ازدواج سیاسی، با تاریخ مصرف!
روز 24 مهر 1361 مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با فیروزه دختر ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور معزول ازدواج کرد.
ازدواج مسعود رجوى، که مدتى پیش همسر خود اشرف ربیعى را از دست داده بود، با فیروزه ـ دختر 18 ساله ابوالحسن بنىصدر ـ توسط همه آگاهان و اهل نظر در حوزه سیاسى، حرکتى تاکتیکى و مانورى تبلیغاتى برآورد گردید. در مراحل نخستِ حضور رجوى در خارج از کشور، وى به شدت نیازمند حمایت بنىصدر بود که در میان مقامات فرانسوى وجهه داشت. بنىصدر نیز رجوى را در «شوراى ملى مقاومت» به نخستوزیرى برگزید و خود را همچنان رئیس جمهور نامید. براى کسانى که به روحیات، خلقیات و طرز فکر این دو تن وقوف داشتند، از همان نخست معلوم بود که این چنین «اتحاد، و به تبعِ آن ازدواج تاکتیکى و تاریخِ مصرفدارى چندان پایدار نخواهد ماند.»
هر دو «منِ» کامل بلکه «سوپرمن» بودند! و چنانکه از قدیم گفتهاند، ده درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند»! آن دو ـ هر یک ـ مدعى رهبرىِ بلامنازع بودند و در «خود مطلق بینى» و «خود برتربینى» بر یکدیگر سبقت مىجستند. اما پیدا بود که بنىصدر در سیاسى کارى و هوشمندى در استفاده از فرصتها (پراگماتیسم) و بازى ماهرانه با تاکتیکها و بازیچه شمردن اصول در نیل به مقصود، به گرد مسعود نمىرسد و در این مسابقه قدرت، ناچار، میدان را به نفع رقیب ترک خواهد کرد. او یک بار فریب مسعود را در بازىهاى سیاسى سالهاى 59 و 60 خورده و مزه تلخ شکست و رودست خوردن را چشیده بود.
سوابق گذشته، از این واقعیت نشان داشت که رجوى در هر روندى که به بنبست برسد، «اتحاد» با دیگران را عنوان مىکند و «متحدین» را تنها در جهت اهداف سیاسىِ خاص و «حل شدن در خویش» مىخواهد و آنان را صرفا «وسیله»اى جهت رسیدن به آن اهداف مىداند. به هنگام نیاز، با مهارت، انواع ترفندها را به کار مىگیرد تا متحدان جدید را جذب کند و زمانى که این نیاز برآورده شد یا متحدان از دنبالهروى و حل شدن سر باز زدند، فرایندِ بى اعتبار کردن آنها را مدیریت مىکند. آنان را «عامل رژیم و وزارت اطلاعات» یا «بریدههایى ترسو» مى نامد و در مجموع، وضعى ایجاد مى نماید که امکان سخن گفتن و طرح دعوا ـ چنانکه در واقع بوده است ـ از آنان سلب شود.
دفتر بنى صدر پس از آنکه خلاصه خبر ازدواج رجوى و فرزندش در اختیار خبرگزارىها قرار داد اطلاعیه اى همزمان با پیام دفتر سیاسى و کمیته مرکزى سازمان، انتشار داد که در بخشى از آن چنین آمده بود:
مراسم ازدواج خانم فیروزه بنى صدر با آقاى مسعود رجوى به تاریخ 24 مهرماه 1361 به سادگى برگزار شد. آقاى بنى صدر خطبهاى ایراد و از جمله گفت:
... این ازدواج نیز میان شما دو انسان، خالى از هرگونه محاسبه سود و زیان سیاسى و مالى و... برقرار مى شود ... این ازدواج وقتى اسلامى و موفق است که به جمع و تفریق هاى سیاسى و غیرِ آن آلوده نشود.
[خطاب به فیروزه:] شما شاهد صادقى هستید بر اعتقاد و عمل من؛ اعتقاد به ضرورت آزادى و رشد زن. ... همسرم بر من خُرده مى گیرد که بیش از اندازه دموکرات هستم! ... حق این است که باید به زنان راست بگوییم که آزادى حق آنهاست ... آنها که در این دقایق واپسین حیات استبداد ... رژیم ... با فداکارىهاى وصف ناپذیر مى کوشند تا این دقایق را کوتاهتر سازند، با تلاش خود صلح، عفو، دوستى و زندگى شاد را به ایران کهن هدیه مى کنند و از ما نیز انتظار دارند مبشّر عصر صلح بزرگ باشیم....
[خطاب به رجوى:] در این موقع باید از همسر سابق شما شهید اشرف ربیعى یاد کنم که خواهر و دختر و ـ در مخفیگاه ـ میزبان من بود. او و همه زنانى که با استقامتى سراسر غرور و بزرگى از شخصیت زن به مثابه انسان دوران ساز دفاع مى کنند، در این گونه ازدواجها به عنوان ادامه تلاش براى رسیدن هر چه سریعتر به دوران صلح ملى و شادى و رشد ملتى بزرگ مى نگرند. ...
دفتر سیاسى و کمیته مرکزى سازمان هم با صدور اطلاعیه اى این گونه اعلام نمود:
... سازمان مجاهدین خلق ایران تصمیم انقلابى براى چنین ازدواجى را در زمره مهمترین تصمیمات تلقى نموده و همه الزامات دموکراتیک و انسانى و خانوادگى آن را ـ به مثابه تکلیف ایدئولوژیک ـ به مسئول اول و فرماندهى عالى سیاسى ـ نظامى خود خاطرنشان مى کند. ...
ازدواج تاکتیکى یا فشار خانوادگى
یکى از کارکنان سابق دفتر شوراى انقلاب در نخستین سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در کتابى که مجموعه مصاحبه هاى نامزدهاى اولین دوره ریاست جمهورى در ایران را در بر دارد، ضمن پانوشتى آورده است که گویا بنى صدر با این ازدواج مخالف بوده ولى به اصرار همسر و دخترش، فیروزه را تسلیم رجوى کرده است و سپس مى افزاید: «از آنجا که ازدواج در قاموس رجوى مفهوم مقدسى نداشته و پایدارى آن به عوامل سیاسى و نه عاطفى و انسانى بستگى دارد، متأسفانه سرنوشت آن دختر وجه المصالحه بازى هاى سیاسى و قدرتطلبى آن دلبسته قدرت شد و در کوتاه زمانى به جدایى انجامید و مریم قجر عضدانلو جاى او را گرفت.» بنى صدر در پاسخ به این مطالب مى گوید:
نه، اصلاً این طور نیست... بله، من موافق نبودم اما آن حرفهاى پاورقى درست نیست. آنها [یعنى مجاهدین] با آن ترتیبى که بلدند و مخصوصا با ورّاجى، روزْ بعد از روز؛ خب، دخترى در سن 17ـ 18 سالگى، هر روز بنشینى و در گوش او بخوانى که اگر این ازدواج بشود، این طور مىشود و آن طور مىشود، و او را قانع کرده بودند که این ازدواج به مصلحت است و مبارزه در پیش است و از این حرفها، که براى یک جوان جاذبه دارد.
بر اساس توضیح بنى صدر، به نظر مى رسد که شخص رجوى و نیز اطرافیان وى ـ که از جمله آنها یکى هم مریم ابریشمچى بوده است ـ چنین ازدواجى را براى فیروزه بنى صدر، به مثابه ضرورتى تاریخى و مصلحتى سیاسى جاانداخته بودند. طبق اظهارات بنى صدر، وى در بحث با دختر خویش تصریح مى کند که رجوى همسر مناسبى براى آن دختر نیست. فیروزه محاجّه مى کند که «پس چرا شما با آنها در یک میثاق هستید؟» بنى صدر پس از توجیه سیاسى قضیه، باز تلاش مىکند که موضوع «ازدواج» را از تبانىهاى سیاسى جدا ساخته، دخترش را قانع کند. وى ادعا مىکند که ضمن بحث با فیروزه، اتحادش را با رجوى یک تجربه قلمداد کرده و گفته است: «من خودم توى تجربه هستم؛ بیشتر از این نمى توانم جلو بروم» و در جواب فیروزه که مى گوید: «من هم تجربه مىکنم»، اظهار مى دارد: «دلیلى ندارد شما این تجربه را تکرار کنید»؛ ولى فیروزه اصرار مىورزد و متأثر از «مکتب پدر» جواب مىدهد: که «شاید این مسئله باعث تقویت آن تجربه هم بشود». بنى صدر در ادامه توضیحاتش مى افزاید:
اما علت اصلى مخالفت من این بود که معتقد بودم این گونه مسائل را نباید با مسائل سیاسى قاطى کرد؛ لذا با آن مخالف بودم ... اختیار انتخاب با دخترم بود و من حق نداشتم به او بگویم بکن یا نکن. من فقط به عنوان مشاور مى توانستم به او بگویم این جور است یا این جور نیست ... اگر این موضوع در مقطع رفتن او [= مسعود رجوى] به بغداد مى بود، من یک حق دوم هم پیدا میکردم. این درست است که دختر آزاد است در انتخاب شوهر؛ اما خانواده هم آزاد است در پذیرفتن یا نپذیرفتن شخصى به عنوان داماد. در آن وقت، هنوز مسئله رفتن او (رجوى) به عراق پیش نیامده بود و او خیانتى به ایران نکرده بود.
بنىصدر که مىگوید در زمان طرح مسئله ازدواج، «هنوز رجوى خیانتى به ایران نکرده بود»، کارهایى مانند جاسوسى براى شوروى، اعلام اتحاد با گروههاى سیاسى وابسته و عملیات تروریستى علیه مردم و مسئولان را از مقوله «خیانت» ندانسته است.
سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 3، ص 116
نظرات