مروری بر زندگی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بنیانگذار حوزه علمیه قم به روایت اسناد
2072 بازدید
مـروری بر زندگی آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بنیانگذار حوزه علمیه قـم بـه روایـت اسناد
آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی فرزند محمد جعفر1 در سال 1276 قمری در روستای مـهرجرد میبد2 از توابع یزد چشم به جهان گشود.وی تحصیلات مقدماتی خود را در اردکان یزد نـزد مجد العلماء3 اردکانی و دیـگران بـه پایان رساند.سپس به یزد رفته در«مدرسه خان» ساکن گردید و سطوح را در یزد در محضر مرحوم حاج میرزا سید حسن وامق4 و آقا سید یحیی مجتهد یزدی5تحصیل نمود.آنگاه در اوان جوانی به عـراق مهاجرت کرد و در کربلا مدت دو سال با حضور در حوزه درس آیت الله فاضل اردکانی6،در جمع علما از زمره فضلای حوزه علمیه کربلا،شناخته شد.چون از نظر آیت الله اردکانی،استعداد و خلاقیت او فراتر از حوزه علمیه کربلا دیـده شـد،مقدمات سفرش را به حوزه علمیه سامرا فراهم کرد و نامهای در شرح معنویت و خصوصیات اخلاقی و خلاقیتهای علمی شیخ عبد الکریم،به مرجع تقلید آن زمان میرزای بزرگ شیرازی(رحمة الله علیه)نوشت و او را با احـترام بـه سامرا فرستاد.وی 12 سال7 در حوزه علمیه سامرا به کسب کمالات علمی و معنوی پرداخت و از درس مرحوم آیت الله العظمی میرزای بزرگ شیرازی8 بهره گرفت. مدتی نیز در محضر آیتالله العظمی میرزا محمد تقی شـیرازی9، حـاج شیخ فضل الله نوری10 و آیت الله آقا سید محمد فشارکی اصفهانی11 کسب علم نمود و از خرمن علم و ایمان آن ستارههای درخشان آسمان فقاهت خوشه چید12 و چیزی نگذشت که در حوزه سامرا به شـایستگی بـر کـرسی استادی نشست و مورد توجه اسـاتید خـود گـردید و پس از مدت زمانی کوتاه،نور اجتهاد وجودش را منور ساخت13.آنگاه به شوق زیارت خانه خدا به سفر حج رفت و بعد از انجام اعـمال حـج بـا روحی لطیف و روحیهای پایدار عازم نجف اشرف گـردید و در حـوزه علمیه این شهر به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت و همواره شمع وجودش در بین محصلین علوم دینی پرتو افکن بـود.وی بـا هـمه عظمت و مقام در مقابل آخوند خراسانی14زانوی ادب بر زمین زد و مدت یـک سال از درس ایشان بهره برد و مدتی را نیز در محضر آیت الله سید محمد کاظم یزدی15به خوشیچینی علم پرداخت و پس از آن بـه ایـران بـازگشت اما به دلیل اوضاع آشفته ایران و نهضت مشروطیت،زمینه فعالیت عـلمی را بـرای خود مساعد ندید و بار دیگر به کربلا مراجعت نمود و با حضور خود در حوزه علمیه کربلا(مـدرسه حـسن خـان)غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را زدود و بارگاه امام حسین(ع)با طنین افکندن بـحثهای عـلمی دانـشپژوهان در آن،جلوهای دیگر یافت.
آیت الله شیخ عبد الکریم حائری در سال 1332 قمری به دعوت مرحوم حـاج سـید اسـماعیل عراقی16به اراک هجرت کرد و در این شهر مبادرت به تأسیس حوزه علمیه نمود و مدت هـشت سـال در آن حوزه پرشکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی طلاب جـوان غـافل نـبود17در همین ایام جماعتی از فضلا برای کسب دروس فقه و اصول به محضرش شتافتند و از خرمن علوم مـعظم له خـوشهچینی کردند.
وی پس از پنج سال توقف در اراک در سال 1337 هـ ق به قصد زیارت به مشهد رضوی رفـت و بـه هـنگام این سفر،چند روزی در قم مورد استقبال علما و مردم این شهر قرار گرفت18و با اوضاع مـذهبی ایـن شهر از نزدیک آشنا شد.
آیت الله حائری در سال 1340 هـ.ق(1300 هـ.ش)به همراه فـرزند بـزرگش آیـت الله حاج شیخ مرتضی حائری و مصاحبت آیت الله سید محمد تقی خوانساری19،به قصد اجابت دعـوت مـردم،از اراک بـه سمت قم حرکت کرد.از آنجا که مقام علمی و عظمت ایشان زبانزد خـاص و عـام بود، مردم دلباخته مرجعیت،گروه گروه به استقبالش شتافته و ایشان را با تجلیل و تکریم فراوان به شـهر قـم وارد کردند.چن صباحی در منزل آیت الله حاج شیخ مهدی پایین شهری20اقـامت گـزید،پس از چندی آیت الله شیخ محمد تقی یزدی-کـه از نـجف اشـرف با آیت الله حائری سابقه معرفت و آشنایی داشـت-پیـشنهاد اقامت ایشان را در قم مطرح ساخت21. همچنین از سوی علما و فضلا پیشنهاد اقامت آیت اللهـ در قـم و تأسیس حوزه علمیه داده شـد.ایـشان در ابتدا بـر ایـن عـقیده بود که بزرگان قم خود ایـن کـار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز برخواهند آمد لیکن چون اصـرار بـیحد علما را مشاهده نمود،تکلیف را برعهده خـود ثابت دید و تصمیم گـرفت در قـم اقامت جسته و حوزه علمیه ایـن شـهر را سامان دهد.
آنگاه به فضلا و محصلین خود در اراک چنین نوشت:«خدا چنین خواست کـه ظـهور گفتار اولیاء خود را دهد،هـرکس خـواهد بـه قم آید22». بـدین تـرتیب شهر قم مرکز عـلوم دیـنی و مذهبی گردید.
