انقلاب اسلامی در مازندران


1638 بازدید

پس از بررسی چگونگی روند پیروزی انقلاب و چرایی آن، در ادامه لازم است به زمینه ها و عوامل موثر در پیروزی انقلاب اسلامی در مازندران نیز اشاره نمود. در این زمینه می توان به دو دسته عوامل فکری و عینی اشاره کرد.      در خصوص عوامل فکری می­توان به موارد چندی از جمله به وجود زمینه­های مذهبی اشاره نمود که عامل مهمی  درجهت تاثیرگذاری بر برداشت های مردم از وضع موجود با توجه به چهارچوب ذهنی مذهبی­شان بوده است. وجود مقابر امام زادگان و مساجد متعدد در این استان مؤید این موضوع است.

 

روحانیت نیز نقشی اساسی درشکل دهی به افکار و اندیشه­های مردم این استان داشته است. شبکه روحانیت مبارز وابسته به مراجع بزرگی همچون امام خمینی (ره) و ... نقش برجسته­ای در آگاهی دادن به مردم و انسجام بخشی به مبارزات مردمی درسراسر کشور و این استان و به ویژه قائم شهر ( شاهی ) ایفا نمودند. آنان با اتصال به قم از عوامل عمده مبارزه با رژیم پهلوی به شمار می رفتند و نیز با استفاده از مساجد و منابر به عنوان تنها تریبون تاثیرگذار، مبارزه مردم را هدایت نموده و آنها را از کم و کیف مسائل سیاسی کشور آگاه می­ساختند و با توجه به علایق عمیق مذهبی مردم که سخت به انجام مراسم مذهبی همچون عزاداری امام حسین ( ع ) درماه محرم و ... وفادار بودند، رژیم نمی­خواست با تعطیلی مساجد و این گونه مراسم مذهبی همانند دوره رضا شاه در مقابل طیف گسترده­ای از مخالفت های مردمی قرار گیرد که این امر احتمالاً زمینه را نیز جهت فعالیت های بیشتر گروه های چپ گرا فراهم می ساخت. بنابراین در خلاء ناشی از اختناق و سانسور شدید مطبوعات، مساجد و منابر فرصت خوبی در اختیار علما و وعاظ قرار می­داد تا مردم را نسبت به اوضاع جاری سیاسی کشور باخبر سازند.

 

 از نقش سفرهای تبلیغی وعاظ و عالمان دینی دربالا بردن سطح آگاهی مردم نیز نباید غافل ماند. در این زمینه باید به سفرهای تبلیغی شهید مفتح،[1] حجت الاسلام والمسلمین فلسفی،[2] حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی اسلامی ـ رئیس جامعه تبلیغات اسلامی[3]-  حجت الاسلام والمسلمین هادی غفاری[4] و شهید عبدالکریم هاشمی نژاد[5] و ... به مازندران اشاره نمود.

 

    آنان با سفر به این استان و با استفاده از تنها تریبون باقی مانده درفضای اختناق یعنی منابر و مساجد مردم را ضمن آگاه ساختن ازشرایط نامناسب موجود در جهت ساختن حکومت و جامعه آرمانی آینده آماده می­ساختند. این مبلغان دینی با طرح جامعه آرمانی مبتنی بر اصول اسلامی، مردم را نسبت به شرایط موجود آگاه تر ساخته و زمینه­های بسیج توده‏ای آنان را درآینده فراهم می­کردند.

 

همچنین درزمینه­ مسائل فرهنگی و ذهنی ( اعتقادی ) می­توان نقش نمادهای اسلامی ـ شیعی همچون عدالت و شهادت را نیز درنحوه و نوع نگرش مردم و نخبگان نسبت به وضع موجود و چگونگی پیشبرد مبارزات مورد توجه قرار داد. شهادت امام حسین ( ع ) و یارانش درکربلا به دو صورت در روند مبارزات نقش ایفا می­نمود. هم الگویی جهت استقامت درمقابل زورگویی و سیاست های خشن رژیم پهلوی ایجاد کرده بود که کشته شدن دراین راه شهادت تلقی شده و ارزش محسوب می­شد. هم این که حادثه کربلا و به تبع آن عزاداری ماه محرم فرصت مناسبی در اختیار واعظان و عالمان دینی مخالف رژیم قرار می­داد تا ضمن استفاده از منابر و مساجد به آگاه ساختن مردم نسبت به وضع موجود کمک نمایند. همچنین با  تشابه تلویحی حکومت پهلوی به خلافت اموی به ویژه شبیه سازی شاه و یزید بن معاویه که نتیجه آن ایجاد تنفر شدید در مردم نسبت به رژیم پهلوی بود، از مراسم دستجات عزاداری این ماه به ویژه روزهای تاسوعا و عاشورا درجهت نشان دادن اعتراض خود وبرپایی تظاهرات ضد رژیم استفاده کنند.

 

دراین راستا با نزدیکی ماه محرم 1357 جامعه روحانیت گرگان ضمن برقراری تماس و تشکیل جلسه‏ای با روحانیون شهرهای عمده مازندران از جمله قائم شهر ( شاهی )، ساری، بهشهر و... بر انسجام و هماهنگی اعتصابات و تظاهرات درطول ایام محرم تاکید کردند تا بدین صورت توان نیروهای امنیتی را در ارسال کمک برای سرکوب تظاهرات سایر شهرها کم کنند.[6]

 

برهمین اساس دستجات عزاداری روزهای تاسوعا و عاشورا 1357 نیز به راهپیمایی و تظاهرات برعلیه رژیم پهلوی تبدیل شده بود؛ هرچند ازنقش سایر مراسم دینی به ویژه عیدفطر درتشدید زمینه­های مخالفت و پیشبرد مبارزات نیز نباید غافل ماند.

 

درخصوص زمینه­های عینی پیوستن مردم استان مازندران به ویژه شهرهای قائم شهر ( شاهی )، بهشهر، چالوس و نوشهر به انقلاب نیز می­توان به مسائل اقتصادی این مناطق اشاره نمود. بخشی ازاین زمینه­های اقتصادی به وجود کارخانجات متعدد دراین استان مربوط می شد. طبقه کارگر صنعتی جدید که پس از ایجاد کارخانجات صنعتی دردوره رضا شاه در مازندران به وجود آمد در کشاندن چپ­ها به آنجا جهت نفوذ درمیان کارگران این شهرهای کارگری نقشی اساسی داشت. البته صرف وجود کارخانجات صنعتی جدید نمی­تواند دلیل قاطعی برنفوذ افکارچپ گرایانه درآنجا باشد. بنابراین باید دلیل را در عوامل دیگری جست. مازندران به دلیل نزدیکی به شوروی کمونیست وتلاش آن دولت جهت صدور انقلاب بلشویکی همواره درمعرض نفوذ اندیشه­های چپ بوده است. فلذا از زمینه سازی­های این دولت جهت نفوذ و گسترش  افکار مارکسیستی درطول اشغال ایران در دهه 20 نیز نباید غافل بود.

   

روس ها با ایجاد نشریه فارسی « دوست ایران » و حمایت از حزب توده[7] تلاش زیادی در جهت نفوذ اندیشه­های حاکم برشوروی کمونیست در نواحی شمالی داشتند. آنها در کنار این نوع اقدامات مرزهای خود را نیز برروی اعضای حزب توده وسایر افراد و گروه های دارای اندیشه حاکم برشوروی که پس از سال 1327 تحت تعقیب دولت ایران بودند بازگذاشته بود. درسندی که مربوط به اطلاع رسانی وزارت کشور به استانداری مازندران می­باشد درخصوص فرارعده­ای ازاعضای حزب توده به شوروی چنین آمده است :

    « ... شب گذشته رضا محمد ولی ازشاهی وارد منزل سیدجعفر خیاط دربابل شده تا به او اطلاع دهد می­خواهد ازمرز ایران گذشته ووارد روسیه شود ... بیست و چهار ساعت قبل اطلاع رسیده که آقای قهرمانی و جعفرایمانی و اسماعیل وارد روسیه شدند و 3 نفر مذکور از فدائیان توده بودند.»[8]

 

     لازم به ذکر است بخشی ازافکارچپ قبل ازپیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه و توسط احزابی چون سوسیال دموکرات­ها ( اجتماعیون ـ عامیون )، حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران و ... درمناطق شمالی به ویژه قائم شهر ( شاهی ) نفوذ یافته است. بخش دیگری ازاین اندیشه­ها نیز متعلق به مهاجران ترک آذربایجان ایران بوده که پس از مدتی اقامت در قفقاز جهت کار، با افکار سوسیالیستی آشنا شده و سپس با ایجاد کارخانجات صنعتی در قائم شهر به آن جا مهاجرت نموده اند.

 

آنان دربازگشت دارای افکار مارکسیستی شده بودند و خواهان ترویج افکار خود درکارخانجات محل کارشان بودند که از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره نمود: هشت ساعت کار روزانه، بیمه، یک روزتعطیلی درهفته و ... . با این همه افکارچپ گرایانه ( مارکسیستی ) در مقابله با رژیم به شکست انجامید به ویژه  پس از سال 1327 با انحلال حزب توده و ممنوعیت فعالیت های چپ گرایانه، آنان به شدت تحت تعقیب قرارگرفته و سرکوب شدند آنها هرچند دردوره مصدق مجدداً به تجدید سازمان پرداختند اما عمر این دوره کوتاه بوده و این وضعیت شاه را در سرکوب آنها مصرتر کرد. پس ازاین گرچه دولت همواره سعی درکنترل کارخانجات و کارگران داشت و ایدئولوژی مارکسیستی با ظهور نهضت امام خمینی ( ره ) درمبارزه با رژیم پهلوی به گوشه انزوا رفت ولی نارضایتی کارگران درخصوص عدم تحقق خواسته­هایشان از بین نرفته و با شروع مبارزات امام خمینی ( ره ) کارگران و مردم این استان که دارای اعتقادات  عمیق مذهبی نیز بودند به نهضت پیوسته و سهمی فراخور خود در پیروزی انقلاب ایفا نمودند. به گونه­ای که غیر از مراکز حساسی چون شرکت نفت که کارگران با اعتصاب خود نقشی اساسی در سقوط رژیم پهلوی ایفا نمودند در طول اوج گیری انقلاب طی پاییز و زمستان 1357 در مازندران نیز اعتصابات متعددی به وقوع پیوست که درطول تحقیق به آنها اشاره خواهد شد.

 

بعد دیگر از انگیزه ی پیوستن مردم مازندران به انقلاب اسلامی؛  انقلاب سفید و به ویژه اصلاحات ارضی بود. هرچند نگارنده با وجود تلاش فراوان موفق به دست آوردن داده­هایی درجهت کیفیت و نحوه اثرگذاری اصلاحات ارضی بر زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این استان نشد اما از فحوای برخی اسناد می­توان نارضایتی مردم را از اصلاحات ارضی مشاهده نمود. هرچند این گونه نارضایتی ها و شکایات که از میان اسناد سازمان اسناد ملی ایران به دست آمده بیشتر ناظر بر شکایت ازنحوه اجرای اصلاحات ارضی، شکایات مالکین از دهقانان و بالعکس و نیز دهقانان و مالکین از ماموران اجرای اصلاحات ارضی می­باشد که به خوبی می‏تواند نشانگر نارضایتی­ها از برنامه اصلاحات ارضی باشد. نمونه­ای از این شکایات، شکایت « زارعین قریه سلیمانکلا ... از مامور اصلاحات ارضی بابل و شاهی درمورد اقدام یکجانبه و تعیین مال الاجاره سنگین و نامتناسب... »،[9] شکایت « ...عده­ای از کشاورزان قریه تنبلای شاهی... »[10] نیز شکایت عده­ای از کشاورزان بابل وقائم شهر ( شاهی ) مبنی براین که « مالک قصد دارد بهره مالکانه سال جاری را مانند سنوات گذشته دریافت دارد »[11] می باشد.

 

بدیهی است بیشتر این گونه شکایات که درسایر نقاط ایران نیز نمونه­هایی ازآن یافت می­شود و در سند شماره [ 230000233 ]  درسازمان اسناد ملی ایران نگهداری می­شوند دایر بر سال 44 می­باشند. دوره اول اصلاحات ارضی که توسط ارسنجانی وزیر کشاورزی  به اجرا درآمد امید فراوانی را درمیان روستائیان برانگیخت که با ترس شاه و امریکا از اقدامات ارسنجانی، وی کنارگذاشته شده و دوره دوم و سوم اصلاحات ارضی به گونه‏ای پیش رفت که بیشتر به نفع مالکان و رژیم پهلوی تمام شده و نه زارعین و بنابراین زمینه­های نارضایتی روستاییان را فراهم آورد.

 

البته کمی مساحت زمین های واگذار شده به دهقانان نیز که کفاف زندگی آنان را نمی­کرد، باز شدن پای اقتصاد بازار به روستاها را به دنبال داشت و نیز مهاجرت روستاییان به شهرها از پیامدهای دیگر اصلاحات ارضی بود.

 

 روستاییان ساکن در شهر که طبیعتاً اکثرشان وضعیت اقتصادی مناسبی نداشتند با مقایسه وضعیت خود با شهرنشینان به کمبودهای اقتصادی خود پی برده و دچار یأس و ناکامی می شدند. بنابراین آنان که وضع حاصله را ناشی از سیاست های نادرست رژیم پهلوی می­دانستند با توجه به پیش زمینه عمیق مذهبی و درحالی که گروه های دیگر از میدان مبارزه به کنار رفته بودند به نهضت امام خمینی ( ره ) پیوسته و در پیروزی انقلاب 1357 سهیم شدند.

 

 با عنایت به زمینه­های ذهنی پیوستن مردم مازندران به انقلاب اسلامی که به لحاظ فکری مردم این استان را به تقابل با رژیم پهلوی سوق داد می توان به مسائلی چون: سفرهای تبلیغی روحانیت مبارز به این استان، وجود زمینه­های عمیق مذهبی درمیان مردم و به تبع آن استفاده از نمادهای اسلامی ـ شیعی ازجمله شهادت اشاره کرد. همچنین زمینه­های عینی که بیشتر به مسائل اقتصادی مربوط می­شد ازجمله وجود کارخانجات متعدد در مازندران و حضورکارگران ناراضی که در طول دوران اعتصابات نقشی فراخور امکانات و توانایی های خود ایفا نمودند و بالاخص انقلاب سفید و اصلاحات ارضی که زمینه­های نارضایتی دهقانان و مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها را سبب شد ازجمله عواملی بودند که در پیوستن مردم قائم شهر به انقلاب اسلامی بهمن 1357 مؤثر بودند.

 

 

 

نتیجه گیری:

شاه که با تبعید حضرت امام از کشور و سرکوب مخالفان فرصت مناسبی جهت پیشبرد اصلاحات مورد نظر خود که آمریکا نیز حامی آن بود، به دست آورده بود اما اصلاحات وی نتایج مثبتی به بار نیاورد به ویژه اصلاحات ارضی که علاوه بر برهم زدن ساخت اجتماعی ایران؛ موجبات نارضایتی مردم را نیز فراهم آورد. اسناد زیادی در خصوص شکایت مردم مناطق تحت اجرای اصلاحات ارضی به خصوص شهرهای مورد تحقیق در این نوشتار وجود دارد که در قسمت مربوط به اصلاحات ارضی به آن اشاره شده است. البته باید گفت سندهای ارائه شده تنها بخش بسیار کوچکی از شکایات بود که به دلیل رعایت اختصار به همان ها اکتفا شد. براساس آنچه گفته شد، باشروع نهضت حضرت  امام خمینی ( ره ) در سال 1342 هـ ش که نمود بارز آن در قیام 15 خرداد همان سال متبلور شد، به سرعت سایر مناطق از جمله شهرهای بهشهر، قائم شهر، نوشهر وچالوس نیز به آن پیوستند. واین شهرها گرچه در مسیر آغاز تا انجام قیام در بهمن 1357 فراز ونشیب هایی داشتند واقدامات وبعد فعالیت های شان به شهرهای بزرگی چون تهران، قم، تبریز، اصفهان، مشهد و... که از مراکز اصلی انقلاب بودند نمی رسید، با این حال نقشی در پیروزی نهضت سراسری حضرت  امام خمینی ( ره )  بر عهده داشتند. این مبارزات هرچند در اوایل به صورت جسته گریخته و با انتشار اعلامیه ها و سخنرانی های امام و گاه ابراز مخالفت های علنی در مساجد و منابر بود، اما با نزدیک شدن به سال های 1356 و 1357 فعالیت های انقلابی شکل گسترده تری به خود گرفت. به خصوص پس از رحلت شهادت گونه ی آیت الله مصطفی خمینی که مراسمات ختمی برای او برگزار شد و نیز چهلم های پی در پی که متعاقب سرکوب تظاهرات طلاب قم که در اعتراض به مقاله اهانت آمیز احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به وجود آمده بود به سرعت شهرهای فوق نیز واکنش نشان داده و بر دامنه فعالیت ها و اعتراضات خود افزودند. به گونه ای که با آغاز اعتصابات در سال 1357 در این شهرها نیز اعتصاباتی به وقوع پیوست. همچنین تظاهرات ها که طی نیمه دوم سال 1357 امری عادی شده بود و با وجود شدت عمل و کشتارهای نیروهای امنیتی و حتی روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری همچنان ادامه یافت. سرانجام با گسترش دامنه فشارها و اعتراضات، شاه در 26 دی از کشور خارج و حضرت امام پس ازحدود 15 سال تبعید در 12 بهمن به ایران بازگشت. با خروج شاه از کشور نهادهای امنیتی وی به سرعت رو به زوال نهادند و در شهرهای بهشهر و قائم شهر و چالوس و نوشهر نیز همزمان با سقوط نهایی رژیم پهلوی، مردم با حمله به مراکز و ادارات، به تصرف ژاندارمری، شهربانی، مقرهای ساواک و غیره پرداخته اداره امور را به دست انقلابیون و کمیته های انقلاب سپردند.

 

 

پی نوشتها:

 

[1] - آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره  01086027.

[2] - همان، سند شماره   01036105.

[3] - همان، سند شماره   01417007.

[4] - انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، چاپ اول، ص 4.

[5]  - یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلد پنجم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مهر1377، چاپ اول، ص 516.

[6] - انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد هفدهم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پاییز ١٣٨٤، چاپ اول، ص ٧٥.

[7] - مصاحبه با میرعبدالواحد بنی کاظمی، پیشین.

[8] - آرشیو سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره  290006265.

[9] - آرشیو سازمان اسناد ملی ایران، شماره سند: 230000233.

[10] - همان.

[11] - همان.


مرکز اسناد انقلاب اسلامی