ترور آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی در آیینه اسناد انقلاب اسلامی
پاییز 1361 در حالی که یک سال و چندماه از آغاز فاز نظامی و حرکت تروریستی منافقین میگذشت، فعالیتهای تروریستی آنان در داخل ایران به شدت افول کرد؛ چراکه تشکیلات سازمان در نیمه دوم سال 1360 و ابتدای سال 61، سه ضربه مهلک دریافت کرده بود: لو رفتن خانه تیمی مرکزیت سازمان در داخل کشور و کشته شدن موسی خیابانی- نفر اول سازمان در داخل- در بهمن 60، ضربه به پایگاههای بخش اجتماعی سازمان با لو رفتن خانه تیمی محمد ضابطی در اردیبهشت 61 و ضربه به بخش روابط سازمان در مرداد 61 عملاً تشکیلات سازمان را در داخل منهدم کرده بود. همچنین همکاری وسیع مردم با نهادهای اطلاعاتی- امنیتی باعث ناامن شدن فضای فعالیت برای نیروهای سازمان و ناامنی هرچه بیشتر خانههای تیمی شده بود.
یکی از مسئولان امنیتی وقت سازمان در تشریح اوضاع آن روزها مینویسد: «در این ضربات عملاً بیش از 80 درصد کادرها و مسئولین سازمان که عمدتاً در «بخش اجتماعی» سازماندهی شده بودند، دستگیر یا هنگام درگیری کشته شدند... بعد از این مقطع تقریباً کلیه ارتباطات تشکیلاتی اعضای سازمان با یکدیگر در داخل تهران و شهرهای بزرگ، از هم پاشیده شد.»1
تمهیدات ناموفق برای افزایش ضریب حفاظتی آیتالله اشرفی اصفهانی
11 تیرماه 61 آیتالله شهید محمد صدوقی، امام جمعه یزد در یک عملیات ترور توسط منافقین به شهادت میرسد. پیش از این آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب در آذرماه 60 و آیتالله مدنی در شهریورماه همان سال به شیوه انتحاری توسط منافقین ترور و شهید شده بودند. ترور آیتالله اشرفی اصفهانی نیز 5 مردادماه1360 به خاطر گیر کردن گلوله در اسلحه عوامل ترور ناکام مانده بود و آنها پس از پرتاب نارنجک متواری شده بودند. امام جمعه کرمانشاه پس از این ترور ناموفق در مصاحبهای گفته بود: «در اینگونه سوءقصدها مسئله جان خود من مطرح نیست، زیرا من شخصاً آماده شهادتم؛ ولی حفظ جان شخصیتها از نظر روند سیاسی مملکت، باید مورد توجه قرار گیرد.»2 در سال 1359 هم یک بمب صوتی به منزل ایشان پرتاب شده بود.
پس از شهادت آیتالله صدوقی به دنبال دستور امام و با مصوبه شورای عالی فرماندهی سپاه، «هیأت بررسی حفاظت از شخصیتها» تشکیل شد. محسن رضائی، فرمانده کل سپاه، به تاریخ 61/4/14 بخشنامهای با موضوع «حفاظت از علمای بلاد» صادر میکند. در آن بخشنامه آمده است: «با تأثر و اندوه بیشمار از فقدان یکی دیگر از علمای بزرگ تاریخ اسلام، فقیه فداکار حضرت آیتالله صدوقی رضوانالله تعالی علیه، حفاظت از شخصیتهای انقلاب اسلامی بالاخص علمای معظم بلاد که اساس انقلاب هستند و بار اصالت انقلاب را بدوش میکشند، از وظایف خاص سپاه و فرماندهان میباشد و از این تاریخ به بعد کوچکترین اتفاق در این موارد را بیش از پیش پیگیری خواهیم نمود و در صورت بروز حادثه افراد زیر جهت محاکمه تحویل دادستانی سپاه خواهند شد:
1. فرمانده سپاه شهر مربوطه.
2. مسئول حفاظت سپاه شهر مربوطه.
3. مسئول حفاظت شخصیت.
4. کلیه محافظین در حال خدمت.»3
پس از شهادت آیتالله صدوقی، احتمال ترور آیتالله اشرفی اصفهانی که علیرغم سن بالایش، فعالیتهای گستردهای- از موضعگیری علیه منافقین تا حضور در جبههها - داشت بیشتر شد. اعلامیههای تهدید به ترور آیتالله اشرفی نیز چندماه بود به طور پراکنده در سطح شهر پخش میشد. مسئول مرکز اطلاعات و بررسیهای سیاسی تأمینی منطقه 7 سپاه پس از بازدید از بیت آیتالله اشرفی اصفهانی و محل نمازجمعه کرمانشاه، گزارش مورخ 4/17 خود را اینگونه آغاز میکند: «قبل از هر چیز باید گفت که در مجموعه این مشاهدات میتوان به جرأت گفت حفاظت امامجمعه، تحقیقاً صفر است.»4
واحد اطلاعات سپاه منطقه 7 در پاسخ به بخشنامه حفاظت علمای بلاد اعلام کرد به علت نداشتن قسمت حفاظت مسئولین، در اینباره مسئولیتی ندارد. 31 تیرماه، فرماندهی منطقه 7 در نامهای خطاب به واحد اطلاعات دستور داد آن واحد سریعاً باید نسبت به تأسیس قسمت حفاظت اقدام کند.
مشکلات و اختلافات بین سپاه منطقه 7 و سپاه مرکز، «یگان حفاظت» تازهتأسیس را زمینگیر کرد. چهارم مردادماه مسئول هیأت اعزامی بررسی حفاظت شخصیتها در نامهای به فرماندهی سپاه منطقه 7 مینویسد: «طی تجربه گذشته مبنی بر اینکه در هر پیروزی توسط رزمندگان ما در جبهههای نبرد حق علیه باطل، ضد انقلاب داخلی یک حرکتی انجام میداده، از قبیل: ترور شخصیتها، انفجار و...؛ حال که رزمندگان اسلام در جنوب به پیروزی رسیدهاند، و پس از شهادت آیتالله صدوقی، همهی دیدهها به باختران و حضرت آیتالله اشرفی اصفهانی دوخته شده و از همه مهمتر توجه امام امت به حفاظت این سرمایههای اسلام؛ اولاً ضروری است فعلاً سریعتر میزان حفاظت حضرت آیتالله اشرفی اصفهانی را بالا برده و شدت دهید. ثانیاً شخصیتهای درجه دوم از این برنامه- متناسب با کیفیت حفاظت ـ مستثنی نیستند. ثالثاً امید است با هوشیاری توطئه دشمنان را خنثی نماییم.»5
6 مردادماه، حجتالاسلام ناطقنوری، وزیر وقت کشور، در حاشیه سفر به تبریز اعلام میکند: «رسماً حضرت امام امر فرمودند و مسئولیتی را در رابطه با حفاظت مقامات به عهده سپاه گذاشتند و برادران سپاه هم بر اساس فرمان امام، اقدامات گستردهای را در استانها شروع کردهاند.»6
نهایتاً 20 شهریور «طرح حفاظت» امامجمعة کرمانشاه که توسط یگان حفاظت تهیه شده بود، به اطلاع واحد اطلاعات سپاه منطقه 7 میرسد. در این طرح 14 محافظ و نیز یک بنز ضدگلوله، یک بنز معمولی، یک تویوتای مجهز به انواع اسلحه و سه دستگاه موتور سیکلت، ساماندهی شده بودند.7 برای اجرایی شدن این طرح، میبایست اعتبار مالی آن- برای تهیة تجهیزات لازم- نیز تأمین میشد.
هشتم مهرماه رئیس شهربانی استان کرمانشاه در نامهای به سپاه پاسداران کرمانشاه با اشاره به اعلامیههای اخیر مبنی بر تهدید آیتالله اشرفی به ترور، مینویسد: «با توجه به اینکه دستورات حفاظتی و مراقبتی به یگانهای ذیربط صادر گردیده، علیهذا خواهشمند است مقرر فرمایند دستورات حفاظتی و مراقبتی را تشدید نمایند و پیشبینیهای لازم را معمول دارند.»8 سپاه بلافاصله تیم حفاظت و ستاد برگزاری نمازجمعه را توجیه کرده، حفاظت آیتالله اشرفی را بالا میبرد.9
چرا آیتالله اشرفی اصفهانی؟
آیتالله اشرفی اصفهانی در سال 1281ش در سده (خمینیشهر) متولد شد. او تحصیلات حوزوی را از کودکی در اصفهان شروع کرد و نزد آیات سیدمهدی درچهای، فشارکی، سیدمحمد نجفآبادی و مدرس شاگردی کرد. در 20 سالگی راهی قم شد. او بسیار مورد توجه آیتالله محمدتقی خوانساری و پس از آن آیتالله العظمی بروجردی بود. آیتالله اشرفی اصفهانی به سال 1335 پس از 23 سال اقامت در قم، با دستور آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی به کرمانشاه آمد و حوزه علمیه این شهر را جانی تازه بخشید. او از جمله علمایی بود که از همان ابتدا، مروج مرجعیت امام و نهضت مبارزه با رژیم شاه بود؛ به حدی که در نتیجة تلاشهای او اغلب علمای کرمانشاه پس از فوت آیتاللهالعظمی سیدمحسن حکیم، با او در ترویج اعلمیت و مرجعیت امام همنظر بودند. آیتالله مؤمن به یاد دارد که از علما و روحانیون کرمانشاه شنیده است که «آقای اشرفی به ما دستور دادهاند که تنها حضرت آیتاللهالعظمی خمینی مدظلهالعالی به عنوان مرجع تقلید به مردم معرفی کنیم و اگر مأموران انتظامی و یا ساواک طاغوت پرسیدند که چرا شما معظمله را به مرجعیت تقلید معرفی میکنید بگوییم آقای حاجعطاءالله اشرفی به ما چنین دستور دادهاند.» آیتالله اشرفی به آیتالله مؤمن میگوید «من بعد از فوت آقای حکیم دیدم که دارد حق این سید بزرگوار «امام خمینی» مدظله تضییع میشود، فلذا دامن همت بالا زدم و درصدد معرفی ایشان به مرجعیت عامه تقلید برآمدم.»
فعالیتهای مذهبی و سیاسی آیتالله اشرفی در طول سالهای متمادی، او را به یکی از اثرگذارترین عالمان غرب کشور تبدیل کرده بود. او از علمایی است که پس از شنیدن خبر دستگیری امام در سال 42، به تهران آمده بودند. آیتالله اشرفی در جمع علما و مراجع حضور یافته، در تهران گفته بود: «امروز روزی نیست که ما بخواهیم در مقابل این رژیم جنایتکار سکوت بکنیم. ما نباید در ارتباط با دستگیری آقای خمینی آرام بنشینیم.» برگزاری مجلس ختم پس از شهادت آقامصطفی خمینی در مسجد آیتالله بروجردی شهر کرمانشاه یکی از اقدامات مهم آیتالله اشرفی در سال 56 بود. راهپیماییهای مردمی منتهی به انقلاب در کرمانشاه با حضور شخص آیتالله اشرفیاصفهانی از مسجد آیتالله بروجردی کرمانشاه که او امامت جماعتش را بر عهده داشت، هدایت و رهبری میشد و منجر به دستگیری کوتاهمدت چند روزة او در پاییز 57 شد. افزون بر آن در تحصن روحانیان مبارز نیز که در روزهای پایانی دولت بختیار و در اعتراض به ممانعت از ورود امام به ایران در مسجد دانشگاه تهران برگزار شده بود، شرکت نمود.
با پیروزی انقلاب نقش مهم علمای شهرها اهمیت بیشتری پیدا کرد. در بین علمای بلاد حامی انقلاب، برخی از چهرهها به خاطر جایگاه فقهیشان اهمیت بیشتری داشتند: آیتالله میرزا جواد تهرانی در مشهد، آیتالله اشرفی در کرمانشاه، آیتالله سیداسدالله مدنی در همدان، آیتالله دستغیب در شیراز و آیتالله سیدحسین خادمی در اصفهان از مهمترین این شخصیتها بودند.
امام خمینی در مهر 58 آیتالله اشرفی را به امامت جمعه منصوب کرد. خطبههای قاطعانه او در فضایی که کشور درگیر التهابات داخلی ناشی از توطئههای جریان بنیصدر و منافقین بود و از آن پس در دوران جنگ، نقش مهمی در تثبیت اوضاع و تبیین واقعیتهای سیاسی روز و بسیج مردم به نفع انقلاب در غرب کشور خصوصاً کرمانشاه داشت.
در تابستان 60 وقتی جنگ مسلحانه منافقین اوج گرفت و ترورهای روزانه در گوشه و کنار شهرها مردم را به قربانگاه میفرستاد، امام جمعه کرمانشاه هم به تبیین محارب بودن سازمان منافقین پرداخت و در یکی از خطبههای نماز جمعه گفت:
ای گروهکها! ای کسانی که تکلیف شما را خدا در قرآن معلوم کرده! کیفر شما را خدا در قرآن معلوم کرده «انَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا» تا میرسد به این آیه «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» دقت کنید این آیه را! این آیه مربوط به همین منافقین و ضدخلقیها است. اینهایی که گاهی بوسیله بمبگذاری و گاهی مسلحانه میآیند برای مبارزه با چی؟ با اسلام و با مسلمانها! چون مبارزه با شما مسلمانها، خدا او را به حساب خودش گذاشته و به حساب پیامبرش گذاشته: «انَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ». همینهایی که در خیابانها حرکت میکنند و با اسلحهی سرد و گرم به جان بندگان خدا میافتند، اینها محاربند. با کی در نبردند؟ نه با شما، بلکه با خدا و پیامبرش. فرمود کیفر آنها کشتن است.10
امام جمعه هشتادساله کرمانشاه از ابتدای شروع جنگ، هم مردم را به حضور در جبههها دعوت میکرد و هم خودش هرچندوقت یکبار لباس رزم میپوشید و با حضور در مناطق عملیاتی به رزمندهها سر میزد و روحیه میداد. حضور و سخنرانی برای رزمندگان در مسجدجامع خرمشهر پس از آزادی این شهر، از مهمترین این سفرها بود. آخرین بازدید آیتالله اشرفی از جبهه، هشتم مهرماه 61 در جریان عملیات مسلمبنعقیل بود.
22 مهرماه امام در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور با اشاره به همین مسئله گفت:
بحمدالله آقایان ائمه جمعه و اینها گاهی میروند در جبههها و آقای اشرفی با آن سنشان میروند آنجا صحبت میکنند برای مردم، دیگران هم میروند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئله اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود، انشاءالله.11
فرزند آیتالله اشرفی چندسال بعد خاطره دیدار امام و پدرش در حاشیه این دیدار را اینگونه نقل میکند:
در آخرین ملاقاتی که آن شهید بزرگوار با امام داشتند، امام با ایشان معانقه گرمی کردند به طوری که برای ایشان سابقه نداشت و پس از پایان ملاقات به بنده فرمودند: «من از برخورد امام چنین دریافتم که این آخرین ملاقات من خواهد بود.12
آیتالله اشرفی اصفهانی در طول حضور خود در کرمانشاه فعالیتهای فرهنگی زیادی داشت که یکی از آنها، تأسیس حوزه علمیه امام خمینی در سال 60 بود.
عملیات ترور
محمدحسین خداکرمی متولد 1342و ساکن همدان پس از انقلاب جذب سازمان مجاهدین خلق شد. خداکرمی با نام مستعار «موسی»، به دلیل فعالیتهای علنیاش در بخش انتشارات و تبلیغات در همدان، پس از ورود سازمان به فاز نظامی، برای ادامه فعالیت به «دورود»، «نهاوند» و نهایتاً «کرمانشاه» منتقل شد.13
مأموریت ترور آیتالله اشرفیاصفهانی، امام جمعه کرمانشاه به خداکرمی و نفر دومی که در گزارشهای سازمان با نام مستعار «نادر» معرفی شده، ابلاغ و تاکتیک و شیوه اجرای آن بر عهده خود آنها گذاشته شد.14 پس از اتمام شناسایی، عملیات طراحی شد. سالها بعد نشریه سازمان منافقین به نقل از یکی از همدستان خداکرمی مینویسد:
ما راههای زیادی را بررسی کردیم. شناساییها را از اواخر شهریور شروع کرده بودیم و دنبال راهی بودیم که بتوان با تهاجم به او کارش را ساخت و مجازاتش کرد. بعد از بررسیهای بسیار و نشستهای طولانی توانستیم مسئولان را قانع کنیم که راه انجام این کار، عملیات انتحاری است.15
ادعای دونفر بودن عوامل ترور را که نشریه سازمان مطرح میکند، با توجه به بنیه تشکیلاتی و نیروی انسانی ضعیف سازمان در داخل کشور در آن مقطع، امری نادرست به نظر میرسد. همچنین ادعای «انتخاب» شیوه عملیات انتحاری توسط عوامل ترور را نیز باید با دیدة تردید نگریست. چرا که تعداد عملیاتهایی که با هدف مشترک ـ (ترور ائمة جمعة شهرها) از بعد از خرداد 60 تا ترور شهید اشرفی- با شیوه انتحاری انجام شده بود، این مسئله را به ذهن متبادر میکند که این شیوه را نه عوامل عملیات، بلکه خودِ سازمان، با هدف بالابردن ضریب موفقیت عملیات انتخاب کرده بود.
جمعه 23 مهرماه 61، خداکرمی با لباس خاکی بسیجی که پشتش شعار «رفتن به جبههها یک وظیفة الهی است» نوشته شده بود، با یک ساک پر از لباس و وسایل راهی نماز جمعه میشود. نارنجکها بین دو پای او با یک کمربند کِشی جاسازی شده بودند. مشغول شدن مأمور بازرسی به محتویات ساکِ او، از طرفی و حجیم بودن لباسهای پوشیده شده زیر لباس اصلی، از دقت بازرسی بدنی خداکرمی میکاهد و در نتیجه او موفق میشود بدون دردسر وارد مسجد شود.
اسلحهای که پس از ترورِ آن روز در قسمت تحویل سلاح باقی مانده، نشان میدهد احتمالاً او برای عادیسازی بیشتر به عنوان یک فرد حزباللهی دارای مسئولیت و با هدف کاهش حساسیت در بازرسی بدنی، آن را تحویل داده است.
مرحله بعد، آمادهسازی نارنجکها برای عملیات است. نشریة مجاهد، ارگان سازمان منافقین، یک سال بعد در گزارشی از این عملیات تروریستی، در تشریح رفتار خداکرمی، پس از ورود به مسجد مینویسد:
برای آمادهکردن نارنجکها به داخل یکی از دستشوییهای مسجد رفت و پس از ورود، درب را از داخل بست. نارنجکها را به دقت بیرون آورد و «پین»های آن را صاف کرد و یکی از آنها را در سمت راست و دیگری را در سمت چپ خود در داخل کمربندِ کِشی قرار داد و 2 رشته نخ محکم را که به انتهای هرکدام، دکمهای وصل شده بود به «پین»ها وصل کرد و جیبهای طرفین شلوارش را سوراخ کرد و نخها را از سوراخها به داخل جیبهایش آورد و آنگاه پیراهنش را روی آنها انداخت. فنر نارنجکها به شدت به کمربندِ کِشی فشار میآورد و کوچکترین بیاحتیاطی و حرکت نابجایی میتوانست آنها را از ضامن خارج کند و قبل از موقع، فاجعه بیافریند.16
در گزارش اولیه اطلاعات سپاه منطقه7 از ترور نیز تأکید شده که در فیلمها مشاهده میشود عامل عملیات حتی هنگام برخاستن و راهرفتن دست در جیب شلوار خود داشته است. او پس از ورود به مسجد، در صف چهارم که توسط میلهها از سه صف جلویی جدا شده بود مینشیند.
یکی از محافظین آیتالله اشرفی اصفهانی در گزارش خود از روز شهادت ایشان دو تفاوت نماز جمعه آن روز با سایر هفتهها را اینگونه شرح میدهد:
به مناسبت عملیات مسلمبنعقیل تعداد بسیاری از اسرای عراقی که در این عملیات اسیر شده بودند، به نماز جمعه آورده شده بودند و به همراه آنها تعداد زیادی دژبان مسلح از ارتش در داخل شبستان حضور داشتند که این مسئله موجب انحراف اذهان و افکار مردم عادی، مسئولین نماز جمعه و محافظین شده بود... تعدادی از مجروحین عملیات مسلمبنعقیل در ردیفهای جلوی نرده حضور داشتند و حضور آنها موجب شلوغی و عدم کنترل کافی روی حاضرین بوده است.17
همچنین مسئول حفاظت ستاد برگزاری نماز جمعه نیز به خاطر مشغله شخصی، این هفته حضور پیدا نکرده و به همین دلیل حفاظت فیزیکی بین نردهها ضعیفتر از سایر هفتهها بوده است.
آیتالله اشرفی اصفهانی که هنگام سخنرانی پیش از خطبهها در مسجد حضور یافته، کنار محراب نشست. خبرنگار صدا و سیما سراغ امام جمعه رفت و مصاحبه مختصری با او کرد. نشستن استاندار در سمت راست ایشان و محمد، پسر آیتالله در سمت دیگر، باعث میشود بین محافظان و امام جمعه فاصله بیفتد. همزمان با اتمام سخنرانی پیش از خطبهها، با هماهنگی صورت گرفته، قرار است یکی از اسرای عراقی نزد آیتالله اشرفی آمده و 5 دقیقه سخنرانی کند. در همین زمان که جمعیت از جای خود بلند شده و حواسها به سمت اسرای عراقی است، ناگهان خداکرمی عامل سازمان تروریستی منافقین از روی میله جداکننده صفوف پریده و سر آیتالله اشرفی را در آغوش میگیرد.
محافظ آیتالله اشرفی اصفهانی در گزارش خود این لحظات را اینگونه توصیف میکند:
چون جهت آمدن اسیر عراقی به طرف تریبون و محل نشستن حاجآقا اشرفی بود، من فکر کردم که از حاجآقا محمد اجازه گرفتهاند که اسرای عراقی بیایند و دست حاجآقا اشرفی را ببوسند و حاجآقا محمد هم با اشاره دست گفته فقط یک نفر از آنها بیاید. به همین دلیل بود که من در حالی که اسلحه کلت در دستم بود، به طرفی که اسیر عراقی میآمد نگاه کردم و اسیر مذکور را زیرنظر داشتم و منتظر بودم بیاید. ناگهان متوجه سر و صدا و شلوغی در سمت چپ خودم (جایی که حاجآقا اشرفی نشسته بود) شدم و دیدم یک نفر که لباس بسیجی دارد حاجآقا را بغل کرده. اسلحه را روی مغز فردی که آیتالله اشرفی را بغل کرده بود گذاشتم و هنوز در تردید و شک بودم که آیا وی میخواهد حاجآقا را ببوسد یا اینکه میخواهد تروری انجام بدهد. زمانی که در شک و تردید بودم یک لحظه بود و سریع تصمیم گرفتم که شلیک کنم و بلافاصله شلیک کردم. ناگهان متوجه شدم که خودم به گوشهای پرتاب شدهام و حاجآقا اشرفی هم به گوشهای دیگر.18
جنازه خداکرمی که هویتش مشخص نبود، به سردخانه بیمارستان آیتالله طالقانی و پس از 48 ساعت به پزشکی قانونی منتقل شد. پزشکی قانونی سن تروریست را 18 تا 20 سال تخمین زده و علت مرگ را خونریزی شدید از ناحیه پا و شکم که منجر به تخلیه محتویات شکم شده تشخیص داده بود. پس از تهیه فیلم و عکس از جسد و با توجه به مجوز مکتوب سپاه برای دفن، 27 مهرماه 1361 جنازه وی در قطعه معدومین قبرستان باغفردوس دفن شد.19
حدود یکماه بعد، سازمان منافقین، خانواده خداکرمی را از طریق تماس یک فرد ناشناس مطلع میکنند که فرزندشان عامل ترور اخیر بوده است. آنان برای شناسایی، به سپاه کرمانشاه مراجعه میکنند. پدر خداکرمی در بازجویی کوتاهی که از او انجام شد، گفت:
از پاییز گذشته تاکنون اطلاعی از او ندارم. پاییز گذشته زمانی که یکی از رفقای همشاگردی او را به نام [ناخوانا] دستگیر کردند به منزل آمد و گفت من میخواهم بروم. گفتم: کجا میروی؟ نگفت و ما را ترک کرد و رفت.20
آذرماه 1361 دادستان باختران (کرمانشاه) در مصاحبهای خبر شناسایی عامل ترور شهید آیتالله اشرفی را اعلام کرد و گفت:
اینکه از سوی ضدانقلاب شایعه شده بود که منافق، عامل نفوذی بوده؛ ما این مسئله را بشدت تکذیب میکنیم و ضد انقلابیون به این وسیله قصد تضعیف دارند. شخص تروریست از سازمان منافقین بود و نیز از درب مسجد وارد شده بود.21
پانوشتها
1- سبحانی، روزهای تاریک بغداد، صص 72-71
2- روزنامه اطلاعات، شم 16489، ص 4
3- پرونده ترور آیتالله اشرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 74
4- همان، ص 68
5- همان، ص 76
6- روزنامه اطلاعات، شم 16780، ص 4
7- پرونده ترور آیتالله اشرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 65
8- همان، ص 81
9- همان، ص 86
10- غروب آفتاب در محراب جمعه، ص244
11- صحیفه امام، ج 17، ص 47
12- روزنامه کیهان، 64/7/23
13- نشریه مجاهد، ش 173، 62/7/21: ص 7
14- همانجا.
15- همان، ش 409، 79/7/14، ص 17
16- نشریه مجاهد، ش 173، 62/7/21: ص 18
17- پرونده ترور آیتالله اشرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 33
18- همان، ص 49
19- همان، ص 4
20- همان، ص 7
21- روزنامه اطلاعات، شم 16893، ص 4
فصلنامه مطالعات تاریخی، سال شانزدهم، شماره 60، بهار1397، صص 121-113
نظرات