سانسور کتاب در عصر پهلوی


10160 بازدید

سانسور کتاب در عصر پهلوی

مصطفی شعاعیان از نویسندگان چپگرای عصر پهلوی دوم در مقدمه یکی از آثار خود به نام «شوروی و نهضت انقلابی جنگل» بخش کوتاهی را به شیوه سانسور کتاب در سالهای قبل از انقلاب اختصاص داده است که با هم می‌خوانیم :

....بنا به شیوه سنتی، سانسور کتاب بدین سان انجام می‌شد که نویسنده یا ناشر کتاب موظف بود پیش از چاپ کتاب، نخست نوشته را به اداره سانسور بدهد تا اگر اداره مذکور چاپ و انتشار آن را صلاح دانست اجازه چاپ دهد، وگرنه، چاپخانه ها اجازه چاپ نداشتند. پس، بنا براین شیوه، چاپ برابر بود با انتشار. به عبارت دیگر آنچه اجازه چاپ گرفته بود، خود به خود اجازه نشر هم گرفته بود.

لیکن به دنبال انقلاب سفید، سانسور نیز انقلاب سفید زده شد. چگونه ؟ بدین گونه : پیش از هر چیز نام بد شگون سانسور را به یکباره با یک فرمان انقلاب سفیدی از بیخ و بن برافکندند و سپس به چاپخانه ها دستور دادند که زین پسر هر کس هر چه آورد و خواست چاپ کند از او بپذیرند و چاپ کنند و پولش را هم بگیرند. منتها - که همه راز در همین « منتها » نهفته است - تا هنگامی که از سوی گویا کتابخانه ملی برگه ای که گواهینامه ای برای انتشار است آورده نشود، کتاب را پیش خود نگهدارند .

این وظیفه چاپخانه ها بود. می‌ماند وظیفه نویسنده یا ناشر ! در این زمینه هم انقلاب سفید حسابها را موبه مو روشن کرده بود: نویسنده یا ناشر موظف بودند پس از پایان چاپ کتاب، دو شماره از آنها را برای «ثبت» به کتابخانه ملی بدهند و «رسید» دریافت کنند و بروند و دو سه روز دیگر برای دریافت پاسخ بازگردند. اینجاست که اگر کتاب برای دستگاه پذیرفتنی بود که خوب برگه ای می‌دادند که بر بنیاد آن چاپخانه کتاب را به نویسنده یا ناشر تحویل ‌دهد وگرنه بستگی دارد به چگونگی کتاب . ممکن است پس از پاره‌ای «اصلاحات» اجازه انتشار دهند و یا بگونه ای دربست از انتشار آن جلوگیری کنند . روشن است که بر بنیاد این شیوہ «انقلاب سفیدی» نخستین وچه بسا بی رحم ترین سانسورچی ها خود ناشر می شوند . زیرا اگر ناشر چیزی را چاپ کند که نتواند بفروشد – سرمایه اش را از دست می دهد. پس تا آنجا که بتواند ، نخست از پذیرش نوشته هایی که با مذ اق دستگاه، خوانا نمی بیند سرباز می زند و سپس هم هر چه بتواند « بحساب مبادا» خود نوشته را قیچی می‌کند تا رنج قیچی اداره سانسور – ببخشید اداره فرهنگ و هنر - را کم کند و.....

 


مصطفی شعاعیان، «شوروی و نهضت انقلابی جنگل»، بخش مقدمه