حوادث سال ۶۰ در بیانات رهبر فرزانه انقلاب
اسمی که مردم گذاشتند
این گروهی را که ملت ایران از سال شصت، بحق اسم «منافق» گذاشت، آنها همین جور بودند. تفکری را نشان می دادند که آن را تفکر اسلامی معرفی می کردند. در افکار آنها نشانه های اسلامی از قرآن و نهج البلاغه بود و دلایلی می آوردند که هرکس خیال می کرد آنها مؤمن بالله هستند؛ وقتی که دقیق می شدیم می دیدیم نه، مطلقاً خبری از تفکر اسلامی در کار آنها نیست. ظواهر اسلامی ولی باطن، تفکر مارکسیستی بود- هم در اصول، هم در فروع، هم در شیوه ها، هم در اخلاق- لذا به اینها گفته شد «منافق»؛ و درست هم بود.
در کشور در آن وقت، احزاب و گروههای کمونیستی بودند، خودشان هم اعلان می کردند؛ ولی ایدئولوژی منافقین به قول خودشان، ایدئولوژی مارکسیستی بود و اعلان نمی کردند! تظاهر می کردند که اسلامی است. شاید بعضی از عوامشان و افراد سطح پایینشان واقعاً هم خیال می کردند که اسلامی هستند، لیکن آن کسی که آگاه بود، می دید که نیستند. این تسمیه به «منافقین» برای آنها، بهترین و مناسب ترین تسمیه بود که آن روز درواقع از دل مردم برخاست و روی آنها ماند تا امروز. ۲۶/۷/ ۱۳۷۷
شهادت ۷۲ تن
اثر نقد و فورى این شهادت این بود که نظام اسلامى در آنِ واحد، هم خلوص بیشترى پیدا کرد، هم حقانیت او ثابت شد، هم واقعیت او در جامعه استقرار پیدا کرد. خاصیت این شهادت، این بود. نقابها از چهرهها افتاد، منطق مستحکم جمهورى اسلامى و منطق امام بزرگوار تثبیت شد و نظام نوپاى جمهورى اسلامى، آن روز استحکام پیدا کرد؛ توانست حرکت کند. در آن شرائط دشوار، در حالى که دشمن - دشمن نظامى، متجاوز - خود را در بخش مهمى از منطقهى حساس خاک جمهورى اسلامى پهن کرده بود - ببینید چه شرائطى بود آن شرائط دشوار، و چه حادثهى بظاهر تکاندهندهاى بود - اما این شهادت، چه تأثیر سازنده و عظیمى را بر انقلاب گذاشت.۷/۴/ ۱۳۸۹
کارگرها، بازوی انقلاب
کارگرها در جامعه، یک قشر آگاه محسوب مىشوند. من این قشر را جزو گروههاى روشنفکر - به معناى عام آن - مىدانم. در ابتداى پیروزى انقلاب، مارکسیستهاى امریکایى سرمایهگذارى روى این قشر را شروع کردند. قصد آنها این بود که این دست کارآمد و بازوى قوى را از انقلاب بگیرند، و اگر بتوانند، آن را علیه نظام به کار بندند؛ خیلى هم تبلیغات مىکردند. اگر قرار بود این تبلیغات مؤثر واقع شود، مىباید حداقل یکى دو سال اول انقلاب، در واحدهاى صنعتى کشور بىکارى مزمن مىداشتیم. ۱۳۶۸/۴/۵
روش امام، روش امیرالمومنین بود
همین طور که در روش امیرالمؤمنین عرض کردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همین جور بود؛ یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتى که اقتضاء کرد، برخورد کرد. یک گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشکلات آنها بود، یک گروه آن کسانى بودند که علیه لایحهى قصاص آن حرکت را انجام دادند، یک گروه حتّى کار را به ترور و درگیرىهاى خیابانى کشیدند؛ با هر کدام از اینها امام یک نحوى برخورد کرد. در سطوح بالاى حکومت هم بود؛ نخستوزیر بود، رئیس جمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم بود. امام با کسانى که احساس کردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خیلىشان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند؛ بعضى نه، اختلاف نظرى هم بود، اما به درگیرى و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من مىآیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهاى خلاف بردارید، خود من مىآیم سراغ شما. یعنى امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتى که مسئله، مسئلهى رسوخ دادن مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند. این در مورد آن چیزهائى است که در اختلافات بنیانى است. ۱۳۸۸/۶/۲
ترورهای هولناک گروهکها
گروههاى فاقد پایگاه مردمى با دزدى سلاح و مواد - که آن روزها کار دشوارى نبود - و پس با پشتیبانى دولتهاى خارجى بزرگترین شبکهى تروریستى را در ایران ایجاد کردند. ترور فردى و جمعى، انفجارهاى مهیب، هواپیما ربائى، آدمربائى، شکنجه و کشتارهاى هولناک، کارى بود که به دست چندین گروه تروریستى مورد حمایت و تشویق دشمنان بزرگ انقلاب در ایران اتفاق افتاد. قربانیان این موج قساوت و خشونت را همهى قشرها تشکیل مىدادند؛ از بزرگترین مدیران انقلاب و کشور تا افراد عادى جامعه - کارگران، زحمتکشان، زنان و کودکان و رهگذران بىخبر - امروز افراد و سران همان تروریستها - که غالباً مسؤولیت جنایات خود را نیز بر عهده گرفتهاند - در امریکا و فرانسه و برخى دیگر از کشورهاى غربى مصونیت و زندگى راحت دارند، و بنام اپوزسیون انقلاب نامیده مىشوند؛ و آن کشورها غالباً جمهورى اسلامى را به تروریسم متهم مىکنند. از شگفتترین بازیهاى سیاست این است، که مظلومترین قربانیان تروریسم کور و خشن به تروریسم متهم مىشود، آن هم از سوى کسانى که خود در پیش راندن تروریستها به سوى آن و سپس پناه دادنشان نقشى بزرگ داشتند. ۱۳۶۶/۶/۳۱
رئیسجمهور ملتی که نلرزید
... من به عنوان رئیس جمهور و خدمتگزار کشورم و بنام کسى که خود نیز هدف یکى از این جنایتهاى خشن قرار گرفته و خدا آن را ناکام گذارده، افتخار مىکنم که ملتم در برابر این قساوتها نلرزید؛ و حوادث بىنظیرى که فقط در یکى از آنها هفتادودو نفر از رهبران و کارگزاران بلند پایهى انقلاب - شامل چند وزیر، چندین نمایندهى مجلس، تعدادى مسؤولان بزرگ و شخصیت کمنظیر انقلاب - شهید بهشتى - و در یکى دیگر رئیس جمهور و نخست وزیر - با هم به شهادت رسیدند، تنها ایمان و توکل او به خدا و خشم انقلابىاش را افزایش داده است. ۱۳۶۶/۶/۳۱
ملت دشمن را مایوس کرد
این ملت همان ملتی است که در اغتشاش منافقین در سال ۱۳۶۰ آن چنان قدرت خود را نشان داد که دشمنی را که به عناصر مزدور و خودفروخته و روسیاه منافق دل بسته بود مایوس کرد. ۱۳۸۷/۵/۸
مجله فرهنگ پویا، شماره ۱۷
نظرات