چیستی، امکان، ضرورت و اصول تاریخ تطبیقی بخش آخر


جواد سلیمانی امیری
12104 بازدید

چیستی، امکان، ضرورت و اصول تاریخ تطبیقی بخش آخر

ضرورت تاریخ تطبیقی

علم تاریخ با شیوه های مختلفی تعریف شده است؛ گاه تاریخ بر اساس تمایزش با سایر علوم تعریف می شود مانند: «برای تاریخ، حوادث و اشخاص بیشتر اهمیت دارند در صورتی که جامعه شناسی بیشتر مؤسسات - بنیادهای اجتماعی - سر و کار دارد.» گاه علم تاریخ بر اساس روش پژوهش در آن تعریف می شود؛ مانند اینکه گفته شود: «تاریخ علمی است که در تحقیق آن از روش نقلی بیش از روش عقلی و تجربی استفاده می شود.» لکن بسیاری از دانشمندان علم تاریخ را بر اساس فوائد آن تعریف کرده اند مانند اینکه گفته اند: «تاریخ انسان را از بسیاری فریب های حقارت آمیز، از بسیاری دلخوشیهای بی حاصل نگه می دارد، و نگاه انسان را، آن مایه قدرت تعمق می بخشد که در ورای حوادث، آنجا که چشم عادی چیزی نمی بیند، نفوذ کند و زندگی محدود و کوتاه خویش را از طریق تاریخ - با زندگی گذشتگان، با زندگی دراز گذشته انسانیت پیوند دهد و آن را عمیق تر و پرمعنی تر کند.» (زرین کوب، تاریخ در ترازو، ص ۱۸)

یکی دیگر از مورخان پس از نقل دیدگاه های مختلف در تعریف تاریخ در یک جمع‌بندی می نویسد: «تاریخ، علمی از علوم انسانی و فرعی از فروع معارف بشری است. بنیاد این دانش بر پژوهش در اجتماعات گذشته ای است که با آن برای انسان درگیر با حیات، راه زیست بهتر و به دور از لغزش و خطای گذشتگان، فراهم گردد. » ( آئینه وند، ۱۳۷۸، ص ۱۴)

ابوالحسن، علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق در تعریف تاریخ می نویسد: «تواریخ، خزاینِ اسرار امور است، و در آن عِبَر و مواعظ و نصایح، و نقدِ سکّه ی تقدیرِ الهی مطبوع بُوَد و مردم را از حدّتِ مَضاربِ نوائب نگاه دارد.» (بیهقی، ص ۷)

بیهقی در مقدمه تاریخ بیهق» فایده تاریخ را چنین بیان می کند: « فایده دیگر آن است که در اندک مدتی آدمی از اخبار و حکایات گذشتگان و احوال عمارات عالم و ملوک و ممالک، چندان بود که هر که از علوم تواریخ اعراض کند، دست زمانه بر وی دراز شود. و او را طریقی مسموع و منقول نباشد که به سلوک آن طریق، از آفات نجات یابد. و مرد عالم به تواریخ، به آشنایی و روشنایی تجربت، انبساط نماید.» (بیهقی، ص ۷-۱۷)

ابن جوزی در کتاب «شُذُور العُقود فی تاریخ العُهود » می نویسد: «تواریخ و یاد سیره ها، آسایش دل و زدودن غم و هشیاری خرد است. اگر شگفتی های آفریدگان را برشماری بر عظمت صانع دلالت کند، و اگر سیره انسان حازمی را شرح کنی، حسن تدبیر آن به دست آید، و اگر داستان شخص مفرطی را ذکر کنی، از به کار نبردی حزم، بیم در دل افتد، و اگر توصیف حالات ظریفی رود، باعث آشنایی با شگفتی های تقدیر » (آئینه وند، ۱۳۸۷ش، ص ۳۱)

جمال الدین، ابوالحسن علی بن ابی منصور أزدی مصری در أخبار الدُّول الإسلامیّه فواید تاریخ را چنین بیان می کند؛ «فواید آن بی شمار و عبرت های آن بی اندازه است. نگرنده در تاریخ، بین عبرت هایی که اشک ها آرامشش دهند و شادی هایی که بخشش ها بر شوکتش افزایند، جمع کند.» (آئینه وند، ۱۳۸۷ش، ص ۳۲)

ابو محمد قاسم بن محمد برازلی می نویسد: «تاریخ از بهترین دانش ها و گواراترین آن ها است. سودهای فراوان و ارزشمند دارد. تاریخ از کامل‌ترین و زینت‌بخش‌ترین محاضرات است؛ زیرا تاریخ، راهی است برای عبرت اندوزی و روشی است که انسان را به بصیرت جویی ره می نماید.» (آئینه وند، ۱۳۸۷ش، ص ۳۵)

حافظ ابرو، در کتاب زبده التواریخ در مورد فواید تاریخ می نویسد: « فایده ی مطالعه ی تواریخ و قصص و حکایات و اخبار و آثار پادشاهان ماضی آن است که خیر و شر و نفع و ضرر گذشتگان معلوم شود، و به سیرت نیکان اقتدا و اهتدا نمایند، و از گفتار و کردار ایشان اعتبار و انزجار یابند. (حافظ ابرو، ، ص ۲۷- ۳۰؛ نقل از آئینه وند، ۱۳۸۷ش، ص ۴۱)

شواهد فوق به روشنی اثبات می کند یکی از فوائد اساسی مطالعه تاریخ عبرت آموزی است و از همین روست که حجم زیادی از آیات قرآن مجید مربوط به نقل تاریخ زندگی پیامبران گذشته و اقوام آنان و بیان سرگذشت افرادی چون قارون و بَلعَم باعُورا و ذوالقرنین و اصحاب کهف می باشد.

قرآن کریم در آیات متعددی علت نقل تاریخ را عبرت آموزی بیان نموده بعد از نقل داستان حضرت یوسف (ع) می فرماید: « لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ۗ » (یوسف/۱۱۱) «براستی سرگذشت آنان برای عقلا مایه پند و عبرت است. »

پس از نقل داستان حضرت موسی و فرعون می فرماید: « إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَیٰ »( نازعات /۲۶)  (بی گمان در این (داستان)، برای آن کس که خداترس باشد، عبرتی است.) بعد از نقل ماجرای کوچاندن یهود بنی نضیر توسط رسول خدا (ص) می فرماید: «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ » (حشر/۲) (پس عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت.) (مشکینی، ۱۳۸۱، ص ۵۴۵) پس از نقل ماجرای نصرت های الهی نسبت به به مسلمانان در جنگ بدر می فرماید: « إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ » (آل عمران /۱۳) « بی گمان در این امر پندی برای اهل بینش است.» (موسوی گرمارودی، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۱).

عبرت، نوعی انفعال قلبی است نه فعالیت ذهنی، به دیگر سخن عبرت باور ساز است و ایمان انسان را تقویت می کند و از آنجا که ایمان نیروی محرک آدمی است، نقش خطیر و هنر ممتاز تاریخ را در میان منظومه معارف و دانش های بشری روشن می کند. و معلوم می شود که خداوند متعال با یادآوری و ذکر سرگذشت پیشینیان برای بشر، باورهای حق را جرعه جرعه در حفره دل انسانها می ریزد و از این رهگذر ایمان انسان را به خدا، پیامبران، عالم غیب و معارف حقه تقویت می کند، اگر در قرآن مجید دهها برهان درباب اثبات وجود خدا و توحید در ذات ربوبیت اقامه می شد، هرگز کارایی نقل داستان حضرت موسی در مواجهه با فرعون و یوسف در مواجهه با برادران حسودش را در ایمان به خدا و القای روحیه توکل و اعتماد به حضرت حق نداشت.

البته در هر یک از آیات فوق برای عبرت گرفتن قیدی ذکر شده است، قیودی چون اولوالالباب، اولوالابصار، لمن یخشی، و این نشان می دهد که تاریخ بخودی خود مایه عبرت نیست، بلکه در بستر و ظرف و شرایط خاصی مایه عبرت است. از سوی دیگر معلوم می شود از دیدگاه قرآن مجید وجوه اشتراک تکوینی ای بین گذشتگان و آیندگان هست که عبرت اندوزی و پند آموزی آیندگان را از سیره و سرنوشت گذشتگان امکان پذیر و سود مند می سازد.

در روایات معصومان نیز به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان توصیه شده است به گونه ای که امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرمایند: وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَی مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِیَ مِنْهَا- فَإِنَّ بَعْضَهَا یُشْبِهُ بَعْضاً- وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا- وَ کُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِق؛ از حوادث گذشته تاریخ، برای آینده عبرت بگیر، که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش می پیوندد، و همه آن رفتنی است.) (نهج البلاغه، نامه ۶۹)

حضرت امام خمینی (ره) در کتاب (چهل حدیث) با عنایت به تقسیم علوم از سوی رسول مکرم اسلام (ص) در حدیث شریف: إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل؛ همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها فضل است.» (کلینی، ، ج ۱، ص ۳۲)

دانش تاریخ را به شرط مطالعه برای عبرت آموزی جزء آیت محکمه می شمارد و می نویسد: «بدان که بسیاری از علوم است که بر تقدیری داخل یکی از اقسام ثلاثه است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ذکر فرمودند، مثل علم طب و تشریح و نجوم و هیئت، و امثال آن، در صورتی که نظر آیت و علامت به سوی آنها داشته باشیم، و علم تاریخ و امثال آن، در صورتی که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم. پس، آنها داخل شوند در «آیه محکمه» که به واسطه آنها علم به الله یا علم به معاد حاصل یا تقویت شود. و گاه شود که تحصیل آنها داخل در «فریضه عادله» و گاه داخل در «سنت قائمه» شود.»(موسوی خمینی، ۱۳۸۷ش، ص ۳۹۶)

حال پرسش این است که مکانیزم عبرت گیری از تاریخ چگونه است، آیا عبرت های تاریخی در کتابهای تاریخ وجود دارد و خواننده تاریخ با مطالعه آنها به آن پی می برد؟ یا عبرت نتیجه و محصول مطالعات تاریخی است که بعد از فعل و انفعالات خاصی برای خواننده تاریخ تحصیل می شود؟

بی تردید عبرت تاریخی در متن تاریخ بیان نمی شود، زیرا بسیاری از مورخان و کتابهای تاریخ تنها به نقل و تحلیل حوادث گذشته می پردازند و هرگز سخن از عبرت به میان نمی آورند و این خواننده تاریخ است که در حین یا بعد از مطالعه تاریخ ذهنش تاریخی می شود یعنی غرق در تاریخ می شود و گویا یکی از افرادی شده که در داستان مورد مطالعه اش حضور داشته است، آنگاه افراد و زمانه مورد مطالعه اش را با افراد و زمانه خویش تطبیق می کند، و شباهت های خود و زمانه خویش با فرد یا زمانه گذشته می سنجد، آنگاه با ارزیابی و مقایسه عناصر موثر در رخدادهای گذشته به نقش عناصر مشابه آنها در زمانه خودش پی می برد. و بدین سان از بروز برخی از عواملی که پیامدهای ناگواری در گذشته به بار آروده جلوگیری می ورزد و برای بروز برخی از عواملی که آثار مطلوبی در گذشته داشته در زمانه خود بسترسازی می‌کند.

گاه مراحل تطبیق و پند آموزی از تاریخ را ذهن و دل انسان به صورت اتوماتیک بسیار سریع انجام می دهد که علم تفصیلی به آنها در درون انسان دشوار است.

بنابراین در یک جمع بندی باید گفت از منظر عقل و وحی عبرت یکی از فوائد مهم و اجتناب ناپذیر و گرانبهای مطالعه تاریخ است و در بسیاری از موارد بدون تطبیق گذشته با حال عبرت حاصل نمی شود؛ بدین سان بیان تاریخ به صورت تطبیقی به خصوص با زمان حاضر موجب تحصیل مهمترین فائده تاریخ گردید و امری ضروری و اجتناب ناپذیر بشماری می آید.

اصول لازم تاریخ تطبیقی

باید توجه داشت که تاریخ تطبیقی اگر با متد علمی و حساب شده نبوده و به صورت سلیقه ای و غیر علمی تحقق یابد نه تنها مایه عبرت نخواهد شد بلکه دستاویزی برای گمراهی و فریب خود و جامعه خواهد؛ بود از این رو در این قسمت به برخی از معیارهای تطبیق برخی از مقاطع تاریخی بر برخی دیگر یا با دوران معاصر می پردازیم.

اعتبار استنادهای تاریخی

یکی از قواعد تاریخ تطبیقی رصد کردن اعتبار مستندات و تحلیل های تاریخی است؛ زیرا برخی از تطبیق های تاریخی به علت عدم اعتبار گزاره های مورد استناد تاریخ یا تحلیل های غلط از حوادث گذشته نادرست می شود و حتی به جای عبرت آموزی موجب ایجاد انحراف می گردد.

واژه اعتبار در لغت به معنای (آزمودن و متاثر شدن از موعظه) است، مولف مصباح المنیر می نویسد: )الاعْتِبَارُ( یَکُونُ بمعنی الاختِبَارِ وَ الامتِحَانِ مِثلُ )اعْتَبَرْتُ( الدَّرَاهِمَ فَوَجَدتُهَا أَلفاً و یَکُونُ بمعنی الاتِّعَاظِ نَحوُ قَولِهِ تَعَالَی: )فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ(؛ اعتبار به معنی آزمودن و امتحان کردن است، مانند اینکه گفته می شود آزمودم درهم ها را فهمیدم ۱۰۰۰ درهم است و گاهی به معنی متأثر شدن از موعظ است مانند کلام خدای متعال: (پس پند گیرید ای صاحبان بصیرت). (المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر؛ ج ۲، ص ۳۹۰)

برخی از لغویان معتقدند مفهوم جامع و مشترک معنوی واژه (اعتبار) عبور کردن مولف کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم درباره واژه (اعتبار) چنین نوشته است: والاعتبار به معنی اختیار العبور و اخذه، فان الرجل المتفکر العاقل اذا شاهد امورا… و قضایا مفیده: یستفید منها و ینتج فی جریان معیشتها دنیویاً او روحانیاً و یطبقها علی حالاتها، فهو یتجاوز عما یتشاهد فی الخارج الی نفسها » (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص ۱۸) (اعتبار به معنی اختیار عبور و برگزیدن آن است، پس مرد متفکر عاقل وقتی امور و قضایای مفیدی را مشاهده کرد، از آن استفاده می کند و در مسیر زندگی دنیوی یا روحانی اش از آن بهره می جوید و آنها را بر احوال خودش منطبق می کند، و بدین سان از آنچه که بیرون مشاهده کرد به درون نفس خود وارد می شود.)

ولی در اصطلاح تاریخ مقصود از اعتبار گزاره ها و تحلیل های تاریخی میزان انطباق گزاره ها و تحلیل ها با واقعیات عالم خارج است، بطوری که هر قدر میزان انطباق گزاره ها و تحلیل ها با واقع خارجی بیشتر باشد معتبرتر خواهد بود و قابلیت اعتمادش بیشتر خواهد شد.

مورخان برای سنجش اعتبار گزاره های تاریخی معیارهایی دارند که می توان آنها را به سه دسته درون متنی، برون متنی و پیرامونی تقسیم کرد. مقصود از معیارهای درون متنی اموری هستند که در متن گزاره ها باید لحاظ شوند و مراد از ملاک های برون متنی اموری هستند که در اسناد گزاره های تاریخ باید مورد بررسی قرار گیرند و مقصود از معیارهای پیرامونی قرانی هستند که در بیرون متن و سند قرار دارند و در تأیید یا تکذیب گزارش های تاریخی نقش دارند.

اعتبار اطلاعات از دوران معاصر

قاعده دیگر؛ اعتبار اطلاعات از دوران معاصر می باشد؛ چه این که اگر اطلاعات مورد استناد از دوران معاصر صحیح و دقیق نباشد؛ گذشته بر حال بصورت ناروا تطبیق می شود و موجب گمراهی می گردد.

تبیین وجه شبه

وقتی موضعگیری شخصیتی از شخصیت های امروز با رجلی از رجال صدر اسلام مقایسه می شود باید وجه شباهت و مقایسه دقیقا روشن شود، تا صحت و سقم تطبیق و منصفانه یا غیر منصفانه بودنش قابل نقد و بررسی باشد.

یا اگر اشخاصی با طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص مقایسه می شوند دقیقا روشن شود در چه جهت آنها با هم شباهت دارند آیا در امر ثروت اندوزی شبیه یکدیگرند یا در امر پیمان شکنی با ولی امر مسلمین یا گرویدن به تساهل و تسامح دینی، در صورت روشن شدن وجه شبه و زاویه مقایسه، میزان علمیت و درستی این مقایسه روشن خواهد شد و در صورت درستی تطبیق جایی برای فرار باقی نمی ماند و زمینه عبرت آموزی از تاریخ مهیا می گردد.

تبیین تقریبی درجه انطباق

قاعده دیگری که باید در تاریخ تطبیقی رعایت شود این است که ، شباهت نیز درجاتی دارد، برخی مواقع شدت شباهت بین دو پدیده بسیار زیاد است و برخی مواقع متوسط و یا کم است، مورخی که در صدد نگارش تاریخ تطبیقی است باید درجه و شدت و ضعف شباهت را نیز معین کند تا مبتلا به بی انصافی و افراط و تفریط در تطبیق نگردد.

گزینش واژگان مشترک

از آنجا که در هر زمانی ادبیات فرهنگی و سیاسی خاصی در جوامع حاکم می شود و جریانهایی که ریشه های تاریخی کهن، و نسخه های مشابهی در گذشته های دور یا نزدیک دارند بازتولید می شوند، باید در نام گذاری جریان های پیشین مشابه جریان های پسین دقت کرد و با لحاظ ادبیات جدید و تشخیص وجه مشترک جریان های گذشته و حال، آنها را نام گذاری کرد؛ وگرنه جریان شناسی پیام در خور توجهی نخواهد داشت و مایه عبرت و تجربه نخواهد شد. بر این اساس، در نام گذاری جریان های صدر اسلام از واژگانی متناسب با ادبیات حاکم بر نام گذاری جریان های معاصر انقلاب اسلامی ایران استفاده شده است. بنابراین به جای استفاده از عناوینی چون مهاجرین، انصار، بنی هاشم، بنی امیه، علوی و عثمانی از واژگان جدیدی استفاده شده است که از یک سو در فضای تاریخ صدر اسلام قابل فهم باشند، و از سوی دیگر، در فضای انقلاب اسلامی ایران شناخته شده اند؛

در این نوشتار از طرح انشعاب های قبیلهای صدر اسلام که با جریان های نوازد و مؤثر در فضای انقلاب اسلامی قرابت در خور توجهی نداشته اند، خودداری شده است. از باب نمونه، انشعاب های عربی عدنانی و قحطانی، مضری و قیسی، شامی و کوفی، و شمالی و جنوبی که در صدر اسلام زنده بوده اند، مطرح نشده اند؛

استغراق در تاریخ

استغراق در تاریخ فرایندی برای تطبیق است، بطوری که بدون استغراق تطبیق حقیقی و بدنبال آن عبرت گیری ممکن نبوده یا ناقص اتفاق می افتد.

ابوبکر محمد بن محمد بن علی بن خمیس در مقدمه ی «تاریخ مالقه» گفته است: «بهترین چیزی که بعد از کتاب و ستت، باید بدان عنایت داشت و نیکو آموخت، آشنایی با اخبار و گرد آوردنِ مناقب و آثار است. چه در این دانش، از آن چه روزگار بر فرزندانش وارد کرده و هرچه که در گذشته از شگفتی ها پدید کرده، خبر می دهند. در این دانش، بر زندگانی عالمانی که می باید راهشان را پیمود و مناقب و اخبارشان را گرد آورد، آگاهی حاصل می شود. با این کار این عالمان در پیش چشم تو محتم می شوند و با تو همراه و مخاطب می شوند و به آن چه شهرت یافته اند، متّصف می گردند. از این رو آن کس که آن ها را ندیده، سخنانشان را می شنود و آن را که سن، مهلت دیدار نداده، محاسنشان را می بیند.» (آئینه وند، ۱۳۸۷ش، ص ۳۴)

تمایزهای ساختاری

به عنوان نمونه ساختار جوامع و نظام های سیاسی اجتماعی در طول تاریخ در حال تغییر است، نظامهای سیاسی اجتماعی از سادگی به سوی پیچیدگی میل می کند، به عنوان نمونه ده قرن پیش سازمان های بزرگ بین المللی مانند سازمان ملل، دادگاه لاحه، سازمان اتحادیه کشورهای غیر متعهد، یونسکو و غیره وجود نداشت ولی امروز این سازمانها به صورت رسمی و تأثیر گذار در جوامع مختلف محدودیت هایی را ایجاد نموده اند، یا شش قرن پیش نظام های حکومتی معمولا نظام پادشاهی بود ولی امروز اکثر نظامها به صورت دموکراتیک و سرمایه داری اداره می شود. یا در قرن چهاردهم مسئله تفکیک قوا در حکومت ها مطرح نبود ولی امروزه یک امر عادی است.

ساختارهای جدید بدنبال خود الزامات جدیدی را پدید می آورند که در مقایسه تاریخ گذشته با زمان ما باید لحاظ شوند وگرنه مقایسه های حالت علمی نخواهد داشت، به عنوان نمونه در زمان علی (ع) اگر استانداری تخلف می کرد حضرت مستقیما وارد عمل می شد و او را عزل یا تنبیه می کرد ولی امروز در نظام مردم سالاری دینی ورود مستقیم ولی امر در عزل و نصب ها محدودیتهایی دارد، برای عزل یا نصب یک استاندار باید مردم رئیس جمهور را انتخاب کنند و رئیس جمهور از نمایندگان منتخب ملت در مجلس رأی اعتماد بگیرد، آنگاه وزیر کشور را به مجلس معرفی نماید و وزیر کشور از محلس رأی اعتماد بگیرد و استانداران را عزل و نصب نماید.

تمایز جایگاه ها

جایگاه امام و نائب امام یعنی امام راحل و مقام معظم رهبری تمایزهایی دارد که هر یک اقتضاء خاص خود را دارد و مقایسه ایندو با هم بدون لحاظ این تمایز علمی نیست؛ همچنین تمایز موسس یک نهضت و حکومت با جانشین او نیز تفاوت هایی را در موقعیت آن دو ایجاب می کند که باید در تطبیق تاریخ به آنها توجه شود.


خبرگزاری مهر