پس از چهلوهفت سال منتشر میشود
نامه «مظفر بقایی» به شاه در مخالفت با «حزب رستاخیز»
1650 بازدید
اشاره: تشکیل حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب فراگیر کشور در اسفند ۱۳۵۳ با دستور شاه، مورد انتقاد اغلب گروهها و چهرههای مختلف سیاسی قرار گرفت. مخالفین رژیم شاه و انقلابیون از زاویه تحلیلی خود، و وفاداران به رژیم شاه نیز با عینک خود این تصمیم را تحلیل میکردند. مظفر بقایی چهره معروف حزب زحمتکشان نیز یکی از این افراد بود که در نامهای خطاب به شاه، ضررهایی که این اقدام متوجه رژیم شاه میکرد را یادآور شد. متن کامل این نامه که بخشهایی از آن برای نخستینبار سال ۱۳۷۷ در کتاب «زندگینامه سیاسی مظفر بقایی» منتشر شده، پس از چهلوهفت سال منتشر میشود.
***
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
با توجه به قدرت حافظه و هوشیاری خاصی که در اعلیحضرت وجود دارد، سوابق مبارزات حزب زحمتکشان ملت ایران در راه حفظ استقلال کشور و صیانت قانون مقدس اساسی که اعتقاد به رژیم سلطنت مشروطه هم جزئی از آن است محتاج به یادآوری نیست. شاهنشاه به خوبی اطلاع دارند که افراد حزب زحمتشکان ملت ایران چندینبار در بحرانیترین دقایق تاریخ این کشور، از هیچگونه کوشش و جانبازی دریغ نکرده و در این رهگذر کمترین چشمداشت و توجهی برای به دست آوردن جاه و مال ننموده و علیرغم تمام مصائب و مشکلاتی که دستگاههای حاکمه و دشمنان ملت ایران برای این حزب به وجود آوردند، پایداری کردهاند و حیثیت سیاسی و اجتماعی خویش را از هرگونه آلودگی مصون و محفوظ داشتهاند و همواره در حساسترین لحظات که جریانات سوء و خلاف مصلحت مملکت استنباط شده است، به حکم وظیفه و ندای وجدان و تبعیت از شعار مقدس "ما برای راستی و آزادی قیام کردهایم" با نهایت صراحت و شجاعت و از خودگذشتگی به وظیفه ملی اقدام نموده و در حد مقدورات بشری و غالباً شناکردن در خلاف جریان آب، کوشیدهاند که از هر پیشآمدی که به نظرشان مخالف خیر و صلاح کشور بوده است جلوگیری نمایند.
اعلیحضرتا
افراد حزب زحمتکشان ملت ایران، علیرغم این که در سالهای اخیر مجبور به سکوت اجباری بودهاند، همواره با دیده بصیرت متوجه جریان اوضاع کشور بوده و به همین سبب کاملاً در نگرانیهای خاطر خطیر ملوکانه برای آینده مصالح عالیه ملت و کشور و حفظ تمامیت و استقلال وطن عزیز شریک هستند و چون از فرمایشات ملوکانه در مصاحبه مطبوعاتی روز یازدهم اسفندماه چنین برمیآید که نغمههای ناجور و تحریکاتی بر ضد قانون اساسی و سلطنت مشروطه آغاز شده و اعلیحضرت درصدد علاج واقعه قبل از وقوع میباشند و اظهار علاقه فرمودهاند که "چون منظور ما بالنهایه ترقی مملکت و خوشبختی مردم است، نظر صحیح از هرکسی که باشد میپذیریم" لذا از طرف حزب زحمتکشان ملت ایران خود را مأمور میدانم در اجرای عهدی که با قسم به حفظ قوانین اساسی بر عهده دارم و با احساس خطر جدی نسبت به قانون اساسی و مصوبات تفکیکناپذیرش، آنچه را که به صلاح مقام سلطنت و خیر ملت به نظر میرسد به عرض مبارک برسانم.
همانطور که اعلیحضرت فرمودهاند "فرد فناپذیر است" و از طرف دیگر آرزوی اعلیحضرت اینست که نظام سلطنتی و قوانین اساسی برای ملت ایران باقی بماند، این واقعبینی قابل ستایش ایجاب میکند که گردش امور مملکت همچنان که در قانون اساسی تصریح شده، بین قوای ثلاثه تقسیم شود و هریک به وظیفه خود عمل نموده و مقام شامخ سلطنت به عنوان حکم والائی -غیرمسئول و مصون از تعرض- باقی بماند. به شهادت تاریخ دنیا، تمرکز امور در یک فرد هر قدر مجرّب و قابل ستایش هم باشد، برای آینده یک کشور و استمرار نظام حکومت آن خطرناک خواهد بود. متأسفانه مصادر امور و مقامات مسئول کشور ما برای توجیه اعمال غیرقانونی خود، همواره برخلاف نص قانون اساسی، به منویات و اوامر ملوکانه استناد کرده و مجامع تقنینه با شنیدن این کلام، اقدامات آنان را تأیید نموده و این امر به آنجا منتهی شده که اگر اعلیحضرت روزی توصیه فرمودند احزاب اکثریت و اقلیت تشکیل یابد، همه یک زبان و احسنتگویان اطاعت کرده و مدتی بعد که شاهنشاه آنرا غیرمفید تشخیص دادهاند همان غلامان جاننثار و بردهصفت، مطلبی را که اعلیحضرت با عنایت تام به قانون اساسی "پیشنهاد" نامیدهاند به نام فرمان ملوکانه دستور صادر و تمام مردم را مجبور به ثبتنام در تشکیلات سیاسی بنمایند. -توضیح آنکه پس از مصاحبه مطبوعاتی اخیر شاهنشاه، برداشت دولت و رادیو و تلویزیون و مطبوعات چنین شده است که احزاب موجود در ایران منحل شده و همه افراد بالغ ایران باید در حزب واحدی فعالیت نمایند وگرنه مطرود و یا حداقل محروم از حمایت دولت خواهند شد و در این چند روز اخیر هم وزارتخانهها و مؤسسسات دولتی و سازمانهای وابسته به آن با ایجاد یک محیط تبلیغاتی رعبانگیز بیآنکه کمترین حرمتی برای آزادی فکر و عقیده افراد مردم (که قانون اساسی به آنها اعطا کرده است) قائل باشند اعضای خود را به طرف حزب واحد سوق میدهند.- اگر این اعمال دستگاههای دولت نوعی شانتاژ سیاسی تعبیر نشود، بدون تردید باید آن را زیرپا گذاشتن قانون اساسی ایران که همیشه و حتی در آخرین مصاحبه مورد تأیید و توجه عالیه اعلیحضرت بوده است، تلقی نمود و نتایج سوء آن نه تنها برای دوام و بقای رژیم و استقلال مملکت زیانبار خواهد بود بلکه عقیدهفروشی و بیاعتنایی به فکر و اندیشه و تندادن به هر جریان و تسلیم در مقابل قدرت -قطع نظر از این که چه کسی در موضع قدرت قرار گرفته است- به تدریج رواج خواهد یافت و انسانها تبدیل به آلات و ابزاری میشوند که کمترین آثار پایداری را در مقابل حوادث از دست میدهند. همچنان که در کشورهای کمونیستی دیده و شنیده میشود.
ای کاش برای اعلیحضرت همایونی میسر بود در یکی از اجتماعات هر یک از وزارتخانهها که برای ابلاغ پیشنهاد ملوکانه تحت عنوان مجعول فرمان ملوکانه تشکیل شده بود مخفیانه نظارت میداشتید یا افراد واقعاً مؤمن و صدیق و دلسوزی، عین جریان را به عرض مبارک میرسانیدند و ملاحظه میفرمودید که در این اجتماعات غیر از چند نفر زبانباز متظاهر که چنین نقشی را در اجتماعات متضاد از قدیم به خوبی بازی کردهاند و معدودی افراد احساساتی خوشباور و بیاطلاع، بقیه حضار چه قیافهای داشتند. اینها با رنگهایی پریده و قلبهایی لرزان از ترس قطع نان، تظاهر به شادمانی میکردند. اعلیحضرت کوشش فرمودهاید از مخارج خانوادههای ایرانی کاسته شود تا قدرت خرید بیشتری داشته باشند، ولی یک نظر اجمالی به اعلانات روزنامهها برای اعلام وابستگی به حزب واحد، این سؤال را پیش میآورد که آیا صاحبان صنایع و سهامداران شرکتها و تجار و اصناف، این میلیونها پول اعلانات را از جیب خود میپردازند یا تحمیلی به مصرفکننده خواهند کرد؟
اعلیحضرتا
چون نیت شاهنشاه جز خیر و صلاح ملت و مملکت و پیشبینی آیندهی مصالح ملی نمیتواند باشد و با درایت خاصی که آن اعلیحضرت نسبت به تاریخ ملل مختلفه جهان دارند واضح است که با این پیشدرآمد و مقدمهچینیهای چاپلوسان و دشمنان دانا و دوستان نادان به جای این که نیت خیرخواهانه شاهنشاه به تنظیم یک اساس فکری در جامعه و به وجودآوردن تشکیلاتی که در روز مبادا بتواند ملت ایران را مُعِد و آماده سازد منجر شود، به یک تفتیش عقاید وحشتناک و سلب آزادیهای فردی و حیثیت انسانی خواهد انجامید که وسیله و ابزاری به دست دشمنان در کمین ملت و مملکت خواهد داد.
اعلیحضرت یقین داشته باشند اگر سوءقصد ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ به نتیجه میرسید، هیچیک از این مدعیان جاننثاری که ظاهراً در انجام پیشنهاد شاهنشاه سر و دست میشکنند، در پشت میز خود درنگ نمیکردند و معلوم نیست مملکت به چه سرنوشتی دچار میشد.
اعلیحضرتا
عرایضم را بیپرده و همانطور که مقرر فرمودهاید مردانه عرض میکنم و تصور میکنم نیازی به تصریح نباشد که به قانون اساسی و نظام سلطنت مشروطه که از موازین قانون اساسی و مانند سایر اصول آن تفکیکناپذیر است معتقدم و سوابق فداکاری و مبارزات افراد حزب زحمتکشان ملت ایران در راه حفظ قانون اساسی و بر پایه وظیفه ملی و ایرانی و بالاخص موقعیت جغرافیایی کشور، بر آن اعلیحضرت روشن است؛ ولی اجازه میخواهم با استفاده از اصل بیستویکم متمم همان قانون به عرض مبارک برسانم که تشکیل اجتماعات در تمام مملکت آزاد است و بنابراین اجبار اشخاص به ورود در تشکیلات معین، خلاف نص قانون اساسی است.
از این روی از مقام شامخ سلطنت که همیشه ملجأ و حصن حصین ملت باید باشند، استدعا دارم به دولت تأکید فرمایند براساس اصول قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر از هرگونه اعمالی که آزادی فکر و اندیشه افراد مردم را متزلزل میسازد خودداری کند و مردم ایران را در شرایطی قرار ندهد که از بیم جاه و مقام و حقوق بسوی حزب معیّنی کشانده شوند، بیآنکه به گردانندگان آن اعتقاد و اعتمادی داشته باشند. اگر تضییقات دولت ادامه پیدا نکند، حزب زحمتکشان ملت ایران مستقلاً و بدون ورود در تشکیلات جدید، به فعالیت خود ادامه خواهد داد والّا برای پرهیز از تکلیف شاق و امر مالایطاق، افراد خردهپا و دست به دهان خود را آزاد میگذارد که برای ادامه زندگی و به عنوان اکلمیته به صفوف فشردهی بیاعتقادان و بیعتکنندگان صوری حزب واحد بپیوندند.
اعلیحضرتا
برای حفظ قوانین اساسی از گزند حوادث و برای حفظ استقلال کشور از دستبرد دشمنان و برای بقاء و استمرار نظام سلطنتی بعد از اعلیحضرت، هیچ راهی جز رعایت قوانین اساسی و احترام به قوانین از ناحیه عموم و بالاخص مقامات مملکتی نیست. رئیسجمهور فرانسه پل دومر و مرحوم مهاتما گاندی و پرزیدنت کندی فقید، هر سه نفر کشته شدند ولی آب از آب تکان نخورد. زیرا هم ملتها و هم مصادر امور معتقد بودند که قوانین آنها جامعه را اداره میکند، نه اراده شخص -و لذا وقتی فرد از بین رفت، جامعه بر همان نظام باقی میماند- اما برعکس در هر زمانی و در هر کشوری که امور در دست فرد متمرکز و یا بر او تحمیل شده باشد، با کشتن یا مرگ او نظام آن مملکت به هم ریخته است و چنین بود سرنوشت ناپلئون، هیتلر، موسولینی، استالین، باتیستا و سالازار.
همچنان که حضرتعالی تشخیص فرمودهاند: "عدهای را میشود تحریک کرد که به اندازه کافی به آنها توجه نشود و شاید بیتوجهی در تربیت آنها"، متأسفانه عدم توجه به خواستههای جوانان و بیتوجهی در تربیت آنها و تبعیضها و سختگیریها و خشونتهای غیرضروروی کار را به جایی رسانیده که اکنون چندین سال است دانشگاهها نیمهتعطیل و بدبختانه اکثریت معتادان به مواد مخدر را جوانان تشکیل میدهند.
پس در واقع امر، عوامل خطر برای قانون اساسی و نظام سلطنتی همین عوامل دولتی هستند که به خاطر چند روز بیشتر وزارت و وکالت و یا اندوختن مال، موجبات عدم رضایت جامعه را فراهم میآورند، و نه جوانان مسلمان احساساتی و کماطلاعی که به تصور نجات از دست این عوامل به مارکسیسم پناه برده و به عوامل خطرناک ضدمملکتی تبدیل میگردند. و ایمان راسخ دارم که ادامهی این آهوگردانی در تشکیل حزب واحد اجباری، وضع موجود را وخیمتر خواهد کرد.
با تقدیم احترامات فائقه و معذرت از تصدیع
چهاردهم اسفندماه ۱۳۵۳-دکتر مظفر بقایی کرمانی
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات