زمینههای سیاسی - اجتماعی تاسیس نهضتآزادی
1152 بازدید
پس از شکست نهضت مقاومت ملی و ناتوان ماندن ایدئولوژی ناسیونالیسم، نیروهای مذهبی بر آن شدند تا یک تشکل مذهبی ایجاد کنند و با آن وارد میدان مبارزه سیاسی شوند. در این راستا نهضت آزادی ایران در اوایل دهه چهل شکل گرفت. برای شناخت زمینههای سیاسی و اجتماعی شکلگیری نهضتآزادی، نگاهی گذرا به تحولات سیاسی دهه سی ضروری مینماید.
زمینه سیاسی
از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 تا آغاز دهه چهل، رژیم شاه بیش از پیش قدرت گرفت، نیروهای محافظهکار، قدرت سیاسی را به شکل فزایندهای به دست گرفتند. پیامد چنین تحولی، پیشروی نیروهای اصلاحطلب و سرکوبی تندروهای انقلابی بود. پس از کودتا، در بحبوبه فضای سیاسی یاد شده، «نهضت مقاومت ملی» به دست باقیماندههای جبهه ملی که در ماههای آخر حکومت مصدق، دچار ازهم پاشیدگی و پراکندگی شده بودند، به وجود آمد. تفکر و اندیشه نهضت مقاومت ملی، در حقیقت، استمرار اندیشه جبهه ملی بود که «مصدق» را سمبل مبارزه ملی قلمداد میکرد.
جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی، خود را وارثان انقلاب مشروطه میدانستند و با شعار طرفداری از قانون اساسی و اعطای آزادیهای سیاسی، در پی برگزاری انتخابات آزاد بودند. بررسی اسناد برجای مانده از نهضت مقاومت ملی، نشان میدهد که دین، نقش مهمی در ساختار فکری این نهضت نداشته است. مسئله ضعف سازماندهی نیروهای سیاسی و بحران رهبری از مشکلات اساسی نهضت مقاومت ملی بود که این حزب سیاسی را در برابر رژیم، ناچیز و کم مایه جلوه میداد.
در سالهای آغازین دهه چهل، شاه به امید اجرای اصلاحات ارضی و خلع سلاح رقبای خود، از فشار سیاسی کاست و فضای سیاسی کشور را باز کرد. بازرگان و همفکران او از این فرصت استفاده کردند و با بهرهگیری از تجربه فعالیت در نهضت مقاومت ملی، تصمیم گرفتند گروه سیاسی دیگری را بهوجود آورند که هویت مذهبی – اجتماعی داشته باشد و بر ضرورت حکومت دمکراتیک تاکید ورزد. از این روی نهضت آزادی ایران را در بیست و پنجم اردیبهشت ماه 1340 بنیان نهادند.
علل شکلگیری نهضت آزادی
شکلگیری نهضت آزادی در اعتراض به عملکرد جبهه ملی نبود، چرا که این گروه با موافقت رهبر جبهه ملی شکل گرفت. بیدرنگ بعد از تاسیس تقاضای عضویت در جبهه ملی نمود و بارها نیز وفاداری خود را به آن اعلام کرد. ادعای عدهای که علت شکلگیری نهضت آزادی را مخالفت با جبهه ملی میدانند درست نیست و نمیتوان نهضت را یک حرکت اسلامی در درون جبهه ملی دانست که بهخاطر روشهای ضد اسلامی جبهه ملی از آن جدا شدند. اسناد بسیاری در رد ادعای این افراد وجود دارد پس باید علل شکلگیری نهضت را در موارد زیر جستجو کرد:
الف) اختلاف در جبهه ملی
در اوایل دهه چهل که فشار حکومت نظامی بعد از کودتای 28 مرداد 1332 کمی کاهش یافته بود. نوعی فضای باز سیاسی در داخل ایران در حال شکلگیری بود. در این شرایط، جبهه ملی شروع به بازسازی خود کرد. از آنجا که در آن زمان، مصدق پیر و از کار افتاده شده و به نوعی تحت نظر بود و فعالیت سیاسی نداشت، اختلاف جبهه ملی بر سر رهبری و به دست گرفتن کادر هیئت اجرایی بالا گرفت. چون بازرگان به عضویت در کمیته اجرایی جبهه ملی انتخاب نشد، در اعتراض به آن، نهضت آزادی را تاسیس کرد. در همان جلسه، مشخص گردید در میان اعضای جبهه ملی درباره رهبری مصدق حرف و حدیث است. به همین جهت، بازرگان برای تاسیس نهضت، از مصدق اجازه گرفت و او نیز با روی باز به آنها اجازه داد. بنابراین در بدهبستان بازرگان و مصدق، هم مصدق دوباره مطرح میشد، هم برای نهضت آزادی برگ برندهای بود که هوین سیاسی خود شکست نخورد که همینطور هم شد. بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت تاسیس نهضت آزادی به خاطر اختلافات درونی و رقابتهای داخلی جبهه ملی بوده است.
مهدی بازرگان در منزل صادق فیروزآبادی سخنرانی کرد و در آنجا اعلام کرد که نهضت آزادی درصدد ایجاد دکانی در مقابل جبهه ملی نیست و تلاش دارد در طول جبهه حرکت کند. اگر با آنها مخالفت کنند. نهضت از موضع لجاجت و دشمنی وارد نخواهد شد.
ب) سوء استفاده از عواطف و اعتقادات مذهبی مردم
جبهه ملی، اعتقادات و احساسات مذهبی مردم را در جریان 30 تیر 1332 و بعد از آن دیده بود. قبل از تشکیل نهضت آزادی آیتالله بروجردی درگذشت. مراسم تشییع و ترحیم وی، برخلاف انتظار ناظران سیاسی، بینظیر و گسترده بود و از قدرت نیروهای مذهبی و ریشهدار بودن اعتقادات و عواطف مذهبی جامعه حکایت داشت. این مسئله عدهای از نیروهای جبهه ملی را به این نتیجه رساند که نمیتوان نقش نیروهای مذهبی را در تحولات سیاسی – اجتماعی نادیده گرفت یا خلاف جهت آنها حرکت کرد و اگر یک حرکت سیاسی و اجتماعی بخواهد موفق شود. ناچار به برقراری ارتباط با این نیروی عظیم مذهبی است. این موضوع، در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز تجربه شده بود. این جریان، خاطره روشنی از میزان نفوذ و تاثیر نیروهای مذهبی داشت.
برمبنای این تحلیل، توجه به جریانهای مذهبی، در درون جبهه ملی شکل گرفت. اختلاف و رقابت بر سر رهبری و مسئولیتهای اجرایی از یکطرف و لزوم توجه بیشتر به بهرهگیری از عواطف و اعتقادات مذهبی مردم برای فعالیت سیاسی برای کسب موقعیت از سوی دیگر، باعث طرح پیدایش نهضت آزادی در میان برخی از اعضای جبهه ملی شد. در این هنگام گروهی از فعالان جبهه ملی که تمایلات مذهبی خاصی داشتند یعنی اسلامی را قبول میکردند که با لیبرالیسم و ناسیونالیسم سازگار باشد. درصدد تشکیل نهضت آزادی برآمدند [1].
نتایج تاسیس نهضت آزادی
اصول سیاسی نهضت آزادی، تاکید بر ضرورت حکومت دمکراتیک و مشروط به قانون اساسی رژیم شاه بود. بنیانگذاران نهضت آزادی، از این نظر، خود را ادامه دهندگان نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی و پیشتر از آنها انقلاب مشروطه میدانستند. به قانون اساسی استناد میکردند و حکومت شاه را در چهارچوب مشروطه میخواستند.
هرچند آیتالله طالقانی به عنوان یک روحانی سیاستمدار با انگیزههای دینی و ملی به عضویت نهضت آزادی درآمد، ولی مرامنامه نهضت آزادی تمامیت یک اندیشه کاملا دینی و اسلامی را نداشت. در همان زمان، متفکران اسلامی این مرامنامه را نپذیرفتند و صرفا به دلیل جنبههای ضداستعماری و ضداستبدادی سکوت کردند، ولی ابدا با نهضت آزادی به منزله یک کانون دینی و اسلامی کنار نیامدند و به آن منتقد بودند.
در این زمینه آیتالله طالقانی در بیانیهای که صادر کرد نیت خود را از همکاری با نهضت آزادی ابراز میکند: «اینجانب اگرچه از کوتاهی و انجام وظیفه خود نزد خدا و اولیای اسلام و نیاکان بزرگوار شرمسارم ولی پیوسته در صف مبارزه با فساد و مفسدین باقی مانده و به این سبب دعوت همکاری با بنیادگذاران نهضت آزادی را پذیرفتم»[2].
به علاوه، این نهضت ویژگیهای دیگری نیز داشت از جمله: 1) جمعیتی که مدعی بود اصول و هدفهایش براساس دین اسلام است و میخواهد اصول اخلاقی و اجتماعی و سیاسی اسلام را جاری کند، باید همه مؤسسان و اعضای شورای مرکزی و هیئت اجرایی آن به اسلام آشنا باشند و به احکام آن پایبند باشند، ولی بیشتر آنها واجد این شروط نبودند. اگر آقایان بازرگان، سحابی و آیتالله طالقانی را واجد این شرایط بدانیم به طور قطع چهار نفر دیگر، فاقد این شرط بودند، رحیم و منصور عطایی خواهر زادههای بازرگان بودند که به اتفاق عباس سمیعی و حسن فقیه، از مؤسسان نهضت هستند. شخصی به تام فولادی نیز توسط بازرگان در هیات اجرایی نهضت آزادی قرار گرفت. این پنج نفره که به اسلام علاقه چندانی داشتند، نه به مبارزه میاندیشیدند. حسن نزیه، به هیچ وجه به احکام اسلامی پایبند، نبود و حتی احکام اسلام را برای اداره کشور صالح نمیدانست. عباس سمیعی نیز هیچ یک از احکام اسلام را قبول نداشت به همین جهت این پنج نفر به همراه همکاران خود که در نهضت آزادی در پست های بالا جا گرفته بودند، در اولین حمله ساواک تسلیم شدند و به طور رسمی از مبارزه و فعالیت سیاسی کنار رفتند و به نصیری رئیس ساواک قول ترک مخاصمه دادند و به این فول نیز وفادار ماندند و به گونه ای که فولادی به عضویت حزب رستاخیز هم در آمد و در آنجا یک پست اجرایی را اشغال کرد.
2) داشتن تفکر التقاطی ترکیب مؤسسان و به تبع آن شورای مرکزی و هیئت اجرایی ، از دو دسته ملتزم و غیر ملتزم به احکام اسلامی، معایبی اساسی در گروه به وجود آورد. از جمله این معایب، اختلاط مرامنامه از اسلام و غیر آن بود. این اختلال و از همان ابتدا التقاط را به دنبال داشت. برای مثال، در طرح اصول و هدف، به سه چیز یعنی: مبادی عالیه دین مبین اسلام و قوانین اساسی ایران، اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد استناد شده است. در بند یک نیز قوانین اساسی آن زمان، در ردیف مبادی دین اسلام قرار گرفته است تاکید نهضت آزادی بر «ما مسلمانیم و ایرانی و مصدقی»، نشاندهنده تأثیرپذیری آنان از دو مبنای فکری اسلام و ناسیونالیسم است. تاکید بازرگان بر بازگشت به قرآن و تجلیل از مصدق نیز گویای همین دو مبنا است. این التقاطها، موجب تعریف دیگری از اسلام توسط نهضت آزادی گردید و مشکلات فراوانی را برای کشور پدید آورد. به گونهای که پیروان این جریان، به این نتیجه رسیدند که اسلام ناقص است؛ از این رو کوشیدند با استفاده از مکاتب لیبرال و ناسیونالیستی آن را کامل کنند. پیشنهاد جمهوری دمکراتیک اسلامی نتیجه این طرز تفکر التقاطی بود که امام به شدت با آن مخالفت کرد.
٣) نهضت آزادی، اندیشه دینی خود را نه از مرجعیت، بلکه از دانش دینی خود می گرفت. بازرگان، در مقالهای در سال ۱۳۴۱ انتظار خود از مراجع را به روز نوشتن رسالههای علمی و فکری و اصولی و اقتصادی و سیاسی دانست براساس این تفکر بازرگان و همفکرانش درصدد پیوند میان اسلام و علم جدید بر آمدند، نهضت آزادی این نگرش علمی را که در غرب سابقه داشت، تکرار کرد و کوشید این افکار را برای قشر تحصیل کرده، با زبان خود آنها بیان کند. حاصل این فکر، آن شد که بازرگان اثبات نمود که بشر خاکی، به پای خود، با تجربه و دانشی که طی هزاران سال کسب کرده است همان راهی را طی کرده است که انبیا تعیین و ترمیم نمودهاند.
کار این طرز تفکر به جاهای باریک کشیده شد. گروههای رادیکالی نظیر مجاهدین خلق و فرقان، با بهرهگیری از این تفکر، هزاران نفر از مردم و مسئولان بیگناه را شهید نمودند و هزاران نفر را گمراه کردند، حضرت امام به اعتبار این که نهضت آزادی متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانها را منحرف میکنند و با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن و تأویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم میشوند، ضرر آنها را بیشتر از منافقان اعلام کرد[3].
منابع:
[1]. کتاب صبح، (1375)، نهضت آزادی مروری بر تاریخچه/ ماهیت و عملکرد، چاپ اول، تهران: چاپخانه علامه طباطبایی.
[2]. کردی، علی (1392)، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[3]. بهرامی، قدرتالله (1390)، نهضت آزادی ایران، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی/ انتشارات زمزم هدایت.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظرات