فرهنگستان، سازمان پرورش افکار و ادبیات عصر تجدد
878 بازدید
تأسیس فرهنگستان انعکاس عملى سیاست ایرانگرایى این دوره است. ضرورت ایجاد وحدت ملى و مقابله با تشتت اجتماعى زمینه ظهور چنین سازمانى را فراهم آورد. در نزد متجددان وجود زبانها و لهجههاى اقوام مختلف مانع جدى نظام متمرکز و واحد ملى در ایران بود که امحاى این زبانها و لهجهها در کنار ادغام بیولوژیک اقوام، بهزعم آنها خود سببساز وحدت ملى مىشد. از سوى دیگر، از نظر آنها زبان قدیم مانع جدى تجدد مطلوب بود. مسئولیت این مهم (: یکپارچگى زبانى) به عهده فرهنگستان بود؛ و وجود زبانهاى قومى مطابق با سنتهاى دیرینه اقوام ایرانى در خود ضدیت با روح تجددخواهى را نیز در برداشت، به گونهاى که تجددخواهى این دوره چنین توجهات گذشتهگرا را برنمىتافت. لذا سازمانى براى از بین بردن این خصلت کهنه لازم مىآمد.
گذشته از تجددخواهى، ایرانگرایى در هیئت ناسیونالیسم افراطى این دوره، که در خود ضدیت دینى و عربى داشت، زمینههاى بسط و ظهور مؤسساتى با عنوان پالایش زبان فارسى را به وجود آورد. احسان طبرى مىگوید:
شوینیسم به زبان سرایت کرده و شوینیسم زبانى[1] را به وجود آورده بود. شاه ابتداتحت تأثیر ذبیح بهروز معلم ریاضیات دانشکده افسرى، تغییر یک سلسله واژههاى عربى به فارسى را پذیرفت[2].
در ابتدا وضع لغات جدید فارسى در دستگاه نظامى آن دوره مورد نظر واقع شد. آن دستگاه مأموریت یافت با تشکیل جمعى از نظامیان و افراد غیرنظامى دست به وضع واژگان جدیدى بزند. جهت خلق اصطلاحات مربوط به رستهها و شئون نظامى انجمنى مرکب از وزارتخانههاى جنگ، معارف، صنایع مستظرفه و اوقاف در سال 1303ه . ش به وجود آمد. یحیى دولتآبادى، غلامحسین رهنما و عیسى صدیقاعلم به نمایندگى وزارت معارف و جمعى از امراى ارتش به نمایندگى از وزارت جنگ در آن عضویت داشتند. واژگان مصوب بیشتر حول موضوعات نظامى و سازمان ارتش از قبیل هواپیما، خلبان، هواسنج و... بود.
مجمع دیگرى با عنوان «انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمى» به توسط عیسى صدیقاعلم و به شیوة دانشگاههاى آمریکایى در سال 1311ه . ش تأسیس شد که تا سال 1319ه . ش، پنج سال بعد از تأسیس فرهنگستان، به امر وضع لغات فارسى اشتغال داشت که برخى از آن لغات به تصویب فرهنگستان نیز رسید.
یکى از تأثیرات سفر شاه به ترکیه احساس نیاز به تشکیلاتى براى ساماندهى به زبان فارسى بود. اصلاح در حیطه زبان به توسط ترکهاى جوان به صورت افراطى صورت پذیرفته بود و شاه ایران را سخت تحت تأثیر قرار داد. لذا پس از بازگشت از آن سفر، علاوه بر اقداماتى نظیر کشف حجاب که این نیز با الهام از اقدامات کمال آتاتورک صورت پذیرفت، هیئت حاکمه را به تأسیس سازمانى منسجم و تحت کنترل سوق داد. شاه این مسئولیت را به عهده نخست وزیر فرهنگىاش محمدعلى فروغى محول ساخت. فروغى کسى بود که پس از معرفى کابینه خود، زمینه مسافرت یکماهه شاه را به ترکیه فراهم آورده بود و در طول سفر سعى مىکرد شاه را مفتون اقدامات اجتماعى و فرهنگى کمال پاشا کند. او با همکارى وزیر معارف خود، علىاصغر حکمت، با گردآورى جمعى از اندیشمندان حوزه فرهنگ و لغت، فرهنگستان را تأسیس کرد.
رعدى آذرخشى اقدامات عجولانه برخى از اشخاص در مؤسسات دولتى و غیردولتى را در وضع اصطلاحات بیمورد در زبان فارسى از قبیل انجمنى که در وزارت جنگ فعالیت مىکرد علت اصلى این تصمیم مىداند.[3] منظور رعدىآذرخشى، اقدامات افراطیونى است که مصمم بودند به جاى واژگان مصطلح عربى از اصطلاحات ثقیل و نامأنوس زبان اوستایى استفاده کنند. او مىگوید: «فروغى فرهنگستان را به قصد جلوگیرى از اقدامات خودسرانه و شتابزده چند تن از معتقدان متعصب فارسى سره که در دستگاههاى دولتى نفوذ داشتند، ایجاد کرد.[4]
پورداوود وجهه همت فروغى را در این زمینه مهار جریان ناسالم تحمیل لغات نابهنجار تازه از ناحیه عناصر کممایه و پرتعصب و بیرون کشیدن زمام کار لغتسازى از دست آنان مىداند.
واژههاى ساخته بهروز و دوستانش، اقتباس نادرستى از ریشههاى اوستایى و پهلوى و غالبا از لحاظ زبانشناسى، چنانکه پورداوود در یک سلسله مقالات خود نشان مىدهد، مخدوش است؛ مثلاً واژه «ارتشتار» را ساختند و حال آنکه در اصل این واژه «ارتهه» (ارده، عرّاده) و «شتار» (ستاد ـ ایستاد) است، یعنى کسى که بر عرّاده مىایستد و نمىتوان «ش» واژه «شتار» را به «ارتهه» چسباند و از آن «ارتش» ساخت!! ولى رضاشاه در این امور وارد نبود و فهرست واژههاى برساخته را چپ و راست امضا مىکرد. در اثر نگرانى جمعى ادبا، فروغى مطلب را به شاه توضیح داد و، در نتیجه، «فرهنگستان» تشکیل شد.[5]
علىاصغر حکمت مىگوید فروغى در این زمینه از من خواست از روى اساسنامة آکادمیهاى اروپا، اساسنامهاى براى تأسیس چیزى نظیر آن در ایران تهیه کنم.[6] عیسى صدیق نیز از تهیه اساسنامهاى ابتدایى به این منظور براى فروغى اشاره مىکند، و در پایان مىافزاید که کمیسیونى به دستور فروغى با ریاست وزیر معارف و چند تن از استادان دانشگاه تشکیل و اساسنامه مورد نظر فراهم آمد. این اساسنامه در 26 اردیبهشت 1314ه . ش به تصویب هیئت دولت رسید و در پنجم خرداد همان سال براى اجرا به وزارت معارف ابلاغ شد.[7]
غلامعلى رعدىآذرخشى مىگوید مواد اول و دوم این اساسنامه را که راهنما و الهامبخش فرهنگستان است خود فروغى نوشته است، دو مادهاى که اصول عقاید فروغى را دربارة زبان فارسى در بر دارد.
ماده اول ـ براى حفظ و توسعه و ترقى زبان فارسى انجمنى به نام «فرهنگستان ایران» تشکیل مىشود.
ماده دوم ـ وظائف فرهنگستان به قرار ذیل است:
1. ترتیب فرهنگ به قصد رد و قبول اصطلاحات در زبان فارسى؛
2. اختیار الفاظ و اصطلاحات هر رشته از رشتههاى زندگانى با سعى در اینکه حتىالامکان فارسى باشد؛
3. پیراستن زبان فارسى از الفاظ نامتناسب خارجى؛
4. تهیه دستور زبان و استخراج و تعیین قواعد براى وضع لغات فارسى و اخذ یا رد لغات خارجى؛
5. جمعآورى الفاظ و اصطلاحات پیشهوران و صنعتگران؛
6. جمعآورى لغات و اصطلاحات از کتب قدیم؛
7. جمعآورى لغات و اصطلاحات و اشعار و امثال و قصص و نوادر و ترانهها و آهنگهاى ولایتى؛
8. جست و جو و شناساندن کتب قدیم و تشویق به طبع و نشر آنها؛
9. هدایت افکار به حقیقت ادبیات و چگونگى نظم و نثر و اختیار آنچه از ادبیات گذشته پسندیده است و رد آنچه منحرف مىباشد و راهنمایى براى آینده؛
10. تشویق شعرا و نویسندگان در ایجاد شاهکارهاى ادبى؛
11. تشویق دانشمندان به تألیف و ترجمه کتب سودمند به فارسى فصیح و مأنوس؛
12. مطالعه در اصلاح خط فارسى.[8]
شخصیتهاى برجسته فرهنگى آن زمان از قبیل محمدتقى بهار، علىاکبر دهخدا، سعید نفیسى، رضازاده شفقو بدیعالزمان فروزانفر از جمله بیست و چهار عضو پیوسته آن بودند. در این تشکیلات اعضاى وابستهاى چون هانرى ماسه از فرانسه و آرتور کریستینسن از دانمارک، آرتور پوپ از آمریکا و نیکلسن از انگلستان همکارى مىکردند. هدف اصلى این مؤسسه عبارت بود از تعریف، حفظ و توسعه و ترقى زبان و ادبیات فارسى و وضع لغات علمى و خارج کردن لغات بیگانه از این زبان. از 1314ه . ش تا 1320ه . ش به عنوان اولین دورة فعالیت این تشکیلات که به آن فرهنگستان اول مىنامند فعالیت آن بیشتر جنبه بازدارندگى و مهارکنندگى داشت تا جنبه ایجابى و سازندگى. منظور از بازدارندگى، کوتاه کردن دست رقیبان و تندروها در این زمینه بود.
فروغى در سال 1314ه . ش براى روشن ساختن اذهان درباره اهمیت وظائف فرهنگستان خطابهاى تحت عنوان «فرهنگستان چیست؟» ایراد کرد،[9] که در حقیقت خطمشى فرهنگستان را ضمن آن خطابه شرح داده و به تفصیل بیان کرده است. اما چندى نگذشت که عدهاى به مخالفت با او برخاستند و او را مخالف با تصفیه زبان جلوه دادند، به طورى که در آذرماه همان سال، فروغى از ریاست فرهنگستان برکنار شد و در گوشه انزوا به نگارش کتب و تحریر آثار نافع و سودمند خود مشغول گردید.[10] قضاوت تحلیلگران موضوع فوق حکایت از مقاومت فروغى در برابر تندروى افراطیون در حذف لغات و وضع واژگان جدید است. نامة 68 صفحهاى فروغى در سال 1315ه . ش پس از برکنارى از ریاست فرهنگستان و احساس انحراف آن مؤسسه از وظائفش زیر عنوان پیام من به فرهنگستان نیز حکایت از نگرانى او در شیوه تندروانه است. در دائرهًْالمعارف مصاحب، ذیل محمدعلى فروغى آمده است: «تا آنجا که در این رساله به کسانى که به سبب ندانستن زبان عربى یا دشمنى با آن، تیشه به ریشه زبان فارسى مىزنند، اندرز مىدهد و آنان را و نیز عربىپرستان را از افراط و تفریط برحذر مىدارد.[11]» گرچه فرهنگستان توانسته بود پس از گذشت نزدیک به دو سال اصطلاحات بسیارى را به تصویب برساند ولى روند کار شاه را راضى نمىساخت. لذا آن را در سال 1317ه . ش منحل کرد و با یک تجدید سازمان ریاست آن به اسماعیل مرآت وزیر معارف سپرده شد.
درباره این فرهنگستان نیز قضاوتهاى مختلفى به تأیید و یا تکذیب اقدامات آن صورت مىپذیرد. عیسى صدیقاعلم مىنویسد: «فرهنگستان در پیراستن زبان فارسى و جلوگیرى از تعصبات افراطى و تسجیل اصطلاحات علمى و تعیین قواعد براى اخذ یا رد لغات خارجى و تهیه مقدمات تألیف فرهنگ و دستور زبان فارسى اقدامات مفیدى کرد و خدمات ارزندهاى انجام داد.»[12] در همین حال احسان طبرى معتقد است که فرهنگستان به جاى پرداختن به کار پژوهش درست در علوم طبیعى و انسانى و تعیین معادلهاى مناسب براى مصطلحات علوم طبیعى و اجتماعى به امورى پرداخت که فارسى به آن نیاز نداشت، یعنى مبارزه با واژه عربى و تیز کردن احساسات ضدعرب.[13] در همان مقطع تاریخى نیز اقدامات فرهنگستان از سوى برخى دیگر مورد انتقاد واقع مىشد. از جمله کسروى که خود در عربىزدایى و خلقزبانى نو با سیاستهاى رژیم همسو بود. اعضاى فرهنگستان را بیسواد قلمداد مىکرد و حتى به خود فرهنگستان نیز بىاعتنایى مىکرد. هدایت و کمى شدیدتر تقىزاده نیز با اقدامات فرهنگستان به مخالفت پرداختند.
[1]68. Linguistique.
[2]. احسان طبرى. جامعه ایران در دوران رضاشاه. تهران، انتشارات خلق، 1356. ص 102.
[3]. هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، همان، ج 1، صص 68 و 69 به نقل از غلامعلى رعدىآذرخشى، 1350، ص 669.
[4]. همان، ص 70 (به نقل از علىاصغر حکمت، 1355، ص 26.)
[5]. احسان طبرى، همان، صص، 102 و 103.
[6]. هوشنگ اتحاد، همان، ج 1، ص 70 به نقل از علىاصغر حکمت، 1355، ص 26.
[7]. عیسى صدیق، یادگار عمر، ج 2، صص 239 و 241.
[8]. مجموعه گفتارهایى درباره چند تن از رجال ادب و تاریخ ایران. به اهتمام قاسم صافى. [تهران]، دانشگاه تهران، 1357. ص 12.
[9]. هوشنگ اتحاد، همان، ج 1، ص 72 به نقل از غلامعلى رعدىآذرخشى، 1350، ص 673.
[10]. همان، ص 72، (به نقل از علىاصغر حکمت، 1355، صص 26 و 27.)
[11]. هوشنگ اتحاد، همان، ص 73.
[12]. عیسى صدیق، همان، 1336، ص 354.
[13]. احسان طبرى، همان، ص 103.
بر گرفته از کتاب فرهنگ و سیاست ایران در عصر تجدد (1300-1320ش) نوشته علیرضا ذاکر اصفهانى منتشره از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات