حضرت آیتالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی به روایت اسناد ساواک
گذشته از مراتب علمی حاج آقا مجتبی که این روزها کم و بیش در رسانهها از آن سخن به میان آمده و بسیاری از مردم ایران به ویژه تهرانیها تازه متوجه شدهاند که در شهرشان چه دُرّ گرانبهایی نهفته بود و آنها از آن بیاطلاع و بالطبع بیبهره بودند، نیمنگاهی به اسناد بهجا مانده در بایگانی دستگاه امنیتی رژیم پهلوی ما را با بخشی از فعالیتهای سیاسی این عالم ربانی که از نگاه آنان مخفی نمانده آشنا میسازد. عشق و علاقه حاج آقا مجتبی به امام خمینی(ره) بر هیچ کس پوشیده نیست، او شاگرد مکتب امام(ره) بود و به همین دلیل اولین حرکت سیاسی وی بنابر آنچه در اسناد آمده مربوط به دستگیری و بازداشت حضرت امام خمینی(ره) است.
رژیم شاه در 15 خرداد 1342 مطابق با 12 محرم 1383 قمری اقدام به دستگیری و بازداشت امام خمینی(ره) و جمعی از علما و طلاب حوزههای علمیه نمود. این حرکت رژیم که واکنشی فراگیر و همگانی در پی داشت، منجر به قیام خونین 15 خرداد گردید.
جامعهی روحانیت و حوزههای علمیه نیز در راه پشتیبانی از امام تمام نیروی خود را که در تاریخ روحانیت شیعه بیسابقه بود به طور چشمگیری به کار گرفت.
در این میان حاج آقا مجتبی تهرانی به همراه جمعی از فضلا و مدرسین حوزهی علمیهی قم از جمله کسانی بودند که با ارسال نامهای به هیئت دولت وقت، اعتراض خود را علنی و آشکار ساختند. در بخشی از این نامه که در تاریخ 8/7/1342 منتشر شده ،آمده است:
« ... متأسفانه با همهی سوابق و خدمات نامبرده، دولت ایران، وضع حوزهی علمیهی قم را متزلزل و پس از چند حمله، بالاخره مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتالله خمینی ادامالله ظله را به جرم دفاع از دین و آزادی بازداشت نموده و احساسات ملت مسلمان ایران را برانگیخت ... حوزهی علمیهی قم از بازداشت حضرت آیتالله خمینی مدظله سخت ناراحت و چند هزار طلاب در نگرانی شدیدی به سر میبرند و به دولت اخطار میکنند که هر چه زودتر باید رفع مزاحمت از معظم له بشود.....»
مسئول کتابخانه امام خمینی(ره)
رژیم شاه با تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه و از آنجا به نجف درصدد بود تا مانع از فعالیتها و تحرکات ضد استبدادی و استعماری امام(ره) شود. غافل از آنکه امام(ره) در هر زمان و مکانی از انجام تکلیف و وظیفه الهی خود غافل نبوده، به اشکال مختلف رسالت الهی خود را به انجام میرساند. با تغییر تبعیدگاه امام از ترکیه به نجف، رژیم شاه به برنامه ریزی و اجرای توطئه های پی در پی علیه معظم له پرداخت .در ماههای آغازین سال 1346 رژیم اشغالگر قدس به منظور در همشکستن مقاومت جانانه و استوار جمال عبدالناصر از زمین و هوا و دریا به کشورهای مجاور فلسطین یورش برده و به اشغال سرزمینهای عربی پرداخت. امام خمینی(ره) که هیچگاه از یاد فلسطین اشغالی غافل نبود و همواره ملتهای مسلمان را به مبارزه و نبرد همه جانبه علیه صهیونیسم فرا میخواند، طی اعلامیهای ملتهای مسلمان را به اتحاد و نبرد سرنوشت ساز برای ریشهکن ساختن صهیونیسم و آزادی فلسطین فراخواند. این حرکت جدید و توفانزای امام(ره) از تبعیدگاه نجف، شاه را نگران و وحشتزده کرد. از این رو یک سلسله برنامههایی را که در حقیقت جنبه انفعالی و انتقام جویانه داشت به مرحله اجرا درآورد. اشغال و تعطیلی مدارس فیضیه و دارالشفاء توسط عوامل رژیم، ممانعت از برگزاری مراسم روضه و سخنرانی در منزل امام(ره) در قم در ابتدا و در ادامه محاصره و بستن آن، تبعید آیتالله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ حضرت امام(ره) از قم و در نهایت غارت منزل و کتابخانهی امام در قم از جملهی این اقدامات بود. نام حاج آقا مجتبی برای اولین بار در اسناد ساواک در این ماجرا به چشم میخورد. با اینکه حضرت امام(ره) چندین سال درگیر مبارزه و مشقات خاص آن بودند، اما اینها مانع از توجه ایشان به سایر جهات نمیشد. ایشان پیش از تبعید منزلی را که مقابل مدرسهی حجتیه، به عنوان وجوهات به ایشان واگذار شده بود به کتابخانه و محل بحث و درس طلاب تبدیل کرد. نام این کتابخانه « کتابخانهی حضرت ولی عصر(عج)» بود که هماکنون در محل آن درمانگاه خیریهی « عترت و قرآن» احداث شده است. رژیم شاه همزمان با یورش به منزل امام خمینی(ره) به این کتابخانه نیز یورش برد و هزاران جلد کتاب علمی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی آن کتابخانه را به یغما برد و درِ کتابخانه را مُهر و موم کرد.
در صورت جلسهای که به دنبال غارت کتابخانهی ولی عصر(عج) تنظیم شده، آمده است:
«ساعت 1230 روز 22/8/46 با حضور امضا کنندگان زیر و آقای علی اکبر آزاد، نماینده دادسرای شهرستان قم، به کتابخانه ولیعصر واقع در خیابان حجتیه ـ پلاک 56 رفته، آقای شیخ مجتبی تهرانی، ناظر و مسئول فعلی کتابخانه در آنجا حضور داشته، تعداد هشت باب اتاق موجود در محل مزبور که فقط دو اتاق تو در تو در طبقه تحتانی مخزن کتاب بوده لاک و مُهر، کلیه اتاقها تحویل نماینده ساواک گردید.»
احمد مهران رئیس ساواک قم طی گزارشی در همان روز شرحِ ما وقع را برای اربابان خود در اداره کل سوم ساواک چنین گزارش کرد:
«... ساعت 30/12 روز فوق[ندارد] با تشریفات قانونی کتابخانه خمینی واقع در خیابان حجت به نام کتابخانه ولی عصر با حضور مجتبی تهرانی ناظر و مسئول فعلی کتابخانه، تعداد هشت باب اتاق موجود در محل مزبور ممهور و کتب موجود در کتابخانه پس از صورتبرداری با صورت جلسه مربوطه پُستاً تقدیم. ضمناً این محل نیز وسیله مأمورین شهربانی تحت مراقبت و از تردد طلاب نیز جلوگیری به عمل آمده است.»
کلیه اسناد و کتب موجود در کتابخانه که بالغ بر ده هزار جلد میشد به تهران منتقل و از سرانجام آنها تا کنون هیچ اطلاعی در دست نیست. عناصر اداره کل سوم ساواک با اعلام آماده باش به تعدادی از کارکنان خود، به بررسی اسناد و مدارک غارت شده پرداختند تا به استناد آنها در روزهای بعد به بازداشت و دستگیری مرتبطین امام(ره) اقدام نمایند.
کمتر از دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که گزارش یکی از منابع ساواک به بخش امنیت داخلی ساواک آنها را به تکاپو انداخت. متن این گزارش که تاریخ 17/10/46 بر بالای آن نقش بسته، بدین شرح است:
« موضوع: شیخ مجتبی تهرانی فرزند عبدالعلی
نامبرده بالا که به منظور دفن جسد پدرش به نجف عزیمت نموده بود و اخیراً به تهران مراجعت نموده است، در تاریخ 12/10/46 اظهار داشت: در نجف کلیه علما از جنازه پدرم تشییع بهعمل آوردند و با احترام تمام او را بخاک سپردند. بعد برای خداحافظی بهمنزل آقای خمینی رفتم؛ ایشان پرسیدند: شنیدهام دولت قلابی مانع از تشییع جنازه پدرت شده، من جواب دادم مطلب چنان است که میدانید و آقای خمینی با عصبانیت اظهار نمود: آن روزی که من در مقام مبارزه بر علیه دستگاه فاسد برخاستم میدانستم که دستگاه فاسد که در رأس آن... قرار دارد تصمیم قطعی گرفته که روحانیت را از بین ببرد. اگر تمام روحانیون با وحدت و اتفاق مبارزه را ادامه میدادند، کار به اینجا نمیرسید و تنها موضوعی که مانع اجرای مقاصد دستگاه شده است اول افکار مردم و دوم برای خاطر اربابان...( امریکا و انگلیس) آنها برای جلوگیری از نفوذ و مرام کمونیست، دینِ ظاهری را لازم دانسته و الا عقیده بهدین ندارند.»
ملاقات و دیدار حاج آقا مجتبی با حضرت امام خمینی(ره) و فرمایشات امام(ره) علیه رژیم از نکات مهم و حساسیت برانگیز این گزارش بود. همین امر سبب تشکیل پرونده انفرادی برای حاج آقا مجتبی شد. ناصر مقدم که در آن زمان مدیریت اداره کل سوم ساواک را بر عهده داشت، ذیل این گزارش با نوشتن جملهی: «تحت مراقبت قرار گیرد» دستور مراقبت و کنترل اعمال و رفتار حاج آقا مجتبی را صادر نمود. فرمایش حضرت امام(ره) در خصوص ممانعت از تشییع جنازه پدر، ناظر به اقدامی است که ساواک در آن مقطع به عمل آورده بود.
قابل ذکر است که آیتالله حاج شیخ عبدالعلی تهرانی پدر حاج آقا مجتبی که یکی از علمای بزرگ و مطرح تهران بود و در مسجد بزازها اقامه جماعت مینمود، در تاریخ 23/9/46 دعوت حق را لبیک گفته، به دیار باقی شتافت. فرزندان وی مرحوم حاج آقا مجتبی و آیتالله حاج آقا مرتضی تهرانی تصمیم به تشییع پیکر پدرشان از مسجد بزازها داشتند که این امر با مخالفت ساواک روبرو شد. همین امر موجب ناراحتی علما و نفرت مردم از ایادی رژیم گردید. ساواک تهران در گزارش مراسم سوم آن مرحوم چنین مینویسد:
«موضوع: مجلس ختم مرحوم حاج میرزا عبدالعلی تهرانی
در ساعت 2100روز 26/9/46 مجلس ختم مرحوم حاج میرزا عبدالعلی تهرانی در مسجد بزازها تشکیل گردید. جمعیت زیادی در این مسجد گرد آمده بودند و تمام علما بهویژه مخالفین شرکت داشتند. مخصوصاً آقایان سید علینقی تهرانی سبط و محمد صادق لوا سانی خود را در ردیف صاحب مجلس قرار داده و جلوِ در، از مردم پذیرایی میکردند. در این موقع سید غروی منبر رفت و در اطراف شخصیت علم و علما بحث نموده و هنگام ذکر مصیبت جریان تشییع جنازه حضرت امام حسن مجتبی(ع) را تشریح حمله شدید به دولت و مأمورین انتظامی نمود و مخالفتی را که در روز تشییع جنازه از طرف پلیس شده تشبیه بهعمل بنیامیه کرده و گفت همانطوری که جنازه این مرحوم را غریبانه دفن کردند، جنازه حضرت امام حسن را هم بنیامیه به دستور عایشه تیرباران کردند. این مطلب چنان در مردم تأثیر داشت که حاضران شدیداً گریه کردند.»
به دنبال دستور صریح ناصر مقدم در خصوص مراقبت از حاج آقا مجتبی، اداره کل سوم طی نامهای به ساواک تهران در تاریخ 18/11/46 نوشت:
«موضوع : شیخ مجتبی تهرانی
1-خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به اهمیت اظهارات نامبرده، به منابع مربوطه آموزش داده شود که اعمال و رفتار و تماسهایش را تحت نظر قرار داده و در صورت مشاهده فعالیت مضر و مشکوکی از او مراتب را به موقع با تعیین خلاصهای از سوابق و سوابق کامل مشارالیه اعلام دارند.
2ـ یک قطعه عکس وی را تهیه و ارسال نمایید.»
دو ماه بعد پرویز ثابتی مدیر کل بهایی ساواک که خصومت دیرینه با روحانیت داشت، به عنوان قائم مقام اداره کل سوم دستور تداوم مراقبت از حاج آقا مجتبی را صادر نمود:
« درباره شیخ مجتبی تهرانی فرزند حاج عبدالعلی
خواهشمند است دستور فرمایید ضمن تسریع در ارسال عکس نامبرده بالا به منابع مربوطه آموزش داده شود که کماکان اعمال و رفتار و تماسهای مشارالیه را تحت نظر قرارداده و در صورت مشاهده عمل خلاف و مشکوکی از وی مراتب را به موقع به این اداره کل اعلام دارند.»
ساواک تهران نهایتاً در تاریخ 1/3/47 با ارسال یک قطعه عکس و فرم بیوگرافی اعلام نمود: «اعمال و رفتار مشارالیه تا حدود امکان تحت مراقبت قرار داد.»
نماینده امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) در نخستین سال اقامتِ در تبعیدشان در نجف، به جهت فضای خاص حوزهی نجف از پرداخت شهریه به طلاب خودداری نمود و تنها به تقسیم وجوهی در ماه مبارک رمضان بسنده کرد. آنگاه حدود یک سال هر دو ماه یکبار شهریه میداد و سرانجام از تاریخ آبان 1347 به طور مرتب و رسمی به دادن شهریه پرداخت. بازتاب گستردهی تقسیم بودجهای از طرف امام(ره) در حوزه نجف اشرف، رژیم شاه و دستگاه جاسوسی ساواک را که با تمام قدرت میخواستند او را در نجف مطرود کنند و یاد او را از خاطرهها بزدایند، سخت پریشان کرد و بیش از پیش بر آن داشت که از رسیدن بودجه برای او از راه ایران پیشگیری کنند.کارشناسان ساواک گرد هم آمدند تا شاید بتوانند برای جلوگیری از بودجههایی که مرتب از طرف مردم ایران به نجف فرستاده میشد، راه حلی بیابند، لیکن هر چه بیشتر تلاش میکردند کمتر نتیجه میگرفتند و برعکس مرتب گزارشهایی مبنی بر رسیدن بودجه بیشتری برای امام(ره) از راه ایران دریافت میکردند. ساواک در تاریخ 1/4/45 طی گزارشی آورده است:
« طبق اطلاع واصله همه ماهه وجوهی از طرف بازاریان به عنوان سهم امام و غیره جمعآوری و وسیله چند نفر از معممین داده میشود که به آقای خمینی مسترد دارند...»
ساواک تلاش گستردهای را جهت شناسایی افراد و منابعی که وجوهات در اختیار امام قرار میدادند آغاز کرد و این تلاش ها را تا روزهای آخر قدرت خود نیز ادامه دادند و کلیه مراکز و افرادی را که گمان میکردند برای امام پول میفرستند تحت کنترل گرفتند.
در طرف دیگر مبارزین و حضرت امام(ره) نیز با استفاده از شیوههای مختلف تلاشهای ساواکیها را بیثمر و شگردهای آنها را خنثی میکردند. ساواک تهران طی گزارشی در تاریخ 17/11/53 به یکی از این شیوهها اشاره میکند که ضمن آن نقش حاج آقا مجتبی تهرانی نیز به عنوان یکی از نمایندگان امام(ره) کاملاً مشهود است:
«اخیراً نامهای از جانب خمینی به آدرس قم حاج محمد حسن اعرابی فرستاده شده و در داخل آن نامهای دیگر به نام احمد خمینی موجود است. مفاد نامه به قرار زیر میباشد:
اگر چه تازه کاغذ نوشتهام لکن چون از شماها و دیگران اخیراً مکتوبی نمیرسد و شایع است که مکاتیب ممنوع است؛ لهذا از طریق دیگر نوشتم شاید برسد. شما اگر میخواهید کاغذ به آدرسهای زیر بنویسید و نیز به وسیله آقای قرهی یا شخص دیگر به اشخاصی که در تهران هستند و میخواهند وجه برسانند بگویید که مکتوب از طریق سابق نمیرسد به این آدرسها بنویسند:
1ـ آقای غروی 2ـ آقای حقشناس 3ـ حاج سید محمد حسین لنگرودی 4 ـ حاج آقا مرتضی تهرانی 5 ـ حاج آقا مجتبی تهرانی 6 ـ آقای روحانی پسر مرحوم حاج سید احمد قمی اخوی مرحوم حاج میرزا محمود ظاهراً مسجدش در خیابان گرگان است. 7 ـ حاج سید محمد علی لواسانی 8 ـ حاج شیخ احمد مجتهدی و همینطور دیگران؛ لکن باید به طور خصوصی باشد و به آنها هم سفارش شود که فاش نشود. آقای قرهی هم به همین نحو مکاتبه کنند. آدرسها از این قرار است:
1ـ کویت صندوق پستی 100 حاج سید اسماعیل بهبهانی 2ـ بیروت شارع النبی وسیله سید کمال المرعشی حجت الاسلام آقای خلخالی 3ـ الدوحه قطر ص پ 2352 شیخ عیسی عبدالحمید الخاقانی
البته هر دفعه به یکی از این وسائل کاغذ خودتان را در پاکتی بگذارید و آن پاکت را جوف پاکت دیگر و به اسم یکی از این اشخاص بفرستید شاید انشاءالله برسد.»
در سند دیگری که ساواک تهران با عنوان « نمایندگان خمینی» برای ریاست ساواک و اداره کل سوم ارسال داشته به این موضوع اشاره دارد:
«... ضمناً ساواک جنوب شرق گزارش نموده است با تحقیقات مجددی که پیرامون شناسایی افراد منظور و چگونگی طریقه دریافت و پرداخت وجوهات مورد نظر به عمل آورده ، افراد منظور و چگونگی طریقه دریافت و پرداخت وجوهات موردنظر به عمل آورده، افراد مشروحه زیر شناخته گردیدهاند:
1ـ مرتضی آشتیانی، پیشنماز مسجد بزازها
2ـ مجتبی تهرانی، پیشنماز مسجد جامع
شخصی به نام سید مهدی لواسانی پیشنماز مسجد گذر لوطی صالح که از سادگی پارهای مردم سوء استفاده کرده و به نام خمینی وجوهات دریافت میدارد...»
مروج امام خمینی(ره)
یکی از اهداف رژیم شاه از تبعید امام خمینی(ره) زدودن نام و یاد او از اذهان و خاطرهها بود. آنها گمان میکردند با دور شدن امام از میهن بهتدریج، روحانیت و مردم دچار فراموشی شده، شعله مقدسی که او برافروخته بود، خاموش و سرد میشود. روحانیون مبارز که نسبت به این توطئه شناخت و آشنایی کامل داشتند از راههای مختلف یاد و خاطره امام(ره) را زنده نگاه داشته، در سخنرانیهای خود به مناسبت، نام امام را به زبان میآوردند و یا با بیان مسائل شرعیه از رسالهی عملیهی امام خمینی(ره) و حتی دعا کردن برای ایشان، همیشه یاد و خاطرهی او را زنده نگه میداشتند. از همین رو بود که داشتن رسالهی عملیهی امام(ره) و حتی بردن نام امام جرم محسوب شده، زندانی شدن در پی داشت. مأموران ساواک توسط منابع خود در هر گوشهای اگر نام امام(ره) برده میشد آن را رصد کرده و گزارش آن را برای سلسله مراتب خود ارسال مینمودند. ساواک جنوب شرق در یکی از گزارشهای خود با عنوان « مروجین خمینی» چنین مینویسد:
« سید محسن رفیعی اظهار داشته است: بعد از پدرم شخص خودم، مقلد خمینی هستم و علاوه بر آن پدرم به من دستور دادهاند که خمینی اعلم بر تمام مراجع تقلید است.
نظریه شنبه: در این صورت( در) مسجد جامع هماکنون سه نفر ترویج خمینی را مینمایند 1ـ سید محسن رفیعی 2ـ خلیلی 3ـ شیخ مجتبی تهرانی و خارج از مسجد لاهوتی که امام جماعت مسجد کوچک بینالحرمین شده و دیگر مرتضی تهرانی است که امام جماعت مسجد بزازها میباشد...»
در گزارش دیگری به تاریخ 9/7/54 که به فعالیتهای مرحوم آیت الله سیدعبدالمجید ایروانی از روحانیون منطقه جنوب تهران اشاره دارد، در همین خصوص آمده است:
« سید عبدالمجید ایروانی امام جماعت مسجد ابوالفضل، سمنانیهای مقیم مرکز، درباره خمینی فعالیتهای زیادی نموده و حتی مقلدین مراجع دیگر را به او ارجاع میدهد؛ خاصه آنکه به مناسبت فرارسیدن موسم حج از حجاج پول زیادی دریافت و با شیخ مرتضی و شیخ مجتبی تهرانی امام جماعت مسجد بزازها و جامع همکاری دارد ...»
مقاله روزنامه اطلاعات
پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 روحانیت و مردم، عشق و ارادت خود را بیش از پیش به ساحت مقدس حضرت امام خمینی(ره) ابراز داشته و با برگزاری مراسم و برنامههای مختلف یاد و خاطرهی امام را زنده نمودند. این جوش و خروش، دستگاه امنیتیِ رژیم و اربابانِ آنها را دچار ترس و واهمه نمود. به همین جهت در 17 دی ماه 1356 روزنامه اطلاعات مقالهای سفارشی را با عنوان« ایران و ارتجاع سرخ و سیاه» با امضای مجعول «رشیدی مطلق» منتشر نمود. در این مقاله، ساحت مرجعیت شیعه مورد اهانت واقع گردید. این امر واکنش همگانی مردم، علما و طلاب حوزههای علمیه را در پی داشت .جامعه روحانیت تهران طی نامهای خطاب به حضرات آیات عظام و مراجع عالیقدر شیعه ضمن اظهار تأسف از این اقدام رژیم، آن را محکوم نمودند. حاج آقا مجتبی یکی از امضا کنندگان این نامه بود. در بخشی از این نامه آمده بود:
« مطلب اهانتآمیز روزنامه اطلاعات در صفحه 7 روز شنبه 17 دی ماه 56 مطابق 27 محرم 98 به مقام شامخ روحانیت و مراجع عالیقدر تقلید، مخصوصاً حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی دام ظلالهم موجب تأسف عمیق قاطبه مسلمانان گردید... جای کمال تأثر وتأسف است که مقامات مسئول به جای اقدام جدی برای تنبیه توهین کننده، جسورانه به روی مردم مسلمان و بی پناهی که برای ادای وظیفه دینی و وجدانی خود در قم اقدام کرده اند، آتش گشوده، جمعی بی گناه را مقتول و مجروح و متأسفانه مطلب در جراید تحریف و به گونهای دیگر وانمود شده است...»
در آستانه انقلاب اسلامی حاج آقا مجتبی تهرانی همگام با سایر علمای تهرانی و تودههای مردم در برنامهها و فعالیتها انقلاب شرکت داشت و با ورود امام(ره) در 12 بهمن 1357 به دیدار پیر و مراد خویش شتافت.
منابع:
1ـ اسناد ساواک
2ـ نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی
3ـ اسناد انقلاب اسلامی، سید حمید روحانی
نظرات