معرفی کتاب قـحطی بـزرگ و نـسلکشی در ایران
تاریخ معاصر ایران از موضوعاتی است که در بیشتر دانشگاهها و مراکز پژوهشی تاریخ بـه آن پرداخته میشود. با این حال همچنان شاهد انتشار آثاری هستیم که حـرفهای تازهای درباره موضوعاتی بـه ظـاهر تکراری در بردارند.یکی از این موضوعات تکراری،برهه مربوط به سالهای جنگ جهانی اول و دوران انتقال سلطنت و قدرت در ایران از قاجار به پهلوی است.
در سالهای اخیر«دکتر محمد قلی مجد»این مقطع تاریخی را دستمایه آثـار خود قرار داده است. پیشتر او را با انتشار کتاب مقاومت علیه شاه:مالکان و علما در ایران در سال 2000 شناخته بودیم. او در این اثر از دریچه جدیدی به موضوع اصلاحات ارضی پرداخته است و با ارائه اسناد و مدارک تـازهای از جـمله فتوایی از امام خمینی(ره)در اینباره نخستین بار،باعث شد تا در موضوع اصلاحات ارضی ونقش علما درآن بازنگریهایی صورت گیرد وجامعیت ادعایی آثاری ازقبیل اثر«آن لمبتون» درباره اصلاحات ارضی ایران را خدشهدار نـماید. دکـتر مجد در آثار بعدی خود نیز با ارائه اسناد دست اول وجوه دیگری از تاریخ معاصر ایران را روشن کرده است.
معرفی دکتر محمد قلی مجد :
دکتر محمد قلی مجد،26 اسفند 1324 در تهران و در خآنوادهای از طبقه مالکان چشم به جهان گـشود.وی تـحصیلات خود را در سن آندریو(1970) و منچستر(1975) انگلیس و سپس ایالات متحده آمریکا در دانشگاه کرنل(1978)تا مقطع دکترا در رشته اقتصاد کشاورزی پیگیری کرده است.سپس به تدریس در دانشگاههای آمریکا از جمله مرکز خاورمیانه دآنشگاه پنـسلوانیا پرداخـته اسـت.از وی مقالات متعددی در نشریاتی چون مـجله آمریکای اقـتصاد کشاورزی،مجله مطالعات دهقانی،مجله بینالمللی مطالعات خاور میانه و مجله خاور میانه انتشار یافته است.دکتر مجد از 1999 بهطور تمام وقت بـه تـحقیق و تـألیف در حوزه تاریخ معاصر ایران مشغول است.وی هماکنون سـاکن راکـویل در ایالت مریلند آمریکاست. از وی تاکنون چندین کتاب در حوزه تاریخ معاصر ایران منتشر شده است ازجمله :
1-مقاومت علیه شاه:مالکان و علما در ایران،دانـشگاه فـلوریدا،مـی 2000.
2-بریتانیا و رضا شاه:غارت ایران 41-1921،دانشگاه رومن و لیتل فیلد، مـی 2003.
3-قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران،19-1917،انتشارات رومن و لیتل فیلد،اوت 2003.
4-ایران درجنگ جهانی اول و تصرف آن به دست انگلستان انتشارات رومـن و لیـتل فـیلد، اکتبر 2003.
در میان آثار ایشان کتاب" قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1919-1917" پرده از حـقیقتی بـرمیدارد که هنوز بسیاری از مردم کشورمآن و حتی اهل تاریخ از آن بیاطلاعند.
براساس بررسی های دکتر مجد در این کتاب بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در جریان قحطی سالهای 1919-1917،8 تا 10 مـیلیون ایرانی در اثـر گرسنگی و بیماری جان باختند و بدین ترتیب بزرگترنی فاجعه تاریخ ایران به وجود آمد. دکـتر مـحمد قلی مجد در کتاب قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 19-1917 با اذعان به این موضوع،تـأکید مـیکند کـه ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول و نیز شاید قربانی بزرگترین جنایت قرن بیستم شده مـستند ایـن نسلکشی میپردازد که تاکنون مطلبی درباره آن منتشر نشده است. دکتر مجددر اینباره مـیگوید:
«بـه رغم اهمیت این کتاب و یافتههای پژوهشی کاملا مستند و معتبر آن،من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مـواجه شـدم. بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تـجربه مـن بـا انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است.این بنگاه انتشاراتی در سال 1383 کتابی درباره نسلکشی در روآنـدا چـاپ کـرده بود که بسیار شهرت یافت.ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کـتاب مـن راببیند.این نشان میدهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسلکشی آفریقاییان سیاهپوست به وسـیله سـایر آفریقاییان را نشان دهد ولی نمیخواهد کتابی منتشرکند مشتمل بر اسنادی که نـسلکشی مـردم ایران را به وسیله اروپاییان سفیدپوست (انگیلسیها) نشان مـیدهد.سـرانجام،آنتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کـتاب مـن را بررسی کند.بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیـر داده شـده است:دکتر فرهنگ رجایی،مـدرس عـلوم سیاسی در دانـشگاه کـارلتون کـآنادا و دکتر مونیکا رینگر،مدرس تاریخ در کـالج ویـلیام و دبیر اجرایی آنجمن موسوم به مطالعات ایرانی.طبعا انتظار میرفت کتابی کـه بـیانگر نسلکشی انگیلسیها در ایران در دورآن جنگ اول جهانی اسـت،علاقه فراوانی در میان خـوانندگان ایرانی و خارجی برانگیزاند.ولی بزودی روشـن شـد که دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر به شدت نگران شدهآند و میخواهند ایـن جـنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران،ایـن بـزرگتترین نسلکشی قرن بـیستم،را بـپوشانند.
پس ازماهها انتظار،دکتر رجـایی اظـهار نظر کرد که کتاب تنها بربنیاد اسناد وزارت امور خارجه آمریکا نگاشته شده و از اسناد انگلیسی اسـتفاده نشده است.روشن است که مـن نـمیتونستم،به دلایـلی کـه شـرح دادم،از اسناد انگلیسی استفاده کـنم.همانطور که گفتم،اسناد وزرات جنگ و سایر اسناد نظامی بریتانیا درباره ایران سالهای 1921-1914 هنوز طبقهبندی شـده و در دسـترس محققین نیست و تا پنجاه سال دیـگر در اخـتیار مـحققان قـرار نـخواهد گرفت.اسناد عـلنی شـده وزرات امور خارجه بریتانیا هم حاوی هیچمطلبی درباره موضوع تحقیق من نیست.ایراد دیگر فرهنگ رجایی بـه کـتاب مـن حتی عجیبتر از مطلب قبل بود.او پیشنهاد مـیکرد کـه مـن دوره مـجله مـذاکرات مجلس طی سالهای 1919-1917 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخهای از این نشریه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلما،هرکسی که با تاریخ ایران آشنا باشد میداند که مـجلس سوم در نوامبر 1915 تعطیل شد، یعنی در زمانی که ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال باراتوف به تهران رسید و اعضای دمکرات مجلس از تهران گریختند.این دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سرگرفت یعنی زمانی کـه قوام السلطنه نخست وزیر شد. بنابراین،در دوره تاریخی مورد بررسی من،نه مجلس در کار بود،نه مجله مذاکرات مجلس.برخورد آن خانم با کتاب من نیز مانند برخورد فرهنگ رجـایی بـسیار عجیب بود.دکتر مونیکا رینگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستایش کرد.ولی بعد،پس از ماهها تأخیر،حاضر نشد گزارش مکتوبی در تأیید یا رد کـتاب ارائه دهد.من بعدا از طریق مـسئولین انتشارات دآنشگاه دولتی نیویورک متوجه شدم که وی شفاها کتاب من اظهار نظر کرده است.رینگر به طرز آشکاری میترسید اظهار نظر خود را مکتوب کند. خـیلی روشـن است که هدف فـرهنگ رجـایی و مونیکا رینگر لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است و وفادارآنه این امر را دنبال میکنند.
ما به وضوح با بقایا و بازماندههای شصت سال حاکمیت استعماری برایران(سالهای 1919- 1979) سروکار داریم.نکته دیگری که مـن مـتوجه شدم این است که تأثیر و قدرت آنها در آمریکا مثل بریتانیا نیست.البته،دانشگاههای آمریکا و کآنادا پر از چنین آدمهایی است.یکی از مأموریتهای آنها جلوگیری از انتشار کتابهایی است که دیدگاهی مغایر با دیـدگاه آنـها را بیان مـیدارد.این سیستمی است شبیه به سیستم سانسور ساواک در اوج قدرت آن.
خوشبختانه،زمانی که فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر بـه این حرکات بیمعنی دست میزدند، ناشر دیگری پیدا شد و علاقه جـدی خـود را بـه کتاب من ابراز داشت و پس از مطالعه و بررسی کتاب،پذیرفت که آن را در پاییز 2003 چاپ کند.بههرحال،تجربه این کتاب بـرای مـن و دیگران خیلی هشداردهنده و افشاگر است.»
کتاب قحطی بزرگ 1919-1917 بیترید بزرگترین فاجعه در تاریخ معاصر ایران اسـت کـه هر آنچه را پیش از آن رخ داده است،سخت کمرنگ میکند.نویسنده در این اثر پژوهشی بیان میکند کـه چگونه حدود 40 در صد از جمعیت ایران در اثر گرسنگی و بیماری ناشی از آن و نیز سوء تغذیه از صـحنه روزگار محو شدند.از ایـنرو ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بوده است.در هیچ کشور دیگری این حجم از تلفات رخ نداده است.اما باوجود اینکه قحطی بزرگ در ایران،یکی از بزرگترینها در دوره معاصر و قطعا بزرگترین قتل عام قرن بیستم محسوب مـیشود،همچنان ناشناخته و مکتوم باقیمانده است.بیترید،برجستهترین حقیقت درباره مرگ و میر وسیع در ایران را باید در لایههای مخفی نگهداشته شده آن جستجو کرد؛لایههای که هرگز فاش نشده است.
نویسنده برای تحلیل تاریخ ایران در جـنگ جهانی اول،چهار فصل مشخص از این جنگ را در ایران در نظر میگیرد.فصل نخست از نوامبر 1914 تا پایان 1915 است که طی آن بیطرفی ایران از سوی انگیلسیها،ترکها و روسها نقض شد؛از دیگرسو انگیلسیها و روسها بـرای تـقسیم ایران به توافق پنهانی دست یافتند و ایرانیان نیز با کمک آلمانیها در تلاشی شجاعآنه درصدد بیرون رآندن روسها و انگیلسیهای منفور برآمدند.
فصل دوم از دسامبر 1915 تا مارس 1917 را در برمیگیرد.در این دوره ایران بار دیـگر مـورد تهاجم روس و آنگلیس قرار گرفته،ترکها از میدان به در میشوند و روس و آنگلیس کنترل بخشهای مورد نظر خود را به دست میگیرند.انگلستان پیشتر بخشهای جنوب غرب ایران،یعنی خوزستان را از نـوامبر 1914 بـه اشغال خود درآورده است.از 1915 انگلستان کـنترل خـود را بـرباقی مناطق جنوب و شرق ایران گسترش داده است. اشغال بوشهر در 1915 و ایجاد ناحیه نفوذ در شرق ایران و ورود«سایکس»به فارس در 1916 از جمه وقایع این مرحله اسـت.
فـصل سـوم به شرح رویدادهای آوریل 1917 تا ژآنویه 1918 اختصاص دارد.در ایـن مـرحله انقلاب روسیه اتفاق میافتد و ارتش روسیه خاک ایران را ترک میکند.ایالات متحده آمریکا به نفع متفقین وارد جنگ میشود.انقلاب روسـیه و ورود آمریکا به جنگ جهانی اول به نفع متفقین در بهار 1917 از یک سو و از سـوی دیگر موفقیت انگلستان در بین النهرین-از جمله گرفتن بغداد از ترکان عثمانی در مارس 1917-به کلی اوضاع ایران را دگرگون میکند و شـرایطی بـه وجـود میآورد که انگلستان یتواند تمام خاک ایران و نیز بخش زیادی از خـاور نـزدیک را در وجود میآورد که انگلستان یتواند تمام خاک ایران و نیز بخش زیادی از خاور نزدیک را در سیطره خود درآورد.روسـیه تـزاری رقـیب تاریخی انگلستان در ایران از صحنه کنار رفته بود.دو قرارداد مربوط به تقسیم ایران در اوت 1907 و مـارس 1915 مـوضوعیت نداشتند با ورود آمریکا به نفع انگلستان و فرآنسه،متفقین به پیروزی خود اطمینان یافتند.ورود نـیروهای آمریکایی بـه اروپا،انگلستان را قادر ساخت تا نیروهای بیشتری را روانه خاور نزدیک و ایران کند.این نیروها در قـالب یـگآن دآنستر فورس شکل گرفتند که همین یگان در بهار 1918 به ایران حمله آورد.نیروهای ایـن یـگآن اغـلب از جبهه غرب در اروپا به ایران آنتقال یافته بودند.تا ژآنویه 1918 شمار آندکی از نیروهای روسیه در ایران مانده بودند.
مرحله چهارم از ژآنویه 1918 آغاز میشود.در این هنگام نیروهای انگلیسی به نواحی غـرب،شـمال و شـرق ایران یورش برده مناطقی را که قبلا در اشغال روسها بود،از آن خود ساختند.تهاجم همهجانبه انگلستان و اشـغال آن بـخشهایی از ایران که طوی توافق پنهانی 1915 به روسیه سپرده شده،و به تصرف آنـها درآمـده بـود،موضوعی است که در کتابها بسیار گذرا بررسی شده است.از همان ابتدای کار،انگیلسیها مخفیکاری شـدیدی را در ارتـباط بـا یورش به غرب ایران در پی گرفتند،به شکلی که یگآن دانستر فورس بـه«نـیروی هیسهیس»شهرت یافته بود.اشغال ایران از سوی انگلستان در ژوئیه 1918 به اتمام رسید.قرار بود نیروهای انگلیسی در مـی 1921 ایران را ترک کنند.یعنی به مدت سه سال و نیم تمام خاک ایران در اشـغال نیروهای نظامی انگلیسی باشد.نیروهای انگلیسی زمانی ایران را تـرک گفتند که با کودتای فوریه 1921 (اسفند 1299)دیـکتاتوری نـظامی رضا خان را که بعدها در 1925 رضا شاه پهلوی شد،روی کار آوردند.از آن پس تا سـه دهـه آنگلیسها ایران را در کنترل سیاسی خـود داشـتند تا ایـنکه در اواخـر دهـه 1940 آمریکاییها جایگزین آنان شدند.
نویسنده پیـش از ایـن در اثر دیگری،شرح مفصلی از تحولات سیاسی و دیپلماتیک در ایران سالهای 1918-1914 ارائه کرده است.در ایـن اثـر وی بیشتر به وجه سرنوشتساز جـنگ در ایران یعنی قحطی بـزرگ 1919-1917 پرداخـته است.سالهای 1919-1917 تاریخسازترین مرحله از جـنگ بـرای ایران بوده است.زیرا در این مرحله در اشغال و انقیاد انگیلسیها بوده است و درست در هـمین زمان، ایران به بزرگترین مصیبت تـاریخ خـود یـعنی قحطی 1919-1917 دچار مـیشود.نـویسنده با ارائه شواهدی مدعی مـیشود کـه در این فاصله حدود 10-8 میلیون و یا به عبارتی نیمی از جمعیت ایران از میان رفته اند.او همچنین نشان مـیدهد که انگیلسیها نه تنها هیچ اقـدام مـهمی برای بـرطرف کـردن قـحطی آنجام نداند(وی معتقد اسـت اقدامات جزیی آنها برای بهبود اوضاع تأثیر چندانی نداشته است)،بلکه خرید گندم و ذخیره غـذایی ایران در مقیاس وسیع از سوی آنها،نیاوردن غـذا از هـند و بـین النـهرین و جـلوگیر از واردات غذا از ایلات مـتحده از یـک سو و از سوی دیگر سیاسیتهای مالی آنها نظیر عدم پرداخت درآمدهای نفتی به ایران،وضعیت قحطی را تـشدید کـرد.در نـتیجه سیاستهای انگلستان تعداد زیادی از مردم جان بـاختند.نـویسنده مـعتقد اسـت کـه بـا اطمینان می توان این واقعه را مصداقی برای جنایت علیه بشریت تلقی کرد و اینکه ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول و قربانی یکی از بدترین جنایت های عصر حاضر شده است.
محمد قـلی مجد در بیآن ویرانی ایران در طی جنگ جهانی اول به نقل از میروشینکف مینویسد:
«جنگ جهانی اول برای مردم ایران بدبختی و مشقت بیحسایی را به بار آورد.مناطق وسیعی را جنگ ویرآن کرده بود.دهها هزار ایرانی در اثـر بیماری دچار قحطی و مرگ شدند و یا جان خود را در اثر عملیات نظامی از دست دادند.حتی اکنون نیز در نگاه به گذشته به سختی می توان گفت که ایران چگونه می توان ست لطمه کـمتری بـبیند...دراثر دست اندازیهای قدرتهای بزرگ،دفاع از حاکمت ملی غیرممکن بود. اینقدرتها هرکدام ایران را جایزهای در جریان تلاش برای مستعمرات و حوزههای نفوذ جدید تلقی میکردند.»
وی در ادامـه،نـقطه آغاز پژوهش خود را گزارشی بـه قـلم«والس اسمیت موری»در 1925 برمیشمارد. موری در آن زمان مأمور آمریکا برای بررسی اوضاع تغذیه در ایران بوده است. موری در اینباره به قضیه قحطی سالهای 18-1917 اشاره میکند و مـینویسد کـه یک سوم جمعیت ایران در اثـر قحطی و بیماریهای ناشی از سوء تغذیه جان دادهاند.مجد میگوید که وی پیش از برخورد با این سند در گزارشهای دیگر،ارجاعاتی به این موضوع دیده بوده است و میدانسته که این قحطی بـسیار جـدی بوده است.اما تلفات در این مقیاس وی را وا میدارد در پژوهشی دقیق به بررسی سایر اسناد وزارت امور خارجه آمریکا درباره ایران در خلال سالهای 19-1914 بپردازد.از این اسناد غنی،پیش از این کسی استفاده نـکرده اسـت. یک مـحصول فرعی این بررسی،تکنگاشتی درباره تاریخ ایران در جریان جنگ جهانی اول و تصرف آن به دست انگلستان است. و دیگری تـک نگاشت کوتاهی درباره قحطی-و نیز- جنایت در ایران است.نویسنده در جریان بـررسی اسـناد در مـییابد که اظهارات موری مبنی بر اینکه یک سوم جمعیت ایران از میان رفته اند تخمینی کمتر از مقدار حقیقی آن اسـت و آمـار، وضعیت بسیار بدتری را نشان میدهند.آنطور که از گزارشهای دیپلمات های آمریکایی برمیآید،جمعیت ایران در 1914 در حـدود بـیست میلیون نفر بوده است.مجد با ارائه شواهدی معتقد است که این رقم درست اسـت و براساس آن میبایستی جمعیت ایران در 1919 حدود 21 میلیون نفر بوده باشد.اما رقم واقعی جـمعیت ایران در 1919 یازده میلیون بـوده و ایـن نشان میدهد که دست کم ده میلیون نفر در اثر قحطی و بیماری جان باخته اند. شاهد دیگر مجد در اینباره کاهش جمعیت تهران به عنوان پایتخت است.در 1910 جمعیت تهران بنا به منابع روسها و نیز شوستر،حـدود 350 هزار نفر بوده است.(این موارد در فصل سوم کتاب قحطی بزرگ مورد بررسی قرار گرفته است).در انتخابات 1917،56 هزار نفر برای برگزیدن دوازده نامزد در انتخابات شرکت کردهآند.از این رقم چنین برمیآید که جمعیت تهران میبایست در حـدود چـهارصدر هزار نفر بوده باشد.حال آنکه این رقم در 1920 به رقم دویست هزارنفر رسیده است.
جمعیت ایران در 1956 به جمعیت سال 1914 خود میرسد.مجد معتقد است که این نتایج حیرتآور می توان د پرتـو تـازهای برتاریخ ایران و منطقه بیندازد.وی در ادامه معتقد است از آنجا که این قحطی در ابتدا به خاطر جنگ اشغال ایران از سوی روسیه و انگلستان به وجود آمده است و سپس در اثر سیاستهای آنها بـه شـدت وخیمتر و طولآنیتر شده است،می توان تلفات ناشی از آن را تلفات جنگ جهانی اول تلقی کرد.
تلفات در ایران بسیار بیشتر از تلفات ارامنه در ترکیه است و حتی می توان این جـنایت را فـراتر از آن چـیزی دآنست که نازیها بر سـر یـهودیها آوردنـد.مجد میگوید این یافتهها دریچه تازهای درباره تاریخ معاصر ایران بویژه در سالهای جنگ جهانی اول میگشاید.
درفصل دوم نویسنده به گزارش مستند ایـن قـحطی مـیپردازد.منابع او عبارتند ازگزارشهای دیپلماتهای آمریکایی از تهران و تبریز،گـزارشهای مـسیونرهای آمریکایی از شهرهای مختلف ایران و روزنامههای آن دوره و گزارشهای عینی درباره ابعاد فاجعه توصیف روشن قحطی توسط وزیر مختار آمریکا،جان لورنـس کـالدول،گزارشهای مطبوعات ایران درباره ابعاد قحطی و رنج مردم،خاطرات یـک شاهد عینی و نیز گزارشهای مسیونرهای آمریکایی در ایران فراهمکننده منابع مستندی برای مجد بودهاند.
منابع ارزشمند دیگر،خاطرات افـسران انگلیسی اسـت که در آن زمان در ایران حضور داشته اند؛افرادی چون سرلشکر ال.سی.دآنسترویل،افـسر فـرمانده یگآن«دآنسترفورس» انگلستان در ایران 1918، سرلشکر دبلیو.ثی.آردیکسون،بازرس کل یگان مستقر در ایران طی سالهای 19-1918؛سـرگرد ام.اچ.دانـاهو،خـبرنگار جنگی مشهور که طی سالهای 19-1918 بهعنوان افسر اطلاعات نظامی و افسر سیاسی در غـرب ایران فـعالیت میکرده است.این مشاهدات عینی بلافاصله پس از جنگ نگاشته شدهاند؛و نه تنها از نظر ارائه اطلاعات دربـاره ابـعاد مـرگ و قحطی اهمیت دارند بکه افشاگر بخش عمدهای از سیاستهای انگلستان در ایران هستند.مجد با ارائه شـواهد فـوق به نقد و پژوهشهایی میپردازد که در دو دهه 1960 و 1970 درباره ایران صورت گرفته است.مجد مـعتقد اسـت کـه ذکر رقم دقیق 89/10 میلیون نفر برای جمعیت ایران در 1014 در این پژوهشها،تلاش برای القای حـس دقـت در خوآنندگان این پژوهش هاست که از نظر او این کار نوعی فریبکاری است.
مجد در ادامه در فـصول 4 تـا 6 بـه بررسی دلایل بروز قحطی میپردازد.او مینویسد:در نیمه دوم سال 1916،ایران با کمبود مواد غذایی و قـیمتهای بـالا روبهرو بود و این دو حاصل خرابیهای ناشی از جنگی بود که در این سرزمین جریان داشـت؛ابـتدا میان ایرانیان و روسها و پس از آنمیان روسها و ترکها.تا پاییز 1917 کمبودها به قحطی تبدیل میشود.ایـن در حـالی اسـت که تا بهار 1917 ترکها ایران را ترک کرده و تا پاییز 1917،در پی انقلاب روسیه،روسـها نـیز رفته بودند و از آن پس تنها آنگلیسها در ایران باقی بودهآند.فاجعه زمانی رخ میدهد که تمام خاک ایران و کـشورهای هـمجوار آن در شرق و غرب در اشغال و کنترل نیروهای انگلیسی بوده است.جالب آنجاست که انگیلسیها در تـبلیغاتی وسیع،روسها و ترکها را مسئول این فاجعه دانسته اند.حـال آنـکه پیش از فراگیر شدن قحطی،آنها ایران را تـرک کـرده بودند.
او در فصل چهارم بهطور مشخص به موضوع روسها و ترکها میپردازد و با طرح ایـنکه انگیلسیها آنها را مسئول قحطی میدانند،ایـن سـئوال رامطرح مـیکند کـه بـا فرض پذیرفتن این ادعا،چگونه می توان بـروز قحطی در مناطقی چون فارس و کرمان را توجیه کرد.زیرا در این مناطق حتی یـک سـرباز روس یا ترک حضور نداشته است.
در فـصل پنجم موضوع خرید غـله در ایران در روزهای قحطی از سوی ارتش انگلستان تـشریح شده است.شواهد مستند ارائه شده در این فصل نشان میدهد که حجم وسیع خـرید غـله برای تغذیه نیروهای انگلیسی در ایران،بـین النـهرین و جنوب روسیه بـه شـدت پر دامنه قحطی در ایران مـیافزاید.ژنـرال دانسترویل خود این حقیقت را تأیید کرده و درباره آن اظهار تأسف میکند که خریدهای غله از سـوی انگیلسیها منجر به کمبود و افزایش قیمتها و در نـتیجه مـرگ بسیاری از ایرانیان شـده اسـت.از این جالبتر گزارش سـرگرد داناهو درباره تخلیه شهر مراغه در آذربایجان از سوی سربازان انگلیسی در سپتامبر 1918 و در آستانه شکست از نیروهای ترک اسـت.او مـینویسد انگلیسها که حجم عمدهای غله خـریداری و در شـهر انـبار کـرده بـودند،با بروز احـتمال سـقوط شهر به دست ترکها،کلیه انبارهای غله شهر را،علی رغم وجود آثار قحطی و برای جلوگیری از تـصرف آنـها بـه دست ترکها،تخریب میکنند. اظهارات ژنرال دانـترویل و سـرگرد دانـاهو خـوشبختانه از سـانسور سـالهای پس از جنگ در انگلستان در امان مانده و دلیل آن چاپ این دو اثر،تقریبا بلافاصله پس از جنگ است.کتاب داناهو در 1919 و دانترویل در 1920 به چاپ رسیده است.در مقابل،در حالی که داناهو در 1919 و دانسترویل در 1920 سخن گـفته اند،در کتاب ژنرال دیکسون که در 1924 به چاپ رسید،کوچکترین اشارهای در اینباره نشده است.زیرادرآن هنگام دستگاه سانسورانگلستان کاملا هوشیاربوده است.با این حال درکتاب دیکسون نیز گزارشهای مفصلی دربـاره خـریدهای هنگفت غله توسط ارتش انگلستان در خراسان برای تأمین غذای نیروهای جنوب به فرماندهی ژنرال مالسون وجوددارد.مجد درادامه شواهد مستندی از مسیونرهای آمریکایی و نیز روزنامهها در مشهد از خرید غله توسط انگیلسیها ارائه مـیکند.سپس اشاراتی هم از سایکس درباره خرید غله در شیراز می آورد.
بخشی که در این حوزه با شفافیت بیشتری به آن پرداخته شده است،موضوع قحطی در رشـت و گـیلان است. مجد مینویسد که از گـزارشهای مـفصل مسیونرهای آمریکایی در رشت در مییابیم که این شهر در ابتدا از قحطی هولناکی که دیگر نقاط ایران را در برگرفته،در امان بوده است.از اینرو افراد بسیاری از دیگر نقاط ایران بـه این شهر پناه آورده،در آن به غذا و امنیت دستیافته بودند.شهر در ژوئن 1918 به اشغال ارتش آنگلیس در میآید،اما کنترل مؤثر بر شهر از سوی آنها تا ژوئیه 1918 یعنی زمان شکست نهضت جنگل فراهم نمیآید.اندکی پس از ایـن امر گیلان دچار قحطی میشود.دلیل این اتفاق را می توان در کتاب ژنرال دانتسرویل دریافت.او مینویسد:بزودی پس از اشغال گیلان،انگیسیها شروع به خرید برنج و دیگر مواد غذایی مثل هندوانه،عسل و حتی خـاویار مـیکنند تا بـا آنها ارتش انگلستان در باکو و نیز مردم گرسنه باکو را تغذیه کنند.سیر مردم باکو و سربازان انگلیسی حاضر در آن بـه گرسنگی مردم گیلان میانجامد.با بروز قحطی،دولت ایران با صدور قـانونی،صـادرات مـواد غذایی از ساحل خزر را ممنوع اعلام میکند.
اما مهمترین سندی که درباره خرید غله از سوی ارتش انگلستان مـطرح شـده است،گزارشی به قلم ادیسون ئیسوثارد،کنسول آمریکا در ایران است.سوثارد در گزارش خـود افـشا مـیکند که خرید مواد غذایی در غرب ایران توسط«اداره منابع محلی بین النهرین»که ستاد اصـلی آن با دوهزار نفر مأمور در بغداد بوده،صورت میگرفته است.سوثارد از گفتگوی رئیس«اداره منابع محلی بین النـهرین»،کـه از ایران دیدن میکرد،با ژنرال دیکسون به سوثارد گفته است که با غله به حدود پانصد هزار تن رسیده بوده است.جالب آنکه دیکسون به سوثارد گفته است که با خـرید غله در محل،کمک شایان توجهی به ظرفیتهای ناوگان دریایی شده است و به این وسیله میتوان از این ظرفیت برای مورد دیگر استفاده کرد.
به گواهی این سند،انگیلسیها این امکان را داشتهاند کـه از راه دریـا و هندوستان برای رفع قحطی در ایران غله وارد کنند.اما همانطور که دیکسون گفته است،این کار صورت نگرفته و از ظرفیت ناوگان دریایی برای تدارکات نیروهای انگلیسی در اقیانوس اطلس استفاده شده است.نـکته دیـگر آن است که دولت ایالات متحده آمریکا کاملا از جریان خریدهای هنگفت غله در ایران علی رغم قحطی مرگبار آگاهی داشتهه است و این امر به خوبی در گزارش های وزارت خارجه آمریکا مشهود است.در حالی کـه مـؤسسات خیریه آمریکایی حجم قابل توجهی از کمکهای بشر دوستانه را در میان مردم قحطی زده توزیع میکردند،دولت آمریکا تلویحا چشم خود را برجنایتی میبندد که در حال وقنوع بوده است.
گزارش دیگر،شرح خرید مـواد غـذایی در شـرق ایران توسط ژنرال دیکسون اسـت.در حـالی کـه در غرب ایران«اداره منابع محلی بین النهرین»به قحطی در ایران دامن میزد،در شرق کشور نیز از ورود مواد غذایی جلوگیری میشد.در آن زمان عـلاوه بـر بـین النهرین،خلیجفارس و هندوستان نیز در سیطره انگلستان قرار داشـت.بـا آنکه در آن هنگام در هندوستان و بین النهرین غله کافی برای جبرآن قحطی وجود داشت،اما هیچ تلاشی در اینباره از سوی انگیلسیها صـورت نـمیگرفت.عـلاوه بر این انگیلسیها مانع از ورود مواد غذایی از ایلات متحده آمریکا مـیشدند.این نکته در گزارشهای دیپلماتیک آمریکاییها بیآن شده است.
در فصل ششم،محمد قلی مجد به بررسی ایجاد تنگناهای مـالی تـوسط انگلستان در ایران میپردازد.مجد مینویسد که سیاست انگلستان برای محروم کردن ایران از مـنابع غذایی با سیاست ایجاد تنگاهای مالی برای دولت ایران هم زمان بوده است.آغاز جنگ مـنجر بـه بـروز بحران مالی برای دولت ایران میشود.جنگ باعث شده بود که تجارت خـارجی بـه شـدت کاهش یابد و به تبع آن درآمدهای گمرکی دولت نیزکم شود.در نتیجه دولت ایران یک«قرارداد اجـازه دیـر کـرد»با دول روس و آنگلیس منعقد میکند. پیش ازآن درآمدهای گمرکی شمال توسط روسها و جنوب توسط انگیلسیها جـمعآوری شـده بود.از این درآمد سود و جریمه وامهای ایران که از این دودولت کسر و مانده آن به دولت ایران واگـذار مـیشد. براساس قرارداد اجازه دیرکرد،قرار بود کل درآمد به دولت ایران واگذار شود.بـا کـاهش تجارت در اثر جنگ، درآمدهای ناشی از این قرارداد نیز ناچیز شد.دول روس و انگلیس در قراردادی کـه در ژوئیـه 1916 بـا دولت ایران امضا کردند،پذیرفتند که ماهیانه مبلغ دویست هزار تومان به دولت ایران پرداخت کنند.در آن زمان ایـن مبلغ معادل سی هزار پوند بود.نرخ مبادله هر پوند معادل شـصت و پنـج قـران یا شش و نیم تومان بوده است.در ابتدا طی چند ماه نخست این مبلغ پرداخت نـشد و پس از انقلاب روسـیه،روسها از پرداخت سهم خود سرباز زدند.انگلیس هم در فواصل نامنظم سهم خـود را پرداخـت میکرد.در نتیجه مشکلاتی در نرخ برابری پوند و تومان به وجود آمد.
در نتیجه خریدهای هنگفت مواد غذایی تـوسط انگیلسیها حجم زیادی پول خارجی در جریان جنگ جهانی اول وارد بازار ایران شده بود و به هـمین خـاطر برابری آن با قران کاهش یافته بود. بـه عـبارتی هـر پوند استرلینگ با هجده قرآن مبادله.بـاوجود ایـن انگیلسیها همان مبلغ سی هزار پوند را به دولت ایران پرداخت میکردند.
درخواست دولت ایران بـرای دریـافت این مبلغ به قران نـیز راه بـه جایی نـبرد.بـدین تـرتیب قدرت خرید پول کشور به یک سـوم کـاهش یافت مواجبی که دولت به کارکنان خود پرداخت میکرد رقم بسیار ناچیزی مـیشد.از دیـگرسو درآمد امور گمرکی نیز به خاطر جـنگ تقریبا از میان رفته بـود. مـسدود کردن درآمدهای نفت نیز تـنگنای مـالی ایران را کامل کرد.که البته این اقدام مهمترین اقدام مالی علیه منافع ایران مـحسوب میشد.حجم درآمد نفتی ایران طـی 19-1914 حـدود هشت میلیون پونـد یـا چهل میلیون دلار در آن دوران بود که تـقریبا چـهاربرابر بودجه سالیانه دولت ایران را تشکیل میداد.پرداخت این مبلغ به دولت ایران می توانست مانع از بـروز فجایع انسانی آن سالها شود که شـرکت نـفت ایران و آنـگلیس بـا ضـبط این مبالغ به بـهآنههای واهی مانع از آن گردید.
داستان از آنجا آغاز میشود که در 1913 در ایران،استخراج نفت آغاز شد و بـه سـرعت به یکی از صادرکنندگان عمده نفت تـبدیل گـردید.امـتیاز نـفت ایران در 1914 به شرکت نـفت ایران و انگلیس واگذار گردید که دوسوم سهام آن متعلق به دولت نگلیستان بود.با آغاز جنگ، استخراج نفت نـیز شـدت یـافت و شرکت نفت ایران و انگلیس همسهم ایران را کـه طـبق امـتیاز دارسـی 25 درصـد درآمـد بود، پرداخت میکرد.البته همین مقدار نیز بارها برای جبرآن کاهش درآمد گمرکی مسدود گردید.در واقع با منافع هنگفت شرکت نفت ایران و آنگلیس،درآمد سالیانه ایران بـالغ بر دو میلیون پوند(ده میلیون دلار) میشد که در استانداردهای آن زمان مبلغ زیادی بود. بلافاصله پس از آغاز جنگ در 1914،انگلستان پرداخت درآمد ایران را متوقف کرد و علاوه بر آن،خواهان دو میلیون پوند دیگر برای جبران خـسارتهای وارده به خطوط نفت از سوی برخی ایلات متخاصم شد. با اینکه دولت ایران عملا نمی توانست مسئول چیزی باشد که در کنترلش نیست،اما خطوط نفتی به سرعت تعمیر شدند.با این حـال انگلستان به مسدودکردن دارایی ها ایران تا 1921 ادامه داد.به عبارتی از درآمدی معادل هشت میلیون پوند که می توان ست مانع از فجایع آن سالها شود محروم شد.
به ایـن تـرتیب با کمبود مواد غذایی از یـک سـو و از سوی دیگر نبود منابع مالی،دولت ایران قادر به آنجام هیچاقدام مؤثری برای کمک به قحطیزدگان نبود.جالب این است که درست در همین شرایط دولتی انگلستان مکررا دولت ایران را به نـاتوانی و بـیکفایتی در کنترل اوضاع و کمک به مصیبتدیدگان متهم میکرد.
در فصل هفتم کتاب،نویسنده به پایان جنگ و کنفرآنس صلح«ورسای»میپردازد.با آغاز کنفرانس صلح ورسای در 1919 ایران امیدوار بوده است که با شـرکت در ایـن کنفرانس بتواند برای جبران خسارتهای وارده به ایران از جمله قحطی ناشی از جنگ غرامت دریافت کند. درمارس 1919 هیئت ایرانی در پاریس سندی مشتمل براداهایی برآن در اینباره ارائه میکند. نویسنده معتقد است که در این سـند،تـاریخ نظامی و سـیاسی ایران در جریان جنگ جهانی اول کاملا نادرست ارائه شده است.این سند علاوه بر ادعاهای سادهلوحانه ارضی،مملو از مـوارد نادرست،انحرافی و دروغین است و با مخلوط کردن شکایات ایران با حجم بـالایی از مـوارد نـاصحیح، قضیه قحطی کماهمیت جلوه داده شده و دلایل بروز آن،گنگ و مبهم ذکر شده است.این امر باعث تضعیف ادعـاهای ایران برای جبران خسارت در کنفرانس صلح ورسای میشود.محمد قلی مجد به این نـتیجه مـیرسد کـه این شکل طراحی و شکایت،برنامهای از پیش طراحی شده برای پنهان کردن موضوع قحطی و دلایل بـروز آن است؛کاری که باعث شد بزرگترین فاجعه تاریخ ایران از نظرها پنهان بماند و ایران کشوری بازنده چه در جـنگ و چـه در صلح گردد.*
فصلنامه مطالعات تاریخی ، شماره 8، تابستان 1384 صفحه 270 تا 283
نظرات