با مهاجرت آیت الله حائری به قم،حوزه علمیه این شهر جان تـازهای گـرفت و دوران حیات پرشکوه خویش را آغاز کرد.عـزیمت آن زعـیم از اراک به قـم مـصادف بـا کودتای رضا خان بـود و در همین زمان با زعامت ایشان،قم در پهنه سیاست ایران ظاهر شد و به خوبی ماهیت تـاریخی و اسـلامی خود را آشکار ساخت.حوزه علمیه آیـت الله حـائری از چـنان رونـقی بـرخوردار شد که آنـرا بـا حوزههای علمیه وحید بهبهانی،شیخ انصاری،میرزای شیرازی،آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و استاد المعاصرین آقـا ضـیاء الدیـن عراقی و دیگران همطراز23دانستهاند.لذا از مکتب آن مردان بـزرگی بـرخاستند کـه هـریک بـه نـوبه خود تاریخساز و صاحب مکتب فکری و عقیدتی گشتند.
آیت الله حائری در مکتب انسانساز خود شاگردانی فاضل و صاحب کمال و کرامت پرورش داد.در آن روزها که حوزههای علمیه به دست دشمنان روبه زوال و نابودی مـیرفت،ایشان با اقتدار و توانائی در سنگر خود ایستاد و هرروز جمع شاگردانش را پیوستهتر و متحدتر ساخت. آنگاه فضلاء اراک،تهران و دیگر شهرها را گردهم آورده و به تدریج حوزه علمیه را گسترش داد تا جائی که بیش از هـزار24نـفر طلبه و محصل از محضر وی و دیگران بهره میبردند.
آیت الله شیخ عبد الکریم حائری با عنایت مخصوص به تربیت صحیح طلاب و فضلا،در زمان کسالت نیز بر امور حوزه نظارت داشت.در هـمان زمـان که شخصیتهای علمی،سیاسی و فرهنگی به خانهاش میآمدند و از شکوه و عظمت خاصی برخوردار بود،همواره تنها به مدرسه رفته،ضمن سرکشی به حجرههای طـلاب از احـوال آنان و وضع زندگی و مقدار تـوجه و اهـتمامشان به درس و مطالعه،آگاه میشد.25
در سال 1342 قمری که آیات عظام:نائینی26و سید ابو الحسن اصفهانی27و عده دیگری از علما به دنبال تبعید شیخ مهدی خالصی28،بـهعنوان اعـتراض عازم ایران شدند،آیـت الله حـائری از آنها به گرمی استقبال کرد و میزبانشان گشت.سپس به احترام آنان،شاگردان خود را واداشت تا در حوزه درسی آیت الله اصفهانی و آیت الله نائینی حاضر شوند.
دکتر عبد الهادی حائری در کتاب تشیع و مـشروطیت در ایـن مورد چنین مینویسد:‘"آیت الله حائری روحا فردی غیر سیاسی به شمار میرفت و ویژگیهای شخصی ایشان،او را وا میداشت که از سیاست کنارهگیری نماید. بنابراین در این جریان نیز خود را کنار کشید و در کار ایشان دخـالت نـکرد 29"
با تـصویب قانون متحدالشکل شدن لباس در سال 1307 که بهطور کامل به اجرا گذاشته شد،حکومت رضا شاه سعی مـیکرد با صدور«جواز عمامه»نظارت شدیدی بر حوزههای علمیه و روحانیت داشـته بـاشد تـا بدین وسیله از تعداد روحانیون بکاهد.به همین دلیل در قانون مصوبه 15 اسفند 1307 تنها روحانیون و طلابی مجاز به اسـتفاده از لبـاس روحانیت بودند که از طرف وزارت معارف و بر طبق اساسنامه مخصوص،در امتحان شرکت کـرده و تـصدیق طـلبگی دریافت نمایند.«مجتهد مجاز»هم کسی بود که از یکی مراجع تقلید تصدیق و اجازهنامه اجتهاد در دسـت داشته باشد. بدین ترتیب روحانیونی که تصدیق طلبگی نداشتند ناچار به لباس30 مـتحدالشکل در میآمدند.
آیت الله حائری مـیدید کـه هرروز دسیسهای علیه حوزه شکل میگیرد و از هر سو قدرتهای بزرگ در تلاشند تا اثری از حوزههای علمیه،باقی نگذارند.از اینرو چاره آن دانست که در آن موقعیت به تقویت هرچه بیشتر حوزه علمیه قم بپردازد.در جـریان قیام حاج آقا نور الله اصفهانی که به دنبال تصویب قانون نظام وظیفه اجباری صورت گرفت آیت الله حائری که در رأس حوزه علمیه قم قرار داشت آنچنان در این باب با احتیاط عمل کرد کـه حـرکت او اعجاب همگان را برانگیخت.ایشان هرگاه درباره این سکوت و احتیاط مورد سؤال قرار میگرفت در پاسخ تنها به یک جمله کوتاه که «من حفظ حوزه را اعم میدانم»قناعت میکرد.31
برخلاف نظرهایی چـون:دخـالت نداشتن وی در امور سیاسی،آیت الله حائری در برابر مشکلات حوزه علمیه و دخالت مأمورین حکومتی در امور حوزه به شدت ایستادگی میکرد.یکی از اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران،نشانگر مخالفت شـدید ایـشان با دخالت وزارت معارف،در برگزاری امتحانات طلاب علوم دینیه است که خود دلیل بر این مدعاست. در بخشی از گزارش فرماندار قم به وزارت داخله،در خصوص مخالفت آیت الله حائری با برگزاری امتحانات تـوسط وزارت مـعارف،از قـول ایشان چنین آمده است:
...تـشکیل چـنین مـدرسه و تهیه یک چنین طلاب علوم دینیه البته باید تحتنظر من و پروگرامی که من میدهم اداره شود وزارت معارف نباید مداخله در این قسمت داشـته بـاشد خـودم پروگرام آنها را تهیه و ممتحنین لازم را انتخاب خواهم کرد اگـر دولت قـصد دارد که یک چنین طلایی تهیه نماید البته باید تحتنظر من باشد و اگر نمیخواهد طلاب علوم دینیه داشته باشد مـن ابـدا مـداخله نکرده و در خانه خود خواهم نشست و هر نوع معارف میخواهد مـدرسه را تنظیم و پروگرام آنها را تهیه نماید...(سند شماره 1)
بالاخره پس از مذاکره زیاد بین معظم له و نمایندگان دولت،ایشان با برگزاری امـتحانات مـوافقت نـموده و امتحانات با اجازه وی برگزار میگردد(سند شماره 2)
گفتنی است که آیـت اللهـ حائری در مقابل تصمیم وزارت معارف،در مورد برگزاری امتحانات طلاب در تهران نیز معترض گردیده و وزارت معارف را ملزم کـرد کـه امـتحانات را در قم برگزار کند.چنانچه در نامهء حکمران قم بهعنوان ریاست وزراء از قول حاجی شـیخ مـهدی،پیـشکار حاجی شیخ عبد الکریم گزراش داده که آیت الله حائری امر کرده:
...اعزام طلبه مزبور بـه تـهران خـیلی اشکال دارد در صورتی به ممتحنین سوءظن دارند که ممکن است نسبت بر طلبه ارفاق نـمایند امـر شود که هیئت ممتحنین از تهران بیایند و اعزام طلبه مزبور به تهران اشکال دارد و تـقاضا دارنـد کـه امتحانات طلاب در قم بشود...(سند شماره 3)
بدین ترتیب به شدت با برگزاری امتحانات در تـهران مـمانعت به عمل آمد تا اینکه محمود جم،وزیر داخله،دستور داد که مراسم امـتحان در قـم انـجام شود(سند شماره 4).همچنین آیت الله حائری از وزارت معارف خواسته بود تا برای روحانیونی کـه وی مـجوز اجتهاد و یا محدثی و طلبگی آنان را تأیید میکند،تصدیق طلبگی و یا جواز روحـانیت صـادر نـماید. بر همین اساس فرماندار قم با ارسال نامهای به وزیر داخله در مورد صدور جواز طـلبگی کـسانی کـه آیت الله معرفی مینماید،کسب تکلیف میکند.(سند شماره 5)در جواب این نامه مـحمود جـم(وزیر داخله) چنین مینویسد:
در جواب مراسله شماره 1103 اشعار میدارد که البته تصدیقهایی که جناب مستطاب آقـای حـاج شیخ[عبد الکریم حائری]به امضای خودشان داده باشند معتبر است ولی ترتیب دادن جواز بـاید بـرطبق قانون باشد یعنی به طلایی که امـتحان داده و تـصدیق مـعارف در دست داشته باشند داده شود".(سند شـماره 6)
ایـن پاسخ نشانگر آن است که دولت علیرغم اهتمام زیاد در برگزاری امتحانات و صدور جواز از طریق مـعارف،نـاگزیر به معتبر دانستن تصدیقهای صـادرهء آیـت الله حائری مـیشود و ایـن در حـالی بود که ایشان و مراجع آن عصر هـمچون آیـات عظام،آیت الله اصفهانی و آیت الله نائینی برای هرکس که صلاح میدانستند اجازه اجـتهاد،مـحدثی و یا طلبگی صادر میکردند.این عـمل در شرایطی صورت میگرفت کـه دولت از طـرق مختلف درصدد کاهش تعداد روحـانیون بـود در حالی که با صدور جواز از جانب مراجع،برخلاف رأی دولت بر تعداد طلاب افزوده مـیگشت.در آرشـیو سازمان اسناد ملی ایران شـمار زیـادی از ایـن قبیل جوازهای اجـتهاد و یـا طلبگی که از جانب مـراجع صـادر گردیده است،وجود دارد که سند شماره 7(تصدیق اجتهاد چند تن از روحانیون و شاگردان ایشان بـا سـید احمد خوانساری توسط آیت الله حـائری)و سـندهای شماره 8،9،10 و 11 کـه تـصدیق اجـتهاد چند تن از روحانیون و شـاگردان ایشان مهر و امضاء معظم له است نمونههایی از آنها میباشد.
آیت الله شیخ عبد الکریم حائری پافـشاری زیـادی داشت که اداره معارف جواز طـلاب امـتحان طـلبگی داده را سـریعتر صـادر و به آنها تـحویل دهـد.اسناد شماره(12،13،14،15 و 16)همگی نشانگر این تلاش میباشد،چنانچه در نامه حکمران قم به وزارت داخله چنین آمـده اسـت: ...جـمعی از طلاب امتحان داده در حضور مأمورین مخصوص وزارت مـعارف کـه بـرطبق قـانون اسـتحقاق جـواز رسمی دارند دو سال است جواز آنها داده نشده محرمانه عرض میشود که قدری هم قلبا آقای آیت الله[حائری]از این قضیه ملول و حزن خاطر شدهاند لکن بروی خود نـمیآورند و تا به حال چند مرتبه حضورا و شفاها از بنده استفسار فرمودهاند که آیا ورقه جواز برای حکومت رسیده یا خیر...(سند شماره 17).
چنانچه در سند شماره 14 دیده میشود،حتی جواز طلبگی آیـت اللهـ آقای حاج شیخ مرتضی حائری فرزند آیت الله حاج شیخ عبد الکریم
حائری نیز-که اداره حکومتی،جهت تجدیدنظر دریافت داشته بود-به ایشان مسترد نگردیده است که با استفسار حـکومت قـم از وزارت داخله، همایون سیاح،وزیر داخله،دستور تجدید و استرداد جواز ایشان را صادر میکند.
گفتههاو نوشتههای شاگردان معظم له و کتبی که در مورد ایشان تحریر شده،و نـیز اسـنادی که در این مجموعه ارائه گردیده اسـت،جـملگی حکایت از آن دارد که آیت الله حائری در مدت 15 سال عهدهداری ریاست حوزه علمیه قم تا آخرین لحظات عمر-یعنی شب هفدهم ذی القعده 1355 قمری-در تربیت طلاب بـر وجـه اکمل همت گماشت و در پاسـداری از حـوزه علمیهای که خود بنای آن را گذاشت،اهتمام ورزید.
پس از رحلت آن حضرت دولت وقت به حکام شهرستانها دستور داد که از تعطیل کردن بازار،مدارس و ادارات در شهرها ممانعت به عمل آورده و تنها در هر شهریک مجلس ختم بـرگزار شـود.(سند شماره 18 و 19). (1).شیخ محمد شریف رازی،گنجینه دانشمندان،کتابفروشی اسلامیه،1352 ش،ج 1 ص 283 و مصاحب،دائرة المعارف فارسی،ج 1،ص 824.
(2).علی کریمی جهرمی،آیت الله مؤسس مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری،نشر دار الحکمة قم،ص 66 و حسن مـرسلوند،زنـدگینامه رجال و مـشاهیر ایران،انتشارات الهام،چاپ اول بهار 1373،ج 3،ص 59.
(3).شیخ محمد شریف رازی،همان ص 283.
(4).حسن مرسلوند،همان،ص 59.
(5).شیخ محمد شریف رازی،هـمان،ص 283.
(6).سعید عباسزاده،شیخ عبد الکریم حائری نگهبان بیدار،مرکز چاپ و نـشر سـازمان تـبلیغات اسلامی، 1373،ص 27.
(7).همان،ص 30.
(8).سید حجة موحدی ابطحی،اشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ،نشر حوزه علمیه اصـفهان، 1365،ج 1،ص 315-314.
(9)-و آیـت الله محمد تقی شیرازی معروف به میرزای دوم یکی از اساتید شیخ عبد الکریم بود.او در زمـره بـرجستهترین شـاگردان میرزای اول قرار داشت.وی در سال 1270 قمری در شیراز متولد شد و در دوران جوانی جهت تکمیل تحصیلات عـلوم اسلامی به کربلا رفتو مدتی نیز در سامرا به حلقه درس شاگردان میرزای بزرگ پیـوست و خود نیز بر کـرسی تـدریس علوم انسانی نشست.ایشان در بحرانیترین دوران به فریاد ملت مسلمان عراق رسید و در هنگامه ماجراجوئیهای انگلیس در عراق در پی به حکومت رساندن یکی از مهرههای خود به نام"سرپرسی کاکس"بود که با فتوای معروف خـود شجاعتی بینظیر نشان داد و حکومت یافتن غیر مسلمانان را بر یک کشور اسلامی تحریم نمود.
وی در سال 1338 پس از اشغال خاک عراق-از جانب دولت استعمارگر انگلیس-دومین فتوای خود را که در تاریخ به"فتوای جهاد"معروف اسـت اعـلام داشت که در پی این فتوی نیروهای اسلامی از گوشه و کنار کشور عراق بسیج شدند و با قیام مردم،دست انگلیس از این سرزمین اسلامی کوتاه گردید.»
سعید عباسزاده،همان،ص 33.
(10)-شیخ فضل الله نوری شهید راه مـشروطه از کـسانی بود که شیخ عبد الکریم،از کمالات علمی و معنوی او نیز بهرهها گرفت.او در سال 1258 قمری،در شهرستان نور مازندران پا به عرصه حیات گذاشت.در ابتدای جوانی برای تکمیل دروس علوم دینی به نـجف اشـرف مهاجرت کرد.در جریان نهضت مشروطیت به ایران بازگشت و به جهت دقت و آگاهی در مسائل سیاسی،حضور دستهای پنهان اجانب را در جریان نهضت مشروطه تحمل نکرد و شجاعانه به افشای توطئه استعمار پرداخـت و بـهعنوان رهـبر نهضت مشروعه تا پای دار ایستادگی کـرد.او در روز هـفتم مـاه رجب 1327 توسط عدهای که خود را طرفدار مشروطه میخواندند دستگیر شد و در دادگاهی که"بپرم خان ارمنی"آن را تشکیل داده بود محاکمه گردید و بلافاصله نـیز بـه پای دار بـرده شد و در روز سیزدهم رجب که مصادف با ولادت علی(ع)بـه دار آویـخته شد.
سعید عباسزاده،همان،ص 35-34 و دکتر محمد معین،فرهنگ فارسی،انتشارات امیر کبیر،1345، ج 5،ص 452.
(11)-آیت الله سید محمد فشارکی اصفهانی از اساتید بـزرگ حـوزه سـامرا بود که هیچگاه از بذل عنایتش به شیخ عبد الکریم دریـغ نمیکرد.وی تمام عمر خود را وقف تربیت طلاب علوم دینی کرد و سرانجام در سال 1316 هـ ق در نجف اشرف رحلت نمود.
سـعید عـباسزاده،هـمان،ص 32-31.و دکتر محمد معین،همان،ص 452.
(12)-سید حجة موحدی ابطحی،همان،ص 314 و دکتر مـحمد مـعین،همان ص 452.
(13)-سعید عباسزاده،همان،ص 31.
(14)-و آیت الله محمد کاظم خراسانی فرزند ملا محسن در سال 1255.ق در مشهد متولد شـد و پس از تـحصیل مـقدمات در زادگاهش،در سال 1277 هـ ق به منظور کسب علم به تهران رفت.پس از یـک سـال و نـیم اقامت در تهران در ذیحجه سال 1278 هـ ق برای تکمیل تحصیلات خویش در فقه و اصول رهسپار نجف اشـرف شـد و از شـاگردان حاج میرزا محمد حسن شیرازی،مرجع تقلید شیعیان بود.پس از رفتن آیت الله شیرازی به سـامرا،وی در نـجف ماند و به تدریس پرداخت و طولی نکشید که سرآمد اقران و مرجع تقلید شیعیان شـد.مـعظم لهـ در ذیحجه 1329 هـ ق در نجف درگذشت.»
سعید عباسزاده،همان،ص 36.
(15)-حسن مرسلوند،همان،ص 59.
(16)-شریف رازی،همان،ص 284.
(17)-سعید عـباسزاده،هـمان،ص 40.
(18)-مرحوم آیت الله بافقی میگوید:"مرحوم آیت الله حائری با اینکه در سفر مشهدشان وضع مـدارس مـهجور و ویـران قم را،از فیضیه و دار الشفاء دیده که چگونه دانشگاه روحانی و محل تدریس و افاضات دیگران،به مرکز گـدایان،فـقرا و دیوانگان تبدیل شده است ابراز تأسف نموده و میگفتندکه چه میشد اگر ایـن مـدارس هـم از غربت بیرون میآمد،ولی بنظر مبارکشان مشکل و گران میآمد که مشکل باشد حوزه را از اراک به قـم مـنتقل نـمایند".
آیت الله حائری در این سفرش مشاهده کرد که مدرسه فیضیه حجرههایش خالی از هـمهمه مـحصلین علوم دینی شده و بر قفسههای کتاب گرد فراموشی نشسته است.انگار هیچگاه زمزمه دانشپژوهان اسلامی در فـضای قـم طنینانداز نبوده است.
عقیقی بخشایشی،یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی،ج 3،ص 29 و سعید عـباسزاده،هـمان،ص 67.
(19)-علی کریمی جهرمی،همان،ص 66.
(20)-عقیقی بخشایشی،هـمان،ص 28.
(21)-مـحمد رازی،مـجاهد شهید آیت الله حاج شیخ محمد تقی بـافقی،انـتشارات پیام،ص 70-68.
(22)-همان،ص 70-68.
(23)-عقیقی بخشایشی،همان،ص 24-23.
(24)-شریف رازی،همان،ص 288.
(25)-علی کریمی جهرمی،همان،ص 77-76.
(26)-آیت الله نـائینی و آیـت الله اصفهانی و دوستانشان که از عراق بـه ایـران آمده بـودند در دوم اردیـبهشت 1303 هــ.ش به عراق بازگشتند.
عبد الهادی حـائری،تـشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق،مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران،چـاپ اول 1360،ص 191.
(27)-آیـت الله حاج سید ابو الحسن اصفهانی در سـال 1284 هـ ق در یکی از قصبات اصـفهان مـتولد شد و مقدمات و سطح و فقه را در اصـفهان بـه پایان رساند و سپس به عراق مهاجرت کرد و از محضر مدرسان حوزه مقدسه نجف اشـرف بـهرهمند شد و در همان جا به تـدریس پرداخـت و در عـراق در کنار سایر نـیروهای مـجاهد به مبارزه با اسـتعمار انـگلیس پرداخت و بدین جهت مدتی تبعید شد و متجاوز از سی سال در حوزه به تدریس فقه و اصـول پرداخـت و بعد از فوت مرحوم حائری و نائینی زعـامت و مـرجعیت تشیع بـا ایـشان بـود و سرانجام در ششم ذیحجه سـال 1365 هـ ق(16 آبان 1325 هـ ش)درگذشت و در کنار صحن حضرت علی(ع)دفن گردید.
م،جرفادقانی،علمای بزرگ شیعه از کـلینی تـا خمینی،قم،انتشارات معارف اسلامی،1364،صـ 3-381.
(28)-شـیخ مـحمد خـالصیزاده فـرزند شیخ مهدی خـالصی از روحـانیون منتفذ معاصر بود.وی در ابتدای نوجوانی با حضور در انقلاب 1920 عراق(ثورة العشرین)به همراه پدر و دیگر روحانیون عـراق وارد فـعالیتهای سـیاسی شد و هردوی انان در سیاست عراق،هم در دوران نـخستین جـنگ جـهانی و هـم در خـلال مـقاومت،عراقیها در برابر رژیم تحت الحمایگی انگلیس سخت درگیر بودند و همین امر موجب تبعید آنان توسط مقامهای عراقی شد.دکتر عبد الهادی حائری در کتاب تشیع و مشروطیت در این مـورد مینویسد:" اصرار رهبران مذهبی درخواستههای خود مقامهای انگلیسی و کارگردانان داخلی آنها مانند ملک فیصل را وادار به بکار بردن زور کرد.یکی از گامهای نخستین که به وسیله مقامها برداشته شد این بود کـه دو تـن از روحانیون مبارز یعنی شیخ محمد خالصی(خالصیزاده)پسر شیخ مهدی خالصی و سید محمد صدر را از عراق به ایران تبعید کردند.در ماه ژوئن 1923(ذیقعده 1341)شیخ مهدی خالصی نیز به حجاز تبعید گـردید.در ایـن هنگام نائینی،اصفهانی و چند تن دیگر از رهبران مذهبی کربلا و نجف بعنوان اعتراض نسبت به تبعید خالصی آهنگ ایران کردند.
عبد الهادی حائری،هـمان،ص 175،205 و بـاقر عاقلی،روزشمار تاریخ ایران از مـشروطه تـا انقلاب اسلامی،ج 1،نشر گفتار،1369،ص 302.و خان باباشار،مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، چاپخانه رنگین 1343 هـ ش،ج 5،ص 6-405 و مسعود بهنود،از سید ضیاء تا بختیار،انتشارات جاویدان،1370،ص 68-60.
(29)-عبد الهـادی حـائری،همان،ص 179-180.
(30)-سازمان اسناد مـلی ایـران،شماره تنظیم 1424-291.
(31)-سعید عباسزاده،همان،ص 67.
سند شماره 1 وزارت داخله،حکومت قم،نمره عمومی 434،تاریخ خروج 21/3/1315 ش،محرمانه و فوری است.
وزارت داخله-راپرتا معروض میدارد که روز 19 خرداد که طلاب حاضر برای دادن امتحانات بـودند حـاجی شیخ مهدی پیشکار حاجی شیخ عبد الکریم به مدرسه فیضیه آمده و به موجب امر آقای حاج شیخ امتحانات را موقوف مینماید.آقای رئیس معارف به اینجانب رجوع نموده و شرح قضیه را راپرت مـیدهد و در اطـراف این مـوضوع هرکس اظهار عقیده نموده و دلائلی برای امر حاج شیخ ذکر مینماید.بنده صلاح دیدم که باتفاق آقـای رئیس معارف و رئیس شهربانی آقای حاج شیخ را در قریه کیکویه چهار فـرسخی کـه بـرای تغییر آب و هوا رفتهاند ملاقات و علت موقوف داشتن امتحانات را از ایشان حضورا مسئول نمایم که سوءتفاهمی بعمل نیامده و اگـر ایـرادات کوچکی است رفع و مراتب بعرض برسد لهذا روز چهارشنبه 20[خرداد]سه ساعت بعد از ظهر بـاتفاق آقـای رئیـس معارف و رئیس شهربانی خدمت آقای حاج شیخ رسیده و مسئله را مطرح کردم ایشان اظهار داشتند کـه از عقاید من راجع به ترقیات مملکت و وطن خود البته آقایان اطلاع دارند کـه همیشه آرزومندم که وطـن و مـملکت من هرروزه روبه ترقی و تعالی سیر نموده و دولت با علی درجه قدرت و شوکت برسد و چون دولت شاهنشاهی ایران دولت اسلامی است البته محتاج به نمایندگان و طلاب مذهبی هستند که امور دینیه مردم را به آنـها یاد داده و آنها را به تکالیف اسلامی آگاه نمایند و تشکیل چنین مدرسه و تهیه یک چنین طلاب علوم دینیه البته باید تحتنظر من و پروگرامی که من میدهم اداره شود.وزارت معارف نباید مداخله در این قـسمت داشـته باشد خودم پروگرام آنها را تهیه و ممتحنین لازم را انتخاب خواهم کرد اگر دولت قصد دارد یک چنین طلایی تهیه نماید البته باید تحتنظر من باشد و اگر نمیخواهد طلاب علوم دینیه داشته باشد من ابـدا مـداخله نکرده و در خانه خود خواهم نشست و هر نوع معارف میخواهد مدرسه را تنظیم و پروگرام آنها را تهیه نماید،آقای رئیس معارف اظهار داشتند در صورتی نسبت به پروگرام هذه السنه اعتراض است مـمکن اسـت موارد اختلاف را تعیین تا بعرض وزارت معارف رسانده و طبق نظر حضرت آیت الله ترمیم شود و پروگرام هذه السنه هم با پروگرام سنه گذشته چندان تفاوتی ندارد.ایشان مجددا بیانات سـابق را تـجدید نـموده و عدم مداخله معارف را راجع بـه طـلاب عـلوم دینیه خواستار شدند که باید مستقیما تحتنظر ایشان طلاب امور دینیه و مدارس قدیمه اداره شود این است که مراتب بعرض میرسد کـه دسـتورات لازمـه را مرقوم فرمائید که اقدام لازم بعمل آید و از طرف مـعارف و شـهربانی هم راپرت لازمه داده خواهد شد.
سند شماره 2 وزارت داخله،حکومت قم،نمره عمومی 495،تاریخ خروج 1/4/1315 ش،محرمانه.
وزارت داخله تعقیب راپرت نمره 434 مورخ 21/3/15 مـعروض مـیدارد کـه روز پنجشنبه آقای فاطمی به اتفاق درخشان و ذو المجدین به قم وارد شـده و خدمت آقای حاج شیخ عبد الکریم در قریه کیکویه رسیده و مذاکرات لازمه بعمل آمد.آقای فاطمی روز جمعه مراجعت و دو نـفر مـأمورین وزارت مـعارف برای تکمیل مذاکرات در قم توقف نمودند تا بالاخره امروز مذاکرات بـا مـوافقت ختم و امتحانات امروز صبح شروع گردید راپرت مشروح و جزئیات را البته مأمورین معارف بعرض رسانده و راپرت داده شود.
[امضاء]
سـند شـماره 3 وزارت داخـله،حکومت قم،نمره عمومی 331،بتاریخ 7/3/1315،محرمانه.
ریاست وزراء
محترما بعرض میرساند که حـاجی شـیخ مـهدی پیشکار حاجی شیخ دیروز از طرف آقای حاج شیخ عبد الکریم بنده را ملاقات و تقاضا کـرد مـراتب ذیـل را به عرض برساند که هر نوع امر فرمایند اجری شود.از قرار مذکور اداره معارف امـر کـردهاند که طلاب در هذه السنه که حاضر برای دادن امتحانات نهایی هستند باید بیایند بـه تـهران و امـتحان بدهند نظر ایشان این است که اعزام طلبه مزبور به تهران خیلی اشکال دارد در صـورتی بـه ممتحنین سوءظن دارند که ممکن است نسبت بر طلبه ارفاق نمایند امر شـود کـه هـیئت ممتحنین از تهران بیایند و اعزام طلبه مزبور به تهران اشکال دارد و تقاضا دارند که امتحانات آنها در قـم بـشود.مراتب مزبور به عرض رسید که هر نوع امری فرمایند اجرا شـود.
[امـضاء]
سـند شماره 4 وزارت داخله،اداره سیاسی،نمره س-400/484 بتاریخ 20/3/1315،محرمانه.
حکومت قم
عطفا به مراسله 331 مورخ 7/3/15 راجع به امـتحان نـهایی طـلاب اشعار میدارد از طرف مقام ریاست وزراء دستور لازم به وزارت معارف و اوقاف صادر گـردیده اسـت که مراسم امتحان در قم بعمل آید.
از طرف وزیر داخله [امضاء]
سند شماره 5 وزارت داخله،حکومت قم و خـلجستان،نـمره 1103،بتاریخ 23/7/1312
مقام منیع وزارت جلیله داخله دمات شوکته مرقومه نمره 3833 بضمیمه(50)ورقـه جـواز لباس روحانیت زیارت و اصل گردیده بدفتر حـکومتی دسـتور داد مـطابق امر مبارک فقط به طلابی که مـطابق قـانون امتحان شده و تصدیق معارف را در دست دارند بدهند.
لیکن از برای استحضار خاطر مبارک و کـسب اجـازه عرض مینماید که حضرت مـستطاب آیـت الله حاجی شـیخ عـبد الکـریم دامت برکاته که عموم طلاب در خـدمت حـضرت معزی الیه مشغول تحصیل علوم دینیه هستند شخصا عدهای را اجازه کتبی و اجـتهاد و رسـیدگی به امور شرعیه داده و جواز برای ایـشان میخواستند چون فدوی اجـازه نـداشت نمیتوانست ورقه جواز بدهد مـگر یـکنفر را که مرقوم داشته و به مهر خودشان مهر و امضاء فرموده و بسیار تأکید فرمودند سـواد آن مـرقومه را لفا تقدیم میدارد و در خاتمه جـسارتا تـصدیع مـیدهد که آیا اجـازه مـیفرمایند کسانی را که جناب مـعظم له بـخط و مهر خود اجازه اجتهاد و رسیدگی به امور شرعیه داده و میل دارند ورقه جواز به آنـها داده شـود جواز صادر شود یا فقط بـه هـمان طلابی کـه در مـرقومه نـمره(3833)قید گردیده باید ورقـه داده شود محرمانه عرض مینماید این قضیه باعث ملامت خاطر حضرت مستطاب حاجی شیخ شـده.امـر امر مبارک است. [امضاء]
سند شـماره 6 وزارت داخـله،اداره امـور سـیاسی،نـمره 41004/5667،بتاریخ 22 آبان 1312 ش،مـحرمانه
حـکومت قم و خلجستان در جواب مراسله نمره 1103 اشعار میدارد که البته تصدیقهائیکه جناب مستطاب آقای شیخ بامضای خـودشان داده بـاشند مـعتبر است ولی ترتیب دادن جواز باید برطبق قـانون بـاشد یـعنی بـه طـلابی کـه امتحان داده و تصدیق معارف در دست داشته باشند داده شود
[امضاء]:محمود جم [مهر]:وزارت داخله [حاشیه]:نمره 1804-25/9/12،آقای رئیس دفتر با مراجعه به قانون جواز اشخاصیکه قانون حق داده صادر نـمائید 18/9/12 [حاشیه]:به تاریخ 24/10/12 در موقع تشریففرمایی حضرت اجل آقای وزیر داخله جریان امر توضیح داده شد حضورا در منزل حضرت آقای آیت الله بعد در منزل شخصی امر به صدور جواز که از طرف آقای آیـت اللهـ تصدیق داده شده فرمودند.
سند شماره 7
محضر مبارک حضرت مستطاب حجة الاسلام و المسلمین آیت الله علی العالمین آقای حاج شیخ عبد الکریم مدظله العالی. عرض میشود آیا حضرت عالی حضرتین مـستطابین ثـقی الاسلام آقای آقا سید محمد تقی خوانساری و آقای آقا سید احمد خونساری را مجتهد میدانید یا نه مستدعی مرقوم فرمایید.
ادام الله العالی
[حاشیه]بسم الله الرحـمن الرحـیم حقیر هردو آقا را مجتهد مـیدانم. الا حـقیر عبدالکریم حائری [مهر] اسناد شماره 8 تا 11 استنساخ نشده است.
سند شماره 12 وزارت داخله،حکومت قم و خلجستان،نمره 1758 تاریخ خروج 5 دی 1311
وزارت داخله محترما بعرض مـیرساند هـمه ساله طبق قانون وزارتـخانه مـعارف امتحانات طلاب با حضور نماینده وزارت جلیله معارف شروع و چه از طلاب جدید الامتحان و چه آنهائیکه سنوات سابق امتحان دادهاند تصدیقات در مقابل امتحان و معلومات آنها صادر یک نسخه به صاحبان آنها داده مـیشود و یـک نسخه هم به اداره حکومتی میفرستند در هذه السنه یک عده طلاب که جدید الامتحان هستند امتحان داده و تصدیقات آنها هم از طرف معارف به دفتر حکومتی نرسیده است و مطالبه جواز میکنند تاکنون بـه واسـطه نداشتن اوراق رسـمی جواز آنها صادر نشده است و مکرر از طرف حضرت الله[حائری]پیغام داده شده که جواز آن عده طلاب جدید الامـتحان که دارای تصدیق رسمی هستند بدهید اخیرا هم شرحی از طرف آقای حـاجی مـیرزا مـهدی که در واقع پیشکار حضرت معظم له محسوب میشوند در این باب به اداره حکومتی نوشته و مطالبه جواز طلاب را نمودهاند حـالیه در صـورتیکه مقتضی میدانند یکصد ورقه جواز مرحمت فرمایید که جواز این عده طلاب صـادر شـود و سـواد مراسله ایشان هم لفا از لحاظ مبارک خواهد گذشت.
سند شماره 13 وزارت داخله،حکومت قم و خلجستان،نـمره عمومی 325 ،تاریخ 3 خرداد 1312
وزارت داخله،بطوریکه باید همه ساله طلاب علوم دینیه مطابق قانون وزارت جـلیله معارف و اوقاف امتحان بـدهند لذا دو سـال است که آقای ذو المجدین از طرف وزارت جلیله معزی الیها به قم آمده و طبق مقررات مجلس امتحان تشکیل و طلاب را امتحان مینمایند.در این چند روز هم ایشان تشریف آورده مشغول امتحان هستند و شرحی در خصوص صدور جـواز معافیت از اتحاد الشکل برای طلاب به اداره حکومتی نوشتهاند که سواد آنرا محض استحضار خاطر مبارک تقدیم میدارد.بعلاوه از طرف حضرت آیت الله هم مکرر در این باب به حکومت پیغام دادهاند مستدعیم مـقرر فـرمائید...32 دویست ورقه جواز برای اداره حکومت ارسال فرمایند که مطابق قانون به طلاب و اشخاصی که مشمول قانون هستند داده شود.
سند شماره 14 وزارت داخله،حکومت قم،نمره عمومی 297،تاریخ خروج 3 خرداد 1315،مـحرمانه مـستقیم
وزارت داخله-محترما بعرض میرساند آقا شیخ مرتضی فرزند آقای حاجی شیخ عبد الکریم سابقا طبق تصدیق اداره معارف جزء طلاب جواز طلبگی از دفتر حکومتی برای ایشان صادر گردیده است و مـطابق دسـتور اخیر و نظامنامه جدید مشار الیه مشمول این دستور بوده و جواز او که در موقع تجدیدنظر تحویل اداره حکومتی داده به او مسترد نگردید.گرچه تاکنون از طرف آقای حاجی شیخ[عبد الکریم] راجع به ورقه جواز پسـرش اظـهاری بـه حکومت نشده است لکن تـوسط اشـخاص بـطور ایماء و اشاره تقاضای استرداد جواز مشار الیه میشود حالیه عقیده بنده این است در صورتیکه اجازه فرمایند ورقه جواز پسر آقای حـاجی شـیخ[عبد الکـریم] به ایشان داده شود و یا دستوری دهند که فـعلا راجـع به ایشان سکوت اختیار شود.
امضاء
سند شماره 15 [جواب]:وزارت داخله،اداره سیاسی،نمره 399-س/485،بتاریخ 30 خرداد 1315 ش،محرمانه
حکومت قم-عطف بـه مـراسله نـمره 297- 3 خرداد 1315 راجع به استرداد جواز آقا شیخ مرتضی فرزند آقای حـاج شیخ عبد الکریم حسبالامر ریاست وزراء قدغن نمایید جواز مشار الیه را تجدید و مسترد نمایند.
از طرف وزیر داخله[امضاء]همایون سیاح
سـند شـماره 16 تـاریخ 30 تیرماه 1312
بسم الله الرحمن الرحیم مقام محترم حکمران آقای مظفر الملک دام اظـلاله العـالی پس از اهداء تحیات خالصانه و اظهار دعاگوئی در موضوع جواز لباس روحانیت برای جمله از ذوات محترمه آقایان که از طـرف حـضرت آیـت الله العظمی[حائری]دام ظله العالی نسبت به اشخاص معینه مدتی است تقاضا شـده مـعلوم نـشد که مسامحه از طرف آن وجود محتر است یا از مبادی عایشه چون بسیار مورد لزوم است بـجهة لزومـ مـسافرت آقایان مستدعی است باسرع اوقات مبادرت در تقاضا از مبادی عایشه بفرمائید و وسایل دعاگوئی را مهیا فـرمائید.
الا حـقر خادم الشریعه باقر الحسنی القزوینی
سند شماره 17 وزارت داخله،حکومت قم و خلجستان،تـاریخ 3 مـرداد 1312
مـقام منبع وزارت جلیله داخله در تعقیب عرایض 1758 مورخ 5 دی 1311 و تلگراف 544 مورخ 3 خرداد 1312 اینک مجددا محض استحضار خاطر مـبارک سـواد مراسله جناب مستطاب آقای حاجی سید محمد باقر مجتهد قزوینی که یکی از اجـله عـلماء مـحترم و از بستگان مخصوص حضرت آقای آیت الله[حائری]هستند لفا تقدیم میدارد.جمعی از طلاب امتحان داده در حضور مأمور مـخصوص وزارت مـعارف که برطبق قانون استحقاق جواز رسمی دارند دو سال است جواز آنها داده نـشده مـحرمانه عـرض میشود که قدری هم قلبا حضرت آقای آیت الله[حائری]از این قضیه ملول و حزن خاطر شـدهاند لکـن بـروی خود نمیآورند و تابحال چند مرتبه حضورا و شفاها از بنده استفسار فرمودهاند که آیـا ورقـه جواز برای حکومت رسیده یا خیر در صورتیکه حضرت اشرف صلاح بدانند مطابق معمول سنواتی مقرر فـرمایند اوراق جـواز از آن وزارتخانه متبوعه ارسال شود تا برطبق قانون کسانیکه مستحق پوشیدن لبـاس روحـانیت هستند جواز آنان در حدود قانون صادر و داده شـود.
سـند شـماره 18 وزارت پست و تلگراف و تلفن،از ط[تهران]به بوشهر،نمره تـلگراف 132،نـمره قبض 160338، تاریخ وصول 10 بهمن 1315
خیلی فوری است عموم حکام و ولات جناب آقای آقا شیخ عـبد الکـریم دیشب در ساعت 12 در قم به رحـمت ایـزدی پیوسته در یـکی از مـساجد شـهر مجلس ترحیمی از طرف حکومت ایالت مـنعقد نـموده تجلیل نمائید تعطیل بازار و مدارس و ادارات منسوخ است توجه باشید در شهری فـقط یـک مجلس ترحیم کافی است.10 بهمن 1315نمره 13591
رئیـس الوزراء جم [مهر]
[حاشیه]:بـه تـاریخ حسبالامر دستورات لازمه داده شـود. بـه شهرداری اعلام شود.به تاریخ 10 بهمن 1315
سند شماره 19 وزارت پست و تلگراف و تلفن از ط[تهران]به بوشهر،نـمره تـلگراف 136،نمره قبض 160427،تاریخ وصول 10 بهمن 1315.
فـوری اسـت حـکومت عطف به تـلگراف 13591 تـوضیح میشود منظور از گذاردن یـک خـتم در هر شهر این است که خواه این ختم از طرف حکومت باشد یا از طرف اهـالی گـذارده شود.نمره 13596 تاریخ 10/11/15
رئیس الوزراء جم[مهر]
[حـاشیه]:بـه تاریخ 10 بهمن 1315ضـمیمه سـابقه بـایگانی شود.اقدام شده اسـت.
(32)-یک کلمه ناخوانا.
نشریه «گنجینه» اسناد پاییز و زمستان 1374 - شماره 19 و 20
نظرات