اعتراض علما و مردم شیراز به جشن هنر
فرح دیبا که با راهیابى به دربار پهلوى، لقب پرطمطراق شهبانوى ایران را یدک می کشید، به واسطه تحصیل در کشور فرانسه و شرکت در محافل خاص، به داشتن گرایش هاى روشنفکرى مشهور شد و به علت همین شهرت بود که بسیارى از حرکتهاى به اصطلاح فرهنگى در رژیم پهلوى، با هدایت و هماهنگى او صورت مىگرفت.
یکى از این حرکتها که نقطه شروع آن، سال 1345 شمسى بود و در سال 1356 ـ که رژیم پهلوى، اواخر عمر خود را سپرى مىکرد ـ به نهایت ابتذال کشیده شد، برنامههایى موسوم به «جشن هنر» بود که تحت پوشش نزدیکى روابط فرهنگى بین ایران و دیگر کشورها انجام مىشد و به دلیل محل برگزارى آن ـ شهر شیراز ـ به «جشن هنر شیراز» مشهور شده بود. تشکیل هیئت امنایى متشکل از: نخستوزیر، هفت وزیر، هفت رئیس سازمان، ریاست دفتر مخصوص محمدرضا پهلوى، استاندار، شهردار و ... و پروفسور پوپ ـ مأمور رسمى سازمان سیا و غارتگر میراث فرهنگى ایران ـ نشانگر اهمیت اجرایى این برنامه، براى هدایتگران آن بود. پس از جلسات متعدد و مکرر هیئت امنا و ... اولین برنامه جشن هنر در سال 1346 ش برگزار شد و فرح پهلوى در سخنرانى پایانى آن، ـ در روز سىام شهریور ماه ـ گفت :
«بسیار خوشوقتم که اولین جشن هنر ایران با موفقیت بسیار روبرو شد. منظور و هدف از برگزارى این جشن بزرگداشت هنر و هنرمند ایرانى و شناساندن هنر قدیم و جدید ایران به ایرانیان و به خارجیان و همچنین بزرگداشت هنرمندان خارجى و شناساندن شیوه کار آنان به ایرانیان بود... آرزو دارم که جشن هنر شیراز در سال آینده و در سالهاى بعد با موفقیت بسیار روبرو شود و به هدف عالى خود نائل آید.» این برنامه، همه ساله با ریختوپاشهاى کلان و با سوءاستفادههاى دستاندرکاران، براى هدف عالى(!) شهبانوى ایران، برگزار مىگردید.
در سال 1356 ش، یازدهمین جشن هنر، در شرایطى در حال تدارک بود که ایران، آبستن انقلابى قریبالوقوع بود. انقلابى که در بیانات معمار بزرگ آن، حضرت امام راحل (ره)، «انفجار نور» نامیده شد. در این حال و هوا، در خرداد ماه سال 56، کتابى تحت عنوان 23 سال، که سراسر اهانت به حضرت رسول (ص) بود، در شیراز دیده شد، ساواک استان فارس، ضمن ارسال گزارش انتشار این کتاب، اعلام کرد :
«محتواى کتاب ردّیهاى به رسالت پیامبر اسلام و حاوى مباحث حاد و بىپروایى پیرامون زیانها و مضار رهبرىهاى محمد (ص) و اثرات سوء اسلام و... مىباشد . نام مؤلف و نویسنده کتاب ذکر نشده است.» سپس در همین گزارش، از زبان منبع، تحت عنوان نظریه شنبه، نوشت :
«گرچه نام و نشانى از نویسنده و مؤلف کتاب ذکر نگردیده لیکن کتاب مذکور از نظر سبک نگارش شباهت زیادى به نوشتههاى على دشتى دارد و این تشابه از کتابهاى در دیار صوفیان، پردهپندار،... با خیام، بیشتر به چشم می خورد...»
پس از آنکه این گزارش در تهران مورد بررسى قرار گرفت و دستور جمعآورى آن، از کتابفروشىها و کتابخانههاى استان فارس در تاریخ 29/3/56 به ساواک استان ابلاغ شد، مهرداد پهلبد ـ وزیر فرهنگ و هنر وقت ـ در 8/4/56 با هواپیماى اختصاصى به شیراز رفت و پس از بازدید از فیروزآباد فارس، در روز دهم تیرماه به تهران مراجعت کرد و ده روز بعد از آن، جایگاههاى : نقش رستم، تخت جمشید، حافظیه، باغ دلگشا و... براى برگزارى برنامههاى جشن هنر، در نظر گرفته شد. روز چهارشنبه 26 مرداد ماه، فرح پهلوى جهت افتتاح برنامه، در ساعت 30/10 صبح، وارد شیراز شد. هرچند جشن هنر از ابتدا بر پایه برنامههاى مستهجن و خلاف اخلاق عمومى، بنا نهاده شده بود ولى در برنامه سال 1356 حرکتى صورت گرفت که حتى مورد انتقاد کسانى که خود، نماینده اشاعه فرهنگ غرب و لاابالىگرى در ایران بودند نیز قرار گرفت. آنتونى پارسونز ـ سفیر وقت انگلیس در ایران ـ در نقل خاطرات خود، ضمن آنکه این حرکت را یکى از نخستین جرقههاى انقلاب اسلامى توصیف مىکند، می گوید:
«جشن هنر سال 1356 شیراز، از نظر کثرت صحنههاى اهانتآمیز به ارزشهاى اخلاقى ایرانیان از جشنهاى پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال یک شاهد عینى صحنههایى از نمایشى را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکى از خیابانهاى پررفتوآمد شیراز اجاره کرده و ظاهرا مىخواستند برنامه خود را کاملاً طبیعى در کنار خیابان اجرا کنند، صحنه نمایش نیمى از داخل مغازه و نیمى در پیادهرو مقابل آن بود. یکى از صحنههایى که در پیادهرو اجرا مىشد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشى و وانمودسازى) به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده مىشد در مقابل چشم همه صورت مىگرفت. ولى موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید.
من به این خاطر، موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایشى به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا مىشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمىبردند. شاه مدتى خندید و چیزى نگفت.»
همزمانى برگزارى این دوره از جشن هنر با ماه مبارک رمضان و ترویج گسترده ابتذال و لاقیدى به همراه نمایش زنده و واقعى «خوک، بچه، آتش»، توسط گروه هنرى Squat که دربرگیرنده شمارى از هنرمندان طغیانگر مجارى بود که به نیویورک مهاجرت کرده بودند، اوج ابتذال و دینستیزى را در رژیم پهلوى، نمایان کرد. اولین بازتاب این نمایش، در روز چهارشنبه مطابق با اول ماه مبارک رمضان در مسجد مولا در شیراز، جلوه کرد. ماجرا از این قرار بود که آیتاللّه شیخ بهاءالدین محلاتى پس از اقامه نماز جماعت، در خلال موعظه خویش، خطاب به مردم، ضمن درخواستِ گفتن «آمین» به دعاهاى خود، گفت:
«خدا لعنت کند مسببین جشن هنر را، خداوند لعنت نماید برگزارکنندگان جشن هنر را، خدا لعنت کند شرکتکنندگان در جشن هنر را»
مردم نیز با صداى بلند آمین گفتند. دو روز بعد، شهید محراب آیت اللّه سیدعبدالحسین دستغیب، در روز سوم ماه رمضان، در مسجد جامع شیراز، ضمن حمله شدید به جشن هنر، خطاب کلام و لعنت را متوجه فرح پهلوى کرد و گفت:
«خدا لعنت کند کسانى را که در این جشن شرکت مىکنند، خدا لعنت کند افتتاح کننده جشن [فرح پهلوى ]را.»
و در روز 28/5/56، بر فراز منبر مسجد جامع قرار گرفت و گفت:
«در ماه مبارک رمضان که ماه خداست و مردم باید عبادت کنند در کشور ایران که کشور مسلمان و دین رسمى آن اسلام است، جشن درست کردهاند ... لعنت خدا بر آن کس باد که به تماشاى اینها برود. مىگویند از ولایت کفر هم رقاصه به ایران آوردهاند، چه رقاصههایى، واى بر زن مسلمانى که به تماشاى اینها برود... من قبل از ماه مبارک گفتم که این کار را نکنید ولى به خرج نرفت انسان نمىداند به چه کسى بگوید ولى این کارها را مىکنند...»
و در سخنرانى روز بعد گفت :
«شخصیت انسان با حیوان فرق دارد مثلاً مىشود یک خر را لباس رنگارنگ بپوشانند و او را روى تخت سلطنت بگذارند و بگویند حکم کند. آیا درست است. جاى خر بدبخت در طویله است نه آنجا، هر چیز جایى دارد...»
سند زیر از سلسله اسناد مربوط سخنرانىهاى حضرت آیتاللّه شهید عبدالحسین دستغیب شیرازى (ره)است. ایشان در این سند، جشن هنر شیراز را جشن خوک نامیده و مؤسس آن را نیز، خوک دانستند ..
از : 7/ ه 1 تاریخ : 10/6/36[1356]
به : 312 شماره : 12050/ه1
عطف 12027 /ه 1 ـ 7/6/36[56]
روز 3/6/36 آقاى سید عبدالحسین دستغیب ضمن سخنرانى در مسجد جامع شیراز اظهار داشته است:
... یک چیزى شنیدم. جشن خوک. جشن خوک. عجیب اسمى هم دارد. آنها که به اینجا مىروند نر و ماده با هم از خوک هم پست ترند. اى لعنت بر آنها. مؤسس آن هم خوک است. لعنت بر آنها باد. تا کى این مملکت و این جوانها را مىخواهید گمراه کنید و بدست استعمار بدهید و منحرف کنید. این اولیا چکار مىخواهند بکنند ماه مبارک رمضان و این رقاصهها آنها هم که مىروند خرند. شیراز اهل علم بوده حال کردهاندش رقاصخانه نمىگذارند دهن ما بسته باشد....
نظریه شنبه: اظهار مطالب از طرف نامبرده صحت دارد. بیان
نظریه یکشنبه: نامبرده بالا در منابر اخیر خود با انتقادهاى تند از جشن هنر سخنرانیهاى خلافى نموده است. پیمان
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. خورشید
نظریه 7 / ه : مقرر فرمایند به نظریه ذیل گزارش خبر 12027/ه 1 - 7/6/36 مراجعه نمایند.
اداره بررسى 12/6
***
با رسیدن این خبر به نجف اشرف، حضرت امام خمینى (قدس سره) برآشفت و در تاریخ 6/7/56 در مسجد شیخ انصارى، چنین فرمودند:
«شما نمیدانید که اخیرا چه فحشایى در ایران شروع شده است. شما اطلاع ندارید، گفتنى نیست که چه فحشایى در ایران شروع شده است. در شیراز عمل شد و در تهران مىگویند بناست عمل بشود و کسى حرف نمىزند! آقایان ایران هم حرف نمىزنند، من نمىدانم چرا حرف نمىزنند؟!! این همه فحشا دارد مىشود و این دیگر آخرش است یا نمىدانم از این آخرتر هم دارد! در بین تمام مردم جمعیت نشان دادند اعمال جنسى را! و [آقایان] نفسشان درنیامد. دیگر براى کجا گذاشتند؟ براى کى؟ چه وقت مىخواهند یک صحبتى بکنند؟ خوشمزه این است که خود سازمانها و خود دولت و خود مردکه کذا [شاه] همین معنا با رضایت آنهاست، (بىاذن، آنها مگر امکان دارد یک همچو امرى واقع بشود؟ یک همچو فحشایى واقع بشود) خود آنها این کار را مىکنند و بعد روزنامهنویس را وادار مىکنند که انتقاد کند که کار قبیحى بود، کار وقیحى بود حالا به گوش مردم برود، آنجا به چشم مردم بخورد، اینها هم به گوش مردم بخورد که یک خرده آرام بشوند [و] آتشها اگر باشد خاموش بشود، فردا هم در تهران خداى نخواسته این کار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سیاسىاى و نه دکترى و نه مهندسى و نه دیگرى اعتراض نمىکند. اینها باید اعتراض بشود، باید گفته بشود. اگر ملتها همه با هم، ملت همه با هم، مطلبى را اعتراض کنند و احکام اسلام را بایستند و بگویند، امکان ندارد که همچو قضایایى واقع بشود. از سستى ما و ضعف ما و استفاده از ضعف ما مىگویند اینها یک دستهاى هستند ضعیف و بیچاره! در صورتى که شما قوه دارید، پشتوانهتان ملت است. ملت باز مسلمان است. این ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام،... اینها همه باید دست به دست هم بدهند باید اجتماع کنند، فقیهش با مهندسش دکترش با محصلش، دانشگاهى با مدرسهایش دست به دست هم بدهند تا بتوانند یک کارى انجام بدهند و بتوانند از زیر این بارهایى که بر آنها تحمیل مىشود، از زیر این بارها بیرون بروند و نمىکنند! من نمىدانم چرا! حالا این قدرى شروع شده است در ایران، یک مقدارى شروع شده، یک فرصتى پیدا شده است و امید است انشاءاللّه فرصتهاى خوبى پیش بیاید. انشاءاللّه خداوند تبارک و تعالى به همه شما توفیق بدهد و اسلام را تأیید کند و علماى اسلام را تأیید کند و محصلین را تأیید کند و مسلمین را تأیید کند.»
هنوز چند روز از این موضعگیرى نگذشته بود که فرزند برومند ایشان حضرت آیتاللّه سیدمصطفى خمینى (ره) که امید آینده اسلام بود، به طرز مرموز و غریبانه به شهادت رسید و از تاریخ 1/8/56 با تجمعى که در مسجد اعظم قم به واسطه بزرگداشت این عالم عامل صورت گرفت، شعله انقلاب اسلامى برافروخت.
بولتن نیوز
نظرات