ایران در دوره نخستوزیری محمد مصدق، یکی از چالش برانگیزترین و پُرهیاهوترین ادوار سیاسی تاریخ معاصر خود را سپری نمود. جدای از رویکرد اقتصادی و همچنین سیاست خارجی متفاوت نسبت به دولتهای سابق، مصدق سعی نمود در عرصه داخلی هم از استبداد حاکم بر فضای سیاسی ایران بکاهد. در همین راستا بود که در دوره زمامداری او، مطبوعات زیادی از همه طیفهای سیاسی، اعم از ملیگرایان لیبرال و سوسیال، سلطنتطلب، اسلامگرا و کمونیست منتشر شده و آزادانه به ابراز نظرات خود میپرداختند. البته اعطای این آزادی بیان، بدون مناقشه و چالش نبود، بلکه سبب سوءاستفاده برخی نشریات، از فضای باز سیاسی موجود گردیده، و کار به هتک حرمت، افترا و تخطّی از چارچوب قانون منجر میشد. مسئلهای که به کرّات، دامن شخصِ نخستوزیر وقت ایران را هم گرفته، او را در نوک پیکان حملات لفظی شدید برخی از مطبوعات قرار داد. در این مقاله کوتاه، نمونههایی از محتوای مطالب یک نشریه (هفتهنامه که به طور متناوب منتشر میشد) سلطنتطلب با عنوان صبح وصال آورده شده، تا از این طریق، به رویکرد نشریه مذکور نسبت به نخستوزیر ایران، و همچنین چگونگی ایفای نقشِ آن، به عنوان نمونهای از عناصر سلطنتطلب، در تضعیف و سقوط دولت دکتر مصدق پی برده شود.
اولین شماره صبح وصال دقیقا یک ماه بعد از قیام سی تیر1331ش منتشر گردید. این شماره، با توجه به جوّ سیاسی حاکم بر کشور یعنی موضع قدرت مصدق در کنار کاشانی و با حمایت گسترده مردم ایران، و در آن سو، ضعف دربار پهلوی؛ بسیار محتاطانه بوده و فقط شامل نصایح و پیشنهادهایی به شرح زیر میگردید:
«تصویب قانون انتخابات که حق رای را به باسوادان تفویض نماید از خواستههای مردم روشن ضمیر این مملکت میباشد. آقای دکتر مصدق! اکنون که لایحه اختیارات به تصویب مجلسین رسیده و با فداکاری افراد دستجات مختلف، شما مجددا زمام امور کشور محروم و ستمدیده ما را به دست گرفتهاید و اوضاع و احوال نیز به دلخواه شما و یاران شما جریان دارد... شایسته است لایحه انتخابات را هر چه زودتر تدوین و به تصویب آن همت گمارید». 1
به رغم اینکه در ماههای نخستینِ بعد از قیام سی تیر، حزم و محافظهکاری در دستور کار مسئولین صبح وصال قرار داشت، با این حال، آنان نمیتوانستند به طور کامل، تظاهر به بیطرفی نموده و ماهیت خود را مخفی نگه دارند، چنان که به صورت تلویحی و حتی بعضا مستقیم، حمایت خود را از شاه ابراز مینمودند: «شاه برای حفظ قانون اساسی و استقلال و صیانت کشور ایران لازم است اما عقیده ما. در این مدت 11 سال سلطنت اعلیحضرت ملت ایران شاهد فداکاری و از خودگذشتگیهای بیشمار این پادشاه دموکرات و بیغرض بوده است. در این مدت هر وقت که افراد فاسدی در دربار رخنه کرده بودند به موقعیت پادشاه ما لطمه زدند...». 2
صبح وصال تا اوایل سال1332ش، به این خط مشی محتاطانه خود ادامه داد، اما از بهار1332ش که به تدریج موقعیت نخستوزیر ایران رو به تزلزل بود، دست اندرکاران نشریه موردنظر، از فرصت استفاده نموده و درصدد تضعیفِ پایههای دولت مصدق برآمدند: «نخستوزیری تیمسار سرلشکر زاهدی. آقای زاهدی کماکان در مجلس متحصّن است و عموم وکلاء، نظر به سوابق وطنخواهی که از او در خدمات گذشتهاش به مملکت سراغ دارند، نسبت به او ابراز تمایل میکنند و قدر مسلم این است که بعد از سقوط حکومت مصدق که به همین زودی عملی خواهد شد به طور مسلم زاهدی نخستوزیر خواهد شد». 3
مسئولان نشریه، برای اینکه عمقِ کینه و نفرت خود را نسبت به نخستوزیر نشان دهند، حتی از مطالب کاملا کاذب و نامتعارف نیز بهره میبردند: «اعلام جنون دکتر مصدق، تقاضای نصب قیم برای نخستوزیر. طبق قانون مصدقالسلطنه مجنون است و هر عملی انجام دهد از درجه اعتبار ساقط است. ما مستدلّا ثابت کردهایم که مصدق مبتلا به جنون است. آقای دادستان محترم، امضاکنندگان این نامه با کمال بیطرفی و خالی از هرگونه حُب و بغضی، صرفا به ندای وجدان... مطلب زیر را به استحضار میرساند و تقاضای عطف توجه سریع داریم». 4
اوج این رویکرد خصمانه، در تابستان1332ش و به خصوص، یک ماه منتهی به کودتای 28 مرداد بود که افترا و اهانت به بالاترین سطح خود رسید. از یکسو، او را متّهم به خیانت به کشور و اجنبیپرستی میکند: «... حکومت نکبتبار مصدق که در لباس مبارزه با انگلیس بزرگترین خدمت را به انگلیس کرد، ساقط خواهد شد...». از سوی دیگر، مدعی میشود که نخست وزیر وقت ایران، «مصدق از یکطرف دست گدائی به سوی بیگانگان دراز میکند و از طرف دیگر ملت ایران را تهدید مینماید»5، به علاوه، اتهام خودسری و خودکامگی را متوجه مصدق مینماید:
دنیای آزاد و مردم این کشور بدانند دکتر مصدقالسلطنه پیرمرد هفتادوچند ساله میخواهد در روز سی تیر1332ش به دستیاری حزب نیروی سوم و حزب ایران با همکاری نوکران کرملین حزب منفور توده در تهران به ادارات روزنامههای مخالف و نمایندگانی که حاضر نیستند عملیات خلاف قانون او را تایید کنند، یورش آورده و با قتل مخالفین و غارت اموال آنها در ایران تغییر رژیم را عملی و حکومت دیکتاتوری سیاه ایجاد نمایند هر کس در روز سی تیر آلت دست این مرد فرتوت بشود... ندانسته به سرنوشت نسل آینده کشور خیانت کرده است.6
ترفند دیگری که صبح وصال، از طریق آن، در پی تضعیف موقعیت مصدق و تزلزل دولت او برآمد، حمایت از افراد سلطنتطلبی مثل فضلالله زاهدی و یاران سابق و جدّیترین مخالفان وقت نخستوزیر مانند بقایی، حائریزاده و زهری... 7 بود چنان که با تیتر درشت «درود بر دکتر بقائی کرمانی فرزند رشید و دلاور کرمان»، « دکتر بقائی کرمانی با تحصن خود در مجلس نگذارد دولت عوامفریب مصدق خانه ملت را ویران کند»8، «دفاع از دکتر بقایی، دفاع از حق و حقیقت است»9، درصدد تخریب وجهه مصدق برآمد. این نشریه، با اغراقگویی و نشر اکاذیب، مُجدّانه درصدد تشدید اختلاف میان دو زعیم نهضت ملی یعنی کاشانی و مصدق نیز برآمده بود. 10 در آن طرف هم، از هر راهی برای تخریب وجهه طرفداران مصدق، از جمله ادّعای کفر و ظاهرمآبی برای عبدلله معظمی گرفته، «عمروعاصِ حاضر دکتر عبدالله معظمی مملکت را به طرف اضمحلال سوق میدهد... نظر به اینکه نویسنده از عقاید باطنی این مرد مزدور اطلاع دارم... قسم یاد میکنم که نامبرده به قرآن و اسلام و دیانت عقیده ندارد...»11، تا وارد نمودنِ اتّهام کمونیستی به یکی از نزدیکان مصدق12، و همچنین ارائه مطالب بسیار ناروا و وقیحانه در مورد یکی از طرفداران تندروی نخست وزیر13، در نشریه مورد بحث، درج میشد.
یکی از حربههای مهم صبح وصال در راستای مبارزه مطبوعاتی علیه مصدق، تبلیغات بر محور این نکته بود که نخست وزیر وقت ایران، درصدد ارتباط تنگاتنگ با کمونیستهاست تا سلطنت پهلوی را برچیند:
این هم یک دلیل دیگر بر همکاری دولت مصدق با تودهایها. آیا دکتر مصدق در نظر دارد مجلس موسسان تشکیل دهد و تغییر رژیم را عملی کند...بعد از اینکه سازش مصدق با حزب منفور توده در مورد رفراندوم برملا گردید، مردم مشاهد میکنند در و دیوار تمام خیابانها پر از شعارهای ضد دربار و سلطنت شده و پارچههایی بر سر چهارراهای بزرگ نصب شده و روی آنها نوشته شده است: از دولت بخواهیم هرچه زودتر مجلس موسسان را تشکیل دهد. این شعارها میرساند که در پشت پرده سیاست و ائتلاف ننگینی که با حزب توده شد و مهندس رضوی، زیرکزاده، حسیبی، شایگان، سنجابی موقعیت را مناسب دیدند و کاری که نتواستند در سال 1325 هنگام ائتلاف با پیشهوری و غلام یحیی انجام دهند اکنون مصمم به اجرای آن نقشه ایران فناکن هستند. 14
مسئولین این نشریه، به طور مکرّر با انتشار مطالب غیرمستند و از طریق اغراقگویی، سعی در سیاهنمایی و ایجاد «توده هراسی» داشته تا بدین ترتیب به افکار عمومی القا نمایند، کمونیستها، از طریق ارتباط نزدیک با عناصر دولتی، درصدد گسترش نفوذ خود در جامعه میباشند:
اسرار فعالیتهای محرمانه حزب توده را برای تشکیل مجلس موسسان فاش میکنیم. بخشنامه کمیته مرکزی حزب توده درباره تهدید مخالفین تشکیل موسسان. اسرار جلسه سرّی شریعتزاده و متین دفتری و خدابنده برای تغیییر رژیم. همانطوریکه خوانندگان گرامی اطلاع دارند چند روز قبل از رفراندوم، ناگهان حزب منفور و منحوس توده شعارهای عجیب و بی سابقهای به میان آورد که تشکیل مجلس موسسان از مهمترین آنها بود. اکنون فاش شده که در موضوع تشکیل مجلس موسسان، میان دولت و حزب توده توافقهایی صورت گرفت و ائتلاف این دو عنصر ضدملی به حدی رسید که ما در این شماره اسرار آن را برای اولین بار فاش میکنیم. طبق اخبار موثقی که به این روزنامه رسیده پس از رفراندوم در تهران در منزل یحیی خدابنده عضو هیئت رئیسه جمعیت ضد استعمار که ماسک دیگر حزب منفور توده است جلسه محرمانهای به ریاست شریعتزاده تشکیل شد... .15
دست اندرکاران صبح وصال، مدعی بودند که هدف اصلی مصدق از نزدیکی با حزب توده، براندازی پهلوی، ایجاد حکومت جمهوری و به دنبال آن نیز در اختیارگرفتنِ زمام امور کشور به عنوان اولین رئیس جمهور ایران است. آنان بر این ادعای خود پافشاری نموده و به طور مداوم نیز آن را، با عباراتی همچون، «دکتر محمد مصدق! آرزوی رئیس جمهور شدن را بگور خواهد برد ان شاءالله»16 تکرار میکردند. در راستای این رویکرد خود، با ارائه نامه سرگشادهای تحت عنوان «اعلیحضرتا! وطن در خطر است»، محمدرضا پهلوی را مورد مخاطب قرار میدهد:
نامه سرگشاده به اعلیحضرت همایونی. اعلیحضرتا مملکت را دریابید! بالاخره مصدق نشان داد از تصمیم شومی که برای انحلال مجلس اعلام کرد کوتاه نخواهد آمد. بله ایشان لجباز هستند و برای اثبات این فضیلت تا پای جان میکوشند...جز روزنامه جرس (شورش کریمپور شیرازی)، ارگان سفارت شوروی (روزنامههای توده) و نیروی سوم خلیل ملکی دزد خائن که تمام مردم به خیانت او واقفند و بالاخره روزنامه باختر امروز روزنامه دکتر فاطمی معلوم الحال که به جاسوسی هر سه دولت نیرومند کنونی دنیا مفتخر است، کدام یک از روزنامههای این کشور کدام یک از جراید ارگان احزاب ملی را دیدهاید که فریاد هراس و ناله اضطراب خود را از رفراندوم بلند نکرده است...اعلیحضرتا بزرگترین حامیان دکتر مصدق در انجام رفراندوم حزب بیگانهپرست توده و موتلفین سابق آن یک طرف و نوکران مسلم همسایه جنوبی از طرف دیگر است. آیا نتیجه چنین عملی که موردپسند این دو دسته است چه میتواند باشد؟!... یکبار دیگر برادران خون آشام قشقائی به خیال دیرین افتادهاند و برای غصب تاج و تخت ایران این پیرمرد مصروع دیوانه را آلت دست کردهاند؟!!... اعلیحضرتا امروز آخرین پناهگاه ملت شما هستید ملت ایران چشم به مقام شامخ سلطنت دوخته و مترصد است ببیند اعلیحضرت احترام قسمی را که به قران مجید یاد فرمودهاید چگونه حفظ خواهید فرمود و چگونه به وظیفه خطیر صیانت استقلال و حفظ قومیت ما مردم قیام خواهید فرمود؟ 17
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نشریه صبح وصال، شماره1، 31 مرداد1331ش، ص1.
2. همان، شماره 2، 14شهریور1331ش، ص1.
3. همان، شماره 3، 22خرداد 1332ش، صص1و3.
4. همان، شماره 5، 30 خرداد 1332ش، صص1و3.
5. همان، شماره 10، 27 تیر 1332ش، ص4.
6. همان، صص1و2.
7. نک: همان، شماره 11، 4 مرداد 1332ش، ص4 .
8. برای نمونه، نک: همان، شمارههای3-12 .
9. همان، شماره11، ص4.
10. همان، شماره 3، ص1و4 .
11. همان، شماره 14، 25مرداد1332ش، صص1و3 .
12. همان، شماره 12، 10مرداد 1332ش، ص1 .
13. همان، شماره 11، ص2 .
14. همان، شماره 12، ص3.
15. همان، شماره 13، 17مرداد 1332ش، ص2 .
16. همان، شماره 14، صص1و4 .
17. همان، شماره 13، ص3 .
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات