امینی، فرمانفرماییان و کندی


1375 بازدید
علی امینی

امینی، فرمانفرماییان و کندی

از ویژگی تکنوکرات‌ها و مدیران برجسته سیاسی و اقتصادی ایران این است که حاضر نیستند در زمانی که بر مسند قدرت نشسته‌اند یا احتمال می‌دهند روزی دوباره به ساخت قدرت برگردند، همه حرف‌هایشان را بزنند.

 

خداداد فرمانفرماییان که یک دوره 8ساله قائم‌مقام رییس سازمان برنامه و بودجه بود و یک بار نیز در اواسط برنامه چهارم عمرانی (51-1347)، مدیرعامل این سازمان و پایه‌گذار برنامه پنجم عمرانی (57-1352)، بود. پس از سقوط رژیم گذشته و در اواخر دهه 1370 حاضر شد با غلامرضا افخمی (یکی از مدیران بنیاد مطالعات ایران) گفت‌وگو کند. بخشی از این گفت‌وگو که در کتاب توسعه در ایران چاپ شده است را در زیر می‌خوانید:
باید بگویم که دکتر امینی (علی امینی نخست‌وزیر وقت) به من لطف خاصی داشت. با هم رفتیم آلمان، ایشان مرا به سمت مشاور نخست‌وزیر به ارهارد (وزیر اقتصاد و سپس نخست‌وزیر آلمان که به راید و معجزه اقتصادی آلمان مشهور است) معرفی کرد. من با ارهارد به تنهایی و به سمت رییس گروه مذاکره کردم. بعد، از طرف امینی، تنهایی رفتم با رابرت کندی (برادر جان کندی، رییس‌جمهور آمریکا و وزیر دادگستری جان کندی) مذاکره و پیغام دکتر امینی را راجع به شاه و مسائل ارتش ایران اعلام کردم این خیلی مطلب جالبی است. در زمان امینی، ما آن موقع که در آلمان بودیم رابرت کندی هم در آنجا بود. امینی مرا مامور کرد بروم با رابرت کندی مذاکره کنم راجع به کمک به ارتش ایران. دکتر امینی به من این‌جور گفت، جمله تاریخی است، گفت بهش بگو من می‌دانم شما چطور فکر می‌کنید، چون امینی با کندی‌ها از زمان سفارتش در آمریکا خیلی آشنا بود، اما شاه فوق‌العاده اخیرا افسرده است و لازم است شما یک کمکی نسبت به ارتش بکنید که او از این حالت افسردگی بیرون بیاید. عین جملات را، یکدانه پس و پیش نبود، به کندی گفتم. قاعدتا باید اینها در آرشیوهای آمریکا موجود باشد. نمی‌دانم.
واکنش رابرت کندی چه بود؟
خیلی صریح بود. گفت ما به دولت دکتر امینی معتقدیم و تا زمانی که دکتر امینی هست، اگر لازم باشد کاری بکنیم می‌کنیم و من می‌روم صحبت می‌کنم. فوق‌العاده به دولت دکتر امینی معتقد بودند. می‌گفت، ما با دولت امینی صد درصد موافقیم و راجع به مطلب فکر می‌کنیم. نمی‌دانم بعدا چه شد. هیچ‌وقت این حرف را به شاه هم گزارش نکردم. وقتی برگشتم، به هیچکس این مطالب را بازگو نکردم، یادم هست سفیر آمریکا در یک مهمانی که در آن وقت داده بود، مرتبا نزد من می‌آمد و سعی می‌کرد ببیند ممکن است راجع به این مذاکرات چیزی بگویم. وقتی از من پرسید، گفتم آقای سفیر، این مطلب محرمانه‌ای است مربوط به دولت ایران و من اجازه ندارم آن را افشا کنم. اسم این سفیر جولیوس هلمز بود که در جنگ جهانی دوم با مارشال دوگل فرانسوی رفت‌وآمد داشت.
 


سایت روزنامه دنیای اقتصاد