شهید مدرس برای اولین‌بار در تاریخ ایران موضوع «سیاست موازنه منفی» را مطرح کرد

مصاحبه با غلامعلی مدرس، نوه شهید مدرس


شهید مدرس برای اولین‌بار در تاریخ ایران موضوع «سیاست موازنه منفی» را مطرح کرد

س: می‌دانیم سیاستی که منعکس‌کننده منافع خلق و توده‌ها باشد سیاست موازنه عدمی یا منفی است که مدرس خود پایه‌گذار این سیاست در ایران بود. چگونگی انجام سیاست را از طرف مدرس در رابطه با سیاست خارجی مطرح کنید.

ج: البته اطلاع دارید که مرحوم مدرس در زمانی که برای اولین‌بار در تاریخ ایران «شاید خاورمیانه» موضوع سیاست عدمی را مطرح کرد، برای اولین‌بار این سیاست در تاریخ ایران مطرح می‌شد، آن‌وقت هم زمانی بود که اوضاع بین‌المللی بهم‌ریختگی خاصی داشت، ابرقدرت‌ها مشغول تحکیم مواضع قدرت خودشان بودند و مدرس دقیقاً بررسی کرد که اگر چنانچه الان در ایران بتواند یک سیاستی پیاده کند که به هیچ‌کدام از این ابرقدرت‌ها تکیه نداشته باشد در حقیقت می‌تواند این ملت را از همین وابستگی‌هایی که بعداً به وجود آمد و نتیجه‌اش را هم دیدیم نجات بدهد. همان وابستگی‌هایی که برای نابودی آن این همه رنج را ملت ایران متحمل شد و این همه شهید داد. در هر حال سیاستی که شهید مدرس عنوان کرد بدین معنا بود که روابطی که ایران با دُول خارجی ایجاد می‌کند بایستی روابط حسنه و در حد برخوردهای عادی بین‌المللی باشد به این معنا که در هیچ‌کدام از مسائل سیاسی که ایجاد می‌شود ایران تابع این قدرت‌ها نباشد. و به طور کلی ایران و ملت ایران از سلطه کشورهای خارجی آزاد شده و این آزادی سبب شود که برخوردش برگردد و به اصطلاح خودکفا باشد و قدرت‌های خارجی روی سیاست‌های داخلی و خارجی‌اش نتواند اعمال نظر کند. البته باید گفته شود بررسی موازنه منفی به وقت و دقت بیشتری احتیاج دارد و بعد از مدرس هم سیاست موازنه عدمی و در تاریخ به طور کلی فراموش نشد و مصدق همین کار را با نام سیاست موازنه منفی ادامه داد. البته او هم فی‌الواقع موفق نشد، تا در جریان اخیر که این مسأله به عنوان «نه شرقی نه غربی» مطرح شد. امیدواریم انشاء‌الله این‌بار بتوانیم موفق شویم به طوری که ملت ما بتواند روی پای خودش بایستد و خودش بتواند سیاست‌هایی را تعیین کند.

س: به نظر شما چگونگی انجام این سیاست (موازنه عدمی) در رابطه با سیاست داخلی چگونه بوده است؟

ج: مدرس به معنای واقعی موفق به پیاده‌کردن این سیاست نشد. هر نیرویی که با قدرت‌های خارجی به مبارزه برمی‌خاست دقیقاً مورد حمایت مدرس قرار می‌گرفت. مثلاً نهضت جنگل بدون توجه به برنامه سیاسی‌اش مورد حمایت مدرس بود، همین قدر که ضدیت آنها را با انگلیسی‌ها و قوای مرکزیِ وابسته می‌دید از آنها حمایت می‌کرد. نیروهایی که مدرس جمع می‌کرد با بینش مذهبی بود. در مدرسه سپهسالار سابق که سال‌ها تولیت آنجا را به عهده داشت نیروهایی را از طلبه‌های جوان متشکل ساخته بود. در ورامین به نام کارگران کشاورزی نیروهایی فراهم آورد که تعلیمات اسلحه می‌دیدند و بدین ترتیب هسته‌ای مقاومتی ایجاد نموده بود. مدرس به مبارزه به شکل سیاسی و پارلمانی بیشتر گرایش داشت و مبارزاتش بیشتر در تهران و قم و اصفهان انعکاس داشت.

