آغاز مبارزه علنی امام(ره) علیه شاه
رفراندم بهمن ماه 1341، یکی از فرصتهایی بود که شاه از آن در عبور از جایگاه قانونی خود به عنوان «مقامی تشریفاتی» و تبدیل شدن به یک حاکم «مطلقالعنان» بهره برد. طبیعتاً در چنین شرایطی، چهرههای مخالف با این رویداد، رخ نمودند و مخالفت خویش را بااین انحراف فاحش سیاسی ابراز کردند. مقالی که درپی میآید به پارهای از این مخالفتها اشاره میکند.
رخ نمودن امام(ره) در میدان تقابل با خودکامگی
در صحبت از سابقه مبارزاتی امام، معمولاً از جریان مخالفت ایشان با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به عنوان «نخستین رویارویی سیاسی ـ علمی» میان امام و نظام شاهنشاهی یاد میشود. (1) هر چند این سخن خالی از حقیقت نیست، چنین هم نیست که امام از این برهه و صرفاً با هدف حضور مقطعی و موقتی در عرصه و مبارزه برای جلوگیری از تصویب لایحه مذکور وارد صحنه شده باشد. آنچه تا این سالها مانع حضور رسمی و علنی امام در عرصه سیاست و مبارزه شده بود، همانا تبعیت از مرجعیت و زعامت آیتاللهالعظمی بروجردی بود که مصلحت حوزه را در بازسازی خود و محکم کردن پایههای علمی آن میدانست. رحلت این مرجع عالیقدر تشیع و اندکی پس از آن جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حضور عموم روحانیت در جریانات سیاسی این سالها امام را نیز بهطور جدی و علنی وارد سیاست کرد؛ چنان که یرواند آبراهامیان در کتاب خود مینگارد:
«آیتالله خمینی(ره) پس از درگذشت آیتالله بروجردی از این محدودیت رهایی یافت و در سالهای 44ـ1341 سخنرانیها خود را آغاز کرد. هر چند بیشتر روحانیون به دلیل اصلاحات ارضی و حقوق زنان با رژیم مخالفت میکردند، آیتالله خمینی ضمن درک استادانه مسائل سیاسی فراگیرتر با دقت و احتیاط فراوان از طرح موضوعات پیشین دوری جست و به مسائل دیگری که توده مردم را بیشتر خشمگین میساخت پرداخت. وی از رژیم به دلیل رواج فساد، تقلب در انتخابات، نقض قانون اساسی، سرکوب مطبوعات و احزاب سیاسی، از بین بردن استقلال دانشگاه، نادیده گرفتن نیازهای اقتصادی... اعطای کاپیتولاسیون به بیگانگان و... بهشدت انتقاد کرد». (2)
امام این درک و درایت استادانه را درباره همهپرسی نیز از خود نشان میدهد. وقتی جریان همهپرسی از سوی شاه عنوان شد، تقریباً تمام گروههای مستقلی که از دولت و دربار خط نمیگرفتند، موضع مخالفت اتخاذ کردند. روحانیت، جبهه ملی، نهضت آزادی، کمونیستها و حزب توده هر کدام بر اساس ویژگیها و خط مشیشان با انقلاب سفید برخورد کردند، اما دیدگاه ویژه امام خمینی در این باره و یکهتازی ایشان در مخالفت با کلیت انقلاب سفید و همهپرسی برجستگی منحصر به فردی دارد و همگان قبول دارند «شدیدترین و صریحترین مقاومت از سوی آیتالله خمینی نشان داده شد که در نتیجه رهبری تمامی جنبش را به دست گرفت و مظهر آن شد»(3) و به همین خاطر است که ما جداگانه به آن پرداختهایم. امام دیدگاه خود را در این باره بهگونهای فشرده در پاسخ به نامه جمعی از متدینین تهران بیان میدارند که شمهای از آن به شرح ذیل است:
«اینجانب عجالتاً از بعضی جنبههای شرعی آن که اساساً رفراندوم یا تصویب ملی در قبال اسلام ارزشی ندارد و از بعضی اشکالات اساسی قانونی آن برای مصالحی صرفنظر میکنم، فقط به پارهای اشکالات اشاره میکنم:
1. در قوانین ایران، رفراندوم پیشبینی نشده و تاکنون سابقه نداشته است جز یک مرتبه آن هم از طرف مقاماتی غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار و از بعضی حقوق اجتماعی محروم شدند. معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.
2. معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم کند و این امری است که باید قانون معین کند.
3. در ممالکی که رفراندوم قانونی است، باید بهقدری به مردم مهلت داده شود که یکیک موارد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی آرای مخالف و موافق منعکس شود و به مردم برسد، نه آن که بهطور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4. باید معلومات رأیدهندگان به اندازهای باشد که بفهمند به چه رأی میدهند. بنابراین اکثریت قاطع حق رأی دادن در این مورد را ندارند و فقط بعضی اهالی شهرستانها که قوه تشخیص دارند، صلاحیت رأی دادن در موارد ششگانه را دارند که آنان هم بیچون و چرا مخالفند.
5. باید رأی دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچگونه فشار، زور، تهدید و تطمیع انجام شود و در ایران این امر عملی نیست و اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام نقاط کشور ارعاب میکنند و در فشار و مضیقه قرار میدهند... مقامات روحانی برای قرآن و مذهب احساس خطر میکنند. به نظر میرسد این رفراندوم اجباری مقدمهای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی برای اسلام، قرآن و مملکت احساس خطر کردهاند و به نظر میرسد همان معانی را دشمنان اسلام میخواهند به دست جمعی از مردم سادهدل و اغفالشده اجرا کنند. علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند به مردم مسلم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. از خداوند متعال حفظ قرآن مجید و استقلال مملکت را خواهانیم». (4)
امام خمینی اینگونه در برابر انقلاب سفید موضعگیری کرد و به مخالفت صریح با آن پرداخت و این در حقیقت نقطه عطف سلسله مبارزات ایشان علیه دستگاه پهلوی بود. چنان که اشاره کردیم امام پیش از این در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که برنامهای محدودتر از انقلاب سفید بود و از سوی علم مطرح شد، پا به عرصه مبارزه نهاده بود و علاوه بر آن خود صریحترین و شدیداللحنترین سخنرانیها و بیانیهها را علیه آن صادر کرده و کوشیده بود دیگر روحانیون را نیز بسیج کند.
نتیجه مبارزه علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موفقیتآمیز بود و در اثر این مبارزات علم نتوانست برنامه اصلاحات را اجرا کند. پس از این و با فاصله چند ماه شخص شاه برنامه انقلاب سفید را که به نظر امام چیزی فراتر از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود و جامعه مذهبی و روحانیون بایستی با شدت فزایندهتری در مقابل آن صف بکشند، در دستور کار خود طبق خواست اربابان امریکایی خودش قرار داد.
از دید امام همهپرسی انقلاب سفید از چندین جهت اشکال داشت که به آنها اشاره میکنیم:
نخست، اشکال شرعی
امام با قاطعیت تمام در اعلامیه مذکور چنین فرمودهاند: «اساساً رفراندوم یا تصویب ملی در قبال اسلام ارزشی ندارد» و تصریح کردهاند هنگامی که روحانیت و علمای مذهبی برنامهای را خلاف مصالح اسلام تشخیص دهند، رأی مردم در یک همهپرسی و تصویب ملی نمیتواند به آن مشروعیت ببخشد. امام بر این اعتقادند که برخی از اصول انقلاب سفید مانند اصلاحات ارضی، حق رأی زنان و... در مخالفت با مصالح دینی و عقاید مذهبی جامعه است و بنابراین اشکال شرعی دارد.
دوم، اشکال قانونی
امام بیان کردهاند «در قانون اساسی ایران [همهپرسی] پیشبینی نشده است». بنابراین بر اساس نظریه «عدم ذکر اختیارات به معنی منع»، نه پادشاه و نه هیچ شخص دیگری مجاز به استفاده از این نهاد نیست. امام با این اشکال اصل برگزاری همهپرسی را غیرقانونی میدانند و مبادرت به آن را تجاوز و فرار از قانون اساسی مملکت میشمارند.
سوم، دموکراتیک نبودن شیوه اجرا
آزاد بودن رأیدهندگان و عدم ارعاب و تهدید و تطمیع، داشتن فرصت کافی برای فکر کردن و تحقیق پیرامون موضوع رأی و تصمیمگیری و آزاد بودن تبلیغات جناحهای مخالف و موافق، بیان کامل موضوع همهپرسی شده و تعریف آن با برشمردن جزئیات ضروری ـ نه بسنده کردن به ظاهر چند شعار کلیـ، به وجود آوردن شرایطی برای جلوگیری از هر گونه تخلف انتخاباتی از جمله شرایط انتخابات آزادانه و دموکراتیک است که به گفته امام در این همهپرسی رعایت نشده است و نخواهد شد.
چهارم، پیچیده و مبهم بودن موضوع همهپرسی شده
از شرایط دموکراسی مستقیم یکی بالا بودن سطح آگاهی شهروندان و دیگری ساده بودن مسائل است و نیز اشاره کردیم همهپرسی نیز در این شرایط کاربرد مفیدی دارد، اما برنامه موسوم به انقلاب سفید یک برنامه کاملاً تخصصی و پیچیده بود و در حقیقت آنچه رأی مردم برای آن تقاضا شده بود به صورت چند شعار کلی بود که با توجه به سطح بسیار پایین آگاهی و سواد آن روز شهروندان ایرانی به هیچوجه قابل درک نبود. امام با گوشزد کردن این مطلب آن را به عنوان یکی از اشکالات انقلاب سفید برمیشمارند.
پنجم، توطئه علیه مذهب و استقلال مملکت
چنان که از دعای ایشان در پایان نامه برمیآید، قرآن مجید و استقلال مملکت را در معرض خطر دیدهاند. ابتدا غائله لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حذف لزوم قسم خوردن به قرآن و دادن حق رأی به زنان و... و اکنون انقلاب سفید و اصلا حات ارضی و... ؛ امام اعلام میکنند دستهایی علیه دیانت و مملکت توطئه میچینند و بنابراین با سخنرانیها و بیانیههای مکرر برای آگاهی بخشیدن به گروههای مختلف مردم و روحانیت میکوشند.
در ادامه همین فعالیتها و مخالفتهاست که در نوروز 1342 و سیزدهم خرداد همان سال اقدام به سخنرانیهای شدیداللحنی علیه دستگاه حاکم میکنند و مردم را به فشردهتر کردن صفهای مبارزه فرامیخوانند، زندانی و تبعید میشوند و به این ترتیب رهبری جنبش مردمی ایرانیان به دست ایشان میافتد و با رهنمودهای خردمندانه ایشان سرانجام در سال 1357 به سلطنت نکبتبار پهلوی خاتمه داده میشود.
دیگر روحانیون
در برابر همهپرسی انقلاب سفید از آنجا که سرپیچی از قانون اساسی بود و به خودکامگی شاه در حکومت منجر میشد، تقریباً همه روحانیت یکصدا مخالفت خود را ابراز و از نظر شرعی همهپرسی را تحریم کردند. پس از گفتوگو و مشورت علمای قم، آیتالله روحالله کمالوند خرمآبادی به نمایندگی از جانب روحانیت با شاه دیدار و مخالفت علما و روحانیت با اصلاحات ضد اسلامی را به وی اعلام کرد و از او خواست دست از این اقدام ضداسلامی بردارد، اما شاه پاسخ داد بقای تاج و تختش در گرو انجام این رفراندوم است(5) و این نخستین باری بود که شاه آشکارا در مقابل روحانیت صف میکشید و البته اسدالله علم در تشویق و تحریک شاه نقش مؤثری داشت. در روز دوم بهمن 1341 اعلامیه تحریم رفراندوم آیتالله خمینی در تهران و شهرستانها پخش و بازار تعطیل شد. انبوه جمعیت به منزل آیتالله خوانساری رفتند و از آنجا با همراهی ایشان در خانه آیتالله بهبهانی تجمع کردند. در آنجا مرحوم فلسفی سخنرانی شدیداللحنی علیه رفراندوم قلابی ایراد کرد و سپس بیانیه تحریم مشترک آیتالله خوانساری و آیتالله بهبهانی قرائت شد. (6) روحانیون عصر روز چهارم بهمن در منزل آیتالله غروی اجتماع کردند تا در مقابله با رفراندوم تصمیم جمعی بگیرند. آنها استقبال از شاه را تحریم کردند، اما خانه به محاصره ساواک درآمد و جلسه با اتخاذ این تصمیم به پایان رسید. در مقابله با این اقدامات شاه در چهارم بهمن یعنی دو روز پیش از همهپرسی به قم رفت تا لااقل به سایر شهرهای ایران وانمود کرده باشد مخالفت یکپارچه روحانیون واقعیت ندارد و از شاه هم استقبال میشود. علاوه بر برخی از مردم عادی قم و گروهی که از تهران به قم کشانده شده بودند، گروهی ملبس به لباس روحانیت در میان جمع دیده میشد که بعدها یکی از نزدیکان علم اعتراف کرد این عده در واقع دستهای از کارکنان شرکت واحد بودند که برای شرکت در این اجتماع لباس روحانی به تن کردند و با دو اتوبوس به قم اعزام شدند. (7)
شاه در ادامه در یک سخنرانی اهانتآمیز پرده از کینهای که از روحانیت در دل داشت برانداخت و پس از آن دیگر هرگز نتوانست برای التیام روابط خود با جامعه مذهبی ایران قدمی بردارد. (9) از این پس روحانیت بهدرستی دریافته بود که در کنه رفتار دستگاه پهلوی چه میگذرد. شاه در قسمتی از بیانات توهینآمیز خود چنین گفت: «یک عده نفهم و قشری که مغز آنها تکان نخورده است همیشه سنگ در راه ما میانداختند، زیرا مغز آنها تکان نخورده است و قابل تکان خوردن هم نیست. ارتجاع سیاه اصلاً نمیفهمد و از هزاران سال پیش تاکنون فکرش تکان نخورده است، او فکر میکند زندگی عبارت از این است که چیزی یا مالی به ظلم و بیکار یا به بطالت یا از این قبیل به دست آورد و غذایی بخورد و سر به بالین بگذارد... مقرراتی که امروز وضع کردهایم از مقررات سایر ملل اگر جلوتر نباشد عقب نیست... اما چه کسانی با این مسائل مخالفت میکنند؟ ارتجاع سیاه کسان نفهمی که درک ندارند و بد نیت هستند...». (9)
شاه در ادامه خطر ارتجاع سیاه و ذهب را بیشتر و بدتر از کمونیسم ارزیابی میکند. پس از این سفر و این صحبتهای توهینآمیز شهر مشهد نیز همچون قم شاهد اعتراضات و بازار آن به تعطیلی کشیده میشود. (10)
دیگر مخالفان
از فعالان دیگر صحنه سیاسی ایران در این برهه و از جمله نیروهایی که با انقلاب سفید به مخالفت پرداخت، جبهه ملی بود که بقایا و آزادشدگان نیروهای عضو جبهه ملی سالهای 1329 تا 1332 بودند که پس از کودتا معمولاً زندانی، تبعید یا دستکم خانهنشین شده بودند و اینک میخواستند دو باره به صحنه بازگردند، اما همه کسانی که به نقد تاریخ این سالها پرداختهاند از موضع جبهه در برابر انقلاب سفید به خاطر بیبرنامگی و عدم قاطعیت(11) و ابهام آگاهانه و عمدی(12) انتقاد کردهاند.
سران جبهه ملی که پیش از این از سوی امینی دعوت به حضور مجدد در سطوح مختلف سیاسی جامعه شده و البته نتوانسته بودند به توافق برسند، یک بار دیگر از سوی علم با این پیشنهاد مواجه شدند. علم با سران جبهه مذاکراتی کرد و قول داد در مجلس آتی 25 کرسی را به آنان واگذار کند تا به عنوان اقلیت به صحنه بازگردند، اما هیئت اجرایی جبهه این پیشنهاد را رد کرد و خواستار آزادی کامل انتخابات در سراسر کشور شد که مورد اعتنای شاه و علم قرار نگرفت و پس از اعلام مخالفت جبهه با همهپرسی و شرکت طرفداران آنان در اعتراضات سران جبهه یک بار دیگر به زندان افتادند. (13)
پس از اعلام تصمیم دولت مبنی بر برگزاری رفراندوم کنگره جبهه ملی دو هفته پیش از همهپرسی تشکیل شد، اما نتوانست تصمیم قاطعی اتخاذ کند و «در نهایت غافلگیری و بلاتکلیفی»(14) سرانجام در روز دوم بهمن 1341 اعلامیهای منتشر ساخت که در آن تکلیف هواداران جبهه مشخص نشده بود:
«مردم ایران! ما به شما اعلام خطر میکنیم که امروز کشور ما در آستانه تبدیل رسمی رژیم مشروطیت و دموکراسی با سیستم استبداد و ارتجاع است... دهقانان هوشیار و آگاه ایرانی اجازه نخواهند داد به عنوان مصالح او ملعبه دست دشمنان ملت شوند. زمین و آب حق دهقان است. آزادی از حقوق اساسی ملت است. با الغای رژیم اربابـرعیتی زمین و آب برای دهقان دسترنج کارگر برای... با حاکمیت ملت و آزادی برای همه مردم از میان برداشتن استعمار و استثمار، آری موافقیم! با حکومت خودکامه و دخالت پادشاه در امور مملکت و رژیم وحشت و ترور سازمان امنیت تسلط سیاست استعماری بر کشور تعدی پلیس و ژاندارم و مأمور متعدی دولت در شهرها و روستاها، نه، مخالفیم!»(15)
چنان که ملاحظه میشود در نهایت از سوی جبهه ملی درباره شرکت یا عدم شرکت در همهپرسی به صورت صریح نظری ابراز نمیشود. معمولاً تحلیلگران سیاسی بر این موضعگیری جبهه ملی خرده گرفته و بهدرستی بر آن تاختهاند. رهبران جبهه که در مقابل رفراندوم بهکلی غافلگیر شده بودند، در آستانه برگزاری آن بیانیهای منتشر ساختند که بخش اعظم آن به بحث فقدان آزادی در کشور اختصاص داشت و تنها در خاتمه به مردم توصیه میکرد در برابر رفراندوم بگویند: «اصلاحات ارضی و... آری، دیکتاتوری نه». (16)
برعکس جبهه ملی نهضت آزادی که در همین دوران اختلافاتی با جبهه داشت، از موضعی صریح و واقعبینانه(17) برخوردار بود. آقای مهندس بازرگان درباره ریشههای این اختلافات در یک گفتوگو گفته است: «اساس اختلاف ما با آقایان بر سر شاه بود. ما میگفتیم قانون اساسی، حقوق و اختیارات شاه را مشخص کرده و حقوق ملت هم معلوم و مشخص است. شاه میخواهد حقوق ملت را پایمال و در همه امور مملکت مداخله کند. ما شاه را مسئول نابسامانیها و بدبختیها میدانستیم و میگفتیم باید طبق قانون اساسی سلطنت کند، ولی شاه این طور نمیخواست، اطرافیانش هم او را تشویق میکردند، زیرا به نفعشان بود.
ما میگفتیم چون این آقا (شاه) در همه کارهای مملکت مداخله میکند و مسئول همه گرفتاریهاست، باید او را متوجه کنیم. مردم را هم باید متوجه کنیم که چه کسی مسئول بدبختیهای آنهاست. میگفتیم باید لبه تیز انتقاد و حمله متوجه شخص شاه باشد. انتقاد از دولتها و نخستوزیرهایی که خود را نوکر و فرمانبر شاه میدانستند چه فایده دارد؟». (18)
به هر حال نهضت آزادی در برابر همهپرسی انقلاب سفید در مقایسه با جبهه ملی روشنتر و واقعبینانهتر اقدام کرد و بهجای آن که بگوید اصلاحات آری! انقلاب سفید نه! به یکباره همهپرسی را تحریم کرد.
http://javanonline.ir/fa/news/631189
نظرات