علم و دیکتاتوری محمدرضاشاه


مصطفی محققی
7201 بازدید

جانشینی اسدالله علم به جای علی امینی از وقایع مهم دوران حکومت پهلوی به شمار می رود. اهمیت این موضوع زمانی بیش از پیش روشن می‏شود که در نظر آوریم امینی به توصیه آمریکا و برای انجام اصلاحات مورد نظر دولت ایالات متحده زمام امور کشور را در ایران به دست گرفته بود. اما زمانی که امینی در انجام آنچه وعده کرده بود ناکام ماند و نیز شاه تعهد نمود هر چه امینی در صدد انجامش بوده را خود به فرجام خواهد رسانید سیاست ایالات متحده در قبال ایران بر مبانی حمایت از دیکتاتوری بیشتر محمد رضا قرار گرفت. برای انجام این منظور ضروری بود سیاستمداری کهنه کار، مطیع و در مواقع لازم سرکوبگر به عنوان نخست‏وزیر در راس کابینه دولت ایران قرار گیرد. ویژگی های مذکور بیش از هر کسی در اسدالله علم مشهود بود. بنابراین با انتصاب علم به نخست‏وزیری راه دیکتاتوری بیشتر شاه هموار گردید و نخست وزیر جدید در این راه بیش از هر کسی نقش آفرینی کرد. ذیلا فعالیت های اسدالله علم در راستای هموار ساختن راه دیکتاتوری بیش از پیش محمد رضا ذکر خواهد شد.
اسدالله علم از همان ابتدای نخست‌وزیری‌اش، برای اینکه مسئله گام نهادن محمدرضا شاه را در بستر دیکتاتوری بر همگان تفهیم کند در اولین مرحله، خود پیشقدم شد و اظهار داشت که، "نوکر اعلیحضرت همایونی و فرمانبردار اوست. " چنین برخوردی از سوی علم با شاه در واقع بیش از هر چیز معنی تذکر و هشدار به دیگر مقامات بلند پایه کشوری و لشکری را در خود مستتر داشت تا سیاست جدید کشورداری را به آنان ابلاغ کند. ‏
 دومین اقدام علم در جهت گام نهادن شاه در راه دیکتاتوری کنترل و سانسور نشریات و مطبوعات مخالف بود. علم در صدد بر آمد جلوی انتشار نشریاتی را که موضع‌گیری خصمانه‌ای نسبت به شاه و دولت داشتند، سد کند و تنها به نشریاتی اجازه فعالیت داد که با برنامه‌های دولت وی همگامی و همنوایی داشتند. در همین راستا وی دوست نزدیک خود جهانگیر تفضلی را به عنوان سرپرست انتشارات و تبلیغات منصوب کرد. تفضلی نیز با توجه به تجاربی که در این زمینه داشت شدیداً به سانسور و رسانه‌ها مبادرت ورزید. ‏از دیگر اقدامات علم در راستای دیکتاتوری شاه اقدامات و سیاست‌های وی در قبال جبهه ملی بود، هر چند جبهه ملی در این دوره از نفس افتاده بود و دیگر از آن قدرت و نفوذ و اعتباری که زمانی در دوره دکتر مصدق داشت خبری نبود. ولی از نظر بسیاری و من‌جمله علم هنوز هم مهم‌ترین گروه اپوزیسیون در کشور بود. اعضای جبهه ملی در دوره امینی و در جدال امینی و شاه طرف شاه را گرفتند و قول‌هایی نیز بدانها داده شد که درآن زمان نیز واسط شاه و جبهه ملی اسدالله علم بود. اما علی‌رغم تمام وعده و وعید‌هایی که به اعضای جبهه ملی داده شده بود "هنگامی که فرمان نخست‌وزیری علم صادر شد او که از اهداف و طرح‌های جبهه ملی آگاهی کامل داشت در یک روند به اصطلاح یک گام به پس دو گام به پیش آنان را به بازی گرفت تا در این فاصله موقعیت سیاسی خود و شاه را تحکیم بخشد. " علم به آنها اظهار داشت که برخلاف وعده‌های پیشین، شاه قصد ندارد از اقتدار خود بکاهد و به اصطلاح حوزه "اختیارات شاه محدود به سلطنت نخواهد بود بلکه شاه واقعاً قصد دارد حکومت کند و در رأس هرم قدرت جای گیرد. " علم به آنان خاطر نشان ساخت که برخلاف میل آنان "اعلیحضرت مشروطه‌ای را که شما می‌خواهید نخواهند داد، زیرا ایشان دیدند که چگونه پدرشان کفش‌های پادشاه مشروطه را جفت کردند با وجود این دولت [او] حاضر است چند نفر از برگزیدگان جبهه ملی را به مقاماتی از قبیل استانداری و سفارت و سناتوری، غیر از وزارت منصوب کند. "‏
 مذاکرات بین اعضای جبهه ملی و اسدالله علم به دلیل اختلافات اساسی در دیدگاههایشان سرانجام قطع شد. به دنبال قطع روابط و مذاکرات بالاخص تا انجام رفراندوم در شش بهمن 1341، علم سیاست بازی را با سران جبهه ملی و طرفداران آنها حفظ کرد. اما هنگامی که احساس کرد تعارضات داخلی تا حدی فروکش کرده و از سوی دیگر دولت آمریکا حاکمیت سلسله پهلوی با دیکتاتوری شاه را مورد تائید قرار داده بیش از این در پیش گرفتن سیاست کج‌دار و مریز با جبهه ملی را لازم ندانست و اقدام به دستگیر و کنار زدن آنها نمود.
با دستگیری سران جبهه ملی علم احساس می‌کرد مهمترین گروه اپوزیسیون کشور نابود گشته در حالی که در این دوره مهمترین گروه اپوزیسیون روحانیون بودند که به رهبری امام خمینی(ره) شدیدترین مخالفت‌ها و مبارزات را با رژیم پهلوی و دولت علم انجام دادند و آغاز این مبارزات لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. ‏


روزنامه رسالت 18 اردیبهشت 1390