ظل السلطان ؛ ویرانگر بناهای اصفهان


1035 بازدید
ظل السلطان

 ظل السلطان ؛ ویرانگر بناهای اصفهان

  نقل می کنند که ظل السلطان از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار از عقده های روانی بسیار رنج می برد.
او نه تنها نمی توانست جلال و شکوه حاکمان زمان خویش را که در شهرهای دیگر ایران حکومت می کردند تحمل کند، بلکه از دیدن قصرها و آثار تاریخی مربوط به معماری گذشته ایران نیز رنج می برد و به بهانه های گوناگون آنها را خراب می کرد. «هنری رنه د. المانی» که در سال 1880 از ایران بازدید کرده است، می نویسد:
«ظل السلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سال های حکومت ظل السلطان در اصفهان به منزله طوفان ویران زایی بود، زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته می دید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بی نظیر بود خراب کرد و مصالح آنها را فروخت.
از آن همه کاخ های گوناگون که شاردن (سیاح فرانسوی) در اصفهان دید و شرح مبسوطی درباره هر کدام از آنها در سفرنامه خود به قلم آورده اکنون جز دو سه بنای خراب چیزی باقی نمانده و تقریبا تمامی را ظل السلطان ویران کرده است. این شاهزاده در سنی به حکومت اصفهان منصوب شد که در آن سن کودکان عموما در فکر بازی و سرگرمی هستند، ولی او در همان خردسالی به وظیفه مهم خود پی برد و توانست با کوشش و رفتار جابرانه و مجازات های سخت در قلمرو حکومتی خود امنیتی برقرار کند.
یکی از علل طولانی شدن دوره زمامداری او در اصفهان این بود که مالیات را به قوه قهریه وصول می کرد و به طور مرتب به تهران می فرستاد. ظل السلطان در غارت و تعدی به اموال مردم تنها نبود، بلکه پسران و عمال او هم در آزار رساندن به مردم و گرفتن دارایی آنها فروگزار نمی کردند.
ظل السلطان بعد از آنکه برادرش (مظفرالدین شاه) تاجگذاری کرد و امید او از رسیدن به سلطنت تبدیل به ناامیدی شد، درنده خویی اش اوج گرفت و با شهر اصفهان مانند کشوری فتح شده معامله کرد. یعنی تمام یادگارهای صفویان و بناهای با شکوه و کاخ های این پایتخت قدیمی را که معرف شکوه و عظمت گذشته ایران بود به کلی ویران کرد و مصالح آنها را فروخت و مساجد و دیگر بناهای عمومی را هم که نتوانست ویران کند به سارقین آثار عتیقه تسلیم کرد تا کاشی های نفیس و ظریف و دیگر تزئینات آنها را کنده، به خارجیان بفروشند.»
علت اقدامات ظل السلطان
مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» اشاره کرده است که از کارهای بسیار زشت، بلکه جنون آمیز ظل السلطان، قطع اشجار خیابان ها و تخریب شمار زیادی از ساختمان های زیبای صفوی در اصفهان بود. گرچه بنا به گفته بسیاری از صاحبنظران و مورخین (از جمله خود بامداد) علت اصلی این اقدام جنون آمیز، محو شکوه و عظمت عصر صفوی از دیدگان عموم توسط قاجارها بوده است که پیوسته نظیر آن در تاریخ ایران تکرار می شد، اما از قرار معلوم ظل السلطان جدای از این دلیل، دلیل دیگری هم برای این اقدام ناشایست خویش داشته و آن این بوده که عمارات صفویه و زیبایی خیره کننده شهر اصفهان، توجه ناصرالدین شاه را به خود جلب ننماید.
در این ارتباط حتی چند نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به ظل السلطان بدهند تا وی را از رویکرد ویرانگرش بازدارند، اما با این وجود وی از تصمیم خود منصرف نشد و در نتیجه اکثر باغ ها و عماراتی که فهرست برخی از آنها در ذیل آورده شده، به دست بیدادگری ظل السلطان و برخی امرای او، تخریب و ویران شد.
مهدی بامداد در تحلیل این اقدام ظل السلطان نوشته است:
«قرن ها در ایران و در ممالک عقب افتاده رسم و معمول چنین بوده که هر سلسله ای روی کار می آمد و زمامدار می شد، آثار برجای مانده از سلسله های قبل از خود را، به کلی از بین می برد و این عمل فقط ناشی از عدم رشد ملت و جهالت و خودخواهی سلسله بعدی بود. »
پس از روی کار آمدن سلسله پهلوی نیزبرخی از زیباترین آثار تاریخی مربوط به عصر قاجار (به ویژه آنها که در تهران قرار داشتند)، به دست زمامداران پهلوی نابود گردید و در واقع همان کاری که قاجارها با بناهای تاریخی سلسله های قبل از خود، همچون صفویه و زندیه کرده بودند، توسط زمامداران پهلوی بر سر خودشان آمد.
فهرست بناهای تخریب شده:
فهرست برخی از ابنیه عصر صفوی تخریب شده توسط ظل السلطان به شرح ذیل است:
1. باغ و قصر سعادت آباد
2. عمارت هفت دست
3. قصر نمکدان
4. آئینه خانه
5. بهشت برین
6. بهشت آئین
7. انگورستان
8. بادامستان
9. نارنجستان
10.کلاه فرنگی
11. باغ تخت
12. باغ آلبالو
13. باغ طاووس
14. عمارت و باغ نقش جهان
15. باغ فتح آباد
16. گلدسته
17. تالار اشرف
18. عمارت خورشید
19. سرپوشیده
20. عمارت خسروخانی
21. باغ زرشک
22. باغ چرخاب
23. باغ محمود
24. باغ صفی میرزا
25. باغ قوشخانه
26. باغ نظر
27. عمارت و سردر باغ هزارجریب
28. عمارت جهان نما
29. و....
ظل السلطان علاوه بر فهرست مذکور، اقدام به تخریب و نابودی حدود چهل باغ و عمارت دیگر، از باغ ها و عمارت های عصر صفوی در اصفهان کرد که گرچه شهرت و اهمیت موارد مندرج در فهرست فوق را نداشتند، اما هریک در جای خود از شاهکارهای معماری عصر صفوی محسوب می شدند.
ظل السلطان همچنین آینه کاری های روی ستون های عالی قاپو و چهل ستون را از میان برد و علاوه بر این دستور داد روی نقاشی های نفیس داخل چهل ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان قاجاری بر روی آنها نقاشی های کم ارزش خود را بنگارند. توصیف برخی از این عمارت های تخریب شده به دستور ظل السلطان، در برخی سفرنامه ها و به خصوص سفرنامه های مربوط به مستشرقین و اروپاییانی که از اصفهان در عصر صفوی بازدید کرده اند، ذکر شده است.
مرگ ظل السلطان
مرگ سلطان مسعود میرزا ، معروف به ظل السلطان حاکم ظالم اصفهان در فروردین ماه سال ۱۲۹۷ هجری شمسی به وقوع پیوست.
سلطان مسعودمیرزا، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار در حدود سال ۱۲۲۸ش به دنیا آمد. وی سه سال از مظفرالدین شاه بزرگ‌تر بود، ولی چون مادرش از خاندان قاجاریه نبود، به ولایت عهدی منصوب نشد. مسعودمیرزا در ابتدا با لقب یمین الدوله، حکومت مازندران و استرآباد و سپس فارس و اصفهان را به عهده گرفت تا اینکه لقب ظل السلطان یعنی سایه پادشاه را اخذ کرد.
در زمان حکومتش بر فارس به خاطر ظلم فراوان، عزل شد، ولی مدتی بعد به اصفهان رفت و تا ۳۴ سال بعد با ستم حکمرانی کرد. ظل السلطان، قشون مجهز و منظمی پدید آورد و با باجگیری و اخذ مالیات‌های سنگین از رعیت، ثروتی افسانه‌ای گرد آورد که به اعتراف خودش، برای ده نسل پس از او هم کافی بود. وی املاک مردم را با زور و قهر، غصب و تصرف می‌کرد و شورش‌ها را با سنگدلی سرکوب می کرد.
در حدود سال ۱۲۵۹ش - که به اوج قدرت رسیده بود - به پشتوانه ی ارتش محلی خود، اوامر حکومت مرکزی را نادیده می‌انگاشت و در سال ۱۲۶۱ به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایت عهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش کند. وی اندکی بعد به فکر تصاحب سلطنت افتاد و تا پایان عمر درصدد یافتن آن بود که هیچ‌گاه به این آرزوی خویش نرسید. ظل السلطان افزون بر بیست و یک هزار سرباز در اختیار داشت و اصرار می‌کرد تا وزارت جنگ به او واگذار شود. وقتی که خبر مظالم او به گوش ناصرالدین رسید، شاه قاجار درصدد سفر به اصفهان و بررسی اوضاع آنجا برآمد. در این هنگام، ظل السلطان بیمناک به تهران آمد و به شاه و درباریان هدایای نفیسی تقدیم کرد. با این همه، شاه پس از مدت کوتاهی با صدور فرمانی، او را از سراسر قلمرو حکومتی غیر از اصفهان برکنار کرد. او در تمام دوران سلطنت مظفرالدین شاه نیز حاکم اصفهان بود و با مشروطه‌خواهان به شدت برخورد می‌کرد. مسعودمیرزا در اواخر عمر، مدتی را در اروپا گذراند تا اینکه پس از دچار شدن به اختلال حواس، در دهم تیرماه ۱۲۹۷ش در حدود هفتاد سالگی به کام مرگ افتاد.
منابع :
هنری رنه آلمانی ، سفرنامه از خراسان تا بختیاری ، ترجمه همایون فره وشی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران ، ص 906
بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری(جلد ۴). چاپ اول. تهران: انتشارات زوار، ۱۳۴۷


روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 2894