تجربه قوام در مذاکره با شوروی


محمود سرابی
867 بازدید
احمد قوام السطنه

تجربه قوام در مذاکره با شوروی

 اگر «سیاستمدار» را کسی بدانیم که با کمترین هزینه ها بیشترین منافع را برای مجموعه یی به دست می آورد یا سیاستمداری را فن کسب قدرت و نگهداری آن بدون نابود کردن دیگران بدانیم پس یکی از نمونه های مشهور سیاستمداران معاصر ایران احمد قوام السلطنه خواهد بود.

بیشتر گروه های سیاسی دوران پهلوی قوام را دشمن خود می دانستند؛ توده یی ها، نظامیان سلطنتی، طرفداران انگلیس، جبهه ملی و هر جریان سیاسی دیگر که از سال های ابتدایی قرن تا کودتای 28 مرداد در ایران فعالیت می کردند حداقل یک بار با قوام روبه رو شده و در مقابل حرکات پیچیده و غیرقابل پیش بینی او بازی را واگذار کرده بودند اما اگر تمام اقدامات سیاسی قوام را زیانبار بدانیم باز هم حداقل یکی از آنها به سود ایران تمام شد و آن معامله قوام با شوروی بود.

در جریان جنگ جهانی دوم ارتش شوروی وارد خاک ایران شد و قسمت شمالی کشور را اشغال کرد. حضور این ارتش علاوه بر ناامنی و آزارهایی که معمولاً در اثر اقامت نظامیان خارجی ایجاد می شد باعث نیرو گرفتن و تشکیل دسته ها و گروه های چپ بود. حزب توده از فرصت استفاده کرده و حوزه قدرت خود را گسترش داد. تبلیغات اندیشه های مارکسیستی بیشتر شد و بدتر از همه اینکه قسمتی از کشور در حال جداشدن بود. سیدجعفر پیشه وری به همراهی نیروهای دیگر عملاً آذربایجان را از سایر مناطق جدا کرده و فرقه دموکرات را حاکم آن ساخته بود. در کنار اینها وجود نفت در شمال کشور ایران شوروی را به طمع انداخته بود تا با فشار نظامیان خود امتیازی مانند انگلیسی ها در جنوب به دست آورد. در این زمان ارتش ایران بسیار ضعیف شده و توانی برای راندن مهاجمان نداشت. دیکتاتوری و خفقان رضاشاه بسیاری از سیاستمداران توانای قدیمی را به کشتن داده یا خانه نشین کرده بود. شاه جوان و بی تجربه چیزی از کشورداری نمی دانست و قحطی و بحران ناشی از شرایط جنگی اقتصاد ملی و معیشت مردمی را از نفس انداخته بود. بعد از دولت ضعیف حکیم الملک قوام وارد صحنه شد و همه در انتظار ماندند تا ببینند با شوروی چه معامله یی می کند. طمع شوروی به شمال ایران قابل انکار نبود. کافتارادزه معاون کمیساریای امور خارجه شوروی به مولوتوف وزیر خارجه این کشور می نویسد؛ «ضروری است که تاریخ خروج نیروهایمان از ایران را به تعویق انداخته و از این راه تحقق هدف هایمان را تضمین کنیم. زیرا فراخواندن نیروهای شوروی از ایران به نحو اجتناب ناپذیری به تقویت نیروهای ارتجاعی در کشور خواهد انجامید.» لاورنتی بریا مرد قدرتمند دستگاه های جاسوسی شوروی نیز در شهریور 1323 با ارائه گزارشی از سیاست های نفتی در جهان و مخصوصاً وضعیت منابع نفتی و استخراج کنندگان آنها در ایران بر کسب منافع شوروی در مقابل دیگر قدرت ها تاکید می کند.1 در روز 29 بهمن 1324 قوام کابینه خود را معرفی می کند و بلافاصله روانه شوروی می شود. قبل از سفر وی، از دو روزنامه «رهبر» ارگان حزب توده و «ظفر» ارگان مرکزی اتحادیه های کارگری حزب پیام حسن نیتی برای رهبران شوروی می رسد که در تکمیل پیام قبلی مبنی بر حضور چند چهره طرفدار شوروی در کابینه ارسال شده بود. سفر او از طریق بادکوبه و استالینگراد به مسکو مورد استقبال روسای این کشور قرار می گیرد و مذاکرات بین نخست وزیران ایران و شخص استالین آغاز می شود. قوام در ابتدا تخلیه ایران از ارتش شوروی و مساعدت در حل مساله جدایی طلبی آذربایجان را مطرح می کند. استالین به استناد قرارداد اسفند 1299 (1921) می گوید؛ شوروی نیروهایش را در ایران حفظ خواهد کرد و آذربایجان هم یک مشکل داخلی است. علاوه بر این استالین مساله امتیاز نفت شمال برای شوروی را مطرح می کند تا در شرایطی برابر با انگلیس قرار گیرد. قوام ضرورت موافقت مجلس برای عقد هر قرارداد خارجی در ایران را متذکر می شود و در مورد قرارداد اسفند 1299 می گوید؛ شرایط جنگی در ایران از بین رفته است و قرارداد دیگر قابل استناد نیست. اولین جلسه مذاکره بدون نتیجه به پایان می رسد. قوام که از اراده قوی شوروی برای تصرف خاک و نفت ایران اطمینان پیدا کرده بود دست به حیله یی می زند و در جلسه بعدی مذاکره با وزیر خارجه شوروی اظهار می دارد هرگونه واگذاری امتیاز نفت باید در مجلس تایید شود و از آنجا که عمر مجلس چهاردهم به پایان رسیده است باید حتماً انتخابات جدید برگزار شود ولی تا وقتی که ارتش بیگانه یی در ایران حضور داشته باشد امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد. البته مولوتوف همان روش استالین را به کار برده و می گوید؛ «شوروی نیازی به سرزمین های بیگانه ندارد. ما تنها خواهان صلح در مرزهایمان هستیم و برای تضمین چنین صلحی ضروری است تا دو مساله روشن شود؛ «نفت و آذربایجان».» ایران در سال 1298 (1919) در مورد منطقه باکو که در جریان جنگ های تزاری اشغال شده بود ادعای ارضی کرد و همین مساله دستاویزی شده بود که مقامات شوروی هر از گاهی احتمال تهدید از سوی ایران را مطرح کنند. قوام در مذاکرات مسکو تنها دو نتیجه به دست آورد؛ اول اینکه ادعا شد آذربایجان مشکل داخلی ایران است و دوم اینکه مذاکرات مربوط به نفت در تهران ادامه خواهد یافت. اولین حرکت قوام با سرسختی شوروی شکست خورده بود. او در تهران جبهه دیگری را باز کرد. در دوران حکیم الملک نماینده ایران در سازمان ملل متحد که به تازگی تشکیل شده بود شکایتی از حضور نیروهای شوروی را آماده کرده بود که زمینه بروز حساسیت هایی شده و رها شده بود. در اسفند 1324 قوام به حسین علا دستور داد شکایت را به محض تشکیل شورای امنیت مطرح کند. چرچیل به تازگی اصطلاح معروف پرده آهنین را برای توصیف سیاست شوروی رایج کرده بود و طرح این شکایت در جلسات اولیه شورای امنیت سازمان ملل انعکاس نامطلوبی برای شوروی داشت.

 

شرایط پیچیده

«سادچیکوف» سفیر جدید شوروی وارد تهران می شد تا مذاکرات را آغاز کند و شکایت ایران از شوروی به شورای امنیت می رفت. همزمان تعدادی از طرفداران انگلیس مانند سیدضیاء، علی دشتی و جمال امامی بازداشت شدند. با آشکار شدن موضوع طرح شکایت ایران، شوروی روش نرم تری در پیش گرفت و سادچیکوف در 15 فروردین 1325 پیشنهادی سه ماده یی را ارائه کرد. بر اساس این پیشنهاد نیروهای شوروی در پنج تا شش هفته خاک ایران را ترک می کردند. شرکتی مشترک با 51 سهم از شوروی و 49 سهم از ایران تشکیل می شد و مساله آذربایجان نیز در داخل ایران حل و فصل می شد.2

در توضیح این نرمش شوروی چند نظریه وجود دارد. قوام در اولین ملاقات با سادچیکوف احتمال استعفای خود و روی کار آمدن شخصی ضدشوروی را به او گوشزد کرده بود. کابینه قوام و اقدامات ظاهری او تعارض چندانی با سیاست های شوروی و فعالیت های حزب توده نداشت و سادچیکوف می خواست این موقعیت را حفظ کند. آغاز جنگ سرد و رقابت ابرقدرت ها هم شوروی را وادار می کرد از درگیری مستقیم در ایران پرهیز کند تا زمانی که با کمک گروه های وابسته به خود و حضور ارتش سرخ بتواند مجلسی وابسته را بر سر کار آورد. در این میان قوام با آیت الله بروجردی تماس گرفت و با توجه به حضور دشمن در ایران و نزدیک شدن زمان انتخابات تقاضای تحریم انتخابات را کرد. آیت الله بروجردی اگرچه معمولاً وارد کشمکش های سیاسی نمی شد ولی در این زمینه بسیار هوشیار بود. وی اعلام کرد با این وضعیت و تا زمانی که آذربایجان آزاد نشده است، دولت انتخابات را برگزار نکند.

فرقه دموکرات آذربایجان که منتظر برگزاری انتخابات مجلس و مقطعی شدن جدایی طلبی خود بود با این کار در وضعیتی معلق باقی ماند. حال زمامداران شوروی یا باید ارتش سرخ را از آذربایجان خارج کرده و امتیاز نفت را طلب می کردند یا آذربایجان را نگه داشته و نفت را از دست می دادند. قوام در گفت وگویی با سفیر امریکا چنین گفت؛ «اگر شوروی مجبور شود بین این دو یکی را انتخاب کند اطمینان دارم که آذربایجان را قربانی خواهد کرد.»3 این پیش بینی درست بود.

ارتش شوروی کم کم عقب نشینی را آغاز کرد و نظامیان آن که تا قزوین را در اختیار خود داشتند از ایران خارج شدند. جدایی طلبان آذربایجان که در پناه ارتش دوام آورده بودند به وحشت افتادند. در اردیبهشت 1325 چند ماه بعد از روی کار آمدن قوام ارتش سرخ بدون درگیری نظامی و صرفاً براساس معاملات سیاسی ایران را ترک کرد. آذر 1325 ارتش ایران با دستور «نظارت بر انجام انتخابات» به سمت آذربایجان حرکت کرد و فرقه دموکرات ساده تر از آنچه تصور می شد، متلاشی شد. دیگر بهانه یی برای به تعویق انداختن انتخابات نبود. در تیرماه 1326 مجلس با 136 نماینده تشکیل شد که 80 نفر آنها از طرفداران قوام بودند و با نفوذ او راه خود را به مجلس باز کرده بودند.

قوام در این مدت شوروی را با تحقیق و پژوهش در مورد حوزه های نفتی شمال و امکان استخراج از آنها سرگرم نگه داشته بود. شکایت ایران از شوروی در سازمان ملل هم از جریان افتاد و قوام اگرچه به نمایندگان شوروی گفت که شکایت را دنبال نمی کند ولی از سوی دیگر به حسین علا دستور داده بود همچنان موضوع را زنده نگه دارد.4 شوروی که ارتش خود را از ایران خارج کرده و آذربایجان را از دست داده بود، حالا در انتظار دریافت امتیاز نفت شمال بود. «سادچیکوف» به تاخیر ایران در واگذاری امتیاز اعتراض کرد که بوی تهدید از آن به مشام می رسید و آلن سفیر امریکا در سخنرانی که براساس سیاست های جدید جنگ سرد و مهم تر از همه «دکترین ترومن» تنظیم شده بود رسماً اعلام کرد از حاکمیت ایران بر منابع نفت حمایت می کند و ایران مختار است پیشنهاد شوروی را بپذیرد یا رد کند. ولی این پایان کار نبود. در 30 مهرماه سال 1326 مجلس ایران پس از شنیدن گزارش نخست وزیر موافقتنامه 15 فروردین 1325 را که بین قوام و سادچیکوف به امضا رسیده بود، باطل کرد. طرفداران قوام در مجلس کاری کردند که تعهد او به شوروی برداشته شد. در این میان شوروی که آذربایجان را رها کرده بود نفت شمال را نیز از دست داد. زمامداران شوروی درست از همان نقطه یی ضربه خوردند که قوام در مسکو به استالین یادآوری کرده بود هرگونه قرارداد خارجی بدون تصویب مجلس ایران اعتباری نخواهد داشت. شوروی نفت شمال، حضور نیروهای نظامی و فرقه دموکرات آذربایجان را یکجا از دست داد. قوام السلطنه سیاستمدار کهنه کار و زیرک که از جوانی در دربار قاجاریه تجربه سیاست را آغاز کرده بود تا آخرین روزهای زندگی خود به این معامله افتخار می کرد.

 

پی نوشت ها:

1- در تیررس حادثه، نوشته حمید شوکت، ص 199

2- غائله آذربایجان، خان بابا بیانی، ص 476

3- در تیررس حادثه، ص 225

4- آیینه عبرت، سیف پورفاطمی، ص 211

 

 


روزنامه اعتماد ۱۳۸۷/۱۲/۰۱