س: ارتباطی بین میرزا کوچک‌خان و مدرس بوده است؟

ج: این ارتباط وجود داشته است و حتی در پاسخ سؤالی که از ایشان شده بود در مورد حمایت از میرزا کوچک‌خان صریحاً حمایت و پشتیبانی خود را از او اعلام می‌کنند. نظر مدرس این بود که مبارزه میرزا کوچک‌خان اصولی و منطقی است. در یکی از نطق‌هایش در مجلس از میرزا کوچک‌خان، کلنل محمدتقی‌خان پسیان، شیخ محمد خیابانی تلویحاً حمایت می‌کند. البته توجه دارید که هر سه اینها با حکومت رضاخان در برخورد بودند. مدرس عده‌ای را هم از(نزدیکی اصفهان) برای مشق تفنگ آورده بود.

س: تکیه مدرس بر نیروهای مردمی تا چه حد بوده است؟

ج: این قضیه در موضوع جمهوریت رضاخانی مشخص می‌شود. روزی که بنا بود مدرس کار جمهوریت رضاخانی را در مجلس تمام کند و مجلسیان برای این کار آماده بودند، مدرس نیروهای مردمی را بسیج کرد و این مسأله در مجموعه تواریخی که در مورد جمهوریت مطلب نوشته‌اند [هست که] مردم به درخواست مدرس به خیابان‌ها ریختند و فریاد می‌زدند جمهوریت رضاخانی را نمی‌خواهند. مدرس طرفدارانی داشت که در موقع مقتضی به خیابان‌ها می‌رفتند و از برنامه‌های او حمایت می‌کردند و بعد از این که رضاشاه طرفداران او را شناخت و دستگیر کرده بود، از این جهت که بتواند از نیروهای مردمی استفاده کند ضعیف شده بود.

س: به نظر شما مرحوم مدرس تا چه حد در آگاه‌کردن مردم مؤثر بوده است؟

ج: مدرس هیچ‌گاه مجلس درسش را رها نکرده، چه در تهران و چه در اصفهان مجلس درسی داشت. طلبه‌ها هم درسی که از او گرفته بودند در میان مردم منتشر می‌کردند. در فقه قسمتی است به نام باب مزدحم از باب ازدحام، وقتی مدرس این درس را می‌گفت مثال زد: اگر در جمعیتی آشوبی، کسی کشته شود خونش یک وضع خاص فقهی دارد، مثلاً اگر رضاخان در روز جمهوریت به دست شما مردم کشته می‌شد هیچ‌کس مسئول نبود و حاکم شرع می‌بایست خون او را بپردازد. او به لطائف‌الحیل می‌کوشید همه را از ماهیت رضاشاه و جنایت‌های او آگاه کند. در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید: کار اصلی من تدریس است، سیاست کار دوم من است. وضعی که در مدرسه شهید مطهری[=مدرسه سپهسالار سابق] ایجاد کرد، نشان‌دهنده شیوه خاصی است که او در نظر داشت. برای طلاب امتحان گذاشت، برای واردشدن و اتاق‌گرفتن و کمک‌خرج گرفتن، کسانی که درس می‌خواندند سال به سال امتحان می‌بایست بدهند و اگر قبول می‌شدند می‌توانستند به مدارج بالاتر برسند. او کوشش می‌کرد افراد باسوادی از مدرسه خارج شوند. انسان‌های آگاهی که به درستی بتوانند جامعه را هدایت کنند. اساتید متعهدی برای مدرسه برمی‌گزید، کسانی که دردهای اجتماعی را به خوبی درک می‌کردند. مدرس در هر شرایطی سعی در آگاه‌کردن مردم داشت. حتی در خانه‌اش، مجالسی که تشکیل می‌شد راجع به ستم‌ها و بیدادگری‌ها صحبت می‌کرد و از هم‌سخنان خودش گله می‌کرد که شما همراه من نیستید و جمله معروفی می‌گفت که شما «مرا نه عمر می‌دانید و نه علی»، مدرس می‌گفت: اگر من به تنهایی مبارزه می‌کنم دلیل تک‌روی من نیست، بلکه این را وظیفه خود می‌دانم و اگر کسی هم با من حرکت نکند من خود را ملزم به انجام آن می‌دانم. جمله بسیار معروفی دارد که «منشأ سیاست ما دیانت ماست»... او هیچ‌گاه از آگاهی‌دادن به مردم کوتاهی نمی‌کرد. یک‌بار که از مجلس به خانه‌اش می‌رفت و عده‌ای همراه او بودند به بقال سرکوچه‌شان گفت ماست ما را حاضر کن. در ضمن این که مشهدی عبدالکریم ماست او را حاضر می‌کرد به او گفت امروز آن‌چنان با اولتیماتوم روسیه مخالفت کردم که همه نمایندگان جرأت ردکردن آن را پیدا کردند. یکی از اطرافیان گفت آقا این که درست نیست شما سیاست مملکت را برای مشهدی عبدالکریم بقال بگویید، مدرس گفت اینها موکلین من هستند، باید بدانند که چه کاری می‌کنم. به این ترتیب هم نشان می‌دهد که مردم باید در جریان امور قرار داشته باشند و هم این که مشهدی عبدالکریم بقال است که او را نماینده مجلس کرده است. کوچکترین حرکتش و حتی نفس‌کشیدنش روی اصول و قواعد اسلامی و انسانی بود.

س: آیا مدرس توانست یک حرکت دیرپای مردمی به وجود آورد و مردم را در جهت یک نظام متشکل کند؟

ج: بله، مبارزه‌ای که مدرس شروع کرد با شهادت او خاتمه نیافت، در مسیر تاریخ جریان یافت، از آن به بعد در کلیه نشریات حرکت او را به صورت یک الگو و سمبل مبارزه می‌بینم. جمله «مدرس زنده است تا تاریخ زنده است» از امام، به خوبی نشان‌دهنده زنده‌بودن افکار اوست. هر زمان که می‌خواستند راجع به آزادی اسلام، آزادی ملت‌ها مطلبی بیان کنند و در جو اختناق امکان‌پذیر نبود، به لطائف‌الحیل یکی از حرکات مدرس، یا نطق‌های او را عنوان می‌کردند. به طور کلی کارهای مدرس در مسیر حرکت تاریخ جریان یافت.

س: به نظر شما کمبود اساسی کار مدرس چه بود؟

ج: عدم شرایط ارتباطی دقیق مابین همه مردم، عدم وجود تشکیلات و سازمان‌دهی، اگر مطلبی که می‌گفت به دست همه مردم ایران می‌رسید مطمئناً موفق‌تر بود. شاید هم چنین امکانی از نظر ایجاد ارتباط نبوده است. مسأله دیگر این است که خیلی مراقبت می‌شد، نامه‌های او کنترل می‌شد، و دقیقاً دور خانه‌اش حصاری بود که کوچکترین مطلبی درز نمی‌کرد. حفاظت و کنترل عجیبی انجام می‌گرفت، روحانیون دیگر هم همراهی لازم را با او نکردند و خود او هم بارها این را گله کرده است.

س: عدم حمایت روحانیت ناشی از چه بوده است؟

ج: این ناشی از بینش جدا دانستن دین از سیاست است، و به مدرس ایراد می‌گرفتند. مدرس رابطه نزدیکی با حاج‌آقا نورالله اصفهانی داشت، و تمام مسائل را با ایشان در میان می‌گذاشت. حتی هنگام مهاجرت با ایشان مشورت کرده بود و قرار بود ایشان هم همراه مدرس باشد. نامه‌ای برای مدرس نوشتند که «در حالی که شما در مجلس هستید چرا باید بعضی از لوایح و قوانین به تصویب برسد»، و به او ایراد می‌گرفتند چرا دفاع نمی‌کنید از این که عمامه‌ها را از سر روحانیون برندارند؟ مدرس در پاسخ می‌گوید «اختلافات من و رضاخان بر سر کلاه و عمامه نیست، اختلافات ما ریشه‌ای است. اصلاً او نباید وجود داشته باشد. من می‌گویم رضاخان به عنوان عامل دست بیگانگان در اینجا نباید اصلاً حکومت کند تا چنین برنامه‌هایی پیش بیاید. اختلاف من اساسی است.» قدرتی که در وجود طرفداران عقاید مدرس بود آنقدر نبود که ایثار کنند و از همه چیزشان در راه هدف بگذرند. قدرت مدرس مافوق همه آنها بود. خود او هم می‌گوید «این که می‌بینید من بدون ترس و واهمه هر حرفی را می‌زنم، ناشی از اینست که از کسی نمی‌ترسم، شما هم خودتان را آزاد کنید تا بتوانید بایستید و به این ترتیب مبارزه کنید». واضح بود که آنها پای‌بند مسائل بسیاری بودند که قدرت مبارزه را از آنها می‌گرفت.

س: شاید بتوانیم بگوییم که مدرس نتوانست یک هسته پیشتاز انقلابی را به وجود آورد، آیا این خود نقص در کار او نبود، آیا می‌شود گفت این مسأله خود ناشی از عدم ارتباط لازم با مردم و هم‌چنین عدم حمایت کافی عده‌ای از روحانیون بوده؟

ج: نمی‌شود گفت عدم حمایت عده‌ای از روحانیون عامل این مسأله بوده است. بسیاری از طلاب مدرسه سپهسالار که شاگردان مدرس بودند دقیقاً آمادگی ادامه‌دادن راه او را داشتند. او برنامه‌ای برای تفسیر قرآن می‌دهد. این برنامه بسیار جالب بود. تفسیر جالبی با ابعادی جدید. او در پی ایجاد هسته مبارزه در میان روحانیت بوده و در مدرسه سپهسالار این کار را انجام داد. بعد از تبعید ایشان افرادی که تربیت و آماده کرده بود پراکنده شدند و نتوانستند گرد محوری که ایجاد شده بود جمع شوند و مرکزیتی داشته باشد. هر یک به محلی رفتند و کم کم منزوی شدند و هسته مبارزه از بین رفت. در حقیقت مدرس موفق نشد پس از خودش هسته مبارزاتی ایجاد کند که راهش را ادامه دهد و یا این که قدرت رضاخان مانع ایجاد این مرکزیت شد.

س: اگر خاطره خاصی که در ارتباط با مسائل خانوادگی باشد از ایشان به یاد دارید بیان کنید؟

ج: مرحوم مادرم می‌گفت، هر زمان آقا، از مجلس برمی گشت می‌دیدیم یکی از لباس‌هایش نیست، یا عبا، یا لباده، یا پیراهن، وقتی از او علت را می‌پرسیدیم می‌گفت به سائلی در راه داده است. ایشان تعریف می‌کرد یک روز سائلی دم در منزل آمد. مرحوم مدرس چیزی نداشت به او بدهد. آقا گفت این دیگ آشپزخانه را بگذار دم مغازه مشهدی عبدالکریم و پول بگیرید و به او بدهید. وقتی گفتیم چیزی جز این برای غذا پختن نیست گفت اشکال ندارد. نهار مدرس و خانواده‌اش در تمام مدت سال مقداری ماست بوده که آبدوغ می‌کردند. شب هم آبگوشت بوده است. یک زندگی بسیار ساده داشته است. حصیر او معروف است در اتاقی که می‌نشست و یک منقل گِلی داشت. تا نیمه‌های شب نامه‌های رسیده از طرف مردم را می‌خواند، بعد چند ساعتی می‌خوابید و به مدرسه سپهسالار می‌رفت و بعد به مجلس. توجه زیادی به اهل و عیال نداشت. ظاهراً کسانی که در کار سیاست هستند، خصوصاً سیاستی که منشأ آن اعتقاد و ایمان و دینشان باشد، زیاد پای‌بند این مسائل نیستند. و تنی از او پرسیدند چرا به بچه‌هایتان نمی‌رسید؟، گفت تمام بچه‌های ایران بچه‌های من هستند و من اگر کاری برای آنها بکنم برای اینها هم کرده‌ام. متأسفانه آن طور که باید و شاید زندگی مدرس مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفت، جز آن که امام در سخنرانی‌هایشان از او تجلیل کرده‌اند.


روزنامه اطلاعات(ویژه‌نامه شهادت آیت‌الله مدرس)؛ ۱۰ آذر ۱۳۵۹