شکنجه در ساواک به روایت اسناد


6782 بازدید

شکنجه در ساواک به روایت اسناد

کودتای 28 مرداد 32 ، تأثیرات زیادی در اوضاع سیاسی و امنیتی ایران بر جای گذاشت که از جمله آنها می توان به ارائه تعریف جدیدی از " امنیت " ، " اطلاعات " و " ضد اطلاعات " اشاره کرد . آنچه که آمریکا را برای مشارکت در کودتا در کنار انگلستان قرار داد ، خطر سلطه کمونیسم بر ایران بود که توسط انگلستان بزرگ نمایی شده بود . تا پیش از کودتای 28 مرداد ، در حکومت پهلوی تعریف دقیقی از امنیت ملی وجود نداشت . پس از کودتا به تدریج تعریفی از امنیت ملی شکل گرفت و آمریکا تلاش خود را برای تقویت پایه های امنیت حکومت پهلوی به کار گرفت . در این زمینه در درجه اول دستگاه ضد اطلاعات ارتش را تقویت کرد . (1) سپس با تشکیل فرمانداری نظامی تهران وظیفه کشف ، شناسایی و تعقیب مخالفان نظامی و غیر نظامی به آن فرمانداری محول شد . (2)
فرمانداری نظامی که به دستور آمریکایی ها ایجاد شده بود ، در حقیقت صورت تقویت شده رکن دوم ارتش بود (3) و ریاست آن بر عهده یکی از عوامل مؤثر در کودتا یعنی تیمور بختیار قرار داشت . فرمانداری نظامی تا زمان تأسیس ساواک به مدت سه سال و نیم با عملیات ویژه به کشف و شناسایی سازمانها و گروههای مخالف و دستگیری اعضای آنها پرداخت . در این مدت ، سازمان افسران حزب توده و سازمان فدائیان اسلام کشف و شناسایی شد ، و اعضا و هواداران آنها تحت تعقیب قرار گرفته و زندانی شدند.
شدت عمل فرمانداری نظامی در برخورد با مخالفان سیاسی حکومت ، مورد توجه و تشویق آمریکایی ها بود. (4)  قانون تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) در اسفند 1335 به تصویب مجلسین شورای ملی و سنا و سپس به اعضای شاه رسید . بر اساس ماده اول قانون مذکور ، هدف از تأسیس ساواک ، حفاظت از امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه علیه مصالح عمومی کشور ، بود . ساواک از نظر تشکیلاتی وابسته به نخست وزیری بود و رئیس آن سمت معاونت نخست وزیر را داشت و با فرمان شاه منصوب می شد . (5) در فروردین 1336 ، فرمانداری نظامی منحل شد . ساواک به عنوان دستگاه امنیتی کشور ، رسما فعالیت خود را آغاز کرد . ساواک زائیده شرایط خفقان آور دوران حاکمیت فرمانداری نظامی بود . به همان شکل که آمریکایی ها در ایجاد فرمانداری نظامی نقش اساسی داشتند ، ساواک نیز با طرح و برنامه ریزی مستشاران آمریکایی تأسیس شده بود . تیمور بختیار که تا آن زمان ریاست فرمانداری نظامی را بر عهده داشت و نزد مستشاران آمریکایی شاغل در اداره دوم ارتش محبوبیت زیادی بدست آورده بود ، با نظر آمریکایی ها به ریاست ساواک منصوب شد . (6) به همراه بختیار تعدادی از افسرانی که در فرمانداری نظامی خدمت می کردند ، وارد تشکیلات ساواک شدند . سازماندهی ساواک توسط مستشاران آمریکایی و بر اساس سازمان " سیا " (7) انجام گرفته بود ، با این تفاوت که " سیا " تنها وظیفه بررسی اطلاعات خارجی را بر عهده دارد و وظیفه امنیت داخلی آمریکا بر عهده اف . بی . آی (8) است ، اما ساواک هم اطلاعات خارجی و هم امنیت داخلی را در حیطه وظیفه و اختیار خود داشت. در حقیقت ساواک از نظر کارکرد ، ترکیبی از وظایف دو سازمان " سیا " و اف . بی . آی را بر عهده داشت .
با تأسیس ساواک فعالیت های ضد براندازی و ضد جاسوسی از عهده شهربانی خارج شد و اداره کل سوم ساواک مشمول ضد براندازی و اداره کل هشتم آن مسئول عملیات ضد جاسوسی شد . گردآوری اطلاعات غیرنظامی از کشورهای همسایه و کشورهای هدف ، از عهده رکن دوم ستاد ارتش خارج و به اداره کل دوم ساواک محول شد و اداره کل هفتم ساواک مسئول بررسی اینگونه اطلاعات گردآوری شده ، قرار گرفت . (9)
یکی از دلایل تشکیل ساواک ، بدنامی فرمانداری نظامی تهران در بکارگیری روش های خشن علیه متهمان بود ؛ اما با ورود پرسنل فرمانداری نظامی به ساواک ، خشونت و شکنجه های رایج در فرمانداری نظامی ، در سازمان جدیدالتأسیس ساواک تداوم پیدا کرد . هر چند در دوره ریاست بختیار بر ساواک هنوز شکنجه سیستماتیک نشده بود ، اما استفاده از خشونت برای اقرار گرفتن از متهمان ، شکنجه را به یک اصل پذیرفته شده در آن سازمان ، تبدیل کرد . این امر موجب شد که نام ساواک تداعی کننده بدرفتاری ، خشونت و رفتارهای غیرانسانی باشد . با این حال روش های شکنجه و شدت و ضعف آن در طول فعالیت ساواک یکسان نبوده است . نکته دیگر در این رابطه تفاوت در دامنه افرادی است که مسئول شکنجه می شدند.
در دوره ریاست بختیار بر ساواک ، بیشتر کسانی مورد شکنجه قرار می گرفتند که اطلاعاتی در مورد سازمانهای مخالف حکومت داشتند ، نه کسانی که به جرم خواندن کتب و اوراق ممنوعه دستگیر می شدند. (10) در دوره ریاست بختیار ، بازجویی هنوز علمی نشده بود و برای اقرار گرفتن از شکنجه استفاده می شد . فردوست مسئولیت اعمال شکنجه بر متهمان را متوجه تیمور بختیار و مصطفی امجدی ( مدیر کل اداره سوم ساواک ) می داند . اشاره فردوست به عدم مخالفت شاه با شکنجه متهمان گویای این واقعیت است که شاه از اعمال شکنجه بی اطلاع نبوده است . (11) شکنجه به دستور بختیار انجام می گرفت و زدن ضربات متعدد با شلاق سیمی از جمله این شکنجه ها بود . (12) سرهنگ زیبایی و مصطفی امجدی از جمله بازجوهای طراز اول ساواک در این دوره محسوب می شوند که با استفاده از " شلاق و چوب و کتک " از متهمان اعتراف می گرفتند . (13)
پس از برکناری بختیار ، ریاست ساواک بر عهده پاکروان قرار گرفت و حسین فردوست با عنوان قائم مقام ساواک وارد آن سازمان شد . در این دوره مأموران ساواک توسط یکی از اساتید سازمان جاسوسی اسرائیل ( موساد ) ، تحت آموزش " بازجویی " قرار گرفتند . حاصل برگزاری این دوره آموزش تربیت تعدادی بازجوی متخصص بود . (14) اما متخصص شدن بازجوها در امر بازجویی ، به معنی حذف شکنجه در بازجویی ها نبود . نه تنها نمونه های زیادی از اعمال شکنجه های جسمانی ازاین دوره در دست است ، بلکه شکنجه روحی نیز به شکنجه های قبلی اضافه شد . موساد در حقیقت از طریق این آموزش استفاده از جنبه های روانشناختی برای تضعیف روحی و درهم شکستن مقاومت متهمان را به مأموران ساواک ، منتقل کرد . (15) منزوی کردن ، تحمیل زندان انفرادی ، منتظر گذاشتن متهمان در اتاق بازجویی ، طرح پرسش های مکرر و بستن چشم ها از جمله روش های جدیدی بود که مأموران ساواک از آموزش های موساد آموخته بودند. (16) علاوه بر آن ، پاکروان خود توسط آمریکایی ها به عنوان متخصص جنگ های روانی تربیت یافته بود . به همین خاطر استفاده از فشار روانی بر متهمان در دوره ریاست او به عنوان یک روش جدید به کار گرفته شد . (17)
به دنبال وقوع قیام 15 خرداد 42 و آشکار شدن ضعف دستگاه امنیتی کشور که منجر به پاکسازی ساواک از وجود آخرین بازمانده های دوره ریاست بختیار گردید ، در تهران حکومت نظامی اعلام و نعمت الله نصیری به عنوان فرماندار نظامی منصوب گردید . با برقراری حکومت نظامی ، تعداد زیادی از مبارزان و مخالفان حکومت دستگیر شدند . شلاق زدن ، ممانعت از خواب و دستبند قپانی زدن از جمله شکنجه هایی بود که بر روی دستگیرشدگان اعمال می شد . طیب حاج رضایی ، حاج اسماعیل رضایی و لطف الله میثمی از جمله کسانی بودند که در این مقطع زمانی شکنجه شدند . (18)
با قرار گرفتن نعمت الله نصیری در ریاست ساواک در بهمن ماه 1343 ، شدت برخورد با متهمان و زندانیان بیشتر شد . در این دوره نیز شکنجه در دستور کار بازجوها قرار داشت و شاه نیز با وجود اطلاعی که از شکنجه داشته است ، با این شیوه مخالفتی نکرده است . (19) اوایل ریاست نصیری بر ساواک با ترور حسنعلی منصور و بازداشت اعضا و هواداران جمعیت مؤتلفه اسلامی مصادف بود . توکلی قمی و هاشمی رفسنجانی از جمله این گروه بودند . هاشمی رفسنجانی اتهام ارتباط با مؤتلفه شب های متوالی شکنجه کردند . روش شکنجه چنین بود که او را روی تخت می خواباندند ؛ پاهایش را می بستند و به کف پاهایش شلاق می زدند . روش دیگر او را دمر می خواباند و به پشت او شلاق می زدند . سیلی زدن و پیچاندن دست ها یک روش بسیار معمول بود . متهم را پس از مدتی شکنجه کردن به سلول برمی گرداندند و پس از اینکه کمی دردش آرام و بدنش سرد می شد ، دوباره به اتاق بازجویی برمی گرداندند و شکنجه می کردند . ازغندی و استوار ساقی از جمله بازجوهای این مقطع بودند و متهمان را در زندان قزل قلعه بازجویی و شکنجه می کردند . (20) تهدید بستگان از جمله روش های شکنجه در این دوران به شمار می رفت . گاهی یکی از بستگان نزدیک متهم را در هنگام بازجویی حاضر می کردند و بازجو تهدید می کرد که اگر متهم اقرار نکند ، فرد مورد نظر را تحت آزار قرار خواهند داد . بی خواب نگه داشتن متهمان در این دوره نیز رواج داشت . بازجویی های توأم با شکنجه گاهی تا حدود 20 ساعت طول می کشید . استفاده از شیوه های روانی برای خرد کردن اعصاب متهمان از دیگر روش های شکنجه بود . از جمله شیوه های روانی این بود که متهم را تهدید می کردند که در صورت اعتراف نکردن ، او را بدست سیاحتگر شکنجه گر معروف ساواک خواهند سپرد . چنانچه متهم اعتراف نمی کرد ، چند روز بعد از این تهدید ، بازجویی او توسط سیاحتگر شروع می شد. سیاحتگر متهم را روی تخت می خواباند ؛ دو نفر مأمور سر و پای متهم را نگه می داشتند و او با شلاق آنقدر متهم را می زد که آنچه که دیکته می شد ، روی کاغذ بنویسد . (21)
به دنبال گسترش اعتصابات و تظاهرات دانشجویان در سالهای 47 تا 49 ، ناصر مقدم مدیر کل وقت اداره کل سوم ساواک برای پیشگیری از تظاهرات دانشجویان در سال تحصیلی 50-49 ، دستور داد کمیته ای متشکل از مأموران و بازجویان اداره کل سوم ساواک در محل زندان اوین تشکیل گردد . (22) پیش از تشکیل این کمیته ، تعدادی از کارکنان ساواک که در زندان قزل قلعه مستقر بودند ، دانشجویان مشکوک به فعالیت های سیاسی را دستگیر می کردند . (23) در بازجویی از دانشجویان بازداشت شده ، آنها را با استفاده از کابل سیمی شکنجه می کردند . این بازداشت ها منجر به کشف ارتباط فعالیت های دانشجویان با زندانیان سیاسی شد . (24) همچنین گروههای مارکسیستی نیز شناسایی و اعضای آنها دستگیر شدند .
کثرت بازداشت شدگان به حدی بود که در زندان اوین سلولهای جدیدی برای جا دادن آنها ساخته شد .
گروه طوفان ، گروه فلسطین و سازمان آزادیبخش خلق ایران ( سازمان رهایی بخش خلق ایران ) از جمله گروههایی بودند که در نتیجه فعالیت کمیته اوین و کمیته قزل قلعه شناسایی شدند . به تدریج تعداد دیگری از مأموران و بازجویان کارکشته ساواک به کمیته اوین پیوستند . این اطلاعات منجر به کشف و شناسایی گروه سیاهکل در زمستان 49 شد . اعضای دستگیر شده گروه مذکور به تهران منتقل شدند و در اوین تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفتند و در نتیجه شکنجه های اعمال شد . دو تن از آنها در زیر شکنجه کشته شدند . (25)
در مقابل فشاری که ساواک بر دستگیرشدگان وارد می کرد ، عناصر باقیمانده گروههای مذکور حمله به اماکن دولتی ، ترور مقامات و ربودن بستگان مقامات حکومتی را در دستور کار خود قرار دادند . حکومت پهلوی برای مقابله با اینگونه برنامه ها درصدد ایجاد هماهنگی بین شهربانی و ساواک برآمد که این امر نهایتا منجر به شکل گیری کمیته مشترک ضد خرابکاری شد . (26) هر چند در اوایل ریاست کمیته مشترک بر عهده سپهبد صدری رئیس شهربانی کل کشور قرار گرفت ، اما به تدریج ساواک بر مقدرات کمیته مشترک مسلط شد . گردآوری اطلاعات و گرفتن اقرار از متهمین از وظایف و اختیارات واحد اطلاعاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری بود . دوره شش ساله فعالیت کمیته مشترک یعنی از اواخر سال 1350 تا اوایل سال 1357 یکی از سخت ترین و وحشتناک ترین مقاطع زمانی برای مبارزان و مخالفان حکومت پهلوی به شمار می رود . واحد اطلاعاتی از چهار دایره تشکیل شده بود که یکی از آنها دایره بازجویی بود . دایره بازجویی از هشت تیم بازجویی تشکیل شده بود که با روش های مختلف به آزار و شکنجه متهمان می پرداخت ، تا از آنها در مورد فعالیت ها ، سازمان متبوع و همدستانشان اطلاعات بدست آورد .
بازجوهای کمیته مشترک از نظر اداری تحت تابعیت واحد اطلاعاتی و زیرمجموعه دایره بازجویی بودند . (27) اکثر بازجوهای کمیته مشترک را مأمورانی تشکیل می دادند که در زمان شکل گیری کمیته های پیش از کمیته مشترک ( کمیته اوین و کمیته قزل قلعه ) به بازجویی از اعضای گروههای مخالف پرداخته بودند. (28) برخی از بازجوها ، پیش از شروع فعالیت در دایره بازجویی ، دوره 9 ماهه ای را در اداره آموزش ساواک طی می کردند که در خلال آن با شیوه های بازجویی آشنا می شدند . (29)
پس از طی این دوره ، آنها به عنوان بازجوی متخصص شناخته می شدند . بازجوها در اوایل کار خود ، در کنار بازجوهای کارکشته و با تجربه ، جنبه های عملی بازجویی را فرا می گرفتند . بازجوها در اعمال فشار و شکنجه از مقامات بالا دست خود دستور می گرفته اند و مقامات مافوق آنها ، از شکنجه ها اطلاع داشته اند . (30) سلسله مراتبی که بازجوها را به مقامات مافوق ربط می داد عبارت بود از : سربازجو ، معاون اطلاعاتی کمیته مشترک ، رئیس کمیته مشترک ، مدیر کل اداره سوم ، رئیس ساواک و شاه . مستندات بیانگر این واقعیت است که بازجویی توأم با شکنجه با اطلاع معاون اطلاعاتی کمیته مشترک انجام می گرفته است . (31) علاوه بر آن ، در بولتن های دایره جمع آوری اطلاعات ، گزارش فعالیت روزانه دایره بازجویی درج می شد . در این بولتن ها روند کار واحد اطلاعاتی کمیته که شامل فعالیت بازجوها و گزارش آنها از اعتراف متهمان بود ، نوشته می شد . بولتن ها در هر هفته دوبار تهیه می شد و غیر از رئیس واحد اطلاعاتی ، رئیس کمیته مشترک ، مدیر کل اداره سوم ساواک ، رئیس ساواک ، دفتر ویژه اطلاعات و شاه نیز آن را دریافت می کردند . (32) در این بولتن ها در قسمت گزارش بازجویی از متهمان ، نوشته می شد که متهم پس از مدتی مقاومت سرانجام اعتراف کرد . درج این جمله به معنای استفاده از شکنجه برای گرفتن اعتراف از متهم بود . (33) در هنگام دستگیری متهم اطلاعات اولیه در مورد فعالیت های او و سازمان متبوعش وجود داشت . این اطلاعات اولیه مبنای کار بازجویی قرار می گرفت . بازجو در مرحله مقدماتی بازجویی ، پس از بررسی پرونده اطلاعاتی متهم از او بازجویی به عمل می آورد و در صورت مغایرت پاسخ های متهم با اطلاعات مندرج در پرونده ، موضوع را به سربازجو گزارش می کرد . سربازجو پس از دریافت گزارش بازجو ، دستور شکنجه کردن متهم را صادر می کرد . (34)
در فاصله بازجویی مقدماتی تا مرحله دوم بازجویی و اعمال شکنجه ، متهم در سلول نگهداری می شد . سپس او را از سلول خارج می کردند و به اتاق تمشیت که همان اتاق شکنجه بود انتقال می دادند .
مسئولان اتاق شکنجه ، حسینی شکنجه گر معروف ساواک بود . در اتاق تمشیت پیش از هر کاری دست و پای متهم را می بستند . بازجو در کنار متهم قرار می گرفت و شروع به طرح سؤالات خود می کرد و چنانچه متهم پاسخ نمی داد یا پاسخ هایش بازجو را قانع نمی کرد ، با اشاره بازجو شکنجه متهم آغاز می شد . در بسیار از موارد ، بازجو نیز همراه شکنجه گر به ضرب و شتم و شکنجه متهم می پرداخت . در مورد برخی متهمان ، کار بازجویی به صورت تیمی انجام می شد و چند نفر بازجو و شکنجه گر ، کار بازجویی و شکنجه را انجام می دادند . تعیین مرز بین عنوان " بازجو " و " شکنجه گر " مشکل است و می توان گفت که همه بازجوهای کمیته مشترک به دلیل دست داشتن در شکنجه متهمان ، شکنجه گر نیز بوده اند . (35)
در کمیته مشترک شیوه و نوع شکنجه ها محدود نبود ؛ بلکه از انواع روش های شکنجه استفاده می شد . شخصیت فردی بازجو ، نوع اتهام فرد بازداشت شده ، سابقه فعالیت و درجه وابستگی حزبی یا گروهی او ، شرایط سیاسی و موقعیت زمانی دستگیری ، در تعیین نوع و میزان شکنجه تأثیر داشت . علاوه بر این ، اعترافات متهمانی که قبلا دستگیر شده بودند ، عملیات آینده حزب با گروه متبوع متهم و نیز ماهیت اطلاعاتی که بازجو از متهم انتظار گفتن آن را داشت ، نیز در شدت و نوع شکنجه نقش داشت .
استفاده از شوک الکتریکی ، استعمال بطری و تخم مرغ ، سوزاندن قسمت های مختلف بدن ، آویزان کردن به مدت طولانی ، بی خوابی دادن ، استفاده از دستگاه آپولو و بستن دستها و پاها و زدن ضربات متعدد کابل بر کف پاها ، ادرار کردن در دهان متهمان ، کشیدن ناخن ، فرو کردن سوزن به زیر ناخن و داغ کردن سوزن با شعله فندک ، ریختن قطرات آب به طور متوالی روی پیشانی متهم ، به صلیب کشیدن ، تجاوز جنسی ، دستبند قپانی زدن و آویزان کردن متهم و زدن او با کابل ، مجبور کردن متهم به دویدن بعد از شکنجه پاها و لگد کردن پاهای شکنجه شده ، ضربه زدن بر پاها و دستهای شکنجه شده ، تهدید به قتل ، فحاشی و هتک حرمت متهمان در حضور خانواده هایشان ، منزوی کردن متهم ، نگهداری در سلول انفرادی ، وارد کردن به دویدن و در آوردن صدای سگ ، بستن چشم ها و قرار دادن در کنار هشتی بندهای کمیته مشترک ، فرو کردن سر متهمان در آب سرد در فصل سرما از جمله شکنجه های رایج در کمیته مشترک ضد خرابکاری بود . (36)
آپولو مجموعه ای از چند دستگاه فلزی بود که در اتاق تمشیت ( اتاق شکنجه ) قرار داشت و نحوه استفاده از آن چنین بود که متهم را روی تخت فلزی می خواباندند ، سپس با استفاده از گیره هایی که روی دسته های تخت قرار داشت ، دست ها و پاهای او را می بستند و به وسیله دستگیره ای که روی دستگاه وجود داشت ، پاهای متهم را به سمت بالا می آوردند تا کف پاها رو به بالا قرار گیرد . " کلاه خود " فلزی را که از سقف آویزان بود ، به سمت پایین می کشیدند تا سر و شانه های متهم را بپوشاند . سپس با کابل کف پاهای او را می زدند (37) و یا با آتش سیگار قسمت های بدنش را می سوزاندند و یا اینکه سوزن در زیر ناخن هایش فرو می کردند و با شعله فندک سوزن را داغ می کردند . در این لحظات دردآور صدای فریاد متهم بلند می شد و داخل " کلاخود " می پیچید . هر چه بر شدت شکنجه افزوده می شد ، صدای فریاد ناشی از درد بیشتر در گوش متهم می پیچید و شکنجه گران بدون اینکه صدای متهم را بشنوند به شکنجه او ادامه می دادند . در اتاق تمشیت حسینی مخصوص اعمال انواع شکنجه ها و مخصوصا تبحر خاصی در شکنجه پاها داشت . کف پاها را به چهل قسمت مساوی تقسیم می کرد و با پائین آوردن شلاق هر بار قسمتی از کف پا را می زد به طوری که هیچ قسمتی از کف پاها از ضربات شلاق و کابل در امان نمی ماند . جز در مواردی که متهم در بازجویی مقدماتی اعتراف می کرد ، از یک روش شکنجه استفاده نمی شد ؛ بلکه انواع شکنجه را چندین مرحله بر متهمان اعمال می کردند و چندین بار آنها را به سلول برمی گرداندند و در وضعیتی دلهره آور در انتظار مرحله بعدی بازجویی و شکنجه نگه می داشتند .
 پی نوشت ها:
1- حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1 ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، چاپ اول 1370 ، صص 382-381.
2- عمویی ، محمدعلی ، درد زمانه ( خاطرات 1357-1320) ، تهران ، انتشارات آتراق ، چاپ اول 1377 ، صص 47و 84
3- فردوست ، پیشین ، ص 417.
4- همان ، ص 410.
5- پیترآوری ، تاریخ معاصر ایران ، ج 3 ، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ، عطایی ، چاپ دوم 1371 ، بخش ضمایم ، ص آ90
6- فردوست ، پیشین ، صص 417-416و423.
7- C.I.A.
8- F.B.I.
9- فردوست ، پیشین ، صص 410-409 و 494-493.
10- کریستین دلانوآ ، ساواک ، ترجمه عبدالحسین نیک شهر ، طرح نو ، چاپ اول 1371 ، ص 102.
11- فردوست ، پیشین ، ص 450.
12- مهین دولتشاه فیروز ، شاهزاده مظفرالدین میرزا فیروز بر پایه یادداشت های خود او ، پاریس ، بی نا 1990 ، ص 471.
13- فردوست ، پیشین ، ص 449.
14- همان ، صص 450-449.
15- دلانوآ ، پیشین ، ص 234.
16- همان ، ص 334.
17- هارالد ایرانبرگر ، درباره ساواک ، جمعیت آزادی ، 1978 ، ص 17.
18- لطف الله میثمی ، از نهضت آزادی تا مجاهدین ، ج 1 ، نشر صمدیه ، چاپ سوم ، صص 178-177 و 182-181.
19- فردوست ، پیشین ، ص 450.
20- غلامرضا کرباسچی ، " اساسنامه جمعیت سری " ، فصلنامه یاد ، شماره 22 ، سال ششم ، ( بهار 1370 ، صص 54-51. )
21- دلانوآ ، پیشین ، صص 122-121.
22- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 1/323.
23- همانجا ، کد 2/506.
24- همانجا ، کد 1/323.
25- عمویی ، پیشین ، ص 298.
26- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کدهای 2/506 و 1/323.
27- همانجا ، کدهای 71 و 17.
28- همانجا ، کد 401.
29- همانجا ، کد 2/506.
30- همانجا ، کد 1215.
31- همانجا ، کد 401.
32- همانجا ، کدهای 1/506 و 1/323.
33- همانجا ، کد 1/323.
34- همانجا ، کد 71.
35- همانجا ، کدهای 1215 و 2/506.
36- همانجا ، کدهای 5/323 و 1215 ؛ و دلانوآ ، پیشین ، ص 334.
37- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 1/506.


مرکز اسناد انقلاب اسلامی