوین گوناگون در نظر گرفت و درباره آنها سخن گفت. اما چون در اینجا موضوع اصلی بحث بر سر دو پدیده تاریخی (قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران) نسبت به یک موضوع مستقل (مبارزه بر ضد حکومت پهلوی) است به همان دو نفر بسنده، و از ذکر نمونه های بسیار صرف نظر می کنیم. در اینجا لازم است به فرد یا افراد دیگری اشاره شود که برخلاف هم سویی اعتقادی شان با دو مسلمان (الف) و (ب)، چند سال بعد از هجرت پیامبر اکرم (ص) به دنیا آمده اند. نام این فرد یا همه ایشان را هم (ج) می گذاریم که نسبت به (الف) و (ب) از هجرت پیامبر اکرم و وقایعی که در اطراف آن روی داد بود فاصله زمانی زیادی داشته اند. این فاصله از یک تا یک هزار و چهارصد و سی و پنج سال قمری، برابر با 1392 خورشیدی، می تواند در نوسان باشد. حال این پرسش مطرح است که به لحاظ زمانی کدام یک از آنها می توانند نسبت به موضوع هجرت پیامبر اکرم فهم درستی داشته باشند. (الف)، (ب) یا (ج)؟
چون موضوع زمان در میان است بی تردید پاسخ بر گِرد موارد (الف) و (ب) می چرخد. و الاّ فهم افراد به میزان و راه و روشهای کسب آگاهی شان بستگی دارد که درباره موضوع واحدی به دست می آورند. موضوع پیوند زمانی قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران هم مستثنی از آن نیست که چون در یک ظرف زمانی معین قرار داشتند و در دست یابی به هدف مشترک (تغییر ساختارهای بنیادین حکومت پهلوی) مسیر مشترکی را در پیش گرفته بودند، از فهم و آگاهی مناسبی برخوردار بوده اند و به مراتب رشته های پیوندی شان نیز محکم و عمیق بوده است. این عمق و استواری پیوند در وهله نخست حاصل هم زمانی تاریخی آنهاست که سالها تداوم یافت و عناصر اصلی آنها را دوشادوش هم قرار داد.
قرار گرفتن دو یا چند پدیده هم سو در یک ظرف زمانی معین، آن هم به طور یک سان، ابزار و ادوات فهم و آگاهی را به طور مساوی در اختیار آن پدیده ها قرار می دهد. به سخنی دیگر حصول درک و فهم یک سان تاریخی نخستین و منطقی ترین محصول زمان برای پدیده هاست که چگونگی آن به همان طول و عرض فاصله های زمانی بستگی دارد.
گذشته از اینکه می توان زمان تأسیس نهضت آزادی و آغاز قیام پانزده خرداد را از جمله نشانه هایی برشمرد که وجود ارتباط میان آنها را به اثبات می رساند، باید از عناصر زمانی دیگری هم سخن به میان آید که تعمق در چگونگی وقوع آنها، بر گستردگی و ریشه دار بودن این روابط و پیوندها دلالت دارند. منظور از این عناصر زمانی، آن دست از وقایعی است که در یک سو نهضت آزادی به زمان وقوع شان توجه داشت و در سوی دیگر، هنگامه حدوث آنها به گونه های مختلف در شکل گیری، انسجام و تداوم قیام پانزده خرداد تأثیرگذار بوده است. برای ارایه تصاویر عینی از میزان این رابطه زمانی معیارهای تاریخی متعددی در دست است که البته در اینجا اشاره به دو مورد از آنها به نظر بسنده می رسد.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در 7 مهر 1341 به تصویب هیئت دولت (با نخست وزیری اسدالله علم) رسید و اعلام گردید، از موضوعات مهمی است که به نظر می رسد از لحاظ زمانی موجبات پیوند میان نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد را فراهم ساخت. اعلام این مصوبه واکنش سریع و صریح علمای اعلام را برانگیخت-۲- که چنین اقدامی نشان از موقعیت شناسی آنان از بُعد زمانی دارد. چرا که دریافته بودند اگر بلافاصله اعتراض و مقاومتی نشان ندهند و امر را به زمان دیگری موکول کنند، جبهه مبارزه را به شاه و علم واگذاشته، چه بسا میدان مبارزه را در مراحل بعدی نیز از دست وامی نهادند. مهمی که نهضت آزادی هم درک درستی از آن داشتند و با اندک فاصله زمانی ممکن، هم سو با علما و روحانیون و در مقابله با تصمیم ضددینی دولت، واکنش نشان داد و در 18 آبان با انتشار اعلامیه ای چنان مصوبه ای را به سخره گرفت-۳- و انگیزه های دولت را از تصویب چنان لایحه ای در چند مورد اساسی بیان کرد.-۴
رفراندوم 6 بهمن 1341، و رأی گیری از مردان برای اصول ششگانه محمدرضاشاه، که حاکمیت پهلوی می کوشید آنها را ارکان اصلی «انقلاب سفید» یا همان «انقلاب شاه و ملت» جلوه دهد، از دیگر وقایع مهمی است که زمان برگزاری آن نقش برجسته ای را در ایجاد پیوند میان نهضت آزادی ایران و پانزده خرداد 1342 ایفا کرد. تعیین بهمن 1341 به عنوان برپایی رفراندوم، که نه مجلس شورای ملی در کار بود و نه مجلس سنا، از دید حکومت پهلوی مناسب ترین زمان برای گرفتن رأی از مردمی بود که چندان در کم وکیف مواد ششگانه نبودند و اصولاً نمی دانستند که برای چه منظوری و برپایه کدام قانونی باید به آن مواد رأی بدهند. در سوی دیگر دولت در این اندیشه رفراندوم را به اجرا گذاشت که با شروع سال جدید (1342ش) برنامه های خود را بر پایه همان اصول ششگانه آغاز کند و بی هیچ مانعی خواسته هایش را جامه عمل پوشاند. چیزی که نهضت آزادی ایران بدان آگاهی یافته بود و با تکیه بر زمان انجام چنین رفراندومی اعلامیه «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ» را انتشار داد. در این اعلامیه که سه روز مانده به برگزاری رفراندوم (3 بهمن 1341) منتشر ساخت به صراحت بر اصل و ماهیت رأی گیری در چنان زمان و فضایی هجوم برد و از مقاصد شوم بیگانه پرستی حکومت پهلوی، در موضوع به رأی گذاشتن چنان موادی، پرده برداشت. همین رویه را در اعلامیه دیگری که روز بعد (در 4 بهمن) به دست انتشار سپرد ادامه داد و با مخاطب قرار دادن «ملت شرافتمند ـ کارگران ـ کشاورزان عزیز ایرانی» ضمن اشاره به حوادث و اخباری که در چند روز مانده به رفراندوم روی داده بود، «کشاورزان و کارگران و روحانیون و اصناف و روشنفکران و همه طالبان سعادت و سربلندی ملت ایران» را هشدار داد که «نسبت به خواب بزرگی که برای اسارت آنها و پایدار کردن بساط خودسری و دیکتاتوری و فرعون منشی دیده اند»،-۵- بیدار باشند. به همین سبب نیز، اعضای نهضت آزادی از بعد زمانی در بهترین و مناسب ترین شرایط زمانی که می توانستند در جهت مخالفت با جریان رفراندوم نقش تاریخی و موثری را ایفا کنند، دستگیر و بازداشت شدند و در روزهایی که رفراندوم و مواد آن صحنه های گوناگونی را در جامعه ایرانی به وجود می آورد، در گوشه های زندان به حسرت و عسرت روزگار گذراندند. در سوی دیگر همین عامل زمان در دایره فکری عواملی که چنان قیامی را پدید آوردند، اهیمت غیرقابل انکاری پیدا کرد و به یکی از عناصر اصلی در تشدید و تسریع قیام پانزده خرداد تبدیل گردید. قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی ایران با استفاده از موقعیت مناسب زمانی که به موجب رفراندوم 6 بهمن به دست آوردند، عاملهای موثر در میدان مبارزه با حکومت پهلوی را شناختند و در سایه علم و شناختی که نسبت به ارزش زمان پیدا کرده بودند، در روند مبارزاتی خود از هر موقعیتی که برایشان پیش می آمد، بیشترین بهره مندی را نصیب خود ساختند. به سخنی ساده تر این عنصر زمان هر دوی آنها را به هم نزدیک تر ساخت و بر رشته های پیوندشان هم افزود و هم توانایی بخشید. روند درک مناسب و منطقی از موقعیت زمانی در دوران مبارزه بر ضد حکومت پهلوی، از سوی هر دو نهاد مورد بحث تنها محصور و محدود به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی یا رفراندوم 6 بهمن نبوده، در روزهای بعد هم تداوم یافت. به گونه ای که هر چه زمان به روز چهارشنبه 15 خرداد 1342 نزدیک تر می شد، این ارتباط به مراتب منسجم تر گشته، با عمق بیشتری پیش می رفت. در حوالی حوادث مربوط به روز یادشده، اگر چه سران و رهبران اصلی نهضت آزادی ایران در زندان و بازداشت به سر می بردند، اما شورای مرکزی همچنان در تلاش بود که درک درستی که از زمان در دست داشت، از دست نگذارد و اهمیت آن را مایه و بنیاد اقدامات اساسی نهضت قرار دهد.
اهمیت و میزان تأثیرگذاری عنصر زمان در ارایه فهمی ملموس و واقعی از وجود پیوند میان نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد، زمانی جلوه گری می کند که فرض شود نهضت آزادی ایران با وجود داشتن «ایدئولوژی منطبق و مأخوذ از اسلام» و هم سویی با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در مبارزات ضد پهلوی، شیوه ای را در پیش می گرفت که با سیر وقایع منتهی به قیام 15 خرداد فاصله زمانی می داشت و نسبت به پانزده خرداد با تأخیر واکنش نشان می داد. در این صورت آیا باز امکان آن وجود داشت که بر نقش آفرینی نهضت آزادی در جریان قیام پانزده خرداد تأکید و تصریح ورزید و از موقعیت شناسی آن سخن گفت؟ و همین طور آیا باز می شد از برقراری پیوند زمانی میان آن دو سخن راند و درباره آن قلم به دست گرفت؟
روشنی پاسخی که به دو سئوال بالا یا سئوالاتی از این دست باید داده شود، از آن روی است که دیگر آب از دست رفته را نمی توان به جوی بازگرداند؛ «تیری که رها شد به چله» بازنمی گردد! در اینجاست که برای فهم اهمیت موضوع، زمان به عنوان عنصری مهم و در نقش فرصتی گران مایه تلقی می گردد تا عمق و اندازه اثرگذاری آن بر سطوح متعدد روابط موجود میان نهضت آزادی و قیام پانزده خرداد نمود بیشتری پیدا کند.
2ـ پیوند مکانی: میان دو پدیده هم سو اگر با پیوند زمانی قرین باشد، به مراتب تأثیرات گسترده و ریشه دارتری به جا می گذارد که چون حوزه مکانی پانزده خرداد و نهضت آزادی هم یکی بوده، پیوند موجود میان آن دو را می توان عمیق و مستحکم دانست. نهضت آزادی ایران در تهران تأسیس یافت و همان شهر را هم مرکز فعالیتهای خود قرار داد. البته از کشاندن دامنه فعالیتش به دیگر نقاط کشور، بویژه قم، خودداری نمی نمود و از کوشش حزبی باز نمی ایستاد. اصلی که قیام پانزده خرداد هم بدان توجه ویژه داشت و گستردگی آثار آن را علاوه بر تهران و قم، در شهرهای دور و نزدیک کشور غیرقابل انکار کرده است.
هم مکانی پانزده خرداد و نهضت آزادی، چه در هنگام شکل گیری و چه در ادامه کار، روابط آن دو را گسترش داد و بر شمار و ژرفایی ریشه های پیوندی شان افزود. آنها بدون واسطه، از نزدیک ترین محل ممکن بر وقوع حوادث آگاهی می یافتند و در کمترین زمان ممکن، با اندک زوایای ایدئولوژیکی، در برابر آن وقایع جبهه می گرفتند. این امر در نوع خود عاملی مهم برای روابطی به شمار می رود که در ادامه حیات آن دو اثر گذارده، همراهی و همکاری آنها را در طول سالهای بعد به دنبال آورد.
در ابنجا سخن خود را در قالب یک فرضیه پیش می بریم تا در سایه آن مقصود از پیوند مکانی روشن تر و ملموس تر بیان گردد. فرض کنیم که دو نقشه جغرافیایی از شهر تهران، به عنوان پایتخت کشور، و جایی که در فاصله سالهای 1340 تا 1344ش مهم ترین و مؤثرترین حوادث مربوط به نهضت اسلامی را به چشم دیده، در دست داریم. یکی از آن نقشه ها نقاطی را نشان می دهد که حوادث مربوط به قیام پانزده خرداد بیش تر در آنها روی داده است. و دیگری هم حاوی مناطقی است که نهضت آزادی ایران آنها را مرکز فعالیتهای مبارزاتی خود قرار داده بود. حال این دو نقشه را روی هم قرار می دهیم. با اندک مداقه ای درمی یابیم که تعداد قابل توجهی از نقاطی که در هر دوی آنها نشانه گذاری شده اند، با هم منطبق می شوند. نقاطی مانند مسجد هدایت (واقع در خیابان اسلامبول)، منازل شماری از علما و مراجع عظام، میدان 24 اسفند (انقلاب اسلامی فعلی)، خیابان (انقلاب اسلامی کنونی)، »دانشگاه تهران» و «بازار تهران» که در واقع هر کدام از آنها به مثابه حلقه هایی است که هم تعدادشان و هم بهم فشرده تر بودنشان، به روشنی سخن از آن می گویند که پیوند مکانی نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد در سالهای آغازین نهضت اسلامی از انسجام قابل توجهی برخوردار بوده است. هر کدام از این اماکن که در واقع برای نشان دادن پیوندهای مورد بحث به مثابه تکه هایی از یک جورچین اند، شاهد وقایع متعددی بوده اند که در طول آن چهار سال در تهران روی داده اند. به عبارتی ساده تر اگر در شرح رخدادهای مربوط به نهضت آزادی و قیام پانزده خرداد به دنبال تعیین نقاط جغرافیایی باشیم، بیشتر از هر جایی، عنوان همان چند نقطه به چشم می آید که در چند سطر بالا نامشان برده شد. همین اشتراکات مکانی به خودی خود بر وجود پیوند میان آن دو تأکید و سخن از آن دارند که هم قیام پانزده خرداد و هم نهضت آزادی ایران در استفاده از موقعیتهای جغرافیایی به طور نسبی از شناخت یکسانی برخوردار بوده، در مسیر مبارزه از مناطق حساس و تأثیرگذار شهری بیشترین بهره را نصیب خود کرده اند. نمونه های بسیاری در منابع مربوط به هر دوی آنها در دست است که بر درستی این گفته تأکید و تصریح دارند.-۶
ب) معیارهای انسانی
در بررسی تأثیراتی که جمعیتها و گروههای اسلامی در شکل گیری قیام پانزده خرداد از خود به جا گذارده اند، بیش از همه نقش سران و اعضای فعال آنها به چشم می آید. سمت وسوی اقدامات ایشان هم بیش از دیگران مورد مداقه و مطالعه قرار گرفتهه در دایره بررسیها هماهنگیهای فکری و عملی شان برجسته تر نشان داده شده است. چنین دقت نظری علاوه بر اینکه به طور کلی دلالت بر چگونگی سمت وسوی اهدافشان، و انگیزه های افراد از شرکت در جریان پانزده خرداد دارد، به خودی خود رشته های پیوندی میان آنها و قیام پانزده خرداد را مجسم می سازد که رهبران و فعالان احزاب و انجمنهای متعدد، چگونه و با تکیه بر کدام ابزار و آلات حلقه های ارتباط را بهم پیوسته اند و زنجیره پیوندها را تشکیل داده اند. به همین سبب بایسته است که از سهم عمده ای که تعدادی از سران و اعضای هیئت مؤسس نهضت آزادی در شکل گیری قیام پانزده خرداد 1342 داشته اند، محل توجه قرار گیرد و کوششهای ایشان در آن سالها به عنوان یکی از عوامل مهم و مؤثر در ایجاد پیوند میان قیام و نهضت قلمداد گردد. در این میان آنچه بیش از هر مسئله دیگری اهمیت پیدا می کند هم سویی سهم عمده ایشان و نقش مؤثر آنان در موقعیتهای مختلف است که بسترهای مناسبی را برای تبیین اهداف وقایع پانزده خرداد فراهم ساخته است. بنابراین هر فهرستی که درباره فعالان قیام پانزده خرداد تهیه و تنظیم می شود، لاجرم حاوی نام آن دسته از اعضای نهضت آزادی ایران است که در شمار سران و رهبران نهضت جا دارند و بیشترین نقش را هم در پیشبرد اهداف آن ایفا کرده اند. همین نتیجه به گونه وارونه هم به دست می آید. بدین صورت که در شرح زندگی نامه شمار زیادی از سران و رهبران نهضت آزادی تلاشهای دامنه داری برجسته می نمایند که در یکی ـ دو سال قبل یا بعد از قیام پانزده خرداد، و عمدتاً در راستای اهداف آن، انجام داده اند.
افزون بر این، در میان قشر میانی و توده مردمی که در صحنه های گوناگون قیام پانزده خرداد حضور چشم گیری داشتند، وابستگان نهضت آزادی از فراوانی قابل توجهی برخوردارند که از میان آنان می توان دانشجویان و دانشگاهیان و جمعی از اصناف و بازاریان را به یاد آورد. این جمعیت به عنوان عوامل انسانی و در یک فرایند کلی و همه جانبه، به حلقه هایی می مانند که رشته های پیوند میان آن دو را ترتیب داده، بر استواری هر چه بیشتر آنها افزوده اند.
ج) معیارهای موضوعی
اگر چه نمی توان میان معیارها و عاملهای تأثیرگذار در ایجاد پیوند میان قیام پانزده خرداد و نهضت آزادی اولویتی قایل شد و یکی را بر دیگری برتری داد، اما با اطمینان قابل اتکایی می توان بر این مطلب پافشرد که گستره عامل موضوعی در پدید آمدن روابط آن دو درازدامن، و هم جنسی و هم سِنخی آنها در پایدار بودن این روابط بسیار عمیق بوده است. زیرا تا زمانی که دو پدیده از منظر موضوع هم سو نباشند به سختی می توانند با هم ارتباطی برقرار سازند و به تفاهم منطقی و پیوسته دست یابند. بنابراین به نظر می رسد که نقش این عامل در این میان بنیادین بوده، عوامل پیوندی دیگر را تحت الشعاع قرار داده است. به طوری که پیوندهای دیگر یا به موجب آن پدید آمده اند یا با تکیه بر آن گسترش یافته اند.
با بیانی ابتدایی و ساده ، اسلامی و اجتماعی بودن ماهیت قیام پانزده خرداد در یک سو، و مأخوذ و ملهَم بودن نهضت آزادی ایران از اسلام در سوی دیگر، مهمترین اصلی است که در وهله نخست و در گستره چشم گیری پیوند موضوعی آن دو را به وجود آورده است. دلایل بسیاری برای این است که ماهیت قیام مورد بحث را اسلامی بدانیم. با وجود این تأکید بر مهمترین آنها در این مختصر بسنده می نماید:
1ـ قرار گرفتن علما و مراجع عظام، و در رأس آنها امام خمینی در صف اول مبارزات که می توان نقش ایشان را برای قیام راهبردی دانست. و همین طور حضور گسترده و چشم گیر طلاب علوم دینی در جریان رویدادهای دوران مورد نظر که در واقع بخشی از بدنه قیام را تشکیل می دادند.
2ـ استفاده از مفاهیم و آیات قرآنی در اعلامیه، بیانیه ها، شعارها، پلاکاردهای تهیه شده درباره پانزده خرداد از یک سو، و توجه و تمسک ویژه سخنرانان و وعاظ متعدد به آیات قرآن و الطاف الهی از سوی دیگر که عمدتاً برای تبیین و تشریح اهداف و انگیزه های قیام ایراد می شد.
3ـ محتوای عموم اعلامیه و بیانیه هایی که در حمایت از پانزده خرداد تهیه و توزیع شده اند. در جای جای این اعلامیه ها و بیانیه ها آموزه ها و مؤلفه های دینی و مذهبی، بویژه شیعه دوازده امامی، موج می زند.
4ـ تصریح و تأکید بر وظایف اسلامی و الهی و اولویت آنها برای مبارزان و فعالان قیام که به گونه های مختلف و در موقعیتهای متعدد نمود پیدا کرده است.
5ـ تمرکز فعالیتهای مربوط به قیام در اماکن دینی مانند مسجد، حسینه، تکیه و امامزاده، و تجلی آنها در شکل و شمایل شعایر مذهبی مانند دسته ها و هیئتهای سینه زنی و عزاداری. همچنین استفاده از منابر وعظ و خطابه به عنوان مؤثرترین پایگاه مذهبی که در گسترش مبانی قیام در میان اقشار مختلف مردم سهم عمده ای را از آن خود کرده است.
شاید دلایلی دیگری را نیز بتوان بر موارد بالا افزود. اما همین چند مورد به خوبی بر دینی بودن قیام پانزده خرداد دلالت دارد و بر اسلامی بودن ماهیت آن کفایت می کند. در سوی دیگر نهضت آزادی ایران هم هویت اسلامی داشت. به طوری که اعضای هیئت مؤسس آن، علاوه بر اینکه خود از دینداران و دین باوران اسلامی به شمار می رفتند، تأکید بر این داشتند که جمعیت شان را مبتنی بر دین اسلام تشکیل داده اند و «مبانی و معتقدات مذهبی اسلام» محرک واقعی شان در این امر بوده است.-۷- افزون بر این اغلب ایشان در مدافعاتی که در مراحل مختلف محاکمه از خود و نهضت آزادی ایران ایراد کردند، مکرراً آموزه ها و مؤلفه های اسلام را به یاد آورده، توضیح دادند که متناسب با آن و با توجه و تأسی به آنها کمر به تأسیس چنین جمعیتی بسته، فعالیت خویش را آغاز کردند.-۸
استبدادستیزی و دشمنی با عناصر و مبانی آن از دیگر موضوعاتی است که هر دوی آنها در جهت گیری مبارزات شان بر ضد حکومت محمدرضا پهلوی و عوامل آن، با هم اشتراک داشتند. شاید این اشتراکِ هدف بدون هماهنگیها و هم سازیهای قبلی باشد و در بررسی پیوندهای برقرار شده میان آنها، نتوان با تکیه بر دلایل و نشانه های مستند و مستدل، دست آویزی را در این زمینه پیدا کرد و نشان داد. اما دلایل متعددی را می توان در طول دوران مبارزات آنها جست و برجسته نمود که هم قیام پانزده خرداد و هم نهضت آزادی پایه های مستبدانه پهلوی را نشانه رفته بودند و به شدت و به روشهای مختلف، با هر نوع اندیشه و عمل کردی که در تحکیم و تقویت این پایه ها می کوشید، می جنگیدند.
حکومت پهلوی به غیر از دوره های کوتاه و گذرا، که آن هم متأثر از عواملی بوده، فشار اجتماعی و سیاسی را بر متن جامعه تحمیل کرده، با القای مفاهیمی ساختگی اقشار میانی و فرودست را زیر سلطه خود گرفته بود. این تسلط که استبداد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را به دنبال داشت، بعد از کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق گستردگی و عمق بیشتری یافته و جامعه عمومی کشور را درگیر خود ساخته بود. بنابراین اقشار مختلف، اعم از روحانی و طلبه، دانشجو و دانشگاهی، دانش آموز و فرهنگی، بازاری و بازارچی، صاحبان حِرف مختلف و به طور کلی توده مردمی که در وقایع مرتبط با قیام پانزده خرداد شرکت داشتند، به پا خاستند و با درک منطقی از وضعیت خود و کشور، به گونه های متنوع بر ضد گونه های مختلف استبداد شوریدند. این قیام و شورش در نوع برخوردهایی که مردم در وقایع آن دوران از خود نشان می دادند به روشنی قابل فهم است. مثالهایی که وعاظ و سخنرانان از ظلم و جور پادشاهان تاریخ ببان می کردند، اشاره به آیاتی از قرآن و کتب دینی دیگر در اجتماعات مختلف که استبداد و ستم به مردم را نکوهش می کردند، اشعار و شعارهایی که به شیوه های گوناگون درباره استبداد و ستم و دیکتاتور سروده و سر داده می شد-۹- و شرح عاقبت مستکبران و ظالمان از عمده مواردی است که می توان بر پایه آنها ماهیت قیام پانزده خرداد را ستیز با استبداد و ستم دانست و بر استبدادستیز بودن آن تصریح نمود. در سوی دیگر همین رویه را نهضت آزادی ایران با اندک تفاوتهایی در شیوه به کار بسته بود که در میان آنها می توان به طور مصداقی بیانیه «دیکتاتور خون می ریزد»-۱۰- را به یاد آورد. یا از پلاکاردهای می شود سخن گفت که در همان روزها با عناوین «مرگ بر دیکتاتور خون ریز» و «مرگ بر این دیکتاتور خون آشام» و به وسیله دانشجویان، بر درِ ورودی چند دانشگاه مهم و مرکزی تهران بالا برده بود. نمونه تراکتی هم که در همان اَوان توزیع کرد، ضمن جلب توجه مسلمانان به جایگاه بلند اسلام، تأکید داشت که چنین دینی «بازیچه دیکتاتور سفاک و خیانت» شده است. بنابراین «بخون ناحق ریخته شهدا اسلام سوگند» یاد کرد «که تا محو کامل حکومت فساد و دیکتاتوری از پای ننشسته و تا آخرین نفس در راه هدفهای مقدس اسلام پایمردی» خواهند کرد.-۱۱- در همین باره باید از دفاعیات مهندس بازرگان هم یادی به میان آید که در «دادگاه غیر صالح تجدید نظر» به شدت برگزاری رفراندوم و دادن حق رأی به زنان را کوبید و رفراندوم را دلیل عینی بر این دانست که مچ استبداد پهلوی باز شده، تیرش به سنگ خورده است. در ادامه هم از خفقان حاکم بر جامعه سخن گفت و اعلام کرد که نهضت آزادی «با اصلاحات موافق، با دیکتاتوری شاه مخالف» است.-۱۲
از دیگر موضوعات مهمی که رشته های پیوند میان نهضت آزادی ایران و قیام پانزده خرداد را محکم تر ساخته مخالفت شدید آنها با بیگانه پرستی حکومت پهلوی است که در رفتار و گفتار و نوشتار رهبران و فعالان هر دوی آنها به چشم می خورد. اشاره صریح و بی باکانه رهبر قیام در سخنرانی عصر عاشورای 1383 (13 خرداد 1342) در خطاب به محمدرضاشاه مستندترین و مستدل ترین گواه بر این مدعاست. «آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند تورا. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر کنند. ...»-۱۳- و به همین منوال می توان اعلامیه نهضت آزادی ایران را که در سال 1342، با عنوان «آفرینندگان مشروطه بر ضد استعمار بپا خاستند» منتشر ساخت، نمونه ای از مدلولهایی دانست که نهضت آزادی با استبدادزدگی مخالفت نموده، ایران و ایرانی را آزاد می خواست.-۱۴
پی نوشتها
1. نهضت آزادی ایران دو روز قبل از تظاهرات جلالیه، در 26 اردیبهشت سال 1340 در تهران تأسیس شد. آیت الله سیدمحمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان بنیانگذاران اصلی نهضت آزادی بودند که از چندی پیش در اندیشه تشکیل حزبی بودند. تا اینکه با شروع سال 1340 زمینه را برای جامه عمل پوشاندن به ایده خود مناسب دیدند و عده ای از همفکران و هم مسلکان شان را به منزل حاج صادق فیروزآبادی فراخواندند که در خیابان شاهرضا، خیابان تنکابن پیچ شمیران (ابتدای خیابان شریعتی کنونی)، واقع بود. در ابتدای جلسه ای که در همان روز، به عنوان نخستین جلسه نهضت آزادی تشکیل شد، مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و حسن نزیه صحبت کردند و در ادامه اساس نامه و آیین نامه نهضت به همراه دو جزوه با عکس دکتر محمد مصدق بین حاضران توزیع شد. (میثمی، لطف الله، از نهضت آزادی تا مجاهدین (خاطرات)، ج1، تهران، صمدیه، 69، 71).
2. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج3، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، 1341ش، چ دوم، صفحات متعدد
3. عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، ج2، تهران، نشر گفتار، چ دوم، 1372ش، 146
4. متن اعلامیه نهضت آزادی در مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به این شرح است: «دولت ازهیاهوی انتخابات انجمن های ایالتی چه خیالی دارد؟ چندی است هیئت حاکمه بعنوان یک گام تازه و بلند دیگر در جهت تأمین آزادی و تعمیم دمکراسی بمنظور تسریع در وظایف اصلاحی وسیع خود (!) وعده انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی را داده سر و صدای حق رأی خانمها را به راه انداخته است. دولت با این عمل خود چه خواب تازه ای برای مردم دیده و چه قصدی دا رد؟ امر مسلم اینست که دل آقایان برای آزادی و حق انتخاب کردن کسی نسوخته است و به هیچ وجه قصد اعطای حق به زنها و یا مردها و اجرای انتخابات صحیح و واگذاری کارها به مردم در بین نیست. وقتی علیرغم نص صریح قانون اساسی و سنت ۵۶ ساله مشروطیت با بی پروائی فوق العاده ای ملت ایران را از انتخابات مجلس شورای ملی محروم می کنند خیلی مضحک است که بخواهند به خانمها حق رأی انتخاب نمایندگان انجمن های ایالتی و بعد مجلس شورا را بدهند! مگر مردها در این مملکت چه حالا و چه دوره های بعد از کودتا که با آن رسوائی انتخاباتی بعمل می آمد حق رأی دارندو داشتند که زنها از آن محروم باشند؟! (یقیناً خواهران عزیز و روشنفکر ما گول چنین صحنه سازیها را نمی خورند.) پس بحث در اینکه انتخابات انجمن های ولایتی چگونه باشد و چه کسانی رأی بدهند بحث کاملا بیهوده ای است خصوصاً انجمن هائی که استانداران هر آن حق داشته باشند آنرا منحل نمایند. با این اوضاعی که فعلا داریم انجمن های شهری و ایالتی تشکیل نخواهد شد و یا اگر بشود از همانهائی پر خواهد شد که دولت می خواهد خواه زنها رأی بدهند خواه ندهند! مطلب را بصورت دیگر باید عنوان کرده علت و انگیزه دستگاه از چند حال خارج نیست: ۱ـ دولت مانند معمول وعده ای می دهد ـ سروصدائی بپا می کند... و برای مدتی مردم را سرگرم می کند.. . تا بهتر بتواند خر مراد را چند صباحی باز به راحتی براند! ۲ـ برنامه ملعبه قرار دادن ناموس دینی و ملی ما را که خواسته استعمار و ضامن دوام و توسعه سواری بر ملت است چند قدم دیگر پیش ببرند. ۳ـ آشفتگی و اختلاف نظری را که در موضوع حق انتخاب زنها در بین مردم وجود دارد دامن زده طبقات متقدم و متجدد و دو جنس مقابل را بیش از پیش از یکدیگر دور نمایند تا مخالفین ملت از تشدید سوء ظن ها و اختلافات داخلی بهره برداری کاملتری بکنند. ۴ـ در نتیجه هیاهو ابراز مخالفت های احساساتی و استدلالی که له و علیه شرکت خانمها در انتخابات بعمل می آید دولت به بهانه عدم رشد اجتماعی ملت مجوزی در انظار داخلی و خارجی برای عمل خلاف قانون و خلاف حق خود دائر بر عدم اعطای آزادی و حق رأی کسب نماید و بکار برد. ۵ـ همانطور که جناب آقای دکتر مصدق رهبر واقعی و محبوب همگی در نامه ۲۸/۶/۴۱ اخیر خود بعنوان سخنگوی جبهه ملی اشاره فرمودند استناد دولت به اینکه «... مشروطه باید از پایین به بالاسرایت کند و تا انجمن های شهر و ایالتی انتخاب نشوند مردم نمی توانند وکلای خوبی انتخاب کنند عذری است بدترار گناه چونکه در مملکت اول مردم نمایندگان مجلس را انتخاب می کنند چنانکه بعد مجلس قانونی برای تشکیل انجمن ها وضع نمود باین کار مبادرت می نمایند وتا نیم قرن بعد هم اگر مملکت دچار رژیم دیکتاتوری باشد اعضای انجمن نخواهند توانست به هویت اشخاص پی ببرند...» چه بسا غرض دولت فعلی از پرتاب این گلوله تبلیغاتی و مشغولیاتی سنگرگیری مجددی باشد. یعنی پس از اینکه در دولت سابق مدتی تجدید نظر در آیین نامه انتخابات را بهانه کردند حالا هم با ایجاد یک اشکال عمدی در سر راه انتخابات انجمن های ایالتی خواسته باشند وسیله معطله دیگری برای جوابگوئی به ایراد گیرندگان و سر باز زدن از انتخابات بتراشند. ۶ـ اصولا زمزمه اسقلال داخلی ایالات و تشکیل انجمن های شهر و ایالتی نغمه ناموزون تازه ای نیست. خوش حافظه های سیاستخوان داخلی خوب بخاطر دارند که رزم آرا نیز در ابتدای حکومت خود دست بکار همین برنامه زد و کهنه کارهای مارگزیده سیاست استعماری در این دلسوزی دایه های مهربان تر از مادر مقدمات آزادی استان خوزستان را بمنظور واگذاری حقوق جدیدی به کمپانی صاحب امتیاز محلی یعنی شرکت سابق نفت دیدند...
در هر حال و با توجه به همه احتمالات و اغراض فوق نهضت آزادی ایران از دولت بسیار دلسوز و قانون پرست و دمکراسی طلب استدعا دارد فعلا حق باز گرفته مردها را به خودشان پس بدهد و دخالتی در انتخابات ننماید تا بعد نوبت صحبت خانمها و انجمن های ایالتی برسد. به خواهران ارجمند و خانمهای روشنفکر نیز توصیه می نماید فریب این حرفها را نخورند و اگر به فکر رهائی مملکت از سدهای استعماری و جهل وبیچارگی ملت هستند سنگ خیلی حقوق بدیهی تر و عمومی تر را که اول آنها حق آزادی مطبوعات و انتخابات است به سینه بزنند. نهضت آزادی ایران تهران ـ آبانماه ۱۳۴۱» (مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD)، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش).
5. مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش.
6. برای آگاهی از اماکنی که هم در شکل گیری قیام پانزده خرداد دارای نقش مؤثری بودند و هم به منظور بسیج کردن اقشار مختلف مردم مورد توجه ویژة وابستگان نهضت آزادی ایران در سالهای 1340 تا 1343ش، قرار داشتند، می توان به مجموعه روزشمار 15 خرداد 1342 رجوع کرد که از سوی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در دست تدوین است. از این مجموعه تاکنون سه مجلد که به حوادث فروردین تا آذر 1340می پردازد، به زیور چاپ آراسته شده، در دسترس عموم علاقه مندان قرار دارد. از مجلدات دیگر هم که وقایع دی 1340 تا اسفند 1343 را دربرمی گیرد، برخی در انتظار چاپ ، و برخی دبگر در حال گذراندن مراحل تدوین اند. همچنین در پایگاه اینترنتی 15 خرداد 1342 (وابسته به همان دفتر ـ حوزه هنری) عناوین وقایع روی داده در فاصله زمانی مورد اشاره در بالا (فروردین 1340 تا اسفند 1343) به همراه خلاصه ای از محتوای خبرهای مربوط به آنها در اختیار کاربران فضای مجازی قرار گرفته است که علاقه مندان می توانند برای کسب آگاهی اولیه درباره این موضوع بدان مراجعه کنند. این بخش از اطلاعات در واقع چکیده وقایعی است که در تمامی مجلدات مجموعه روزشمار پانزده خرداد 1342 گزارش شده است.
7. مهندس مهدی بازرگان یکی از سه تنی (دو تن دیگر: آیت الله سید محمود طالقانی و دکتر یدالله سحابی) که نهضت آزادی ایران زایده اندیشه ایشان است (نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج1، تهران، رسا، چ سوم، 1371ش، 163) در بیان انگیزه اصلی برای تأسیس چنان نهضتی، به تاریخچه ای از فعالیتهای حزبی در دوران بعد از کودتای 28 مرداد 1332 پرداخته، در ادامه نقشی را که جبهه ملی با رهبری دکتر مصدق برعهده داشت، تشریح کرده است. آنگاه اظهار داشته است که: «ولی برای ما، و برای عده زیادی از همفکران و شاید اکثریت مردم ایران، محرکی جز مبانی و معتقدات مذهبی اسلامی نمی توانست وجود داشته باشد. نمی گویم سایرین مسلمان نبودند، یا مخالفت با اسلام داشتند؛ خیر، برای آنها اسلام ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی نمی شد. ولی برای ما مبانی فکری و محرک و موجب فعالیت اجتماعی و سیاسی بود. اتفاقا چنین حزب و جمعیتی در ایران تشکیل نشده بود، یا اگر شده است فعلا وجود نداشت.» (بازرگان، مهدی، مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی، تهران، مدرس، 1350ش، 207؛ به نقل از نجاتی، ج1، 164)
8. مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش.
9. از جمله شعارهایی که در آن روزها سر داده می شد می توان به موارد زیر اشاره کرد: مرگ بر دیکتاتوری، دیکتاتور رسوا شد، مرگ بر این دولت دیکتاتور، مرگ بر این دیکتاتور، مرگ بر این قلدر قانون شکن (سیرمبارزات امام خمینی در آئینه اسناد به روایت اسناد ساواک، ج1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386ش، 413)
10. متن اعلامیه که به فاصله چند روز بعد از وقایع 15 خرداد 1342 از سوی نهضت آزادی ایران، در مخالف با استبداد و سلطه جویی حکومت پهلوی انتشار یاف، پیش روی شماست: «بخوانید و به دیگری بدهید. دیکتاتور خون می ریزد. مردم مسلمان ایران در طول تاریخ ایران نخستین بار است که به مقام منیع نیابت عظمی امام علیه السلام جسارت می شود و مراجع تقلید حضرت آیت الله خمینی دزدیده و زندانی می شود و حضرت آیت الله شریعتمداری در خانه خود و در میان صدها سرباز گارد شاهی زندانی است و حضرت آیت الله میلانی را که برای شرکت در انقلاب خونین مردم تهران از مشهد حرکت نموده بودند از نیمه راه بازگردانیده و علمای تهران، شیراز، قم، مشهد، تبریز و شهرهای دیگر را دسته جمعی زندانی می کنند.
مردم با غیرت
رقم کشته ها و زخمی ها در کشور از ده هزار نفر متجاوز است مردم عریان و بجان رسیده این مملکت سینه های لخت خود را به رگبارهای مسلسلهای شاه دیکتاتور جبار سپردند و مردند و تسلیم حکومت جبار نشدند. دانشجویان دانشگاه تهران با شعار دیکتاتور خون می خواهد، مرگ بر دیکتاتور خون آشام به یاری مردم مسلمان به خیابانها ریختند و امروز ششمین روز قیام و انقلاب سراسری مردم کشور علیه دیکتاتوری است و هنوز علیرغم تصور باطل عمال دیکتاتوری مقاومت مردم اد امه دارد. مردم تصمیم گرفته اند بخاطر رضای خداوند و تحصیل حق وآزادی به مقاومت ادامه دهند.
ایرانی مسلمان:
به حکم حضرت آیت الله میلانی (در اعلامیه ای که در تکذیب اعلامیه جعلی از قول ایشان صادر فرموده اند) هرکس در این شرایط دست از مقاومت بردارد به اسلام، به قرآن به آزادی خیانت کرده است. هیهات که تو مسلمان با شرف خیانت کنی، هیهات که تو، تو که با فریاد الله اکبر (اسلام و خمینی پیروز است) جان می دهی و اندیشه تسلیم و خیانت به دماغ راه دهی مسلمانان.
اکنون با همه نیرنگهای دستگاه جبار با آنکه مامورین سازمان امنیت، مغازه ها و کتابخانه پارک شهر را با پودر حریق آتش زدند و به زنان تجاوز کردند تا قیام مردم شرافتمند ایران را در دنیا شرارت اشرار معرفی نمایند قیام شما چنان بزرگ و چنان درخشان و چنان پرشکوه و چنان قهرمانی شد که پرده های پندار را درید. دنیا با تحسین و اعجاب و از ورای پرده های دریده شده دروغ دستگاه تبلیغاتی به نظاره این قیام قهرمانی آمدند. شما ملت مسلمان ایران می دانید که قیام مراجع عالیقدر و روحانیون بزرگوار علیه مظالم دستگاه حاکمه و دیکتاتوری است و به هیچ وجه این مبارزه مقدس با موضوعات ظاهری اصلاحات ارتباطی ندارد و در هیچ یک از اعلامیه های صادر از مقامات مذکور کوچکترین اشاره ای به این مسائل کوچک نشده و شما بخوبی از تبلیغات دروغ دستگاه که می خواهد مقام مقدس شما را آلوده کند اطلاع دارید مسلمانان به هوش باشید و از دروغ های مفتضح رادیو برحذر باشید کار رسوائی تبلیغات این دستگاه بجایی رسیده است که آیت الله قمی را نخست دستگیر می کنند و بعد از قول او فتوا جعل می کنند. افراد نهضت آزادی ایران، یاران وفادار قرآن و شاگردان مکتب آزادی بخش حسین بن علی علیه السلام با ایمان راسخ و قاطعیت و بدون تزلزل با قیام عمومی مردم ایران همگامی نموده و به یاری خدا ملت ستمدیده ایران را تا پیروزی معاونت خواهند کرد. با استعانت از خداوند قادر قهار نهضت آزادی ایران ۱۹/۳/۴۲» (مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش.)
11. متن این تراکت چنین است: «اسلامی که پیامبر بزرگ در راهش رنجها و مصائب فراوان دید. اسلامی که خون پاک شهدای بدر و احد و هزاران آزاد مردان به پایش ریخت. اسلامی که فرق مبارک علی بن ابیطالب علیه السلام بخاطرش شکافته شد و خون مقدس حسین علیه السلام نهالش را آبیاری کرد. اکنون بازیچه دیکتاتور سفاک و خیانت پیشه شده است. بخون ناحق ریخته شهدا اسلام سوگند که تا محو کامل حکومت فساد و دیکتاتوری از پای ننشسته و تا آخرین نفس در راه هدفهای مقدس اسلام پایمردی کنیم. نهضت آزادی ایران سال 1342» (مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش.)
12. بازرگان، مهدی، مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی، تهران، مدرس، 1350ش، 207؛ به نقل از نجاتی، ج1، 333
13. صحیفه امام، ج1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378ش، 243 تا 248
14. اعلامیه مزبور به این شرح است: «آفرینندگان مشروطه بر ضد استعمار بپا خاستند. رگهای غیرتی که نیم قرن پیش جوی خون گلرنگ جاری ساخت تا نهال آزادی و مشروطیت برومند و سر سبز گردد بار دیگر خون مقدسش بجوشید و در آذر آبادگان جنبش مقاومتی بر ضد دیکتاتور و استعمار حامی او بر پا کرد. همان مشت درشتی که دیروز از آستین ستارخان ها به در آمد و کاخ استبداد محمد علیشاهی را بر هم زد امروز در آذربایجان گرامی گره شد و بر سینه اهریمنی دیکتاتور فرومایه ترین نوکر امپریالیسم انگلیس کوبید، چند روز است که آذربایجان آزاده و استبداد شکن جنبش مقاومت ضد استعماری ملت ما را گرم کرده و علمای مجاهدش با نطقهای مذهبی و مردم شجاعش با اعتصاب چهار روزه قهر مقدسشان را علیه دیکتاتور و به عنوان اعتراض به مظالم و بی دینی استعمار انگلیس ابراز داشته اند. از آذربایجانیان دلیر و وطنخواهی که در تاریخ میهن ما سپر پولادین تجاوزات عثمانی و روسیه تزاری و بلشویسم استالین بوده اند همینگونه سز است. آذربایجانیان ضد اجنبی به همانها که رژیم محمد علیشاه عمل روسیه تزاری را سرنگون کردند و غلام یحیی مارشال. افتخاری ارتش سرخ و بلشویکهای تجزیه طلب و خائنش را از خاک پاک وطن راندند انتظار می رفت که سیلی مرگ به صورت سیاه دیکتاتور ژنرال افتخاری ارتش انگلیس بنوازند آذربایجان قلب پرضربان ایران همواره خورشید درخشان امید و آرمان ملت ما بوده است. شنبه ۱۶ آذرماه آذربایجان دژ دین و ملت چهارمین روز اعتصاب خود را می گذرانید و همان وقت دانشگاه تهران سنگر آزادیخواهان و قم مقدس پایگاه معنویت در اعتصابی پیروزمند بسر می برد و در دانشگاه رضوی مشهد و دیگر شهرهای ایران تظاهرات بود، جهانیان دیدند که ملت چگونه یکپارچه و هماهنگ به بزرگداشت شهدا نهضت ملی ایران و اعتراض و پیکار علیه استبداد، قانونشکنی، بی دینی و دست نشاندگی هیات حاکمه برخاست. جلادن دیکتاتور بیش از سی تن از روحانیون جلیل القدر را دستگیر ساختند و شنبه ۱۶ آذرماه اعتصابیون تبریز را با تانک و گلوله مورد تجاوز چنگیزی قرار دادند در تهران بیش از ۵۰ تن از دانشجویان را زندانی کردند. حضرت آیت الله العظمی سید محمد علی قاضی و حضرات حجج اسلام آقایان سید احمد خسروشاهی و دروازه ئی اینک در پادگان عشرت آباد زندانی هستند و حضرات حجج اسلام آقایان انزابی، وحدت اهری و برادران بنابی مراغه ای که از اجله علما و مجاهدان راه حق می باشند. در لشکر تبریز محبوسند. هیات حاکمه به دستور اربابانش دسته دسته از رهبران ملی ما را که در میدان مبارزه رشادت و بصیرت و ایمانشان را ثابت کرده اند تسلیم دژخیمان می کنند دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی ایران، حضرت آیت الله العظمی خمینی مقتدای شیعیان، سران علیقدر نهضت آزادی ایران و علمان ارجمند و دانشجویان مبارزمان محبوس و از خدمت به دین و ملت محرومند.
همکیشان، آزادیخواهان، حق طلبان
رهبری نهضت آزادی ایران از شما دعوت می کند صفوفتان را منظم تر ساخته و جهادی همه جانبه، پیگیر، آتشین و بی امان بر ضد دیکتاتور و استعمار پیش گیرید. اتحاد، تشکیل و نظم توام با ایمان و بصیرت ما را به پیروزی می رساند. نهضت آزادی ایران» (مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران از سال 1340 تا 1384ش لوح فشرده CD، ج1 (جریان تأسیس و بیانیه ها)، ویرایش دوم، 1384ش.)
فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42
نظرات