جسدى در چاه


غلامرضا گلى زواره
2179 بازدید

سردار سپه براى آنکه بفهماند وجود وى تا چه حد در امنیت شهر مؤ ثر است ، محرمانه به چند نفر از قزاقها دستور مى دهد در شهر و خارج آن ایجاد اختلال نموده و با قتل و غارت اوضاع را ناامن کنند تا استعفاى او براى مجلس و مردم ایجاد نگرانى نموده و به حضور وى در راءس امور راضى شوند. در یکى از روزها در انتهاى خیابان امیریه که آن موقع بیرون شهر تهران بود، دو نفر مقنى مشغول حفر قنات بودند، دوست آنها در محل دیگرى مشغول کار بود.
با فرا رسیدن شب و اینکه خبرى از دوستانش نمى شود با نگرانى و به امید یافتن آنها نزدیک صبح از شهر خارج و به محل کار آنها مى آید. تا آنکه در آن حوالى جسد یکى از دوستانش را مشاهده مى کند که او را بوسیله طناب خفه نموده اند، سپس دنبال رفیق دومى مى رود که تنها کلاه و گیوه او را پیدا مى کند و معلوم مى شود، او را در چاه انداخته اند.
شب بعد از این واقعه در یکى از محلات تهران بین عده اى نزاع در مى گیرد که در جریان آن یک نفر کشته و یک نفر مجروح مى شود. بعد از تحقیقات مشخص مى شود که ضاربین و قاتلین از قزاقها بوده اند. شب بعد شخصى را در شهر مى کشند و جنازه اش را در خندق مى اندازند که بعد از مدتى معلوم شد از ناحیه قزاقها به قتل رسیده است . علاوه بر این کشتارها در چندین نقطه شهر سرقت صورت مى گیرد تا مردم از مجموعه این حوادث نتیجه بگیرند که امنیت شهر سلب شده است .


کتاب داستانهاى مدرس