آیت الله طالقانی به روایت محمد مهدی جعفری


1408 بازدید



دکتر محمدمهدی جعفری متولد 1318  از مبارزین و فعالان قدیمی علیه رژیم شاهنشاهی بوده و بخشی از عمر خود را در زندان طی کرده است. وی که از نزدیک با افرادی نظیر آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر علی شریعتی در ارتباط بوده ، حافظه اش گنجینه ای از خاطرات انقلاب اسلامی است.
وی مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه شیراز و فوق لیسانس زبان و ادبیات عرب را از دانشگاه تهران و در نهایت مدرک دکترای فرهنگ عربی و علوم قرآنی را نیز از دانشگاه تهران کسب کرده است و تا سال 74 نیز عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز بود.
تاکنون تر جمه آثاری نظیر روش تربیتی اسلام از محمد قطب و همکاری های اجتماعی اثر شیخ محمد ابوزهره و  امام علی بن ابیطالب (ع) اثر عبدالفتاح عبدالمقصود از وی منتشر شده است.دکتر جعفری در این گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران به بیان گوشه ای از خاطرات خود از مبارزات و فعالیت های آیت الله طالقانی و دیدگاهش در رابطه با اندیشه و افکار وی پرداخته است. آن چنان که جعفری در گفتگو نیز اشاره می کند وی چند سالی را با آیت الله طالقانی در زندان گذرانده و تدوین و انتشار برخی از آثار ایشان را نیز برعهده داشته است.


آشنایی و ارتباط مرحوم طالقانی با امام خمینی(س) از چه زمانی آغاز شده بود؟
آیت الله طالقانی از دیر زمان با امام خمینی آشنایی داشتند. به طوری که خودشان تعریف می کردند که سال ها قبل از دهه چهل یعنی در دهه سی ایشان با امام در تهران جلساتی داشته اند و از ایشان با عنوان حاج آقا روح الله یاد می کردند که از دوستان قدیمی ایشان بودند و حتی کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم علامه نائینی که در دفاع از مشروطه نگاشته شده است را امام خمینی به آیت الله طالقانی معرفی کردند و ایشان نیز بر آن مقدمه ای نوشتند و حاشیه نگاری و منتشر و ترویج کردند. این جریان درسال 3-1332 اتفاق افتاده است.این کتاب از نظر محتوا کتاب سنگین و مستدلی بود، لذا امام خمینی از آیت الله طالقانی می خواهند که این کتاب را شرح دهد و منتشر نماید. در سال 1335 نیز که حکم اعدام اعضای فدائیان اسلام در دادگاه نظامی صادر گردید آیت الله طالقانی برای جلوگیری از این امر به قم می رود تا شاید آیت الله بروجردی واسطه بشوند، سفارشی بکنند و از اعدام این افراد جلوگیری کنند و چون فکر می کردند که آیت الله بروجردی حرف خود ایشان را نپذیرند متوسل به امام خمینی می شوند. امام نیز با شناختی که از روحیه مرحوم آقای بروجردی داشتند در ابتدا خودداری می کنند ولی بر اثر اصرار آقای طالقانی خدمت آیت الله بروجردی می روند اما ایشان می گویند که من در این باره اقدامی نمی کنم.آیت الله طلقانی تعریف می کردند که امام وقتی به منزلشان برگشت خیلی ناراحت بود و گفت همان طور از اول هم گفتم ایشان نپذیرفت و اقدامی نمی کنند. آیت الله طالقانی پس از فوت آیت الله بروجردی که مسئله مرجعیت مطرح شد ،خیلی به امام  خمینی امید بسته بود. ایشان می گفتند به حاج آقا روح الله گفتم که شما در زمینه مبارزه و مسئله مرجعیت و مسائل اجتماعی اقدامی نمی کنید؟ ایشان خیلی سربسته پاسخ می دهند برنامه هایی دارم. در نهضت روحانیت و فعالیت هایی که پس از 1341 اوج گرفت آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان با هم به قم می رفتند و در واقع آیت الله طالقانی از آغاز واسطه میان روحانیت و دانشگاه بود و باعث شد که این دو نهضت به همدیگر گره بخورد. آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و جریان جبهه ملی و نهضت آزادی  در جریان رفراندوم 1341 و آن چه که انقلاب و شاه و ملت نامیده می شد زندانی شده بودند و آیت الله طالقانی را چند روز قبل از 15 خرداد یعنی اوایل محرم آزاد می کنند و هدفشان این بوده که برای ایشان پرونده سازی کنند. ایشان را مجددا پس از قیام 15 خرداد 42 دستگیر کردند و دادگاه نظامی اصرار بر این داشت که یکی از محرکین قیام 15 خرداد آیت الله طالقانی بوده است. البته به واسطه ایشان می خواستند نهضت آزادی را نیز متهم و محاکمه کنند. بعد از این آقای طالقانی در زندان بودند که امام خمینی را تبعید کردند. پس از دادگاه نظامی آیت الله طالقانی حضرت امام پیامی در این باره منتشر و نوشتند:
من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمه‏اى بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدیدنظر صادر شد، ناچارم از اظهار تأسف از اوضاع ایران عموماً، و از اوضاع دادگاه خصوصاً. به قدرى خلاف قوانین و مقررات در دادگاهها جریان دارد که موجب تأسف و تعجب است: محاکمات سرّى، حبسهاى قبل از ثبوت جرم، بى اعتنایى به دفاع مظلومین. اینجانب و اشخاص با وجدان و با دیانت متأسفیم از مظلومیت این اشخاص که به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محکوم به حبسهاى طویل المدت شده، و باید با حال پیرى و نقاهت در زندان، براى اطفاى شهوات دیگران، به سر برند. رأى دهندگان باید منتظر سرنوشت سختى باشند.(صحیفه امام، ج‏1،صفحه261)قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز که آیت الله طالقانی از زندان آزاد شدند حضرت امام پیامی از پاریس صادر کردند.
متاسفانه مرحوم طالقانی برای نسل جوان تنها با فعالیت های سیاسی و حضورشان در مقاطع حساس تاریخی شناخته شده اند. قدری در رابطه با شخصیت حوزوی و فقاهتی ایشان توضیح دهید؟
آیت الله طالقانی ابتدا در محضر پدرشان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن طالقانی که از علمای بزرگ بود درس خوانده بود و بعد به وسیله پدرشان به محضر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم معرفی می شوند و خیلی مورد توجه و عنایت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرار داشتند و از محضر و درس بسیاری از بزرگان استفاده کردند. با وجود این که می گویند مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به کمتر کسی اجازه اجتهاد می دادند ولی به آقای طالقانی این اجازه را داده بودند و من این را از آیت الله طالقانی شنیده ام.
آیت الله طالقانی مدتی در قم تحصیل می کرد و مدت کوتاهی هم به نجف رفت ولی در آنجا هم اشباع نشد و دوباره به قم برگشت. ایشان زمانی که می دیدند قرآن درحوزه ها هیچ نقشی ندارد و دروس حوزه بدون قرآن انجام می گیرد بسیار ناراحت بودند لذا در سال 1318 که ایشان در واقع فارغ التحصیل می شوند و دروس خودشان را تمام می کنند آنجا نمی مانند. کسی که می خواست راه فقاهت و مرجعیت را بپیماید و به آن برسد باید در حوزه می ماند  و دروسش را به پایان می رساند و بعد درس خارج می گفت  اما تمام هم و غم و فکر آیت الله طالقانی ترویج قرآن بود لذا در سال 1318 به تهران بازگشت  و در همان تهران در زمان دیکتاتوری رضاخان به ترویج قرآن و نهج البلاغه پرداخت  و به اصطلاح خودشان قرآن را به صحنه آوردند. بیشتر نظرشان هم جوانان و دانشجویان و روشنفکران بودند. از این جهت ایشان در حوزه نماند و به تهران آمد و راه فقاهت را کنار گذاشتند. اگر چه در فقه تا آنجایی که درس خوانده بودند صاحب نظر بودند ولی به خودشان اجازه اجتهاد نمی دادند که بخواهند فتوا بدهند. البته خودشان عمل می کردند و نظر خاصی داشتند ولی برای عموم این کار را انجام نمی دادند و تخصصشان را روی تفسیر قرآن گذاشتند. ایشان درس می دادند و نسبت به قواعد و اصول انتقادهایی داشتند. ما هم در زندان در خدمت ایشان مختصری اصول فقه خواندیم. ایشان می گفتند که من نظر خاصی دارم اما نظرشان را کمتر ابراز می کردند. بعدها در جاهای مختلف تفسیری از قرآن در مورد مسایل اقتصادی و اجتماعی از نظر فقهی ارائه کردند که انشاالله ما این مجموعه را نیز جمع آوری و به عنوان نظریات فقهی ایشان منتشر خواهیم کرد.
این فعالیت های در زمینه تفسیر قرآن چگونه آغاز شد و ادامه یافت؟
ایشان در همان سال 1318 در مجامع خصوصی قرآن می گفتند.پس از شهریور 1320 و رفتن رضاخان از ایران و باز شدن فضای سیاسی در ایران به اقتضای زمان که متفقین در جنگ جهانی دوم ایران را اشغال کرده بودند و می خواستند رنگ نو و جدیدی به جامعه ایران بدهند که در جهان به شکل دیگری منعکس بشود و بحث اشغال ایران مطرح نباشد آیت الله طالقانی از این فرصت استفاده کردند و باز هم درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه را در پیش گرفتند، اگر چه در سالهای بعد در مدرسه عالی سپهسالار(شهید مطهری کنونی) اصول فقه هم درس می دادند. ایشان در مدرسه عالی سپهسالار دو درس داشتند یکی اصول فقه ودیگری تفسیر قرآن . اما بیشتر تلاششان را روی همان تفسیر گذاشتند و نشریه ای به نام دانش آموز داشتند که ارگان جمعیتی بود و در آنجا مقالاتی می نوشتند،در دیگر نشریات هم مقالاتی می نوشتند که  در زمینه ترویج قرآن بود تا اینکه از سال 1323 در مسجد منشورالسلطان نزدیک میدان حر کنونی تا سال 1327 به طور رسمی تفسیر قرآن می گفتند؛ از این سال تا پایان زندگانی شان شب های جمعه در مسجد هدایت درخیابان استانبول تفسیر قرآن می گفتند که مخاطبانشان بیشتر دانشجویان و استادان دانشگاه و روشنفکران و کسانی بودند که می خواستند قرآن را به شیوه نوینی یاد بگیرند.  ایشان هم در واقع قرآن را به شیوه ابتکاری و بدیعی تفسیر می کردند. البته خود ایشان از کلمه تفسیر امتناع داشتند چنانچه در کتاب تفسیر پرتویی از قرآن نوشته اند که تفسیر پرده برداری از مقاصد خداوند در آیات است که من چنین صلاحیتی رادر خود نمی بینم و این کار را نمی کنم بلکه از خود قرآن پرتوهایی بر ذهن من می تابد و من این پرتوها را بر ذهن های شنوندگان وامی تابانم.
ولی همین پرتوهایی که ایشان می فرماید بسیار ابتکاری و شگفت انگیز بود. با آیات و الفاظ قرآن آن را معنا می کردند. همه روش های تفسیری را با یک دید انتقادی بررسی و نکات جالبی از آنها را انتخاب و گزینش می کردند ولی بعد که  نظر خودشان را بیان می کردند نظر بسیار جالبی بود و با همه این نظرها تفاوت داشت و علتش هم این بود که می فرمودند ما نیازی نداریم با احادیثی که معلوم نیست تا چه اندازه درست است و با برداشت های شخصی مفسرین، قرآن را تفسیر کنیم بلکه الفاظ قرآن و کلمات و ترکیب آیات و حتی اعراب آنها خود نشان دهنده و گویای معنای قرآن و حقیقتی است که در پشت این الفاظ نهفته است.
آن طور که از مقدمه جلد اول پرتوی از قرآن برمی آید این مقدمه را ایشان در زندان و در سلول انفرادی نوشته اند چرا که اشاره می کنند خواننده عزیز اگر اشتباهی در این نوشته ها روی داده معذورم بدارید زیرا در موقعیت خاصی هستم مانند زنده ای در میان قبر و دستم از هر منبعی کوتاه است و تاریخ مرداد 1342را ذکر می کنند که هفت هشت ماه پس از دستگیری ایشان در بهمن 1341 است. پس از مدتی نیز که ایشان به زندان شماره 4 قصر منتقل شدند بنده و تعدادی از دوستان ایشان از نهضت آزادی و متهمین 15 خرداد و سایرین از آیت الله طالقانی خواهش کردیم که درس تفسیر را ادامه بدهید. ایشان اول از جزء سی ام شروع کردند و سپس جزء دوم را تفسیر نمودند! که در آنجا من در خدمتشان بودم و تند نویسی می کردم و پاکنویس آن را ایشان تصحیح و تکمیل می کردند و مجددا پاکنویس می کردیم و بدین ترتیب سه جلد پرتوی از قرآن هم در زندان تدوین شد. تا سال 52 که ایشان در تبعید زابل و بافت کرمان بودند وقفه ای افتاد. ظاهرا در سال 52 که ایشان به تهران آمدند مجددا تفسیر قرآن را از سوره آل عمران شروع کردند ، تا آذرماه 1354 که ایشان را دوباره دستگیر کردند.این زندان تا سال 57 نیز ادامه داشت و تفسیر تمام سوره آل عمران و چند آیه اول سوره نسا را نوشتند. اوایل سال 55 هم که خانواده برای اولین بار توانستند با ایشان دیدار کنند یادداشت هایی برای من فرستادند که مجددا برخی از آیات سوره آل عمران را تفسیر کرده بودند که در حال و هوای زندان و دوستانی نظیر آیت الله منتظری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی، آقای کروبی و آیت الله انواری و چند نفر دیگری بود. من این یادداشت ها را با یادداشت های قبلی تلفیق کردم و وقتی ایشان درسال 57 آزاد شدند حدود 200 صفحه از تفسیر را چاپ کرده بودیم ، ایشان این مجموعه را دیدند و چون من این دو قسمت را با هم تلفیق کرده و دست هایی برده بودم ایشان گفتند عنوان این را درسهایی از پرتوی از قرآن بنویس و گرد آورنده هم اسم خودت را بنویس که معلوم باشد من مستقیما نگفته ام . جلد پنجم به این ترتیب منتشر شد و جلد ششم نیز بیست و سه آیه از سوره نساء را شامل می شد که ایشان دوباره در زندان تفاسیری نوشته بودند که چون پس از مرگ ایشان منتشر می شد من هر دوی یادداشت ها را در کنار هم منتشر نمودم و در ضمیمه نیز چون ایشان برداشت های خاصی از کلمات و الفاظ قرآن داشتند فرهنگ پرتوی از قرآن را قرار دادیم و به عنوان جلد 6 چاپ کردیم.
 این برداشت ها بی نظیر است و با همه تفاسیر تفاوت دارد. الان هم در حال ویراستاری آثار ایشان هستیم تا به صورت مجموعه آثار در آید که دو جلد آن منتشر شده است. درس های قرآنی عبارت است از سخنرانی هایی که در زندان می کردند و مستقیماً تفسیر نبود اما در هر مناسبتی که ایشان صحبت می کردند به آیه ای از قرآن استناد می کردند و توضیحات می دادند. آنها را هم من جدا گانه یادداشت می کردم که الان آن ها را تحت عنوان قرآن در زندان منتشر کردیم و همچنین برای خانواده مدتی تفسیر می گفتند که این مجموعه هم با قرآن در خانواده نام دارد و آنچه که آقای احمد جلالی بعد از انقلاب در تلویزیون از ایشان می پرسیدند و به عنوان با قرآن در صحنه بیان کردند. این سه قسمت را تحت عنوان درسهایی قرآنی به عنوان نخستین جلد مجموعه آثار منتشر کردیم.
 چون خیلی از دوستان تقاضا کردند که اندیشه های اقتصادی ایشان را هم زودتر منتشر کنیم دومین جلد را تحت عنوان مباحث اقتصادی منتشر نموده ایم که شامل نظر ایشان درباره مسایل اقتصادی و مالکیت در اسلام می شود که بعضاً گفته و یا نوشته بودند.الان هم مشغول ویراستاری پرتویی از قرآن هستیم که امیدواریم زیاد به طول نکشد و مجلدات پرتویی از قرآن در 6 جلد منتشر شود.
شاخصه ها و ویژگی های مهم تفکری مرحوم طالقانی را در چه قالبی می توان بیان کرد؟
آیت الله طالقفانی در زمینه اقتصاد  به عدالت اجتماعی عقیده داشت. کتاب مالکیت در اسلام را که نوشتند هم اقتصاد سرمایه داری و هم اقتصاد سوسیالیستی را مورد بررسی و نقد قرار دادند. اگر چه من معقتدم که ایشان معتقد به سوسیال دموکراسی بود یعنی در زمینه اقتصادی (نه آن سوسیالیستی که بر پایه مارکسیست و ماتریالیسم باشد) بلکه آن اقتصادی که در خدمت اجتماع باشد و با عدالت اجتماعی مطرح شود و کتاب مالکیت در اسلام و سایر مسایلی که شاهد این قضیه است. عده ای از دوستان ابا دارند و حتی هراس دارند زیرا سوسیالیست را بر پایه مارکسیست و ماتریالیسم می دانند اما باید بگوییم که ایشان در مسائل اقتصادی و اجتماعی به عدالت اجتماعی باور داشتند. در زمینه سیاسی هم معتقد به دموکراسی یا عنوانی که مصطلح شده است مردم سالاری به معنای واقعی اش بودند. به هرحال اعتقاد شدیدی به مشارکت مردم در مسایل سیاسی و اجتماعی داشتند و شاهد آن هم تاکید ایشان بر روی مساله شوراها بود که تا آخر عمر بر روی آن پافشاری کرد و لذا معتقد به دموکراسی بود یعنی کار مردم باید به دست مردم سپرده شود.
در سیاست خارجی به بین الملل اسلامی اعتقاد داشت. ایشان برای مردم فلسطین و الجزایر ومصر و هر مردمی که زیر فشار استعمار واستبداد و دیکتاتوری و استثمار بودند به شدت دلسوزی و سخنرانی و تلاش می کردند به طوری که در پرونده دادگاه ایشان اثر فشار صهیونیست ها به طور روشن و آشکاری پیدا بود. ایشان آن قدر از مردم فلسطین دفاع کرده بودند که صهیونیست هاایشان را یکی از دشمنان بزرگ خودشان می دانستند و سفارش مخصوص به شاه کرده بودند، حتی خود ایشان می گفتند که من در بازجویی ها احساس کردم ناظرینی از صهیونیست ها حضور دارند. وقتی یاسر عرفات به ایران آمد به خدمت آیت الله طالقانی رفت و از خدماتی که ایشان در زمینه فلسطین داشتند قدردانی کرد.
از نظر مردمی هم ایشان نسبت به همه مردم ایران با هر طرز تفکر و اعتقادی سیاست جذبی داشت. واقعا احساس پدری می کرد واگر کسی در راه او نبود مثل یک بیمار با او رفتار می کرد نه مثل یک دشمن. بلکه می گفتند اینها هم می خواستند خدمت کنند منتها راه را اشتباه رفته اند و لذا باید نسبت به آن ها مهربانی کرد و در راه درست انداخت. برای همه کسانی که مبارزه می کردند و در زندان یا بیرون بودند و هر کسی که خدمتی کرده بود چه مسلمان و حتی غیر مسلمان نسبت به او احساس پدری می کرد. ما شاهد بودیم که غیر مسلمانان یهودی  و مسیحی و زرتشتی چه احترامی به ایشان قایل بودند و ایشان را متعلق به خودشان می دانستند.
 البته نسبت به دشمنان هم سیاست دفع و حذف و رسوا کردن آنها را داشت و بشدت در مقابل شان می ایستاد. مامورین ساواک جرات نمی کردند چه در زندان و چه بیرون با ایشان روبه رو شوند، به شدت برسرشان فریاد می زد و در مقابل آنها از مظلوم دفاع می کرد.
اگر بخواهیم در یک جمله بگویم که چه اخلاقی داشت اخلاق ایشان اخلاق قرآنی بود. معتقد بود که باید با آموزش قرآن و نهج البلاغه مردم را آگاه کرد و قرآن را به صورت کتاب راهنمای عمل در آورد و در اختیار مردم گذاشت که قرآن تنها آهنگ قبرستان و مسایل فرعی جامعه ندهد بلکه قرآن در صحنه باشد و راهنمای عمل باشد و مردم را به صراط مستقیم هدایت نماید وخود ایشان هم تا آخر عمر همینطور عمل کردند.
 


پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران